بررسی پدیدارشناسانهی عوامل و آثار انس با قرآن از منظر دانشآموزان

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
مذهب شامل باورها، اعمال و آداب و رسوم، مربوط به يک امر متعالي (الله) است. دين سيستمی از اعمال و نمادهای مذهبی برای تسهيل و نزديکی به خداوند بهمنظور پرورش درک رابطه و مسئوليت خود در برابر ديگران در زندگی مشترک در يک جامعه است (کونيگ، کينگ و کارسون، 2012، ص 36). از ديدگاه علامه طباطبائي، دين سلوک (فکری و قلبي، و عملی و رفتاري) در زندگی دنياست که تأمينکنندة صلاح و سعادت انسان در اين جهان است؛ بهگونهايکه مطابق کمال اخروی و زندگی جاودان حقيقی است (رمضاني، 1387، ص 180). تأثير معارف و آموزههای الهی تا جايی است که منجر به دستيابی مدارج عالی ايمان و رسيدن به هدف غايی خلقت انسان ميشود: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات: 56) (باقري، 1389، ج 1، ص 73). عبوديت برای انسان با مفهوم برتری مطرح ميشود و علاوه بر جنبة تکويني، بعد تشريعی هم دارد که از اراده و اختيار انسان ناشی ميشود. بنابراين، عبادت نوعی ارتباط انسان با خدای خود از روی معرفت و احساس و اراده و اخلاص است (رهبر و رحيميان، 1383، ص 143). معنويت، هم شامل جستوجوی امر متعالی است و هم شامل کشف امر متعالي. امر متعالي آن چيزی است که در عين خارج بودن از خود، در درون خود است (کونيگ، کينگ و کارسون، 2012، ص 36). علامه طباطبائی معنويت را برآيندی از فرايند معرفت، ايمان و عمل صالح در چارچوب شريعت اسلامی ميداند (الهامينيا و همکاران، 1390، ص 23). انسان با کسب مدارج متعالی به کمال مطلق نزديک میشود و عبادات او و تمام وجودش رنگ تعبد ميگيرد: «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُكِی وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (انعام: 162) و همنوا با مجموعة هستي، با عبادت و ذکر خدا جاودانهترين و زيباترين حالات وجودی خويش را درک ميکند. انس با قرآن يکی از حالات جاودانه محسوب ميشود.
ازآنجاکه قرآن کريم مجموعهای از ﻣﻌﺎرف و آموزههای اﻋﺘﻘﺎدي، ﻣﻌﺮﻓﺘﯽ و رﻓﺘﺎری اﺳﺖ (چمنپيما و همكاران، 1397)، انسانی که اين معارف را دريابد، آثار ايمان در نيات، افکار و کردارش متجلی ميشود (رهبر و رحيميان، 1383، ص 144). با رشد ايمان و اخلاص در عمل، بهتناسب آن، معنويت رو به رشد و فزونی ميگذارد و آثارش را آشکار ميسازد (الهامينيا و همكاران، 1390، ص 24)؛ ذکر خداوند عاملی برای طمأنينه و آرامش نفس ميشود: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد: 28)؛ و تابش انوار ربوبی بر قلب از سوی خدای تعالی است، که ايمان و عمل صالح زمينة آن را فراهم ميکند (الهامينيا و همكاران، 1390، ص 24). بنابراين، قرآن کتاب خداست؛ مانند يک دريا با ظاهری زيبا و باطنی ژرف، که از درون آن گوهرهای بديع استخراج ميشود (مراديکشاورز و خدري،1390، ص 233).
با رجوع به منابع گوناگون روشن میشود که در جامعة معاصر آرامش و شادی رو به کاهش، و اضطراب، افسردگی و ناآرامی رو به افزايش است (بوک، 1396؛ روث، 1395؛ کلاین، 1394؛ دورانت، 1396؛ اسونسن، 1396؛ آقاجانی و ميرباقر، 1394؛ مور 1398). ازسويديگر، منابع متعدد در کنار منابع یادشده، اصليترين عامل بروز مشکلات فوق را دور شدن مردم از معنويت و معنا و گرايش بهسمت ماده ذکر ميکنند (دورزن، 1396؛ فري، 1395). برايناساس، علاوه بر نويسندگان ذکرشده، صاحبنظران و نويسندگان و پژوهشگران مختلف به اين نتيجه دست يافتهاند که برای رفع معضل یادشده در جهان، باید به زندگی معنا بخشيد (هميلتون، 1396؛ هاليس، 1396؛ لونوار، 1396)؛ چراکه بهبود معنويت و ديانت ميتواند با افزايش شادی افراد مرتبط باشد (مارتين، 2005؛ نِتِل، 2005؛ هوگارد، 2005؛ علوي، 2007؛ همو، 2009) و موجب کاهش استرس و اضطراب شود و از افسردگی بکاهد (ايرانمنش و همكاران، 1393).
معنويت موجب اتصال انسان به امور ماوراءالطبيعی و عرفانی میشود و اعتقاد به قدرت الهی به حس کنترل درونی در مواقع استرسزا میانجامد و از وابستگی خارجی ميکاهد و اين ارمغان را برای بشر دارد که از طرف يک نيروی مطلق و لايتناهی حمايت ميشود (کونيگ، 2012، ص 2ـ4؛ ايرانمنش و همكاران، 1393). ارتباط معنوی با خداوند باعث آرامش دلها میشود و از اضطراب امتحان جلوگيری ميکند (کوهستاني و همكاران، 1392؛ ايرانمنش و همكاران، 1393) و موجب پيشگيری و بهبود اختلالات رواني، طيف گستردهای از بيماريهای جسمانی و يک عامل مقابلهای در برخورد با ناملايمات ژنتيکي، بيرونی و درونی ميشود (آقاجانی و ميرباقر، 1394؛ کونيگ، مک کالو و لارسون، 2001؛ کونيگ، 2012).
احساس آرامش و سکينة درونی محصول ارتباط مستمر و پيوسته با قرآن (رعد: 28) است (شکوری و فريدوني، 1395). انس با قرآن موجب قرب الهي، هدايتيافتگي، پرورش عقل، بيداری وجدان، رهايی از قيد و بند مادی و مانند آن ميشود (کوهستاني و همكاران، 1392؛ بنام و اميني، 1396؛ فاضليدهکردی و رضوانخواه، 1389). قرآن کتابی است خواندني: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ» (علق: 1) که پيامبر اسلام در حديث ثقلين به پیروی از آن سفارش میکند: «إِنِّی تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَينِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيتِی ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بهما لَنْ تَضلُّوا أبَداً و إنّهما لَنْ يفْتَرِقا حَتى يرِدا عَلَی الحَوْضَ»؛ و اميرمؤمنان علي آن را عامل آرامش در غربت و تنهايی ميداند: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ آنَسُ الْآنِسِينَ لِأَوْلِيَائِكَ وَ...؛ إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِكْرُكَ» (نهجالبلاغه، 1387، خطبه 227)؛ بنابراین بايد آن را تلاوت کرد و در عمق معانی و به الفاظ آن عمل کرد: «إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ» (قيامت: 17)؛ «فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» (قيامت: 18).
از مهمترين اهداف فعاليتهای قرآني، همچون آموزش قرآن در نظام آموزش و پرورش، تبليغ فرهنگ قرآنی در صداوسيما، وجود رشتههای تحصيلی چون علوم و قرآن و حديث، طرح 33 روزة انس با قرآن در پاية سوم ابتدايي، انس با قرآن از دوران کودکی در سند برنامة پيشدبستانی و...، انس با قرآن است. کارگزاران نظام تعليم و تربيت کشور نيز بر اهميت انس با قرآن واقف بوده و در متن سند تحول بنيادين آموزش و پرورش، در بحث گزارههای ارزشي، متفقالقول بر لزوم هماهنگ بودن گزارهها با آموزههای قرآن کريم و سنت تأکيد داشتهاند (سند تحول بنيادين آموزش و پرورش، 1390، ص 9). اين گزارهها در کارکرد اساسی نظام توسعة فرهنگ قرآنی دارای سه مؤلفهاند: 1. تعميم و تعميق ايمان و شناخت قرآن؛ 2. تعميم و تعميق ارتباط و انس با قرآن؛ 3. تحقق آموزههای قرآنی در رفتار فردی و اجتماعي. بدين معنا، اين مؤلفهها موجب ارتقای دانشي، بينشي، مهارتي، احساسي، انگيزشی و رفتاری دربارة قرآن است (دبيرخانه شورای فرهنگ توسعه قرآني، 1390، ص 36).
بنابراين، اين تحقيق درصدد پاسخگويی به اين پرسشهای اساسی است که چه عواملی در تجربة زيستة دانشآموزان موجب انس با قرآن در زندگي آنان شده است؟ و تجربة زيستة دانشآموزان با قرآن موجب شکلگيری چه آثاری در آنان شده است؟
پيشينه
در زمینة انس با قرآن پژوهشهای متعددی انجام شده است:
کتاب انس با قرآن (ميبدی، 1389) که این موضوع را يکی از مهمترين برنامهها در فرهنگ و جامعة اسلامی و جزء جداييناپذير دين معرفی ميکند.
يداللهپور (1390) در پژوهشی راههای تقويت انس با قرآن را برای دانشجويان در سه حوزة قلب، عقل و رفتار معرفی کرده است.
کونيگ (2012) در مقالهای به بررسی رابطة دين و معنويت با سلامت روانی و جسمانی پرداخته است.
