انگیزش و یادگیری

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
چه عاملي دانشآموز را وادار به يادگيري ميكند؟ چرا دانشآموزان با توانايي و استعداد يادگيري بسيار شبيه به هم، پيشرفت تحصيلي بسيار متفاوتي دارند؟ چرا بسياري از دانشآموزان با وجود توانايي و ظرفيت يادگيري، ترك تحصيل ميكنند؟ چرا برخي از معلمان پس از مدتي از حرفه خود احساس نارضايي ميكنند؟
دربارة يادگيري شرايط بسياري مطرح شده است. برخي از آنها، كه بيشتر مورد توجه هستند، عبارتند از: شخصيت و تواناييهاي دانشآموز، آمادگي، انگيزه، تجارب گذشته، موقعيت و محيط يادگيري، روش تدريس معلم، رفتارهاي آموزگار، تأثير تمرين و تكرار، خصوصيات تكاليف خاص يادگيري، مشوقها و... انگيزش ميان همة عوامل مؤثر بر يادگيري، اهميت بيشتري دارد تا آنجا كه گفته شده است، سه عامل مهم در يادگيري عبارتند از: 1. انگيزش؛ 2. انگيزش؛ 3. انگيزش.[1]
نقش انگيزش در يادگيري
بسياري از معلمان ويژگيهاي دانشآموزان خوب را در خصوصياتي نظير سختكوشي، همكاري و علاقهمندي ميدانند و بعضي از آنان اين ويژگيها را به داشتن انگيزش دانشآموز منحصر ميكنند. بسياري از معلمان از دانشآموزان سختكوشي صحبت ميكنند كه ترم تحصيلي را آهسته، ولي پيوسته به پايان ميرسانند.[2]
پژوهشها نيز نشان داده است كه، انگيزش دانشآموزان در يادگيري اهميت مطلوبتري در مقايسه با هوش دارد. همچنين دربارة تأثير انگيزش بر يادگيري، پژوهشها نشان ميدهد كه انگيزش قوي به يادگيري استوار، و انگيزش كم به يادگيري كم ميانجامد.[3] در واقع انگيزش، موتور محرك تلاش و فعاليت براي يادگيري است و ميزان يادگيري دانشآموزان را به حداكثر ميرساند.
دانشآموز بيانگيزه نه تنها رغبتي به درس خواندن و يادگيري نشان نميدهد، بلكه با بيتفاوتي و بيتوجهي خود چه بسا براي كاركردن دانشآموزان ديگر در كلاس نيز مزاحمت ايجاد ميكند. در اين مورد، ضربالمثلي انگليسي وجود دارد كه ميگويد: شما ميتوانيد اسبي را كه تشنه است تا كنار آب بكشانيد، اما نميتوانيد به نوشيدن آب وادارش كنيد. مسئله انگيزش در دانشآموزان نيز همين گونه است؛[4] يعني ما بايد دانشآموز را تشنه يادگيري كنيم؛ زيرا با اين كار خود او به دنبال يادگيري خواهد رفت.
به اين نكته بايد توجه داشت كه هرچند انگيزه در امر آموزش نقش مهمي دارد، اين گونه نيست كه بدون انگيزه نتوان در فرد يادگيري ايجاد كرد.[5]
در اين زمينه آزوبل مينويسد: بين انگيزش و يادگيري رابطة دوسويه است، نه يك سويه؛ لزومي ندارد كه فعاليتهاي يادگيري را به تعويق اندازيم تا اينكه علايق و انگيزهها رشد يابند. اغلب بهترين راه براي آموزش به دانشآموز بدون انگيزش اين است كه، حالت انگيزشي او به طور موقت ناديده گرفته شود و تا آنجا كه ممكن است، به طور مؤثر به او آموزش داده شود.[6]
با توجه به اهميت بحث انگيزش در يادگيري در اين مقاله ميكوشيم با تعريف آن، به طرح نظريههاي موجود در اين حوزه بپردازيم و برخي از راهكارهاي ايجاد انگيزه در يادگيري مبتني بر اين نظريهها را اشاره خواهيم كرد.
تعريف انگيزش
«انگيزش» اسم مصدر از «انگيزيدن» بوده و در لغت به معناي «تحريك»، «ترغيب»، «تحريض» و «هيجان» آمده است. در تعريف انگيزش آمده است:
واژه انگيزش در انگليسي از كلمه لاتين Mover گرفته شده است. اين اصطلاح همان گونه كه از معناي رايج آن برميآيد، به علت و چرايي رفتار اشاره دارد.[7]
انگيزش را ميتوان عامل نيرو دهنده، هدايت كننده و نگهدارنده رفتار
تعريف كرد.[8] به زبان ساده، انگيزش چيزي است كه فرد را به پيش رفتن
وا ميدارد؛ در حال پيش رفتن نگه ميدارد و تعيين ميكند كه به كجا بايد
رفت.[9]
روانشناسان، انگيزش را عامل دروني ميدانند[10] كه رفتار شخص را تحريك ميكند و در جهت معيّن سوق ميدهد و آن را هماهنگ ميسازد. اين نكته نيز مورد اتفاق است كه انگيزه، سازهاي است كه به طور مستقيم قابل مشاهده و اندازهگيري نيست، ولي وجود آن از رفتار شخص استنباط ميشود.
