نقش عناصر اساسی نظام اقتصادی اسلام در تحقق اهداف تربیت دینی (اسلامی)
Article data in English (انگلیسی)
- 
- مقدمه
 
اقتصاد علمي است که رفتار و روابط انسان را با اشياي مادي مورد نياز او که به رايگان در طبيعت نمييابد، مطالعه ميکند (دفتر همکاري حوزه و دانشگاه،1390، ص28). مطالعه اقتصاد بايد درک، بيان و تا حدي پيشبيني رفتار اقتصادي انسان را امکانپذير سازد. اين مطالعه بايد به بهبود رفاه مادي و اجتماعي بشر کمک کند. بنابراين ميتوان ادعا کرد که اقتصاد قبل از هر چيز، به تجزيه و تحليل و توضيح شرايط و روابطي که در قلمرو روابط مادي قرار دارد، ميپردازد. بهعلاوه، به اين امر نيز بايد توجه کرد که اقتصاد برخلاف علوم طبيعي، علم محض نيست؛ بلکه مجموعه اصول و قواعدي است که تحت تأثير اراده بشر قرار ميگيرند (همان، ص29).
موضوع اقتصاد عبارت است از ثروت (کالا، خدمات و منابع) از حيث چگونگي توليد، توزيع و مصرف آن. مقصود از ثروت، جنبه ماليت و ارزش کالا و خدمات است، نه عينيت اموال. اقتصاد نيز همانند ساير نهادهاي اساسي جامعه و در تعامل با آنها، نقش بسزايي در تربيت ديني افراد و جامعه ايفا ميکند. بسته به نوع مکتب و نظام اقتصادي حاکم بر جامعه، تأثير آن بر تربيت، از جمله تربيت ديني، متفاوت خواهد بود. بنابراين، زماني ميتوان از نقش اقتصاد در تربيت ديني صحبت کرد که ساختار نظام حاکم بر جامعه، ساختاري ديني باشد. چنين جامعهاي برخوردار از قوانين، اهداف و کارکردهاي اقتصادي مبتني بر دين است.
براي تبيين نقش نهاد اقتصاد در تربيت ديني، ابتدا با مفهوم اقتصاد و اهداف و کارکردهاي آن، آشنا ميشويم؛ سپس نظام اقتصادي اسلام و ويژگيهاي آن را مرور ميکنيم؛ آنگاه به تبيين جايگاه و نقش آن از زواياي مختلف، در تربيت ديني (اسلامي) خواهيم پرداخت.
- 
- مفهومشناسي
- اقتصاد
 
 
- مفهومشناسي
از نظر لغوي، واژه اقتصاد از فعل عربي «اقتصد» و ريشه «قصد» گرفته شده که به معناي تعادل يا وضعيت متوازن و ميانه است. واژه «قصد» و مشتقات آن در 6 آيه از آيات قرآن آمده است (مائده:77، توبه:42، کهف: 9، لقمان: 19 و32، فاطر:22). يکي از معاني اقتصاد در لغت، ميانهروي و پرهيز از افراط و تفريط در هرکاري است. در آيه «واقصد في مشيک» (لقمان: 19) نيز همين معنا آمده است.
از نظر اصطلاحي، براي اقتصاد تعاريف متعددي از سوي اقتصاددانان مطرح شده است:
ارسطو اقتصاد را علم مديريت خانه ميداند. از ديدگاه آدام اسميت اقتصاد علم بررسي ماهيت و علل ثروت ملل است. به نظر استوارت ميل اقتصاد به مطالعه بررسي ماهيت ثروت از طريق قوانين توليد و توزيع ميپردازد. ساموئلسن، معتقد است: علم اقتصاد به بررسي روشهايي ميپردازد که بشر با وسيله يا بدون وسيله پول، براي بهکار بردن منابع کمياب به منظور توليد کالا و خدمات در طي زمان و همچنين براي توزيع کالا و خدمات بين افراد و گروهها در جامعه، به منظور مصرف در زمان حال يا آينده انتخاب ميکند (دفتر همکاري حوزه و دانشگاه،1390، ص34-36).
در يک تعريف جامع، اقتصاد عبارت است از: «شناخت، ارزيابي و انتخاب روشهايي که بشر براي توليد و توزيع کالا و خدمات، از منابع محدود يا غيرآماده، به منظور مصرف بهکار ميگيرد. از اين تعريف، فايده علم اقتصاد به دست ميآيد که عبارت است از ارضاي هرچه بيشتر خواستهها و نيازها از منابع غير آماده» (همان).
- 
- 
- تربيت
 
 
- 
بيشتر زبانشناسان، تربيت را با عنايت به ريشه «رب، يرب» تعريف کردهاند. از باب نمونه، راغب اصفهاني تربيت را دگرگون کردن گامبهگام و پيوسته هر چيز ميداند تا به هدف مورد نظر برسد (راغب اصفهاني، 1404، ص184). علامه طبرسي در تفسير مجمع البيان، پس از آنکه براي واژه «رب» معاني مختلفي چون مالک، صاحب، سيد، مطاع، مصلح و تربيت کننده را برشمرد، ميگويد: «و اشتقاقه من التربيه، يقال: ربيته و رببته، و فلان يرب صنيعته، اذا کان ينمها؛ واژه رب از مصدر تربيت اشتقاق يافته است، (چه به صورت مجرد به کار برود و چه مضاعف) معناي يگانه دارد [سوق دادن چيزي به سمت کمال]. و فلاني کار و ساخته خود را تربيت کرد؛ يعني آن را رشد داد» (طبرسي، 1415، ج1، ص22).
در تفسير نمونه آمده است: «رب در اصل به معناي مالک و صاحب چيزي است که به تربيت و اصلاح آن ميپردازد و بايد توجه داشت که تربيت از ماده «ربب» است، نه «ربو» (يعني ماده اشتقاق آن مضاعف است و نه ناقص)؛ و به هر روي در معناي آن، پرورش و رشد نهفته است» (مکارم شيرازي،1381، ج 1، ص154). بهنظر ميرسد همين معنا براي تربيت مناسبتر باشد.
کانت ـ بهعنوان يک فيلسوف تربيتي ـ هدف تربيت را در هر فرد، پرورش هرگونه کمال ميداند که او آمادگي آن کمال را دارد (نيکگهر، 1369، ص40). به نظر دورکيم، تربيت عملي است که نسلهاي بزرگسال بر روي نسلهايي که هنوز براي زندگي اجتماعي پخته نيستند، انجام ميدهد و هدفش اين است که در کودک، شماري از حالات جسماني و عقلاني و اخلاقي برانگيزد و پرورش دهد که جامعه سياسي بر روي هم و نيز محيط ويژهاي که فرد به نحو خاصي براي آن آماده ميشود، اقتضا ميکنند. به عبارت ديگر، تربيت، اجتماعي کردن روشمند نسل جوان است (همان، ص48).
تربيت يکي ار جلوههاي تعقلي در زندگي ماست؛ اما صرفاً اين نيست؛ بلکه شرط ضروري براي بودن و ماندن انسان است (علم الهدي، 1388، ص257). تفاوت اساسي انسان با ساير موجودات مادي براي حفظ و توسعه هستي در اين است که حرکت هستيبخش در تمام موجودات عالم طبيعت، بر طبق نقشه تعريف شده و با حدود معين و به طور اجباري روي ميدهد؛ ولي آدمي به صورت خوداگاه و مختار در جستوجوي هستي متعالي و جاويدانه است. در واقع تربيت، بخشي از جريان آفرينش است و تداوم حيات انساني را فراهم ميآورد و همين امر مقام و جايگاه آن را تا بنياد اجتماع بالا ميبرد. ازاينرو، نقش بسيار مهم و تأثيرگذاري در هريک از نهادهاي اجتماعي ايفا ميکند و در جنبههاي مختلف و فرايندهاي گوناگون زندگي اجتماعي نيز بسيار تعيين کننده است.
همچون تربيت، که مفهومي اختلافي بود و توافق مشخصي براي ارائه يک تعريف واحد و مشترک از آن وجود نداشت، براي تربيت ديني نيز تعاريف مختلفي ارائه شده است.
برخي تربيت ديني را ابلاغ و انتقال موازين شرعي و آموزش احکام و اخلاقيات ديني تلقي ميکنند؛ بدين تصور که اگر يک مربي موضوعات ديني را برگزيند و در قالب روشهاي غيرمستقيم ارائه دهد، به تربيت ديني نزديک شده است. حتي معتقدند تربيت ديني توسط مربي ديندار و دينباور صورت ميگيرد و براي دستيابي به تربيت ديني بايد در پي گزينش انسان ديندار باشيم (کريمي، 1379، ص214-220)؛ اين افراد در حقيقت، تربيت ديني را محدود به آموزش دين و احکام ديني کردهاند؛ در صورتي که تربيت ديني مجموعهاي است از اعمال غيرعمدي و هدفدار، به منظور آموزش گزارههاي معتبر يک دين به افراد ديگر، به نحوي که در آن افراد در عمل و نظر به آن آموزهها پايبند گردند (داودي،1380، ج2، ص26).
در يک تعريف جامع و کلي: «تربيت ديني، شکوفاسازي و به فعليت رساندن جميع استعدادها در جنبههاي گوناگون جسماني، عقلاني، اجتماعي، عاطفي و اخلاقي در مسير حرکت به سوي کمال مطلوب و قرب الهي است و اين شکوفاسازي (هماهنگ با فطرت و) صرفاً با موازين و ضوابط الهي ميسر است» (جمعي از نويسندگان، 1388، ص627). از ديدگاه اسلام، اين امر با فراهم کردن زمينهها و عوامل رشد و تکامل همهجانبه انسان و هدايت مسير تکاملي او به سوي وجود کامل با برنامهاي منظم و سنجيده مبتني بر اصول و محتواي از پيش تعيين شده ممکن است. چنين تربيتي داراي فرايندي مداوم و پيوسته است که در تمام مراحل زندگي انسان مؤثر است. رسالت انبياي الهي تربيت انسان و هدايت او به سوي خالق و مدبر است: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَکِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»(جمعه:2). بنابراين، توحيد که مبدأ و مقصد تکوين جهان و تشريع دين تلقي ميشود، سرآغاز و سرانجام تربيت نيز هست؛ يعني تربيت از توحيد آغاز و به توحيد منتهي ميگردد؛ اما اين تربيت و هدايت داراي مراتبي است: گاه بيواسطه فرود ميآيد، نظير آنچه براي موسيرخ داد؛ گاه از طريق فرشتگان و پيامبران الهي و اوليا که برترين واسطههاي فيض الهياند، نازل ميشود؛ گاه با واسطه دانشمندان، آموزگاران، نويسندگان و...؛ و گاه از پس رويدادهاي مهم زندگي، که هم در قلمرو طبيعت و هم در حوزه اجتماع، فراوان پديد ميآيند (همان، ص18)، فرايند مداوم و پيوسته تربيت در تمام مراحل زندگي انسان مؤثر ميباشد.
- 
- نظام اقتصادي اسلام
 
