مدالیل تربیتی «سنتهای الهی»: با تأکید بر بُعد شناختی
Article data in English (انگلیسی)
-
- بيان مسئله
سنتهاي الهي با ويژگي الهي بودن، حتمي بودن، غير قابل تبديل و تحويل بودن، ثبات و استمرار، و عموميت و اطلاق را ميتوان مجموعهاي مبسوط از رويکردها، برنامهها و قوانيني دانست که – بر اساس تدابير الهي – تأثير مستقيم و نافذ بر همة ابعاد زندگي انسان، از جمله در فرايند تربيتي او و بهطور خاص در فرايند «تربيت ديني» انسان دارد. پديدهها و فراز و نشيب زندگي انسانها – بنا بر تصريح مجموعهاي مفصل از آيات قرآن – تابعي از قواعد عمومي يا خاص و به تعبيري تابعي از «سنن الهي» است. زماني که خداوند از ارادة خود ميگويد (يريدُ اللّه بِکُمُ اليسر وَلا يريد بِکُم العُسر، بقره: 185)، ياري رسولان و مؤمنان را بيان ميدارد (إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَﭐلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ﭐلْحَيَاةِ ﭐلدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ ﭐلْأَشْهَادُ، غافر: 51)، از اجل حتمي و پايان مرگ همة نفوس پرده برميدارد (کُلُّ نفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ، آلعمران: 185) يا از امتحان و آزمايش انسانها سخن ميگويد (وَلَنبلُوَنَّکُم بِشَي ءٍ مِن الخَوفِ والجُوعِ وَنَقصٍ مِنَ الأموالِ وَالأنفسِ والثَّمراتِ، بقره: 155)، در واقع فرمولها و قواعد ناپيدايي را بيان ميفرمايد که زندگي بشر در چارچوب آنها تحقق مييابد و شکل ميگيرد. آگاهي از اين سنن الهي و توجه به آنها از سوي مربي و متربي و همچنين تلاش در جهت کاربرد اين قوانين در مسير زندگي، ميتواند سبک تربيت انسان در ابعاد مختلف و بهطور خاص تربيت انسان در ارتباط با خداوند متعال – و به بيان ديگر «تربيت ديني» انسان – و التزام بشر به تبعيت از قوانين الهي را دگرگون سازد.
پژوهش حاضر بر اساس اين پيشفرض کلي شکل گرفته است که «سنتهاي الهي» ـ که در آيات قرآن مورد توجه قرار گرفته استـ در خصوص «تربيت ديني» انسان پيام ويژه و نقش جهتدهنده دارد؛ چنانكه شناخت سنتهاي الهي و توجه آگاهانه به آنها توسط مربيان و متربيان ميتواند در بُعد شناختي تربيت ديني انسان نقشآفريني کند.
-
- 1. پيشينه
بررسي و مطالعة «سنن الهي» در قرآن کريم ـ که موضوعي قرآني است ـ به شيوههاي متفاوت مورد توجه انديشمندان قرآني قرار گرفته است. از سوي ديگر، در خصوص موضوع عام تربيت و «تربيت ديني» نيز پژوهشهاي گستردهاي صورت گرفته است که ذکر عناوين آنها از حوصلة اين نوشتار خارج است؛ اما موضوع «رابطة سنن الهي با مفهوم تربيت ديني» و بررسي نقش سنتهاي الهي در «بعد شناختي» تربيت ديني، امري است که در مجموعة مطالعات ياد شده، دستکم به شيوة مدنظر اين تحقيق، کمتر صورت گرفته است.
در پژوهشهاي مرتبط، اگرچه مجموعهاي از پژوهشها به بحث تربيت در قرآن پرداختهاند، اما زاوية ديد آنها با تحقيق حاضر تفاوت دارد:[1] برخي آثار به نقش شناخت سنن الهي بر «ابعاد متفاوت انسان» پرداختهاند؛[2] برخي پژوهشها در بررسي نقش سنن الهي، از ميان همة ابعاد، بهطور خاص «تربيت انسان» را در مفهوم کلان آن مدنظر قرار دادهاند؛[3] اما برخي ديگر از پژوهشها، اگرچه به مفهوم خاص «تربيت ديني» و رابطة آن با سنن الهي بهعنوان موضوع مورد مطالعة خود پرداختهاند، با اين حال در يکي دو جهت، کاري متفاوت از اين تحقيق صورت دادهاند. پاياننامة مقطع کارشناسي ارشد خانم شاکري لموکي با عنوان بررسي مباني فلسفي سنن تربيت در قرآن را بايد يکي از نزديکترين تحقيقات موجود به پژوهش حاضر دانست.[4] اما مؤلف در پژوهش خود، با رويکردي فلسفي بر آن است تا با تحليل مباني فلسفي و ارتباط آنها با مقولههاي هدف، محتوا، روش و کاربست در تعليم و تربيت، به فهرستي از سنن تربيتي در قرآن دست يابد. اثر ديگر، پاياننامة مقطع کارشناسي ارشد خانم خاشعي با عنوان سنتهاي تربيتي در قرآن است.[5] اين پاياننامه نيز پژوهشي است که با هدف شناخت سنتهاي الهي و آگاهي از نحوة صحيح استخراج آنها از منبع وحي و همچنين بررسي تعدادي از مصاديق آن صورت پذيرفته است. در اين تحقيق، سنتهايي در زمينة تقوا، توکل، شکر، ذکر الهي و حيات طيبه استخراج شده و اثر تربيتي آنها تجزيه و تحليل گرديده است. اين تحقيق، اگرچه بهظاهر به پژوهش حاضر نزديک است، اما نتيجهاي که براي آن بيان شده، با هدف پژوهش مورد نظر ما متفاوت است.
با توجه به نياز استفاده از آموزههاي قرآني براي تسهيل مسير امر تربيت از يکسو، و بررسي سوابق فوق از سوي ديگر، و عدم کفايت آنها براي اين منظور، ضرورت اين تحقيق به نظر محرز مينمايد.
-
- 2. تعريف مفاهيم
دو واژه و مفهوم کليدي اين پژوهش عبارتاند از «سنت الهي» و «تربيت ديني».
-
-
- 1ـ2. سنت الهي
-
قوانين و چارچوبهايي که از سوي خداي متعال براي بشر تعيين ميگردد، در علومي همچون علم کلام، تفسير و فقه، بر دو دستة «احکام» و «سنن» تقسيم ميشود. يک دسته قوانين، برنامهها و حدودي است که خداوند از طريق ارسال رُسُل و انزال کتب براي مردم تعيين کرده است. اينها همان احکام، شرايع و تکاليف شرعي است که امروزه معمولاً جزو موضوعات علم فقه و فروعات فقهيه در قالب پنج امر واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح ميباشد. چهبسا اين همان معنايي است که با تعابيري همچون «حُدودُ الله» در قرآن کريم به کار رفته است.