اصطلاح انگيزه، اغلب با انگيزش مترادف به كار ميرود. با اين حال،
ميتوان انگيزه را حالت مشخصي كه سبب ايجاد رفتاري معيّن ميشود،
تعريف كرد. به ديگر سخن، انگيزه اصطلاحي دقيقتر از انگيزش است. انگيزش عمل كلي مولد رفتار به شمار ميرود، اما انگيزه حالت اختصاصي رفتار
خاص است.[11]
نظريههاي انگيزش در يادگيري
چون انگيزش نيز مانند بسياري از مفاهيم روانشناسي، مفهومي انتزاعي است، طبيعي است كه صاحبنظران در مورد اهميت و انواع آن اتفاق نظر نداشته باشند؛[12] به همين دليل، نظريههاي معروف روانشناسي، يعني نظريه رفتاري، نظريه شناختي، نظريه انسانگرايي رويكرد اجتماعي، هر يك درباره انگيزش توجيههاي متفاوتي ارائه كردهاند. در اينجا، به اظهار نظرهاي اين سه نظريه درباره انگيزش اشاره ميكنيم:
رويكرد رفتارينگر به انگيزش
رفتارگراها كوشيدهاند بدون سازة فرضي، ارتباط سببي و كاركرد بين عوامل عيني مشاهده شده (محرك و پاسخ) را مشخص كنند. بعدها اين فرضيه ارائه شد كه بين محرك و پاسخ يك متغير فرضي رابط يا متغير ارگانيزمي وجود دارد.
رفتارگرايان در توجيه خود از انگيزش آن را حاصل عوامل بيروني ميدانند.
به همين دليل از انگيزش بيروني سخن گفتهاند. انگيزش بيروني به انگيزشي اطلاق ميشود كه حاصل عواملي بيرون از خود يادگيرنده است. چشمانداز رفتاري بر پاداش و تنبيههاي بيروني به صورت كليد تعيين انگيزش دانشآموز، تأكيد ميكند.
مشوقها، محركها يا رويدادهاي مثبت يا منفي هستند كه ميتوانند رفتار دانشآموز را برانگيزند. مدافعان استفاده از مشوقها تأكيد ميكنند كه آنها علاقه يا هيجان را به كلاس ميافزايند و توجه را به رفتار مناسب معطوف ميكنند و از رفتار نامناسب باز ميدارند. اين مشوقها در كلاس درس ميتواند نمرههاي عددي، رتبهاي، دادن جوايز و پيشرفت يا اجازه براي انجام فعاليتي خاص باشد.
چنانكه ميدانيم، رفتاري كه تقويت شود احتمال تكرار آن افزايش مييابد. تحسين معلم، چهره بشاش او و نمرههاي خوبي كه به كارهاي مورد قبول شاگردان ميدهد، همگي پاداشهايي هستند كه احتمال افزايش آن رفتار يعني ارائه كار قابل قبول را فراهم ميكنند.[13] از آنچه گفته شد، به دست ميآيد كه اثربخشبودن رويكرد رفتاري به انگيزش قوي، به تقويت كنندهاي مؤثر وابستگي دارد.
نظريه انسانينگر به انگيزش
انگيزش از ديدگاه انسانگرايي، نيرويي فعال تلقي ميشود كه موجب ميشود همه انسانها رشد كنند و تحول يابند. انگيزش چيزي بيروني نيست كه معلم براي دانشآموز يا كلاس انجام ميدهد، بلكه پرورش تمايل مثبت از پيش موجود و فراهم كردن امكان رشد، توسعه و يكپارچه كردن تجربههايي تازه است. هر فردي داراي يك (اصل نمو)[14] دروني است كه همه رفتارهاي انسان را هدايت ميكند و به آن نيرو ميدهد.[15]
دو عنصر از عناصر آموزش يادگيري براي انسانگراها اساسي است. اين دو عامل عبارتند از: رابطه شاگرد ـ معلم و جوّ كلاسي... معلمان حمايتگر و دلسوز معتقدند كه دانشآموز فردي مهم است، و مطالب درسي را به گونهاي به وي ارائه ميدهند كه براي هر دانشآموز شخصا معنادار باشد و در هر كاري كه در كلاس ميكنند، رفاه عاطفي دانشآموزان را در نظر ميگيرند.[16]
انگيزش به صورت سلسه مراتبي از نيازها
در رويكرد انسانگرايانه، چون بر رشد تواناييهاي فرد و آزادي انتخاب سرنوشت تأكيد ميشود، ارضاي نيازهاي اساسي مهمترين انگيزه رفتاري است. مهمترين نيازهاي اساسي بر اساس طبقهبندي مزلو عبارتند از:
نيازهاي فيزيولوژيكي: گرسنگي، تشنگي و خواب؛
نياز به ايمني: اطمينان از بقا، مانند محافظت شدن از جنگ و جنايت؛
نياز به عشق و تعلق: ايمني عاطفه و مورد توجه ديگران بودن؛
نياز به احترام: احساس خوب دربارة خود داشتن؛
و نياز به خودشكوفايي و تحقق تواناييهاي خود ميباشد.
مطابق با تقسيم مزلو بالاترين نياز (نياز به خودشكوفايي)، زماني رخ ميدهد كه نيازهاي سطح پايين تا حدي ارضا شده باشند. اما ديده شده در بسياري از اوقات اين نيازها بدون ترتيب مطرح شده، ارضا ميشوند. براي مثال، برخي دانشآموزان نيازهاي شناختيشان برآورده شده، در حالي كه نياز به عشق و تعلق را تجربه نكردهاند.[17]
رويكرد شناختي به انگيزش
برخلاف نظريههاي رفتاري، روانشناسان شناختي انگيزش را پاسخي در برابر نيازهاي دروني در نظر ميگيرند. بنابراين، از انگيزش دروني سخن ميگويند. انگيزش دروني عبارت است از: پاسخي كه به نيازهاي درون يادگيرنده از قبيل كنجكاوي، نياز به دانستن و احساس قابليت و رشد داده ميشود.