کوهستاني و همكاران (1392) به تبيين تجارب دانشجويان پرستاری از انس با قرآن در کنترل اضطراب امتحان پرداختند.
حسينزاده و همكاران (1395) در بررسی خود، ارتباط انس با قرآن و سلامت روان دانشجويان دانشکدة پيراپزشکی دانشگاه تهران را از نظر گذراندهاند.
رستمينسب دولتآباد (1396) در تحقيقی به بررسی تأثير انس با قرآن بر بهداشت و سلامت روانی نوجوانان و جوانان پرداخته است.
شکوری و فريدوني (1396) به تعيين شاخصهای کمّی برای تشخيص ميزان انس با قرآن پرداختهاند.
نتايج بررسيها حاکی از آن است که درخصوص عوامل انس با قرآن، آنگونهکه در اين پژوهش آمده، پژوهشی صورت نگرفته است. همچنين تحقيقات بسياری که درخصوص آثار انس با قرآن انجام شدهاند، این موضوع را بهصورت موردی و اغلب در قالب آثار فردي، مانند اضطراب امتحان، استرس و... مورد توجه قرار دادهاند. آنچه پژوهش پيشرو را از دیگر پژوهشها متمايز ميکند، پرداختن به آثار انس با قرآن در سه حيطة دانشي، نگرشی و رفتاری و در پنج ساحت تربيتی ـ اخلاقي، ديني، عقلاني، اجتماعی و عاطفی است. با توجه به اهميت دوران نوجوانی در زندگی هر فرد و شکلگيری تدريجی شخصيت افراد، لازم است ضمن شناسايی عوامل تأثيرگذار بر انس با قرآن، زمينههای لازم اشاعة آن را فراهم کرد.
1. روش پژوهش
پژوهش حاضر با عنوان بررسی برداشت و فهم دانشآموزان دربارة عوامل و آثار تأثيرگذار انس با قرآن، پژوهشی کيفی و پديدارشناسانه (Phenomenology) است (کرسول، 1994). در اين نوع از پژوهش، ابتدا به گردآوری دادهها و سپس به تجزيه و تحليل آنها پرداخته ميشود و پژوهشگر در طی پژوهش، پرسشها، عنوان و نمونة مورد مطالعه را پالايش ميکند (ميکاوت و مورهاوس، 1994، ص 44). در اين روش تلاش ميشود تا از منظر نگاه درونی کنشگرهای دخيل در يک فرايند يا پديده، تجربة زيسته آنها بازنمايی و تحليل شود (فليک، 1391). پژوهشگر با افرادی سروکار دارد که با پديدة مورد بررسی ارتباط نزديکی دارند؛ لذا آگاهی بهتری صورت ميگيرد. گال، بورگ و گال، 1392، ص 1047ـ1050). بنابراين با اين روش به بررسی فهم و برداشت دانشآموزانی پرداخته ميشود که با قرآن انس داشته و آن را تجربه کردهاند.
هدف اين پژوهش واکاوی عوامل تأثيرگذار بر انس با قرآن بر روی دانشآموزان و بررسي آثار آن در ابعاد مختلف زندگی ايشان است. نمونة آماري، هفده نفر از دانشآموزان مقطع تحصيلی متوسطة اول و دوم در استان کرمان در سال تحصيلي 1400ـ1401 بودند که بهروش نمونهگيری هدفمند تا رسيدن به اصل اشباع نظری دادهها، انتخاب شدهاند. معيارهای روند يک مصاحبة کيفي، براساس ديدگاه کرسول (2012) انجام گرفته است. معيار شناسايی و انتخاب اين افراد، کسب رتبههای برتر قرآنی در جشنوارههای استانی و کشوری و حفظ دستکم سه جزء قرآن و دغدغهمندی اين دسته از دانشآموزان بوده است. پژوهشگران پس از شناسايی و انتخاب افراد، ضمن تشکر از شرکتکنندگان، اهداف مطالعه، مدتزمان و... را با آنها در ميان گذاشتند. جمعآوری دادهها از طريق مصاحبة نيمهساختاريافته با مدتزمان حداقل 50 و حداکثر 120 دقيقه صورت گرفت و دستکم ده دقيقه پس از مصاحبه به بحث و يادداشتبرداری اختصاص داده شد. در طول جريان مصاحبه، پرسشها و پاسخها ضبط و يادداشتبرداری شدند و برای بهدست آوردن اطلاعات عميقتر، از پرسشهای فرعی استفاده شد. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامة نيمهباز بود که بهصورت گستردهپاسخ از دانشآموزان جمعآوری شد و پرسشهای پژوهش از قبل در اختيار شرکتکنندگان قرار گرفت تا جريان مصاحبه بدون تشويش و نگرانی برگزار شود.
تجزيه و تحليل يافتهها براساس ديدگاه کرسول (2012) و کارتر (1993) انجام گرفت. طبق ديدگاه کرسول، مراحل ذيل انجام شد: 1. کاوش در مفهوم کلی دادهها؛ 2. معنايابی مقوله در متن و يافتن يک مضمون گسترده؛ 3. شناسايی بخشهای مهم متن؛ 4. قرار دادن يک کلمه در حاشيه؛ 5. اختصاص دادن يک کلمه يا عبارت رمزي؛ 6. شکل دادن يک قطعة متني (جملات مربوط به يک کد)؛ 7. فهرست کردن مقولات و گروهبندی در يک ليست؛ 8. بازگشت به دادههای اوليه و سازماندهی طرح؛ 9. کاهش فهرست مقولات برای رسيدن به مضمون کلی در شکل دادن به ايدة اصلي (کرسول، 2012، ص 243ـ245). با توجه به ديدگاه کارتر، ابتدا توصيف واقعه، سپس شناسايی و استخراج معنا و نهایتاً تفسير و معنايابی انجام شد (کارتر، 1993). پس از کسب تجربه، بهترتيب به توصيف، معنايابی و تفسير معانی پرداخته شده است. بنابراين، «تفسير» ابزار اصلی برای فهم تجربه است (کانگ، 2015).
درنهايت محقق از روشهای زير برای اعتمادسازي (Trust worthiness) نسبتبه روش کار و نتايج حاصل از تحقيق کيفی موردنظر، استفاده کرده است. لينکن و گيوبا (1985) چهار روش چندگانة جمعآوری دادهها، ساخت مميزی يا ساخت مسير بررسی منظم، کار با تحقيق و مطابقت دادن با اعضا يا روش کنترل اعضا را بهعنوان راههای اعتمادسازی معرفی کردهاند (ميکاوت و مورهاوس، 1994، ص 146)؛ لذا بهمنظور اعتبارسازی پژوهش اقدامات زير انجام گرفت: 1. استفاده از روشهای مختلف گردآوری دادهها؛ مانند مصاحبه، پرسشنامة بازپاسخ، يادداشتبرداری و...؛ 2. برگزاری جلسات مصاحبه در کانون قرآن و کتابخانه، که از نظر علمی و مديريتی وجه مناسبی برای تحقيق بهشمار آمد؛ 3. ضبط و ثبت جلسات مصاحبه بهصورت صوتی و نوشتاري؛ 4. زمان طولانی ارتباط با موضوع توسط مصاحبهشوندگان، که در سالهای متوالی رتبههای برتری را کسب کردهاند؛ 5. تأييد مجدد يادداشتها پس از پايان هر مصاحبه از افراد شرکتکننده؛ 6. تأييد نتايج نهايی پژوهش توسط شرکتکنندگان در مصاحبه و بازبينی مجدد افراد مورد پژوهش درخصوص نتايج بهدستآمده.
2. يافتههای پژوهش
1ـ2. عوامل گرايش و انس با قرآن
مسئلة دين و پرستش ازجمله امور فطری هستند؛ اما اين ماية فطری بهتنهايی برای تربيت کافی نيست؛ زيرا اگر چنين بود، پيامبری مبعوث نميشد. «حس مذهبي» بهعنوان نشانة تعالی روح، در سرشت همه وجود دارد؛ ولی اين گرايش بايد در مسير رشد قرار گيرد؛ در غير اين صورت، ممکن است به بيراهه بگرايد و فاسد شود يا بهتدريج از بين برود. «حس مذهبی را بايد بهوسيلة باورهای متقن و محکم، درست پرورش داد و به آن جنبة عقلی و معرفتی بخشيد تا بتواند جلوههای خود را در زندگی بنماياند» (کيومرثي، 1389، ص 43). عوامل و شرايط متنوعی در شکوفا شدن استعدادهای متربی مؤثر است. غفلت از اين عوامل ممکن است زنگاری بر روح متربی بر جای گذارد. شناخت و تعميم عوامل مؤثر در انس با قرآن موجب خودآگاهي، خودسازی و ديگرسازی است. بنابراین اولين پرسش در اين مقاله به بررسی اين عوامل ميپردازد.