گروه ديگر، تدابير، سياستها، قوانين و راهبردهايي است که خداوند متعال براي خود فرض و معين کرده و مقرر داشته است تا امور عالَم و آدم را بهطور مستقيم يا غيرمستقيم بر پاية آنها تدبير کند. اين دسته از برنامهها و قوانين، همان «سنتهاي الهي» است. تعابيري همچون «إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى» (ليل: 12) در قانون هدايت انسانها؛ «ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ» (غاشيه: 26) در قانون حسابرسي؛ «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» (هود: 6) در قانون روزيرساني به موجودات؛ و «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا» (غافر: 51) در قانون حمايت از رُسل الهي، جملگي از سنن الهي پرده برميدارد.
در اصطلاحِ ويژة قرآني، مفسران از «سنتهاي الهي» بهعنوان قوانين و مقررات ثابت و لايتغيري که خداوند عالم بر اساس آنها امور دنيوي و روابط دنيايي - آخرتي بشر را تدبير ميکند، ياد ميکنند. «قوانيني که خداوند متعال در جهان برقرار نموده» يا به تعبير بهتر، «روشهايي که خداي متعال امور عالم و آدم را بر پاية آنها تدبير و اداره ميکند» (مصباح يزدي، 1368، ص425). لازم به ذکر است که در شمارش سنن الهي و تقسيمات آن تفاوت نظرهايي وجود دارد که در اين مقال از آنها ميگذريم و بناي بحث را بر همين تعريف يادشده ميگذاريم.
-
-
- 2ـ2. تربيت ديني
-
در تعريف مقولههاي «تربيت» و «تربيت ديني» نيز اختلاف نظرهاي زيادي پيدا شده است. اجمالاً ميتوان تربيت را به معناي زمينهسازيهاي چندبعدي توسط مربي براي شکوفايي استعدادهاي متربي تعريف کرد؛ اما واقعيت اين است که براي مفهوم «تربيت ديني» در تعاريف مختلف، دستکم با سه مفهوم متفاوت روبهرو هستيم: الف. تربيت ديني به معناي تربيتي که بر مباني ديني استوار است (داودي، 1388، ص30)؛ ب. تربيت ديني به معناي تربيتي که در خصوص رابطة انسان با خدا شکل ميگيرد (محبوبه جمشيدي کوهساري، 1388، ص481و482)؛ ج. تربيت ديني به معناي تربيت اسلامي (تربيت ديني در جامعه اسلامي معاصر، گفتوگوها، 1388، ص27-31).
بر اساس تعريفي که از تربيت ارائه شد، تربيت ديني را ميتوان به معناي تربيتي دانست که در بُعد نظر و مبنا، بر مباني ديني استوار است و در بعد عمل و فرايند بين مربي و متربي، در خصوص رابطة انسان با خدا شکل ميگيرد. ما در اين پژوهش بر همين تعريف تکيه کردهايم.
-
- 3. روش پژوهش
اين تحقيق در گروه پژوهشهاي کتابخانهاي قرار دارد و به حسب موضوع، توصيفيـ تحليلي است. طبعاً با توجه به موضوع پژوهش، منبع اصلي اين کار دو دسته منبع اصلي است: از يکسو منبع اصلي تحقيق قرآن کريم است که در اين جهت و در خلال تحقيق، نيازمند مراجعه به تفاسير نيز ميباشيم و از تفسير گرانسنگ الميزان في تفسير القرآن، اثر ارزشمند علامه سيدمحمدحسين طباطبايي بهطور ويژه استفاده خواهيم کرد.
از سوي ديگر، منابع دست اول مربوط به موضوع «تربيت»، بهويژه «تربيت ديني» بايد مورد مراجعة اين پژوهش باشد. کليد استفاده و اصطياد از آيات قرآني در زمينة يک موضوع خاص، آَشنايي با تفاصيل آن موضوع است. براي تأمين اين بخش از کار سعي بر آن شد تا در يک مطالعة کتابخانهاي، منابع مربوط بررسي و مطالعه شود و موضوعات مطرح در زمينة تربيت ديني استقرا و بر اساس آن بحث تکميل گردد. و البته استفادة حضوري از اساتيد اين زمينة علمي، مکمل کار اين پژوهش شد.
-
- 4. تحليل و بررسي
اين پژوهش به پنج نوع شناختي که قرآن در بيان سنن الهي بر آن تأکيد ورزيده و در تربيت ديني تأثيرگذار است، دست يافته كه عبارتاند از: شناخت آگاهي (معرفتشناسي)، شناخت خداوند (خداشناسي)، شناخت انسان (انسانشناسي)، شناخت دنيا (هستيشناسي) و شناخت عمل (رفتارشناسي).
-
-
- 1ـ4. شناختِ آگاهي (معرفتشناسي)
-
دانستن اينکه به دست آوردن آگاهي و شناخت، امري ممکن است، همچنين معرفت به انواع شناخت، آگاهي از تأثيرات آن و بهرهگيري از منافع آن، از جمله نکات قابل توجهي است که قرآن در هنگام بيان سنن الهي و در مراتب مختلف بر آن تأکيد كرده است. اولاً قرآن در همان آغازين آيات خود در ابتداي سورة بقره، بيانگر اين سنت الهي است که کلام خداوند براي هدايت متقين قرار داده شده است. قرآن را کلام حق و هدايتگر بشر معرفي ميکند: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» (بقره: 1 و 2) و «إِنَّ هَـذَا ﭐلْقُرْءَانَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ» (اسراء: 9) و باز، در سنتي روشن، با تعابير گوناگون بنا را بر تبيين و شفافسازي گذاشته است: «كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ» (نور: 58). قرآن همچنين ضمن اينکه مخاطبِ خود را به تعلم، تدبر و تعقل دعوت کرده است، به کساني که راه کسب معرفت صحيح را پيمودهاند، بشارت داده و آنان را جزو هدايتشدگان و صاحبان خرد دانسته است: «وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» (زمر: 17و18)؛ چنانکه کساني را که از گمان تبعيت ميکنند، سرزنش ميکند: «أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَن فِي ﭐلسَّمَاوَاتِ وَمَن فِي ﭐلْأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ ﭐلَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ ﭐللَّهِ شُرَکَاءَ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ﭐلظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ» (يونس: 66).
بااينحال، کفار به سبب کفرشان، از دستيابي به شناخت نجاتدهنده محروم ميشوند. اين دست نيافتن به حقيقت در اثر کفر، امري است که در آيات متفاوت و به تعابير مختلف بر آن تأکيد شده است. افکنده شدن پرده و حجاب بر قلوب و چشم و گوش (بقره: 7)، ختم قلب (بقره: 7)، طبع قلوب، باز ماندن گوش از شنيدن و حتي فرار از شنيدن نداي حق، و بيتفاوتي در قبال حق (بقره: 6)، بخشي از اين آثار است: «أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُم. ْأَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» (محمد: 22ـ24)؛ «وإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وبَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً * وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي ءَاذَانِهِمْ وَقْراً وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِي ﭐلْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُوراً» (اسراء: 45و46؛ نساء: 155؛ نحل: 108).