انگيزش پيشرفت
يكي از نيازهايي كه پژوهشهاي بسياري را به خود اختصاص داده، نياز به پيشرفت يا انگيزة پيشرفت است. گيج و برلاينر انگيزه پيشرفت را به صورت ميل يا علاقه به كاميابي كلي يا كاميابي در زمينة فعاليت خاص تعريف كردهاند. پژوهشها نشان دادهاند كه افراد از لحاظ اين نياز با هم تفاوت بسياري دارند. بعضي افراد داراي انگيزة سطح بالايي هستند و در رقابت با ديگران و در كارهاي خود، براي كسب پيروزي به سختي ميكوشند. بعضي ديگر انگيزة چنداني به پيشرفت و پيروزي ندارند و از ترس شكست، آماده خطركردن براي كاميابي نيستند.[18]
انگيزش پيشرفت به عنوان تعريف شده است كه به يادگيري تكاليف درسي سرعت ميبخشد تا شخص با كيفيت يافتن و كاميابي، افتخار كسب كند. نياز به پيشرفت، با انگيزه پرهيز از شكست تعديل ميشود.[19]
نظريه برانگيختگي
اصطلاح برانگيختگي به حالت تهييج، توجه يا گوش به زنگبودن اشاره ميكند. برانگيختگي از معدود متغيرهاي انگيزشي است كه براي آن شاخصهاي قابل مشاهده و قابل اندازهگيري فيزيولوژيكي وجود دارد. معلم در كلاس درس نقش محرك را بازي ميكند و ميزان تحريكاتي را كه يادگيرندگان دريافت ميكنند، تاحدودي فراواني در اختيار دارد. معنادار بودن مطالب، پيچيدگي و سهولت گفتارهاي معلم، طرز نگاه كردن و كيفيت نوشتههاي او بر روي تابلو همه به طور مستقيم توجه بر ميانگيزد. همچنين معلم ممكن است از طريق ارائة مطالب كسل كننده و روش يكنواخت آموزشي، سطح برانگيختگي دانشآموزان را پايين آورد. از آنجا كه سطح برانگيختگي با معناداري، تازگي و پيچيدگي محركات نسبت مستقيم دارد، هر نوع تغيير در رفتار معلم، كه به افزايش اين عامل بيانجامد، توجه دانشآموزان را بالا خواهد برد.[20]
نظريه نسبتدادن
نخستين فرض اساسي نظريه اسناد اين است كه، جستوجو براي درك و فهم امور و عامل رويدادها، مهمترين منبع انگيزشي انسان است. نظريه اسناد كوششي است براي ارائة علت يا دليل وقوع رويدادها يا تجربههاي شخصي. بنابراين، نظريه اسناد به علتهايي كه فرد براي رويدادها يا نتايج اعمالش، به ويژه كسب كاميابي يا مواجهه با شكست، بر ميگزيند اشاره دارد.[21]
در روانشناسي تربيتي، نظرية اسناد ميكوشد تا تبينهاي دانشآموزان را براي پيروزي و شكستهاي آنان در موقعيتهاي كلاسي به طور نامداري وصف كند. واينر دريافت كه اسنادها در الگوهايي كلي جاي ميگيرند و افراد تمايل دارند پيروزيها و شكستهاي خود را به چهار عامل اسناد بدهند: توانايي، تلاش، شانس و دشواري تكليف. اين اسنادها را ميتوان در سه بعد طبقهبندي كرد:
نخست بُعد مكان كنترل كه ميتواند دروني يا بيروني باشد، به معناي اينكه علت درون يادگيرنده است يا بيرون از او.
بُعد دوم، بُعد پايداري است كه معناي درجه ثبات در طول زمان يا قابليت تغيير آن است. تأثير نخست بعد ثبات بر انتظار فرد از راههاي اعمال فرد در آينده است.
بُعد سوم، بُعد قابليت كنترل است و از ميزان كنترلي حكايت ميكند كه دانشآموز بر موقعيت يادگيري دارد؛ يعني قابل كنترل يا غير قابل كنترلبودن موقعيت يادگيري.[22]
افراد از لحاظ اعتقاد به مكان كنترل به دو دسته تقسيم ميشوند: گروهي كه پيروزيها و شكستهاي خود را به شخص خود و گروه ديگر كه پيروزيها و شكستهاي خود را به عوامل محيط بيرون از خود نسبت ميدهند. گروه اول، افراد داراي منبع دروني كنترل ناميده شدهاند و گروه دوم، افراد داراي منبع بيروني كنترل نام گرفتهاند. افراد داراي منبع دروني كنترل، كه معتقدند رويدادهاي مثبت زندگي، در نتيجة نقشهريزي دقيق و كوشش پيگير خود آنان به دست ميآيد. بدين جهت، براي هرگونه عمل و رفتار خود و پيامدهاي ناشي از آن مسئوليت ميپذيرند. براي مثال، دانشآموز دير رسيدن به مدرسه را به دير خارجشدن از خانه نسبت ميدهد، نه به عوامل مبهم بيروني. از سوي ديگر، افراد داراي منبع بيروني كنترل، بين رفتار خود و رويدادها هيچگونه رابطة علت و معلولي نميبينند و بخت و اقبال، تصادف يا اشخاص ديگر را مسئول كنترل نتايج رفتار خود ميدانند. در نتيجه، براي اعمال و رفتار خود مسئوليت نميپذيرند و مثلاً نمرة كم خود را به غرضورزي معلم نسبت ميدهند. چون افراد داراي منبع بيروني كنترل، بر اين باورند كه رفتارها و مهارتهاي خود آنان بر تقويتهايي كه دريافت ميكنند چنان تأثيري ندارد، براي كوششهاي خود ارزشي قايل نميشوند. آنها به كنترل زندگي خود به دست خويش در حال و آيندة ايماني ندارند. در مقابل، كساني كه معتقد به منبع دروني كنترل هستند، بر اين باورند كه كنترل زندگي خود را شخصاً در دست دارند و براي مهارتها و تواناييهاي خود ارزش قايل ميشوند.