اسلام مسئله اقتصاد را (بر اساس اصالت انسان) بهعنوان جزئي از مجموعه قوانين خود که تنها ميتواند قسمتي از نواحي حيات انساني را تنظيم کند، مورد توجه قرار ميدهد و حل مشکلات اقتصادي را در اصلاح مباني عقيدتي و اخلاقي مردم ميداند: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأْرْضِ؛ و اگر مردم ايمان آورده و پرهيزگار بودند، ما ابواب برکات زمين و آسمان را بر آنها گشوده بوديم» (اعراف:96).
آنچه اسلام را از ساير نظامهاي فکري متمايز ميکند، ديدگاه يگانهنگر آن است که تفاوتي ميان مذهب و زندگي قائل نيست و تأکيد دارد که همه عناصر اين نظاماند که آن را به صورت نظامي زنده و فعال درميآورند. در نتيجه، بررسي جنبه خاص يا بخش مشخصي از نظام اسلامي ـ مثلاً نظام اقتصادي آن ـ به طور مستقل و بدون آگاهي از چارچوب مفاهيمي که آن جنبه يا بخش را به وجود ميآورند، ميسر نيست. اسلام رابطه بينظيري ميان پروردگار، انسان، جامعه و قوانين الهي قائل است. اين رابطه به طور مستقيم روي عملکردهاي نظام اقتصادي تأثير ميگذارد.
پيکره عمومي نظام اقتصادي اسلام، بر سه اصل مالکيت متنوع (خصوصي، عمومي، دولتي)، آزادي اقتصادي (محدود به مقررات ديني)، و عدالت اجتماعي استوار است (حسيني و قاضيزاده، 1370، ص94). هسته مرکزي نظام اقتصادي اسلام را مجموعهاي از قواعد و نهادهاي تغييرناپذير شکل ميدهند که بر رفتار اقتصادي و نتايج حاصل بر آن تأثير ميگذارند و بر اثر زمان و مکان تغييري در آنها حاصل نميشود. اين هسته مرکزي را شرع مقدس تعريف کرده است (حسيني و ميرآخور، 1371، ص63)
پرفسور خورشيد احمد، نظام اقتصادي اسلام را دربردارنده اهداف، نگرشهاي اخلاقي تعريف شده و الگوهاي رفتاري براي عاملان اقتصادي، و قوانين خاص، مقررات و تدابيري که دولتها آن را اجرا ميکنند، ميداند (احمد، 1374، ص269- 270). دکتر ميرآخور ميگويد:
نظام اقتصادي اسلام عبارت است از مجموعهاي از نهادها، شامل هنجارهاي رفتاري رسمي و غيررسمي با قابليت اجرا، که خداوند متعال بهعنوان شارع آنها را از رهگذر قواعد قرآني وضع نموده است؛ قواعدي که چارچوب اجرايي آنها را سنت پيامبر تعيين ميکند و در وضعيتهاي نوين از طريق اجتهاد تعميم مييابند تا شامل تخصيص منابع کمياب، توليد، تبادل کالاها و خدمات، و توزيع درآمدها و ثروتها شوند (يوسفي، 1379، ص223-225).
بنابراين، نظام اقتصادي اسلام مجموعهاي از الگوهاي رفتاري و روابط اقتصادي در سه حوزة توليد، توزيع و مصرف است که از متن آيات و روايات استنباط ميشود. الگوهاي مزبور، جامعه را به سمت اهداف اقتصادي مورد نظر اسلام رهنمون ميسازند (ميرمعزي،1390، ص21).
تفاوت نظام اقتصادي اسلام با ساير نظامهاي اقتصادي، در تکيه بر مفاهيم و بينشهاي اعتقادي و ارزشي است. بسياري از مشکلات اجتماعي و اقتصادي جوامع ديگر، ناشي از بينش نادرست و غيرتوحيدي آنها درباره توليد، توزيع، مصرف، سود و ثروت، فقر و رفاه و تضاد منابع فرد و جامعه و نگرش آنها درباره انسان، جامعه، هستي، تاريخ، مالکيت، عدالت و... است؛ در حاليکه در نظام اقتصادي اسلام، هريک از اين مفاهيم و بينشهاي اعتقادي و ارزشي تجلي خاصي در اقتصاد دارند (رجايي، 1394، ص29-35) که اجمالاً به برخي از آنها اشاره ميشود:
- 
- 
- 1. تجلي توحيد در اقتصاد
 
 
- 
اسلام در جستوجوي آن است که همه نيازها، تمايلات و آرزوهاي بشر را از طريق قدرت همهجانبه شريعت (دين) تلفيق نمايد. قواعد شريعت به همان اندازه که مربوط به زندگي اجتماعي، سياسي و فرهنگي است، به زندگي اقتصادي نيز مربوط است. قرآن کريم در زمينه مسائل اقتصادي، تمام عوامل توليد، اعم از عوامل زمينهساز و مباشر در توليد، همه را مخلوق خداوند ميداند و نقش توليد را بهعنوان يکي از مسائل کليدي اقتصاد در تربيت ديني گوشزد ميکند. در آيه 57 سوره اعراف به نقش باد و ابر و باران بهعنوان عوامل توليد اشاره ميکند و ميفرمايد: «وَهُوَ الَّذي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّي إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتي لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛ او کسي است که بادها را بشارتدهنده در پيشاپيش باران رحمتش ميفرستد تا ابرهاي سنگين بار را بر دوش کشند و سپس آنها را به سوي زمينهاي مرده ميفرستد و به وسيله آنها آب حياتبخش را نازل فرموده و با آن از هر ميوهاي از خاک تيره بيرون ميآورد. و اينگونه زمينهاي مرده را زنده مينمايد (همچنان مردهها را نيز در قيامت زنده ميکند). شايد متذکر شويد».
و در جاي ديگر شب و روز را زمينه توليد و کار و تلاش قلمداد ميكند و ميفرمايد: «به رحمت الهي بنگريد که چگونه زمين را بعد از مردنش زنده ميکند. شب را او براي آرامش آفريد و روز را او روشن ساخت تا به کار و تلاش بپردازيد و فضل پروردگارتان را بطلبيد» (اسراء: 12). آنگاه نقش خورشيد و ماه و زمين را بهعنوان عوامل توليد چنين معرفي مينمايد: «زمين را او مسخر شما ساخت و آن را براي شما رام کرد تا بر پشت آن راه برويد و با کار و تلاش از روزيهاي خداوند بخوريد: هوَ الَّذي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا في مَناکِبِها وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُور» (ملک: 15).
هرچند انسان با اراده خود کار ميکند، اما به همين اراده نيز اراده خداوند تعلق گرفته است. خداوند خواسته است که انسان به اختيار خود به انجام اين امور بپردازد. از همين رو ميفرمايد: «آيا هيچ درباره آنچه کشت ميکنيد، انديشيده ايد؟ آيا شما آن را ميرويانيد يا ما ميرويانيم؟ هرگاه بخواهيم، آن را مبدل به کاه در هم کوبيده ميکنيم که تعجب نکنيد» (واقعه:63-65). انسان توحيدي در جامعه اسلامي و ديني همهچيز را از آن خدا ميداند و بر اساس اين ديدگاه، برنامه زندگي خويش را تنظيم کرده، مسير خود را به سوي کمال طي ميکند.
نهتنها توحيد در «توليد» تجلي ميشود، بلکه از ديدگاه قرآن، «توزيع» نيز تحت تأثير اين بينش قرار ميگيرد و زندگي انسان را خدايي ميکند. خداوند در اين زمينه ميفرمايد: «کليد آسمانها و زمينها از آن اوست و روزي را براي هرکس که بخواهد، گسترش ميدهد يا محدود ميسازد. او به همه چيز داناست» (شوري:12). انسان تربيت شده توحيدي، هيچگاه آنچه را که به دست آورده است، نتيجه قطعي کار و تلاش خود نميداند؛ بلکه همه را از خدا ميداند، که ميتواند دوباره از او بگيرد؛ زيرا معتقد است، همان کار و تلاشي را هم که براي به دست آوردن روزي انجام داده، بر اثر توفيق الهي است که در نتيجة سلامتي و توان و تعقل و تفکري که به او عنايت شده، حاصل ميگردد. خداوند درهاي رحمتش را به روي همه گشوده است و بر اساس حکمت و عدل عمل ميکند. «به هرکس بخواهد، روزي بيحساب ميدهد» (آلعمران: 27). گاهي هم «انسان را با چيزي مانند ترس، گرسنگي و کاهش مال و جان و... آزمايش ميکند» (بقره: 155). خلاصه اينکه توزيع و تقسيم روزي بندگان، به دست خداست و اوست که بر اساس مصلحت و حکمت مبتني بر عدل خويش و متناسب با رفتار بندگانش، رزق و روزي را بين آنها تقسيم ميکند: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» و براي هرکس بخواهد، گشاده يا تنگ ميدارد (زخرف:32)؛ زيرا او از احوال بندگانش، از همه آگاهتر است (اسراء:30). انسان تربيت شده توحيدي، با درک اين مسئله که توليد و توزيع نعمتهاي فراواني که در اختيار دارد، از جانب خالق و پروردگار خويش است، در «مصرف» نيز ذات حق و تجلي توحيد را مشاهده ميکند و بر اساس اين بينش، در سختترين شرايط اقتصادي دچار يأس نميشود و در بهترين وضعيت از ياد خدا و اطاعت او غافل نميگردد؛ چون خداوند را مؤثر حقيقي ميداند و در زمان رکود يا بحران، به رحمت او اميداوار است و در هنگامه رونق، احساس بينيازي و طغبان نميکند.
- 
- 
- 2. تجلي توجه به معاد در اقتصاد
 