سؤال اول: چه عواملی موجب گرايش و انس با قرآن در زندگی شما شده است؟
يافتههای پژوهش حاکی از اهميت عوامل بسياری در گرايش و انس با قرآن است که در جدول (1) به آنها اشاره ميشود:
جدول 1: عوامل مؤثر در انس با قرآن
مقولات فراگير مقولات سازماندهنده مفاهيم پايه کد ناظر فراواني
فردي ماورای طبيعت 1. رؤياهای صادقانه
2. الهامات غيبي 16، 3، 6، 4، 5 5
خدمت به جامعه 1. مفيد بودن
2. انتقال تجربيات 6،4،16،1، 7،15،12 7
علايق شخصي 1. احساس آرامش
2. ارتقای منش و شخصيت 12، 5، 7، 10، 16 17
ارضای نيازها 1. کسب مقبوليت و احترام
2. پذيرفته شدن
3. ديده شدن 5، 6، 2، 1،10،15،9 7
اجر اخروي رضايت الهي 4، 5، 6،16، 1، 2، 7،3،12 17
خانوادگي ترغيب، توصيه و همراهی خانواده 1. تشويق کلامی و رفتاري
2. پيشنهاد والدين
3. حضور هميشگي 4،1،2،8، 5، 9، 16، 7، 10 17
فضا و جو حاکم بر خانه 1. تربيت الگويي
2. لقمه حلال و... 8، 1، 2، 4 4
اجتماعي معلم 1. توصيه و پيشنهاد
2. همراهی و پشتيباني 1،3،5، 8،11، 9، 2، 15، 12، 16 10
دوستان 1. تشويق و ترغيب
2. احساس رقابت 14،7،3،13، 15،9،12 7
رسانههای جمعي 1. تلويزيون
2. فضای مجازي 7، 1، 8، 9، 15، 5 6
مسجد 1. امام جماعت
2. فضا و جو مسجد 12،14،6، 11،1،2،15،3،13 9
جلسات قرآني 1. جلسات قرائت خانگي
2. طرح صالحين 4،2،1،16، 3،6،15،11،12 9
1ـ1ـ2. مقولة فردي
عوامل مختلفی در گرايش و انس با قرآن تأثير دارند. مقولات فردي، يا در درون هر شخص بهصورت فطری و خدادادی وجود دارند يا در مسير زندگی ايجاد ميشوند. در اين بُعد، مقولات سازماندهندة عوامل ماورای طبيعي، ارضای نيازها، علايق شخصی و خدمت به جامعه قرار دارد. هرکدام از اين مقولات تحت مفاهيم پايهای بيان شده است که در ذيل نمونههايی بيان خواهد شد.
در بين مصاحبهشوندگان، برخي، تجارب درونی از امداد و الهامات غيبی را از عوامل مؤثر بيان کردهاند:
پس از اولين جلسة حفظ قرآن (جزء 30) با خداوند عهد بستم که اگر در توانم باشد، کل قرآن را حفظ کنم و به ديگران کمک دهم. در همين حين تصادف مرگباری بهفاصلة چند متريام رخ داد که چندين نفر در دم جان باختند و من در کمال تعجب خودم و اطرافيان کوچکترين آسيبی نديدم؛ اينکه خدا من را ميبيند و ميشنود، موجب شد به عهد خود وفا کنم (کد 3).
قبل از حافظ شدنم، حتی چهارقل را هم دستوپاشکسته ميخواندم. وقتی بهسوی قرآن رفتم، بسيار ناباورانه قرآن بهسوی من شتاب گرفت (تو به راه من بنه گامی تمام / تا مَنَت نزديک گردم بيست گام) (کد 16).
وقتی برای شرکت در کلاسهای قرآنی دارالقرآن به خدا تمسک کردم، در عين ناباوري آيهاي آمد که خداوند گويی دقيقاً من را خطاب کرده بود. تمام بدنم سرد شد و تا چند لحظه مات و مبهوت به آيه نگاه ميکردم (کد 6).
در فاصلة حفظ و مرور قرآن، چنددقيقهای به خواب رفتم و در عالم رؤيا خود را معلق ميان زمين و آسمان يافتم. فرشتگانی سراسر سفيدپوش را ديدم که از کف پايم بهسمت سرم حرکت ميکردند. بيدار که شدم، حال بسيار عجيبی داشتم. هنوز هم منتظر تکرار چنين رؤياهايی هستم (کد 4).
منتظر اعلام نتايج يکی از مسابقات مهم قرآنی بودم که چندمدتی دير شده بود. با خانواده در سفر مشهد بوديم. در عالم رؤيا حضرت آقا را ديدم که به من انگشتر و چفيه هديه دادند. اين خواب چهار شب متواليِ حضور من در مشهد بهصورتهای مختلف و با همين مضمون تکرار شد. همينکه از سفر برگشتيم، تماس گرفتند و گفتند رتبة اول را کسب کرديد (کد 5).
وجود انسان تنها به بعد مادی او خلاصه نميشود؛ بلکه دارای بعد غيرمادی و جنبههای روحانی نيز است (علوي، 1391، ص 113): «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ» (سجده: 9)؛ آنگاه او را درست و معتدل ساخت و از روح خود در وی دميد. تجربة درونی نشاندهندة التهابها و هيجانات درونی انسان است. تأثير عنصر عاطفه در تجربة درونی بسيار پررنگ است و لذا شخص ديندار يک رشته هيجانات درونی را تجربه ميکند که اغلب در ارتباط با مبدأ جهان، يعنی خداوند، ظهور ميکند (باقري، 1390، ج 2، ص 69).
احساس مفيد بودن و خدمت به خلق يکی از احساسات خوش افراد نزديک به خداست. افرادی که به ديگران کمک ميکنند، آرامش خود را درگرو کمک به خلق بهدست ميآورند. نظرات مصاحبهشوندگان بدين شرح است:
جلسات آموزش قرآن را در يک روستا برای بيست شاگرد آغاز کردم. در مدتزمان حضورم در روستا، آرامشی وصفنشدنی را در کنار کودکان هفت تا دوازدهساله تجربه کردم (کد 6).
جلسات حفظ قرآن را در روستا داشتم. پس از آموزش، احساس مفيد بودن داشتم و لذت ميبردم (کد 4).
بعد از اينکه مادرم من را به دارالقرآن بردند و من حافظ شدم، تصميم گرفتم قرآن خواندن را به ايشان بياموزم. در مدتزمان کوتاهي، نهتنها ايشان در روخوانی تبحر يافتند، بلکه سه جزء را هم حفظ کردند (کد 16).
در منزل کلاسهای قرآنی برای کودکان فاميل و همسايهها داشتم. تعداد شاگردانم اندک، اما وسعت کلاسمان بينهايت بود. کودکان پاکی که با يادگيری هر حرف و عبارت شادمان ميشدند، احساس شادی را به من منعکس ميکردند (کد 1).
وقتی روشهای جديد حفظ قرآن براساس صفحات و آيهها را برای دوستان و برخی شاگردانم بيان ميکنم و تجربيات خودم در اين زمينه را برايشان بازگو ميکنم، خودم را در حال خدمت به ديگران ميبينم (کد 7).
هنگاميکه حس مذهبی و ايمان واقعی در انسان تحقق يابد و بر خدا توکل کند، فرد بهواسطة ارتباط با منبع آرامش، چنان از لحاظ روحی تقويت ميشود که در مصيبتها و حوادث نيرويی معنوی وجودش را فراميگيرد. انسان بدون ايمان و عقيدة مذهبی قادر به زندگي آرامشگون نيست (کيومرثي، 1389، ص 30). انسان دروني آکنده از ميل و رغبت و شادی دارد و زيرساخت شخصيت او با حس آرامش بنيان نهاده شده است. ظواهر زندگی دنيايي، هرچند در مدتزمان کوتاهی ميل به لذت را در انسان ايجاد کند، اما اين حس ماديگرايانه نميتواند بادوام باشد. قرآن دربارة نقش آرامشدهنده بودن خود ميفرمايد: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد: 28). طبق مفهوم اين آيه ميتوان گفت که تنها ياد خدا آرامشبخش دلهاست. مصاحبهشوندگان اينگونه اذعان میکنند:
آرامشی که زمان قرآن خواندن دارم، هيچ زمان ديگری تجربه نميشود (کد 12)؛
توصيف برخی حالات معنوی هنگام بودن با قرآن، دشوار است. برای توصيف حالات، با مادرم گفتوگو ميکردم. کلمات قاصر بودند. به مادرم گفتم: چقدر کلمات برای بيان احساسات واقعی کم هستند؛ ما به لغات جديد نياز داريم (کد 5).
حدود دو هفته از آغاز حفظ کردنم نگذشته بود که احساساتم تعديل شد. بودن با قرآن من و عواطفم را ارتقا داد (کد 7).
قرآن، خود مرا جذب کرد. آغاز اين راه، من بودم و مسير آن، قرآن و تنها قرآن (کد 10).
وقتی بهسمت قرآن رفتم، من يک قدم بهسوی قرآن رفتم و قرآن بيست قدم بهسمت من برداشت. تو به راه من بنه گامی تمام / تا مَنَت نزديک گردم بيست گام (کد 16).
بنابراين ميتوان گفت که رسيدن به هيچچيز حس مطلوب کامل را برای انسان بهارمغان نميآورد. تنها حقيقتی که وقتی به آن دست يابيم، محال است دلزدگی در ما پيدا شود، خداوند متعال است و اين زمانی است که قلب انسان به «حقيقت»، به «او»، يعنی به «توحيد»، رسيده باشد.
مازلو معتقد بود که ارضای نيازهای انسان يکی از مهمترين عوامل زيربنايی رشد و شکوفايی است. بهعقيدة وي، با برآورده شدن نيازهای کمبودی ميتوان انتظار داشت که فرد به خودشکوفايی برسد (آزادي، 1373، ص 16). در اين حوزه ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
وقتی اولينبار در کودکی رتبه کسب کردم، توجهات بسياری بهسمت من شد. دعوت در جلسات خاص، قدردانی و... . اين احساس را خيلی دوست داشتم (کد 5).