يكي ديگر از پيامدهاي نسبت دادنهاي علّي دربارة منابع دروني و بيروني كنترل، رابطة آن با احساس احترام به خود يا عزّت نفس است. پيامدهاي مثبت رفتار كه به علتهاي دروني چون توانايي و كوشش نسبت داده ميشود، در شخص احساس غرور و عزت نفس يا اعتماد به خود ايجاد ميكند. اما توفيقي كه به علل بيروني چون بخت و اقبال يا كمك ديگران نسبت داده ميشود، احساس غرور و اعتماد به خود ايجاد نميكند. مهمترين عامل تعيين كننده براي فرد در انتخاب توانايي يا فقدان آن به صورت اسناد تاريخچه گذشته فرد از پيروزيها و شكستهاي او است.[23]
تحقيقات انجام شده دربارة كندآموزان و عقبماندگان خفيف نشان ميدهد كه، آنها به خود سرزنشگري در برابر شكست تمايل دارند و در مورد پيروزي، استنادهاي بيروني و ناپايدار ميدهند. آنها باور ندارند كه كوششهايشان عامل كاميابي آنها و عدم تلاش آنها علت شكستشان بوده است. برعكس، دانشآموزان موفق، توفيق خود را به علل دروني و پايدار اسناد ميدهند. آنها معتقدند كه باهوشند و وقتي كار و تلاش ميكنند، موفق ميشوند. اگر شكست بخورند، ممكن است اسناد بيروني بدهند. براي مثال، اينكه آزمون دشوار بوده است يا اسناد دروني بدهند؛ نظير آنكه به اندازة كافي كوشش نكردهاند. اين گونه اسنادها و اكنشهاي مطلوبي هستند كه بهطور معمول به تلاش فزاينده و تلاش فزاينده به پيشرفت و مباهات و احساس كنترل ميانجامد.
اداراكهاي فردي دانشآموزان از كاميابي، در بطن نظرية اسناد و گونگونيهاي آن نهفته است. اگر تلاش را عامل پيروزي و پيشرفت بدانند، انگيزش آنها افزايش مييابد. برعكس، اگر احساس كنند كه فقدان توانايي دليل شكست آنان بوده و توانايي پايدار و غير قابل كنترل است، انگيزش كاهش مييابد. دشواري تكليف نيز واكنش يادگيرندهها را دربارة پيروزي تحت تأثير قرار ميدهد. اگر كاميابي در يك تكليف آسان به دست آيد، احساس مباهات دربارة كاميابي كاهش مييابد. اما در صورتي كه دانشآموزان تصور كنند تكاليف چالشانگيز بوده و تلاش آنها در پيروزيشان مؤثر بوده است، احساس مباهات در آنان افزايش مييابد.
كار معلم و مربي آن است كه، كاميابي شاگردان را افزايش دهند و در عين حال، به دانشآموزان كمك كنند تا به اين نتيجه برسند كه نتايج توفيقآميز آنها حاصل كار و تلاش سخت خودشان بود است.
دربارة دانشآموزاني هم كه شكست خوردهاند و شكست خود را به عوامل غير قابل كنترل و پايدار اسناد ميدهند، مربيان ميتوانند برنامههاي بازآموزي اسنادي طراحي كرده، بكوشند تا اسناد آنها را از عوامل غير قابل كنترل به عواملي قابل كنترل تغيير دهند. تحقيقات قابل توجهي در اين زمينه انجام گرفته كه مؤثر بودن روشهاي بازآموزي اسنادي را نشان دادهاند.
مشكل بزرگ آموزش معلمان، وجود دانشآموزاني است كه داراي مفهوم خود سطح پايين هستد كه از شكستهاي پياپي آنان در يادگيري ناشي شده است. اين دانشآموزان بين پيروزيها و اعمال خود رابطة نزديكي نميبينند و شكست خود را به فقدان توانايي نسبت ميدهند. اين اعتقاد كه نتايج اعمال آنها مستقل از اعمال آنها است، به درماندگي آموخته شده ميانجامد. اين نوع اسنادها ناسازگارند و بايد آنها را تغيير داد. هدف برنامههاي آموزشي تغيير دادن اسنادهاي ناسازگار اين است كه روند ذيل تغيير كند.
رويكرد اجتماعي
افراد در نتيجة نياز به پيوندجويي يا وابستگي، به برقراري رابطه با
ديگران ميپردازند. نياز به پيوندجويي در دانشآموزان آنها را برميانگيزد
تا اوقاتي را با دوستان همسلان معلمان والدين صرف كنند. ايجاد روابط بين فردي خصوصاً رابطة مثبت با معلم ميتواند در انگيزش و پيشرفت تحصيلي دانشآموز مؤثّر باشد.
راهكارهاي مقابله با مشكل كمبود انگيزش يادگيري
انگيزش از ديدگاههاي گوناگون مورد بحث قرار داده شد. روشن است كه هيچ يك از آنها به طور كامل و جامع پاسخگوي مسألة انگيزش نيست. هر كدام ويژگيهاي مهمي دارد كه به انگيزش كمك ميكند.
در اين بخش، ضمن اشاره به عناصر كلي در ايجاد انگيزش، كاربرديترين عناصر قابل استفاده از ديدگاههاي مطرح ميشود.
عناصر بنيادي فرهنگ، جامعه و خانواده، ويژگيهاي معلم و يادگيرنده و متغيرهاي مربوط به جوّ كلاسي و متغيرهاي آموزشي به طور كلي در انگيزش دانشآموزان تأثيرگذارند. وقتي اين عناصر به صورت كامل به كار روند، انگيزش دانشآموز ميتواند به ميزان قابل توجهي افزايش يابد.
