بررسی دلالتهای تربیتی آیات تعلیم و تزکیه
Article data in English (انگلیسی)
-
- مقدمه
در اسلام تعليم و تربيت از جايگاه ويژهاي برخوردار است، و قرآن که اصليترين منبع اسلامي است، کتاب هدايت و تربيت است و بهگونهاي ميتون ادعا کرد که همة آيات آن، از ابتدا تا انتها، تربيتي است. با اينحال برخي آيات وضوح و صراحت بيشتري بر اين امر دارد. ازجمله، ميتوان به آياتي که در آنها دو واژه کليدي «تعليم» و «تزکيه» در کنار هم آمده است، و از آنها بهعنوان دو رسالت اصلي پيامبران، بهويژه پيامبر خاتم حضرت محمد ياد شده است، اشاره کرد. اين دسته آيات بهرغم برخي تفاوتها از اشتراکات زيادي برخوردار هستند که محور آنها همراهي تعليم و تزکيه و اهميت آن است. امروزه در عرصة تعليم و تربيت مکاتب، ديدگاهها و نظريات فراواني عرضه شده است؛ و هر يک مباني، اهداف و روشهاي خاص خود را دارد، که گاهي اوقات در تعارض با مباني، اهداف و روشهاي تعليم و تربيت اسلامي است. در جامعهاي که ادعاي اسلامي بودن دارد، ضروري است نهاد تعليم و تربيت آن مبتني بر آموزههاي برگرفته از منابع اصيل اسلامي، بهويژه قرآن کريم، بهعنوان اصليترين منبع باشد. اين پژوهش درصدد است تا مهمترين دلالتهاي تربيتي مستفاد از آنها را ارائه کند. مراد از دلالتهاي تربيتي در اين مقاله، «مدلولهاي تربيتي و آموزههايي است که بر اساس قواعد متعارف منطقي، نحوي و معاني بياني، بهکمک يکي از دلالتهاي سهگانه مطابقي، تضمني و التزامي، از آيات تعليم و تزکيه قابل استفاده است».
در بررسي آيات، ابتدا آيات ترجمه ميشود، سپس واژگان کليدي آنها با استفاده از کتب لغت معتبر و ديدگاه مفسران، تبيين خواهد شد. در گام بعدي، اشتراکات و افتراقات محتواي آيات مشخص ميشود. در ادامه، بهدلالتهاي تربيتي آيات، که هدف اصلي اين مقاله است، ميپردازيم. در پايان نيز، پيشنهادهايي براي نظام تعليم و تربيت کشور ارائه ميگردد.
-
- الف) معرفي آيات تعليم و تزکيه
در قرآن، چهار آيه وجود دارد که واژههاي «تعليم» و «تزکيه» در کنار هم آمدهاند؛ و بههمين جهت، در اين مقاله از آنها به «آيات تعليم و تزکيه» تعبير شده است. اين آيات عبارتند از:
بقره: 129: «رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را كتاب و حكمت بياموزد، و پاكيزه كند؛ زيرا تو توانا و حكيمى (و براين كار، قادرى)!»؛
بقره: 151: «كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ، يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَيُزَكِّيكُمْ، وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ. فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلا تَكْفُرُونِ؛ همانگونه (كه با تغيير قبله، نعمت خود را بر شما كامل كرديم) رسولى از خودتان در ميان شما فرستاديم؛ تا آيات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاك كند؛ و به شما، كتاب و حكمت بياموزد؛ و آنچه را نمىدانستيد، به شما ياد دهد»؛
آل عمران: 164: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ، يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ، وَيُزَكِّيهِمْ، وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ، وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشيد] هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت؛ كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد؛ هرچند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند»؛
جمعه: 2: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِين؛ او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزكيه مىكند و بهآنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد؛ هرچند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند!».
-
- ب) بررسي واژگان کليدي آيات
واژههاي کليدي اين آيات، شامل چهار واژة: تلاوت، تعليم، تزکيه و حکمت است.
-
-
- تلاوت
-
تلاوت از ماده تلو بهمعناي تبعيت و پيدرپي آمدن است. اين تبعيت گاهي بهجسم است و گاهي به پيروي در حکم و گاهي به قرائت و تدبر در معناست (راغب اصفهانى، 1412 ق، ص167).
هنگامي که عباراتي را پشت سرهم و روي نظام صحيحي بخوانند، عرب از آن به «تلاوت» تعبير ميکند و اين نوع خواندن، مقدمة بيداري و آمادگي براي تعليم و تربيت است (ر.ک: مكارم شيرازى،1371، ج1، ص457). تفاوت تلاوت با قرائت در اين است که تلاوت نوع خاصي از قرائت است، که داراي سه ويژگي است: 1. در تلاوت معناي متابعت و پيدرپي آمدن اخذ شده است. بنابراين، در جاييکه فقط يک کلمه بيان شود، قرائت معنا دارد؛ اما تلاوت معنا ندارد (ر.ک: عسکري، 1400ق، ص54)؛ 2. در معنا توجه و تدبر شود و فرد، کلمات را با توجه بهمعاني آنها قرائت کند؛ 3. تلاوت به متون مقدس اختصاص دارد. به گفته برخي لغتشناسان، تلاوت در مورد کتب آسماني بهکار ميرود و در مورد متون و محتواهاي غيرآسماني استفاده نميشود. براي مثال، گفته نميشود که نامة تو را تلاوت کردم (راغب اصفهانى، 1412ق، ص167).
-
-
- تعليم
-
تعليم از مادة علم بهمعناي شناخت و آگاهي است و بهجايي اختصاص دارد که همراه با تکرار و تکثير باشد؛ بهگونهاي که يادگيرنده را تحت تأثير قرار دهد (همان، ص581). تفاوت تعليم با اعلام در اين است که اعلام آگاهيبخشي سريع است؛ اما در تعليم، تکرار و تمرين وجود دارد. بنابراين، اگر فقط آگاهي صرف صورت گيرد، مانند زماني که بهيک سخنراني گوش ميدهيم، درواقع، تعليم صورت نپذيرفته است؛ ولي اگر آگاهي همراه با تکرار باشد، بهطوري که در فرد تغيير ايجاد کند و منجر به يادگيري شود، تعليم صورت گرفته است.
نکته ديگر اينکه در اعلام، آگاهي دادن موضوعيت دارد و تأکيدي بر مخاطب و طرف مقابل نيست؛ اما تعليم دو رکن دارد: يکي ياددهنده و ديگري يادگيرنده؛ و تعليم و يادگيري وقتي رخ ميدهد که هردو فعال باشند، نه صرف ياددهنده. بنابراين، يادگيري در تعامل متقابل ميان اين دو، و تمرين و تکرار طرفين، حاصل ميشود و از همينجا تفاوت تعليم با تلاوت نيز روشن ميگردد. چون در تلاوت، هرچند توجه و گوش فرادادن مخاطب و شنونده در جايي که فرد در ميان جمع تلاوت ميکند، مهم است؛ اما تأکيد برخواندن فردِ تلاوتکننده است. اما اينکه در اين آيات مراد از تعليم کتاب و حکمت چيست، مفسران معاني، از قبيل: تأويل، تفسير، بيان، تبيين، شرح و آگاهي به بطون قرآن (ر.ك: طيب، 1369، ج2، ص199؛ ج3، ص419؛ ج13، ص5؛ جوادي آملي، 1384، ج16، ص229)، معاني و حقايق قرآن (فخررازي، 1420ق، ج4، ص59)، تفهيم الفاظ و کيفيت ارائه آنها و وقوف بر حقايق و اسرار قرآن (آلوسى، 1415ق، ج1، ص385)، تبيين مقاصد قرآن (ابنعاشور،1420ق، ج3، ص277) و وارد ساختن اين حقايق در جان آنها (مكارم شيرازى، 1371، ج3، ص159) ارائه کردهاند.