 
- 
در جامعه ديني، افراد جامعه که در پرتو معارف و آموزههاي ديني زندگي ميکنند، معتقدند اعمال آنها در روز قيامت ارزيابي و محاسبه ميشود. اعتقاد به اينکه «دنيا کشتزاري براي آخرت است»، بسياري از واژههاي اساسي اقتصاد را دگرگون خواهد کرد. اعتقاد به معاد، بينش ديگري نسبت به سود و منفعت به انسان ميدهد. فعاليتهاي اقتصادي صبغه عبادي به خود ميگيرد. احسان وانفاق و رعايت حقوق ديگران از يک سو، پاداشهاي اخروي که در معارف و آموزههاي ديني براي کار و تلاش بر آن تأکيد شده است از سوي ديگر، انگيزه وافري براي فعاليت ايجاد ميکند؛ چنانکه عقوبتهاي سنگين آخرتي، فرد را از تعرض به حقوق ديگران و ارتکاب جرايم، از جمله جرايم اقتصادي بازميدارد. قرآن کريم در مسائل گوناگون اقتصادي از روش انذار و تبشير استفاده کرده است (مطففين:1-5). افزون بر اين، قرآن بارها در ضمن آياتي که مباحث اقتصادي از آنها استفاده ميشود، توجه انسان را به معاد جلب ميکند؛ بهويژه وقتي از نزول باران، رويش گياهان و پيدايش ميوهها براي انسانها سخن ميگويد:«وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَلِكَ النُّشُورُ؛ خداست که بادها را ميفرستد تا ابرها را برانگيزد؛ پس ما آن ابرها را به سوي سرزمين مرده ميفرستيم و به وسيله آن آنجا را بعد از خمودي زنده ميسازيم. امر قيامت و نشور نيز همينطور است» (فاطر:9). در اين آيه، بعثت و زنده شدن اموات در روز قيامت، به احياي زمين بر اثر بارش باران تشبيه شده است؛ يعني همانطور که باران بر زمين موات و خموده ميبارد و آن را سرسبز و خرم ميکند، انسانها نيز وقتي دوران زندگي زمينيشان به سر رسيد و مردند، در روز قيامت به امر الهي از گورها درميآيند و زنده ميشوند و بر روي زمين براي حساب و جزا منتشر ميشوند. در حقيقت، خداوند با اشاره به نشانهها و آيات خود که منشأ بهبود و توسعه اقتصادي و تأمين رزق دنيوي انسانهاست، او را متوجه زندگي اخروي و روز قيامت مينمايد. بنابراين، لزوم توجه به اقتصاد در جامعه، از اين منظر که نتيجه هر عمل انسان موجب پاداش يا کيفر است، به «تربيت ديني» انسان منجر خواهد شد.
- 
- 
- 3. تجلي عدل الهي در اقتصاد
 
 
- 
عدل در کنار توحيد و معاد، از معارف مهم ديني و الهي است. تأکيد نظام اسلامي بر قسط و عدل، يکي از مشخصههاي اين نظام در مقايسه با نظامهاي ديگر است. بنابراين، علت وجود قوانين حاکم بر رفتار اقتصادي افراد و نهادهاي اقتصادي در اسلام را ميتوان با توجه به مفهوم قسط و عدل درک نمود.
عدالت در اسلام، مفهومي چندبعدي است که براي توضيح هر جنبه آن چندين واژه وجود دارد. متداولترين واژه که به مفهوم کلي عدالت اشاره دارد، «عدل» است. عدل به معناي «درست» و «منصفانه» گذاشتن چيزي در جاي خود، «برابري»، «توازن»، «ميانهروي»، و «اعتدال» است (حسيني و ميرآخور، 1371، ص53-63).
عدالت اسلامي به نوعي ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي اشاره دارد که بين انصاف، توازن و اعتدال است. عدالت از نظر اجرايي، عمل مطابق با حکم تعريف ميشود که هم به مضمون و هم به روش متعادل اشاره دارد (همان). اسلام عدالت را شالوده اتحاد امت اسلامي ميداند. تنها در متابعت از عدالت است که امت اسلامي ميتواند اهدافي را که براي آن ايجاد شده است، تأمين نمايد. مراعات عدالت موجب بهبود شرايط اجتماعي و اقتصادي جامعه خواهد شد.
عدالت اقتصادي موجب عدالت اجتماعي، يعني ايجاد فرصتهاي برابر و رفع موانع به طور مساوي براي آحاد جامعه خواهد شد و زمينه کمال و رشد انسان را فراهم ميکند. قرآن کريم خداوند را عادل معرفي ميکند که به هيچ آفريدهاي کوچکترين ستمي نميکند: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلاَئِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ» (آلعمران:18). خداوند با ايجاد نظام واحد هستي گواهي ميدهد که معبودي جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش، هرکدام به گونهاي بر اين مطلب گواهي ميدهند. طبق آموزههاي اسلام، هيچچيز نبايد انسان را از اجراي عدالت بازدارد؛ زيرا عدالت به تقوا نزديکتر است (مائده: 8). عدالت، در کنار احسان و اداي امانت و داوري بين مردم آمده است (نمل:9؛ نساء: 58). امير مؤمنان علي ميفرمايد: «با عدل، هر امري به جاي خويش قرار ميگيرد» (نهج البلاغه، 1387، کلمات قصار، ص437).
عدالت در اقتصاد، معاني متفاوتي دارد: منظور از آن در توليد، توازن و تناسب در عوامل توليد، به اندازه بودن آنها و رعايت حدود الهي است؛ درمصرف، به معناي عدم اسراف و تبذير است؛ در تجارت و مبادله، رعايت ميزان و عدم کمفروشي است؛ در توزيع درآمد و ثروت، عدم تداول ثروت بين اغنياست. عدل در توليد و توزيع و مصرف، جز با رعايت حدود و مقررات الهي تحقق نمييابد. خداوند متعال با ترسيم اين آموزههاي حکيمانه در بهکارگيري و استفاده از منابعي که در اختيار انسان قرار داده است، او را در جهت رشد و کمال هدايت و تربيت ميکند. رعايت عدالت اقتصادي و توزيع ثروت بر اساس عدل، موجب از بين رفتن فقر و محروميت از جامعه و گسترش عدالت اجتماعي خواهد شد.
- 
- اهداف اقتصادي اسلام
 