از مجموعة اين آيات، بهويژه از سنت الهي «هدايتِ مؤمنان» (کساني که در راه او تلاش و جستوجو ميکنند) و در مقابل، سنتِ «زيادت ضلالتِ کفار و منافقان» (کساني که لجاجت ميورزند)، ميتوان چنين اصطياد کرد که در مسير تربيت ديني، اولاً بايد از طريق دعوت و زمينهسازي و تشويق، بر «افزايش معرفت متربي» «اصرار» داشت؛ ثانياً اين معرفت را بر مبناي «يقين» گذاشت. درعينحال بايد دانست که بر اساس همين سنت الهي، چنانچه متربي لجاجت و عناد ورزد، به معرفت يقيني ناب دل ندهد و راه گمراهي را پيش گيرد، طبعاً از کسب معرفت محروم خواهد شد و در سطح چهارپايان خواهد ماند.
-
-
- 2ـ4. شناخت خداوند (خداشناسي)
-
در قرآن شريف، شناخت خداوند و تأثير اين شناخت در تحقق تربيت ديني در صدر سنتهاي الهي قرار گرفته است. قانون و سنت خداوندي در خصوص اراده و فعل الهي و نسبت آن با انسان چنين است که «ارادة الهي بر تحقق و فراگيري دين» است و در اين مسير، ضمن اينکه «عمل و مسئوليت» بر دوش افرادي از انسانهاست و خداوند بر انسان «نظارت دائمي» دارد، «کارها اصالتاً به دست خود اوست» و البته خداوند نسبت به انسانها هدايتگر است و توبهپذير. توضيح هر يک از موارد زير بدين قرار است:
-
-
-
- 1ـ2ـ4. ارادة الهي بر تحقق دين
-
-
نگاه روشن به آينده داشتن و آگاهي به اينکه دين باقي است و دينورزان آتيهاي مطمئن دارند، خود زمينهساز و اميدبخش تحقق بهتر تربيت ديني متربيان است. رها شدن در شک و ترديد و ماندگاري در فرض آيندهاي تاريک، رهروِ راه تربيت را با کندي، خستگي و نوميدي روبهرو ميسازد. اينکه متربيان بدانند دين و دينورزي با ارادة خداوند براي هميشه باقي ميماند و دينداران براي دينداري خود چشماندازي واضح دارند و از عاقبت دينورزي خود، هم در اين دنيا و هم در آخرت، مطمئناند، عاملي مؤثر در ثبات دينداري متربي خواهد بود. ضمن اينکه اين آگاهي، زمينهاي ميشود که متربي نيز در اين مسير به سهم خود نقشآفريني کند. «ارادة الهي براي حفظ دين» مطلبي است که در برخي آيات بهعنوان سنتي الهي بر آن تأکيد شده است. دو آية متوالي سورة مبارکة توبه، يکي از ارادة قاطع خداوندي بر «اتمام نور» خود و ديگري از «غلبه بخشيدن دين حق» بر ديگران حکايت ميکند: «يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُواْ نُورَ ﭐللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى ﭐللَّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ ﭐلْکَافِرُونَ * هُوالَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى ودِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ ولَوكَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (توبه: 32و33).
در مقابل اين آيندة شيرين، آيندة تلخ و دردناک کفرورزي نيز هم براي اين دنيا و هم براي آخرت به رخ کفار کشيده شده است: «فَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ ﭐللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي ﭐلْحَيَاةِ ﭐلدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ» (توبه: 55) و مجدداً در چند آيه بعد با تعبيري بسيار مشابه بر اين امر تأکيد ميشود: «وَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ ﭐللَّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِي ﭐلدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ» (توبه: 85).
-
-
-
- 2ـ2ـ4. نظارت دائمي الهي
-
-
يکي از ويژگيهاي توصيفي خداوند در آيات قرآن شريف، از جمله در آيات سنني قرآن، آگاهي خداوند به بندگان خود، آن هم آگاهي و نظارتي دقيق، مستمر و کامل است. آنگاه که متربي و فرد در حال رشد، فرد يا افرادي از مربيان را نظارهگر دائمي خود ببيند و بداند که گويا يک دوربين دقيق و ريزبين بر رفتار او نظارت دارد، بديهي است که او نيز در رفتار خود دقت بيشتري خواهد كرد. در مسير تربيت ديني، آنگاه که بندگان خدا، خداي متعال را ناظري هميشگي بر رفتار خويش ببينند، طبعاً در رفتار خود بيشتر دقت ميکنند تا مبادا خلافي از ايشان سر زند.
چنانچه در سلسله آموزههاي سنن الهي نيک بنگريم، در خواهيم يافت که قرآن کريم آگاهي خداوند به بندگان خود را در لايههايي چندگانه، از کليت آگاهي گرفته تا آگاهي به تکتک رفتارها، آگاهي به درون انسانها، آگاهي بيشتر از خود انسان به انسان، و آگاهي به انسان قبل از خود انسان، يادآور شده است. اين ترتيب براي ترسيم بهتر بحث در شکل (7) ارائه شده است.
الف) آگاهي کلي، خبير بودن و بصير بودن خداوند به بندگان، لاية اوليه است: «إِنَّ رَبَّکَ يَبْسُطُ ﭐلرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً» (اسراء: 30).
ب) آياتي ديگر، تکتک رفتار انسانها را موضوع علم دقيق خداوند قرار ميدهد: «وَمَا تَکُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُواْ مِنْهُ مِن قُرْءَانٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَيْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي ﭐلْأَرْضِ وَلَا فِي ﭐلسَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِن ذَالِکَ وَلاَ أَکْبَرَ إِلَّا فِي کِتَابٍ مُّبِينٍ» (يونس: 61).
ج) در مواردي اين آگاهي، به درون فرد، در دل انسان و به تعبير قرآني «في نفوسکم» توسعه مييابد. طبيعي است که دقت فرد بر رفتار خود، زماني بيشتر ميشود که نظارت الهي را نهتنها بر خود و بر رفتار خود، که بر اندرون خود، آن هم دقيقتر از خودش ببيند: «رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِکُمْ إِن تَکُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً» (اسراء: 25).