-
-
- تزکيه
-
تزکيه داراي دو جنبة ايجابي و سلبي است و از اينجهت واژهاي بسيار کليدي و جامع در عرصة تربيت ديني است. در جنبة ايجابي بهمعناي زيادت، رشد شايسته، رفعت و بالندگي است (ر.ک: راغب اصفهانى، 1412ق، ص380؛ ابنفارس، 1404ق، ج3، ص17؛ فيومي، 1414ق، ج2، ص254؛ زبيدي، 1414ق، ج19، ص495؛ طباطبايى، 1390، ج19، ص265؛ سيد قطب، 1425ق، ج1، ص508 و جوادي آملي، 1384، ج7، ص83). براساس جنبة ايجابي، مراد از تزکيه در آيه، آنگونه که علامة طباطبايي فرموده است، آن است که پيامبر با عادت دادن مردم به اخلاق نيکو و انجام اعمال صالح، آنها را رشد دهد و آنها در انسانيتشان تکامل يابند و حالشان در دنيا و آخرت استقامت يابد و زندگي و مرگشان سعادتمندانه باشد (طباطبايي، 1390، ج19، ص265).
اما در جنبة سلبي، معاني مختلفي ارائه شده است که همه در معناي نفي، مشترکاند. برخي آن را بهمعناي مطلق طهارت و پاکي (ر.ك: فراهيدي، 1422ق، ج5، ص394؛ زبيدي، 1414 ق، ج19، ص495؛ ابنفارس، 1404ق، ج3، ص17 و ابن منظور، 1424ق، ج14، ص358)؛ برخي، طهارت و پاکي از شرک (قرطبى، 1364، ج2، ص131)، برخي طهارت از شرک و معاصي (بيضاوى، 1418ق، ج1، ص106)، برخي طهارت از شرک، شک و معاصي (آلوسى، 1415ق، ج1، ص385)، برخي، طهارت از شرک و ساير پليديها (زمخشرى، 1407ق، ج1، ص189)، برخي، طهارت از نقايص (ابنعاشور، 1420ق، ج 1، ص507) و برخي، طهارت از شرک، بتپرستي، خرافهپرستي و امور ديگر (ر.ک: سيد قطب، 1425ق، ج1، ص507) گرفتهاند. افزون بر طهارت و پاکسازي، تعدادي از کتب لغت و تفاسير، براي تزکيه معناي اصلاح را نيز بيان کردهاند (ر.ک: زبيدي، 1414ق، ج19، ص494 و شاهعبدالعظيمى، 1363، ج2، ص293).
بهنظر ميرسد در تبيين جنبة سلبي، علامة طباطبايي معناي جامعتري ارائه کرده است. وي مراد از تزکيه را پاکي در سه قلمرو، يعني پاکي از عقايد فاسد، مثل شرک و کفر، پاکي از ملکات رذيله، مثل کبر و بخل، و پاکي از اعمال و رفتار زشت، مثل قتل و زنا ميداند (ر.ک: طباطبايى، 1390، ج1، ص330).
-
-
- حکمت
-
حکمت، از واژگاني است که ديدگاههاي متعددي درباره آن ارائه شده است. در ذيل، اين واژه از لحاظ لغوي و اصطلاحي مورد بررسي قرارميگيرد.
-
-
-
- الف) از لحاظ لغوي
-
-
از لحاظ لغوي براي حکم چند معنا گفته شده است:
1. منع: لغتشناساني چون فراهيدي (1422ق، ج3، ص67)، ابنفارس (1404ق، ج2، ص91)، ابندريد (1426ق، ج1، ص564)، عسکري (1400ق، ص185)، فيومي (1414ق، ج2، ص145) و راغب اصفهانى (1416ق، ص248) اين معنا را نقل کردهاند. در کلام عرب به لجام اسب «حکمه» ميگويند؛ زيرا مانع سرکشي اسب ميشود. حاکم را نيز حاکم ميگويند زيرا مانع فساد در جامعه ميشود و حکيم را حکيم گويند، چون حکمت او، وي را از انجام کارهاي بيهوده، لغو، کمفايده و غير اولويتدار منع ميکند.
2. اتقان و استحکام: معناي ديگر مادة حکم، اتقان و استواري است؛ و حکيم را حکيم گويند چون کارهاي متقن و محکم انجام ميدهد. اين معنا را لغتشناساني از قبيل راغب اصفهاني (1416ق، ص248)، فيروزآبادي (1429ق، ج4، ص39)، صاحببنعباد (1389، ج2، ص387)، و زبيدي (1414ق، ج2، ص145) پذيرفتهاند.
3. قضاوت و داوري: معناي ديگر حکم، داوري و قضاوت است. به قاضي حکمکننده ميگويند، چون به نحوي خصومت و نزاع را تمام ميکند و وضعيت شکايت را مشخص ميکند. از ميان لغتشناسان، کساني چون زبيدي (1414ق، ج16، ص160)، و فيومي (1414ق، ج2، ص145)، اين معنا را نيز ذکر کردهاند.
در يک جمعبندي از معناي لغوي ميتوان گفت که حکمت هم جنبه سلبي دارد و هم جنبه ايجابي. مراد از جنبة سلبي، همان معناي منع است؛ يعني فرد حکيم، خود و ديگران را از بديها، کارهاي بيفايده و لغو و پرداختن بهغير اهم، و اموري که اولويت ندارد، باز ميدارد. مراد از جنبه ايجابي آن است که فرد حکيم، علاوه بر اينکه خود و ديگران را از امور بيفايده و لغو و غير اهم باز ميدارد، اولاً، کارهايش را متقن و استوار انجام ميدهد و ديگران را نيز به اين روش توصيه و تشويق ميکند؛ و ثانياً، در مخاصمات ديگران قضاوت و داوري ميکند و خصومت ميان آنان را رفع ميکند.