در بينش ديني، برخلاف اقتصاد سرمايهداري و سوسياليستي، که تنها به لذتطلبي و کامجويي حداکثري ميانديشد، نظام اقتصادي بايد زمينهساز رسيدن انسان به سعادت حقيقي، کمال مطلوب و قرب الهي باشد. بنابراين، در قرآن در کنار امر به مصرف، به تکاليفي اشاره ميشود که گوياي وجود ارتباط انگيزشي بين مصرف و انجام آن تکاليف است (مؤمنون:51؛ بقره:172؛ مائده:88؛ انفال:141). دستور به انجام اموري چون: عمل صالح، شکرگزاري، رعايت پارسايي و تقوا و اداي حقوق مالي، در کنار امر به توليد، خوردن و مصرف کردن، بيانگر ارتباط بين اين عوامل و آن اعمال است و نشان ميدهد که هدف از توليد، صرفاً به مصرف رساندن و مصرفگرايي نيست؛ بلکه افزون بر تأمين نيازهاي فردي واجتماعي و رسيدن به زندگاني شرافتمندانه دنيوي، دستيابي به رحمت بي پايان خداوند در آخرت است: «وَابْتَغِ فيما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ» (قصص: 77) و در عين حال انگيزههاي مادي و طبيعي را نيز بهعنوان اهداف تبعي و واسطهاي از نظر دور نميدارد: «وَلا تَنْسَ نَصيبَکَ مِنَ الدُّنْيا» (قصص: 77).
بنابراين، الگوهاي رفتاري و روابط و نيز اهداف نظام اقتصادي اسلام، بر جهانبيني اسلامي مبتني است. نوع نگرش اسلام به خدا، انسان، جامعه و جهان طبيعت، اهداف نظام اسلامي از جمله بخش اقتصادي آن را تعيين ميکند و زيربناي فلسفي تنظيم الگوهاي رفتاري و روابط در جامعه اسلامي است؛ الگوها و روابطي که ميتواند به تربيت انساني ديندار منجر شود. مهمترين اهداف اقتصادي در نظام اقتصادي اسلام عبارتاند از:
الف. امنيت اقتصادي: امنيت اقتصادي به مفهوم در امان بودن داراييهاي انسانها از تجاوز ديگران است. از ديدگاه خرد، امنيت اقتصادي آن است که مال به تملک درآمده، در چارچوب قوانين شرع، از خطر تجاوز افراد ديگر يا دولت مصون باشد. و از ديدگاه کلان، امنيت اقتصادي يعني دستيابي به استقلال اقتصادي و تصميمگيري بر اساس منافع ملي، تا تهديدي از سوي عوامل داخلي و خارجي متوجه اقتصاد جامعه نشود. امنيت اقتصادي زماني محقق ميشود که جامعه و کشور به قدرت اقتصادي فزونتر از رقيب خود دست يابد و در کالاهاي راهبردي نيز خودکفا شود.
ب. عدالت اقتصادي: عدالت اقتصادي زماني تحقق مييابد که هر کس به حق خود از ثروتها و درآمدهاي جامعه دست يابد. ملاک حقبري و سهمبري از ثروتها و درآمدهاي جامعه دو چيز است: اول، کار مفيد اقتصادي براي کساني که بر فعاليت اقتصادي توانايند: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَسْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» (نساء: 32)؛
دوم، نياز براي نيازمنداني که براي تأمين درآمد به حد کفايت قادر نيستند: «وفي اموالهم حق للسائل والمحروم» (معارج:34). بنابراين، بر اساس عدالت اقتصادي اسلام، بايد همه افراد از سطح کفاف در زندگي برخوردار باشند و ثروتمندان بايد حق نيازمندان و ولي امر را بپردازند: «انما الصدقات للفقراء والمساکين و...» (توبه:60) و «واعلموا انما غنمتم من شيء فان لله خمسه وللرسول ولذي القربي و...» (انفال:41).
ج. رشد اقتصادي: رشد اقتصادي به مفهوم افزايش توليد کالاهاي مورد نياز مردم است. در نظام اقتصادي اسلام برخلاف نظام اقتصادي سرمايهداري، افزايش توليد به نحو مطلق هدف نيست؛ بلکه هدف، افزايش توليد کالاهايي است که نياز واقعي مردم را برطرف ميسازد. اين هدف در طول اهداف ديگر و مقدمه دستيابي به عدالت و امنيت اقتصادي ميباشد (ميرمعزي،1390، ص102-147).
- 
- نقش نهاد اقتصاد در تربيت ديني
 
آنچه از آيات وحي و احاديث و سيره معصومين  برميآيد، اين است که دستيابي به زندگي شايسته و سالم، منوط به بهرهگيري از معارف ديني و تفکر و تعقل است. امور اقتصادي بخش مهمي از زندگي انسان را به خود اختصاص داده است. بنابراين، اگر با نگاه توحيدي به آنچه که خالق انسان و جهان نازل کرده است به اقتصاد و مسائل اقتصادي نظر افکنيم، خواهيم توانست حيات طيبهاي را که او معرفي کرده است، شناسايي و مسيرهاي منتهي به او را از طريق وحي کشف کنيم. قرآن کريم افزون بر اينکه مسئله هدايت و تربيت را به طور کلي از راه وحي مطرح ميکند، در زمينههاي گوناگون اقتصادي و براي ترسيم سبک زندگي توحيدي نيز رهنمودهاي مشخصي دارد. علاوه بر آن، گفتار و سيره معصومين نيز در اين موضوع، بهعنوان مفسران اصلي آيات وحي، راهگشاي انسانهاست.
لازمه تبيين نقشي که اقتصاد و مسائل اقتصادي در تربيت افراد جامعه و در نتيجه تبديل شدن جامعه به يک جامعه ديني ايفا ميکند، آشنايي با مؤلفههاي مهم و تأثيرگذار در اين زمينه است؛ مؤلفههايي مانند: توليد، توزيع و مصرف، که هريک با استفاده از سازوکارهاي خود، در تربيت افراد جامعه نقش دارند. توليد، از طريق عناصر خود، مانند: نيروي انساني متعهد (کار و خدمات) و توليد کالاي طيب، و توزيع از طريق گسترش عادلانه اين کالاها و خدمات، موجب مصرف طيبات و رزق حلال در جامعه خواهند شد.
- 
- 
- 
- الف. توليد:
 