مطرح شدن و ديده شدن را بسيار دوست داشتم؛ ولی نه از هر راهي. حضورم در مجالس قرآنی با وجود سن کم و صوت زيبا توجهات بسياری را بهسويم جلب کرد و من راهم را پيدا کردم (کد 6).
دست زدن در مسجد محلة ما رسم نبود. يک روز خيلی اتفاقی مکبر مسجدمان نبود و از من که کودکی ششساله بودم، درخواست کردند تکبير بگويم. بعد از پايان نماز، تمام مردم برايم دست زدند و اين حس ارزشمندی بسياری به من داد (کد 2).
علاقهای به شرکت در فعاليتهای علمی و فرهنگی نداشتم و از تنهايی لذت ميبردم. هميشه در تنهايی با خدا حرف ميزدم؛ تا اينکه معلممان گفت: قرآن خواندن صحبت کردن با خداست. قرآن را در تنهايی خود شريک کردم و خدا همراه هميشگيام شد (کد 1).
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (نحل: 97)؛ از مرد و زن، هرکس کار شايسته انجام دهد، درحاليکه مؤمن باشد، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکيزهای زنده ميداريم و پاداششان را بر پاية بهترين عملی که همواره انجام ميدادهاند، ميدهيم. «التزام» با «انتخاب» رابطة تنگاتنگی دارد و يکی از لوازم متدين شدن است. ظهور و بروز التزام در درون انسان، با مفهوم ايمان سرشته شده است. ايمان نيز وضعيتی درونی است که در آن، انتخاب و گزينش وجود دارد (باقري، 1390، ج 2، ص 70). ديدگاه مصاحبهشوندگان قابل تأمل است:
خود شخص مهم است که بخواهد و علاقه داشته باشد. گام نهادن در راه قرآن، فقط خواندن و حافظ شدن و... نيست. بايد به آنچه ميخواني، عمل کني. يک ارادة قوی ميخواهد؛ چون راهِ دشوار، اما شيرينی است (کد 4).
تلاش و پشتکار و ارادة خودم عاملی بسيار تأثيرگذار بود. شوق ديدار خداوند با رويی پاک و وعدههايی که در آيات و روايات داده شده است، من را بسيار ترغيب کرد (کد 5).
پدرم هميشه ميگفتند: خداوند در روز قيامت ميگويد: بخوان و پلههای بهشت را بالا برو. دوست داشتم درحاليکه از ابتدا تا انتهای قرآن را ميخوانم، رضايت خداوند را حس کنم و اجرم را بگيرم (کد 6).
در رويکرد فرد پيش ـ اجتماعي، انسان بهعنوان فردی مستقل از جامعه ديده ميشود. فرد نيازهايی دارد که با بهدوش کشيدن اين نيازها وارد جامعه ميشود. در اين رويکرد، جامعه همچون محملی است که فرد در آن، فرصت بروز خود را دارد و به نيازهای فردی خويش پاسخ ميدهد. ازهمینرو موجوديت طبيعی فرد، همراه با نيازهايی که دارد، اولی و بنيادی تلقی ميشود (باقري، 1390، ج 2، ص 171).
2ـ1ـ2. مقولة خانوادگي
خانواده بهمثابة اولين مدرسه و دانشگاهی است که از اساسيترين عوامل تشکيل شخصيت کودک بهشمار ميرود (نوايينژاد، 1372، ص 52) و نقش مهمی در پرورش کودک در همة جنبهها دارد (کاربخشراوري، 1390، ص 44). با نظر به ديدگاه مصاحبهشوندگان، اين مقوله در دو بعد «ترغيب، توصيه و همراهي» و «جو و فضای حاکم بر خانه و خانواده» تقسيم شده است. ايجاد علاقه و انگيزه و عادت در کودکان توسط والدين، اهميت بسياری دارد. مصاحبهشوندگان در اين خصوص چنين اظهار ميکنند:
برادرم هميشه من را بهصورت کلامی تشويق ميکردند. هر آيه و سورهای که حفظ ميشدم، خوشحالی و شادمانی اعضای خانواده انگيزه من را بيشتر ميکرد (کد 4).
پدر و مادرم اولين مرتبهای که رتبة قرآنی کسب کردم، برايم طلا خريدند. اين مجاورت در دوران کودکی بسيار به من انگيزه داد (کد 5).
اولينبار در کلاس سوم دبستان مربی پرورشی اسم من را برای مسابقات قرآن فرستادند و به خانوادهام هم اطلاع دادند. بعد از مدرسه که وارد خانه شدم، پدرم (خدا بيامرزد) و مادرم چنان با شور و شعف از من استقبال کردند که آن روز را فراموش نميکنم (کد 9).
مادرم علاقة زيادی به قرآن خواندن من داشتند. ازآنجاکه خودشان نميتوانستند قرآن بخوانند، از من خواستند به مؤسسة دارالتحفيظ برويم. چندين جلسه من را همراهی کردند تا احساس غريبگی من کم شد و همينکه شروع به قرآن خواندن کردم، جذبهای از سوی قرآن مرا بهسوی خود کشيد (کد 16).
وابستگی شديدی به مادرم داشتم. ايشان با صبر و حوصله مدت کلاس و بازی و... که حدود چهار ساعت بود را در کنار من سپری ميکردند. همراهی مادرم موجب انگيزة بيشتر در من شد (کد 7).
اولينبار پدرم به من پيشنهاد دادند که همراه ايشان به جلسات قرآنی بروم. به خاطر دارم که چندين مرتبه قبول نکردم؛ اما ايشان هر دفعه تکرار ميکردند تا اينکه يکبار همراهيشان کردم و حضورم در جلسات و قرآن خواندنم بسيار مورد توجه قرار گرفت و من عضو ثابت جلسات قرآنی شدم (کد 10).
بنابراین خانة مسلمان در هر سرزمينی که هست، بايد پرتوی از وحي، جلوهای از ياد خدا، محصولی از رفعت و بلندی و عظمت، و ميوهای از تسبيح حق در شب و روز باشد. چنين خانهای با چنان اوصافی خانة مؤمن است که اطاعت و بندگی در آن رونق دارد: «فِی بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» (نور: 36)؛ اين نور در خانههايی است که خدا اذن داده است رفعت يابند و نامش در آنها ذکر شود؛ همواره در آن خانهها صبح و شام او را تسبيح ميگويند (انصاريان، 1375، ص 64).
الگوگيری کودکان و نوجوانان از والدين، عاملی مهم است. در اين روش، از فرد يا افرادی که دارای رفتار مطلوبی هستند، بهمثابة سرمشق و الگو استفاده ميشود و چنین کسی در معرض مشاهدة فرد موردنظر قرار ميگيرد تا از رفتار او پيروی کند و خود را با او همسان سازد (کاربخشراوري، 1390، ص 45). ازاینرو حالت نيکويی مطابق يک عمل نمونه در فرد پديد ميآيد و موقعيت فرد را دگرگون ميکند (باقري، 1389، ج 1، ص 144). در اهميت اين عامل همين بس که در خود قرآن به دو صورت به آن پرداخته شده است: بهصورت مستقيم: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» (احزاب: 21) و بهصورت غيرمستقيم: «وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» (انبياء: 83). مصاحبهشوندگان اينگونه اظهار کردهاند:
پدرم قاری قرآن هستند و طنين صوت قرآن از کودکی با من همراه بوده است (کد 8).
پدرم هميشه سحرها يک جزء قرآن ميخوانند؛ گويی صوت قرآن لالايی خواب و بيداری ماست. صدای دلنشين پدر و خواندن قرآن توسط ايشان را بسيار دوست داشتم (کد 1).
در زمان کودکي، خواهر بزرگترم کلاس قرآن ميرفتند و صوت بسيار زيبايی داشتند. پس از هر بار تلاوت، پدرم بوسهای به پيشانی ايشان ميزدند. بهتبعيت از خواهرم و برای جلب توجه پدرم، قبل از سن مدرسه قرآن خواندن را ياد گرفتم (کد 2).
پدربزرگم در نيمههای شب نماز ميخواندند و قرآن تلاوت ميکردند و بسيار اهل حلال و حرام بودند. معتقد بودند بايد در زندگی حتی به تکهنانی که ميخوريم، توجه کنيم که چگونه و از چه راهی بهدست آمده است. حافظ شدنم را از وجود ايشان ميدانم و «کانَ اَبوهما صالحاً...» آيهای است که تفسير آن مصداق همين موضوع است...؛ پاکی نسلهای قبل... (کد 4).
بر سرپرست خانواده لازم است که قرآن را فراگيرد و زمينة يادگيري آن را برای ساير اعضا نيز فراهم کند. خانهای که اهلش اهل قرآن هستند، از برکت قرآن رشد عقلی و فکری پيدا میکند و زمينة سعادت برای اهل خانه فراهم ميشود (انصاريان، 1375، ص 343).
3ـ1ـ2. مقولة اجتماعي
انسان موجودی اجتماعی است و برای زيستن و همزيستی نيازمند ديگران است. از نظر اجتماعي، ارزشهای اجتماعی عواملی هستند که اکثريت يک جامعه به اهميت و اعتبار آن پی بردهاند. اين ارزشها بهمرور زمان بهصورت واقعيتها و اموری درآمدهاند که نيازهای مادی و معنوی افراد جامعه را برآورده ميسازند. بنابراين، هنجارهای دينيِ معلول آموزشهای دينی يک جامعه، مفروض گرفته ميشود (ستوده، 1382، ص 24). آدمی علاوه بر دارا بودن فطرت، کرامت و حريت، عضوی از يک جامعة معين است. فرد در بستر فرهنگی و اجتماعی جامعه تحت تأثير عوامل متعددی واقع ميشود (باقري، 1390، ج 2، ص 196)؛ بهطوريکه امروزه ثابت شده است بسياری از عادات و مشکلات رفتاري، به دوران کودکی و نوع ارتباطات ما برميگردد (اِنِله، 1383، ص 7).