-
-
-
- ب) از لحاظ اصطلاحي
-
-
درباره حکمت، ديدگاههاي متفاوتي از محققان ارائه شده است؛ که در يک دستهبندي ميتوان آنها را بهدو دسته تقسيمکرد:
الف) دستهاي که آن را با کتاب عيناً يکي ميگيرند. مانند مرحوم طبرسي (1372، ج1، ص430) و يا اينکه آن را خارج از کتاب بهحساب نميآورند. براي مثال، برخي معتقدند مراد از کتاب الفاظ قرآن است، و مراد از حکمت حقايق و دقايق آن است (آلوسى، 1415ق، ج1، ص385). برخي معتقدند مراد از کتاب، بيان الفاظ آيات قرآن و تفسير آيات مشکل آن است؛ و مراد از حکمت، معارف حقيقيهاي است که قرآن دربر دارد (طباطبايى، 1390، ج19، ص265). عدهاي هم معتقدند که مراد از کتاب، قرآن؛ و مراد از حکمت، فهم قرآن و مواعظ آن و بيان احكام حلال و حرام در آن است (ميبدى1371، ج1، ص362).
ب) دستهاي که اين دو را متفاوت ميدانند، که خود نيز در تفسير حکمت، ديدگاههاي متفاوتي دارند. به نمونههايي از آنها اشاره ميشود:
1. مراد از کتاب، قرآن؛ و مراد از حکمت، سنت است (ر.ك: طوسي،۱۴۱۳ق، ج3، ص39؛ آلوسى، 1415ق، ج1، ص385؛ مكارم شيرازى،1371، ج24، ص107 و جوادي آملي، 1384، ج16، ص229).
2. مراد از کتاب، دستورات اسلام و مراد از حکمت، اشاره به فلسفه و اسرار آنهاست (مكارم شيرازى، 1371، ج24، ص107).
3. مراد از کتاب، قرآن و اصول فضائل است؛ و مراد از حکمت، تعاليم مانع از وقوع در خطا و فساد است (ابنعاشور، 1420ق، ج2، ص49).
4. مراد از کتاب، قرآن؛ و مراد از حکمت، علم به حقايق اشيا به قدر طاقت بشر است (امين، 1361، ج2، ص85).
5. مراد از قرآن، شريعت و احکام؛ و مراد از حکمت، اخلاقيات و عقايد است (قرشىبنابى، 1375، ج1، ص423).
6. مراد از کتاب، قرآن؛ و مراد از حکمت، اسرار و مقاصد شريعت از طريق سيره پيامبر در ميان مسلمانان است (طوسي، ۱۴۱۳ق، ج10، ص4).
7. مراد از کتاب، قرآن؛ و مراد از حکمت، شريعت و بيان احکام است (زمخشرى، 1407ق، ج1، ص189).
8. مراد از کتاب، قرآن؛ و مراد از حکمت، قرار دادن اشيا در محل خود است (آلوسى، 1415ق، ج1، ص385).
9. مراد از کتاب، قرآن؛ و مراد از حکمت، هر سخن راست و درستي که شنونده را از زشتي بازدارد (ميبدى، 1371، ج1، ص363).
10. مراد از کتاب، نقليات [وحي]؛ و مراد از حکمت، عقليات است (آلوسى، 1415ق، ج1، ص289).
11. مراد از کتاب، قانون ثابت زندگي است؛ و مراد از حکمت، نظام متغير زندگي است (مدرسى، 1419ق، ج1، ص693).
در يک جمعبندي، از معناي اصطلاحي ميتوان گفت که ديدگاههايي که مراد از کتاب و حکمت را يکي گرفتهاند و بين اين دو تفاوتي قائل نشدهاند، بهخطا رفتهاند؛ زيرا اولاً، خداوند حکيم است، و حکيم کار زائد نميکند. بنابراين، اصل بر آن است که ذکر دو عنوان متفاوت، مراد و معناي متفاوتي داشته باشند. ثانياً ترديدي نيست که برخي جزئيات و محتواها در سنت و دين وجود دارد که در قرآن نيامده است؛ و لازمة يکي دانستن اين دو، آن است که پيامبر وظيفة آموزش نسبت به غير قرآن را نداشته است؛ و نتيجهاش شعار غلط «حسبنا کتاب الله» خواهد بود. بنابراين، مفروض آن است که حکمت، متفاوت از کتاب -يعني قرآن- است؛ اما اينکه مراد از حکمت چيست؟ ميتوان گفت مراد از حکمت عبارت است از: «هرآنچه جزء دين است و براي سعادت و رستگاري انسان لازم است و توسط پيامبر بيان شده است؛ اما در قرآن نيامده است». بنابراين، آنچه مفسران در مقام تفاوت تعليم حکمت با کتاب بيان کردهاند، هريک ميتواند به بخشي از دايرة گستردة معناي حکمت اشاره داشته باشد. براي مثال، سنت، معارف عقلاني، علم به مصالح و مفاسد، فلسفه و اسرار احکام، علوم و دانشها، علل و نتايج احکام، تعاليم مانع از وقوع در خطا و فساد، هر يک ميتواند مصداقي از معناي حکمت باشد.
-
-
-
- ج) بررسي نقاط اشتراک و افتراق آيات
-
-
آيات چهارگانه تعليم و تزکيه، بهمثابهيک بسته آموزشي است که مجموعاً يک سري پيامها و نکات مهم تعليم و تربيتي را ارائه ميکند. براي بررسي دلالتها و دستيابي به مدلول تربيتي اين آيات، لازم است نقاط اشتراک و افتراق آنها مورد بررسي قرارگيرد.
-
-
-
- الف) نقاط اشتراک
-
-
با بررسي آيات، نقاط مشترک زير قابل ارائه است:
منتسب بودن تعليم و تربيت بهخداوند: در هر چهار آيه با تعابيري چون «ربنا، ارسلنا، من الله، هوالذي، آياتنا، آياتک»، تعليم و تزکيه به خدواند نسبت داده شده است.
الهي بودن محتواي تعليم و تربيت: در تمام آيات، تعابيري چون: «آياتنا، آياتک، آياته و الکتاب»، که مراد همان قرآن و کلام الهي است، بر اين دلالت دارد که محتواي تعليم و تربيت بايد آيات و کلام الهي باشد.
وجود مربي: در هر چهار آيه، خداوند از مبعوث کردن رسولي که تلاوت کننده آيات بر مردم و معلم و مزکي آنها است، خبر ميدهد: «يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَيُزَكِّيكُمْ و يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ».
وجود متربي: در هر چهار آيه، بهوجود مردمي که قرار است آيات الهي بر آنها تلاوت شود و مورد تعليم و تزکيه قرار گيرند، اشاره شده است (يتلو عليهم/ يزکيکم/ يزکيهم/ الاميين/ المؤمنين).
از جنس مردم بودن رسول: در همه آيات تصريح شده است که رسول از جنس مردم باشد (رسولامنهم، رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ و رَسُولاًمِنْكُم).
در بين مردم بودن رسول: هر چهار آيه، بر اين دلالت دارد که رسول در ميان مردم باشد (فيهم، فيکم و فيالاميين).
تکرار و در کنار هم آمدن تلاوت، تعليم و تزکيه: در هر چهار آيه، تلاوت، تزکيه و تعليم در کنار هم تکرار شده است (يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَيُزَكِّيكُمْ و يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ).
همراهي و در کنار هم بودن تعليم و تزکيه: در هر چهار آيه، تعليم و تزکيه در کنار هم ذکر شدهاند؛ با اين تفاوت، که در سه آيه، تزکيه بر تعليم مقدم شده است، و در يک آيه، تعليم بر تزکيه مقدم شده است.
