تحلیل اثربخشی مفهوم قرآنی توکل بر سلامت معنوی در تبیین آموزههای تربیتی دعای هفتم صحیفهی سجادیه

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
انسان معاصر، به دلیل نگرش ماديگرايانه و ناديده گرفتن يکي از مهمترين نيازهاي خود، يعني «معنويت» و «خداگرايي»، دچار بحرانهاي مختلفي همچون يأس و سرخوردگي، ناراحتيهاي رواني و احساس بيهويتي شده و آرامش و سلامت وي با چالشي بزرگ مواجه گردیده است.
اين بحرانهاي نشئت گرفته از موج بيديني و قطع ارتباط با خداي متعال، از قرن هجدهم آغاز شد و در قرن بيستم به اوج خود رسيد؛ زيرا برخي در جهان غرب تصور ميکردند که ميتوان جامعة بشري را با ناديده گرفتن خدا و شريعت الهي اداره کرد. اينگونه شد که مکاتب و مذاهب مختلف ظاهر گرديد و سرگرداني و گمراهي انسان، روزبهروز بيشتر شد؛ تاآنجا که روشن گردید، غرب مدرن، مدينة فاضلة مورد ادعای نظريهپردازان سکولاريسم نيست. شماري از انديشمندان دريافتند که مردم هرچند از جهاتي داراي رفاه مادي شدهاند، ولی با مشکلات روحي زيادي دست بهگريباناند که ناشي از عدم باور به خداوند و کنارگذاشتن دين از صحنة زندگي است (ر.ک: اسحاقي، 1399، ص 39). برای مثال، افرادي همچون ويليام جيمز و توين بي، پي بردند که مشکل انسان معاصر، بيگانگي او با ارزشهاي معنوي است (قرضاوي، 1394، ص335). در همين راستا بود که نظرية سلامت معنوي، طرح شد؛ اما بهدليل نداشتن آموزههاي وحياني و الهي، توفيق چنداني حاصل نشد؛ چراکه توجه به معنويت، تنها در پرتو باورهاي ديني و دعا و نيايش از جانب معصومان معناي واقعي خود را پيدا ميکند.
ادعية نوراني صحيفه سجاديه که دربردارندة مجموعهاي از معارف و آموزههاي اخلاقي و تربيتي است؛ از بهترين منابع معرفتي در اين زمينه بهشمار ميرود که در اين مقاله به ارزیابی دعاي هفتم آن پرداخته شده است.
روح حاکم بر آموزههاي اين دعا، در توکل و اعتماد بر خداي متعال خلاصه ميشود؛ همانگونهکه در قرآن کريم نيز بالاترين دلگرمي براي مؤمنان، در عرصههاي مختلف زندگي، توکل بر خدا ذکر شده است؛ لذا ضروري است فرازهايی نوراني از دعاي هفتم صحيفه سجاديه که اين آموزة قرآني در آنها متجلي است، مورد واکاوي و خوانشي عميق قرار گيرد. بنابراين، پژوهش پيشرو در پي پاسخ به اين پرسش اصلي است که نحوة اثربخشي اين مؤلفه بر سلامت معنوي چيست؟ و مهمترين کارکردها و نتايج توکل بر سلامت معنوي کداماند؟
مروري بر تحقيقات صورتگرفته نشان ميدهد که موضوع سلامت معنوي، بهويژه در سالهاي اخير، مورد توجه پژوهشگران بوده است که در اينباره ميتوان به مقالة «جايگاه، تعريف و دشواريهاي پايهريزي مفهوم سلامت معنوي در جامعة ايراني ـ اسلامي» (مرندي و عزيزي، 1389) اشاره کرد که به دشواريهاي تعريف سلامت معنوي میپردازد و علت اصلي آن را در برداشتهاي متفاوت افراد از مقولة دين و مذهب میداند. پژوهش ديگر، مقالة «سلامت معنوي، مفاهيم، چالشها» (اميدواري، 1387) است كه ضمن پرداختن به تاريخچة سلامت معنوي، به مشکل افتراق قائل نشدن بسياري از منابع، ميان سلامت معنوي و معنويت اشاره ميکند و راه چاره را در رجوع به منبع زلال معنويت ميداند. همچنين مقالة «شاخصهاي سلامت معنوي از منظر آموزههاي وحياني» (مرزبند و زکوي، 1391)، به مقايسة شاخصهاي معنويت رويکردهاي معاصر و آموزههاي وحياني میپردازد و به دو تفاوت اساسي در اين دو ديدگاه اشاره میکند.
نوشتار پیشرو نیز در موضوع سلامت معنوي با مقالههاي یادشده اشتراک دارد؛ با این تفاوت که هيچيک از آثار یادشده بهصورت مستقل و تفصيلي به بررسي اثربخشي توکل، بهعنوان يکي از مهمترين مؤلفههاي سلامت معنوي، برگرفته از دعاي هفتم صحيفه سجاديه نپرداختهاند.
1. مفهومشناسي
پیش از پرداختن به مبحث اصلي، لازم است با مفاهيم اساسي آن آشنا شويم.
1ـ1. سلامت معنوي
«سلامت» مفهومي پويا در مسير رشد و تعالي انسان دارد و دستيابي به آن، هدف اصلي سياستگذاران حوزة بهداشت است. اين واژه در لغت بهمعناي «آرامش، امنيت، بيعيب و بيگزند شدن» است (دهخدا، 1385، ص 1704).
تا چند دهة پيش، ابعاد سلامت در نظر دانشمندان و روانشناسان، محدود به حيطههای جسماني، رواني و اجتماعي بود؛ ولي در دوران معاصر، برخي از انديشمندان غربي دريافتند که در تعريف سلامت، تأکيد بيش از حد بر جنبههاي مادي موجب غفلت از بُعد بسيار مهم و اساسي ديگر آن، يعني بعد روحاني و معنوي، شده است. ازاينرو مفهوم سلامت معنوي (Spirirtual Health) نخستين بار در سال 1971م توسط موبرگ و تحت عنوان «بهزيستي معنوي» طرح شد که بر بهزيستي فرد و ارتباط او با خدا تأکيد داشت. پيشنهاد گنجاندن بُعد سلامت معنوي در مفهوم سلامت، از سوي راسل مطرح شد (مرندي و عزيزي، 1389). سرانجام در سال 1983م سازمان بهداشت جهاني بعد معنوي را بهعنوان بخش جدانشدني سلامت بهتصويب رساند. اينگونه شد که اين موضوع مورد توجه روانشناسان قرار گرفت و افرادي همچون ماير، اليسون، فيشر و... ديدگاههايي در اينباره بيان کردند.