مدرسه همانند پلی نوجوان را با جامعه پيوند ميدهد. مدرسه ميتواند کودک و بهویژه نوجوانان را افرادی مؤثر، فعال و مفيد برای جامعه تربيت کند؛ لذا دستگاه تعليم و تربيت موفق همچون پلی روشن و نورانی نوجوان را با دنيای جديد آشنا ميکند (شرفي، 1381، ص 279).
وقتی در صف صبحگاه با صدای زيبايی که خداوند در وجود من نهادينه کرده بود، قرآن ميخواندم، معلمان مدرسه ميايستادند و گوش ميدادند و اين برايم بسيار ارزشمند بود (کد 9).
معلم ما در مدرسه صوت بسيار دلنشينی داشتند و وقتی قرآن ميخواندند، تمام سلولهای بدنم بهلرزه درميآمد. ايشان آيات الهی را با معنا و تفسير برايمان ميگفتند و اين امر موجب شد حقيقت برخی امور برايم آشکار شود (کد 2).
معلم کلاس چهارم من برخلاف ساير معلمان که از ساعت قرآن برای ساير دروس استفاده ميکردند، بسيار به اين ساعت اهميت ميدادند و اين موجب دوستداشتنی شدن قرآن نزد من بود (کد 15).
تشويق و ترغيبهای معلم و مربی پرورشی دوران دبستانم را فراموش نميکنم. بهصورت مکرر و مداوم ادامه داشت تا حائز رتبه شدم و بهتدريج قرآن دوست من شد (کد 12).
صوت زيبای معلم کلاس سومم را در خاطر دارم. چنان زيبا کلمات را ميخواندند که...، که تمام بدنم نوعی لرزه و سرد شدنِ يکباره را تجربه ميکرد. صدای معلمم خيلی در گرايش من به قرآن مؤثر بود (کد 6).
کيفيت تعاملات و رفتارهای ميان معلم و دانشآموز تأثيرات عميقی بر آنها میگذارد و معلم مانند الگويی در ضميرشان باقی ميماند. محبوبيت معلم و دوست داشته شدن از جانب دانشآموزان موجب حضور آنان در کلاس میشود و چنين ويژگيهايي آنها را عميقاً جذب ميکند (هوانگ و لين، 2014).
بعد از خانواده، از گروه همسالان بهعنوان دومين عامل جامعهپذيری نامبرده ميشود. گروه همسالان با انتخاب خود فرد برگزيده ميشود و کاملاً حول محور منافع و علايق اعضا قرار دارد (ستوده، 1382، ص 44).
در دوران متوسطة اول، از طرف مدرسه به يک اردو رفتيم. من روخوانی خوبی داشتم؛ اما هيچوقت جدی تمرين نکرده بودم. در اين اردو با چند تا از دانشآموزان قرآنی مدرسه دوست شدم. وقتی صدای من را شنيدند و خيلی اتفاقی برايشان خواندم، تعجب کردند که چطور تاکنون در مسابقات شرکت نکردهام... آغاز راه جديد در زندگی من اينگونه رخ داد (کد 14).
از طرف بسيج دانشآموزی به يک تفريح رفته بوديم. يکی از دوستانم برنامهها را با تلاوت قرآن آغاز کرد و آياتی از سورة بقره را از حفظ خواند. برايم خيلی جالب بود و يکلحظه به اين فکر افتادم که من هم ميتوانم. نميدانستم در آيندهای نهچندان دور خودم حافظ کل قرآن خواهم شد (کد 7).
يکی از دوستانم که قاری قرآن بود، به من پيشنهاد داد تا بههمراه هم مسجد برويم. قبل از آغاز نماز در مسجد، دختران همسن ما قرآن ميخواندند و دوستم عضو آن گروه بود. از رفتار و نوع پوشش و برخورد آنها با خودم خيلی خوشم آمد و عضو گروه آنها شدم (کد 3).
در مسابقات استانی با يکی از رقيبان خودم دوست شديم. ازآنجاکه ايشان اساتيد برجستهای داشتند، اطلاعات و دانستههای خودشان را در اختيار من هم قرار دادند (کد 9).
بنابراين شکلگيری قسمتی از شاکلة فرد تحت تأثير خود و ديگران، با عضويت گروهی پيوند دارد و متشکل از سه عنصر است: عنصر معرفتي (آگاهی فرد)؛ عنصر ارزشي (تأکيد بر داوريهای ارزشي)؛ و عنصر احساسي، که احساسات فرد در گروه يا کسانی را که رابطة خاصی با آن گروه دارند، بيان ميکند (تاجفل و ترنر، 1978، ص 59ـ60).
رسانة ارتباطجمعی به ابزاری گفته ميشود که در يک جامعه از آن برای ابلاغ پيامها و بيان افکار و انتقال مفاهيم به ديگران استفاده ميشود (ستوده، 1382، ص 45). تلويزيون نمونهای است که ورود همهکس را به ميدان خود ممکن ميسازد؛ نياز به تجارب قبلی يا اندوختة علمی و تئوری ندارد و بدون محدوديت ميتواند مفيد يا مضر واقع شود (پستمن، 1388، ص 162). مصاحبهشوندگان به نقش و تأثير رسانههای ارتباطجمعی اينگونه اشاره کردهاند:
هميشه دوست داشتم بدانم آياتی که از قرآن در مواقع خاص از تلويزيون پخش ميشود، چه معنايی ميدهد؛ يا آنها از کدام سوره هستند (کد 7).
پخش صدای زيبای استاد فروغی و نوع تلاوت ايشان را که از زمان کودکيشان بود، در يک کليپ شنيدم و بسيار لذت بردم و با خودم ميگفتم: من که صوت خوبی دارم، ميتوانم مانند ايشان تمرين کنم (کد 1).
پخش صدای دلنشين استاد شحات انور از راديو برايم بسيار دلنشين بود. سورة حمد را با زيبايی خاصی تلاوت کردند که روح انسان را نوازش ميداد. هماکنون هم کليپهای ايشان را دانلود ميکنم و گوش ميدهم (کد 8).
پدرم برای من يک ضبطصوت گرفتند و من اوقاتی از روز را به گوش دادن با آن ميگذراندم و دوست و همراه من بود (کد 96).
مادرم از سفر حج يک پکيج کامل نوارهای صوتی قرائت قرآن خريده بودند و در خانه گوش ميدادند. صدای قاريان در آن نوارها هر روز در فضای خانهمان شنيده ميشد و چون شمرده و آرام تلاوت ميشد و من هم ميتوانستم حظ ببرم، بهتدريج به آنها وابسته شدم (کد 15).
چون فهم برخي آيات برايم دشوار بود، از تلويزيون برنامة درسهايی از قرآن را ميديدم و بسياری از مجهولات برايم رفع ميشد (کد 5).
خداوند متعال خانة پرستش خود را خانة مردم جهان خوانده است و ميتوان خانة امن او را که مأمن آرامش و همدلی است، اولين مسجد دانست (راشدي، 1380، ص 37): «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ» (آلعمران 96)؛ يقيناً نخستين خانهای كه براى [عبادت] مردم نهاده شده، همانی است كه در مكه است که پربرکت و وسيلة هدايت براى جهانيان است. لذا حق مسجد اين است که آن را غريب نگذاری و برای اقامة نماز در آن بشتابي (راشدي، 1380، ص 132). از طرفي، متصديان مسجد بهدليل نزدیکی با مظهر ذکر و ياد خدا، انسان را به پروردگار نزديک ميکنند؛ تا جايی که در رسالة حقوق امام سجاد به اين موضوع اشاره شده است: «حق گويندة اذان و منادی نماز اين است که بدانی تو را بهياد پروردگارت مياندازد...» (حديث 28)؛ «و حق پيشنماز تو اين است که بدانی ايلچی ميان تو و خدا و نمايندة تو در بارگاه اوست...» (حديث 29). درخصوص اهميت نقش مسجد و متصديان آن ميتوان موارد زير را از نظر مصاحبهشوندگان بيان کرد:
علاقة زيادی به مکبر شدن در مسجد داشتم. متولی مسجد از من خواست تا سورههای کوچک را حفظ کنم تا اجازه دهد تکبير بگويم. هدية من يک شکلات و ميکروفن بود و اين علاقه به حفظ آيات را مديون ايشان هستم (کد 12).
در مسجد محلهمان بعد از نماز مغرب و عشا يک صفحه از قرآن بههمراه معنا و تفسير توسط امام جماعت بيان ميشد. من خيلی کوچک بودم و در اين فاصلة برنامة قرآني، با دوستانم ساعات بيشتری را در مسجد بازی ميکرديم (کد 14).
متولی مسجد محلهمان قبل از پخش اذان، آياتی از قرآن را از طريق بلندگوی مسجد پخش ميکردند. با بلند شدن صدای قرآن، ما برای وضو و نماز آماده ميشديم. تقارن صوت زيبای استاد عبدالباسط و مهيا شدن برای نماز موجب شد بيشازپيش از شنيدن صدای قرآن لذت ببرم (کد 6).