 
- 
 
- 
در ادبيات قرآني، تعيين نوع مطلوب كالاي توليدي، در قالب ويژگيهاي كالاي مصرفي مطلوب صورت گرفته است. در آيات زيادي، بر بهرهمندي انسانها، از «طيبات» اشاره شده است. طيب در اصطلاح قرآني چيزي است مطلوب و مورد پسند، كه هيچ آلودگي ظاهري و باطني ندارد (مصطفوي،1360، ج7، ص150). لازمة تأكيد بر مصرف طيبات، توليد «كالاي طيب» است. برخي خصوصيات كالاي طيب، مستقيماً از خود قرآن و روايات معصومين استفاده ميشود و برخي ويژگيها نيز به عرف و عقل واگذار شده است. مراد از كالاي طيب، كالاي پاکيزه، حلال، سالم و باكيفيت است. کالا يا رزق طيب ثمره توليد طيب است. استفاده از رزق طيب است که موجب پرورش انسان طيب ميشود و انسان طيب نيز انساني است که زندگي خود را بر پايه حيات طيبه بنا ميکند؛ يعني حياتي که بر اساس اعتدال و صراط مستقيم بنا شده باشد. توليد طيب با توجه به ويژگيهاي خاص خود، بهويژه حلال بودن، ميتواند اثر تربيتي داشته و پشتوانهاي براي تربيت ديني در جامعه باشد.
در اسلام بر رزق حلال و طيب سفارش اکيد شده است. پيامبر اکرم آمرزش را در گرو کسب روزي حلال ميداند و ميفرمايد: «مَن باتَ كالاًّ مِن طَلَبِ الحَلالِ؛ باتَ مَغفوراً لَهُ؛ هر كس خسته از جستوجوى مال حلال روز را به شب آورد، آمرزيده است» (شيخ صدوق، 1389، ص364). خداوند عزوجل در يک حديث قدسي به پيامبر رحمت فرمود: «اي احمد! عبادت ده بخش دارد كه نُه بخش آن به دست آوردن روزي حلال است» (ديلمي، 1372، ج1، ص203). تأكيد قرآن كريم بر طيب بودن انسان و سرمايه و تشويق انسان به بهرهمندي از رزق حلال، بيانگر اهميت طيب بودن عوامل توليد است (نحل:114). اين مؤلفه به طور عمده ناظر بر حلال بودن عوامل توليد است. هنگامي كه توليد با استفاده از سرماية حرام و نامشروع انجام شود، محصول توليدي طيب نيست (اعراف:58). در روايات معصومين عنوان شده است كه سود حاصل از مال حرام بركت ندارد (کليني، 1372، ج 5، ص125). علاوه بر اينها، مصرف توليدات غيرطيب و غيرحلال، اثر وضعي فراواني بر انسان دارد و او را از خدا دور ميکند. کودکاني که از لقمه حرام استفاده ميکنند، در مسير تربيت صحيح قرار نميگيرند.
در رويكرد توليد طيب، شيوه، فرايند و چگونگي توليد نيز بايد طيب باشد. طيب بودن شيوة توليد، ناظر به اين است كه در فرايند توليد، تعدي و تجاوزي به منابع طبيعي، حقوق انساني و الهي صورت نگيرد. خداوند ميفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چيزهاى پاكيزه را كه خداوند براى شما حلال كرده است، حرام نكنيد و از حد، تجاوز ننماييد؛ زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمىدارد» (مائده:87). خطاب اين آيه عام است و همه را به بهرهمندي از طيباتي كه خداوند استفاده آن را بر مردم حلال كرده است، فراميخواند؛ هم كساني كه به طور مستقيم از نعمات استفاده ميكنند و هم كساني كه از مواهب الهي در مسير توليد كالا و خدمات بهره ميبرند.
کسب طيبات علاوه بر تقويت عمل صالح، موجب آرامش و رفاه در زندگي انسان ميشود. برقراري رفاه و آرامش در زندگي، همه ابعاد زندگي وي، اعم از اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي را دربر ميگيرد و دينداري را تثبيت ميکند. در مقابل، کسب غيرطيب، انسان را از خدا دور ميکند و دستکم موجب بيتفاوتي انسان نسبت به معارف الهي خواهد شد. قرآن كريم آنگاه كه مردم را به بهرهمندي از طيبات دعوت ميكند، به مصرفكنندگان و نيز توليدكنندگاني هم كه از مواهب الهي در جهت توليد استفاده ميكنند، خطاب ميكند: «قُل لايَستَوِى الْخَبِيث وَالطيِّب وَلَوْ أَعْجَبَك كَثرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَأُولى الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده:100).
عناصر اساسي توليد: دستبابي به توليد طيب، به چگونگي عوامل توليد و کاربست و استفاده طيب از آنها بستگي دارد. سه عنصر در توليد، نقش اساسي و کليدي دارند كه عبارتاند از: 1. سرمايه انساني؛ 2. سرمايه مادي؛ 3. مديريت. از سرمايه انساني بهعنوان منابع انساني يا همان «کار»، از سرمايه مادي بهعنوان منابع مادي و ثروت، مانند منابع طبيعي و کليه وسايل و تجهيزاتي که توسط انسان ساخته ميشوند، ياد ميشود؛ و مديريت، به معناي تمام استعدادهاي انساني است که جهت تنظيم پروسه توليد بهکار ميرود؛ مانند: توانايي اتخاذ تصميمات، توانايي تعيين اهداف، توانايي انتخاب، کاربرد و ترکيب ساير عوامل توليد، نظارت بر روند توليد، و ارزشيابي مراحل مختلف آن.
هيچ فرايند توليدي نيست که به کار انساني نيازمند نباشد و هيچ توليدي بدون مشارکت انسان و کار انساني صورت نميگيرد. اسلام کار را مبناي استحقاق درآمد قرار داده است؛ زيرا از نظر ارزشي و تحليل بايدها و نيابدها درباره فعاليتهاي اقتصادي، اين عنصر انساني، عامل اصيل توليد به حساب ميآيد. در واقع، ساير عوامل توليد در خدمت اين عامل اصلياند و اين انسان است که کليه ثروتها براي او خلق شده است. رابطه ميان عامل کار و استحقاق درآمد از نظر اسلام، مستقيم و بدون واسطه است و از جهانبيني اسلام نسبت به انسان و اصالت او نشئت ميگيرد. علاوه بر اين، از نظر عقلي، اين انسان است که بر عوامل توليد تسلط دارد و وسايل توليد ابزاري در دست اوست که انسان آنها را در کار توليد و ايجاد منفعت جديد بهکار ميگيرد (دفتر همکاري حوزه و دانشگاه،1390، ص274-283). پيامبر اکرم کار و تلاش را با مجاهدت در راه خدا برابر دانستهاند و ميفرمايند: الكادُّ على عِيالِهِ كالُمجاهِدِ في سبيلِ اللّه؛ كسى كه براى (هـزيـنـه) خانودهاش زحمت بكشد، مانند مجاهدِ در راه خداست (مجلسي،1374، ج103). امام رضا و امام صادق نيز فرمايشي شبيه پيامبر دارند و ميفرمايند: «انَّ الَّذِي يَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ يَكُفُّ بِهِ عِيَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ آن كه با كار و كوشش، در جستوجوي مواهب زندگي براي تأمين خانواده خويش است، پاداشي بزرگتر از مجاهدان راه خدا دارد (ابن شعبه حراني، 1353، ص808)؛ و «إذا كانَ الرَّجُلُ مُعسِرا، فَيَعمَلُ بِقَدرِ ما يَقوتُ بِهِ نَفسَهُ وأهلَهُ ولايَطلُبُ حَراماً، فَهُوَ كَالمُجاهِدِ في سَبيلِ اللّه؛ هرگاه مردى تنگدست باشد و به اندازه نياز خود و خانواده اش كار كند و در پى حرام نرود، همانند مجاهدِ در راه خداست (کليني،1372، ج5، ص88). حضرت علي سستي در انجام کار و فعاليت به رغم در دست داشتن امکانات توليدي را موجب دوري از رحمت الهي ميدانند و ميفرمايند: «مَنْ وَجَدَ ماءً و تُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَابْعَدَهُ اللهُ؛ كسي كه آب و خاك در اختيار دارد و با فقر و گدايي ميگذراند، خداوند او را از رحمت خود دور ساخته است» (مجلسي، 1374، ج 23، ص19).
کار به مثابه عامل تربيت: در بينش اسلامي، انسانها به سعي و تلاش در جهت نيل به اهداف مادي، معنوي و روحي ترغيب شدهاند و سستي و اهمالكاري مذمت گرديده است. كار و اداره اقتصادي خانواده، در زمره جهاد و مبارزه در راه خدا تلقّي گرديده و براي آن پاداشي سترگ منظور شده و فقرِ پديدآمده از بيكاري و تنبلي، منشأ بيايماني تلقّي گرديده است (فريد، 1366، ج 3، ص8). جزع و بيثباتي در برابر مشكلات نكوهش شده و انسان منفعل و متأثر از رويدادها، ضعيف و ناقص معرفي گرديده است؛ و در مقابل، افراد تلاشگر مورد مدح و ستايش قرار گرفتهاند (حر عاملى، 1374، ج 17، ص24)؛ و كساني كه توان كار دارند، ولي مخارج خود را بر ديگران تحميل ميكنند، ملعون خطاب شدهاند (همان، ص32).
کار، فعاليتي هدفمند و صحيح است که انسان را به شخصي متعادل در ابعاد معنوي، تربيتي، اجتماعي و خانوادگي تبديل ميكند و موجب ميشود در جنبههاي يادشده، واقعبين، مردمدار، دلسوز، باتجربه، مسئول، باانگيزه و جامع باشد؛ زيرا كسي كه وارد عرصههاي اقتصادي ميشود، از يكسو با زحمت و مشكلِ كار آشنا ميگردد، و از سوي ديگر، به دليل تعاملات اجتماعي و ارتباطات كاري و شغلي، كه با ديگران دارد، از مشكلات مردم و نيازهاي آنان مطّلع ميشود و در تأمين آنها اقدام ميكند و به رضايت خاطر و احساس آرامش نايل ميگردد.
كار و اشتغال، زمينه انحرافات اخلاقي و تربيتي را سد ميكند و جلوي انباشته شدن انرژي را، كه منشأ انحراف است، ميگيرد و آن را مهار ميكند. كسي كه داراي شغل و حرفه است، از مقبوليت و محبوبيت بيشتري برخودار است و نزد خود حرمت بالايي دارد. حضرت علي درباره آفات معنوي و تربيتي بيكاري و نداشتن برنامه براي اوقات فراغت ميفرمايند: اگر ذهن و قلب انسان، رها و بدون برنامه باشد، به وسوسههاي بد و شيطاني گرفتار ميشود؛ و اگر فعاليتهاي جسماني و بدني در انسان دچار ركود و تنبلي شوند، راه براي ارتكاب گناهان باز خواهد شد (ابن ابىالحديد،1404، ج20، ص303). در اين حديث، حضرت توصيه ميكنند: اگر ميخواهيد به دام گناه و انحراف دچار نشويد، اوقات فراغت و بيكاري خود را پر كنيد و ذهن و جسم را به فعاليت مفيد و ارزشمند مشغول سازيد.
به اعتقاد استاد شهيد مطهري:
کار از هر عامل ديگرى، اگر سازندهتر نباشد، نقشش در سازندگى کمتر نيست. انسان اينجور خيال مىکند که کار اثر و معلول انسان است؛ پس انسان مقدم بر کار است؛ يعنى چگونگى انسان، مقدم بر چگونگى کار، و چگونگى کار تابع چگونگى انسان است و بنابراين تربيت بر کار مقدم است؛ ولى اين درست نيست؛ هم تربيت بر کار مقدم است و هم کار بر تربيت؛ يعنى اين دو، هم علت يکديگر هستند و هم معلول يکديگر؛ هم انسان سازنده و خالق و آفريننده کار خودش است و هم کار و نوع کار خالق و آفريننده روح و چگونگى انسان است (مطهري،1373، ص409).
به نظر ايشان، کار در درجه اول يک وظيفه اجتماعي است که هر فردي موظف بدان است؛ اما اگر اين مسئله نيز نبود، باز بايد انسان به دليل ديگر اثرات تربيتي کار بر روي فرد، بدان مبادرت ميورزيد (همان، ص412).
از جمله آثار کار اين است که به قلب انسان خضوع و خشوع مىدهد؛ يعنى جلوى قساوت قلب را مىگيرد؛ زيرا بيکارى قساوت قلب مىآورد. کار در عين اينکه معلول فکر و روح و خيال و دل و جسم آدمى است، سازنده خيال، سازنده عقل و فکر، سازنده دل و قلب و به طور کلى سازنده و تربيتکننده انسان است. نتيجه کار و تلاش براي توليد، هرچند ثمره آن به ديگران برسد، داراي ارزش است و براي توليد کننده صدقه جاريه محسوب ميشود و تا هنگامي که مورد بهرهبرداري انسان يا ساير جانداران است، براي او ثواب اخروي دارد. پيامبر اکرم  فرمودند: «ما مِن مُسلِمٍ يَغرِسُ غَرسا أو يَزرَعُ زَرعا، فَيَأكُلُ مِنهُ طَيرٌ أو إنسانٌ أو بَهيمَةٌ، إلاّ كانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ؛ هيچ مسلمانى نيست كه نهالى بكارد يا زراعتى كشت كند و پرندهاى يا انسانى يا چهارپايى از آن بخورد، جز اينكه آن برايش صدقه به شمار مى رود» (صحيح مسلم، 1407، ج ۳، ح ۱۱۸۹، ص۱۲).
سرمايه مادي و ثروت، از ديگر عناصر اساسي در توليد است. خداوند در آياتي از قرآن، همانگونه که از انسانها ميخواهد تا از سرمايههاي انساني خود بهره گيرند و به آباداني زمين بپردازند، همچنين خواهان سرمايهگذاري از ثروت و مالي ميشود که در اختيار ثروتمندان است. يکي از دلايل مخالفت اسلام با مسئله تکاثر و جمع و کنز آن، لزوم سرمايهگذاري مال و ثروت در توليد است. از نظر اسلام، سرمايهگذاري ثروت و منابع، امري بسيار پسنديده و محبوب است؛ اما تکاثر و ذخيره ثروت و مال و عدم گردش آن، جايز نيست. اصولاً وضع برخي از قوانين، مانند خمس و زکات، داراي حکمتهاي متعدد و متنوعي است؛ که يکي از آنها، جلوگيري از کنز مال است؛ زيرا از اين طريق، گردش ثروت و سرمايه انجام ميگيرد و ثروت و مال در توليد بهکار گرفته ميشود (انفال:۱و۴۱؛ حشر:۶ و۷).
از نظر قرآن، ثروتاندوزي و عدم به کاراندازي آن در حوزه توليد اقتصادي، عامل مهمي در زوال و فروپاشي جامعه است و تحولات منفي و بحران اجتماعي را در جوامع بشري سبب ميشود (محمد:38). ازاينرو، خواهان گردش سرمايه و ثروت در بازار کار و توليد ميشود، تا زمينه رشد اقتصادي و بهرهمندي عمومي از ثروت و سرمايه فراهم آيد.
نکوهش و محکوميتي که در منابع اسلامي از سود و ثروت شده است، به دليل هدف مطلق و مايه امتياز قرار گرفتن ثروتمند به سبب ثروت است که موجب بدبختي فساد طغيان فرد و بيعدالتي و ظلم در جامعه است (دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، 1390، ص74-76). در مقابل اينها آيات و احاديثي وجود دارد که استفاده از مال و سودطلبي را براي اهداف عالي پسنديده شمرده و حتي آن را به منظور بر قراري جامعه و بقاي آن و اشباع نيازهاي صحيح انسانها ضروري دانسته است و از آن بهعنوان نعمت الهي و... تعبير کرده است: (انفال:53)، (ابراهيم:34)، (نحل: 18و114)، (زمر، 8 و49)؛ رزق: (بقره:60)، (يونس:59)، (رعد:26)، (اسراء:30)، (قصص:82)، (عنکبوت: 17و62)؛ طيبات: (مائده:4-5)، (اعراف: 157)، (انفال:26)، (يونس: 93)، (نحل:72)، (اسراء:70)؛ فضل: (بقره:253)، (آلعمران:174)، (نساء:54)، (انعام: 86)، (جمعه:10)؛ رحمت: (يونس:21)، (هود:9)، (اسراء:100)، (روم:33)، (فاطر:12)؛ حسنه: (اعراف:131).
در روايتي از امام صادق آمده است: «دينار و درهم مهرهاي خدا در زمين هستند که خداوند آنها را به جهت مصالح خلقش قرار داده و به وسيله آنها امور و خواستههايشان برپا ميگردد» (محمدي ريشهري، 1386، ج 9، ص285). باز نقل است که مردي به آن حضرت عرض کرد: به خدا سوگند ما طالب دنيا هستيم و دوست ميداريم که ثروت به ما داده شود. حضرت فرمود: دوست ميداري با آن چه کني؟ عرض کرد: به خود و خانوادهام برسم و صله و صدقه بدهم و حج و عمره انجام دهم. امام فرمود: اين طلب دنيا نيست. اين طلب آخرت است (حر عاملي، 1347، ج12، ص9).
آن حضرت هدف از کسب ثروت را استفاده آنها در جهت توليد و رفع نيازهاي خود و جامعه ميدانند و ميفرمايند: «إنّما أعطاكُمُ اللّه ُ هذهِ الفُضولَ مِن الأموالِ لتُوَجِّهوها حيثُ وَجَّهَها اللّه ُ عز و جل، ولَم يُعطِكُموها لِتَكنِزوها» (شيخ صدوق، 1389، ج2، ص57). در حقيقت، خداوند اين مالهاى زيادى را به شما داده است تا آنها را در جهتى كه خداوند عزوجل معلوم كرده است، به كار اندازيد. آنها را به شما نداده است كه بيندوزيد.
بنابراين، مطابق آيات و روايات، ثروت و سود بهعنوان هدف مطلق مردود است و مايه امتياز و برتري نيست و دل بستن به آنها موجب مفاسد فردي و بيعدالتيهاي اجتماعي ميشود و انسانها را به تباهي و هلاکت ميکشاند؛ اما همين ثروت و سود ميتوانند وسيله تکامل معنوي و برقراري عدالت و رفاه اجتماعي شود. ثروتطلبي و سودخواهي مادامي که وسيلهاي براي انجام کارهاي خير و باارزش گردد، نهتنها مشروع، بلکه عملي مقدس و عبادت است.
مديريت يکي از عوامل مهم در توليد است؛ زيرا اگر عوامل توليد به درستي مديريت نشوند، همه عوامل به هدر ميروند و توليد انجام نميشود و در صورت محقق شدن، به هدف مورد نظر و توليد بهينه نميانجامد. توليدي به اهداف خود دست مييابد که در انجام آن مجموعهاي از اصول، مد نظر باشد؛ شامل: تقسيم کار: «أَهُمْ يقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَينَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَرَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَيرٌ مِمّا يجْمَعُونَ» (زحرف: 32)؛ تصميمگيري و برنامهريزي: «قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ في سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَليلاً مِمَّا تَأْکُلُونَ ثُمَّ يَأْتي مِنْ بَعْدِ ذلِکَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْکُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَليلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ ثُمَّ يَأْتي مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ فيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَفيهِ يَعْصِرُونَ» (يوسف:47-49)؛ توانايي و تخصص: «قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّکُمْ يَأْتيني بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُوني مُسْلِمين» (قرائتي، 1383، ج6، ص31)؛ و نظارت و ارزشيابي: «وَمِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً» (آلعمران: 75).
- 
- 
- ب. توزيع
 