امروزه بسياري از روانشناسان، به اهميت اين مقوله پي بردهاند و کتابهاي ارزشمندي در اين زمينه به رشتة تحرير درآمده است؛ بااینحال، ازآنجاکه معناي سلامت معنوي با توجه به نگرش افراد و مکاتب فکري، متفاوت است، مفهومشناسي آن ضروري است. بسياري از انديشمندان غربي، مشکل انسان معاصر را در بيگانگي او با ارزشهاي معنوي ميدانند؛ ولي ازآنجاكه معنويت در نگاه آنان، به مواردي همچون گذشتن از منافع شخصي، دفاع از آب و خاک و شکلگيري تمدنها در همين دنياي مادي خلاصه ميشود، با معنويتي که در آموزههاي ديني آمده، کاملاً متفاوت است. از نگاه آنان، سلامت معنوي لزوماً منشأ قدسي ندارد؛ بلکه شامل هر عنصري است که در بهبود حال بيماران مؤثر باشد. در اين نگرش، خداباوري و اعتقاد به حيات پس از مرگ که نقش اساسي در توليد معنويت دارد، ناديده گرفته میشود؛ ازهمینرو، درک کاملي از مقولة سلامت معنوي صورت نگرفته است.
ازسويديگر، مترادف شمردن «سلامت معنوي» با مفهوم «معنويت» يا بهکارگيري آنها بهجاي يکديگر، پديدهاي رايج است (جان، 2006، ص 457)؛ درصورتيکه «سلامت معنوي» بيشتر در حوزة روانشناسي طرح شده و معنويت، ازجمله مفاهيم مورد بحث در دين و مذهب است.
همچنين در برخي تعاريف، بين سلامت معنوي و سلامت روان تفکيک جدي صورت نگرفته است. برای مثال، گومز و فيشر، سلامت معنوي را به حالتي از بودن احساسات مثبت، شناخت ارتباط فرد با خود، ديگران و يک نيروي ماورايي تعريف کردهاند که در صورت دارا بودن آن، فرد، احساس هويت، کمال، رضايتمندي، عشق، احترام، نگرش مثبت، آرامش و توازن دروني ميکند و زندگياش هدفمند ميشود (ر. ک: اسحاقي، 1399، ص 42ـ43).
در سلامت روان، با اينکه ارتباط تنگاتنگي با سلامت معنوي دارد، حالت مطلوب اين است که انسان بتواند ذهنيت و احساس خود را بهگونهاي کنترل کند که حس خوبي از زندگي داشته باشد و رضايت از زندگي، اميد به آينده و اضطراب نداشتن، ازجمله شاخصهاي آن است؛ درصورتيکه در سلامت معنوي حالت مطلوب، امري فراطبيعي و رهايي از جسم و ماده است که البته شاخصهاي سلامت روان را نيز بههمراه دارد.
سلامت معنوي، ارتقاي سلامت رواني را نيز بهدنبال دارد؛ ولي سلامت رواني لزوماً اينگونه نيست. نتيجه اينکه، هرچند در سلامت رواني مؤلفههايي چون احساس امنيت و آرامش قلبي، افزايش اميد و رضايتمندي وجود دارد، ولي اين مؤلفهها ممکن است بهصورت ناقص و در کوتاهمدت رخ دهند و به کمال مطلوب که همان قرب الهي است، منجر نشود.
در تعريفي ديگر، داشتن هدف در زندگي، خودآگاهي، اتصال به خود، ديگران و يک واقعيت برتر، از اجزای سلامت معنوي شمرده شدهاند (هاکز و دیگران، 1995، ص 371). ميتوان گفت: سلامت معنوي همة ابعاد وجودي انسان، اعم از «بينش»، «گرايش» و «کنش» را در سه محور رابطه با خود، با ديگران و با خدا دربرمیگیرد و همة روابط را بهسمت معنويت هدايت ميکند.
در حقيقت، سلامت معنوي وضعيتي است داراي مراتب گوناگون، که در آن، متناسب با ظرفيتها و قابليتهاي فرد، بينش، گرايش و توانايي لازم براي تعالي روح، که همان تقرب به خداوند است، فراهم باشد؛ بهگونهايکه همة امکانات دروني بهطور هماهنگ و متعادل بتوانند در جهت هدف کلي مزبور بهکار گرفته شوند (مصباح و مرندي، 1392، ص 20).
با عنايت به آنچه گفته شد، سلامت معنوي عبارت است از برخورداري از حس پذيرش، احساسات مثبت، اخلاق، و حس ارتباط متقابل مثبت با يک قدرت حاکم و برتر قدسي، ديگران و خود، که طي يک فرايند پويا و هماهنگ حاصل ميگردد (ر.ک: عباسي و ديگران، 1391) و موجب اثربخشي و بروز مؤلفههايي همچون آرامش، اميد، رضايتمندي، داشتن قلب سليم در فرد و رستگاري در دنيا و آخرت ميشود (عزيزي و ديگران، 1393، ص 29).
2ـ1. توکل
«توکل» از ريشة «وكل» و بهمعناي واگذار کردن است. همچنين وكيل، بهمعناى موكول، كسى است كه كار به او واگذار شده است (قرشي، 1371، ج 7، ص 240). راغب اصفهاني دربارة معناي توکل مينويسد: «اگر کلمة توکل با حرف "لام" بيايد، بهمعناي تولّي، عهدهدار شدن و سرپرستي است؛ مثل "تَوَکَّلتُ لِفُلانٍ"؛ يعني من متولّي و عهدهدار سرپرستي فلاني شدم؛ و اگر با حرف "علي" بيايد بهمعناي اعتماد کردن است؛ مثل "تَوَکَّلتُ عَلي فُلانٍ"؛ يعني اعتماد کردن بر فلاني» (راغب اصفهاني، 1412ق، ص 882؛ ابنمنظور، 1414ق، ج 11، ص 735).
با توجه به معاني ذکرشده و با عنایت به اینکه متعلَق توکل در قرآن کريم خداوندي است که بر هرکاري قادر و تواناست (بقره: 20)، دانا و آگاه بر همهچيز است (بقره: 29)، حکيم و مدبر است (هود: 1) و همهچيز در قبضة قدرت اوست (زمر: 67)، بنابراين، «توکل» تنها دربارة خداوند متعال صدق ميکند. پس معناي حقيقي توکل، واگذار کردن و اعتماد نمودن به خداوندي است که تنها او ميتواند عهدهدار امور انسان باشد و او را سرپرستي کند و کاربرد اين واژه دربارة غير خدا مَجاز و سراب است.
ازهمينروست که در آموزههاي قرآن، یکی از خصوصيات اهل ايمان، توکل بر خداوند متعال است: «وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلاً» (احزاب: 3)؛ و بر خدا توكل كن؛ و همين بس كه خداوند حافظ و مدافع (انسان) است! يا در آية ديگر ميفرمايد: «وَ تَوَكَّلْ عَلىَ الْحَىِّ الَّذِى لَا يَمُوت» (فرقان: 58)؛ و توكل كن بر آن زندهاى كه هرگز نمیميرد.