در کانون فرهنگی مسجد محله کلاسهای قرآن تشکيل ميشد و من از طريق مسجد با اين کلاسها آشنا شدم و از دوران کودکی هميشه به اين کلاسها ميرفتم (کد 11).
سنت، فرهنگ و روابط اجتماعي، دامنه و بستری است که فرد در عرصه و ميدان تأثير آن قرار دارد. برايناساس تربيت اجتماعی بهنحو اجتنابناپذيری مستلزم آن است که فرد جايگاه خود را در دامنة سنتهای اجتماعی و در بستر فرهنگ و روابط اجتماعی بازيابد. ازآنجاکه فرهنگ و سنتهای اجتماعی راه و رسم گوناگونی دارند، از اعتبار يکسان نيز برخوردار نيستند و لذا بايد رويکردی گزينشی به اين امر داشت (باقري، 1390، ج 2، ص 209). بنابراین افراد قادرند در بستر و ساختار اجتماعی معينی هويت يابند (همان، ص 182). برايناساس ميتوان چنين تأثيراتی را از ديد مصاحبهشوندگان بيان کرد:
جلسات قرائت خانگی در محلة ما داير بود و از کودکی همراه مادرم شرکت ميکرديم. بزرگتر که شدم، جلساتی مخصوص پسران تشکيل شد. بعد از مدتی از آن محله نقل مکان کرديم و من ديگر نتوانستم در اين جلسات شرکت کنم. با خودم تصميم گرفتم ارتباطم را با خدا حفظ کنم و خودم روزانه سه صفحه قرآن بخوانم (کد 4).
در دوران کودکيام در محلههای ديگر جلسات قرآن بود و من بههمراه مادر و خواهرم به اين جلسات ميرفتيم و شوق يادگيری قرآن جوانه زد؛ تا اينکه به پدر و مادرم پيشنهاد دادم خودمان در منزل جلسات قرآنی داشته باشيم (کد 2).
در محله جلسات قرآن دورهای در خانهها برگزار ميشد و من روزهايی که در خانة ما بود را بسيار دوست داشتم (کد 1).
آنهايی که در محافل قرآنی حضور داشتهاند و تا اندازهای با معاني آن آشنا بودهاند، با شنيدن آيات رحمت بهشوق آمده و مسرور شدهاند و ايمانشان استوارتر شده است (هادوي کاشاني، 1378، ص 77).
ميتوان گفت عوامل بسياری در گرايش و انس نوجوانان و جوانان به قرآن مؤثر است: خود «فرد» برای پاسخگويی به وجدان راستين و نيازهای درونی خويش؛ «خانواده» بهعنوان اولين نهادی که کودک و نوجوان در آن وارد شده و شخصيت خود را براساس موازين آن ترسيم ميکند؛ و «جامعه» و انواع ارتباطات اجتماعی که موجب پيوند بسياری از روابط ميشود. همة این عوامل در کنار يکديگر ميتوانند موجب تمايل، پرورش، هدايت و پيمودن راه حق و حقيقت شوند.
2ـ2. آثار انس با قرآن
«قرآن، نامة حق بهسوی عبد است که پاسخ اين نامه توسط عبد واجب است. پاسخ آن از جهت قلب، آراسته شدن به حقايق حقه، و از جهت نفس، متصف شدن به حقايق اخلاقي، و از جهت جسم، قرار گرفتن در گردونة عمل صالح است» (انصاريان، 1375، ص 341). خداوند متعال از طريق قرآن انسان را از صفات و رفتارهای پسنديده و قبيح آگاه ميکند. انسان بهواسطة عمل به قرآن و مداومت بر آن بهتدريج صفات مذموم و نکوهيده را ترک میکند و صفات پسنديده را در خود رشد ميدهد. کسی که به قرآن عمل کند و بنای کار خود را قرآن قرار دهد، لطيف شده، با قرآن مأنوس ميشود. چنين فردی الگو، اسوه و برنامة حقيقی عملی و علمی خود را قرآن ميداند و بهمرور، صفات و ملکات حميده در او جوانه میزند و شخصيت و انسانيت حقيقی در او شکل ميگيرد (حسينی طهراني، 1410ق، ج 1، ص 200). بنابراین کسی که با قرآن انس گيرد، روش و منش قرآنی در رفتار او نمودار ميشود (يداللهپور، 1390). انس با قرآن بر رفتار، شخصيت و منش و نگرش فرد به نظام احسن هستی و سطح دانش و فهم او از اين مقولات تأثيری ژرف دارد. فرد مأنوس با قرآن در تمام ساحتهای تربيتی از اين منبع فيض الهی بهره میگیرد و مواهب سودمند آن را در سراسر زندگی خود اشاعه ميدهد. بنابراین دومين پرسش در اين مقاله به بررسي آثار انس با قرآن ميپردازد.
سؤال دوم: آثار و پيامدهای انس با قرآن در زندگی شما تا چه اندازه بوده است؟
يافتههای پژوهش با توجه به بيانات مصاحبهشوندگان در ساحتهای مختلف تربيتي، درخصوص آثار انس با قرآن در سه سطح دانش، نگرش و رفتار، مطابق جدول (2) تقسيم ميشوند.
جدول 2: سطوح شکلگيري آثار انس با قرآن
سطوح مضمون کلي
دانش آگاهی سازمانيافته، شناخت، فهم و معرفتيافتگي
نگرش بينش عميق، بصيرتيافتگي
رفتار نمود ظاهری در عمل، نمود باطنی در انگيزة دروني
1ـ2ـ2. تربيت ديني
کليدواژههای اساسی تربيت ديني، «واجب» و «حرام» است (باقري، 1390، ج 2، ص 60). تدين و دينی شدن يک شخص، حاکی از دگرگونيهايی است که بدين واسطه در فرد ايجاد ميشود و اين تغييرات، تحت تأثير عوامل، اعتقادات و افکار، تجربة دروني، التزام درونی و عمل است. بنابراین فرد متدين کسی است که بهمقتضای اعتقادات و ايمان خود، اقدام به انجام عملی ميکند (همان، ص 68ـ71). موارد زير گوشهای از سخنان مصاحبهشوندگان درخصوص تأثيرات انس با قرآن در تربيت دينی است.
وقتی حافظ قرآن شدم، قنوت نماز برايم معنای ديگری پيدا کرده؛ انگار خدا ايستاده تا من آنچه ميخواهم، بگويم و او برايم مهيا کند. قنوت نماز را طوری ميخواندم و حالات من بهگونهای بود که انگار فقط من و خدا هستيم و من در هر قنوت، خاضعانه و خاشعانه از خداوند سه مورد از درخواستهايم را بيان ميکردم (کد 4).
پس از مأنوس شدنم با قرآن، در مورد مسئلة خمس با پدرم صحبت کردم و بلافاصله خمس اموالمان را و حتی سالهايی که خمس نداده بوديم را جبران کرديم. تا قبل از پرداخت خمس معيشت تنگی داشتيم؛ اما بعد از پرداخت خمس گرفتاريها برطرف شد و از نظر مالی وسعت يافتيم. من با تمام وجود دريافتم که خمس مثل هرس درختان است؛ گرچه در ظاهر کم ميشود؛ اما در باطن ثمرة فراوانی بهبار ميآورد (کد 16).
در مدت سه هفته تصميم گرفتم قبل از نماز ابتدا قرآن را حفظ و مرور کنم. در کمال تعجب ديدم همان مرورهای بيستدقيقهاي، سی يا چهل دقيقه طول ميکشد. متوجه تذکرات و الهامات الهی از طريق قرآن شدم. احساس کردم خداوند از من دلگير شده و دوست دارد نمازم را سر وقت و همان دقايق منتهی به اذان بخوانم. تجديدنظر کردم و ديدم مدتزمان مرور کاهش يافت و خداوند لطف خود را از طريق نماز اول وقت شامل حال من کرد (کد 4).
به اين فهم رسيدم که دستورات الهی نه سر سپردن، که دل سپردن است. با عقل، روزه سخت، خمس و زکاتْ پول زور، امر به معروف کنجکاوی در زندگی ديگران [است] و بسيار موارد ديگر قابل درک نيست. در راه حق بايد دل داد تا دلداده شد (کد 14).
اعمال عبادی مانند روزه و خمس و... را ديگر سختی نميديدم؛ بلکه برايم عين آسودگی و آرامش بود (کد 17).
يک سال پيش پدرم از دنيا رفتند؛ اما درونم پر از آرامش بود؛ چون ميدانستم از يک جای تنگ به جايی وسيع و بهتر و ابدی رفتند (کد 12).
نگاهم به زندگی و مرگ کاملاً تغيير کرد. زندگی و مرگ به يک اندازه برايم شيرين است. زندگی زيباست؛ چون خدا هست؛ صاحبالزمان هست. مرگ هم زيباست؛ چون به آغوش خداوند رفتن است (کد 3).
2ـ2ـ2. تربيت اخلاقي
اخلاق عبارت است از شکوفا شدن همة ابعاد مثبت انسانی در مسيری که رو به هدف اعلای زندگی باشد و يکی از اين جنبهها خوشرويی و نرمی در برخورد با همنوعان و آراستن خود برای ديگران است (جعفري، 1360، ص 42). تربيت اخلاقی با بايدها و نبايدها سروکار دارد و موجب تعيين مرزها و حدود و ثغور رفتار آدمی ميشود (باقري، 1390، ج 2، ص 60). در ادامه، نمونهای از ديدگاه مصاحبهشوندگان بيان شده است:
در دوران ابتدايی و حتی متوسطة اول، گاهی اوقات پدر و مادرم را با لفظ «تو» خطاب ميکردم. بعد از مأنوس شدن بيشتر با قرآن و فهم آيات الهي، در نوع گفتارم تجديدنظر کردم (کد 8).