عوامل بنيادي مؤثر بر انگيزه
فرهنگ
هنگامي كه مذهب، افسانهها، ادبيات عاميانه، قوانين مدني در مورد تعليم و تربيت، موقعيت حقوق معلمان و انتظارات والدين از فرزندان در مدرسه و نقش آنها در ارتباط با مدرسه همه بر اهميت و ارزش دانش و دانشآموزي و پيشرفت علمي تأكيد داشته باشند و اگر يادگيري و پيشرفت در مدرسه به صورت فضيلت شخصي مهم و موضوع معنوي تلقي شود و اين امر واكنش مثبتي از سوي ساير دانشآموزان و خانواده داشته باشد، ترويج اين فرهنگ ميتواند يادگيرندگان را در پوييدن راه دانش با انگيزه سازد.
خانواده
پژوهشها نشان ميدهد كه والدين، مهمترين عامل مؤثر بر انگيزه فرزندان براي يادگيري هستند. نقش آنان در برانگيختن فرزندانشان به يادگيري در هر مرحله از رشد غير قابل انكار است؛ به طوري كه اين تأثير تا سالهاي دبيرستان و فراتر از آن ادامه دارد.[24]
خانوادههايي كارآمد، نگرش مثبتي به فرزندانشان ميدهند كه اين به كاميابي آنها در مدرسه و زندگي كمك ميكند. كلارك ويژگيهاي ذيل را به خانوادههاي كارآمد نسبت ميدهد:
1. احساس كنترل بر زندگي خويش؛
2. ابراز انتظارات و توقعات بالا و بجا براي فرزندان (اميد خانواده به كاميابي آينده آنها)؛
3. اعتقاد به اين كه سختكوشي كليدي براي پيروزي است؛
4. شور زندگي فعال نه راكد و ساكن؛
5. استفاده از امكانات اجتماع؛
6. 25 تا 35 ساعت يادگيري در خانه در هفته؛
7. بيان قواعد روشن و پيگيري اجراي آن؛
8. تماس پياپي با معلمان؛
9. تأكيد بر رشد معنوي.[25]
معلم
معلمان، محيط آموزش را فراهم و آموزش را اعمال ميكنند. جهتگيري آنها دربارة تدريس و يادگيري چارچوبي فراهم ميكند كه انگيزش كلاسي در آن چارچوب تحقق مييابد. اگر معلمان، فاقد ويژگيهاي لازم يعني الگودهي، علاقهمندي، گرمي و هم حسي و انتظارات مثبت باشند، هيچ يك از عناصر يادگيري نميتواند چندان مفيد و مؤثر باشد. در ادامه، هر يك از اين ويژگيها توضيح داده ميشوند.
الگودهي معلم
رفتار معلم به خودي خود تأثير مهمي بر رفتار دانشآموزان دارد. اگر معلمان به مطالبي كه تدريس ميكنند، بيعلاقگي و بيرغبتي نشان دهند، ايجاد انگيزه در شاگردان عملاً غير ممكن خواهد بود. ذكر عبارتهايي نظير «من ميدانم اين مطلب كسالتآور است؛ ولي ما مجبوريم آن را ياد بگيريم» هيچ هدف مفيدي را دنبال نميكند و براي انگيزش هم بسيار مخرب است.
علاقهمندي معلم
علاقهمندي و دلسوزي معلم به صورت الگو، تأثير بسيار مثبتي در جلب علاقة شاگردان به مطلب دارد. اين علاقهمندي از طريق رفتارهاي كلامي و هم رفتارهاي غير كلامي به شاگردان منتقل ميشود.
گرمي و همحسي
«تدريس» عبارت از فعاليت انساني است كه در آن، انسانها با هم ارتباط برقرار ميكنند. در اين سطح است كه گرمي و همحسي معلم تا اين حد در تحت تأثير قرار دادن انگيزش كلاسي مهم است. بهترين راهي كه ميتوان گرمي و همحسي را منتقل كرد، صرف زمان است. قدم زدن در حياط و صحبت با دانشآموزان، يا اظهار نظر معمول دربارة لباس شاگرد، علاقه و توجه معلم را به او نشان ميدهد.[26]
انتظارات معلم
انتظارات معلمان در مورد پيشرفت درسي دانشآموزان به شكل ظريفي هر روز در كلاس به دانشآموزان منتقل ميشود. اين انتظارات هم به صورت كلامي و هم به صورت غير كلامي انتقال مييابد و فضاي كلاس، انگيزش دانشآموزان و سرانجام يادگيري آنها را تحت تأثير قرار ميدهد. شواهد قابل توجهي وجود دارد كه نشان ميدهند انتظارات معلمان واقعاً ادراكها و پيشرفت تحصيلي شاگردان را تحت تأثير قرار ميدهد. باور داشتن به اينكه دانشآموزان ميتوانند ياد بگيرند و ياد خواهند گرفت، متغير كليدي است كه معلمان باتوان را از معلمان ناتوان و ناكارآمد متمايز ميكند. متأسفانه معلمان اغلب تبعيض قائل ميشوند و با دانشآموزاني كه معتقدند پيشرفت خوبي دارند، رفتاري مساعدتر و مطلوبتر دارند تا با دانشآموزاني كه در انتهاي ضعيف طيف پيشرفت قرار دارند. دانشآموزان نسبت به اين رفتارهاي متفاوت حساسند.[27]
مشكل كمبود انگيزش يادگيري دانشآموزان، با كمبود علاقة آنان به يادگيري موضعهاي تازة ناشي از شكستهاي پي در پي قبلي در درسهاي مشابه درس جديد است. بنابراين، مهمترين راه رفع مشكل اين است كه سطح رفتارهاي ورودي شناختي دانشآموزان را بالا ببريم و كيفيت آموزش را نيز بهبود بخشيم. اين اقدامها سبب افزايش يادگيري و كسب كاميابي از سوي دانشآموز در درسهاي تازه خواهد شد. اين كاميابي موجب ميشود كه ياد گيرنده به تدريح به تصوري مثبتتر از تواناييهاي خود دربارة يادگيري آموزشگاهي دست يابد. اگر اين جريان در چند واحد يادگيري ادامه يابد، از تصورات منفي دانشآموز دربارة توانايياش در زمينه يادگيري مطالب آموزشگاهي كاسته ميشود و به جاي آن تصورات مثبتتري از اين مورد كسب خواهد كرد كه اين خود علاقه و انگيزه يادگيري او را افزايش ميدهد.[28]