علامه طباطبائي دربارة حقيقت مسئلة توکل معتقد است که انسان بهمنظور دست يافتن به هدف خود در اين عالم (که عالم ماده است)، علاوه بر نياز به وسايل طبيعي، به مسائل روحي هم نياز دارد. پس اگر انسان همة اسباب طبيعي را فراهم کند و بااينحال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحي و معنوي تمام نبوده است. مواردي چون سستي اراده، ترس، اندوه، حرص، ناداني و شک، مانع به هدف رسيدن انسان ميشوند و اگر همين انسان به خداوند توکل کند، در حقيقت به سببي شکستناپذير متصل شده که فوق هر سبب ديگر است و این امر ارادة او را قوي ميکند و همين موفقيت و سعادت است (ر. ک: طباطبائي، 1417ق، ج 4، ص 65).
ازاينرو در توکل، انسان متوکل با چنين اعتقادي دربارة خدا و مسببالاسباب دانستن او، از آرامشخاطر برخوردار میشود و خدا را در تمام شئون زندگي حاضر و ناظر مييابد؛ لذا در عين حالي که از خداوند ياري ميطلبد، نتيجه را به خواست و ارادة او واگذار ميکند.
3ـ1. صحيفه سجاديه
کتاب الصحيفة الکامله يا الصحيفة السجاديه مجموعهاي از 54 دعا از ادعية امام سجاد است که در کنار قرآن و نهجالبلاغه دربردارندة عميقترين معارف الهي است و با عناويني همچون «اختالقرآن» و «زبور آلمحمد» از آن ياد شده و بهطرق گوناگون از آن امام همام روايت شده است.
دعاي هفتم اين گنجينة ارزشمند که در ده فراز تنظيم شده، يکي از شيواترين راز و نيازهاي امام سجاد با خداوند است و چنانکه در مقدمة اين دعا بيان شده است، امام آن را به هنگام نزول بلا و پيشامدهاي دشوار بيان کردهاند. در اين دعا، ضمن اشاره به مسائل و نکات دقيق تربيتي، بر نقش توکل بر خداي متعال در فرايند رشد و تعالي سلامت انسان تأکيد شده است.
2. اثربخشي توکل در سلامت معنوي به هنگام شدايد
محور اصلي گفتمان تربيتي امام سجاد در دعاي هفتم صحيفه سجاديه، حال و روز انساني است که در زندگي دچار سختيها و ناملايمات فراواني شده است و بهدنبال گشايش و برونرفت از اين دشواريهاست. راهبرد امام برای غلبه بر اين مشکلات، اين است که انسان در عين آنکه از تمام امکانات برای برطرف کردن دشواريها بهره میگیرد، ميبايد از قدرت لايزال الهي نيز استمداد و ياري جويد؛ لذا آن حضرت در اين دعا از همان آغاز، از قادر بودن خداوند در برطرف کردن سختيها و شدايد سخن بهميان آوردهاند. فراز اول دعا چنين است: «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِه»؛ ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود. «عُقَد» بهمعناي گرههايي بسيار محکم و کور، و «الْمَکَارِه» بهمعناي امور ناخوشايند است (ازهري، 1421ق، ج 3، ص 280)؛ بنابراین، «عُقَدُ الْمَكَارِه» بهمعناي سختيهاي بههمپيچيده است (اردکاني يزدي، 1388، ص 243). در اين عبارت، مشکلات و امور ناخوشايند زندگي به گره کور تشبيه شده است که با اعتماد و توکل بر خداي متعال گشوده ميشوند.
اين رويکرد در جايجاي صحيفه سجاديه با عبارات مختلف بهچشم ميخورد: «وَ أَسْتَعِينُك، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِنِّي» (دعاي 48، فراز 25)؛ و از تو کمک میجویم، پس بر محمد و آلش درود فرست و کمکم کن. يا در دعاي ديگر، حضرت عرضه ميدارند: «إِنْ وَکلْتَنِي إِلَي نَفْسِي عَجَزْتُ عَنْهَا» (دعاي 22، فراز 3)؛ اگر مرا به خود واگذاری، در کارم فرومانم (و عاجز و درمانده میشوم).
«توکل» فرايندي است که اگر با شرايط و بايستههايي همراه شود، آثار و کارکردهاي درخشاني بههمراه خواهد داشت؛ ازهمینرو، اين نوشتار به تبيين مهمترين کارکردها و نتايج توکل در سلامت معنوي از منظر دعاي هفتم صحيفه سجاديه ميپردازد. در ادامه به مهمترين آنها پرداخته میشود.
1ـ2. امنيت رواني
شايد بتوان گفت که مهمترين مشکل انسان معاصر، فقدان آرامش و امنيت رواني است. ازجمله اهداف سلامت معنوي، از بين بردن عوامل مخربي است که روان بشر را ميآزارد؛ بهگونهايکه آسايش و رفاه فرد تأمين شده و تشويشخاطر نداشته باشد (ر.ک: صانعي، 1387، ص ۲۳).
يکي از مهمترين عواملي که اين امنيت رواني و احساس آرامش انسان را به مخاطره مياندازد، نزول بلاهاست. ازآنجاکه در ذات بلاها هجوم ناگهاني و غيرمنتظره نهفته است، انسان بيشتر دچار نگرانی و اضطراب ميشود. «اين نگراني و اضطراب عامل اصلي بيماريهاي رواني است که زندگي و بهداشت روان انسانها را تهديد ميکند» (رضايي اصفهاني، 1389، ص 32ـ33).
بيان امام سجاد در دعاي هفتم در خصوص هجوم بلاها و سختيها بدين صورت است: «وَ قَدْ نَزَلَ بي يا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بيمَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُه» (دعاي 7، فراز 5)؛ الهی، بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن، مرا در هم شکسته و گرفتاریهایی بر من حملهور شده که تحملش برای من دشوار است.
از نظر ديماتئو در کتاب روانشناسي سلامت، انسانِ گرفتار در انبوه مشکلات، چنانچه معتقد باشد که خداوند قادر به برطرف کردن مشکلات است و درعينحال مصالح انسانها را از خودشان بهتر ميداند، از نظر رواني، ضربه نخواهد خورد (ر. ک: ديماتئو، 1378، ج 2، ص 121). آنچه اين روانشناس به آن اشاره کرده، تا حدي شبيه مفهوم توکل در آموزههاي ديني است.
امام سجاد در آموزههاي تربيتي و اخلاقي دعاي هفتم، خطاب به خداي متعال عرضه ميدارند: «وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّات» (دعاي 7، فراز 4)؛ خدايا! در بلیات و گرفتاریها به تو پناه جویند. اين آموزه بيانگر آن است که خداوند براي فريادرسي بيچارگان کافي است و با وجود ياري او، نبايد به ديگران دل بست: «خدايا! فقط تو آرامشبخش دردهاي منی» (دعاي 21، فراز 1).
رويکرد متوکلانه رويدادها را براي فرد کماسترس و معناپذير ميکند. مسلماً نميتوان ادعا کرد که فرد مذهبي دچار اضطراب نميشود؛ ليکن تحقيقات نشان دادهاند که مؤمنان در مقایسه با افراد بيايمان قادرند سريعتر خود را از وضعيتهاي رواني نامطلوب بيرون بکشند (مرعشي، 1387، ص 72).