تکرار تعليم کتاب و حکمت در چهار آيه: در هر چهار آيه، تعليم کتاب و حکمت تکرار شده است.
با هم بودن تعليم کتاب و حکمت: در هر چهار آيه، تعليم کتاب و حکمت با هم و در کنار هم آمدهاند.گويا تعليم يکي بدون ديگري، کافي نيست.
تقدم تلاوت آيات، بر تعليم و تزکيه: در همة آيات، قبل از تعليم و تزکيه، بر تلاوت آيات تأکيد شده است (يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ).
تقدم تعليم کتاب بر تعليم حکمت: در هر چهار آيه تعليم کتاب بر تعليم حکمت مقدم شدهاست (يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ).
استفاده از صيغه مضارع: در همة آيات از صيغة مضارع استفاده شده است که دلالت بر استمرار و پيوستگي دارد (يتلوا، يزکي و يعلم).
تکرار هدف بعثت: در هر چهار آيه، هدف بعثت رسول که همان تلاوت آيات، تعليم کتاب و حکمت و تزکيه باشد، تکرار شده است.
-
-
-
- ب) نقاط افتراق آيات
-
-
تقدم تزکيه در سه آيه و تعليم در يک آيه: در سه آيه تزکيه و در يک آيه تعليم مقدم شده است.
سه آيه کلام مستقيم خداوند، و يک آيه کلام منقول از بشر (حضرت ابراهيم) بودن: در سه آيه که تزکيه مقدم شده است، کلام مستقيم الهي است؛ و در يک آيه که تعليم مقدم شده است کلام بشر، يعني حضرت ابرهيم است.
تکرار تعليم و محتواي آن در يک آيه: در آيه 151 بقره، تعليم دو بار تکرار شده است (يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ). اين آيه به دو نوع تعليم اشاره دارد: 1. تعليم کتاب و حکمت؛ 2. تعليم چيزهايي که انسان بهتنهايي قادر به شناخت آنها نيست؛ درحاليکه در سه آية ديگر، تعليم فقط يکبار آمده است.
جنبة نفي و سلب داشتن پايان سه آيه، و جنبة ايجابي و مثبت داشتن پايان يک آيه: در سه آية: 151 بقره، 164 آلعمران و 2 جمعه، که کلام مستقيم خداوند هستند، پايان آيات جنبه نفيي و سلبي (ناتواني بشر از درک برخي حقايق و گمراهي و ضلالت انسان از دير زمان) دارد؛ اما در يک مورد، که منقول از حضرت ابراهيم است، پايان آيه جنبة ايجابي (برخورداري خداوند متعال از صفت عزت و حکمت) دارد (ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ، وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ).
-
-
-
- ج) استخراج مدلولهاي تربيتي آيات
-
-
بر اساس آنچه در بررسي واژگان و تحليل آيات ارائه گرديد، مهمترين دلالتهاي تربيتي اين آيات، را ميتوان بهشرح زير استخراج کرد:
-
-
-
- 1. اهميت و ضرورت تعليم و تربيت
-
-
بر اساس اين آيات، اهميت و ضرورت تعليم و تربيت از چند جهت اثبات ميشود:
1-1. پيامبران عاقلترين انسانها هستند؛ بنابراين، بهطور قطع مهمترين مسائل را از خداوند متعال درخواست ميکنند. در اينجا نيز، بر اساس آية 129سوره بقره، حضرت ابراهيم که پيامبر خداوند و حکيمترين و داناترين فرد زمان خود است، سالها قبل، و از ميان هزاران خواسته، اين درخواست را از خداوند داشته است که در ذريه و نسل او کسي را قرار دهد که معلم و مربي باشد، و اين امر نشاندهندة اهميت تعليم و تربيت است؛ چراکه اگر خواستهاي مهمتر از تعليم و تربيت بود، ميبايست آن خواسته را طلب ميکرد، و خداوند متعال نيز آن درخواست را نقل ميکرد. چون خداوند، حکيم و داناست، لذا مهمترين درخواست حضرت ابراهيم را نقل کرده است (بقره: 129).
2-1. خدوند تعبير منت را بهطور محدود در قرآن بهکار برده است (چهار مورد: آل عمران:164؛ انعام:53؛ يوسف:90؛ قصص:82) و تنها در يک مورد اين امر همراه با تأکيد است؛ و آن هم دربارة بعثت رسولي است که کارش تعليم و تربيت است؛ و اين نشانة اهميت تعليم و تربيت است که خداوند بهخاطر آن بر مؤمنان منت ميگذارد (لقد منّ الله علي المومنين...).
3-1. خداوند در قرآن چند هدف براي بعثت پيامبران نقل کرده است (ر.ك: مصباح يزدي، 1386، ص30-21). از جمله مهمترين اهداف بعثت که مورد تأکيد بيشتري واقع شده است، تعليم و تزکيه است. اين هدف از اهميت ويژهاي برخوردار است و حتي ميتوان گفت که تحقق برخي از اهداف ديگر نيز وابسته بهآن است. براي نمونه، يکي از اهداف بعثت انبيا اقامة قسط توسط مردم است: «ليقوم الناس بالقسط» (حديد: 25)؛ و روشن است که تحقق چنين هدفي نياز به تعليم و تربيت دارد و بدون آن مردم خودشان قيام به قسط نميکنند.
4-1. تکرار تعليم و تزکيه در چهار آيه بيانگر اهميت آن است؛ چراکه خداوند متعال حکيم است و حکيم کار بيهوده و لغو انجام نميدهد؛ و چون خداوند حکيم موضوع تعليم و تربيت را چهار نوبت تکرار کرده است، بنابراين، اين موضوع از اهميت و ضرورت برخوردار است.
-
-
-
- 2. لزوم منشأ الهي داشتن تعليم و تربيت و الهي بودن محتواي آن
-
-
تعليم و تربيتِ برگرفته از قرآن، منشأ الهي دارد و نميتواند از دستورالعمل برگرفته از وحي و آنچه مورد رضاي الهي است، خارج باشد. در اين آيات بهشکلهاي مختلف اين امر مورد توجه قرار گرفت، و تعابيري از قبيل: «ربّنا وابعث فيهم، هو الذّي بعث، لقد منّ الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم» بر اين امر دلالت دارد. افزون بر اين، محتواي تعليم و تربيت قرآني بر محور آيات الهي و آموزههاي وحياني استوار است، و هرآنچه غير از اين باشد، نميتوان بر آن تعليم و تربيت قرآني، نام نهاد. چنانچه در همة اين آيات، بر تلاوت آيات الهي و تعليم کتاب تأکيد شده است (يتلو عليهم آياته، يتلو عليکم آياتنا، يعلمهم الکتاب...).
