تحلیلی اکتشافی از مختصات مکتب علمی ـ تربیتی علامه مصباح بر پایه شاخصهای دوگانه شخصیت و آثار ایشان
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
يک مکتب، فراتر و گستردهتر از يک يا چند نظريه، از مجموعه آراء منسجم و همخوان و همسو و روشمندي متولد میشود که يک يا چند متخصص صاحب سبک در رشتهاي خاص از علوم پايه، دانش فني، علوم انساني، فلسفه، معارف اسلامي و يا هر رشته علمي و فرهنگي ديگر بر پايه چهارچوب نظري برگرفته از جهانبيني و ارزشهاي مقبول خويش اظهار داشتهاند. در اين زمینه، سيره عملي و گفتارها و آثار نوشتاري يک شخصيت مطرح صاحبنظر در صورت جامعيت و شمول نسبت به همه قلمروها و ساحتهاي علمي و تربيتي مشخصي که در تخصص و توان فکري و انديشه آن شخصيت ميگنجند، مکتب علمي ـ تربيتي او را شکل ميدهد. به هر ميزان که ديدگاههاي ارائه شده، افزون بر جامعيت و همسويي، از اتقان و اعتبار و روايي بيشتري برخوردار باشد، مکتب حاصل از مجموع آن ديدگاهها داراي اعتبار و اسناد و روايي بالاتري خواهد بود و به طريق اولي، اعتماد و اشتياق بيشتري را به جانب خود جلب خواهد ساخت و از جنبه آموزشي ـ تربيتي آثار بيشتر و بهتري برجاي خواهد گذشت.
گاهی يک مکتب نام و عنوان خود را از يک شخصيت برگزيده برداشت میکند و گاهی نام و عنوان آن از يک گروه و يا مکان و يا عرصه و زمان خاص گرفته شده است. برای نمونه، ميتوان به مکتب علمي ـ تربيتي علامه طباطبائي اشاره کرد که بهمثابه يک منظومه فکري، سيماي تمامنماي سيره و آثار آن شخصيت و شاگردان ايشان را به تصوير ميکشد. پيرو فرايندي از «تحليل اکتشافي» (exploratory analysis) روشن ميگردد که در دايره فکر و انديشه و سلوک تربيتي علامه طباطبائي شخصيتهايي همچون شهيد آيةالله مطهري، شهيد آيةالله بهشتي، شهيد آيةالله قدّوسي، آيةالله مصباح يزدي، آيةالله حسنزاده آملي، آيةالله جوادي آملي و دیگران پرورش يافتهاند که هرکدام به نوبه خود عضوي از مکتب وی بهشمار ميروند و افزون بر اين، خود نيز با دانش و تربيتي که احراز کردهاند صاحب مکتب علمي ـ تربيتي مستقلي شدهاند (ر.ک: رهنمايي، 1390، ص29-31). اين چهرهها همان شخصيتهايي هستند که مقام معظّم رهبري از آنان بهمثابۀ عقبه نظری نظام ياد ميکند:
مجموعهاي از متفکران، علما و سابقهدارها در امر دين عقبة تئوريک نظام هستند و آن را تشکيل ميدهند... الآن ما در حوزه قم علمايي داريم، بزرگاني داريم، صاحبنظراني داريم، انديشهپردازاني داريم،... خصوصاً ما شخصيت علمي ـ فکري روشنفکر برجستهاي مثل آقاي مصباح يزدي را در قم داريم (حسینی خامنهای، در ديدار مسئولان دفتر تبليغات اسلامي حوزة علمية قم، 28/6/1384).
درمجموع، مکتب علمي ـ تربيتي علامه مصباح يزدي داراي مختصاتي چهاردهگانه است ـ که عناوين آنها در ذیل خواهد آمد ـ و پس از بيان مطالبي در باب شخصيتشناسي ایشان، بهتفصيل شرح داده خواهد شد:
1) مسلک و مرام وجهاللهي؛ 2) نگاه جهادي به فعاليتهاي آموزشي ـ تربيتي؛ 3) تأکید بر تزکيه و خودپروري ارادي؛ 4) طرح موضوعات حکيمانه و متعالي؛ 5) رويکرد مؤثر اجتهادي ـ فقاهتي؛ 6) تعليم و تربيت روشمند؛ 7).ابعاد فراگیر دانش و رفتار؛ 8) نظريهپردازي دقيق؛ 9) ابتکار و نوآوري؛ 10) انصاف و مروت در نقد و بررسي افکار؛ 11).جبهه مقدم مبارزه با شبهات؛ 12) نخبهپروري؛ 13) ثبات و استواري؛ 14) چشماندازي متناسب با افق اعلاي الهي.
لازم به ذکر است که توصيف مکتب علامه مصباح به دو وصف «علمي ـ تربيتي» به مفهوم مصطلح دانش و فعاليت مربوط به رشته و يا گروه خاص تعليم و تربيت نيست. اين دو وصف، فراتر از مفهوم مصطلح، نگاهي عامترو فراگيرتر به موضوع تعليم و تربيت دارد، بهگونهاي که مختصات چنين مکتبي در ارتباط با دو شاخص اصلي، يکي شخصيت خود علامه مصباح و ديگري تمام آثار و مباحث و ديدگاههاي ایشان در قلمرو فلسفه، عرفان، اخلاق، حقوق، سياست، فرهنگ، جامعه و مانند آن قابل شناسایی است. بهمنظور پيشگيري از گستردگي مطالب فراتر از ظرفيت نشريات علمي، سعي شده است تحليل مختصات مزبور به اختصار ارائه شود.
شاخصهاي مکتب علمي ـ تربيتي علامه مصباح يزدي
اول. شخصيتشناسي
افزودن نام علامه مصباح در رديف واژگان کليدي ايجاب ميکند بحثي هرچند مختصر درباره شخصيت و برجستگيهاي علمي ايشان ارائه شود؛ کاري که پيشاپيش انجام پذيرفته است. شخصيتشناسي علامه مصباح کمک ميکند تا مختصات و وجوه مکتب علمي ـ تربيتي ايشان روشنتر ارائه شود. البته ضرورتي به گزارش اظهارات همه بزرگان حوزوي و دانشگاهي در بزرگداشت نام ایشان نيست، لیکن با گذري بر اظهارات امامين انقلاب و علامه طباطبائي و ديگران، همچنين ثبات قدم علامه مصباح در رويارويي با انواع تهمتها و برچسبهاي ناروا، بهنظر میرسد لازم است با اثبات اعتبار علمي و سلوکي ایشان، شاهدي بر توانمنديها و قابليتهاي چنين شخصيتي در جهت تنطيم و تدوين مکتبي علمي ـ تربيتي منسوب به ايشان باشیم.
الف) اعتبار علامه مصباح در ديد امام راحل
بارقهاي از کلام امام راحل کافي است تا اعتماد آن بزرگوار را نسبت به شأن و منزلت والاي شاگردش علامه مصباح يزدي به منصه ظهور رساند (ر.ك: مصباح يزدي، 1392، ص97-99). براي تعيين جايگاه مکتب علمي ـ تربيتي علامه مصباح يزدي در نگاه امام خميني کافي است به ذکر جمله معروفي اشاره کنیم که از فحواي کلام امام برميآيد که گواهي علامه مصباح بر امور در نزد ایشان ارزش دو گواهي را داشت. از اين فحوا به واژه «ذو شهادتين» تعبير شده است. در همين زمينه، بنا به گزارش گروه سياسي خبرگزاري فارس، در گفتوگو با آيةالله علياکبر مسعودي خميني (يکي از دوستان قديمي علامه مصباح و توليت سابق حرم حضرت معصومه و عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم)، ازجمله نکات بارز در زندگي آيةالله مصباح يزدي را ارتباط وي با امام راحل و بزرگان انقلاب اسلامي برشمرد. علامه مصباح همواره مورد تأييد و حمايت علما و مراجع عظام تقليد بود. آيةالله مسعودي خميني درخصوص نظر امام خميني نسبت به علامه مصباح يزدي اظهار ميدارد:
در اوايل نهضت و در حدود سالهاي 41، 42 (چنانچه) شخصي از حضرت امام اجازهنامه ميخواست، براي اين مسئله ميبايست که دو نفر شهادت ميدادند و آن شخص را تأييد ميکردند. ولي يکبار وقتي که آيةالله مصباح شهادت دادند، امام فرمودند: شهادت ايشان کافي است. اين بدانمعناست که ايشان نزد حضرت امام «ذوالشهادتين» بوده و شهادتش بهجاي دو شاهد پذيرفته ميشده است (farsnews.ir/news/13991013000270)
اين تعريف که درواقع حسن اعتماد بالاي امام راحل به علامه مصباح را ميرساند، مربوط به سالهاي جواني علامه است. با گذر زمان و در اثر آن همه رشد و تعالي فکري و علمي و معنوي که براي استاد مصباح حاصل گشت، حسن اعتماد به ايشان در نظر بزرگان و بهويژه در ديد مقام معظم رهبري به مراتب بيشتر و بالاتر رفته است. ذيل همين عنوان «ذو شهادتين»، مستند ذو شهادتين براي نخستينبار در يزد توليد و در تاريخ 21 بهمنماه 1399 رونمايي شد (https://www.mojnews.com/1399112136555). قبل از اين نيز در سال 1398 کتابي توسط محمدحسن روزيطلب با عنوان ذوالشهادتين امام: برشهايي از خاطرات و روايتهاي تاريخي آيةالله محمدتقي مصباح يزدي منتشر گرديد (روزيطلب، 1398).
ب) اعتبار علامه مصباح از نگاه مقام معظم رهبري
برخي از اظهارات و تعابير بلند مقام معظم رهبري در معرفي شأن و منزلت علمي و معنوي و تربيتي علامه مصباح کافي است تا بر قابليتهاي آن استاد در نظريهپردازي و توليد و گسترش دانش در حد و قواره يک مکتب علمي ـ تربيتي صحه بگذارد:
1. جناب آقاي مصباح که بنده نزديک چهل سال است که ايشان را ميشناسم و به ايشان ارادت دارم، ارادت قلبي دارم. من به ايشان؛ فقيه، فيلسوف، متفکر، صاحبنظر در مسائل اساسي اسلام. اگر خداي متعال به نسل کنوني ما اين توفيق را نداد که از شخصيتهايي مثل مرحوم علامه طباطبائي يا مرحوم شهيد مطهري استفاده کنند ـ اما بحمدالله ـ اين شخصيت عزيز و عظيم خلأ آن عزيزان را پر ميکنند (حسینی خامنهای، 12/6/1378).
2. امروز بزرگاني ـ بحمدالله ـ هستند از قبيل آقاي مصباح و ديگران که واقعاً مباني فکري اسلامي دست اينهاست. از اينها استفاده کنيد (حسینی خامنهای، 4/4/1380).
3. خوشبختانه يکي از موفقيتهاي آقاي مصباح يزدي اين است که ايشان برخلاف خيلي از فضلاي ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلش در شاگردان خوب سرريز شده است (حسينی خامنهای، 13/12/1370).
4. خدا را شکرگزاريم که ـ بحمدالله ـ به جناب آقاي مصباح که از چهرهها و شخصيتهاي برجسته و نادرالوجود روحانيون امروز ما هستند، اين توفيق را داده که مجموعهاي از برادران را جمع کنند و آماده کنند براي کارهاي مهم و مسئوليتهاي حساس. بنده خود هم شخصاً از جناب ايشان تشکر و سپاسگزاري ميکنم، بهعنوان يک مسلماني که از ديدن طلاب و فضلاي آگاه و وارد و صاحب دانش و بينش خوشحال ميشود و احساس خشنودي ميکند (حسینی خامنهای، 17/2/1371).
5. ما دو چهره بزرگ علمي را در اين اواخر از دست داديم: يکي شهيد فخريزاده و ديگري آيةالله مصباح بود. هرکدام در منطقه خودشان و کار خودشان، و از هر دو هم ميراثهاي ارزشمندي در دستگاهي که تحت نظرشان بود باقي مانده که بايستي با قوّت و ـ انشاءالله ـ با بهترين وجهي ادامه پيدا کند (حسینی خامنهای، 19/10/1399).
از جنبه توانايي بالاي علمي، تعابيري همچون «صاحبنظر در مسائل اساسي اسلام»، «جبرانکننده خلأ علامه طباطبائي و شهيد مطهري»، «در دست داشتن مباني فکري اسلامي»؛ و از جنبه هنر و مهارت تربيتي، تعابيري همچون «سرريز شدن فضل استاد در شاگردان»، «تربيت مجموعهاي از طلاب و فضلاي آگاه و وارد و صاحب دانش و بينش» و مانند آن همه بيانگر کمال برخورداري علامه مصباح از عناصر و ارکان تشکيلدهنده و هدايتکننده يک مکتب علمي ـ تربيتي است.
در بيان و قلم و انديشة امام خامنهاي، چنين تعابير والايي که نشان از عظمت شأن علمي و نقش تربيتي استاد فقيد دارد، درباره کمتر شخصيتي بهکار رفته است. علاوه بر این، در پيام تسليت ايشان به مناسبت رحلت استاد، شانزده ويژگي شخصيتي براي وي ذکر شده است که تبيين هرکدام ـ به نوبه خود ـ مجال بيشتري ميطلبد. چنين اوصافی فراتر از نسبتها و جايگاهي است که براي يک نظريهپرداز و يا يک مجتهد و يا يک مقام عاليرتبه علمي و اخلاقي و معنوي و يا حتي يک مرجع تقليد منظور ميگردد. همين نگاهها موجب ميگردد ذهنيت انسان درخصوص انتساب يک مکتب علمي ـ تربيتي به علامه مصباح يزدي موجه باشد.
ج) اعتبار علامه مصباح از نگاه دو استاد برجسته ايشان
افزون بر تعريف و تمجيد دو رهبر عظيمالشأن انقلاب از علامه مصباح، سخن استاد برجسته ايشان علامه طباطبائي مبني بر اينکه «فکر او هيچچيز دورانداختني و زايدي ندارد» (اسلامي، 1382، ص283)، همچنين اظهارات آيةالله بهجت در پاسخ به درخواست عدهاي از ايشان براي برگزاري جلسه درس اخلاق، با اين بيان که «آقاي مصباح مورد تأييد من است؛ برويد از ايشان بخواهيد و من هم از ايشان ميخواهم که درس اخلاق را بيان کنند» (عربي، 1381، ص70) و علاوه بر آن، مفاد توصيفات و تسليتنامههاي بزرگان، بهويژه مراجع عظام (ر.ک: فرهنگ پويا، 1399، ص5-7)، به اضافه وجود آثار نوشتاري و صوتي گسترده و تعداد فراوان شاگردان و فرهيختگان تربيتيافته آن استاد و سيره عملي وي شأن و منزلتش را بسيار بالاتر از يک نظريهپرداز در جايگاه يک صاحب مکتب بهتصوير ميکشاند. عناصر يادشده را ميتوان نشاني از قابليتهاي بالاي ایشان براي صاحب مکتب بودن برشمرد.