د) آياتي ديگر، خدا را داناتر از انسانها به خودشان، بلکه داناتر نسبت به هر چيز ديگري معرفي ميکند: «رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ» (اسراء: 54)؛ و بالاخره اينکه خداوند به تعبير زيباي قرآني از اين فاصلهها ميگذرد و حتي ميان انسان و دل او هم حائل ميشود: «يَا أَيُّهَا ﭐلَّذِينَ ءَامَنُواْ ﭐسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا يُحْيِيکُمْ وَﭐعْلَمُواْ أَنَّ ﭐللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ ﭐلْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» (انفال: 24).
در بحث تربيت ديني، برگرفته از اين سنت الهي ميتوان علاوه بر توجه متربي بر رفتار خود، به اين ايدة احتمالي در موضوع شيوة تربيت و نظارت مربي بر متربي رسيد که بر مربي لازم است تا علاوه بر نظارت کلان و کلي بر متربي خود، بر تکتک رفتارهاي وي، به شيوة مناسب (بهگونهاي که با عزت نفس متربي برخورد نداشته باشد)[6] نظارت داشته باشد و ارتباط خود با متربي را چنان تقويت کند که گويي اطلاع او از متربي بيش از اطلاع متربي از خودش ميباشد. از سوي ديگر، اين نوع نظارت الهيه بر رفتار و نفوس بندگان، همواره اين تذکر را به عبادالله ميدهد که شما و رفتارهاي شما از ريز و درشت آن در مرئا و منظر الهي است.
-
-
-
- 3ـ2ـ4. همة امور به دست خدا
-
-
يكي از قوانين الهي حاکم بر جريان زندگي دنيايي بشر اين است که همة امور در واقع به اراده و قدرت الهي تحقق مييابد. تعابير مختلفي همچون «إِنِ ﭐلْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» (يوسف: 67)، «فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ» (هود: 107) و «نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاءُ» (يوسف: 56) همه گوياي اين سنت ارادة مطلقه الهياند. در مواردي هم به شکل خاص و نافذ بر اين حقيقت تصريح شده است: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکِنَّ ﭐللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـکِنَّ ﭐللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ ﭐلْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاَءً حَسَناً إِنَّ ﭐللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (انفال: 17؛ يونس: 107).
اصل اين امر در تربيت ديني، علاوه بر آرامشي که براي انسان متوکل بر ذات اقدس اله ايجاد ميکند، چنين پيامي را دارد که بشر درک توحيدي خود را افزايش دهد و خداي قادر متعال را همهکارة امور بداند تا مبادا از ره کبر و غرور، خود را صاحب امر بداند و جايگزين خداوند قرار دهد. البته در مقابل، براي اينکه انسان به انديشة باطل جبر مبتلا نشود، به گونهاي كه خود به کناري بنشيند و همة امور را به دست خداوند بداند، در سنت الهي ديگري، عمل انساني و فعاليت بشر زمينهساز همان اراده و خواست الهي شمرده شده است: «ذَالِکَ بِأَنَّ ﭐللَّهَ لَمْ يَکُ مُغَيِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ ﭐللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ». (انفال: 53).
و براي تبيين بهتر امر، در آية بعد مثالي ذكر ميشود که همانا عمل خود آلفرعون و کسان ديگري همچون ايشان در تکذيب آيات الهي بود که موجب هلاكتشان به دست خداوند شد: «کَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَﭐلَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُواْ بِئَايَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ وَکُلٌّ کَانُواْ ظَالِمِينَ» (انفال: 54).
-
-
-
- 4ـ2ـ4. خداوند توبهپذير
-
-
باز بودن باب بازگشت، آرامشبخشترين فضاي تربيتي براي متربي است. بههرحال، انسان اهل نسيان است و صاحب اميال و آرزوهايي که گاه او را به خطا ميکشاند. ايجاد بنبست و بستن راه برگشت، چيزي جز افسردگي و اضطراب يا لجاجت و عناد باقي نميگذارد. يکي از اوصاف خداوندي و يکي از سنن شيرين الهي براي ادارة امر بشر، باب پذيرش توبه و استغغار است؛ کما اينکه اگر اين استغفار صورت نگيرد، سنت الهي عذاب بر جاي خود باقي است. قرآن شريف اين وصف خداوندي و اين سنت و قانون الهي را مکرر يادآور ميشود: «قُل لِلَّذِينَ کَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ ﭐلْأَوَّلِينِ» (انفال: 38و33؛ توبه: 104).
سنت «پذيرش توبه» و صفت توبهپذيري خداوند، هم براي عباد صالح او در مسير تربيت ديني راهي آرامشبخش و نويدآفرين است و هم در اين مسير تربيتي درسي است براي مربيان تا ضمن دعوت متربيان خويش به راه راست، راه بازگشت از خطا را براي ايشان باز بگذارند.
-
-
- 3ـ4. شناخت انسان (انسانشناسي)
-
برخي از سنن الهي که در قرآن شريف مورد توجه و بيان قرار گرفته است، به آگاهي و شناخت انسان از خود اشاره دارد. آنگاه که فرد خود را بشناسد، به ظرفيتها، تواناييها و استعدادهاي خود، همچنين به محدوديتها و نواقص خويشتن آگاهي يابد و جايگاه خود را در اين نظام هستي دريابد، طبعاً زمينة تحقق تربيت ديني در او بهآساني فراهم خواهد شد و متربي براي ورود به ميدان رشد و تعالي و دستيابي به حيات طيبه آمادهتر خواهد بود.
آفرينش و ويژگيهاي انسان عمدتاً در آيات مرتبط با خلق و قَدَر الهي و در چند بيان متفاوت و البته در ترسيمي از يک نقشة کامل از انسان به تصوير کشيده شده است. قرآن شريف انسان را قابل خطاب خود دانسته و با تعابيري همچون «يا ايها الانسان» و «يا ايها الناس» او را در اين جايگاه قرار داده است. او را بر مبناي فطرتي ويژه آفريده، خلافت الهي را در او قرار داده و جهاني جاودان را در سرنوشت او رقم زده است.
قرآن همچنين در بيان نقاط قوت و ضعف انسان، از يکسو ارزشهاي مثبت و والايي را براي او ذكر ميکند. در اصل خلقت، آفرينش انسان را حسابشده ميداند و او را موجودي برگزيده معرفي ميکند (طه: 121). خلقت او را تركيبي از طبيعت و ماوراي طبيعت و به عبارت ديگر، ترکيبي از ماده و معنا دانسته (سجده: 7-9)، او را داراي فطرتي مرتبط با خداوند ميداند (اعراف: 172؛ روم: 43). در خصوص نقش او در اين جهان، انسان را خليفة خدا بر روي زمين معرفي ميکند (بقره: 30؛ انعام: 165). در بعد شخصيتي، انسان را با داشتن كرامت و شرافت ذاتي (احزاب: 72) و بالاترين ظرفيت شناختي (بقره: 31-33)، داراي شخصيت مستقل و آزاد و امانتدار خدا ميداند (اسراء: 70) و او را چنان توانمند و داراي درک اخلاقي ميداند كه قادر است زشت و زيبا را درك كند (شمس: 8 و 9). از نگاه قرآن، همة نعمتهاي زمين براي انسان آفريده شده (بقره: 29) و هدف از خلقت انسان، بندگي و اطاعت الهي دانسته شده است (ذاريات: 56؛ جاثيه: 13). ارتباط او با خداوند نيز در اين نگاه قرآني مثالزدني است: جز با ياد خدا آرام نميگيرد (رعد: 28؛ انشقاق: 6) و اگر خدا را فراموش كند، گويي خود را به فراموشي سپرده است (حشر: 18).