-
-
-
- 3. اهميت سنخيت و از جنس متربيان بودنِ مربي
-
-
غرض اصلي تربيت تأثيرگذاري بر متربي و پرورش وي در ساحتهاي مختلف وجودي است، و مربي محورِ اصلي تأثيرگذاري بر متربي است. هرچه مربي به لحاظ شرايط و ويژگيها، به متربيان نزديکتر باشد و سنخيت بيشتري ميان آنان وجود داشته باشد، امکان الگوگيري، همانندسازي و تأثيرپذيري متربيان از وي بيشتر خواهد بود. در آيات چهارگانه، خداوند در مقام منتگذاري، تصريح ميکند که رسولي از جنس مردم براي تعليم و تزکيه آنان مبعوث کرده است؛ چراکه اگر پيامبر از جنس خود بشر نبود، امکان برقراري ارتباط مؤثر و در نتيجه، الگوگيري و تأثيرپذيري مردم از وي، يا ممکن نبود و يا بسيار محدود و کماثر بود.
-
-
-
- 4. لزوم همراهي و حشر و نشر مربي و متربي
-
-
در همة آيات، با تعابيري چون: «فيهم»، «فيکم»، و «في الأميين» تأکيد ميکند که رسول خداوند بهعنوان معلم و مربي در ميان مردم (متربيان) است و با آنان حشر و نشر دارد. بر اساس اين تعابير، آنچه مطلوب، و بلکه لازم است، حضور مربي در ميان متربيان و در دسترس بودن و در منظر متربيان بودن اوست. تا از اين طريق متربي بتواند بهصورت عيني و شهودي از مربي سرمشق بگيرد و در عمل با وي همانندسازي کند.
-
-
-
- 5. تقدم و اولويت تعليم محتواهاي قرآني بر ساير محتواها
-
-
در همة آيات، تعليم کتاب بر تعليم حکمت مقدم شده است، که از آن حکايت دارد که در تعليم و تربيت اسلامي بايستي براي آموزهها و محتواهاي قرآني اولويت ويژهاي قائل شد و در همة برنامههاي درسي ديني، سهم آموزهها و محتواهاي قرآني، سهم ويژه و قابل توجهي باشد (يعلمهم الکتاب و الحکمه).
-
-
-
- 6. لزوم آغاز فرايند تعليم و تربيت اسلامي با قرآن
-
-
بنابر آنچه در مشترکات آيات چهارگانه بيان شد، در تمام آيات، تلاوت آيات بر تعليم و تزکيه، مقدم بوده است. بنابراين، از نگاه قرآن فرايند تعليم و تربيت، خواه رسمي و خواه غيررسمي، بايد با تلاوت و ارتباط و انس با قرآن آغاز شود. اين امر باعث ميشود تا کودکان در نخستين مواجهة آموزشي خود، با آيات قرآن، بهعنوان مقدسترين و مؤثرترين منبع ديني آشنا و مأنوس شوند و آمادگي بيشتري براي دريافت معارف ديني و الهي پيدا کنند.
-
-
-
- 7. توجه بهزمينهسازي در تعليم و تربيت
-
-
يکي از اصول مهم تعليم و تربيت، زمينهسازي است. زمينهسازي، برداشتن گامهاي مقدماتي و فراهم کردن شرايطي است که اقدامات و فعاليتهاي اصلي را تسهيل ميکند و موجب ميشود تا فرد در مراحل اصلي کار، راحتتر و با سرعت بيشتري پيش رود و به اهداف خود نائل گردد. در همة اين آيات، تلاوت آيات بر تعليم و تزکيه مقدم شدهاست. روشن است که تلاوت، بهمعناي خواندن، مقدمة تعليم و تزکيه است، و درواقع، فرد در مرحله تلاوت، توجهش جلب ميشود و از طريق حس شنوايي محتوايي را دريافت ميکند، و اين امر زمينه خواهد شد تا در مرحله تعليم، که نياز به تمرين و تکرار وجود دارد، يادگيري با سهولت بيشتري حاصل شود و فرد براي تزکيه آمادگي بيشتري پيدا کند.
-
-
-
- 8. توجه به ارکان تربيت
-
-
تعيلم و تربيت از سه رکن اصلي، يعني مربي، متربي و محتوا، تشکيل شده است. در اين آيات، بهخوبي از اين ارکان و شرايط آن سخن بهميان آمده است. براي نمونه، مربي در اين آيات، رسول است، که از جمله شرايط تأثيرگذاري آن اين است که هم از جنس خود مردم باشد و هم در ميان آنان باشد و حشر و نشر بيشتري با آنان داشته باشد. از سوي ديگر، متربي و شاگرد در اين آيات مردم هستند، که داراي سطوح متفاوت ميباشند؛ گاهي امي هستند و در سطح پاييني از آگاهي و اطلاعات ديني قرار دارند، و گاهي در سطح انسانهاي مؤمناند که از آمادگيهاي بيشتري براي دريافت معارف ديني و تأثيرپذيري تربيتي برخوردار هستند. همچنين رکن محتوا نيز بهصراحت بيان شده است، که بايد آيات الهي و کتاب و حکمت باشد.
-
-
-
- 9. توجه به مرحلهاي و ذومراتب بودن تعليم و تربيت
-
-
در آيات مورد بحث، سه مرتبه و يا سه مرحله که بهنحوي مترتب برهم هستند، در قالب دو مدل، مطرح شده است: يک مدل تلاوت، تعليم، و تزکيه؛ و مدل ديگر، تلاوت، تزکيه، و تعليم است. توضيح آنکه در يک آيه (بقره:129) مراحل سه گانة: 1. تلاوت، 2. تعليم، و 3. تزکيه آمده است. بر اساس اين مدل، تبيين مراحل و مراتب بدينگونه است که تلاوت از مقوله گفت و شنود و همراه با صوت است، و متربي با شنيدن آيات، بهنحوي توجهش جلب ميشود و نوعي آمادگي در وي ايجاد ميشود، و اين وضعيت نوعي زمينهسازي براي دريافت و تعليم معارف در او است. در مرحلة بعد، تعليم و آموزش مقدمه و زمينة تزکيه ميشود. در اين مدل، تزکيه آخرين مرحله است که شامل اقدامات عملي و عيني است، و فرد، خودسازي را بهصورت عملي شروع ميکند.
در مدل ديگر، که در سه آيه آمده است، شامل مراحل و مراتب: 1. تلاوت، 2. تزکيه، و 3. تعليم است. تلاوت در اين مدل، بههمان معناي سابق است و متضمن زمينهسازي براي مرحلة بعدي است. در اين مدل، تزکيه نيز مرحلهاي براي تعليم است و شامل برطرف کردن موانع، ابهامات و تعارضات تربيتي و آماده سازي فرد براي دريافت معارف عميق و رفيع الهي است. بر اساس اين مدل، ديگر تعليم بهمعناي آموزش مقدماتي نيست؛ بلکه بهمعناي دريافت معارف عميق الهي است. درواقع کسي ميتواند معارف عميق و رفيع الهي را درک کند که قبلاً تزکيه شده باشد. مؤيد اين تفسير از آيات، روايت پيامبر است، که فرمود: «ما اخلص عبد لله عزّ وجلّ اربعين صباحاً الا جرت ينابيع الحکمة من قلبه علي لسانه؛ هيچ بندهاي چهل روز براى خدا خالص نميشود، مگر اينکه چشمههاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى مىشود» (مجلسي، 1403ق، ج67، ص242).