د) اعتبار علامه مصباح از نگاه ديگران
همانگونه که اشاره شد، پايگاه علمي ايشان ميتواند شاخصي براي تدارک مکتب علمي ایشان بهشمار رود. بهرغم همه هجمههايي که در طول چندين دهه متوالي و بيوقفه از جانب برخي نويسندگان و سخنرانان عليه شخص و شخصيت علامه مصباح به ظهور رسیده، کسي تا کنون نتوانسته است وزانت علمي ایشان را ناديده انگارد. توجه به مطالب ذیل نيز که توسط گروه سياسي پايگاه اطلاعرساني الف با عنوان «آيةالله مصباح؛ متني فراتر از حاشيهها» انتشار يافته، خالي از لطف نیست:
برخلاف زندگي سياسي پربحث و حاشيه آيةالله مصباح، چه در قبل از انقلاب و چه در بعد از انقلاب، درباره شخصيت علمي و فکري او کمتر کسي ـ حتي از مخالفان سياسي وي ـ مناقشه دارد. حضور وي در مناظرات فکري اول انقلاب و سپس جلسات مستمر بحث و نظر و همچنين تربيت شاگردان متعدد، از ايشان چهرهاي بانفوذ و تأثيرگذار در نهادهاي علمي و فرهنگي چهار دهه گذشته ساخته بود. با اينحال، متأسفانه اين وزانت علمي طي قريب به ۲۵ سال گذشته تحتالشعاع برخي رويکردهاي سياسي، هم از جانب موافقان او و هم از جانب مخالفانش قرار گرفت. مخالفان با اتکا به رويکرد فکري ايشان در فلسفه سياست ديني و بياعتنايي آيةالله مصباح به فلسفههاي سياسي غير ديني و مدرن، وي را نماينده نوعي ارتجاع و طرفدار سرکوب مخالفان معرفي ميکردند و با طرح مطالبي راست و ناراست، فکر سياسي او را هيزم تبليغات سياسي خود کردند و برخي موافقان نيز با انتظار ورود مستقيم ايشان به معرکهگيريهاي سياست به شکلي ديگر همين مسير را طي کردند. و البته در اين ميان صراحت بيان نيز بهعنوان ويژگي شخصيتي ايشان به اين برداشتها و انتظارات صرفاً سياسي از اين شخصيت علمي دامن زد (https://www.alef.ir/news/1399/1013105).
در بررسي مطالب فوق، بيان اين نکته لازم است که اولاً علامه مصباح فراتر از هياهوهاي سياسي فکر و حرکت ميکرد و متأثر از نگاه و خواست و پسند و ناپسند موافقان و مخالفان خويش نبود. ثانياً، بيان صريح و گوياي ایشان امتياز بزرگی بهشمار میآمد و نشان از آن داشت که تمام مواضع فکري و سياسي او بر پايه ايمان راسخ و ترديدناپذير استوار گرديده است. احوال شخصيتي علامه مصباح گواهي ميدهد که ورودش به برخي مناقشات و معرکههاي سياسي همه از روي احساس و درک وظيفهمندي و بر پايه رسالتي است که خداوند بر دوش وي نهاده است.
از یک سو تعريف و تمجيدهاي فاخر نسبت به مقام شامخ استاد، و از سوي ديگر اهانتها و جسارتهاي حرمتشکن که نثار شخصيت ایشان میشد، نشان از ميزان بالاي تأثيرگذاري افکار و انديشههاي علامه مصباح دارد که دوستان را خاطرخواه ايشان و معاندان دگرانديش را در ستيز با او قرار ميداد. به هر روی، ميزان تأثيرگذاري تا اين حد از دیگر نشانههاي قابليت بالاي استاد براي انتساب مکتب به وي بهشمار ميرود. نظر به پراکندگي مواضع منتقدان و مخالفان و احياناً معاندان علامه مصباح و نبود مجال کافي در نقل و نقد مواضع مزبور در اين نوشتار، مجموعهاي از اظهارات اين سه گروه در تصویر ذیل جمعبندي و ارائه ميگردد تا هم به نکاتی از اين قبيل موضعگيريها اشاره شده باشد و هم از پراکندهگويي اجتناب گردد:
تصویر 1: تهمتها، اهانتها و هجمههاي ناروا عليه علامه مصباح يزدي
در برابر چنين هجمههايي، غير از پاسخهاي روشن که از مجموعه آثار مکتوب و سخنرانيهاي روشنگرانه علامه مصباح بهدست ميآيد (ر.ک: رهنمايي، ۱۴۰۰، رسا، 17 دي 1399، کد مطلب: 672152؛ جهان نيوز، 22 آبان 1397، کد مطلب: 651732؛ صنعتي، 1389، ص168)، برخي از اهالي قلم و تشکلهاي فرهنگي و سياسي واکنشهايي جدي و پاسخهايي مناسب ارائه دادهاند که از باب نمونه، به واکنش تعداد 21 دفتر از دفاتر «جامعه اسلامي دانشجويان» سراسر کشور ميتوان اشاره کرد. در بخشي از بيانيۀ مشترک اين تشکلها در پاسخ به اهانتهاي ناروا به ساحت ایشان چنين آمده است:
امروز ساحت عالمي را حرمت دريدهاند که وليّ امر زمان در توصيفش وي را داراي زبان گويا در اظهار حق و پاي بااستقامت در صراط مستقيم معرفي کرده و ايشان را از وجودهاي مغتنم زمان و منبع فکر و انديشه بيغل و غش معارف اسلامي ميدانند؛ مردي که آيةالله شيخ عيسي قاسم دربارهشان فرمودند: «دين اسلام داراي مردان و ستونهاي بزرگي است که آيةالله مصباح ازجمله آنهاست (farsnews.ir/news/14000416000844).
اما چرا چنين برداشتهايی خلاف واقع نُقل روزنامهها و شبکههاي مجازي ميگردد؟ پاسخ را ميتوان از سخن مقام معظم رهبري دريافت کرد:
وقتي يک نفري مثل جناب آقاي مصباح که حقيقتاً اين شخصيت عزيز جزو شخصيتهايي است که همه دلسوزان اسلام و معارف بايستي از اعماق دل قدردان و سپاسگزار اين مرد عزيز باشند... حرف رسا و نافذ و منطق قوي و مستحکم هر جايي که باشد دشمن آنجا را زود تشخيص ميدهد؛ چون حسابگر است آنجا را ميشناسد و ميآيد به مقابلهاش (حسینی خامنهای، 10/6/1379).
دوباره يادآوري ميشود آنچه درباره شخصيت علامه مصباح بيان شد ميتواند بهمثابه شاخصي از قابليتهاي بالاي ایشان در جهت تنظيم و تدوين و انتساب مکتبي علمي ـ تربيتي به نام و اعتبار ايشان تلقي گردد.
دوم. آثار علمي
هر مکتبي را ـ خواه الهي باشد يا سکولار، توحيدي باشد يا تکثرگرا ـ ميتوان علاوه بر اعتبار شخصيتي پديدآورنده آن، با مختصات دروني آثار صاحب آن مکتب شناسايي و معرفي کرد. هرچند در اين مقاله مجالي براي بررسي آثار علامه مصباح وجود ندارد، ليکن با مروري بر آثار مکتوب و سخنرانيهاي ايشان، در چهار ساحت اخلاقي ـ معنوي؛ معارفي ـ قرآني؛ فرهنگي ـ اجتماعي؛ و فلسفي ـ عرفاني، ميتوان به توصيف يک مکتب علمي ـ تربيتي منتسب به وي با جايگاه و ويژگيهاي چهاردهگانه پيشرو پرداخت. آنچه در اينجا ارائه ميشود نتيجه مطالعه چندين اثر منتخب از هريک از ساحتهاي چهارگانه و نیز تدريس برخي از آن آثار است:
1. مسلک و مرام وجهاللهي
همه امور براي خدا؛ خواستههاي هرمي.
سهگانه آموختن براي خدا؛ آموزش دادن به ديگران براي خدا؛ و عمل به دانستهها براي خدا (کليني، 1407ق، ج1، ص35)، همواره وجهه نظر علامه مصباح قرار داشت و بدين منوال، خداگرايي و خدابيني کليدواژه اساسي مطرح در منش و سيرت و خلق و خوي ایشان بود. استاد مصباح ضمن تبيين هرم سه بعدي روان انسان مشتمل بر «بعد آگاهى و شناخت نفس»، «بعد قدرت»؛ و «بعد محبّت»، جهتگيري هر سه بعد را به سوی خداوند دانسته، اظهار ميدارد:
عشق به خدا و پرستش او نيز جزء گرايشهاى فطرى انسان است که ريشه در ذات نفس دارد... بنابراين، علم و قدرت و محبت در عين اينکه ابعاد نفس انسان هستند، از همان اول بهطور فطرى ـ هرچند به شکل ضعيف ـ جهت نامحدودى را نشان مىدهند و ارتباطى با خداى متعال دارند (مصباح يزدي، 1391الف، ج2، ص33).
علامه مصباح افزون بر اين، طي يک سخنراني در پاسخ به اين سؤال ويژه که آیا خواستههاي انسان هرمي است يا مکعبي؟ بيان ميدارد:
خواستههاي برخي از افراد داراي سيستمي است و شبيه يک هرم است. در مجموعه خواستهاي اين افراد خواستههاي پهن و گستردهاي وجود دارد که در قاعده اين هرم است. اين خواستهها شامل تأمين زندگي، تربيت فرزند، رسيدگي به همسر، مسائل امنيت داخلي و... ميشود. اين خواستهها در سطح بالاتري جمعتر ميشود و تا به رأس هرم ميرسد که يک نقطه است و آن نقطه تعيين کننده همه خواستههاي آنهاست. اما کسان ديگري نيز وجود دارند که فکرشان مانند مکعب است که البته اين مکعب نيز ممکن است چند رُويه داشته باشد. در اين رويکرد چند چيز در کنار هم براي اين افراد هدف است و هيچگاه نيز به يک هدف و يک نقطه نميرسند. اگر ما اين مسئله را درست تصور کنيم و بدانيم همه فعاليتهايمان بايد به شکل يک هرم در يک نقطه متمرکز شود و سعي کنيم زندگيمان را بر همين اساس تنظيم کنيم، راه درست را در پيش گرفتهايم؛ يعني بايد اگر حرفي ميزنيم يا سکوت ميکنيم، اگر کاري انجام ميدهيم و يا اگر رأيي ميدهيم، همه براي خدا باشد و نه غير آن. هر اندازه انسان کارهايش فقط براي خدا باشد، مقامش نزد خدا بالاتر ميرود و هر قدر برخلاف اين باشد، مقامش تنزل يافته تا جايي که از چهارپايان نيز بدتر ميشود. فقط براي خدا! (مصباح يزدي، 25/5/1397).
2. نگاه جهادي به فعاليتهاي آموزشي ـ تربيتي
ساماندهي جبههاي فرهنگي در مسير کسب علم و معرفت و ادب و تربيت
کلام استاد مصباح در راستاي درس خواندن جهادي، تحقيق جهادي، تدريس جهادي بسيار روشن است، آنجا که فرموده است:
بر همه روحانيان، مبلّغان، استادان، معلّمان و تمامِ مسئولانِ فرهنگىِ کشور لازم است که در برابر تهاجمِ بى امانِ فرهنگى به دفاعِ جانانه از مرزهاى عقيدتى و فرهنگى اسلام بشتابند و بدانند جهادى که امروز بر همه ما واجب است، نه جهادى نظامى که جهادى فرهنگى است. سلاح کارآمدِ امروز نيز نه سلاح نظامى، که سلاحِ فرهنگى است. بايد همه باور کنيم که با جنگى به مراتب خطرناکتر از جنگ هشت ساله مواجهيم. در آن جنگ، هدف اشغال چند وجب از خاک ما بود؛ اما در اين جنگ، هدف نابودى ايمان ماست. به اندازه اهميت ايمان در مقايسه با خاک، اين جنگ فرهنگى مهمتر و خطيرتر از آن جنگ نظامى است.... جبهه حق بايد با تمام توان، با سلاح علم و معرفت و منطقِ درست، به مقابله با حزب شيطان بشتابد. هرگز جاى آن نيست که در مبارزه با هجوم بىامان امواج گمراهى و فساد، به حرکتهايى آرام و مورچهوار يا به فعاليتهايى سطحى و مقطعى دل خوش کنيم (مصباح يزدي، 1384، ص212-213).
نمونه تدريس با رويکرد جهادي: اولين دوره آموزشي کوتاه مدت پس از پيروزي انقلاب اسلامي که علامه مصباح ارائه نمود، دوره «پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيک» بود که بهار 1359 در «مؤسسه در راه حق» برگزار گرديد. واژگان «پاسداري» و «سنگرها» نهتنها روحيه و نگرش جهادي ایشان را مجسم ميکرد، بلکه موجب ميشد کلاس درس نيز حس و حال جهادي پيدا کند.
3. تأکيد بر تزکيه و خودپروري ارادي
از منظر علامه مصباح، برجستهترين نقش مربي خودساختهاي که درصدد تزکيه متربيان است اين است که زمينههاى مناسبي فراهم آورد تا آنان با اراده و اختيار خود در جهتِ نيل به کمالات انسانى تلاش کنند. «اراده» فعل خود انسان است و کسى نمىتواند آن را در انسان ايجاد کند، اما مربى مىتواند مقدماتى را فراهم کند که توجه متربى به خوبىها و کمالات معطوف گردد و به اراده کردن آنها تشويق شود. بهعبارت دیگر، انسان همانگونه که مىتواند «خودآموز» و «خودتعليم» باشد، مىتواند «خودپرور» و «خودتزکيه» نيز باشد (مصباح يزدي، 1399، ص22-24).