قرآن کريم دربارة آرامشخاطري که از توکل حاصل ميشود، از زبان حضرت نوح ـ زماني که آن حضرت با انکار و حقستيزي کافران مواجهه شدند ـ ميفرمايد: اگر تذکرات من دربارة آيات الهي بر شما سنگين (و تحملناپذیر) است، (هر کار از دستتان ساخته است، بکنيد)؛ من بر خدا توکل کردهام: «فَعَلَي اللّهِ تَوَکَّلتُ فَاَجمِعوا اَمرَکُم و شُرَکائَک» (يونس: ۷۱).
علامه طباطبائي معتقدند امرى كه حضرت نوح به قوم خود فرمودهاند، امر و دستور معمولى نيست؛ بلكه تحدي و تعجيزى است كه منظور از آن، عاجز كردن طرف مقابل است. آن حضرت، با آرامش و اطمينانخاطر، يكتنه در برابر قوم لجوج ايستادند و به آنان فرمودند: هر بلايى كه مىتوانيد بر سر من بياوريد که از اين بابت، هيچ نگران نيستم؛ زيرا توكل من بر خداى تعالى است و امر خود را به او واگذار کردهام (ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ج 10، ص 103).
در نمونهای دیگر، قرآن کريم از زبان عدهاي که در شرايط رنج و سختي، دعوت خدا و پيامبرش را اجابت کردند، ميفرمايد: «قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيل» (آلعمران: 173)؛ (آنها) گفتند: خدا ما را کافي است و او بهترين حامي ماست. اين يعني همان آرامش و امنيت رواني بسزايي که انسان متوکل از آن برخوردار ميشود: «لَيْسَ لِمُتَوَكِّلٍ عَنَاءٌ» (تميمي آمدي، 1410ق، ص 556)؛ کسي که به خدا توکل کند، رنج و خستگي روحي ندارد و در ساية آن، هرگز از کسي جز خدا نميهراسد: «وَ لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه» (احزاب: 39)؛ درحاليکه نگاهي به وضعيت کساني که از شاخصة توکل و اعتماد به خداي متعال بيبهرهاند، نشان ميدهد که اين دسته از انسانها دائماً در اضطراب و نگراني بهسر ميبرند.
2ـ2. اميدآفريني
یکی از مفاهيم مورد توجه در روانشناسي، «اميد» است که به زندگي انسان معنا میبخشد و هنگام هجوم مشکلات و ناملايمات، از فروپاشي رواني انسان جلوگيري ميکند. «اميد» حالت پويا و ديناميک روان انسان است و اميدوار بودن، حالتي از آمادگي دروني و متراکم و مصرفنشده براي فعاليت است (فروم، 1374، ص 37ـ39). اميد نقش اکسيژن رواني را براي انسان دارد که وجود آن براي بقا و مبارزة فراگير با چالشهاي زندگي، اثربخش و ضروري است. نتايج تحقيقات علمي نشان ميدهد افرادي که اميد زيادي دارند، از ويژگيهاي مشترکي همچون توانايي برانگيختن خود و احساس کارداني کافي براي يافتن راههاي دستيابي به اهدافشان برخوردارند. از نظر لازاروس و همکارانش، اميدواري موجب ميشود تا انسان به خود اعتماد داشته باشد و با اين اعتماد، راهبردهاي سازگاري خاص خود را بهکار گيرد (احمدوند، 1382، ص 143).
با عنايت به آنچه گفته شد، نقش اميدواري در سلامت انسان و جلوگيري از فروپاشي روح و جسم آشکار ميشود. کوبلر راس، روانپزشک معروف، معتقد است: «همين که آدمي به آيندهاي روشن اميد داشته باشد، احساسي نيکو و شاد به وي دست داده و در او انگيزة کار و تلاش ايجاد نموده و او را به فعاليت صحيح زندگي وادار ميکند» (کوبلر راس، 1379، ص 142و70). بين توکل بر خدا و ايجاد اميد، رابطة تنگاتنگي وجود دارد و توکل اميد را بارور ميکند؛ چنانکه برخي روانشناسان غربي نيز به اين حقيقت دست يافتهاند. روبرت در تحقيقات جامع خود دربارة نيازهاي اعتقادي انسانها، قرن 21 را قرن معنويت ناميده و بهترين راه ايجاد اميد را رابطه با خداوند معرفي کرده است (وست، 1387، ص 17).
بازخواني دعاي هفتم صحيفه سجاديه نشان ميدهد که روح حاکم بر آموزههاي تربيتي اين دعا، روح اميدباوري و اميدآفريني به قدرت الهي است؛ بهگونهايکه اين دعا با بشارت گشوده شدن سختيها آغاز ميشود: «يا مَنْ تُحَلُّ بِه عُقَدُ الْمَکارِه» (دعاي 7، فراز 1)؛ ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود.
همچنين در اين دعاي نسبتاً کوتاه، امام سه بار از واژة «فَرَج» با تعابيري همچون «رَوْحِ الْفَرَج» (دعاي 7، فراز 1)، «بَابَ الْفَرَج» (دعاي 7، فراز 8) و «فَرَجاً هَنيئاً» (دعاي 7، فراز 8) استفاده نمودهاند. جالب آنکه اين يادآوري و ايجاد اميد به فرج، که در دعاي حضرت آمده، خود نوعي فرج است و اميدآفرين؛ چنانکه امام رضا ميفرمايند: «انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج» (طوسي، 1411ق، ص 459).
امام سجاد رهايي از غم و اندوه را با تعبيراتي همچون «شکستن سلطة هم و غم»، «فتح باب» و «فَرَج» بيان نمودهاند. برای مثال، از خدا درخواست ميکنند که سلطة غم و اندوه را به قوت خويش در وجود ایشان بشکند: «وَ اکسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک» (دعاي 7، فراز 8). اين درخواست امام گوياي آن است که اگرچه سختيها و مشکلات، انبوهي از غم و ناراحتي را براي انسان بههمراه دارد، اما با توکل و اعتماد به خدا، يأس و نااميدي زايل ميشود.
تعبير ديگر حضرت در دعاي هفتم اين عبارت است: «يا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَج» (دعاي 7، فراز 1)؛ اى خداوندى که راه بیرون شدن از تنگنا و رفتن به سوی آسایش، از تو خواسته شود. اين فراز، وضعيت انسان متوکلي را بهتصوير ميکشد که در کشاکش مشکلات و رنجها، در درگاه خدا سرشار از اميد بوده و گشايش امور را آرزومند است. در همين زمینه، پيامبر اکرم ميفرمايند: «از فرشتة وحي، جبرئيل، پرسيدم: توکل چيست؟ گفت: «... وَ لَمْ يَرْجُ... سِوَى اللَّه» (ر.ک: حرعاملي، 1409ق، ج 15، ص 194)؛ اينکه انسان بجز خدا به هيچ کس اميد نداشته باشد.