در مقابلِ همة ارزشهاي مثبت و تواناييهاي ذکرشده، قرآن شريف انسان را با مجموعهاي از نقاط ضعف و ضدارزشها نيز همراه دانسته است. انسان در اين نگاه، ضعيف و كمطاقت (نساء: 28)، عجول و شتابزده (انبياء: 37)، حريص و ناشكيبا (معارج: 19)، بسيار ستمگر و نادان (احزاب: 72)، سخت سيهكار و جهلپيشه (احزاب: 72)، تنگنظر (اسراء: 100)، مجادلهگر (کهف: 54) و در برابر خداوند، بسيار ناسپاس است (عاديات: 6؛ حج: 66). در صورتي كه بينياز شود، طغيان ميكند (علق: 7)؛ در سختيها خدا را ياد ميكند، اما در راحتيها فراموشكار ميشود (يونس: 12)؛ زمانى كه به او بدى روى آورد، بىقرارى مىكند و هنگامى كه توانمند شود، حرص مىورزد و ديگران را از توان خويش محروم مىدارد (معارج: 20 و 21).
در اينکه آيات ياد شده، سنت باشد، ترديد است و به نظر ميرسد قول به اينکه مضمون اين آيات مشمول بحث خلق و قَدَر است، مناسبتر باشد. بااينحال، قرآن شريف بر اساس همين خلقت، به برخي از سنن الهي اشاره دارد.
-
-
-
- 1ـ3ـ4. انسان، امانتدار الهي
-
-
يکي از سنن الهي در خصوص انسان را «سنت عرض امانت» دانستهاند. بر اساس اين قانون الهي، خداوند بار امانت خويش را بر آسمان و زمين عرضه کرده و درحاليکه آسمان و زمين از حمل اين امانت ابا کردند، انسان بود که آن را بر دوش کشيد. دربارة اينکه امانت الهي چيست، تفاسير متفاوتي ارائه شده است؛[7] اما وجه جمع بين همة آنها اين است که انسان بود که آن را بر دوش کشيد: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (احزاب: 72).
بهرغم برخي اختلافات، غالب مفسران قرآن بر اين اعتقادند که اين آيه در مدح انسان است و پذيرش اين امانت براي انسان ماية افتخار و تکريم است. نسبت جهول و ظلوم بودن به انسان در انتهاي آيه، نوعي تأسف از قدرناشناسي انسان از چنين منزلتي است كه دارد؛ بدين معنا که انسان بهدرستي امانت را پذيرفت؛ ولي متأسفانه به خود ظلم کرد و اطاعت خدا نکرد (بهرامپور، 1389، ص 427). آگاهي متربي از اين منزلت و جايگاه براي انسان موجب ميشود که او از انسان بودن خود احساس عزت نفس بالايي داشته باشد و در جهت پيشرفت در اين مسير تلاش کند.
-
-
-
- 2ـ3ـ4. تفاوتهاي فردي
-
-
سنت ديگر، سنت اختلاف درجات بين انسانها، و به تعبير روانشناختي، تفاوتهاي فردي است. بنا بر نگاه قرآني، قانون الهي بر آن شده است که برخي انسانها بر برخي ديگر برتري يابند: «انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً» (اسراء: 21).
تفسير نور مينويسد: برتريهاي افراد بر يکديگر، بر دو نوع است؛ گاهي بهخاطر استعداد، ذوق، فکر، شرايط خانوادگي، جغرافيايي و امثال آن، انسان دريافتهايي دارد که اينها لطف خداوند و همراه با مسئوليت و آزمايش است، که اين آيه به همين برتريها اشاره دارد (قرائتي، 1382، ج 7، ص37).
در نگاه روانشناختي و تربيتي، موضوع تفاوتهاي فردي بحثي چالشبرانگيز و داراي تأثيرات کاربردي فراوان در مسير تعاملات انساني و تربيت وي است. مربيان خبره، ضمن توجه به تفاوتهاي فردي و برنامهريزي براي انتظارات متفاوت از هر متربي، هرگز يک متربي را با متربي ديگر مقايسه نميكنند و هرکدام را در سطح ويژگيهاي آنها تعريف ميکنند.
آگاهي متربي از اين اصل مهم روانشناختي و تأکيد قرآني موجب ميشود كه او به ويژگيهاي دروني خود تکيه كند و انتظارات نابجا و فوقالعادهاي را – در مقايسه با ديگران – براي خود تعريف نکند و در اين مسير، ضمن حفظ آرامش رواني خود، با اعتماد به نفس به کار خود ادامه دهد.
-
-
-
- 3ـ3ـ4. نفي حرج
-
-
سنت الهي «تخفيف» و سبک کردن بار تکليفي انسان، به دليل خلق ضعيف او تحقق يافته است. اين سنت که با عنوان سنت «نفي حَرَج» در بيانات مفسران قرآن آمده است، اشاره به اين دارد که انسان، هرچند توان و استعداد رسيدن به جايگاه رفيع را دارد، هم از نظر فيزيکي و جسمي، هم از نظر ارادي و هم از نظر علمي و آگاهي، در مواردي از جمله در خصوص اين مورد، يعني غريزة جنسي، ضعفهايي نيز دارد. بر همين اساس، خداوند از راه لطف تکليف سنگين را از دوش او برداشته و در حد ظرف و طاقت او از او خواسته است: «يُرِيدُ ﭐللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنکُمْ وَخُلِقَ ﭐلْإِنسَانُ ضَعِيفاً» (نساء: 28) و «... يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ...» (بقره: 185).
آگاهي متربي از ضعف انسان از يکسو، و لطف الهي در تخفيف و نفي حرج از او از سوي ديگر، رابطة محبت بندة خدا با خداي خويش را دو چندان ميسازد و او را به تلاش بيشتر در مسير تربيتي ديني تشويق ميكند. اين سنت، همچنين بيانگر اين است که ميان تکوين و آفرينش انسان و تشريع و احکام الهي هماهنگي هست.