4. طرح موضوعات حکيمانه و متعالي
بيان معارف الهي در دو ساحت حکمت نظري و حکمت عملي
علامه مصباح حکمت را نور باطن میدانست و اظهار ميداشت: «براى اينکه دل نورانى گردد، بايد تحصيل حکمت نمايد؛ يعنى حالت ديگر قلب که مطلوب است، نورانيت آن مىباشد که به حکمت تحصيل مىشود. پس قلب، هم بايد محکم و مستحکم و هم نورانى باشد. هر دو حالت در نظر گرفته شده براى قلب ضرورى است» (مصباح يزدي، 1391ب، ص65).
شرط موفقيت در انجام وظيفه از نظر ایشان ورود به عرصه حکمت عملي و بسنده نکردن به حکمت نظري است. چنانچه شخص راه روشن و حکمت عملى نداشته باشد، هرچند اعتقاداتش محکم باشد و قلب قوى داشته باشد، ولى چون نمىداند چه رفتارهايى را بايد انجام دهد و چه صفاتى را بايد کسب نمايد، راه به جايى نمىبرد (همان).
قلب انسان براساس رهنمودهاي معصومان با رسيدن به مقام «يقين» نيرومند، و با حکمت عملي منور ميگردد (نهجالبلاغه، 1379، ص520، ن31). «البته سخنان اهلبيت ژرفايى بىمنتها دارد که عقل انسان از درک عمق آن قاصر است و با احتمالهايى که به ذهن مىآيد، بايد سعى کنيم از انوار کلمات ائمه اطهار بيشتر استفاده کنيم» (مصباح یزدی، 1391ب، ص66).
درمجموع، معارف راستين و يقيني به قلب نيرو ميبخشند و عمل به مفاد آن معارف و انجام امور شايسته قلب را نوراني میسازد تا پيمودن راه درست بهطور آگاهانه براي انسان ميسر شود (ر.ک: همان).
5. رويکرد مؤثر اجتهادي ـ فقاهتي
اجتهاد جامع همراه با توانمندي بالا در استنباط فروع از مباني و اصول
در تجزيه و تحليل موضوعات و مسائل، حتي مسائل روزمره و جديد فرهنگي و سياسي و اجتماعي و احياناً جريانشناختي، دأب علامه مصباح چنين بود که براي استنباط و استنتاج دقيق، مجتهدانه به آيات و روايات معصومان استناد ميکرد. آثار مکتوب و سخنرانيهاي ايشان گواه است که چگونه از روي اجتهاد و با رعايت تمامعيار تناسب مابين حکم و موضوع، فروع را از اصول و اصول را از مباني استنباط و استخراج مينمود تا به نتيجه قطعي و اطمينانآور دست يابد. علامه مصباح در تبيين علل پيروي از عالمان و مراجع در عصر غيبت چنين ميگوید:
هر روايت را بايد از نظر سند، حيثيت صدور، جهت صدور، اطلاق و تقييد، عام و خاص و موارد ديگر سنجيد. گاهى روايتى مخصّصِ روايت ديگرى است. گاهى روايتى مجمل است و به مبيّن نياز دارد. گاهى بين روايات تعارض پيدا مىشود. در اين موارد بايد به کسانى مراجعه کرد که فقيه باشند و در اين مسائل تخصص داشته، بتوانند اجتهاد کنند. اجتهاد براى اين است که در فهم روايات، موارد شبههاى پيش مىآيد و روشن نيست که منظور امام چه بوده است. بعضى رفتارهايى که از اهلبيت مىشنويم، روشن است و به اجتهاد نياز ندارد؛ اما مواردى هست که به اجتهاد نياز دارد و تشخيص آن کار فقيه است. بنابراين، همانطور که استفاده از گفتارهاى اهل بيت در بسيارى از موارد، به اجتهاد نياز دارد، در مواردى اسوهپذيرى از رفتارهاى آنها نيز به اجتهاد نيازمند است. فقيه اسلامشناس بايد معرفى کند که شما در چه وضعى بايد از آن رفتار پيروى کنيد (مصباح يزدي، 1384، ص73).
6. تعليم و تربيت روشمند
کاربست منضبط با تلفيقي از روشهاي استنتاجي ـ استنباطي ـ اکتشافي، افزون بر بهرهبرداري از روش الگويي و تجربي و اندوختهها و تجارب مفيد ديگران
از ميان آثار علامه مصباح يزدي کافي است به برخي آثار از مجموعه آثار ماندگار ايشان از منظر روشمندي توجه کنیم. برای نمونه، به معارف قرآن در قلمروهاي گوناگون حکمي و اعتقادي و انساني و رفتاري و اخلاقي بنگريد و يا دو اثر آموزش عقايد و آموزش فلسفه و يا ساير آثار را در نظر بگيريد. همه مطالب در اين آثار بهگونهای هماهنگ، همچون دانههاي تسبيح مترتب بر يکديگر تنظيم و ارائه گرديده است، بهگونهاي که خواننده با هيچ مطلب و يا کلام نامرتبط و يا زايد در لابهلاي سطور مواجه نمیشود و هر فراز و هر جمله و حتي هر عبارت کوتاه يا بلند جايگاه خاص خود را دارد. در روش استاد، مباحث نوعاً از اعم به عام و از عام به خاص و از خاص به اخص در جريان است و سرانجام بحث از هر مطلبي به صورت «توصيفي ـ تحليلي» و با تکيه بر روش «استنتاجي» و يا روش «اکتشافي» به پايان ميرسد و يا سرآغازي براي طرح بحث جديدي قرار میگیرد. برخي از آثار ایشان همچون سيماي پيامبر اعظم در آينه نهجالبلاغه، سيرۀ معصومان، سيري در ساحل: بينش و منش امام خميني، تماشاي فرزانگي و فروزندگي در بيان ابعاد شخصيتي علامه طباطبائي و خاطرات آيةالله مصباح از آيةالله العظمي بهجت و آفتاب مطهر (زندگي، انديشه و خدمات علمي و فرهنگي علامه شهيد آيةالله مرتضي مطهري با تمرکز بر روش «روايي ـ الگويي» تدوين و تأليف يافته است.
7. ابعاد فراگير دانش و رفتار
ابعاد گسترده و گوناگون فقهي، فلسفي، اخلاقي، حقوقي، سياسي و مانند آن
آثار معرفتآموز و دانشافروز علامه مصباح دايره وسيعي از معارف را دربر گرفته است. ایشان متخصصانه نسبت به همه ابعاد اين دايره نظر ميدهد. فراواني همراه با تنوع آثار وی در قلمروهاي گوناگون معارف قرآن، مباحث معنوي و اخلاقي، تحقيقات فلسفي و کلامي، اعتقادات، علوم انساني، گفتارها و نوشتارهاي تخصصي و احياناً انتقادي، همچنين مجموعه مطالب فرهنگي و سياسي، هريک به نحوي انسان را با مجموعهاي از حقايق آشنا ميسازد و بر دانش انسان ميافزايد.
8. نظريهپردازي دقيق
نظریهپردازی در چهارچوب جهانبيني اسلامي و با تحفظ بر سلسله باورها و ارزشها
در چهارچوب جهانبيني اسلامي و با ملاحظه سلسله باورها و ارزشها و با استفاده از رويکرد «توصيفي ـ تحليلي» استاد در چندين زمینه، بهويژه در حوزه سياست، حقوق، اخلاق، جامعه و تاريخ بهطور دقيق و خدشهناپذير و با استفاده از روش اجتهادي استنباط فروع از اصول، مبتني بر سلسله باورها و ارزشهاي ناب سياسي، حقوقي، اخلاقي، اجتماعي و تاريخي از منظر اسلامي نظريهپردازي کرده است.
9. ابتکار و نوآوري
برنامهريزي بر پايه بينش و نگرش عمقي و ريشهدار منتهي به ايجاد انديشه بديع و عمل مبتکرانه
تاريخ حوزههاي علميه در سده اخير، گواه است که اولين نوآوري آموزشي و برنامه درسي در قلمرو معارف قرآن و علوم انساني به پشتوانه آن معارف به ابتکار استاد مصباح در حوزه علميۀ قم تحقق يافت. اين حرکت نوپاي علمي با حمايت بيدريغ امام خميني از بخش آموزش «مؤسسه در راه حق» آغاز شد و در ميانه راه به تأسيس «بنياد فرهنگي باقرالعلوم» انجاميد و سرانجام با تأسيس «مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني» ارتقا يافت (مصباح يزدي، 1392، ص111-113).
در اين نظام آموزشي، کساني بايد وارد شوند که چند سال دروس ديني را خوانده باشند و نيز در طول تحصيلشان، سالها دروس حوزه را ادامه دهند، و از طرف ديگر در بين درسهايشان هم دروس ديني از قبيل معارف قرآن، اعتقادات اسلامي و چيزهايي از اين قبيل بايد وجود داشته باشد، و در کنار اينها مطالبي که معمولاً در دانشگاهها تدريس ميشود نيز خوانده ميشود... برنامه آموزشي بايد جوري تنظيم شود که علاوه بر اينکه اسلام خوب آموزش داده ميشود، رقيبان اسلام و کساني که افکار غيراسلامي را به جاي نظريات اسلام مطرح ميکنند، شناخته شوند و افراد توانایي اثبات برتري نظريات اسلامي بر نظريات غيراسلامي را پيدا کنند (https://mesbahyazdi.ir/node/343).
10. انصاف و مروت در نقد و بررسي افکار
مواجهه منصافانه با تأکيد بر مراعات حقوق اشخاص و نظريات و ديدگاههاي قابل ارزيابي و انتقاد با کمال دقت
مواجهه منصافانه با افکار و انديشهها با تأکيد بر مراعات حقوق اشخاص و نظريات و ديدگاههاي قابل ارزيابي و انتقاد با کمال دقت و ادب و انصاف، از ويژگيهاي برجسته در سيره علامه مصباح در نقد و بررسي انديشههاست. درواقع استاد در مقام نقد و بررسي، افکار و انديشهها را هدف قرار ميداد و نه افراد و اشخاص و شخصيتها را. اين رويکرد ميتوانست به دو دليل باشد: اولاً، چنانچه پشت آن افکار افراد منحرف و سست عقيدهاي باشند، ذکر نام آنان موجب اعتبار ایشان ميشد و از نقد ديدگاه نادرستشان کسب اعتبار ميکردند. ثانياً، چنانچه صاحبان افکار و انديشههاي در معرض نقد ازجمله صاحبنظران ممتاز و معتبر باشند، بسا که نقد افکارشان همراه نامشان موجب وهن و بياحترامي به آنان شود. شايد اين توجيهي براي صرفنظر کردن از اظهار نام اشخاص تلقي گردد.
11. جبهه مقدّم مبارزه با شبهات
تجزيه و تحليل شبهات با تمرکز بيشتر بر شبهات اعتقادي، فرهنگي، علمي و سياسي بهمنظور کشف و بهکارگيري راههاي رويارويي اصوليتر و مؤثرتر با شبههها و شبههافکنان
علامه مصباح برحسب دغدغهمندي نسبت به پاسخ شبهات، خود را موظف ميدانست با حضور فعال و فداکارانه در جبهه مقدم مبارزه با شبهات قرار گيرد و بهرغم اينکه همواره در تيررس انواع تهمتها و آماج بسياري از اهانتها از طرف منحرفان و شبههافکنان بود، تزلزلي به دل راه نمیداد. تجزيه و تحليل شبهات بهمنظور کشف و بهکارگيري راههاي رويارويي اصوليتر و مؤثرتر با شبههها و شبههافکنان ازجمله مهارتهاي مهمي تلقي ميشد که علامه مصباح از آن برخوردار بود. ايشان نخست شبهه را بهخوبي ميپروراند، سپس با بيان روان و ساده و قابل فهم به شيوه استدلالي و احياناً تمثيلي درصدد حل و رفع شبهه برميآمد.
در جدول پيشرو به اختصار، برخي از موضوعاتی که استاد در آن به طرح و رفع شبهه پرداخته و بر اهميت شبههزدايي تأکيد ورزيده ذکر شده است:
رديف قلمرو موضوع مورد نظر مأخذ
1 فلسفه اخلاق اصالت ارزشهاي اخلاقي فلسفه اخلاق، 1391، ص122-125
2 قرآنشناسي ترفندهاي مخالفان قرآن در منحرف ساختن مردم قرآن در نهجالبلاغه، 1380، ص84-119
3 بزرگداشت عاشوراي حسيني لزوم گراميداشت حادثه عاشورا آذرخشي ديگر از آسمان کربلا، 1382، ص11، 31، 72، 114، 206، 218-220
4 عقايد ديني و نظام اسلامي مبارزه با ترفندهاي دشمنان آفتاب مطهر، 1391، ص204
5 اعتقادات ديني مبارزه با امواج التقاطي آفتاب مطهر، 1391، ص209
6 باورها و ارزشهاي الهي شبهات جديد در ذهن جوانان آفتاب ولايت، 1384، ص214
7 کلام و عقايد اسلامي تلاش مضاعف در پاسخ به شبهات آموزش فلسفه، 1398، ج1، ص34
8 شناختشناسي تلاشهاي فلسفي براي دفع شبهات الحادي آموزش فلسفه، 1398، ج1، ص1140، 150، 156-158
9 معادباوري شيوههاي قرآن در بررسي معاد انسانشناسي در قرآن، 1392، ص191، 195، 204، 210
10 ولايت فقيه تقويت باور جوانان به ولايت فقيه انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، 1392، ص187
12. نخبهپروري
تشویق افراد مستعد همراه با تقويت ظرفيتها و خلاقيتهاي آنان در مسير نيل به جايگاه استادي
سلوک علمي و تدريسي استاد مصباح برخلاف رويه رايج شاگردپروري، بر استادپروري مبتني بود. ايشان هرگز راضي نميشد شاگردان و متربيانش در سطح شاگردي متوقف گردند. اين سيره مستمر استاد بود که حتي اندک علم و فرهيختگي در وجود افراد، بهويژه در شاگردان خود را ارج مينهاد و آشکارا به آن بها ميداد. ايشان ضمن درک قابليتهاي افراد، با کمال تواضع، هميشه مشوق افراد مستعدي بود که با برخورداري از زمينههاي رشد و تعالي و با تقويت ظرفيتها و خلاقيتهايشان ميتوانستند در مسير نيل به جايگاه فرهيختگي و نخبگي گام بردارند و مقام استادي را احراز کنند.