ازاينرو بايد گفت که حضرت با راهبرد توکل و شناساندن قدرت بيپايان خداوند، انسان را به اين نکتة تربيتي رهنمون ميسازند که تمامي مشکلات، در برابر قدرت پروردگار هيچ است. در اين صورت، آدمي بهواسطة قرار گرفتن در شرايط بحراني، همه چيز را تمامشده نميانگارد و چشمانش به روزنههاي خير و رحمت از جانب خداوند متعال است که زمينة فرج و گشايش را در سختترين شرايط فراهم ميکند. اين مفهوم در آيات بسياري از قرآن کريم بهچشم ميخورد: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً» (طلاق: 3). اين آيه وعدة اميدبخشي است به همة توکلکنندگان و بيانگر آن است که هرکس بر خدا توکل کند و به تدبير و تقدير او اعتماد نمايد، خدا برايش کافي است و تمام امورش را کفايت ميکند (ر.ک: طبرسي، 1425ق، ج 25، ص 100).
در آية ديگر، خداوند خطاب به پيامبر ميفرمايد: «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيم» (شعراء: 217)؛ و بر خداوند عزيز و رحيم توكل کن؛ يعني مخالفتها و كمىِ دوستان و پيروان هرگز تو را دلسرد و نااميد نسازد و در عزم آهنين تو اثر نگذارد؛ تو تنها نيستى؛ تكيهگاهت خداوندى است که بهسبب عزتش، همواره ظلم ظالمان را درهم شکسته است و بهسبب رحمتش، انبيا و مؤمنانى را كه در اقليت بودند، رهايى بخشيده و آنها را مشمول رحمتش ساخته است (ر.ک: مکارم شيرازي و همكاران، 1374، ج 15، ص 368)؛ و در يک کلام، ميبينيم که با توکل بر خدا چشمههاي اميد نقشآفرين به روي انسان گشوده ميشود.
3ـ2. تقويت اراده
از مهمترين عوامل ضعف اراده در حين مواجهه با پيشامدهاي ناگوار، عدم احساس حضور خدا در صحنة زندگي است. در علم روانشناسي اثبات شده که نيروي معنوي انسان در اراده بسيار مؤثر است. ازاينرو برخی روانشناسان بر لزوم توجه به دعا و نيايش در زندگي بشر تأکيد کرده و اين کار را از مقدمات لازم براي تقويت انگيزه از راه تلقين به نفس دانستهاند. براي نمونه، ويليام جيمز معتقد است که اضطراب و پريشاني روحي پيامد خطاهايي است که از انسان سر ميزند و راه درمان آن، اعتقاد به خداوند و ارتباط با اوست (ر.ک: زيدان، 1958، ص 234).
پس انسان گرفتار در بحران، به نقطة اتکايي مطمئن نياز دارد تا بتواند بدون ترس و دلهره تصميم لازم را بگيرد. توکل، اين نقطة اتکا و قوت قلب را براي انسان فراهم ميکند. امام سجاد در دعاي هفتم صحیفه سجاديه، خطاب به خدا عرضه ميدارند: «أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّات» (دعاي 7، فراز 4)؛ اي خدايي که در تمام دشواریها (بر تو توکل کنند و) تو را میخوانند. اين روی آوردن خالصانه به درگاه خداوند موجب تقويت ارادة انسان در مواجهه با مشکلات ميشود؛ چنانکه خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: «إِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين» (آلعمران: 159)؛ هنگامي که تصميم گرفتي، [قاطع باش! و] بر خدا توکل کن! زيرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
علامه طباطبائي اين نکته را گوشزد ميکنند که اگر انسان در هنگام ورود در امري به خدا توكل کند، در حقيقت، به سببى متصل شده كه شكستناپذير است و فوق هر سبب ديگر. در نتيجه، ارادهاش قوى میشود و ديگر هيچيك از اسباب ناسازگار روحى نميتواند بر ارادة او غالب شود (ر. ک: طباطبائي، 1417ق، ج 4، ص 65).
توکل در انسان انگيزه ايجاد ميکند و او را به کار و فعاليت ترغيب مينمايد و برخلاف تصور برخي، از تلاش و مجاهدت بازنميدارد؛ چراکه توکل موجب اعتماد به نفس و تقويت پايداري است. ازاينرو مفهومي ارادهآفرين، محرک و فعال دارد. شهيد مطهري در اينباره مينويسند: «در استعمالات قرآني، "توکل" با حرف "علي" بهکار رفته و ازاينرو عبارتي مانند "توکلت علي الله" يعني من اين کار را بهعهده گرفتم به اتکای پروردگار؛ نه به اينکه از عهدة خودم برداشتم و به عهدة او گذاشتم» (مطهري، 1389، ص 15).
4ـ2. عزت نفس
واژة «عزت» در لغت بهمعناي قدرت، شدت و غلبه آمده است. «ارض عزاز» يعني زمين محکم و نفوذناپذير (ر.ک: ابنمنظور، 1414ق، ج 5، ص 375). راغب اصفهاني عزت را حالتي ميداند که نميگذارد شخص (از نظر روحي) مغلوب کسي شود و شکست بخورد (ر.ک: راغب اصفهاني، 1412ق، ص 563). هرگاه کلمة «عزت» با واژة «نفس» آيد، مربوط به انسان و از نوع اکتسابي آن است؛ به اين معنا که در اثر تمرين و ممارست، انسان حالتي را در خويشتن پرورش دهد که در برخورد با حوادث زندگي و خواستههاي نفساني، سرسخت و مقاوم باقي بماند (شجاعي، 1387، ص 181). بنابراين اين واژه در مورد انسان، بهمعناي حفظ آبرو و شخصيت و عدم کرنش و دريوزگي در برابر صاحبان زر و زور و تزوير است؛ يعني يک نوع شکستناپذيري است. چنين عزتي تنها و تنها در پرتو بندگي خالصانة پروردگار حاصل ميشود: «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً (فاطر: 10)؛ کسي که خواهان عزت است، [بايد از خدا بخواهد؛ چراکه] تمام عزت براي خداست.
عزت نفس ازجمله مفاهيم مورد توجه روانشناسان است و آنها هريک به تعريفي از اين واژه پرداختهاند. برای مثال، آبراهام مزلو عزت نفس را درجة ارزشمنديای که شخص برای خويشتن احساس ميکند، ميداند (ر.ک: مزلو، 1367، ص 17). کارل راجرز نيز تعريفي مشابه در اينباره دارد (ر.ک: احمدي و ديگران، 1399). برخي ديگر، عزت نفس را داشتن احساس اطمينان در برخورد با چالشهاي زندگي، خودتوانمندي، احساس صلاحيت براي خوشبختي، احترام به خود يا حرمت نفس تعريف کردهاند (ر.ک: براندن، 1380، ص 53). با عنايت به اين تعاريف ميتوان گفت که دو عنصر در عزت نفس ديده ميشود: يکي باور به خودتوانمندي؛ و ديگري احترام به خود يا داشتن حرمت نفس؛ که هر دو نقش مهمي در موفقيت و سعادت انسان دارند.