-
-
- 4ـ4. شناخت دنيا (دنياشناسي)
-
لاية ديگر از مسائل شناختي که در سنن الهي مورد توجه است، شناخت دنيا و آگاهي از زوايا و ابعاد مختلف آن و درک چهرة واقعي آن است. اين درس بزرگ، در آيات مختلف سنني قرآن و به اشکال متفاوت آمده است.
-
-
-
- 1ـ4ـ4. دنيا، آيت الهي
-
-
يکي از مهمترين ويژگيهاي دنيا در تعابير آيات سنني قرآني، آيه و نشانه بودن آن براي کساني است که داراي گوشي شنوايند و به حقايق اين امور توجه دارند: «هُوَ ﭐلَّذِي جَعَلَ لَکُمُ ﭐللَّيْلَ لِتَسْکُنُواْ فِيهِ وَﭐلنَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذَالِکَ لَئَايَاتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ» (يونس: 67).
اينگونه آيات، دعوتي رسمي و صريح براي تأمل در عالم خلقت و بهره بردن از آن در مسير رشد معنوي است. دنيا در اين نگاه، کارآمدترين ابزار در دست مربيان است تا متربي خويش را در مسير تربيت ديني رشد دهند و او را با خداوند عالميان آَشنا سازند.
-
-
-
- 2ـ4ـ4. دنيا، زماني محدود
-
-
ويژگي ديگر در آيات پرداخته به سنتهاي الهي، فاني بودن دنياست. اين حقيقت که در پرتو سنني همچون سنت اجل محتوم بيان شده، يکي از مؤثرترين نکات در تربيت ديني است. دل نبستن به دنياي ازبينرفتني، زهدورزي و نگاه عبوري به دنيا، از جمله درسهاي تربيتي در اين مسير است: «قُل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسِي ضَرّاً وَلَا نَفْعاً إِلَّا مَا شَاءَ ﭐللَّهُ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ» (يونس: 49).
عبدالرحمن نحلاوي، نويسندة سوري، در کتاب خود با عنوان آيات تربيتي سه اثر تربيتي از اين سنت الهي را چنين بيان ميدارد: تربيت شناختي در جهت تفکر روشمند و توجه به اسباب و اهداف وجود انسان، بهگونهايکه انسان آگاهانه به اعمال صحيح در مسير حق اقدام کند؛ تربيت شناختي در خصوص اينکه هر امري در هستي مقدار مشخصي دارد؛ و نهايتاً تربيت انسان در مسير محاسبة نفس و ارزيابي مستمر رفتار و استفاده از فرصتها در جهت رستگاري و رضاي الهي (النحلاوي، 2008م، ص238 و 239).
-
-
-
- 3ـ4ـ4. دنيا دار امتحان
-
-
در بسياري از آيات قرآن، از جمله در سلسلهاي از آيات سنني، با اشاره به فلسفة خلقت اين دنيا و مافيها، «آزمايش» بندگان خدا، از جمله دلايل اصلي خلقت اين دنيا و خلقت انسان در اين دنياي مادي معرفي شده است. تعابيري همچون ابتلا، تميز داده شدن خوب از بد و امثال آن، چنين حکايتي را دارد. جالب توجه اين است که قرآن با شفافيتي مثالزدني از اين فلسفه، از زبان پيامبر خود سخن ميگويد: «قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ» (نمل: 40).
«در نگاه قرآني، "دنيا" مقدمه و "مزرعه" آخرت، و زندگي در دنيا، دالان ورود به ابديت است... آموزههاي اسلامي قلمرو حيات فرد را از آفرينش آدم تا ابديت گسترش ميدهند؛ اما بر زوال فرصت دنيا براي تحقق اراده و صورتبندي زندگي ابدي نيز تأکيد ميکنند» (علمالهدي، 1391، ص295). توجه به ماهيت ابتلايي دنيا و ملاحظة اين فرايند مهم و خطيرِ آزمايش، بهجد ميتواند نقشي حياتي در مسير تربيت ديني داشته باشد. «خداوند براي شکوفا کردن استعدادهاي نهفته و از قوه به فعل رساندن آنها و در نتيجه تربيت بندگان و رشد بذر وجود انسانها در مزرعة هستي، آنان را ميآزمايد و به انواع سختيها و ناملايمات مبتلا ميکند» (قاسمي، 1389، ص344). متربي ميتواند با دقت در اين امر، از زواياي آن درس بگيرد و از بوتة آزمايش خدا سربلند بيرون آيد. زماني که فرد بداند آنچه از نعمتها و نقمتها بدو رسيده، و کل فرايند زندگي او موضوع امتحان الهي است و بدين نکته توجه مستمر داشته باشد، طبعاً سعي خواهد کرد به هر نحو ممکن از اين امتحان بزرگ و سرنوشتساز سربلند بيرون آيد و از مزاياي آن بهرهمند شود: «وَهُوَ ﭐلَّذِي خَلَق ﭐلسَّمَاوَاتِ وَﭐلْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى ﭐلْمَاءِ لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّکُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ ﭐلْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ ﭐلَّذِينَ کَفَرُواْ إِنْ هَـذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ» (هود: 7).
طبق قانون عمومي سنتِ همگاني ابتلا و امتحان و در مسير پيمودن تکامل و پرورش انسانها، همة مردم، از انبياي الهي گرفته تا ديگر عموم مردم، بايد مورد آزمايش الهي قرار گيرند تا استعدادهايشان شکوفا شود. به تعبير مرحوم علامه طباطبايي: «تمام افراد بشر، از مؤمن و کافر، نيکوکار و يا بدکار، پيغمبر و يا مقامهاي پايينتر، همه و همه مورد امتحان و ابتلا قرار گرفته و هيچکس از اين ناموس عمومي الهي استثنا نميگردد» (طباطبايي، 1411ق، ج4، ص62.).
يادآوري ميشود که امتحانات الهي گاه فردي است و گاه دامنة اين سنت الهي يک جامعه و ملت و قوم را شامل ميشود تا در خلال آن، هويت اجتماعي آنها بروز کند و زمينههاي تعالي يا انحطاط آنها در لابهلاي همين آزمونها آشکار شود؛ چنانکه امتحانات ميتواند گاه بهوسيلة نعمت باشد، که فزوني نعمت ميتواند سستي و تنبلي، غفلت و غرق شدن در لذايذ و شهوات را به دنبال داشته باشد و انسان را از خدا دور سازد و ميدان را براي فعاليت شيطان آماده کند. تنها کسانی میتوانند از عوارض نامطلوب فزونی و وفور نعمت در امان بمانند که بهطور دائم به یاد خدا باشند و با یادآوریهای مداوم، خانه قلب را از نفوذ شیاطین حفظ کنند (ر.ک: مکارم شیرازی،1366، ج 25، ص122؛ سید قطب، 1402ق، ج3، ص 1337). آزمايش با شهوت، جنگ و جهاد، قدرت و حکومت، قوانين الهي و دستورهاي شرع، مرگ اولاد، شيطان، علم و معلم، و بالاخره آزمايش با غيبت رهبر الهي هم ميتواند از ميدانهاي خطير آزمايش باشد.