13. ثبات و استواري
استقامت بر مباني و اصول و باورها و ارزشهاي تغييرناپذير و ماندگار الهي از آغاز تا فرجام
يکي ديگر از برجستگيهاي شخصيتي استاد بهشمار ميرود. با مطالعه آثار استاد مصباح ميتوان متوجه انسجام و هماهنگي حاکم بر فضاي انديشه و دانش ايشان شد. اين انسجام و هماهنگي برايند باورها و ارزشهاي برگرفته از جهانبيني و ايدئولوژي اسلامي، همچنين متناسب با فکر و انديشه منسجم و هماهنگ ایشان بود. در اثر همين ويژگي بود که تحولات جاري هيچ تزلزل و ناهماهنگي در وجود استاد و افکار و انديشههاي وی ايجاد نميکرد. ويژگي مزبور نشان از ثبات و استواري آغاز تا فرجام فکري هر فردي دارد که از آن برخودار است.
14. چشماندازي متناسب با افق اعلاي الهي
تمرکز بر رسيدن و رساندن ديگران به قله کمال نهايي و مقام قرب الهي
استاد مصباح با استناد به آيه «يا اَيُّهَا الانْسانُ اِنَّكَ کادِحٌ اِلى رَبِّكَ كَدْحَاً فَمُلاقيهِ» (انشقاق: 6)، بيان ميدارد:
از آيه فوق مىتوان استشعار کرد که حقيقت وجود نفس و روان انسان، «کدح» و تلاش و پويش است و انسان موظف است اين حرکت را جهت دهد و در مسير صحيح هدايت کند. بهعبارتى روشنتر، از آيه فوق مىتوان دريافت که اصل حرکت و تلاش و سير به سوى رب، امرى قطعى و جبرى است که خواه و ناخواه انجام مىشود و انسان بخواهد يا نخواهد قيامت را درک مىکند و به ملاقات ربش نائل مىآيد. اما جهتدهى اين حرکت جبرى، امرى است اختيارى. از اينروى، در آيه دو نوع هدف براى اين حرکت ذکر شده: يکى هدف اصل حرکت که خواه و ناخواه انجام مىشود و نهايتاً انسان ربّ خود را ملاقات خواهد کرد؛ يعنى اصل ملاقات. دوم کيفيت ملاقات است که اگر انسان براى اين حرکت جبرى جهت درستى انتخاب کرده باشد ملاقاتش با پروردگارش بهگونهاى است که خشنودى وى را به همراه دارد و خرسند و سربلند خواهد بود، و اگر در حرکتش جهت صحيحى را دنبال نکرده باشد تلخ و ناگوار است و موجب تلخکامى وى مىشود (مصباح يزدي، 1391الف، ص35-36).
علامه مصباح سپس در ادامه با اشاره به حرکت تکاملي نفس انسان و جذب و انجذاب مابين نفس و خداوند، چنين بيان ميدارد:
وقتى حرکت نفس را نسبت به هدف آن مىسنجيم، خواهيم ديد که از يکسو انجذابى است بهسوى خدا؛ يعنى درواقع هدف است که او را به طرف خود مىکشد؛ خداست که انسان را سير مىدهد به طرف خودش. و از سوى ديگر، حرکتى است که نفس انجام مىدهد. بهعنوان ـ باز هم ـ تشبيه معقول به محسوس، مثل جاذبه ميان آهن و آهنربا است. وقتى آهن را نگاه مىکنيم، مىبينيم سير مىکند به طرف آهنربا، و هنگاميکه آهنربا را مورد توجه قرار مىدهيم ملاحظه مىکنيم آهن را به طرف خود مىکشد و جذب مىکند.
بين نفس و مبدأ هستى نيز چنين جذب و انجذاب و سير و حرکتى ـ هرچند نه آنچنان جذب و انجذاب کور و تاريک، بلکه بسيار متفاوت با آن ـ در ذات و نهاد نفس وجود دارد که البته در آغاز کاملاٌ روشن و آگاهانه نيست، ولى با تکامل نفس تدريجاً به صورتى آگاهانه براى خود انسان روشن و آشکار مىشود (همان، ص36).
در هر صورت، از منظر قرآن و روايات، مرتبه اعلاي قرب الهي بالاترين مقام عالي انساني است که دستيابي به آن انسان را از غير خدا ميرهاند و به مراتب متعالي نور الهي ميرساند. بنا به تفسير علامه مصباح، در «مناجات شعبانيه» از چنين موقعيتي با اصطلاح «انقطاع الي الله» ياد شده است که بنده به دربار الهي پناه برده، عرضه ميدارد: «اِلهي هَبْ لي كَمالَ الانْقِطاعِ اِلَيْكَ»؛ بارالها! کمال بريدن (از اغيار و پيوستن) به خودت را ارزاني من فرما.
اگر انسان به اين مرحله از کمال دست يابد و توجهات قلبىاش تنها در ساحت قدس الهى متمرکز شود، اينجا است که انوار بهيّة الهى بر دل آدمى مىتابد و او را از مراتب پست دنيوى به بالاترين مقامات عالى انسانى که همان مراتب اعلاى قرب ربوبى است، مىکشاند.
ديگر عبادت را با رنج و مشقت انجام نمىدهد، بلکه آن را عرض ادب به پيشگاه محبوبى عزيزتر از جان خويش مىداند و آنچنان از آن لذت مىبرد و در اين لذت غرق مىشود که همه لذتهاى دنيا را از ياد مىبرد... نيل به چنين مقامى انسان را به آنجا مىرساند که ترک لذيذترين گناهان نيز برايش بسيار سهل مىگردد (مصباح يزدي، 1398، ص246-247).
نتيجهگيري
اهميت و ارزش هر مکتب علمي ـ تربيتي به عناصر درون آن مکتب، بهويژه شخصيت پديدآور و آثار پديدآمده وابسته است. با عنايت به این نگرش، علاوه بر اعتبار شخصيت علامه مصباح نزد بزرگان علم و ادب و معرفت، ورود تخصصي و جامع ايشان به موضوعات و عناوين مهم و ساختارمند معارفي و ازجمله طرح بحث از علوم انساني به پشتوانه معارف قرآن، يک گزينه استثنايي و يک ابتکار و نوآوري خلّاقانه در کارنامه علمي و سيره عملي ايشان بهشمار ميرود؛ بحثی که پيشينهای براي آن سراغ نداریم. در اثر چنين ابتكاري، علوم انساني را ميتوان از انحصار چندين دهه سلطه رويکرد غربي و سکولار خارج ساخت و در جايگاه مناسب خود، زير چتر معارف قرآن قرار داد. موضوعات بااهميتي همچون خودشناسي و خودسازي، حکمت و فلسفه و عرفان، اعتقادات ديني و مذهبي، معارف قرآن در قلمروهاي هستيشناسي، کيهانشناسي، خداشناسي، قرآنشناسي، معرفتشناسي، راه و راهنماشناسي، انسانشناسي، انسانسازي، همچنين طرح مسائل فرهنگي و اجتماعي و سياسي و مانند آن ـ همه ـ ازجمله معارفي است که براساس آن بايد علامه مصباح و مکتب علمي ـ تربيتي منتسب به ايشان را عقبة نظری نظام معرفي کرد؛ همانگونه که مقام معظم رهبري بيان نمود.
افزون بر اين، در چهارچوب يک مکتب علمي ـ تربيتي، هرچه انگيزهها براي خدا خالصتر و نگاه جهادي به کسب دانش و ادب نافذتر و عزم بر تزکيه جزمتر و موضوع علم فاخرتر و فهم مسائل علمي اجتهاديتر و فعاليتهاي اجتهادي روشمندتر و شمول بحث گستردهتر و ارائه نظريه دقيقتر و در نوآوري و ابتکار عمل صائبتر و در جايگاه نقد و بررسي انديشهها منصافانهتر و در مقام شبههزدايي جديتر و در فرايند استادپروري مصممتر و بر صراط مستقيم پايدارتر و در مسير نيل به سعادت مؤثرتر و در تعيين چشمانداز فعاليتهاي آموزشي ـ تربيتي متعاليتر به نظر رسد، آن مکتب از جنبه نظري مستحکمتر و متقنتر، و از جنبه عملي کارآمدتر و صاحبش از هر حیث شايستهتر و برگزيدهتر خواهد بود. اينهمه ازجمله مختصاتي است که در تبيين مکتب تربيتي علامه مصباح بر پايه دو شاخص اعتبار شخصيتي و آثار ايشان ارائه گرديد.
منابع
نهجالبلاغه، 1379، ترجمه محمد دشتي، قم، پرهيزكار.
اسلامی، محم تقی، 1382، زندگینامۀ آيةالله محمدتقی مصباح یزدی، قم، پرتو ولایت.
جامعة اسلامي دانشجويان، دفاتر دانشگاهي، «قلمهايي که امروز آيةالله مصباح را نشانه رفتهاند، فردا پا را فراتر ميگذارند»، خبرگزاري فارس، 16/4/1400، کد خبر: 14000416000844.
جوادي آملي، عبدالله، پيام تسليت به مناسبت رحلت علامه آيةالله مصباح يزدي، 13 دي 1399.
حسینی خامنهاي، سيد علي، 1398، حدیث ولایت: مجموعه بیانات و مکتوبات رهبر معظّم انقلاب اسلامی، تهران، انقلاب اسلامی.
ـــــ ، پيام تسليت به مناسبت رحلت علامه آيةالله مصباح يزدي، 13 دي 1399.
ـــــ ، در ديدار استادان و دانشجويان بسيجي «طرح ولايت»، 10/6/1379.
ـــــ ، در ديدار اعضاي «گروه ويژه» و «گروه معارف اسلامي» صداي جمهوري اسلامي ايران، 13/12/1370.
ـــــ ، در ديدار با دانشجويان و استادان طرح ولايت، 12/6/1378.
ـــــ ، در ديدار حافظين جامعه القرآن الکريم، 4/4/1380.
ـــــ ، در ديدار طلاب بنياد فرهنگي باقرالعلوم، بورسيه به خارج کشور، 17/2/1371.
داوودي، رشيد، «نقدهايي که آقاي تاجزاده بيپاسخ گذاشت»، پايگاه اطلاع رساني و خبري جماران (jamaran.ir)، 8/ارديبهشت/1400.
رهنمايي، سيد احمد، 1390، مکتب تربيتي علامه طباطبائي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
ـــــ ، ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، «جفاي قلم»، خبرگزاري رسا، کد خبر: ۶۷۹۹۱۶.
روزيطلب، محمدحسن، 1398، ذوالشهادتين امام: برشهايي از خاطرات و روايتهاي تاريخي آيةالله محمدتقي مصباح يزدي، تهران، شهيد کاظمي.
صديقي، سعيد https://www.mojnews.com/1399112136555
صنعتي، رضا، 1389، گفتمان مصباح، چ دوم، قم، مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
عباسي، علياکبر، «دليل تخريبهاي بيمحابا عليه آيةالله مصباح يزدي چيست؟!»، در: بولتن نيوز، 17 تير 1392، کد خبر: 156260.
عربی، حسینعلی، 1381، نگاهی بر زندگی و خاطرات حکیم فرزانه حضرت آيةالله مصباح، قم، زلال کوثر.
فرهنگ پويا، 1399، حکيم و فقيه مجاهد: ويژهنامة ارتحال حضرت علامه مصباح، قم، دفتر نشرية فرهنگ پويا.
کريمي، عبدالعظيم، 1378، رويکردي نمادين به تربيت ديني با تأکيد بر روشهاي اکتشافي، تهران، مؤسسۀ انتشارات قدياني.
کليني، محمد بن يعقوب، 1407ق، الكافي، ج1، تحقيق و تصحيح علىاكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
مسعودي خميني، علياكبر، farsnews.ir/news/13991013000270
مصباح يزدي، محمدتقي، 1384، آفتاب ولايت، تدوين محمدباقر حيدري کاشاني، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
ـــــ ، «گامي در مسير توليد علوم انساني اسلامي»، سخنراني در مراسم افتتاحيۀ سال تحصيلي 88-89، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 12 مهر 1388.
ـــــ ، 1391الف، اخلاق در قرآن، ج2، نگارش محمدحسين اسکندري، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خميني.
ـــــ ، 1391ب، پند جاويد: شرح وصيت اميرالمؤمنين على به فرزندش امام حسن مجتبى، نگارش علي زينتي، علي، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
ـــــ ، 1392، سيري در ساحل: بينش و منش حضرت امام خميني، نگارش علي احمديخواه، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
ـــــ ، 1398، در جستجوي عرفان اسلامي، نگارش محمدمهدي نادري، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
ـــــ ، 1399، آيين پرواز (ويژه جوانان و نوجوانان)، تلخيص جواد محدثي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
واعظ عبايي خراساني، مهدي، گفتوگو با پايگاه اطلاع رساني اميد نامه، 21 آبان 1397، کد مطلب: 19282.
http://omidnameh.com/news/19282
http://www.jahannews.com/news/651732
http://www.jahannews.com/news/750119
https://bookroom.ir/book/79610
https://kayhan.ir/fa/news/208239
https://mesbahyazdi.ir/node/343
https://rasanews.ir/fa/news/672152
https://rasanews.ir/fa/news/679916
https://www.alef.ir/news/3991013105.html
https://www.aparat.com/result
https://www.bultannews.com/fa/news/156260
https://www.farsnews.ir/news/14000416000844
https://www.magiran.com/article/1048790
https://www.yektapress.com/fa/news/5687
سال چهاردهم، شماره اول، پياپي 27، بهار و تابستان 1401، ص25-44
- تحليلي اکتشافي از مختصات مکتب علمي ـ تربيتي علامه مصباح
بر پايه شاخصهاي دوگانه شخصيت و آثار ايشان*
سيداحمد رهنمايي / دانشيار گروه علوم تربيتي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني rahnama@qabas.net
دريافت: 01/09/1400 ـ پذيرش: 27/01/1401
-
- چکيده
مقاله پيش رو کوشیده است تا با مروري بر شخصيت و آثار علمي علامه مصباح يزدي، به پشتوانه رويکرد تحليل اکتشافي و با استفاده از روش «توصيفي ـ تحليلي»، مختصات مکتب علمي ـ تربيتي ایشان را که صاحب آثار و تأليفات متعدد است، کشف، استنباط و استخراج کند تا زمينه معرفي مکتب ایشان فراهم آيد. هر مکتب علمي ـ تربيتي با ويژگيهاي ساختاري و محتوايي خود، قابل شناسايي و تحليل و بررسي و تمايز از ساير مکاتب است. مکتب علامه مصباح نیز با برخورداري از چهارده ويژگي توانسته است در مقايسه با ديگر مکاتب مقارن و نظير، رتبه خويش را ارتقا بخشد و ابعاد گوناگون خود را به منصۀ ظهور برساند. با اين بيان، شخصيتشناسي علامه مصباح از نگاه ديگران و با تکيه بر محوريت آثار مکتوب و سخنرانيها و گفتوگوها و سيره تربيتي ايشان ما را به مکتبي علمي ـ تربيتي رهنمون ميسازد که در اين مقاله تنها به ذکر مختصات اين مکتب براساس قابليتهاي شخصيتي و ظرفيتهاي علمي علامه مصباح بسنده ميشود. مراجعه و استناد به ساير منابع از آثار ديگران صرفاً از باب شرح و بسط و احياناً نقد و بررسي مطالب مرتبط با موضوع و هدف مقاله است.