روانشناس معروف، ناتانيل براندن، معتقد است که عزت نفس موجب تسکين و صفاي روح آدمي میشود. وی در جاي ديگر مينويسد: «هرچه ميزان عزت نفس آدمي ارتقا يابد، به همان نسبت در امور زندگي سازندهتر و بلندهمتتر خواهد بود» (براندن، 1390، ص 17و21). نتيجه آنکه شخصيت انسان در قالب عزت نفس شکل میگیرد و این امر مددکار او در مسير زندگي است (شجاعي، 1387، ص 181).
با توجه به آنکه رو زدن به مردم و تملق و ستايش نابجاي آنان موجب خدشهدار شدن عزت و کرامت آدمي است، امام سجاد عرضه ميدارند: «خدايا! اگر مرا به بندگانت واگذاری، روی درهم کشند، و اگر به اقوامم حوالت دهی محرومم سازند، و اگر عطا کنند عطایی اندک و پر درد سر دهند، و بر من منت بسیار گذارند، و بیش از حد نکوهشم نمایند» (دعاي 22، فراز 2). آن حضرت در فرازي از دعاي ديگر صحيفه سجاديه عرضه ميدارند: «حاجت خواستن محتاج، از محتاج دیگر، از سبک رائی و گمراهی عقل اوست» (دعاي 28، فراز 3ـ5). لذا آن حضرت در دعاي هفتم صحيفه سجاديه، که محور اين نوشتار شمرده میشود؛ خطاب به پروردگار عرضه ميدارند: «أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّات» (دعاي 7، فراز 4)؛ [انسانهاي مؤمن و متوکل] در تمام دشواریها، تو را میخوانند و در بلیات و گرفتاریها به تو پناه جویند.
در تطبيق بحث با روايت بايد گفت که امام صادق ميفرمايند: «إنَّ الْغِنَى وَ الْعِزَّ يَجُولَانِ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنَاه» (ابنشعبه حراني، 1404ق، ص 373)؛ بينيازي و عزت در حرکتاند؛ هنگامي که محل توکل را بيابند، درآنجا وطن ميگزينند. ازهمينروست که در ادعية اهلبيت ميخوانيم: «اللَّهُمَّ أَعِزَّنِي بِالتَّوَكُّل» (مجلسي، 1403ق، ج 87، ص 17)؛ خدايا! مرا در ساية توکل، عزيز و سرافراز کن.
اين مفهوم تربيتي در قرآن کريم اينگونه بيان شده است: «وَ مَن يَتَوَکَّل عَليَ اللَّه فَأنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَکِيم» (انفال: 49). از آنچه در ادامة آيه آمده است که «عزت از آن خداوند است»، به دست ميآيد که فرجام کار انسان متوکل دست يافتن به عزت است. بهتصريح علامه طباطبائي، خداوند چون خودش عزيز است، کسي را که بر او توکل میکند و از او ياري ميطلبد، ياري ميکند (ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ج 9، ص 99). اين نصرت و ياري خدا موجب ميشود که شخص در امور زندگي خود، احساس حقارت نکند و عزت نفس او حفظ شود.
«آري، بينيازي و عزت نفس، در اعتماد و توکل به حق است. کسي که روي نياز به درگاه غني مطلق آورد و دلبستگي به ذات مقدس حق تعالي پيدا کرد و چشم طمع از مخلوق فقير نيازمند پوشيد، بينيازي و غناي از مخلوق در قلب او جايگزين شود و عزت و بزرگواري در دل او وطن کند» (موسوي خميني، 1391، ص 693).
5ـ2. احساس رضايتمندي
از ديگر آثار توکل در سلامت معنوي، احساس رضايتمندي از زندگي است. ارزيابي ذهني انسان متوکل از مشکلات، مثبت است و اگر ارزيابي و نگاه فرد مثبت باشد، عواملي که باعث فشار روحي و بيماري ميشود، براي او به حداقل خواهد رسيد.
از نگاه روانشناسان، نگاه مثبت به امور و مسائل زندگي، حتي بيماري و درد، موجب ارتقاي سلامت روان انسان ميشود و متخصصان عصب، روان و ايمنشناسي اثر اين مثبتنگري بر تقويت سيستم ايمني را تأييد کردهاند (مرعشي، 1387، ص 72).
اینکه انسان نگرش مذهبي خود را با معارف دعا تقويت کند و حوادث را با نگاه مثبت و احساس رضايتمندي از زندگي ببيند، موجب ارتقاي سلامت او ميشود (ر.ک: کجباف و رئيسپور، 1387). پارگامنت، يکي از روانشناساني است که در حوزة روانشناسي معنوي تحقيقات بسياري انجام داده و معتقد است که افراد در ساية مذهب تفسير واقعبينانهاي از زندگي دارند و ميتوانند وقايع منفي را مثبت معنا کنند؛ حتي فرويد که نگاه منفي و بدبينانه به مذهب دارد، ميگويد: «مذهب براي همة بشريت بهمثابة تسکيندهندة آلام و رنجهاي زندگي است» (فروم، ۱۳۷۹، ص ۴۲).
بنابراين انسان متوکل، ازآنجاکه راضي به مقدرات الهي است، حتي به امور ناخوشايند نيز با نگاه مثبت مينگرد. لذا بيان امام سجاد پس از آنکه در نخستين فرازهاي دعاي هفتم به قضا و قدر الهي اشاره ميکنند، چنين است: «وَ جَرَي بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَي إِرَادَتِک الْأَشْياء» (دعاي 7، فراز 2)؛ خدايا! قضا به قدرتت جریان گیرد و همه چیز به اراده تو روان شود و در ادامة همين دعا، از خدا ميخواهند: «وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ» (دعاي 7، فراز 8)؛ خدایا، مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن (به آنچه از مشکلات نزد تو شکايت کردم، خوشبينم کن تا آنها را مشتمل بر حکمتها و مصلحتهايي از جانب تو بدانم). ازهمينروست که در روايات، يکي از درجات توکل، رضايتمندي از مقدرات الهي بيان شده است (ر.ک: کليني، 1429ق، ج 2، ص 65) و در آيات پاياني سورة «فجر» نيز ميخوانيم: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضيّة» (فجر: 28ـ29). مطابق تفاسير، اين آيه دربارة امام حسين است که با توکل بر خداوند رسالت خويش را به بهترين شکل انجام دادند (ر.ک: فيض کاشاني، 1415ق، ج 5، ص 328).