 
- 
خداوند کريم در قرآن پس از برشمردن نعمتهاي فراوان ميفرمايد: «وَ آتَاکُمْ مِنْ کُلِ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» (ابراهيم:34) که از عبارت: «إِنَ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» استفاده ميشود بشر امکانات خدادادي را با ناسپاسي هدر ميدهد. اين سخن يعني اينکه مشکلات اقتصادي بشر ريشه در توزيع ناعادلانه ثروت دارد؛ زيرا اختصاص منابع ثروت توسط عدهاي قليل، آنهم با تکيه بر زور و تزوير، موجب محروميت از حق طبيعي اکثر افراد، و در نتيجه فقر و تکاثر خواهد بود؛ واين دو پديده نيز زمينهساز بسياري از مشکلات اجتماعي و مفاسد اخلاقياند.
جامعهشناسان فقر را معياري براي سنجش عدالت اجتماعي در يك جامعه مفروض ميدانند و اقتصاددانان ميزان درآمد افراد يا خانوادهها، يا به عبارت ديگر ميزان درآمد سرانه را شاخصي براي اندازهگيري فقر و غناي افراد يك جامعه در نظر ميگيرند.
مکاتب مختلف رويکردهاي متفاوتي نسبت به فقر دارند؛ مثلاً نظام سرمايهداري فقر را ناشي از کمبود منابع طبيعي و ناتواني طبيعت از برآورده ساختن نيازهاي بشر ميداند؛ در نظر مارکسيستها فقر از تناقض ميان ابزار توليد و روابط توليد ناشي ميشود؛ اما در نظام اقتصادي اسلام، برخلاف سرمايهداري و مارکسيست، فقر از کمبود منابع طبيعي يا نهاد مالکيت خصوصي برنميخيزد؛ زيرا اعتقاد بر اين است که منابع اوليه مورد نياز همه انسانها در طبيعت وجود دارد: «وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا» (ابراهيم:34).
آنچه موجب فقر ميگردد، تفاوتهاي روحي، جسمي و فکري انسانهاست که به طور طبيعي در آنها وجود دارد و اين امر موجب ميشود در برابر مشکلات، توان تصميمگيري، شجاعت، هوشياري و نيروي ابتکار با يکديگر تفاوت داشته باشند؛ اما ممکن است اين تفاوتها گاهي موجب اختلاف فاحش طبقاتي بين افراد جامعه گردد.
در نظام اسلامي براي برطرف شدن اين اختلاف فاحش بين فقير و غني و براي اينکه ثروت در دست عدهاي خاص تکاثر نيابد و نياز نيازمند برطرف شود، حق عموم در ثروتهاي توليد شده به دست افراد بخش خصوصي، لحاظ شده است؛ تا در جامعه عدالت اجتماعي حاکم گردد (ميرمعزي، 1381، ص116-120). عدالت اجتماعي، در بعد اقتصادي از نظر اسلام با تعديل ثروت اغنيا و تأمين زندگي متوسط اجتماعي براي همه افراد جامعه تحقق مييابد.
- 
- 
- ج. مصرف
 