کليدواژهها: مکتب فکري، مختصات، علمي ـ تربيتي، تحليل اکتشافي، علامه مصباح.
-
- مقدمه
يک مکتب، فراتر و گستردهتر از يک يا چند نظريه، از مجموعه آراء منسجم و همخوان و همسو و روشمندي متولد میشود که يک يا چند متخصص صاحب سبک در رشتهاي خاص از علوم پايه، دانش فني، علوم انساني، فلسفه، معارف اسلامي و يا هر رشته علمي و فرهنگي ديگر بر پايه چهارچوب نظري برگرفته از جهانبيني و ارزشهاي مقبول خويش اظهار داشتهاند. در اين زمینه، سيره عملي و گفتارها و آثار نوشتاري يک شخصيت مطرح صاحبنظر در صورت جامعيت و شمول نسبت به همه قلمروها و ساحتهاي علمي و تربيتي مشخصي که در تخصص و توان فکري و انديشه آن شخصيت ميگنجند، مکتب علمي ـ تربيتي او را شکل ميدهد. به هر ميزان که ديدگاههاي ارائه شده، افزون بر جامعيت و همسويي، از اتقان و اعتبار و روايي بيشتري برخوردار باشد، مکتب حاصل از مجموع آن ديدگاهها داراي اعتبار و اسناد و روايي بالاتري خواهد بود و به طريق اولي، اعتماد و اشتياق بيشتري را به جانب خود جلب خواهد ساخت و از جنبه آموزشي ـ تربيتي آثار بيشتر و بهتري برجاي خواهد گذشت.
گاهی يک مکتب نام و عنوان خود را از يک شخصيت برگزيده برداشت میکند و گاهی نام و عنوان آن از يک گروه و يا مکان و يا عرصه و زمان خاص گرفته شده است. برای نمونه، ميتوان به مکتب علمي ـ تربيتي علامه طباطبائي اشاره کرد که بهمثابه يک منظومه فکري، سيماي تمامنماي سيره و آثار آن شخصيت و شاگردان ايشان را به تصوير ميکشد. پيرو فرايندي از «تحليل اکتشافي» (exploratory analysis)[1] روشن ميگردد که در دايره فکر و انديشه و سلوک تربيتي علامه طباطبائي شخصيتهايي همچون شهيد آيةالله مطهري، شهيد آيةالله بهشتي، شهيد آيةالله قدّوسي، آيةالله مصباح يزدي، آيةالله حسنزاده آملي، آيةالله جوادي آملي و دیگران پرورش يافتهاند که هرکدام به نوبه خود عضوي از مکتب وی بهشمار ميروند و افزون بر اين، خود نيز با دانش و تربيتي که احراز کردهاند صاحب مکتب علمي ـ تربيتي مستقلي شدهاند (ر.ک: رهنمايي، 1390، ص29-31). اين چهرهها همان شخصيتهايي هستند که مقام معظّم رهبري از آنان بهمثابۀ عقبه نظری نظام ياد ميکند:
مجموعهاي از متفکران، علما و سابقهدارها در امر دين عقبة تئوريک نظام هستند و آن را تشکيل ميدهند... الآن ما در حوزه قم علمايي داريم، بزرگاني داريم، صاحبنظراني داريم، انديشهپردازاني داريم،... خصوصاً ما شخصيت علمي ـ فکري روشنفکر برجستهاي مثل آقاي مصباح يزدي را در قم داريم (حسینی خامنهای، در ديدار مسئولان دفتر تبليغات اسلامي حوزة علمية قم، 28/6/1384).
درمجموع، مکتب علمي ـ تربيتي علامه مصباح يزدي داراي مختصاتي چهاردهگانه است ـ که عناوين آنها در ذیل خواهد آمد ـ و پس از بيان مطالبي در باب شخصيتشناسي ایشان، بهتفصيل شرح داده خواهد شد:
1) مسلک و مرام وجهاللهي؛ 2) نگاه جهادي به فعاليتهاي آموزشي ـ تربيتي؛ 3) تأکید بر تزکيه و خودپروري ارادي؛ 4) طرح موضوعات حکيمانه و متعالي؛ 5) رويکرد مؤثر اجتهادي ـ فقاهتي؛ 6) تعليم و تربيت روشمند؛ 7).ابعاد فراگیر دانش و رفتار؛ 8) نظريهپردازي دقيق؛ 9) ابتکار و نوآوري؛ 10) انصاف و مروت در نقد و بررسي افکار؛ 11).جبهه مقدم مبارزه با شبهات؛ 12) نخبهپروري؛ 13) ثبات و استواري؛ 14) چشماندازي متناسب با افق اعلاي الهي.
لازم به ذکر است که توصيف مکتب علامه مصباح به دو وصف «علمي ـ تربيتي» به مفهوم مصطلح دانش و فعاليت مربوط به رشته و يا گروه خاص تعليم و تربيت نيست. اين دو وصف، فراتر از مفهوم مصطلح، نگاهي عامترو فراگيرتر به موضوع تعليم و تربيت دارد، بهگونهاي که مختصات چنين مکتبي در ارتباط با دو شاخص اصلي، يکي شخصيت خود علامه مصباح و ديگري تمام آثار و مباحث و ديدگاههاي ایشان در قلمرو فلسفه، عرفان، اخلاق، حقوق، سياست، فرهنگ، جامعه و مانند آن قابل شناسایی است. بهمنظور پيشگيري از گستردگي مطالب فراتر از ظرفيت نشريات علمي، سعي شده است تحليل مختصات مزبور به اختصار ارائه شود.
-
- شاخصهاي مکتب علمي ـ تربيتي علامه مصباح يزدي
- اول. شخصيتشناسي
- شاخصهاي مکتب علمي ـ تربيتي علامه مصباح يزدي
افزودن نام علامه مصباح در رديف واژگان کليدي ايجاب ميکند بحثي هرچند مختصر درباره شخصيت و برجستگيهاي علمي ايشان ارائه شود؛ کاري که پيشاپيش انجام پذيرفته است. شخصيتشناسي علامه مصباح کمک ميکند تا مختصات و وجوه مکتب علمي ـ تربيتي ايشان روشنتر ارائه شود. البته ضرورتي به گزارش اظهارات همه بزرگان حوزوي و دانشگاهي در بزرگداشت نام ایشان نيست، لیکن با گذري بر اظهارات امامين انقلاب و علامه طباطبائي و ديگران، همچنين ثبات قدم علامه مصباح در رويارويي با انواع تهمتها و برچسبهاي ناروا، بهنظر میرسد لازم است با اثبات اعتبار علمي و سلوکي ایشان، شاهدي بر توانمنديها و قابليتهاي چنين شخصيتي در جهت تنطيم و تدوين مکتبي علمي ـ تربيتي منسوب به ايشان باشیم.
-
-
-
- الف) اعتبار علامه مصباح در ديد امام راحل
-
-
بارقهاي از کلام امام راحل کافي است تا اعتماد آن بزرگوار را نسبت به شأن و منزلت والاي شاگردش علامه مصباح يزدي به منصه ظهور رساند (ر.ك: مصباح يزدي، 1392، ص97-99). براي تعيين جايگاه مکتب علمي ـ تربيتي علامه مصباح يزدي در نگاه امام خميني کافي است به ذکر جمله معروفي اشاره کنیم که از فحواي کلام امام برميآيد که گواهي علامه مصباح بر امور در نزد ایشان ارزش دو گواهي را داشت. از اين فحوا به واژه «ذو شهادتين» تعبير شده است. در همين زمينه، بنا به گزارش گروه سياسي خبرگزاري فارس، در گفتوگو با آيةالله علياکبر مسعودي خميني (يکي از دوستان قديمي علامه مصباح و توليت سابق حرم حضرت معصومه و عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم)، ازجمله نکات بارز در زندگي آيةالله مصباح يزدي را ارتباط وي با امام راحل و بزرگان انقلاب اسلامي برشمرد. علامه مصباح همواره مورد تأييد و حمايت علما و مراجع عظام تقليد بود. آيةالله مسعودي خميني درخصوص نظر امام خميني نسبت به علامه مصباح يزدي اظهار ميدارد:
در اوايل نهضت و در حدود سالهاي 41، 42 (چنانچه) شخصي از حضرت امام اجازهنامه ميخواست، براي اين مسئله ميبايست که دو نفر شهادت ميدادند و آن شخص را تأييد ميکردند. ولي يکبار وقتي که آيةالله مصباح شهادت دادند، امام فرمودند: شهادت ايشان کافي است. اين بدانمعناست که ايشان نزد حضرت امام «ذوالشهادتين» بوده و شهادتش بهجاي دو شاهد پذيرفته ميشده است (farsnews.ir/news/13991013000270)
اين تعريف که درواقع حسن اعتماد بالاي امام راحل به علامه مصباح را ميرساند، مربوط به سالهاي جواني علامه است. با گذر زمان و در اثر آن همه رشد و تعالي فکري و علمي و معنوي که براي استاد مصباح حاصل گشت، حسن اعتماد به ايشان در نظر بزرگان و بهويژه در ديد مقام معظم رهبري به مراتب بيشتر و بالاتر رفته است. ذيل همين عنوان «ذو شهادتين»، مستند ذو شهادتين براي نخستينبار در يزد توليد و در تاريخ 21 بهمنماه 1399 رونمايي شد (https://www.mojnews.com/1399112136555). قبل از اين نيز در سال 1398 کتابي توسط محمدحسن روزيطلب با عنوان ذوالشهادتين امام: برشهايي از خاطرات و روايتهاي تاريخي آيةالله محمدتقي مصباح يزدي منتشر گرديد (روزيطلب، 1398).
-
-
-
- ب) اعتبار علامه مصباح از نگاه مقام معظم رهبري
-
-
برخي از اظهارات و تعابير بلند مقام معظم رهبري در معرفي شأن و منزلت علمي و معنوي و تربيتي علامه مصباح کافي است تا بر قابليتهاي آن استاد در نظريهپردازي و توليد و گسترش دانش در حد و قواره يک مکتب علمي ـ تربيتي صحه بگذارد:
1. جناب آقاي مصباح که بنده نزديک چهل سال است که ايشان را ميشناسم و به ايشان ارادت دارم، ارادت قلبي دارم. من به ايشان؛ فقيه، فيلسوف، متفکر، صاحبنظر در مسائل اساسي اسلام. اگر خداي متعال به نسل کنوني ما اين توفيق را نداد که از شخصيتهايي مثل مرحوم علامه طباطبائي يا مرحوم شهيد مطهري استفاده کنند ـ اما بحمدالله ـ اين شخصيت عزيز و عظيم خلأ آن عزيزان را پر ميکنند (حسینی خامنهای، 12/6/1378).
2. امروز بزرگاني ـ بحمدالله ـ هستند از قبيل آقاي مصباح و ديگران که واقعاً مباني فکري اسلامي دست اينهاست. از اينها استفاده کنيد (حسینی خامنهای، 4/4/1380).
3. خوشبختانه يکي از موفقيتهاي آقاي مصباح يزدي اين است که ايشان برخلاف خيلي از فضلاي ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلش در شاگردان خوب سرريز شده است (حسينی خامنهای، 13/12/1370).
4. خدا را شکرگزاريم که ـ بحمدالله ـ به جناب آقاي مصباح که از چهرهها و شخصيتهاي برجسته و نادرالوجود روحانيون امروز ما هستند، اين توفيق را داده که مجموعهاي از برادران را جمع کنند و آماده کنند براي کارهاي مهم و مسئوليتهاي حساس. بنده خود هم شخصاً از جناب ايشان تشکر و سپاسگزاري ميکنم، بهعنوان يک مسلماني که از ديدن طلاب و فضلاي آگاه و وارد و صاحب دانش و بينش خوشحال ميشود و احساس خشنودي ميکند (حسینی خامنهای، 17/2/1371).
5. ما دو چهره بزرگ علمي را در اين اواخر از دست داديم: يکي شهيد فخريزاده و ديگري آيةالله مصباح بود. هرکدام در منطقه خودشان و کار خودشان، و از هر دو هم ميراثهاي ارزشمندي در دستگاهي که تحت نظرشان بود باقي مانده که بايستي با قوّت و ـ انشاءالله ـ با بهترين وجهي ادامه پيدا کند (حسینی خامنهای، 19/10/1399).
از جنبه توانايي بالاي علمي، تعابيري همچون «صاحبنظر در مسائل اساسي اسلام»، «جبرانکننده خلأ علامه طباطبائي و شهيد مطهري»، «در دست داشتن مباني فکري اسلامي»؛ و از جنبه هنر و مهارت تربيتي، تعابيري همچون «سرريز شدن فضل استاد در شاگردان»، «تربيت مجموعهاي از طلاب و فضلاي آگاه و وارد و صاحب دانش و بينش» و مانند آن همه بيانگر کمال برخورداري علامه مصباح از عناصر و ارکان تشکيلدهنده و هدايتکننده يک مکتب علمي ـ تربيتي است.
در بيان و قلم و انديشة امام خامنهاي، چنين تعابير والايي که نشان از عظمت شأن علمي و نقش تربيتي استاد فقيد دارد، درباره کمتر شخصيتي بهکار رفته است. علاوه بر این، در پيام تسليت ايشان به مناسبت رحلت استاد، شانزده ويژگي شخصيتي براي وي ذکر شده است که تبيين هرکدام ـ به نوبه خود ـ مجال بيشتري ميطلبد. چنين اوصافی فراتر از نسبتها و جايگاهي است که براي يک نظريهپرداز و يا يک مجتهد و يا يک مقام عاليرتبه علمي و اخلاقي و معنوي و يا حتي يک مرجع تقليد منظور ميگردد. همين نگاهها موجب ميگردد ذهنيت انسان درخصوص انتساب يک مکتب علمي ـ تربيتي به علامه مصباح يزدي موجه باشد.