6ـ2. تقويت تابآوري
عواملي که انسان را در سازگاري و انطباق با مشکلات و تنگناهاي زندگي ياري ميرسانند، از موضوعات مورد توجه در علم روانشناسي است. در اين زمینه، يکي از موضوعات قابل توجه، ميزان تابآوري افراد است. ماستن و گارمزي تابآوري را يک فرايند، توانايي يا پيامد سازگاري موفقيتآميز با شرايط تهديدکننده تعريف کردهاند. از منظر علم روانشناسي، باور به يک نيروي ماورايي تحمل افراد و تابآوري آنها را در برابر سختيها افزايش میدهد و آنها را در زمينة غلبه بر چالشها و تغييرات در زندگي ياري ميرساند (احمدي و ديگران، 1399).
در آموزههاي ديني، از تعبير «باور به يک نيروي ماورايي» به «توکل بر خداوند قادر متعال» ياد ميشود. در اثر توکل است که مشکلات و چالشهاي زندگي در نظر انسان آسان ميشود. اين مسئله در زمینة افزايش ميزان تابآوري و مقاومت افراد در برابر مشکلات نقش بسزايي دارد.
بيان تربيتي امام سجاد در دعاي هفتم صحيفه سجاديه چنين است: «ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَاب» (دعاي 7، فراز 2)؛ خدايا! دشواریها به لطف تو آسان (و نرم) گردد. در زبان عربي ميان دو واژة «ذ ل ل» و «صعاب» ارتباط معناداري ديده ميشود (مدني، 1428ق، ج 2، ص 307ـ323). «حيوان صعب» به چهارپاي غيراهلي گفته ميشود؛ درصورتيکه «حيوان ذلول» چهار پاي رام است (ابنسيده، 1421ق، ج 1، ص 454). در اين فراز، امام سجاد تصويري را ترسيم ميکنند که در آن، سختيهاي زندگي همچون حيواني درنده است که در برابر قدرت الهي رام شده و مطيع فرمان خداوند است. در روايت نيز همين مضمون آمده است: «منْ تَوَكَّلَ عَلَى اللَّه، ذَلَّتْ لَهُ الصِّعَابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الْأَسْبَاب» (تميمي آمدي، 1410ق، ص656)؛ هرکس بر خدا توکل کند، دشوارىها براى او آسان مىشود و اسباب برايش فراهم مىگردد.
از منظر آيات قرآن، ايجاد روحية صبر و استقامت، از اعتماد و توکل بر خداي تعالي نشئت ميگيرد: «و ما لَنا اَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَي اللّهِ و قَد هَدنا سُبُلَنا و لَنَصبِرَنَّ عَلي ما ءاذَيتُمونا» (ابراهيم: 12). تفريع جملة «لَنَصبِرَنّ» بر توکل، اين مسئله را بهخوبي نشان ميدهد (ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ج 12، ص 33). چنانکه در اين آيه از کلام الهي، خداوند پس از آنکه پيامبرش را دعوت به صبر میکند، ميفرمايد: «وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّه...» (نحل: 127)؛ و تو [اي رسول!] صبر و تحمل پيشه کن که صبر تو تنها به [توفيق] خداست. به گواهي مفسران، اين نيرو و تواني که پيامبر بر صبر دارند و ميتوانند اين همه مشکلات را تحمل کنند، همه از خداى تعالى سرچشمه گرفته است؛ چون نيرو و تواني نيست جز از جانب پروردگار (ر.ک: ابوالفتوح رازي، 1408ق، ج 12، ص 121؛ طباطبائي، 1417ق، ج 12، ص 375).
در پايان بايد افزود، اثربخشي معنوي توکل به اين موارد خلاصه نميشود و ميتوان با واکاوي بيشتر در آموزههاي تربيتي اين دعا، به زواياي ناپيدا و ابعاد مختلف ديگري نيز دست يافت.
نتيجهگيري
براساس آنچه در اين پژوهش بيان شد، بايد گفت:
ـ با اينکه بيش از چند دهه از مطالعه دربارة سلامت معنوي ميگذرد، هنوز فهم مشترکي از مؤلفهها و شاخصهاي بعد معنوي سلامت شکل نگرفته است.
ـ آنچه از آموزههاي تربيتي قرآن کريم و صحيفه سجاديه بهدست ميآيد، اين است که سلامت معنوي وضعيتي است داراي مراتب مختلف که ارتباط انسان را با خداي تعالي در حد اعلي برقرار نموده و موجب آرامش و ارتقای روحي انسان ميشود. اين وضعيت، داراي چندين مؤلفه است که محور آن، از توکل و اعتماد بر خداي متعال شکل ميگيرد.
ـ در دعاي هفتم صحيفه سجاديه که برگرفته از کلام الهي و بهمثابة نسخهاي شفابخش براي بحرانهاي عصر حاضر است، از توکل و اعتماد بر خداي قادر متعال بهعنوان راهبرد تربيتي اساسي در زمینة ارتقای سلامت معنوي و محافظت از موقعيتهاي استرسزا ياد شده است.
ـ از منظر امام، توکل فرايندي است که کارکردها و نتايج مختلفي بههمراه دارد. آنچه از بازخواني آموزههاي تربيتي دعاي هفتم صحيفه سجاديه، که امروزه در علم روانشناسي هم به آن رسيدهاند و در متن به آن اشاراتي شد، تبيين شش کارکرد در سلامت معنوي انسان است که عبارتاند از:
ـ رويکرد متوکلانه رويدادها را براي فرد کماسترس و معناپذير ميسازد. ازاينرو انسان گرفتار در انبوه مشکلات، از نظر رواني ضربه نخواهد خورد و از احساس اطمينان، آرامش و امنيت رواني عميقي برخوردار خواهد شد.
ـ توکل همچنين در زمینة اميدبخشي به زندگي و کاهش سرخوردگي و رنج بههنگام درماندگي، نقش بسزايي دارد.
ـ انسان گرفتار در مشکلات به نقطة اتکايي مطمئن نياز دارد تا بتواند بدون ترس و دلهره تصميم لازم را بگيرد. توکل اين نقطة اتکا را براي او فراهم میسازد و موجب تقويت ارادة وي ميشود.
ـ انسان بهواسطة اتکا به قدرت پروردگار و توکل بر او، از ديگران احساس بينيازي ميکند و از سر فرود آوردن و تملق آنها امتناع میورزد؛ در نتيجه داراي کرامت و عزت نفس ميشود.
ـ از ديگر آثار توکل، احساس رضايتمندي است؛ بدين معنا که انسان متوکل چون راضي به مقدرات الهي است، حتي به امور ناخوشايند نيز با نگاه مثبت مينگرد. اين مسئله نقش بسزايي در زمینة کاهش فشارهاي روحي و رواني و دستيابي به سلامت معنوي دارد.
ـ انسانهاي باخدا و متوکل، از تابآوري بالايي در رویارویی با مشکلات برخوردارند؛ زيرا خداوند را حامي و پشتيبان خود ميدانند و اطمينان دارند که اين حوادث و رويدادهاي ناگوار ناپايدارند و با امدادهاي الهي از اين وضعيت دشوار عبور خواهند کرد.
ـ برايناساس پيشنهاد ميشود که نظام سلامت و دستگاههاي ذيربط ضمن استفاده از ديدگاههاي صاحبنظران دلسوز و بااخلاص، با اجراي پژوهشهاي کيفي و کاربردي بيشتر در اين زمينه، نهادينهسازي و گسترش اين شاخص را مدنظر قرار دهند.