دوستی داشتم که در اين عرصه با هم رقابت داشتيم؛ ولی ايشان صدای بهتری داشتند. اوايل برايم سخت بود که اغلب ايشان نفر اول مسابقات بودند؛ اما بهتدريج وقتی انس بيشتری پيدا کردم، به اين فهم رسيدم که او که بايد ببيند، ميبيند (کد 5).
در مورد بسياری از اصول اخلاقي، گمان ميکردم حرف روحانيون است؛ اما بعد از آشنايی با قرآن متوجه شدم اتفاقاً غيبت و تهمت و... سخن مستقيم الهی است و در قرآن به آنها اشاره شده است (کد 14).
گاهی اوقات که ميخواستم غيبت کنم، آياتی از قرآن پيش چشمانم ميآمد؛ گويی خودم را حين خوردن گوشت دوستانم ميديدم. خيلی سريع استغفرالله ميگفتم و ادامه نميدادم (کد 13).
در مورد نوع رفتار و سطح روابط با محرم و نامحرم بسيار جديتر شدم و بسياری از اصولی را که رعايت نميکردم، اکنون رعايت ميکنم. درواقع من قرآن را حفظ نکردم؛ بلکه قرآن من را از فتنههاي آخرالزمان و هوسها و اميال شيطانی حفظ کرد (کد 16).
3ـ2ـ2. تربيت عقلي
حدود 730 آيه در قرآن درخصوص موضوع شناخت است. آنچه در قرآن تحت عنوان حيات معقول نام برده شده، درک صحيح پديدهها و مسائل و ارتباط آنها با معرفت الهی است (جعفري، 1360، ص 327). ازاينرو عبوديت در مقام پذيرش دين نيست؛ پذيرش دين مستلزم فهم و عقلانيت است. زمانی که فردی امور را عقلانی تلقی ميکند و آنها را معقول ميداند، از آنها تبعيت ميکند. انسان هنگامی اعتقادات خود را اصيل ميداند که موجه و مدلل بودن آنها از نظر عقلی برجسته شود (باقري، 1390، ج 2، ص 73). مصاحبهشوندگان در اين خصوص به موارد زير اشاره کردهاند:
هميشه سعی ميکنم قبل از شروع درس خواندن، آياتی از قرآن را برای خودم تلاوت کنم. معتقدم موجب تمرکز حواس ميشود و دروس را بهتر متوجه ميشوم (کد 11).
قرآن وسعت ديد مرا افزود؛ بهنحويکه تمام عالم را خدا ميبينم تا اينکه عالم را محضر خدا ببينم (کد 7).
قرآن من را به انسان نرمال و معتدلی تبديل کرد. در سختی و مشکلات زندگی اجازه نداد حرفهای خام، تصميمات عجولانه، سخنان نسنجيده و... از من سر بزند. من با قرآن خودم را سازماندهی ميکردم؛ شايد هم قرآن مرا (کد 4).
قرآن نگاه و ديد مرا نسبتبه هستی و کائنات تغيير داد (کد 10).
4ـ2ـ2. تربيت عاطفي
تربيت عاطفی با کانون احساسات آدمي، يعنی قلب او سروکار دارد. اين جنبه از شخصيت انسان بسيار پيچيده است و اهميت و حساسيت خاصی دارد؛ بهگونهايکه بسياری از رفتار، افکار، تخيلات و تصميمات روزانة انسان تحت تأثير وضعيت عاطفی و حالات احساسی اوست (زينلی و همكاران، 1396). قرآن ذکر خداست و ذکر خدا خود موجب آرامش و مأمن سکينه است. مصاحبهکنندگان در اين خصوص به موارد ذيل اشاره کردهاند:
از اتفاقاتی مانند کمآبي، آتشسوزي، جنگها، حيوانآزاري بهقدری ناراحت ميشوم که تنها با قرآن خواندن آرام ميشوم (کد 10).
قرآن قلب من را مهربان کرد؛ حتی گاهی اوقات از ديگران ناراحت نميشوم و فرض را بر شرايط دشوار ميگذارم (کد 4).
معلمی داشتيم که هميشه اصرار داشتند با وضو باشيم و بهجای خطبر، از نوک انگشتمان برای خط بردن استفاده کنيم؛ بعد از پايان کلاس دست را بر صورت بکشيم تا آثار قرآن بر زندگيمان مشخص شود. من به اين درک رسيدم که لمس آيات الهی نوعی شفاست (کد 2).
در فصل امتحانات، اضطراب و استرس زيادی را تجربه ميکنم. انتظارات از يک فرد قرآنی واقعاً زياد است و من هميشه نگرانم؛ اما اين اضطراب چند دقيقه بيشتر بهطول نميانجامد و من با قرائت آياتی که از حفظ دارم، آرامش خود را بهدست ميآورم (کد 8).
5ـ2ـ2. تربيت اجتماعي
اصول سياست هر بينشی براساس نگرشی است که صاحب آن انديشه يا مکتب از انسان، جهان و نظام ارزشي آن دارد. ارزشهايی مانند تهذيب نفس، تصحيح روابط بينفردي، قيام به قسط و عدل، ترجيح غير بر خويشتن، محوريت تقوا در تکريم انسان، احسان به همة افراد جامعه، و اتحاد و برادري، از اين قسماند (سلطانینژاد و همكاران، 1397).
هميشه در نوع رفتار و برخوردم با دوستانم دقت ميکنم. خيلی مراقب هستم رفتار نادرستی از من سر نزند و موجبات دلخوری و ناراحتی دوستانم را فراهم نکنم؛ چون حقالناس است (کد 3).
موقعيتهای گوناگون و مشاجرههای خانوادگی و دوستانه برای همه رخ ميدهد. قرآن خواندن من را آرام ميکرد و با احساس خونسردی و منطق در مورد موضوع بحث ميکردم. انگار بودن با قرآن من را تکميل ميکرد و اجازه نميداد رفتاری کنم که پشيمانی بهبار آورد (کد 4).
از زمانی که قرآن دوست و همراه من است، هر زمان که قصد دارم برای دوست و آشنايی هديهای تهيه کنم، بهياد آية 86 سورة نساء ميافتم و يا هديهای مثل آن و يا بهتر از آن را به دوستم ميدهم (کد 1).
در نوع برخورد و ارتباطم با ديگران به اين فکر ميکنم که رفتار من نمايانگر آيات الهی است و همه من را فردی مأنوس با قرآن ميشناسند (کد 15).
آثار و پيامدهای انس با قرآن در ساحتهای مختلف تربيتی متفاوت است؛ اما نميتوان اين موارد را بهصورت مستقل از هم قرار داد. فرد مأنوس با قرآن باطن و حقيقت امور را درمییابد و در ارتباط با خدا، خود و ديگران جوانب احتياط را رعايت ميکند. نمودار (1) نشاندهندة ابعاد آثار قرآن در ساحات مختلف تربيتی است.
نمودار 1: آثار قرآن در ساحات تربيتي
نتيجهگيري
پژوهش حاضر بهمنظور بررسی عوامل مؤثر در شکلگيری انس با قرآن و آثار مرتبط با آن انجام شده است. نتايج بهدستآمده حاکی از آن است که انس با قرآن فرايندی است متأثر از شرايط و موقعيتهای گوناگون که بهصورت تدريجی در افراد شکل ميگيرد. در اين پژوهش، عوامل مؤثر در شکلگيری انس با قرآن در قالب سه مقولة زیر بیان شد: مقولة فردی با زيرمقولات عوامل ماوراءالطبيعي، خدمت به جامعه، علايق شخصي، ارضای نيازها و اجر اخروي؛ مقولة خانوادگی با عوامل ترغيب، توصيه و همراهی خانواده، و فضا و جو حاکم بر خانواده؛ و مقولة اجتماعی با عوامل معلم، دوستان، رسانة جمعي، مسجد و جلسات قرآني. بهعلاوه، اين عوامل در سه حوزة دانش، نگرش و رفتار منجر به شکلگيري آثاری مرتبط با ساحات تربيت ديني، اخلاقي، عقلي، اجتماعی و عاطفی در افراد شده است؛ ازهمینرو با ورود امور دينی و معنوی به زندگي، انتظار میرود سطح شادی و احساس آرامش درونی افراد، با توجه به دشواريهای زندگی انسان در جامعة کنوني، افزایش یابد.
- قرآن کریم (1389). ترجمة حسین انصاریان. قم: آیین دانش.
- نهجالبلاغه (1387). ترجمة محمد دشتی. قم: امام عصر (عج).
- انصاریان، حسین (1375). نظام خانواده در اسلام. قم: امابیها.
- اِسونسن، لارنس (1396). فلسفۀ ملال. ترجمة افشین خاکباز. تهران: فرهنگ نشر نو.
- الهامینیا، علیاصغر و همکاران (1390). معنویت اسلامی (چیستی، چرایی و چگونگی). قم: زمزم هدایت.
- اِنِله، ایزولده (1383). مشکلات رفتاری کودکان، ترجمة سپیده خلیلی. تهران: پیدایش.
- ایرانمنش، اعظم و همکاران (1393). آثار انس با قرآن بر ویژگیهای شخصیتی دانشآموزان دبیرستانهای دخترانۀ شهر کرمان. مطالعات روانشناسی تربیتی، 10(20)، 34-52.