-
-
-
- ج) اعتبار علامه مصباح از نگاه دو استاد برجسته ايشان
-
-
افزون بر تعريف و تمجيد دو رهبر عظيمالشأن انقلاب از علامه مصباح، سخن استاد برجسته ايشان علامه طباطبائي مبني بر اينکه «فکر او هيچچيز دورانداختني و زايدي ندارد» (اسلامي، 1382، ص283)، همچنين اظهارات آيةالله بهجت در پاسخ به درخواست عدهاي از ايشان براي برگزاري جلسه درس اخلاق، با اين بيان که «آقاي مصباح مورد تأييد من است؛ برويد از ايشان بخواهيد و من هم از ايشان ميخواهم که درس اخلاق را بيان کنند» (عربي، 1381، ص70) و علاوه بر آن، مفاد توصيفات و تسليتنامههاي بزرگان، بهويژه مراجع عظام (ر.ک: فرهنگ پويا، 1399، ص5-7)، به اضافه وجود آثار نوشتاري و صوتي گسترده و تعداد فراوان شاگردان و فرهيختگان تربيتيافته آن استاد و سيره عملي وي شأن و منزلتش را بسيار بالاتر از يک نظريهپرداز در جايگاه يک صاحب مکتب بهتصوير ميکشاند. عناصر يادشده را ميتوان نشاني از قابليتهاي بالاي ایشان براي صاحب مکتب بودن برشمرد.
-
-
-
- د) اعتبار علامه مصباح از نگاه ديگران
-
-
همانگونه که اشاره شد، پايگاه علمي ايشان ميتواند شاخصي براي تدارک مکتب علمي ایشان بهشمار رود. بهرغم همه هجمههايي که در طول چندين دهه متوالي و بيوقفه از جانب برخي نويسندگان و سخنرانان عليه شخص و شخصيت علامه مصباح به ظهور رسیده، کسي تا کنون نتوانسته است وزانت علمي ایشان را ناديده انگارد. توجه به مطالب ذیل نيز که توسط گروه سياسي پايگاه اطلاعرساني الف با عنوان «آيةالله مصباح؛ متني فراتر از حاشيهها» انتشار يافته، خالي از لطف نیست:
برخلاف زندگي سياسي پربحث و حاشيه آيةالله مصباح، چه در قبل از انقلاب و چه در بعد از انقلاب، درباره شخصيت علمي و فکري او کمتر کسي ـ حتي از مخالفان سياسي وي ـ مناقشه دارد. حضور وي در مناظرات فکري اول انقلاب و سپس جلسات مستمر بحث و نظر و همچنين تربيت شاگردان متعدد، از ايشان چهرهاي بانفوذ و تأثيرگذار در نهادهاي علمي و فرهنگي چهار دهه گذشته ساخته بود. با اينحال، متأسفانه اين وزانت علمي طي قريب به ۲۵ سال گذشته تحتالشعاع برخي رويکردهاي سياسي، هم از جانب موافقان او و هم از جانب مخالفانش قرار گرفت. مخالفان با اتکا به رويکرد فکري ايشان در فلسفه سياست ديني و بياعتنايي آيةالله مصباح به فلسفههاي سياسي غير ديني و مدرن، وي را نماينده نوعي ارتجاع و طرفدار سرکوب مخالفان معرفي ميکردند و با طرح مطالبي راست و ناراست، فکر سياسي او را هيزم تبليغات سياسي خود کردند و برخي موافقان نيز با انتظار ورود مستقيم ايشان به معرکهگيريهاي سياست به شکلي ديگر همين مسير را طي کردند. و البته در اين ميان صراحت بيان نيز بهعنوان ويژگي شخصيتي ايشان به اين برداشتها و انتظارات صرفاً سياسي از اين شخصيت علمي دامن زد (https://www.alef.ir/news/1399/1013105).
در بررسي مطالب فوق، بيان اين نکته لازم است که اولاً علامه مصباح فراتر از هياهوهاي سياسي فکر و حرکت ميکرد و متأثر از نگاه و خواست و پسند و ناپسند موافقان و مخالفان خويش نبود. ثانياً، بيان صريح و گوياي ایشان امتياز بزرگی بهشمار میآمد و نشان از آن داشت که تمام مواضع فکري و سياسي او بر پايه ايمان راسخ و ترديدناپذير استوار گرديده است. احوال شخصيتي علامه مصباح گواهي ميدهد که ورودش به برخي مناقشات و معرکههاي سياسي همه از روي احساس و درک وظيفهمندي و بر پايه رسالتي است که خداوند بر دوش وي نهاده است.
از یک سو تعريف و تمجيدهاي فاخر نسبت به مقام شامخ استاد، و از سوي ديگر اهانتها و جسارتهاي حرمتشکن که نثار شخصيت ایشان میشد، نشان از ميزان بالاي تأثيرگذاري افکار و انديشههاي علامه مصباح دارد که دوستان را خاطرخواه ايشان و معاندان دگرانديش را در ستيز با او قرار ميداد. به هر روی، ميزان تأثيرگذاري تا اين حد از دیگر نشانههاي قابليت بالاي استاد براي انتساب مکتب به وي بهشمار ميرود. نظر به پراکندگي مواضع منتقدان و مخالفان و احياناً معاندان علامه مصباح و نبود مجال کافي در نقل و نقد مواضع مزبور در اين نوشتار، مجموعهاي از اظهارات اين سه گروه در تصویر ذیل جمعبندي و ارائه ميگردد تا هم به نکاتی از اين قبيل موضعگيريها اشاره شده باشد و هم از پراکندهگويي اجتناب گردد:
تصویر 1: تهمتها، اهانتها و هجمههاي ناروا عليه علامه مصباح يزدي
در برابر چنين هجمههايي، غير از پاسخهاي روشن که از مجموعه آثار مکتوب و سخنرانيهاي روشنگرانه علامه مصباح بهدست ميآيد (ر.ک: رهنمايي، ۱۴۰۰، رسا، 17 دي 1399، کد مطلب: 672152؛ جهان نيوز، 22 آبان 1397، کد مطلب: 651732؛ صنعتي، 1389، ص168)، برخي از اهالي قلم و تشکلهاي فرهنگي و سياسي واکنشهايي جدي و پاسخهايي مناسب ارائه دادهاند که از باب نمونه، به واکنش تعداد 21 دفتر از دفاتر «جامعه اسلامي دانشجويان» سراسر کشور ميتوان اشاره کرد. در بخشي از بيانيۀ مشترک اين تشکلها در پاسخ به اهانتهاي ناروا به ساحت ایشان چنين آمده است:
امروز ساحت عالمي را حرمت دريدهاند که وليّ امر زمان در توصيفش وي را داراي زبان گويا در اظهار حق و پاي بااستقامت در صراط مستقيم معرفي کرده و ايشان را از وجودهاي مغتنم زمان و منبع فکر و انديشه بيغل و غش معارف اسلامي ميدانند؛ مردي که آيةالله شيخ عيسي قاسم دربارهشان فرمودند: «دين اسلام داراي مردان و ستونهاي بزرگي است که آيةالله مصباح ازجمله آنهاست (farsnews.ir/news/14000416000844).
اما چرا چنين برداشتهايی خلاف واقع نُقل روزنامهها و شبکههاي مجازي ميگردد؟ پاسخ را ميتوان از سخن مقام معظم رهبري دريافت کرد:
وقتي يک نفري مثل جناب آقاي مصباح که حقيقتاً اين شخصيت عزيز جزو شخصيتهايي است که همه دلسوزان اسلام و معارف بايستي از اعماق دل قدردان و سپاسگزار اين مرد عزيز باشند... حرف رسا و نافذ و منطق قوي و مستحکم هر جايي که باشد دشمن آنجا را زود تشخيص ميدهد؛ چون حسابگر است آنجا را ميشناسد و ميآيد به مقابلهاش (حسینی خامنهای، 10/6/1379).[2]
دوباره يادآوري ميشود آنچه درباره شخصيت علامه مصباح بيان شد ميتواند بهمثابه شاخصي از قابليتهاي بالاي ایشان در جهت تنظيم و تدوين و انتساب مکتبي علمي ـ تربيتي به نام و اعتبار ايشان تلقي گردد.
-
-
- دوم. آثار علمي
-
هر مکتبي را ـ خواه الهي باشد يا سکولار، توحيدي باشد يا تکثرگرا ـ ميتوان علاوه بر اعتبار شخصيتي پديدآورنده آن، با مختصات دروني آثار صاحب آن مکتب شناسايي و معرفي کرد. هرچند در اين مقاله مجالي براي بررسي آثار علامه مصباح وجود ندارد، ليکن با مروري بر آثار مکتوب و سخنرانيهاي ايشان، در چهار ساحت اخلاقي ـ معنوي؛ معارفي ـ قرآني؛ فرهنگي ـ اجتماعي؛ و فلسفي ـ عرفاني، ميتوان به توصيف يک مکتب علمي ـ تربيتي منتسب به وي با جايگاه و ويژگيهاي چهاردهگانه پيشرو پرداخت. آنچه در اينجا ارائه ميشود نتيجه مطالعه چندين اثر منتخب از هريک از ساحتهاي چهارگانه و نیز تدريس برخي از آن آثار است:
-
-
-
- 1. مسلک و مرام وجهاللهي
-
-
همه امور براي خدا؛ خواستههاي هرمي.
سهگانه آموختن براي خدا؛ آموزش دادن به ديگران براي خدا؛ و عمل به دانستهها براي خدا[3] (کليني، 1407ق، ج1، ص35)، همواره وجهه نظر علامه مصباح قرار داشت و بدين منوال، خداگرايي و خدابيني کليدواژه اساسي مطرح در منش و سيرت و خلق و خوي ایشان بود. استاد مصباح ضمن تبيين هرم سه بعدي روان انسان مشتمل بر «بعد آگاهى و شناخت نفس»، «بعد قدرت»؛ و «بعد محبّت»، جهتگيري هر سه بعد را به سوی خداوند دانسته، اظهار ميدارد:
عشق به خدا و پرستش او نيز جزء گرايشهاى فطرى انسان است که ريشه در ذات نفس دارد... بنابراين، علم و قدرت و محبت در عين اينکه ابعاد نفس انسان هستند، از همان اول بهطور فطرى ـ هرچند به شکل ضعيف ـ جهت نامحدودى را نشان مىدهند و ارتباطى با خداى متعال دارند (مصباح يزدي، 1391الف، ج2، ص33).
علامه مصباح افزون بر اين، طي يک سخنراني در پاسخ به اين سؤال ويژه که آیا خواستههاي انسان هرمي است يا مکعبي؟ بيان ميدارد:
خواستههاي برخي از افراد داراي سيستمي است و شبيه يک هرم است. در مجموعه خواستهاي اين افراد خواستههاي پهن و گستردهاي وجود دارد که در قاعده اين هرم است. اين خواستهها شامل تأمين زندگي، تربيت فرزند، رسيدگي به همسر، مسائل امنيت داخلي و... ميشود. اين خواستهها در سطح بالاتري جمعتر ميشود و تا به رأس هرم ميرسد که يک نقطه است و آن نقطه تعيين کننده همه خواستههاي آنهاست. اما کسان ديگري نيز وجود دارند که فکرشان مانند مکعب است که البته اين مکعب نيز ممکن است چند رُويه داشته باشد. در اين رويکرد چند چيز در کنار هم براي اين افراد هدف است و هيچگاه نيز به يک هدف و يک نقطه نميرسند. اگر ما اين مسئله را درست تصور کنيم و بدانيم همه فعاليتهايمان بايد به شکل يک هرم در يک نقطه متمرکز شود و سعي کنيم زندگيمان را بر همين اساس تنظيم کنيم، راه درست را در پيش گرفتهايم؛ يعني بايد اگر حرفي ميزنيم يا سکوت ميکنيم، اگر کاري انجام ميدهيم و يا اگر رأيي ميدهيم، همه براي خدا باشد و نه غير آن. هر اندازه انسان کارهايش فقط براي خدا باشد، مقامش نزد خدا بالاتر ميرود و هر قدر برخلاف اين باشد، مقامش تنزل يافته تا جايي که از چهارپايان نيز بدتر ميشود. فقط براي خدا! (مصباح يزدي، 25/5/1397).
-
-
-
- 2. نگاه جهادي به فعاليتهاي آموزشي ـ تربيتي
-
-
ساماندهي جبههاي فرهنگي در مسير کسب علم و معرفت و ادب و تربيت
کلام استاد مصباح در راستاي درس خواندن جهادي، تحقيق جهادي، تدريس جهادي بسيار روشن است، آنجا که فرموده است:
بر همه روحانيان، مبلّغان، استادان، معلّمان و تمامِ مسئولانِ فرهنگىِ کشور لازم است که در برابر تهاجمِ بى امانِ فرهنگى به دفاعِ جانانه از مرزهاى عقيدتى و فرهنگى اسلام بشتابند و بدانند جهادى که امروز بر همه ما واجب است، نه جهادى نظامى که جهادى فرهنگى است. سلاح کارآمدِ امروز نيز نه سلاح نظامى، که سلاحِ فرهنگى است. بايد همه باور کنيم که با جنگى به مراتب خطرناکتر از جنگ هشت ساله مواجهيم. در آن جنگ، هدف اشغال چند وجب از خاک ما بود؛ اما در اين جنگ، هدف نابودى ايمان ماست. به اندازه اهميت ايمان در مقايسه با خاک، اين جنگ فرهنگى مهمتر و خطيرتر از آن جنگ نظامى است.... جبهه حق بايد با تمام توان، با سلاح علم و معرفت و منطقِ درست، به مقابله با حزب شيطان بشتابد. هرگز جاى آن نيست که در مبارزه با هجوم بىامان امواج گمراهى و فساد، به حرکتهايى آرام و مورچهوار يا به فعاليتهايى سطحى و مقطعى دل خوش کنيم (مصباح يزدي، 1384، ص212-213).
نمونه تدريس با رويکرد جهادي: اولين دوره آموزشي کوتاه مدت پس از پيروزي انقلاب اسلامي که علامه مصباح ارائه نمود، دوره «پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيک» بود که بهار 1359 در «مؤسسه در راه حق» برگزار گرديد. واژگان «پاسداري» و «سنگرها» نهتنها روحيه و نگرش جهادي ایشان را مجسم ميکرد، بلکه موجب ميشد کلاس درس نيز حس و حال جهادي پيدا کند.