يادگيرنده
آموختن در بسياري جهات مثل كشت و كار است. هر دو به بستر رشد
نيازمندند. معلم نميتواند بيش از توان و تلاش دانشآموزان به آنها
چيزي بياموزد. تا دانشآموز انگيزه يادگيري نداشته باشد، جريان آموزش
به راحتي انجام نميگيرد. پرسش اين است كه، دانشآموز خوب و سالم و با انگيزه چه جلوهاي دارد؟
ويژگي دانشآموزان با انگيزه
دانشآموزان با انگيزه به درس توجه كامل دارند؛ زيرا به آنچه گفته ميشود، علاقهمندند؛ انگيزه دروني دارند و فرايند يادگيري را خوشايند مييابند. فراوان ميپرسند؛ در بحثهاي كلاسي شركت دارند؛ يادگيرندگان خود تنظيمي هستند و تكاليف تعيين شده را با دقت و به موقع انجام ميدهند و ميدانند كه مسئوليت اصلي يادگيري برعهدة خودشان است. براي تلاش ارزش قائلند. مسائل را به خوبي حل ميكنند و ميدانند چگونه از منابع استفاده كنند. معلم را واميدارند كه براي پاسخگويي به پرسشهاي آنها به منابع اضافي مراجعه كند و اطلاعات خود را افزايش دهد. نمرههاي خوبي ميگيرند؛ اما اين نمرهها را مختصر اطلاعي از كيفيت يادگيري ميدانند، نه ملاك تلاش و توان خود. عموماً ارزشهاي خانواده و مدرسه خويش را دربارة يادگيري ميپذيرند. گاهي نگران ميشوند و در مورد برخي امتحانات دلشوره دارند. افت در يادگيري خويش را آگاهي از وضع خود تلقي ميكنند، نه شكست در يادگيري.[29]
جوّ كلاسي
«جوّ كلاسي» به آن دسته از ويژگيهاي معلم و دانشآموزان اطلاق ميشود كه احساس ايمني و امنيت و همين طور حس در ك و تلاش را در دانشآموزان بالا ميبرد. جوّ كلاس از اين نظر مهم است كه، به فراهم كردن محيط مهرآميز پرورش دهنده براي يادگيري بر پيشرفت و احساس رضاي خاطر دانشآموز تأثير ميگذارد. ويژگيهاي اين جوّ عبارتند از:
1. نظم و ايمني
نظم و ايمني در كلاس، هم براي انگيزش عمومي و هم براي انگيزش اختصاصي يادگيري ضرورت دارد. مدارس بايد از نظر فيزيكي و رواني محيطهاي سالمي باشند تا شاگردان بتوانند در آنها چيزي ياد بگيرند و ديدگاههاي شناختي و انسانگرايي هر دو دليل و منطق اساسي براي اين عنصر را فراهم ميكنند. يك راه براي ايجاد محيط ايمن و داراي نظم اين است كه نظامي از قواعد را به كار گيرند كه به روشني بيان شده و منصفانه اجرا شوند. قواعد مطابق با موقعيتهاي معلم تغيير مييابند. يك قاعدة مهم كه بايد مورد نظر قرار گيرد، اين است كه دانشآموز همواره بايد از خنديدن، ريشخند كردن، تحقيركردن و خلاصة هر نوع آزار همكلاسان خود در تمام موقعيتها بپرهيزد. شكستن اين قاعده بايد در كلاس گناه كبيره تلقي شود. اعمال مداوم آن نهتنها احساس ايمني ايجاد ميكند، بلكه به ايجاد جوي كه در آن دانشآموزان از يكديگر حمايت كنند، كمك خواهد كرد.
2. كاميابي
انتظار كاميابي مهمترين متغير جوّ كلاسي است. اهميت آن تاحدودي به وسيلة انتظار و ارزش تعيين ميشود. كاميابي به احساس كفايت، كنترل و خود كارآمدي ميانجامد كه خود نيز به تلاش فزاينده منجر ميشود. تلاش بيشتر، اسنادهاي مثبت براي كاميابي بيشتر را افزايش ميدهد. همه اينها حرمت نفس را بهبود ميبخشد. انگيزش باز هم افزايش مييابد و اين چرخة مثبت ادامه خواهد يافت.
متغيرهاي آموزشي
معلم و جو كلاس بر انگيزش عمومي براي يادگيري تأثير ميكنند تا چارچوبي فراهم آورند كه معلم در آن چارچوب بتواند درسهايي انگيزهآفرين طراحي كند. يك ديدگاه دربارة انگيزش اختصاصي براي يادگيري بر ميزان توجهي كه دانشآموز صرف تكليف ميكند و ميزان درگير شدن او در كار يادگيري متمركز است. اين بدان معنا است كه، در آغاز بايد توجه دانشآموزان را به نحوي جلب موضوع درس كرد. در اين فرايند، آغاز درس بسيار حياتي است و براي يادگيري و انگيزش هر دو اهميت دارد. وقتي فعاليت يادگيري مستقيماً و شخصاً به دانشآموزان ربط داشته باشد و وقتي تقويت به حفظ توجه كمك كند، درگير شدن و توجه شاگرد افزايش مييابد. همين عوامل متغيرهاي اصلي آموزشي هستند كه سبب افزايش انگيزش اختصاصي براي يادگيري ميشوند.