- آزادی، محمدکریم (1379). تعلیم و تربیت از دیدگاه سعدی. تهران: رهگشا.
- آقاجانی، محمد و میرباقر، ندا (1394)، بررسی رابطۀ بین انس با قرآن و سلامت روان در دانشجویان پرستاری. اسلام و سلامت (دانشگاه علوم پزشکی بابل)، 2(4). 7-12.
- باقری، خسرو (1389). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. تهران: مدرسه.
- باقری، خسرو (1390). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. تهران: مدرسه.
- بنام، خدیجه و امینی، نوروز (1396). مفهوم انس با قرآن و آثار آن در سبک زندگی اسلامی. احسن الحدیث، 2(3)، 107-120.
- بوک، سیسلا (1396). در جستوجوی خوشبختی از ارسطو تا علم مغز. ترجمة افشین افشار. تهران: فرهنگ نشر نو با همکاری آسیم.
- پستمن، نیل (1388). نقش رسانههای تصویری در زوال دوران کودکی. ترجمة صادق طباطبایی. تهران: اطلاعات.
- جعفری، محمدتقی (1360). شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن. تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی.
- چمنپیما، سکینه و همکاران (1397). وحی قرآنی و پدیدارشناسی وحی قرآن براساس نظریۀ رؤیای رسولانه داوری میان نظریههای وحیانی بودن الفاظ قرآن و رؤیاانگاری وحی بر مبنای پارهای از آیات قرآن. مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، 24(64)، 51ـ70.
- حسینزاده، مهدی و همکاران (1395). ارتباط انس با قرآن و سلامت روانی در بین دانشجویان دانشکدة پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران. طب و تزکیه، 25(1)، 29-36.
- حسینیطهرانی، سیدمحمدحسین (1410ق). علوم و معارف اسلام نور ملکوت قرآن از قسمت انوار الملکوت، تهران: علامه طباطبائی.
- دبیرخانۀ شورای توسعۀ فرهنگ قرآنی (1391). آشنایی با منشور توسعۀ فرهنگ قرآنی، به کوشش: محمدحسین فریدونی و همکاران. تهران: دبیرخانۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی.
- دورانت، ویلیام جیمز (1396). دربارۀ معنی زندگی. ترجمة شهابالدین عباسی. تهران: کتاب پارسه.
- دورزن، امیوان (1396). رواندرمانی و جستوجوی شادکامی ـ بر مبنای چشمانداز وجودی. ترجمة احمدرضا کیانی و یاسمن جمشیدیان. تهران: کتاب ارجمند.
- راشدی، حسن (1380). نمازشناسی. قم: مهر.
- رسالۀ حقوق امام سجاد (1384). ترجمة لطیف راشدی. تهران: امیرکبیر.
- رستمینسب دولتآباد، زینب (1396). تأثیر انس با قرآن بر بهداشت و سلامت روانی نوجوانان و جوانان. مطالعات قرآنی، 8(30)، 37-48.
- رمضانی، رضا (1387). آرای اخلاقی علامه طباطبائی. تهران. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
- روث، مایکل (1395). چرا حال انسان امروزی خوب نیست!. ترجمة فریبا مقدم. تهران: بنیاد فرهنگ زندگی.
- رهبر، محمدتقی و رحیمیان، محمدحسن (1383). اخلاق و تربیت اسلامی. تهران: سمت.
- زینلی، فاطمه و همکاران (1396). بررسی مفهوم و روشهای تربیت عاطفی از دیدگاه علامه طباطبائی. پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، 25(35)، ص11ـ43.
- ستوده، هدایتالله (1382). آسیبشناسی اجتماعی (جامعهشناسی انحرافات). تهران: آوای نور.
- سلطانینژاد، نجمه و همکاران (1397). دلالتهای حاکم بر برنامۀ درسی در رویکرد تعلیم و تربیت اسلامی به پدیدۀ جهانی شدن با تأکید بر دیدگاه آیتالله جوادی آملی. پژوهش در برنامهریزی درسی، 15(30)، 43-56.
- سند تحول بنیادین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران (1390). مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران.
- شرفی، محمدرضا (1381). دنیای نوجوان. تهران: مؤسسة فرهنگی منادی تربیت.
- شکوری، مجتبی و فریدونی، محمدحسین (1395). طبقهبندی شاخصهای دانشی و مهارتی پیامد انس با قرآن کریم از منظر کارشناسان حوزۀ آموزش و مدیریت امور قرآنی. تحقیقات علوم قرآن و حدیث، 14(1)، 81-107.
- علوی، سیدحمیدرضا (1391). نکات اساسی در فلسفۀ تعلیم و تربیت و مکاتب فلسفی ـ تربیتی. کرمان: دانشگاه شهید باهنر.
- فاضلی دهکردی، مهدی و رضوانخواه، سلکتم (1397). بررسی ذکر و یاد خدا بهعنوان یکی از شاخصههای انس با قرآن و تأثیر آن در تربیت اخلاقی. مطالعات قرآن و حدیث، 4(1)، 129-157.
- فاکر میبدی، محمد (1389). مراحل انس با قرآن. قم: زمزم.
- فری، لوک (1395). راهنمای فلسفی زیستن. ترجمة افشین خاکباز. تهران: فرهنگ نشر نو.
- فلیک، اووه (1391). درآمدی بر تحقیق کیفی. ترجمة هادی جلیلی. تهران: نشر نی.
- کاربخشراوری، ماشالله (1390). چگونه کودکان و نوجوانان را به مطالعه علاقهمند کنیم؟. تهران: مدرسه.
- کوهستانی، حمیدرضا و همکاران (1392) تبیین تجارب دانشجویان پرستاری از انس با قرآن در کنترل اضطراب امتحان: یک مطالعه کیفی. تحقیقات کیفی در علوم سلامت، 4(2)، 379ـ392.
- کیومرثی، غلامعلی (1389). مبانی اصول تربیت دینی و تفاوت آن با تعلیمات دینی. تهران: مدرسه.
- گال، مردیت، بورگ، والتر و گال، جویس (1392). روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روانشناسی، ترجمة احمدرضا نصر و همکاران. تهران: سمت.
- لونوار، فردریک (1396). خوشبختی در پیشرو ـ سفری فلسفی، ترجمة هوشمند دهقان. تهران: پیام امروز.
- مرادی کشاورز، محمدرضا و خدری، لیلا (1390). قرآن اُمُّالکتاب. تهران: دستان.
- مور، توماس (1398). مراقبت از روح ـ راهنمای پرورش معنادر زندگی روزمره. ترجمة ندا صابری. تهران: علمی و فرهنگی.
- نوایینژاد، شکوه (1372). رفتارهای بهنجار و نابهنجار. تهران: انجمن و اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران.
- هادوی کاشانی، علیاصغر (1378). مراتب انس با قرآن در روایات. علوم حدیث، (13)، 71-91.
- هالیس، جیمز (1396). یافتن معنا در نیمۀ دوم عمر. ترجمة سیدمرتضی نظری. تهران: بنیاد فرهنگ زندگی.
- همیلتن، کریستوفر (1396). فلسفۀ زندگی ـ تأملاتی در باب حیات، معنا و اخلاق. ترجمة میثم محمد امینی. تهران: فرهنگ نشر نو.
- یداللهپور، بهروز (1390). بررسی مستندات راههای انس بیشتر دانشجویان با قرآن. مطالعات تفسیری، 2(6)، 116ـ146.
- Alavi. H. R (2007). Correlative of happiness in university students of Iran (A Religious Approuch). Jornal of Religion & Health. N. 46 (4). p. 480-499.
- Alavi. H. R (2009). Quntifying Happiness: A study of shi'a university students in Kerman, Iran. jornal of shi'a Islamic studies. N. 2 (1). p. 85-101.
- Carter, Katherine (1993). The Place of Story in the Study of Teaching and Teacher Education. Education Researcher. N. 22 (1). p. 5-18.
- Creswell, J (1994) Research Desig Qualitative & Quantitative Approaches. Lodon. sage publications.
- Creswell, John W (2012). Educational research : planning, conducting, and evaluating quantitative and qualitative research. 4 edition. University of Nebraska–Lincoln publications.
- Hoggard, L (2005). How to be happy. London:B.B.C. Books.
- Huang, Y.C., Lin, S.H (2014). Assessment of Charisma as a Factor in Effective Teaching. Educational Technology&Society. N. 17 (2). p. 284-295.
- Kang, Hyeon-Suk (2015). Development of Narrative- Based Pedagogical Content Knowledge. Advanced Science and Technology Letters. N. 31-35, p. 109-113.
- Koenig H.G, King D.E, Carson V.B (2012). Handbook of Religion and Health. 2 edition. New York. NK USA. Oxford University Press.
- Koenig, H. G, McCullough, M. E and Larson, D. B (2001). Handbook of Religion and Health. Oxford University Press. New York. NY. USA.
- Koenig, Harold G (2012). Religion, Spirituality, and Health: The Research and Clinical Implications. International Scholarly Research Network ISRN Psychiatr,V (1391), p.1-33, doi:10.5402/2012/278730 .
- Martin, P (2005). Making happy people. London. Harper Perennial.
- Maykut, P. & Morehouse, R (1994). Beginning Qualitative Research. London. The Falmer Press.
- Nettle.D (2005). Happiness. Oxford. Oxford University Press.
- Tajfel, H, & Turner, J.C (1979). Social identity and intergroup behaviour "An Integrative Theory of Intergroup Conflict". Organizational Identity: University of Bristol, England.