-
-
-
- 3. تأکيد بر تزکيه و خودپروري ارادي
-
-
از منظر علامه مصباح، برجستهترين نقش مربي خودساختهاي که درصدد تزکيه متربيان است اين است که زمينههاى مناسبي فراهم آورد تا آنان با اراده و اختيار خود در جهتِ نيل به کمالات انسانى تلاش کنند. «اراده» فعل خود انسان است و کسى نمىتواند آن را در انسان ايجاد کند، اما مربى مىتواند مقدماتى را فراهم کند که توجه متربى به خوبىها و کمالات معطوف گردد و به اراده کردن آنها تشويق شود. بهعبارت دیگر، انسان همانگونه که مىتواند «خودآموز» و «خودتعليم» باشد، مىتواند «خودپرور» و «خودتزکيه» نيز باشد (مصباح يزدي، 1399، ص22-24).
-
-
-
- 4. طرح موضوعات حکيمانه و متعالي
-
-
بيان معارف الهي در دو ساحت حکمت نظري و حکمت عملي
علامه مصباح حکمت را نور باطن میدانست و اظهار ميداشت: «براى اينکه دل نورانى گردد، بايد تحصيل حکمت نمايد؛ يعنى حالت ديگر قلب که مطلوب است، نورانيت آن مىباشد که به حکمت تحصيل مىشود. پس قلب، هم بايد محکم و مستحکم و هم نورانى باشد. هر دو حالت در نظر گرفته شده براى قلب ضرورى است» (مصباح يزدي، 1391ب، ص65).
شرط موفقيت در انجام وظيفه از نظر ایشان ورود به عرصه حکمت عملي و بسنده نکردن به حکمت نظري است. چنانچه شخص راه روشن و حکمت عملى نداشته باشد، هرچند اعتقاداتش محکم باشد و قلب قوى داشته باشد، ولى چون نمىداند چه رفتارهايى را بايد انجام دهد و چه صفاتى را بايد کسب نمايد، راه به جايى نمىبرد (همان).
قلب انسان براساس رهنمودهاي معصومان با رسيدن به مقام «يقين» نيرومند، و با حکمت عملي منور ميگردد (نهجالبلاغه، 1379، ص520، ن31). «البته سخنان اهلبيت ژرفايى بىمنتها دارد که عقل انسان از درک عمق آن قاصر است و با احتمالهايى که به ذهن مىآيد، بايد سعى کنيم از انوار کلمات ائمه اطهار بيشتر استفاده کنيم» (مصباح یزدی، 1391ب، ص66).
درمجموع، معارف راستين و يقيني به قلب نيرو ميبخشند و عمل به مفاد آن معارف و انجام امور شايسته قلب را نوراني میسازد تا پيمودن راه درست بهطور آگاهانه براي انسان ميسر شود (ر.ک: همان).
-
-
-
- 5. رويکرد مؤثر اجتهادي ـ فقاهتي
-
-
اجتهاد جامع همراه با توانمندي بالا در استنباط فروع از مباني و اصول
در تجزيه و تحليل موضوعات و مسائل، حتي مسائل روزمره و جديد فرهنگي و سياسي و اجتماعي و احياناً جريانشناختي، دأب علامه مصباح چنين بود که براي استنباط و استنتاج دقيق، مجتهدانه به آيات و روايات معصومان استناد ميکرد. آثار مکتوب و سخنرانيهاي ايشان گواه است که چگونه از روي اجتهاد و با رعايت تمامعيار تناسب مابين حکم و موضوع، فروع را از اصول و اصول را از مباني استنباط و استخراج مينمود تا به نتيجه قطعي و اطمينانآور دست يابد. علامه مصباح در تبيين علل پيروي از عالمان و مراجع در عصر غيبت چنين ميگوید:
هر روايت را بايد از نظر سند، حيثيت صدور، جهت صدور، اطلاق و تقييد، عام و خاص و موارد ديگر سنجيد. گاهى روايتى مخصّصِ روايت ديگرى است. گاهى روايتى مجمل است و به مبيّن نياز دارد. گاهى بين روايات تعارض پيدا مىشود. در اين موارد بايد به کسانى مراجعه کرد که فقيه باشند و در اين مسائل تخصص داشته، بتوانند اجتهاد کنند. اجتهاد براى اين است که در فهم روايات، موارد شبههاى پيش مىآيد و روشن نيست که منظور امام چه بوده است. بعضى رفتارهايى که از اهلبيت مىشنويم، روشن است و به اجتهاد نياز ندارد؛ اما مواردى هست که به اجتهاد نياز دارد و تشخيص آن کار فقيه است. بنابراين، همانطور که استفاده از گفتارهاى اهل بيت در بسيارى از موارد، به اجتهاد نياز دارد، در مواردى اسوهپذيرى از رفتارهاى آنها نيز به اجتهاد نيازمند است. فقيه اسلامشناس بايد معرفى کند که شما در چه وضعى بايد از آن رفتار پيروى کنيد (مصباح يزدي، 1384، ص73).
-
-
-
- 6. تعليم و تربيت روشمند
-
-
کاربست منضبط با تلفيقي از روشهاي استنتاجي ـ استنباطي ـ اکتشافي، افزون بر بهرهبرداري از روش الگويي و تجربي و اندوختهها و تجارب مفيد ديگران
از ميان آثار علامه مصباح يزدي کافي است به برخي آثار از مجموعه آثار ماندگار ايشان از منظر روشمندي توجه کنیم. برای نمونه، به معارف قرآن در قلمروهاي گوناگون حکمي و اعتقادي و انساني و رفتاري و اخلاقي بنگريد و يا دو اثر آموزش عقايد و آموزش فلسفه و يا ساير آثار را در نظر بگيريد. همه مطالب در اين آثار بهگونهای هماهنگ، همچون دانههاي تسبيح مترتب بر يکديگر تنظيم و ارائه گرديده است، بهگونهاي که خواننده با هيچ مطلب و يا کلام نامرتبط و يا زايد در لابهلاي سطور مواجه نمیشود و هر فراز و هر جمله و حتي هر عبارت کوتاه يا بلند جايگاه خاص خود را دارد. در روش استاد، مباحث نوعاً از اعم به عام و از عام به خاص و از خاص به اخص در جريان است و سرانجام بحث از هر مطلبي به صورت «توصيفي ـ تحليلي» و با تکيه بر روش «استنتاجي» و يا روش «اکتشافي» به پايان ميرسد و يا سرآغازي براي طرح بحث جديدي قرار میگیرد. برخي از آثار ایشان همچون سيماي پيامبر اعظم در آينه نهجالبلاغه، سيرۀ معصومان، سيري در ساحل: بينش و منش امام خميني، تماشاي فرزانگي و فروزندگي در بيان ابعاد شخصيتي علامه طباطبائي و خاطرات آيةالله مصباح از آيةالله العظمي بهجت و آفتاب مطهر (زندگي، انديشه و خدمات علمي و فرهنگي علامه شهيد آيةالله مرتضي مطهري با تمرکز بر روش «روايي ـ الگويي» تدوين و تأليف يافته است.
-
-
-
- 7. ابعاد فراگير دانش و رفتار
-
-
ابعاد گسترده و گوناگون فقهي، فلسفي، اخلاقي، حقوقي، سياسي و مانند آن
آثار معرفتآموز و دانشافروز علامه مصباح دايره وسيعي از معارف را دربر گرفته است. ایشان متخصصانه نسبت به همه ابعاد اين دايره نظر ميدهد. فراواني همراه با تنوع آثار وی در قلمروهاي گوناگون معارف قرآن، مباحث معنوي و اخلاقي، تحقيقات فلسفي و کلامي، اعتقادات، علوم انساني، گفتارها و نوشتارهاي تخصصي و احياناً انتقادي، همچنين مجموعه مطالب فرهنگي و سياسي، هريک به نحوي انسان را با مجموعهاي از حقايق آشنا ميسازد و بر دانش انسان ميافزايد.
-
-
-
- 8. نظريهپردازي دقيق
-
-
نظریهپردازی در چهارچوب جهانبيني اسلامي و با تحفظ بر سلسله باورها و ارزشها
در چهارچوب جهانبيني اسلامي و با ملاحظه سلسله باورها و ارزشها و با استفاده از رويکرد «توصيفي ـ تحليلي» استاد در چندين زمینه، بهويژه در حوزه سياست، حقوق، اخلاق، جامعه و تاريخ بهطور دقيق و خدشهناپذير و با استفاده از روش اجتهادي استنباط فروع از اصول، مبتني بر سلسله باورها و ارزشهاي ناب سياسي، حقوقي، اخلاقي، اجتماعي و تاريخي از منظر اسلامي نظريهپردازي کرده است.
-
-
-
- 9. ابتکار و نوآوري
-
-
برنامهريزي بر پايه بينش و نگرش عمقي و ريشهدار منتهي به ايجاد انديشه بديع و عمل مبتکرانه
تاريخ حوزههاي علميه در سده اخير، گواه است که اولين نوآوري آموزشي و برنامه درسي در قلمرو معارف قرآن و علوم انساني به پشتوانه آن معارف به ابتکار استاد مصباح در حوزه علميۀ قم تحقق يافت. اين حرکت نوپاي علمي با حمايت بيدريغ امام خميني از بخش آموزش «مؤسسه در راه حق» آغاز شد و در ميانه راه به تأسيس «بنياد فرهنگي باقرالعلوم» انجاميد و سرانجام با تأسيس «مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني» ارتقا يافت (مصباح يزدي، 1392، ص111-113).
در اين نظام آموزشي، کساني بايد وارد شوند که چند سال دروس ديني را خوانده باشند و نيز در طول تحصيلشان، سالها دروس حوزه را ادامه دهند، و از طرف ديگر در بين درسهايشان هم دروس ديني از قبيل معارف قرآن، اعتقادات اسلامي و چيزهايي از اين قبيل بايد وجود داشته باشد، و در کنار اينها مطالبي که معمولاً در دانشگاهها تدريس ميشود نيز خوانده ميشود... برنامه آموزشي بايد جوري تنظيم شود که علاوه بر اينکه اسلام خوب آموزش داده ميشود، رقيبان اسلام و کساني که افکار غيراسلامي را به جاي نظريات اسلام مطرح ميکنند، شناخته شوند و افراد توانایي اثبات برتري نظريات اسلامي بر نظريات غيراسلامي را پيدا کنند (https://mesbahyazdi.ir/node/343).
-
-
-
- 10. انصاف و مروت در نقد و بررسي افکار
-
-
مواجهه منصافانه با تأکيد بر مراعات حقوق اشخاص و نظريات و ديدگاههاي قابل ارزيابي و انتقاد با کمال دقت
مواجهه منصافانه با افکار و انديشهها با تأکيد بر مراعات حقوق اشخاص و نظريات و ديدگاههاي قابل ارزيابي و انتقاد با کمال دقت و ادب و انصاف، از ويژگيهاي برجسته در سيره علامه مصباح در نقد و بررسي انديشههاست. درواقع استاد در مقام نقد و بررسي، افکار و انديشهها را هدف قرار ميداد و نه افراد و اشخاص و شخصيتها را. اين رويکرد ميتوانست به دو دليل باشد: اولاً، چنانچه پشت آن افکار افراد منحرف و سست عقيدهاي باشند، ذکر نام آنان موجب اعتبار ایشان ميشد و از نقد ديدگاه نادرستشان کسب اعتبار ميکردند. ثانياً، چنانچه صاحبان افکار و انديشههاي در معرض نقد ازجمله صاحبنظران ممتاز و معتبر باشند، بسا که نقد افکارشان همراه نامشان موجب وهن و بياحترامي به آنان شود. شايد اين توجيهي براي صرفنظر کردن از اظهار نام اشخاص تلقي گردد.
-
-
-
- 11. جبهه مقدّم مبارزه با شبهات
-
-
تجزيه و تحليل شبهات با تمرکز بيشتر بر شبهات اعتقادي، فرهنگي، علمي و سياسي بهمنظور کشف و بهکارگيري راههاي رويارويي اصوليتر و مؤثرتر با شبههها و شبههافکنان
علامه مصباح برحسب دغدغهمندي نسبت به پاسخ شبهات، خود را موظف ميدانست با حضور فعال و فداکارانه در جبهه مقدم مبارزه با شبهات قرار گيرد و بهرغم اينکه همواره در تيررس انواع تهمتها و آماج بسياري از اهانتها از طرف منحرفان و شبههافکنان بود، تزلزلي به دل راه نمیداد. تجزيه و تحليل شبهات بهمنظور کشف و بهکارگيري راههاي رويارويي اصوليتر و مؤثرتر با شبههها و شبههافکنان ازجمله مهارتهاي مهمي تلقي ميشد که علامه مصباح از آن برخوردار بود. ايشان نخست شبهه را بهخوبي ميپروراند، سپس با بيان روان و ساده و قابل فهم به شيوه استدلالي و احياناً تمثيلي درصدد حل و رفع شبهه برميآمد.
در جدول پيشرو به اختصار، برخي از موضوعاتی که استاد در آن به طرح و رفع شبهه پرداخته و بر اهميت شبههزدايي تأکيد ورزيده ذکر شده است:
رديف
قلمرو
موضوع مورد نظر
مأخذ
1
فلسفه اخلاق
اصالت ارزشهاي اخلاقي
فلسفه اخلاق، 1391، ص122-125
2
قرآنشناسي
ترفندهاي مخالفان قرآن در منحرف ساختن مردم
قرآن در نهجالبلاغه، 1380، ص84-119
3
بزرگداشت عاشوراي حسيني
لزوم گراميداشت حادثه عاشورا
آذرخشي ديگر از آسمان کربلا، 1382، ص11، 31، 72، 114، 206، 218-220
4
عقايد ديني و نظام اسلامي
مبارزه با ترفندهاي دشمنان
آفتاب مطهر، 1391، ص204
5
اعتقادات ديني
مبارزه با امواج التقاطي
آفتاب مطهر، 1391، ص209
6
باورها و ارزشهاي الهي
شبهات جديد در ذهن جوانان
آفتاب ولايت، 1384، ص214
7
کلام و عقايد اسلامي
تلاش مضاعف در پاسخ به شبهات
آموزش فلسفه، 1398، ج1، ص34
8
شناختشناسي
تلاشهاي فلسفي براي دفع شبهات الحادي
آموزش فلسفه، 1398، ج1، ص1140، 150، 156-158
9
معادباوري
شيوههاي قرآن در بررسي معاد
انسانشناسي در قرآن، 1392، ص191، 195، 204، 210
10
ولايت فقيه
تقويت باور جوانان به ولايت فقيه
انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، 1392، ص187
-
-
-
- 12. نخبهپروري
-
-
تشویق افراد مستعد همراه با تقويت ظرفيتها و خلاقيتهاي آنان در مسير نيل به جايگاه استادي
سلوک علمي و تدريسي استاد مصباح برخلاف رويه رايج شاگردپروري، بر استادپروري مبتني بود. ايشان هرگز راضي نميشد شاگردان و متربيانش در سطح شاگردي متوقف گردند. اين سيره مستمر استاد بود که حتي اندک علم و فرهيختگي در وجود افراد، بهويژه در شاگردان خود را ارج مينهاد و آشکارا به آن بها ميداد. ايشان ضمن درک قابليتهاي افراد، با کمال تواضع، هميشه مشوق افراد مستعدي بود که با برخورداري از زمينههاي رشد و تعالي و با تقويت ظرفيتها و خلاقيتهايشان ميتوانستند در مسير نيل به جايگاه فرهيختگي و نخبگي گام بردارند و مقام استادي را احراز کنند.