نکتة قابل توجه اينکه قرآن شريف همانگونه كه راههاي مختلفي از آزمونهاي الهي را بيان ميدارد، روشهاي متفاوت و متعددي را نيز در اين زمينه براي موفقيت در اين امتحانات ارائه ميدهد که از جملة آنها صبر و استقامت، توجه به گذرا بودن دنيا و حوادث و مشکلات آن، توجه به تاريخ پيشينيان، و توجه به علم و آگاهي خدا بر همهچيز است. برخي از اين مقولات در بخشهاي ديگر از مباحث اين تحقيق ارائه خواهد شد.
-
-
-
- 4ـ4ـ4. دنيا، پوششي بر واقعيت اعمال
-
-
برخي از سنتهاي الهي ياد شده در آيات قرآني، بيان واقعي ماهيت پديدههاي دنيوي در آخرت است. اين بيان، پرده برداشتن از لايه ظاهري دنيا و آشناسازي مخاطب با اين واقعيت ميباشد. در يک بيان کلي، قرآن اين رابطه را چنين بيان ميدارد: «وَمَن کَانَ فِي هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي ﭐلْئَاخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً»؛ هر کسي در اين جهان، يعني دنيا، نابينا و کوردل باشد، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر خواهد بود (اسراء: 72). و باز ميفرمايد: «وَمَن يَهْدِ ﭐللَّهُ فَهُوَ ﭐلْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ ﭐلْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْياً وَبُکْماً وَصُمّاً مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيراً» (اسراء: 97 و 98). مجموعهاي از آيات نيز وارد تفاصيل و مصاديق شده است. از باب نمونه: «انَّ ﭐلَّذِينَ يَأْکُلُونَ أَمْوَالَ ﭐلْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْکُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» (نساء: 10). اين آيه از آن جهت سنت الهي به شمار ميآيد که پيامد خوردن مال يتيم را افتادن در دوزخ قرار داده است.
خلاصة کلام اينكه «دنيا» در نگاه قرآني امري است محدود و پايانپذير؛ و درعينحال آيتي است از آيات الهي براي امتحان و ابتلاي انسان؛ و اين نگاه جامع و فراگير کافي است تا مسير تربيت ديني فرد از تمرکز و دلبستگي به دنيا رهايي يابد و انسان راه خداجويي و کماليابي را طي کند.
-
-
- 5ـ4. شناخت عمل (رفتارشناسي)
-
شناخت روشن و آگاهي از ماهيت عمل و آثار آن نيز از مهمترين شناختهاي کاربردي در اين باب است. اين مفهوم در چند بيان مختلف در قرآن و در آيات مرتبط با سنن الهي آمده است.
-
-
-
- 1ـ5ـ4. آگاهي به نتيجة کار
-
-
آگاهي به نتيجة کار، از جمله شيوههاي مؤثر در تربيت است. در چارچوب همين اصل، يکي از شيوههاي قرآني آگاهي دادن به نتايج کارهاي مثبت و منفي به مخاطبان خود، اعم از مؤمنان و کافران است و دقيقاً همين شيوه در بيان سنتهاي الهي نيز به کار رفته است. آيات مربوط به سنت الهي در اين زمينه خود بر چند دستهاند.
الف) آثار ايمان، تقوا و اطاعت
بخشي از آيات سنني قرآن، آثار ايمان، تقوا و اطاعت از خداوند متعال را متذکر ميشود. در يک نگاه، ولايت الهي و پاداش اخروي اثري است که در پس ايمان آوردن مؤمنان حاصل ميشود: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (بقره: 257)؛ «وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» (يوسف: 57).
مجموعهاي ديگر از آياتِ بيانگر سنتهاي الهي، در زمينة رعايت «تقوا»ست و گشايش، تسهيل در امور، ماندگاري اجر و پاداش را نتيجة تقوا ميداند. دو آية شريفهاي که حکايتگر صريح اين موضوع است، عبارتاند از: «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا». (طلاق: 2) و «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً» (طلاق: 4). در آية ديگر، از زبان حضرت يوسف چنين بيان ميشود «إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (يوسف: 90).
در آيات ديگر، «جبران اعمال بد»، «بالا بردن پاداش» و «نجات» بشارت داده شده است: «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْراً» (طلاق: 5) «وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» (فصلت: 18). در باب اطاعت نيز آمده است: «تِلْکَ حُدُودُ ﭐللَّهِ وَمَن يُطِعِ ﭐللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا ﭐلْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَالِکَ ﭐلْفَوْزُ ﭐلْعَظِيمُ» (نساء: 13).
ب) آثار معصيت، اعراض و کفر
دستة ديگري از آيات سنني قرآن، در مقابل، آثار معصيت را متذکر ميشود. گاه به معصيت عام اشاره ميفرمايد: «وَمَن يَعْصِ ﭐللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَاراً خَالِداً فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ». (نساء: 14) و گاه در خصوص برخي معصيتهاي خاص يادآور ميشود که: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ ولا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً. وَمَن يَفْعَلْ ذَالِکَ عُدْوَاناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَاراً وَکَانَ ذَالِکَ عَلَى ﭐللَّهِ يَسِيراً» (نساء: 29 و 30).
اعراض (دوري) از ذکر خدا از ديگر مواردي است که مشمول سنت الهي است: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى» (طه: 124)؛ «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَداً» (کهف: 57).
کفرورزي نيز از اين ديدگاه مورد توجه قرار گرفته است؛ چنانكه گاه نتيجة کفرورزي، دوري از نور خوانده شده است: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» (بقره: 257)؛ گاه آتش و عذاب الهي براي آن در نظر گرفته شده است: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ» (ص: 27) و گاه تزيين دنيا اثر کفرورزي است: «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا» (بقره: 212).
اين آگاهي به نتيجة کار، چه در جهت مثبت آن، که جنبة تشويقي دارد و موجب برانگيختن فرد براي عمل ميشود و چه در جهت منفي آن، که جنبة تهديد دارد و عواقب دردناک کفر را بيان ميدارد، عاملي مؤثر و نقشآفرين در تربيت ديني دارد. متربي با اطلاع و يادآوري مکرر از نتيجة خوش کار، به انجام کار علاقهمند ميگردد و با شنيدن خبر دردناک عواقب کار بد، از انجام آن بيمناک و پشيمان ميشود.