 
- 
مصرف در فرايند اقصادي بهعنوان سومين عامل مهم، نتيجه و برآيند دو عامل ديگر، يعني توليد و توزيع را تجربه ميکند. در صورتي که آن دو عامل بر اساس مباني اقتصاد اسلامي کار خود را به خوبي انجام داده باشند، موجبات مصرفي صحيح و مورد پسند اسلام را فراهم خواهند ساخت؛ زيرا خداوند متعال مصرف را به دو دسته تقسيم کرده است: حلال و حرام: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى قَسَمَ الْأَرْزَاقَ بَينَ خَلْقِهِ حَلَالاً وَلَمْ يقْسِمْهَا حَرَاماً فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَصَبَرَ أَتَاهُ اللَّهُ بِرِزْقِهِ مِنْ حِلِّهِ وَمَنْ هَتَكَ حِجَابَ السِّتْرِ وَعَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَيرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَحُوسِبَ عَلَيهِ يوْمَ الْقِيامَةِ؛ خداوند عزيز و باعظمت، خلايق را آفريد و روزي آنها را نيز به صورت حلال براي آنها قرار داد. پس اگر كسي چيزي از حرام مصرف كند، به همان ميزان از حلال محروم ميشود و در قيامت نيز مورد ملامت خداوند قرار خواهد گرفت (کليني، 1372، ج ۵، ص۸۰).
يکي از مهمترين مباحث اقتصادي در اسلام، تقسيمبندي درآمد به حلال و حرام است. روزي حلال در واقع طبق قوانين اسلامي توليد ميشود و به مصرف ميرسد و همين روزي است که انسان را به کمال ميرساند. روزي حلال به تربيت فرزند صالح منجر ميشود. اسلام فقط بر توليد مال تأکيد نکرده، بلکه مصرف آن را هم مورد تأکيد قرار داده است. بارها و بارها در دين اسلام گفته شده است که اگر ميخواهيد فرزندان صالح و سالمي تربيت کنيد، به آنها لقمه حلال بدهيد.
هر قدر دامنه درآمدهاي حلال گسترش يابد و شناسايي شود و مورد استفاده سطوح مختلف جامعه با تواناييها، سليقهها، تخصصها و امکانات مختلف قرار گيرد، به طور طبيعي نظام مالي و اقتصادي سالمي بر جامعه ساري ميشود و راههاي نامشروع کسب درآمد از بين ميرود يا به حداقل ميرسد. اهميت جايگزين کردن راههاي روزي حلال به حدي است که امام صادق ميفرمايند: شمشير زدن و جنگيدن، آسانتر از به دست آوردن روزي حلال است.
طلب روزي حلال شايد مهمترين وجه زندگي اقتصادي يک مسلمان باشد؛ زيرا در غير اين صورت، تمامي اعمال ديگر او در وجه اقتصادي زندگياش زير سؤال ميرود. با نگاهي به آيات قرآن درمييابيم که خداوند بارها و بارها بندگان خود را به طلب روزي حلال و استفاده از نعمتهاي خداوندي دعوت کرده است. حضرت علي نيز يکي از ويژگيهايي که براي پارسايان بيان ميکنند، طلب روزي حلال است. کسب روزي حلال، نه فقط براي به دست آوردن تمتعات دنيوي، بلکه وسيله قرب براي بندگان خداست. بنده مسلمان فقط پس از کسب روزي حلال است که به اداي خمس و زکات و نذر و قرباني ميپردازد و از روزي خود انفاق ميکند. بنابراين، روزي حلال نقش مهمي در رسيدن به سعادت دنيوي و اخروي دارد. خوراک حلال و پاک که خالي از هر گونه شک و گمان باشد، به مؤمن بصيرت و توانايي درک ميدهد که سبب ارتقا و کمال روح او ميگردد و بالطبع داراي بدني توانمند و قدرتمند ميشود. بدن، جايگاه و مکان روح است. با صرف خوراکي حلال، انوار الهي در جان و دل آدمي جلوهگر ميشود و به سمت حقانيت و حقيقت، که در او متبلور شده است، قدم برميدارد.
در مقابل، لقمة حرام باعث ميشود انسان حق را نپذيرد و به باطل گرايش داشته باشد. علاوه بر اين، لقمه حرام نهتنها باعث نميشود که روزي انسان زياد شود، بلکه روزي انسان را کم ميکند و برکت از رزق و زندگي برداشته ميشود. از ديگر آثار لقمه حرام اين است که:
1. حرفهاي امام معصوم را بياثر ميکند: امام حسين پيش از ظهر عاشورا در كربلا صحبتهاي زيادي كرد؛ ولي هيچكدام اثر نميكرد. در آخر حضرت فرمودند: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ؛ چون شكمهاي شما از حرام پرشده است، حرفهاي من در شما اثر نمي گذارد» (مجلسي، 1374، ج45، ص8).
2. در نسل آدمي تأثير دارد: «كَسْبُ الْحَرَامِ يبِينُ فِي الذُّرِّيةِ؛ مال حرام در فرزندان آشكار ميشود و روي آنها اثر ميگذارد» (کليني، 1372، ج5، ص124). لقمه حرام نهتنها زمينه تربيت را از بين ميبرد، بلکه در نسل انسان نيز اثرگذار است و آن را به انحراف و نابودي ميکشاند.
3. عبادت همراه مال حرام، اثري ندارد: پيامبر فرمودند: «الْعِبَادَةُ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ علَى الْمَاء؛ كسي كه مال حرام ميخورد و عبادت هم ميكند، مثل كسي است كه روي آب ساختمان ميسازد» (حلي، 1338، ص302).
درباره مال حرام در حديثي داريم كه «إِنَّ الْحَرَامَ لَا ينْمي وَإِنْ نَمَى لَا يبَارَكُ لَهُ فِيهِ؛ مال حرام رشد نميكند و زياد نميشود؛ و اگر هم رشد كند، بركت نخواهد داشت» (کليني، 1372، ج 5، ص125). امام صادق فرمودند: «تَرْكُ لُقْمَةِ حَرَامٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ صَلَاةِ أَلْفَي رَكْعَةٍ تَطَوُّعاً؛ ترك لقمه حرام نزد خدا بهتر از خواندن هزار ركعت نماز مستحبي است» (همان، ص140).
عالم رباني مرحوم نراقي در كتاب معراج السعاده مينويسد:
دلي كه از لقمة حرام روييده باشد كجا و قابليت انوار عالم قدس كجا؛ و نطفهاي كه از مال حرام هم رسيده باشد، به مرتبة رفيع انس با پروردگار چكار؟ چگونه پرتو عالم نور بدلي تابد كه غذاي حرام آن را تاريك كرده و كي پاكيزگي و صفا براي نفسي حاصل ميشود كه كثافات مال شبههناك آن را آلوده و چركآلود نموده باشد؟ (فاضل نراقي، بيتا، ص313).
- 
- انفاق و تربيت ديني
 
انسانِ اقتصادي اسلام، نيازهايش منحصر به نيازهاي مادي نيست و علاوه بر آن، نيازها و خواستههاي معنوي هم دارد. بنابراين، برطرف کردن اينگونه نيازها و خواستههاي معنوي نيز انگيزه مصرف را در وي به وجود ميآورد. يکي از ويژگيهاي مصرف در اقتصاد اسلامي، پيوند خوردن مصرف با انفاق و توزيع مجدد ثروت است. اين پديده، در عين اينکه مصرف به حساب ميآيد و انگيزه مصرفي دارد، از بعد ديگر، توليد و توزيع مجدد ثروت در جامعه محسوب ميشود. انفاقکننده، در اين موارد همان احساسي را دارد که چيزي را شخصاً مصرف کند؛ زيرا از نظر اسلام، انفاق نوعي عبادت محسوب ميشود و انفاقکننده با اختيار و انتخاب خودش آن را انجام ميدهد. امام صادق براي امتحان شعيان، سه راهکار ارائه دادهاند که يکي از آنها در خصوص اموالشان است و ميفرمايند: «امتَحِنوا شِيعَتَنا عِندَ ثَلاثٍ: عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كيفَ مُحافَظَتُهُم علَيها، وعِندَ أسرارِهِم كيفَ حِفظُهُم لَها عِندَ عَدُوِّنا، وإلى أموالِهِم كيفَ مُواساتُهُم لإخوانِهِم فيها؛ شيعيان ما را در سه چيز بيازماييد: در اوقات نمازشان، كه چگونه بر آنها مواظبت مىكنند؛ در اسرارشان، كه چگونه آنها را از دشمنان ما حفظ مىكنند؛ و در اموالشان، كه چگونه با آن به برادران خود كمك مىكنند» (محمدي ريشهري، 1386، ص506). پيامبر اکرم فرمودند: «لَم نُبعَث لِجَمعِ المالِ، ولكِن بُعِثنا لإِنفاقِهِ؛ ما نه براى گرد آوردنِ مال، كه براى انفاقِ آن، برانگيخته شدهايم» (غزالي، 1364، ص321). البته در انفاق نيز بايد اعتدال را رعايت کرد و به فرموده قرآن: «وَلا تَجْعَلْ يَدَکَ مَغْلُولَةً إِلي عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛ نه بخل بورز و دست خود را به گردن ببند و نه آنچنان گشادهدستي نما که خودت تهيدست و ملامتزده شوي» (اسراء: 29). «دست به گردن بستن»، کنايه ازبخل و خساست و خودداري از انفاق است و «گشادهدستي»، کنايه از بذل و بخشش بيحساب است که اين تعبير از بليغترين تعابير درباره نهي از افراط و تفريط در امر انفاق ميباشد؛ و ميفرمايد اگر چنين نمايي، هم از ناحيه خود و هم از ناحيه ديگران ملامت خواهي شد و حسرتزده و مغموم برجاي خواهي ماند. امام علي نيز در اين مورد فرمودهاند: «أمسِكْ مِن المالِ بقَدرِ ضَرورَتِكَ، وقَدِّمِ الفَضلَ لِيَومِ حاجَتِكَ؛ از مــال و دارايـى بـه انـدازه ضرورت خود نگه دار و مازاد آن را براى روز نيازمنديات پيش فرست». پيامبر اکرم  نيز سفارش به اعتدال در انفاق دارند و ميفرمايند: «رَحِمَ اللّه امرَأً اِكتَسَبَ طَيِّبا، وأنفَقَ قَصدا، وقَدَّمَ فَضلاً لِيَومِ فَقرِهِ وحاجَتِهِ؛ خداوند رحمت كند كسى را كه پيشه پاكيزه داشته باشد؛ به اعتدال انفاق كند و براى روز فقر و نياز خويش خيرى پيش فرستد (متقي، 1364، ج12، ص4). نقطه مقابل انفاق، بخل و بخلورزي است و در قرآن، در قالب بيان داستانها (سوره قلم، آيات 17- 32 «داستان اصحاب الجنه»، و قصص، آيات ۷۶-۸۱ «داستان قارون»)، و نيز استفاده از واژه «بخل» (آلعمران:۱۸۰؛ نساء:۳۷؛ توبه:۷۶؛ محمد:۳۷-۳۸؛ حديد:۲۴؛ ليل:۸) نکوهش شده است.
- 
- نتيجهگيري
 