-
-
-
- 13. ثبات و استواري
-
-
استقامت بر مباني و اصول و باورها و ارزشهاي تغييرناپذير و ماندگار الهي از آغاز تا فرجام
يکي ديگر از برجستگيهاي شخصيتي استاد بهشمار ميرود. با مطالعه آثار استاد مصباح ميتوان متوجه انسجام و هماهنگي حاکم بر فضاي انديشه و دانش ايشان شد. اين انسجام و هماهنگي برايند باورها و ارزشهاي برگرفته از جهانبيني و ايدئولوژي اسلامي، همچنين متناسب با فکر و انديشه منسجم و هماهنگ ایشان بود. در اثر همين ويژگي بود که تحولات جاري هيچ تزلزل و ناهماهنگي در وجود استاد و افکار و انديشههاي وی ايجاد نميکرد. ويژگي مزبور نشان از ثبات و استواري آغاز تا فرجام فکري هر فردي دارد که از آن برخودار است.
-
-
-
- 14. چشماندازي متناسب با افق اعلاي الهي
-
-
تمرکز بر رسيدن و رساندن ديگران به قله کمال نهايي و مقام قرب الهي
استاد مصباح با استناد به آيه «يا اَيُّهَا الانْسانُ اِنَّكَ کادِحٌ اِلى رَبِّكَ كَدْحَاً فَمُلاقيهِ» (انشقاق: 6)، بيان ميدارد:
از آيه فوق مىتوان استشعار کرد که حقيقت وجود نفس و روان انسان، «کدح» و تلاش و پويش است و انسان موظف است اين حرکت را جهت دهد و در مسير صحيح هدايت کند. بهعبارتى روشنتر، از آيه فوق مىتوان دريافت که اصل حرکت و تلاش و سير به سوى رب، امرى قطعى و جبرى است که خواه و ناخواه انجام مىشود و انسان بخواهد يا نخواهد قيامت را درک مىکند و به ملاقات ربش نائل مىآيد. اما جهتدهى اين حرکت جبرى، امرى است اختيارى. از اينروى، در آيه دو نوع هدف براى اين حرکت ذکر شده: يکى هدف اصل حرکت که خواه و ناخواه انجام مىشود و نهايتاً انسان ربّ خود را ملاقات خواهد کرد؛ يعنى اصل ملاقات. دوم کيفيت ملاقات است که اگر انسان براى اين حرکت جبرى جهت درستى انتخاب کرده باشد ملاقاتش با پروردگارش بهگونهاى است که خشنودى وى را به همراه دارد و خرسند و سربلند خواهد بود، و اگر در حرکتش جهت صحيحى را دنبال نکرده باشد تلخ و ناگوار است و موجب تلخکامى وى مىشود (مصباح يزدي، 1391الف، ص35-36).
علامه مصباح سپس در ادامه با اشاره به حرکت تکاملي نفس انسان و جذب و انجذاب مابين نفس و خداوند، چنين بيان ميدارد:
وقتى حرکت نفس را نسبت به هدف آن مىسنجيم، خواهيم ديد که از يکسو انجذابى است بهسوى خدا؛ يعنى درواقع هدف است که او را به طرف خود مىکشد؛ خداست که انسان را سير مىدهد به طرف خودش. و از سوى ديگر، حرکتى است که نفس انجام مىدهد. بهعنوان ـ باز هم ـ تشبيه معقول به محسوس، مثل جاذبه ميان آهن و آهنربا است. وقتى آهن را نگاه مىکنيم، مىبينيم سير مىکند به طرف آهنربا، و هنگاميکه آهنربا را مورد توجه قرار مىدهيم ملاحظه مىکنيم آهن را به طرف خود مىکشد و جذب مىکند.
بين نفس و مبدأ هستى نيز چنين جذب و انجذاب و سير و حرکتى ـ هرچند نه آنچنان جذب و انجذاب کور و تاريک، بلکه بسيار متفاوت با آن ـ در ذات و نهاد نفس وجود دارد که البته در آغاز کاملاٌ روشن و آگاهانه نيست، ولى با تکامل نفس تدريجاً به صورتى آگاهانه براى خود انسان روشن و آشکار مىشود (همان، ص36).
در هر صورت، از منظر قرآن و روايات، مرتبه اعلاي قرب الهي بالاترين مقام عالي انساني است که دستيابي به آن انسان را از غير خدا ميرهاند و به مراتب متعالي نور الهي ميرساند. بنا به تفسير علامه مصباح، در «مناجات شعبانيه» از چنين موقعيتي با اصطلاح «انقطاع الي الله» ياد شده است که بنده به دربار الهي پناه برده، عرضه ميدارد: «اِلهي هَبْ لي كَمالَ الانْقِطاعِ اِلَيْكَ»؛ بارالها! کمال بريدن (از اغيار و پيوستن) به خودت را ارزاني من فرما.
اگر انسان به اين مرحله از کمال دست يابد و توجهات قلبىاش تنها در ساحت قدس الهى متمرکز شود، اينجا است که انوار بهيّة الهى بر دل آدمى مىتابد و او را از مراتب پست دنيوى به بالاترين مقامات عالى انسانى که همان مراتب اعلاى قرب ربوبى است، مىکشاند.
ديگر عبادت را با رنج و مشقت انجام نمىدهد، بلکه آن را عرض ادب به پيشگاه محبوبى عزيزتر از جان خويش مىداند و آنچنان از آن لذت مىبرد و در اين لذت غرق مىشود که همه لذتهاى دنيا را از ياد مىبرد... نيل به چنين مقامى انسان را به آنجا مىرساند که ترک لذيذترين گناهان نيز برايش بسيار سهل مىگردد (مصباح يزدي، 1398، ص246-247).
-
- نتيجهگيري
اهميت و ارزش هر مکتب علمي ـ تربيتي به عناصر درون آن مکتب، بهويژه شخصيت پديدآور و آثار پديدآمده وابسته است. با عنايت به این نگرش، علاوه بر اعتبار شخصيت علامه مصباح نزد بزرگان علم و ادب و معرفت، ورود تخصصي و جامع ايشان به موضوعات و عناوين مهم و ساختارمند معارفي و ازجمله طرح بحث از علوم انساني به پشتوانه معارف قرآن، يک گزينه استثنايي و يک ابتکار و نوآوري خلّاقانه در کارنامه علمي و سيره عملي ايشان بهشمار ميرود؛ بحثی که پيشينهای براي آن سراغ نداریم. در اثر چنين ابتكاري، علوم انساني را ميتوان از انحصار چندين دهه سلطه رويکرد غربي و سکولار خارج ساخت و در جايگاه مناسب خود، زير چتر معارف قرآن قرار داد. موضوعات بااهميتي همچون خودشناسي و خودسازي، حکمت و فلسفه و عرفان، اعتقادات ديني و مذهبي، معارف قرآن در قلمروهاي هستيشناسي، کيهانشناسي، خداشناسي، قرآنشناسي، معرفتشناسي، راه و راهنماشناسي، انسانشناسي، انسانسازي، همچنين طرح مسائل فرهنگي و اجتماعي و سياسي و مانند آن ـ همه ـ ازجمله معارفي است که براساس آن بايد علامه مصباح و مکتب علمي ـ تربيتي منتسب به ايشان را عقبة نظری نظام معرفي کرد؛ همانگونه که مقام معظم رهبري بيان نمود.
افزون بر اين، در چهارچوب يک مکتب علمي ـ تربيتي، هرچه انگيزهها براي خدا خالصتر و نگاه جهادي به کسب دانش و ادب نافذتر و عزم بر تزکيه جزمتر و موضوع علم فاخرتر و فهم مسائل علمي اجتهاديتر و فعاليتهاي اجتهادي روشمندتر و شمول بحث گستردهتر و ارائه نظريه دقيقتر و در نوآوري و ابتکار عمل صائبتر و در جايگاه نقد و بررسي انديشهها منصافانهتر و در مقام شبههزدايي جديتر و در فرايند استادپروري مصممتر و بر صراط مستقيم پايدارتر و در مسير نيل به سعادت مؤثرتر و در تعيين چشمانداز فعاليتهاي آموزشي ـ تربيتي متعاليتر به نظر رسد، آن مکتب از جنبه نظري مستحکمتر و متقنتر، و از جنبه عملي کارآمدتر و صاحبش از هر حیث شايستهتر و برگزيدهتر خواهد بود. اينهمه ازجمله مختصاتي است که در تبيين مکتب تربيتي علامه مصباح بر پايه دو شاخص اعتبار شخصيتي و آثار ايشان ارائه گرديد.
- نهجالبلاغه، 1379، ترجمه محمد دشتي، قم، پرهيزكار.
- اسلامی، محم تقی، 1382، زندگینامۀ آيةالله محمدتقی مصباح یزدی، قم، پرتو ولایت.
- جامعة اسلامي دانشجويان، دفاتر دانشگاهي، «قلمهايي که امروز آيةالله مصباح را نشانه رفتهاند، فردا پا را فراتر ميگذارند»، خبرگزاري فارس، 16/4/1400، کد خبر: 14000416000844.
- جوادي آملي، عبدالله، پيام تسليت به مناسبت رحلت علامه آيةالله مصباح يزدي، 13 دي 1399.
- حسینی خامنهاي، سيد علي، 1398، حدیث ولایت: مجموعه بیانات و مکتوبات رهبر معظّم انقلاب اسلامی، تهران، انقلاب اسلامی.
- ـــــ ، پيام تسليت به مناسبت رحلت علامه آيةالله مصباح يزدي، 13 دي 1399.
- ـــــ ، در ديدار استادان و دانشجويان بسيجي «طرح ولايت»، 10/6/1379.
- ـــــ ، در ديدار اعضاي «گروه ويژه» و «گروه معارف اسلامي» صداي جمهوري اسلامي ايران، 13/12/1370.
- ـــــ ، در ديدار با دانشجويان و استادان طرح ولايت، 12/6/1378.
- ـــــ ، در ديدار حافظين جامعه القرآن الکريم، 4/4/1380.
- ـــــ ، در ديدار طلاب بنياد فرهنگي باقرالعلوم، بورسيه به خارج کشور، 17/2/1371.
- داوودي، رشيد، «نقدهايي که آقاي تاجزاده بيپاسخ گذاشت»، پايگاه اطلاع رساني و خبري جماران (jamaran.ir)، 8/ارديبهشت/1400.
- رهنمايي، سيد احمد، 1390، مکتب تربيتي علامه طباطبائي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، «جفاي قلم»، خبرگزاري رسا، کد خبر: ۶۷۹۹۱۶.
- روزيطلب، محمدحسن، 1398، ذوالشهادتين امام: برشهايي از خاطرات و روايتهاي تاريخي آيةالله محمدتقي مصباح يزدي، تهران، شهيد کاظمي.
- صديقي، سعيد https://www.mojnews.com/1399112136555
- صنعتي، رضا، 1389، گفتمان مصباح، چ دوم، قم، مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
- عباسي، علياکبر، «دليل تخريبهاي بيمحابا عليه آيةالله مصباح يزدي چيست؟!»، در: بولتن نيوز، 17 تير 1392، کد خبر: 156260.
- عربی، حسینعلی، 1381، نگاهی بر زندگی و خاطرات حکیم فرزانه حضرت آيةالله مصباح، قم، زلال کوثر.
- فرهنگ پويا، 1399، حکيم و فقيه مجاهد: ويژهنامة ارتحال حضرت علامه مصباح، قم، دفتر نشرية فرهنگ پويا.
- کريمي، عبدالعظيم، 1378، رويکردي نمادين به تربيت ديني با تأکيد بر روشهاي اکتشافي، تهران، مؤسسۀ انتشارات قدياني.
- کليني، محمد بن يعقوب، 1407ق، الكافي، ج1، تحقيق و تصحيح علىاكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- مسعودي خميني، علياكبر، farsnews.ir/news/13991013000270
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1384، آفتاب ولايت، تدوين محمدباقر حيدري کاشاني، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، «گامي در مسير توليد علوم انساني اسلامي»، سخنراني در مراسم افتتاحيۀ سال تحصيلي 88-89، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 12 مهر 1388.
- ـــــ ، 1391الف، اخلاق در قرآن، ج2، نگارش محمدحسين اسکندري، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خميني.
- ـــــ ، 1391ب، پند جاويد: شرح وصيت اميرالمؤمنين على به فرزندش امام حسن مجتبى، نگارش علي زينتي، علي، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
- ـــــ ، 1392، سيري در ساحل: بينش و منش حضرت امام خميني، نگارش علي احمديخواه، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
- ـــــ ، 1398، در جستجوي عرفان اسلامي، نگارش محمدمهدي نادري، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
- ـــــ ، 1399، آيين پرواز (ويژه جوانان و نوجوانان)، تلخيص جواد محدثي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- واعظ عبايي خراساني، مهدي، گفتوگو با پايگاه اطلاع رساني اميد نامه، 21 آبان 1397، کد مطلب: 19282.
- http://omidnameh.com/news/19282
- http://www.jahannews.com/news/651732
- http://www.jahannews.com/news/750119
- https://bookroom.ir/book/79610
- https://kayhan.ir/fa/news/208239
- https://mesbahyazdi.ir/node/343
- https://rasanews.ir/fa/news/672152
- https://rasanews.ir/fa/news/679916
- https://www.alef.ir/news/3991013105.html
- https://www.aparat.com/result
- https://www.bultannews.com/fa/news/156260
- https://www.farsnews.ir/news/14000416000844
- https://www.magiran.com/article/1048790
- https://www.yektapress.com/fa/news/5687