-
-
-
- 10. تفکيکناپذيري تعليم و تزکيه
-
-
در هر چهار آيه، تعليم وتزکيه در کنار هم آمدهاند؛ خواه تعليم مقدم شده باشد؛ چنانچه در آيه 129 سوره بقره چنين است، و خواه تزکيه مقدم باشد؛ چنانچه در سه آيه ديگر چنين است. اين امر از آن حکايت دارد که در مدل تعليم و تربيت قرآني اين دو از يکديگر تفکيکناپذيرند و در مقام عمل در مراکز آموزشي ما نبايد از هم جدا شوند.
-
-
-
- 11. اهميت و اولويت تزکيه در مقايسه با تعليم
-
-
هرچند تعليم و تربيت درکنار هم ذکر شدهاند و تفکيکناپذيرند، اما سهم و اهميت اين دو در نظام تعليم و تربيت اسلامي يکسان و برابر نيست؛ بلکه با توجه به اينکه در سه آيه، تزکيه مقدم شده است و در هر سه مورد نيز کلام مستقيم خداوند بوده است، ميتوان گفت از نظر قرآن تزکيه از اولويت و اهميت بيشتري برخوردار است و درواقع هدف اصلي است، و تعليم ابزاري در خدمت آن است.
-
-
-
- 12. نقش دعا در تربيت
-
-
در فرهنگ قرآني دعا يکي از عوامل مهم تربيت است. بر اساس آيه 129 سورة بقره و ِآية قبل از آن، حضرت ابراهيم دعا کرد که خداوند در ذرية او کسي را قرار دهد که براي هدايت مردم آيات الهي را تلاوت کند و معلم و مربي آنان باشد. اين دعاي حضرت ابراهيم به اجابت رسيد و خداوند پيامبر خاتم را از نسل او قرار داد تا معلم و مربي مردم زمان خويش باشد. در روايتي، پيامبر اکرم به تأثير اين دعا اشاره ميکنند و ميفرمايند: «انا دعوة ابي ابراهيم؛ من نتيجه دعاي پدرم ابراهيم هستم» (حويزى، 1415ق، ج1، ص130). بنابراين، به کمک اين روايتِ تفسيري از اين آيه، استفاده ميشود که دعا در تربيت ذريه مؤثر است و نمونه عملي تأثير، اثر دعاي حضرت ابراهيم است.
-
-
-
- 13. آيندهنگري در تعليم و تربيت
-
-
تعليم و تربيت امر مهمي است که براي تحقق مطلوب آن نبايد بهتلاش در زمان حال اکتفا کرد، بلکه براي تحقق کامل و مطلوب آن بايد از سالها قبل دغدغة آن را داشت و زمينة آن را فراهم کرد. بر اساس آية 129 سورة بقره، حضرت ابراهيم بهعنوان مربي ديني، از سالها قبل اين دغدغة مهم تربيتي را داشت که نسل او نهتنها نسلي تربيتيافته باشد، بلکه در نسل او مربيان و معلماني شايسته باشند، تا بهتعليم و تربيت مردم زمان خويش اقدام کنند؛ و جالب آنکه اين آيندهنگري او بهثمر مينشيند و شخصيتي چون پيامبر خاتم از نسل او، مربي و معلم جامعة خويش ميشود.
-
-
-
- 14. داشتن همت بلند در تربيت
-
-
بلندهمتي در تربيت، لباس روزمرگي و حال انديشي را از تن مربي بيرون ميآورد و به او نگاهي بلند و بينشي ژرف ميبخشد تا به دستاورد تربيتي اندک و در زمان حال، قانع نشود و نتيجة فعاليتها و اقدامات تربيتي وي، نهتنها فرزندان و متربيان موجود در زمان حال را شامل شود، بلکه نسل آيندة او نيز اصلاح و تربيت شوند. طبق آية 129 سورة بقره، حضرت ابراهيم همتي بلند و ديدي وسيع داشت و نهتنها اسماعيل و اسحاق، بهعنوان فرزندان زمان حال خود، را تربيت کرد، بلکه چنان از عوامل و متغيرهاي تربيتي بهنحو مطلوب استفاده کرد که در نسل او انسانهايي بزرگ، چون رسول خاتم به وجود آمد، که مربي و معلم جامعه خود شد (رَبَّنا وَابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ).
-
-
-
- 15. امتياز مهم تعليم و تربيت مبتني بر آموزههاي قرآن
-
-
تعليم و تربيت مبتني بر انديشة بشري داراي محدوديتهايي است و با توجه بهپيچيدگي انسان بهعنوان مربي، ثبات لازم را ندارد، و قادر به پاسخگويي به همه نيازهاي تربيتي وي نيست، و با آمدن نظريههاي جديد عمرشان به پايان ميرسد. همين سرنوشت، براي نظريههاي جديد نيز وجود دارد. در نتيجه، در هيچ زماني نميتوان بهدستاورد بشري در عرصة تعليم و تربيت اطمينان کامل پيدا کرد. اما امتياز تعليم و تربيت مبتني بر وحي، آن است که از ثبات لازم برخوردار است و ميتوان به آموزهها و دستورالعملهاي آن اعتماد کرد و به همين جهت، آموزهها و دستورالعملهايي به انسان ميآموزد که وي هرگز بهتنهايي توانايي آموختن و درک آنها را ندارد (ويُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ).
-
-
-
- 16. کارکرد مهم تعليم و تربيت ديني
-
-
کارکرد مهم تعليم و تربيت ديني آن است که ميتواند تحولآفرين باشد و انسانها را در بدترين وضعيت اصلاح کند. آيات 164 آلعمران و 2 جمعه، بر اين نکته مهم دلالت دارند: «وإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ». در اين فقره از آيه فعل «کانوا» بر زمان گذشته دور دلالت دارد و با اضافه شدن کلمة «قبل»، بر اين معنا تأکيد شده است. يعني هرچند آنان از گذشتة دور، در ضلالت و گمراهي بودند؛ اما پيامبر بهعنوان مربي، ميتواند آنها را تربيت کند و از ضلالت و گمراهي ديرينه خارج سازد. علاوه بر اينها، براي تأکيد مکرر بر ضلالت آنها در گذشته، از لام تأکيد (لفي) و کلمه «مبين» بهمعناي «گمراهي آشکار» استفاده شده است. همة اينها بر اين نکته مهم دلالت دارد که تعليم و تربيت ديني ميتواند تحولآفرين باشد؛ و مربي ديني ميتواند کاري معجزهگونه انجام دهد و متربيان گمراه و مشکلدار را در هر شرايطي و با هر وضعيتي، اصلاح کند و رشد دهد.
اين فقره از آيه همچنين براي مربيان عرصه تربيت ديني بسيار اميدبخش است و اين پيام مهم را دربر دارد که مربي بايد هميشه در امر تعليم و تربيت اميدوار باشد و باور داشته باشد که ميتواند متربياني را که سالها در گمراهي آشکار بودهاند، اصلاح کند.