تمركز مقدماتي
تمركز مقدماتي اصطلاحي است كه براي وصف روش معلم، در جلب توجه شاگردان در آغاز آموزش به كار ميرود. دانشآموزان به وسيلة رويدادهاي منحصر به فرد، جذاب، چشمگير يا غير معمول برانگيخته ميشوند؛ زيرا اين گونه رويدادها حس كنجكاوي و چالش را در آنها تحريك ميكند.
شخصي كردن
شخصي كردن، متغيري آموزشي است كه محتواي درس را با استفاده از مثالهاي فكري يا عاطفي آشنا معنادارتر ميكند. ارزش شخصي كردن مطالب از جهات گوناگون قابل درك است.
نخست، بر اساس تجربههاي ساده در زندگي، همة ما ميدانيم هر چيزي كه شخصا به ما ربط داشته باشد، بيشتر به سوي آن جذب ميشويم.
دوم، ربطدادن محتواي مطالب درسي به زندگي دانشآموزان، هدف اصلي انسانگرايي است.
سوم، برخي از متخصصان تعليم و تربيت معتقدند كه معنادار بودن مطالب، يادگيري را افزايش ميدهد و شخصيكردن يكي از راهها براي معنادار كردن آنها است. هرچه بتوانيم مطالب را بهطور شخصي ربط بدهيم، براي ما محسوستر از اطلاعات بيارتباط و انتزاعي است.[30]
توجه به اصل انگيزش در سيرة معصومان
معصومان ميكوشيدهاند انگيزة يادگيري را در مخاطبان خود ايجاد، يا انگيزة موجود را از راههاي گوناگون افزايش دهند. برخي از اين شيوهها عبارت است از:
آگاهيبخشيدن درباره جهل
براي اين كار، گاه معصومان افراد را ابتدا به جهلشان آگاه ميساختند و پس از اينكه از درون به علم و آگاهي احساس نياز ميكردند و از امام آموزش ميخواستند، امام به آموزش ميپرداخت. در سيرة پيامبر اكرم آمده است كه حضرت روزي به مسجد آمد. مردي نيز وارد مسجد شد و نماز گزارد؛ سپس نزد پيامبر آمد و سلام كرد. پيامبر پاسخ او را داد و فرمود: برگرد و نمازت را بخوان كه نماز نخواندهاي. آن مرد نمازش را دوباره خواند و نزد پيامبر آمد و سلام كرد. پيامبر باز فرمود: برگرد و نماز بخوان كه نماز نخواندي! تا سه بار پيامبر چنين كرد. آن مرد پس از بار سوم كه درمانده شده بود و نميدانست عيب نمازش كجا است، عرض كرد به آن خدايي كه تو را به حق برانگيخت، من بهتر از اين نماز ياد ندارم تو آن را به من بياموز... .[31]
تشويق به علمآموزي
تشويقهاي مكرر به علمآموزي و يادگيري از سوي اهلبيت، روش ديگري براي ايجاد انگيزه است. در اين باره روايات بسياري نقل شده است كه به يكي از آنها اشاره ميشود: حضرت علي ميفرمايد:
ايها الناس اعلموا ان كمال الدين طلب العلم و العمل به و ان طلب العلم اوجب عليكم من طلب المال و ان المال مقسوم بينكم، مضمون لكم قد قسمه عادل بينكم و ضمنه سيفي لكم به و العلم مخزون عليكم عند اهله، قد امرتم بطلبه فاطلبوه؛ اي مردم بدانيد كه كمال دين در طلب علم و عمل به آن است و طلب علم بر شما واجبتر از طلب مال است؛ زيرا مال بين شما تقسيم و براي شما تضمين شده است. عادلي آن را بين شما قسمت و ضمانت كرده و بهزودي به عهد خود وفا خواهد كرد؛ ولي علم را از شما پوشيده و نزد اهلش اندوخته است و به شما دستور داد كه به دنباش برويد و آن را بجوييد.[32]
تشويق و ترغيب دانشپژوهان
تشويق و تكريم دانشپژوهان، عامل ديگري در ايجاد انگيزه بيروني است. در اين زمينه در روايتي از امام باقر آمده است كه فرمود: پدرم زينالعابدين هرگاه به دانشپژوهان جوان برميخورد، به آنان نزديك ميشد و ميفرمود: آفرين بر شما! شما امانت داران علم هستيد. اميد است شما كه اكنون كودكان قوم هستيد، در آينده بزرگان قومي ديگر باشيد.[33] اينگونه برخوردهاي معصومان موجب تشويق اصحاب به فراگيري علم و تقويت انگيزه آنان ميشد.
راهكارهاي ايجاد انگيزش در دانشآموزان
* به دانشآموزان كمك شود تا نيازهاي كمبود خود را برطرف كنند.
* به دانشآموزان كمك شود تا علاقه به پاسخگويي به نيارهاي وجود را در خود ايجاد كنند. (ابراز وجود كند)
* احساس كاميابي در دانشآموران ارتقا يابد.
* در آغاز درس دانشآموزان از اهداف آموزشي آگاه شوند.
* در موقعيتهاي مقتضي از تشويقهاي كلامي استفاده شود.
* از آزمونها و نمرهها به صورت وسيلهاي براي ايجاد انگيزش در يادگيرندگان استفاده شود.
* از خاصيت برانگيختگي مطالب استفاده شود.
* از ايجاد رقابت و همچشمي ميان دانشآموزان جلوگيري شود.
* هنگام آموزش مطالب تازه از مثالهاي آشنا و هنگام كاربرد مطالب آموخته شده از موقعيتهاي تازه استفاده شود.
* افزون بر توضيح و تشريح مطالب به صورت كلامي، تا آنجا كه ممكن است از روشهاي ديگر آموزشي نيز استفاده شود.
* دانشآموزان به مشاركت در يادگيري تشويق شوند.
* پيامدهاي منفي مشاركت يادگيرندگان در فعاليت يادگيري كاهش داده شود.