نهاد اقتصادياي که متأثر از معارف و آموزههاي ديني است، با استفاده از عوامل خود، يعني توليد، توزيع و مصرف، به توليد کالاي طيب خواهد پرداخت و بر اساس توزيع عادلانه ثروت و خدمات در جامعه، موجب گسترش طيبات در جامعه خواهد شد. اين امر زمينه مصرف رزق حلال از سوي مردم را ـ که مصرف کنندگان کالا و خدماتاند ـ فراهم ميگرداند. مصرف رزق حلال و دوري از لقمه حرام و محرمات، جسم و روح انسانها را پاکيزه نگه ميدارد. ثمره پاکيزگي روحي، توجه به احکام و قوانين ديني و عمل به آنها در دنيا خواهد بود. انديشهها، تمايلات و رفتارهاي انسان در زمينههاي اقتصادي و مادي، داراي ويژگيهايي است؛ از جمله اينکه: آگاهانه و با اراده تصميم ميگيرد؛ معيار او در محاسبات، انطباق با شرع و عقل است، نه منافع معنوي؛ جهان ديگر او را از نيازهاي مادي و کنونياش غافل ميکند، نه اينكه نيازهاي فعلي و مادياش او را از تأمين منافع جاويدان اخروي بازدارد؛ آنچه را كه دارد، نه از تلاش و زيرکي خود، بلکه از فضل پروردگارش ميداند: «هذا من فضل ربي» و بدينسان ثروت و مکنت خويش را وسيله آزمايش ميداند و پيوسته در پي استفاده درست و شکرگزاري عملي است: «لِيبلُوَني أأشکُرُ أم أکفُر» (نمل:40)؛ خود را دلداده و وابسته به ثروتش نميداند، بلکه آن را در مسير رضايت الهي (بقره:256) و خدمت به نيازمندان (زاريات:19) و انفاق در راه خدا به کار ميگيرد؛ و محرک او در اين راه، رضاي الهي و فرمان خداست؛ پيوسته در برابر نابسامانيها و مشکلات اقتصادي شکيبايي ميورزد (حج:35) و به هنگام رفاه و آسايش طغيان نميکند (هود:10-11). از ديگر ويژگيهاي چنين انساني اين است که «وَيوثِرُونَ عَلي أنفُسِهِم وَلَو کانَ بِهِم خَصاصَه» (حشر:9). ايثار، همه رفتار او را تشکيل ميدهد.
- امام علي بن ابي طالب، ۱۳۸۷ق، نهج البلاغه، قم، دار الهجره.
- ابن ابىالحديد، 1404ق، شرح نهجالبلاغه، قم، مكتبة آية اللّه المرعشى النجفى.
- ابن الحجاج القشيري النيسابوري، مسلم، ۱۴۰۷ق، صحيح مسلم، تحقيق و تعليق: موسي شاهين لاشين، احمد عمر هاشم، بيروت، مؤسسه عزالدين.
- ابن بابويه، محمدبن علي ۱۳۹۲ق، من لايحضره الفقيه، تصحيح: علياکبر غفاري، تهران، مکتبه الصدوق.
- ـــــ ، ۱۳۸۹، امالي، ترجمه: محمدعلي سلطاني، قم، ارمغان طوبي.
- ابنشعبه حراني، ابومحمد حسين، ۱۳۹۴ق، تحف العقول عن آل الرسول، بيروت، موسسه الاعلمي.
- باقرالحسني، عباس ميرآخور، ۱۳۷۱، مقالاتي در اقتصاد اسلامي (روش اسلام در حل مسائل اقتصادي)، ترجمه: حسن گلريز، تهران، بانک مرکزي جمهوري اسلامي ايران، مؤسسه بانکداري ايران پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مباني اقتصاد اسلامي، ص274-283.
- جمعي از نويسندگان، ۱۳۸۸، مجموعه مقالات همايش تربيت ديني، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- حر عاملي، محمدبن الحسن،۱۳۷۶ق، وسائل الشيعه، تصحيح و تحقيق: عبدالرحيم رباني شيرازي و محمد رازي، تهران، کتابفروشي اسلاميه.
- حسيني، جعفر و قاضيزاده، محمد ۱۳۷۰، اقتصاد در فقه اسلامي، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- حلي، ابن فهد، ۱۳۳۸، عدة الداعي، ترجمه: حسين فشاهي، تهران، کتابخانه شمس.
- خراساني، محمدکاظم، ۱۴۰۶ق، حاشيه کتاب المکاسب، تصحيح: مهدي شمسالدين، تهران، وزارت ارشاد اسلامي.
- خورشيد، احمد، ۱۳۷۴، مطالعاتي در اقتصاد اسلامي، ترجمه: محمدجواد مهدوي، مشهد، آستان قدس رضوي.
- داودي، محمد،. 1380، سيره تربيتي پيامبر و اهل بيت ، تربيت ديني، زير نظر عليزضا اعرافي، قم، پژوهشگاه حوزه ودانشگاه،.
- دفتر همکاري حوزه و دانشگاه،1390، مباني اقتصاد اسلامي.، تهران، سمت.
- ديلمي، محمدحسن، ۱۳۷۲، ارشاد القلوب الي الصواب، ترجمه: عباس طباطبايي، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
- راغب اصفهاني، ابي القاسم الحسين، ۱۴۰۴ق، المفردات في غريب القرآن، بيجا، دفتر نشر الکتاب.
- رجايي، سيدمحمدکاظم، ۱۳۸۲، معجم موضوعي آيات اقتصادي قرآن، با همکاري گروه اقتصاد، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- رجايي، سيدمحمدکاظم و ديگران، ۱۳۹۴، درآمدي بر شاخصهاي اقتصادي الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- طبرسي، فضل بن حسن، ،۱۴۱۵ق، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.
- علمالهدي، جميله، 1388، نظريه اسلامي تعليم و تربيت، تهران، دانشگاه امام صادق.
- غزالي، ابوحامد، ۱۳۶۴، مشکاة الانوار، ترجمه: صادق آيينهوند، تهران، اميرکبير.
- فاضل نراقي، ملااحمد، 1375، معراج السعاده، تهران، حسيني.
- فريد، مرتضى، 1366، روايات تربيتى از مكتب اهلبيت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
- کريمي، عبدالعظيم، ۱۳۷۹، تعليم و تربيت به کجا ميرود؟ از ناکجا به هر کجا، تهران، وزارت آموزش و پرورش، معاونت پرورشي و تربيت بدني، منادي تربيت.
- کليني رازي، ابي جعفر محمد، ۱۳۷۲، اصول کافي، ترجمه و شرح فارسي: محمدباقر کمرهاي، تهران، اسوه.
- متقي، علي بن حسامالدين، ۱۳۶۴، کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت، مؤسسه الرساله.
- مجلسي، محمدباقر، ۱۳۷۴، بحار الانوار، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- محمدي ريشهري، محمد، ۱۳۸۶، ميزان الحکمه، ترجمه: حميدرضا شيخي، ويراست ۲، قم، دار الحديث.
- مصطفوي، حسن، 1360، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- مطهري، مرتضي، 1373، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، صدرا.
- ميرمعزي، حسين، ۱۳۸۱، ساختار کلان نظام اقتصادي در اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
- ـــــ ، ۱۳۹۰، نظام اقتصادي اسلام: مباني، اهداف، اصول راهبردي و اخلاق، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
- نراقي، ملااحمد، بيتا، معراج السعاده، تهران، حسيني.
- نيکگهر، عبدالحسين، 1369، مباني جامعهشناسي، تهران، رايزن.
- يوسفي، احمدعلي، 1379، ماهيت و ساختار اقتصاد اسلامي (مجموعه مقالات و گفتوگوها): به اهتمام و با همکاري سعيد فراهاني و عليرضا لشگري، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
 
				
				 
                        
 
  