- صحيفه سجاديه، 1389، ترجمة حسين انصاريان، تهران، پيام آزادي.
- ابنسيده، عليبن اسماعيل، 1421ق، المحکم و المحيط الاعظم، بيروت، دارالکتب العلميه.
- ابنشعبه حرانى، حسنبن علي، 1404ق، تحف العقول، قم، جامعة مدرسين.
- ابنمنظور، محمدبن مكرم، 1414ق، لسان العرب، بيروت، دار الفكر.
- ابوالفتوح رازى، حسينبن على، 1408ق، روضالجنان و روحالجنان فى تفسيرالقرآن، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
- احمدوند، محمدعلي، 1382، بهداشت رواني، تهران، دانشگاه پيام نور.
- احمدي، محمدرضا و ديگران، 1399، «تأثير باورهاي ديني بر افزايش ميزان تابآوري و عزت نفس همسران افراد معتاد به مواد مخدر»، روانشناسي و دين، سال سيزدهم، ش 4، ص 23ـ38.
- اردکاني يزدي، قاضيبن محمد، 1388، تحفه رضويه (شرح صحيفه سجاديه)، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
- ازهري، محمدبن احمد، 1421ق، تهذيب اللغة، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- اسحاقي، سيدحسين، 1399، آرامش و سلامت معنوي در بحرانها، قم، مرکز مديريت حوزههاي علميه.
- اميدواري، سپيده، 1387، «سلامت معنوي، مفاهيم، چالشها»، پژوهشهاي ميانرشتهآي قرآن كريم، سال اول، ش 1، ص 5ـ18.
- براندن، ناتانيل، 1380، روانشناسي عزت نفس، ترجمة مهدي قرچهداغي، تهران، نخستين.
- ـــــ ، 1390، چگونه عزت نفس خود را تقويت کنيم؟، ترجمة اسماعيل کيواني، تهران، گلريز.
- تميمي آمدى، عبدالواحدبن محمد، 1410ق، غررالحكم و دررالكلم، قم، دارالکتب الاسلامي.
- حرعاملى، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشيعه، قم، مؤسسة آلالبيت.
- دهخدا، علياكبر، 1385، فرهنگ متوسط دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.
- ديماتئو، ام. رابين، 1378، روانشناسي سلامت، ترجمة محمد کاوياني و ديگران، تهران، سمت.
- راغب اصفهانى، حسينبن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، تصحيح صفوان عدنان داوودي، بيروت، دارالشاميه.
- رضايي اصفهاني، محمد، ۱۳۸۹، بهداشت روان، قم، پژوهشهاي تفسير علوم قرآني.
- زيدان، محمود، 1958، وليم جيمس، قاهره، دارالمعارف.
- شجاعي، محمدصادق، 1387، توکل به خدا راهي به سوي حرمت خود و سلامت روان، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- صانعی، سیدمهدی، 1387، بهداشت روان در اسلام، قم، بوستان کتاب.
- طباطبائى، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، قم، جامعة مدرسين.
- طبرسي، حسنبن فضل، 1425ق، مکارم الاخلاق، تهران، دارالفقه.
- طوسى، محمدبن حسن، 1411ق، الغيبة للحجة، قم، دارالمعارف الاسلاميه.
- عباسي، محمود و ديگران، 1391، «تعريف مفهومي و عملياتيسازي سلامت معنوي، يک مطالعه روششناختي»، اخلاق پزشکي، دوره ششم، ش 20، ص 11ـ44.
- عزيزي، فريدون و ديگران، 1393، سلامت معنوي، چيستي، چرايي و چگونگي، تهران، حقوقي.
- فروم، اريک، 1374، انقلاب اميد، ترجمة مجيد روشنگر، تهران، مرواريد.
- ـــــ ، 1379، اخلاق روانشناسي (اصول اخلاقي روانشناسان انجمن روانشناسي آمريکا)، ترجمة عليمحمد گودرزي، تهران، خدمات فرهنگي رسا.
- فيض كاشانى، ملامحسن، 1415ق، تفسير الصافى، تحقيق حسين اعلمى، تهران، صدر.
- قرشي، سيدعلياکبر، ۱۳۷۱، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- قرضاوي، يوسف، 1394، نقش ايمان در زندگي (الايمان و الحياة)، ترجمة فرزانه غفاري و محسن ناصري، تهران، احسان.
- کجباف، محمدباقر و حفيظالله رئيسپور، 1387، «رابطه بين نگرش مذهبي و سلامت رواني در بين دانشآموزان دبيرستانهاي دخترانه اصفهان»، مطالعات اسلام و روانشناسي، دوره دوم، ش 2، ص 31ـ43.
- کوبلر راس، اليزابت، 1379، پايان راه (پيرامون مرگ و مردن)، ترجمة علياصغر بهرامي، تهران، رشد.
- كلينى، محمدبن يعقوب، 1429ق، الكافي، قم، دار الحديث.
- مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- مدني، سيدعليخان، 1428ق، رياض السالكين في شرح صحيفه سيدالساجدين، قم، مؤسسة النشر الاسلامي.
- مرزبند، رحمتالله و علياصغر زكوي، 1391، «شاخصهاي سلامت معنوي از منظر آموزههاي وحياني»، اخلاق پزشکی، دوره چهارم، ش 20، ص 69-99.
- مرعشي، سيدعلي، 1387، بهداشت روان و نقش دين، تهران، علمي و فرهنگي.
- مرندي، سيدعليرضا و فريدون عزيزي، 1389، «جايگاه، تعريف و دشواريهاي پايهريزي مفهوم سلامت معنوي در جامعه ايراني ـ اسلامي»، اخلاق پزشکي، دوره چهارم، ش 14، ص 11ـ21.
- مزلو، آبراهام هرولد، 1367، انگيزش و شخصيت، ترجمة احمد رضواني، مشهد، آستان قدس رضوي.
- مصباح، مجتبي و سيدعليرضا مرندي، 1392، سلامت معنوي از ديدگاه اسلام (مفاهيم، شاخصها، مباني)، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مطهري، مرتضي، ۱۳۸۹، امدادهاي غيبي در زندگي بشر، تهران، صدرا.
- مكارم شيرازى، ناصر و همكاران، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلامي.
- موسوي خميني، سيدروحالله، 1391، تهذيب نفس و سير و سلوک از ديدگاه امام خميني، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
- وست، ويليام، 1387، رواندرماني و معنويت، ترجمة شهريار شهيدي و سلطانعلي شيرافکن، تهران، رشد.
- Hawks S.R. & et al, 1995, "Review of spiritual health: Definition. Role, And intervention strategies in health promotion", American journal of Health Promotion, N. 9, p. 371-378.
- John-Paul Vader, 2006, "Spiritual health: the text frontier", The Europan Journal of Public Health, N. 16, p. 457.