-
-
-
- 17. لزوم استمرار در تعليم و تربيت
-
-
در همة اين آيات، افعال بهکار رفته، بهشکل فعل «مضارع» است؛ که بر اصل استمرار در تربيت، دلالت دارد. بدينبيان، که در فرهنگ قرآن، تعليم و تربيت هيچگاه تعطيلبردار نيست، و براي رشد انسان حد و مرزي وجود ندارد. بنابراين، مربي بايستي پيوسته دغدغة تربيت داشته باشد، و مقاوم و خستگيناپذير به راه خود ادامه دهد، تا به اهداف و نتايج مورد انتظار دست يابد.
-
-
-
- 18. عدم کفايت دادههاي حاصل از تجربه و عقل بشري براي تربيت انسان
-
-
از فقره «يعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» استفاده ميشود که بر اساس قرآن، دادههاي حاصل از حس و تجربه و عقل بشري، براي تعليم و تربيت ديني کافي نيست؛ و براي اين امر نياز به وحي است. بنابراين، انبيا بهعنوان مربيان بشر، معارفي را آموزش ميدادهاند که بشر بهکمک حس و تجربه و حتي عقل خود، قادر به کسب و دريافت آنها نبود.
-
-
-
- 19. لزوم برخورداري برنامة تربيتي از جنبههاي ايجابي و سلبي
-
-
با توجه به اينکه واژة تزکيه از کليديترين مفاهيم عرصة تعليم و تربيت است، و اين مفهوم حاوي جنبة ايجابي و سلبي است؛ بنابراين، ضروري است که تربيت ديني مبتني بر قرآن، جامع باشد و علاوه بر جنبة ايجابي، يعني اهتمام به زمينهها و عوامل مؤثر تربيتي، به جنبة سلبي، يعني رفع موانع تربيتي، نيز توجه کند و برنامة تربيتي ترکيبي، مشتمل بر بايدها و نبايدهاي تربيتي باشد.
-
-
-
- 20. لزوم متقن بودن محتواي تعليم و تربيت
-
-
چون طبق همة آيات، بخشي از محتواي تعليم بايستي حکمت باشد؛ و يکي از معاني مهم حکمت، اتقان و استحکام بود؛ بنابراين، ميتوان گفت که لازم است محتواي تعليم و تربيت متقن و بهدور از سستي و خرافه باشد؛ بهگونهاي که متربيان به اقناع کافي برسند، و بدون ترديد اين محتواها را بپذيرند و در زندگي خود بهکار بندند.
-
- نتيجهگيري
تعليم و تربيت، از مهمترين مفاهيم کليدي قرآن است که بهدليل اهميت، خداوند حکيم در آيات متعدد بر آنها تأکيد کرده است، و از مهمترين آنها چهار آية مورد بحث است که در اين مقاله از آنها به «آيات تعليم و تزکيه» ياد شده است. در اين آيات، بهرغم محدوديت کمي، از جهات مختلف به مباحث تربيتي پرداخته شده است، و مباحث گسترده و مهمي از تعليم و تربيت مورد توجه قرار گرفته شده است:
نخست اينکه، شبکهاي از مفاهيم مربوط بهموضوع عام تربيت را مطرح کردهاند؛ بهنحوي که يک بستة کامل از مفاهيم لازم در عرصه تربيت درآنها ارائه شده است؛ مفاهيمي چون تلاوت، تعليم، تزکيه و حکمت، که مهمترين مفاهيم عرصه تعليم و تربيت اسلامي است.
جهت ديگر، جامعيت محتواي اين آيات در پرداختن به ارکان اساسي تعليم و تربيت، يعني مربي، متربي و محتواست که در هريک از آنها بهنحوي شرايط و ويژگيهاي لازم بيان شده است. اين جامعيت، از نگاهي ديگر در خصوص رکن محتوا نيز مورد توجه واقع شده است؛ زيرا محتواي تعليم عمدتاً يا جنبة نقلي دارد و يا جنبة عقلي؛ و در همة اين آيات، هم به محتواي نقلي، يعني وحي با تعبير «الکتاب»، و هم به محتواي عقلي، با تعبير «الحکمه» پرداخته شده است.
جهت سوم، نگاه فرايندي و مرحلهاي به مفاهيم کليدي تعليم و تربيت است. مفاهيم کليدي تلاوت، تعليم و تزکيه، ضمن آنکه هريک از قلمرو معنايي مستقل برخوردار است؛ بهنحوي رابطهاي منطقي و مترتب برهم دارند. بهگونهاي که تلاوت، مقدمة تعليم و تعليم، مقدمة تزکيه است و يا بر اساس برخي از اين آيات، تلاوت، مقدمة تزکيه و تزکيه، مقدمة تعليم به معناي دريافت معارف عميق و عالي است.
جهت چهارم، ارائة نقطة کانوني و محوري تعليم و تربيت، يعني محوريت خداوند در تعليم و تربيت اسلامي است. در اين آيات بهنحو بسيار برجسته و از جهات مختلف، خداوند بهعنوان اساس و نقطه کانوني تعليم و تربيت مطرح ميشود. به لحاظ رکن مربي، که در اين آيات مصداق اکمل آن پيامبر خاتم است بهعنوان فرستاده و مبعوث شده از سوي خداوند معرفي ميشود و درواقع مشروعيت خود را از خداوند ميگيرد. تعابيري چون «ربنا وابعث فيهم رسولا، هو الذي بعص رسولا، لقد منّ الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا، کما ارسلنا فيکم رسولا» دلالت بر اين معنا دارد. بهلحاظ رکن محتوا نيز، تنها محتوايي مورد تأييد است که منشأ الهي داشته باشد، و تعابيري چون «آياته، آياتک، آياتنا و الکتاب» بر اين امر دلالت دارد.
جهت پنجم، محوريت قرآن در محتواي تعليم و تربيت است. در همة اين آيات، تلاوت آيات قرآن بهعنوان گام اول براي پرداختن بهتعليم و تزکيه مطرح شده است. گويا دروازه ورود به شهر تعليم و تربيت ديني، ارتباط و انس با قرآن است و هر نوع تعليم و تزکيهاي که با محوريت قرآن نباشد، ابتر و بينتيجه خواهد بود. علاوه براين، در تمام آيات، تعليم کتاب بر تعليم حکمت مقدم شدهاست، که نشانة اهميت و اولويت و بلکه محوريت قرآن در محتواي تعليم و تربيت در جامعه اسلامي است.
-
-
- ارائة برخي پيشنهادها
-
لزوم بازتعريف نظام تعليم و تربيت، چه در مراکز حوزوي و چه مراکز آموزش و پرورش و آموزش عالي، بر اساس نظام تعليم و تربيت تزکيه محور.
توضيح آنکه هماکنون نظام تعليم و تربيت در مراکز يادشده، تعليممحور است و تمام سرمايهگذاري بر آموزش تمرکز يافته است، و براي تزکيه برنامهريزي و سرمايهگذاري مستقل و قابل توجهي صورت نميگيرد. تزکيهمحور شدن نظام تعليم و تربيت نيازمند ارائة مدل و راهبردها و راهکارهاي ويژهاي است که از حوصله اين مقاله خارج است، و خود مجال مستقلي ميطلبد.