-
-
-
- 2ـ5ـ4. آگاهي از مسئوليت فرد در قبال عمل
-
-
مسئوليتپذيري انسان در قبال اعمال خويش نکتة ديگري است که در بحث عمل انسان مطرح است. عمل، البته خود بحث مستقلي را ميطلبد، آنچه در اينجا مورد نظر است، آگاهي فرد از مسئوليت در مقابل عمل خويش است. قرآن شريف در بيان سنت بازتاب اعمال ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ...» (رعد: 11). اين آية شريفه با اين بيان، «تأثير مستقيم عمل فرد را بر آنچه با آن روبهرو ميشود، با ارائة دستورالعملي کلي و فراگير، علل تغييرها در وضعيت جامعه و عملکرد افراد آن جامعه معرفي ميکند» (ايازي، 1393، ص110).
تفسير الميزان ذيل همين آية شريفه ميفرمايد: و اين جمله، يعنى جملة «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ...»، چكيدهاش اين است كه خداوند چنين حکم راند (سنتي نهاد) که نعمتها و موهبتهايي که به انسان ميدهد، مربوط به حالات نفساني خود انسان باشد، که اگر آن حالات موافق با فطرتش جريان يافت، آن نعمتها و موهبتها هم جريان داشته باشد؛ براي مثال، اگر مردمي بدانند که به دليل استقامت فطرتش به خدا ايمان آورَد و عمل صالح انجام دهد، به دنبال آن، نعمتهاي دنيا و آخرت به سويش سرازير ميشود؛ چنانكه خداوند در سنتي ديگر ميفرمايد: «ولَوأَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا واتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ والْأَرْضِ ولكِنْ كَذَّبُوا»؛ و مادامي که آن حالت در دل ايشان دوام داشته باشد، اين وضع هم از طرف خدا دوام يابد؛ و هرگاه ايشان حال خود را تغيير دادند، خداوند هم وضع رفتار خود را عوض ميكند و نعمت را به نقمت مبدل ميسازد (طباطبايي، 1411ق، ج 11، ص312).
-
- جمعبندي و نتيجهگيري
بهرهگيري از منبع قرآني در هدايت سبک تربيتي امري است که در مباحث تربيت اسلامي به انحاي مختلف مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته و ميگيرد. در پژوهش حاضر، بر اساس اين پيشفرض که «سنتهاي الهي» بهمثابة قوانين تدبير عالم به دست خداوند متعال، در سبک زندگي انسانها نقشآفرين است، و با تکيه بر قانون کلي مراجعه به قرآن کريم و استفاده از آموزههاي قرآني در امر تربيت، به جستوجوي آثار تربيتي سنتهاي الهي ياد شده در آيات قرآن شريف پرداخته شد.
خلاصة آثار تربيتي هر يک از سنتهاي الهي در نمودار ذيل ارائه شده است.
پيوست شماره 1: نمودار آثار تربيتي سنتهاي الهي در بعد بينشي (شناختي)
- اسلامي، ادريس، 1396، «رويکرد شناختي به تربيت ديني»، فلسفه تربيت، ش 2، ص29ـ70.
- ايازي، سيدعلينقي، و هدايي، نيکوسادات، 1393، درآمدي بر مفهوم تغييرات اجتماعي در قرآن کريم، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- بهرامپور، ابوالفضل، 1389، تفسير مبين (تفسير يك جلدي قرآن كريم)، قم، آواي قرآن.
- بهشتی، سعيد، 1388، «تأملاتي در فلسفه تربيت ديني از ديدگاه اسلام»، مقالات برگزيده در همايش تربيت ديني در جامعه معاصر، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ص165-188.
- جمشيدي کوهساري، محبوبه و ديگران، 1388، «تأکيد بر تربيت عقلاني، گامي اساسي در تربيت ديني»، مقالات برگزيده در همايش تربيت ديني در جامعه معاصر، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ص481 و482.
- جمعي از نويسندگان، 1388، "ابعاد وجود انسان و مفهوم تربيت ديني"، تربيت ديني در جامعه اسلامي معاصر (گفتوگوها)، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- جوادي آملي، عبدالله، 1396، تفسير تسنيم، قم، اسراء.
- حسيني، اعظم، 1395، تأثير شناخت سنتهاي الهي بر سبک زندگي اسلامي، پاياننامه کارشناسي ارشد دانشگاه قم، دانشکده الهيات و معارف اسلامي.
- خاشعي، فاطمه، 1391، سنتهاي تربيتي در قرآن، پاياننامه کارشناسي ارشد دانشگاه معارف قرآن و عترت، دانشکده معارف قرآني.
- داودي، محمد، 1386، تربيت ديني، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- ـــــ ، 1388، «تأملي در معناي تربيت ديني و نسبت آن با مفاهيم نزديک»، مقالات برگزيده در همايش تربيت ديني در جامعه معاصر، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ص30.
- ربرت. جي. استرنبرگ، 1386، روانشناسي شناختي، ترجمه مريم وفايي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
- سید قطب، 1402ق، تفسیر فی ظلال القرآن، بيروت، دار الشروق.
- شاکري لموکي، ام البنين، 1395، بررسي مباني فلسفي سنن تربيت در قرآن، پاياننامه کارشناسي ارشد دانشگاه الزهرا، دانشکده علوم تربيتي و روانشناسي.
- شجاعي، محمدصادق، 1386، «نگاهي به شناخت از منظر فلسفه، روانشناسي و اسلام»، معرفت، ش 119.
- صادقي محسنآباد، حجتالله، 1388، بررسي مباني تربيت ديني از منظر قرآن و روايات، پاياننامه کارشناسي ارشد دانشگاه قم، دانشکده الهيات.
- صدر، محمدباقر، 1381، سنتهاي تاريخي در قرآن، تهران، تفاهم.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1411ق، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.
- علمالهدي، جميله، 1391، نظريه اسلامي تعليم و تربيت (مباني آموزش رسمي)، تهران، دانشگاه امام صادق.
- غفاري، ابوالحسن، 1385، سنت امتحان در زندگي انسان، قم، مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما.
- قرائتي، محسن، 1382، تفسير نور، چ پنجم، تهران، مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن.
- ـــــ ، 1396، ترجمه و تفسير قرآن کريم، تهران، مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن.
- محمدقاسمي، حميد، 1389، روشهاي تربيتي در داستانهاي قرآن، تهران، بينالملل.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1368، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
- مکارم شيرازي، ناصر، 1352-1366، تفسير نمونه، قم، دار الکتب الاسلاميه.
- مهاجري، مسيح، 1361، سنتها از ديدگاه قرآن، تهران، مرکز حزب حمهوري اسلامي.
- نجاتي، محمدعثمان، 1984م، قرآن و روانشناسي، چ هشتم، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي.
- النحلاوي، عبدالرحمن، 2008م، التربية بالآيات، چ پنجم، دمشق، دار الفکر.
- نيکزاد الحسيني، فاطمهسادات، 1392، شبکه معنايي سنن الهي در قرآن کريم، پاياننامه کارشناسي ارشد دانشگاه قرآن و حديث.