* همواره دانشآموزان از روند يادگيري خود آگاه شوند.
* به دانشآموزان مسائل و تكاليفي ارائه شود كه نه خيلي ساده و نه خيلي دشوار باشد.
* مطالب درسي تا آنجا كه ممكن است به صورت معنادار ارائه شود.
* تكاليف و سؤالاتي به دانشآموزان داده شود كه آنها را به تفكر وادارد تا اينكه درسها را طوطيوار حفظ نكنند.[34]
، سال اول، شماره اول، بهار و تابستان 1388، 131 ـ 143
* دانشجوي دكتري روانشناسي تربيتي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
دريافت: 12/6/87 ـ پذيرش 01/11/87.
[1]. علياكبر شعارينژاد، يادداشتهايي درباره نظريههاي انگيزش در آموزش و پرورش، ص 16.
[2]. چريل. ال اسپالدينگ، انگيزش در كلاس درس، ترجمة محمدرضا نائينيان و اسماعيل بيابانگرد، ص3.
[3]. علياكبر سيف، روانشناسي پرورشي، علياكبر سيف، ص 347.
[4]. يوسف كريمي، روانشناسي تربيتي، ص 160.
[5]. روبرت گانيه، شرايط يادگيري و نظريه آموزش، ترجمه نجفي زند، ص 411.
[6]. همان.
[7]. علياكبر سيف، روانشناسي پرورشي، ص 336.
[8]. همان، ص349.
[9]. رابرت اي اسلاوين، روانشناسي تربيتي، ترجمة يحيي سيد محمدي، ص 360.
[10]. تلاش و رفتارهاي آدمي به عوامل متعددي مانند انگيزه Motive، علاقه Interes، نياز Need، مشوق Encourage، ارزش Value، نگرش Attitudو غيره وابستگي دارد. اين عوامل از هم جدا نبوده و بر يكديگر اثرگذارند.
[11]. علياكبر سيف، روانشناسي پرورشي، ص337.
[12]. روانشناسان انگيزهها را به گونههاي مختلفي بيان كردهاند و به همين جهت ديدگاههاي بسيار متنوعي درباره عوامل انگيزش ارائه شده است. چنانكه فرويد (Froud)، ليبيدو (Libido)، يا شور زندگي را اساس نيروي جنبش و فعاليت آدمي ميشناسد. هرمان هسه (Herman Hesse) مفهوم دوگانگي را در نوشتهها و آثار خود مهم تلقي ميكند. گروهي ديگر مانند موري (Murray) و مزلو (Maslow) نيازها را اساس بروز رفتار ميدانند.
[13]. يوسف كريمي، روانشناسي تربيتي، ص 165.
[14]. Griwth Principle.
[15]. يوسف كريمي، روانشناسي تربيتي، ص 165.
[16]. همان، ص 176.
[17]. رابرت ايي اسلاوين، روانشناسي تربيتي، ترجمة سيدمحمدي، ص405.
[18]. علياكبر سيف، روانشناسي پرورشي، ص 357.
[19]. يوسف كريمي، روانشناسي تربيتي، ص 167.
[20]. علياكبر سيف، روانشناسي پرورشي، ص 358.
[21]. همان، ص 362.
[22]. يوسف كريمي، روانشناسي تربيتي، ص169.
[23]. علياكبر سيف، روانشناسي پرورشي، ص 365.
[24]. ولادكوفسكي، شوق يادگيري، ترجمه محمد پناهي، ص 35.
[25]. همان، ص 38.
[26]. يوسف كريمي، روانشناسي تربيتي، ص184.
[27]. همان، ص186.
[28]. علياكبر سيف، روانشناسي پرورشي، ص170.
[29]. ولادكوفسكي، شوق يادگيري، ترجمه محمد پناهي، ص41
[30]. يوسف كريمي، روانشناسي تربيتي، ص 194.
[31]. علي حسينيزاده، سيره تربيتي پيامبر و اهلبيت، ص38.
[32]. ابن شعبه حرّاني، تحف العقول، ص196.
[33]. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج44، ص196.
[34]. علياكبر سيف، روانشناسي پرورشي، ص377.
- ـ اسپالدينگ.چريل. ال، انگيزش در كلاس درس، محمدرضا نائينيان و اسماعيل بيابانگرد، تهران، وزارت آموزش و پرورش، انتشارات مدرسه، 1377.
- ـ اسلاوين، رابرت ايي، روانشناسي تربيتي، ترجمة سيد محمدي، نشر روان، 1385.
- ـ بيابانگرد، اسماعيل، روانشناسي تربيتي، تهران، نشر ويرايش، 1384.
- ـ پارسا، محمد، انگيزش و هيجان، تهران، دانشگاه پيام نور، 1375.
- ـ حسينيزاده، سيدعلي، سيرة تربيتي پيامبر و اهلبيت، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1384.
- ـ خداپناهي، محمدكريم، انگيزش و هيجان، تهران، سمت، 1376.
- ـ دل تايلا، شيوههاي ايجاد انگيزه در افراد، فرهاد نائيني، تهران، بازرگاني، 1377.
- ـ دينك مير، تشويق كودكان به يادگيري، ترجمة رضواني، مشهد، آستان قدس، 1372.
- ـ سيد محمدي، يحيي، روانشناسي يادگيري، تهران، نشر روان، 1382.
- ـ سيف، علياكبر، روانشناسي پرورشي، تهران، آگاه، 1383.
- ـ كريمي، يوسف، روانشناسي تربيتي، تهران، نشر ارسباران، 1385.
- ـ كلاور. جان اي، روانشناسي تربيتي، علينقي خرازي، تهران، دانشگاه تهران،1382.
- ـ گانيه، روبرت، شرايط يادگيري و نظريه آموزش، ترجمة نجفي زند، تهران، رشد، 1368.