-
-
- محوريت قرآن و معارف قرآني در همة رشتههاي علمي حوزوي و دانشگاهي
-
در نظام تعليم و تربيت کنوني حوزه و دانشگاه، رشتههاي خاصي به موضوع قرآن اختصاص يافتهاند- که سوگمندانه، آنها نيز عمدتاً، بهجاي پرداختن به معارف و محتواي قرآن، به علوم پيراموني قرآن ميپردازند- و ساير رشتهها، حتي رشتههاي علوم اسلامي و انساني، توجه چنداني به قرآن و معارف آن ندارند. مبتني بر دادههاي اين آيات، ضروري است محتواي رشتههاي موجود در حوزه و دانشگاه اعم از رشتههاي مربوط به علوم اسلامي و انساني و رشتههاي علوم پايه و مهندسي بازتعريف شوند و سهم قرآن و معارف آن، متناسب با رشتههاي مختلف و سطوح تحصيلي، در هريک از آنها تعريف و مشخص گردد، و دستکم، قرآن مهمترين مادة درسي مراکز حوزوي و دانشگاهي باشد (ر.ك: مدرسي، 1419ق، ج15، ص376). اين امر در نظام آموزش و پرورش عمومي نيز بايستي مورد توجه ويژه قرار گيرد و در همة مقاطع تحصيلي و همة رشتههاي موجود، گنجانده شود و بهتناسب رشتههاي تحصيلي، سهمي به هر يک اختصاص يابد.
-
-
- آغاز تعليم و تربيت کودکان با قرآن و محتواي قرآني
-
بر اساس آيات چهارگانه، تلاوت آيات قرآن بر تعليم و تزکيه مقدم شده است. بنابراين، ميتوان گفت که نظام تعليم و تربيت در جامعه اسلامي- بهويژه نظام تعليم و تربيت کشورهاي اسلامي- بايستي با قرآن آغاز شود و همة کودکان، قبل از ورود به مدارس رسمي آموزش و پرورش، در مراکز قرآني فعاليتهاي آموزشي خود را شروع کنند و پس از طي اين دوره وارد مدارس رسمي کنوني شوند. اين پيشنهاد ضمن آنکه عملي است و در نظامهاي تعليم و تربيت سنتي در گذشته، تحت عنوان مکتبخانهها، تجربه شده است، از جهاتي داراي اهميت است: نخست آنکه، از همان روزهاي نخست، کودکان را با هويت ديني و اسلامي خود آشنا ميکند. جهت دوم آنکه، اينکار مقدمة اساسي نظام آموزش و پرورش تزکيهمحور است، و با اين اقدام، زمينه تحول از نظام تعليممحور بهتزکيهمحور فراهم ميگردد. زيرا کودکان، ظرفهاي آماده و بکري براي دريافت هر نوع معارف و اطلاعات هستند. بنابراين، اگر از همان ابتدا، ظرف وجودي آنها با معارف و اطلاعات ناب قرآني پُر شود و تحت تأثير قرار گيرد، اين امر نوعي واکسينه شدن و مصونيتيابي در برابر معارف و اطلاعات انحرافي خواهد بود، و از همان آغاز زمينة رشد و تربيت ديني و معنوي آنان را تسهيل ميکند.
-
-
- اهتمام ويژه به معارف عقلاني در نظام تعليم و تربيت
-
در همة آيات تعليم و تزکيه، هرگاه سخن از تعليم کتاب به ميان آمد، در کنار آن- و البته همهجا بعد از تعليم کتاب- از تعليم حکمت سخن به ميان آمد. بنابراين، ميتوان گفت علاوه بر اينکه تمام دستورالعملهاي تعليم و تربيتي بايستي از اتقان و استحکام ويژه برخوردار باشد؛ لازم است سهم معارف عقلاني و حکمتي در همة برنامهها و محتواهاي درسي مورد توجه ويژه قرار گيرد، و اين امر در قالب واحدهاي معيني- هرچند محدود- در تمام رشتههاي درسي و تمام مقاطع تحصيلي گنجانده شود.
- آلوسى، محمودبنعبدالله،1415ق، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، بيروت، دار الكتب العلميه.
- ابندريد، محمدبنحسن، 1426ق، جمهره اللغة، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- ابنعاشور، محمدطاهر،1420ق، تفسير التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابن عاشور، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي.
- ابنفارس، احمدبنفارس، 1404ق، معجم المقاييس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامي.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم،1424ق، لسان العرب، بيروت، دار الفکر.
- امين، نصرتبيگم،1361، تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
- بيضاوى، عبداللهبنعمر، 1418ق، أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوى)، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- جوادي آملي، عبدالله، 1384، تسنيم: تفسير قرآن کريم، قم، اسراء.
- حويزى، عبدعلىبنجمعه،1415ق، تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان.
- راغب اصفهانى، حسينبنمحمد، 1412ق، مفردات ألفاظ القرآن، بيروت، دار الشاميه.
- زبيدي، مرتضي،1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الفکر.
- زمخشرى، محمودبنعمر،1407ق، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، چ سوم، بيروت، دار الكتاب العربي.
- شاهعبدالعظيمى، حسين،1363، تفسير اثنى عشرى، تهران، ميقات.
- صاحببنعباد، اسماعيل،1389، المحيط في اللغه، بيروت، دار الکتب العالميه.
- طباطبايى، سيدمحمدحسين،1390ق، الميزان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبرسى، فضلبنحسن،1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.
- طوسي، محمدبنحسن،۱۴۱۳ق، التبيان في تفسير القرآن، قم، مؤسسه النشر الاسلامي.
- طيب، عبدالحسين،1369، اطيب البيان في تفسير القرآن، چ دوم، تهران، اسلام.
- عسکري، حسنبنعبدالله،1400ق، الفروق في اللغه، بيروت، دارالافاق الجديده.
- فخر رازى، محمدبنعمر،1420ق، التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- فراهيدي، خليلبناحمد،1422ق، العين، بيروت، دار احياء تراث العربي.
- فيروزآبادي، محمدبنيعقوب،1429ق، القاموس المحيط، بيروت، دار الکتاب العربي.
- فيومي، احمدبنمحمد،1414ق، مصباح المنير، قم، مؤسسه دار الهجره.
- قرشىبنابى، علىاكبر، 1375، تفسير احسن الحديث، چ دوم، تهران، بنياد بعثت.
- قرطبى، محمدبناحمد،1364، الجامع لأحكام القرآن، تهران، ناصرخسرو.
- قطب، سيد، 1425ق، فى ظلال القرآن، چ سي و پنجم، بيروت، دار الشروق.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار الانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- مدرسى، محمدتقى، 1419ق، من هدى القرآن، تهران، دار محبيالحسين.
- مصباحيزدي، محمدتقي، 1386، راه و راهنماشناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مكارمشيرازى، ناصر،1371، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه.
- ميبدى، احمدبنمحمد، 1371، كشف الاسرار و عدة الابرار (معروف بهتفسير خواجه عبدالله انصارى)، چ پنجم، تهران، اميركبير.