واکاوی معنای واژه «تربیت» و ردّ نظرات مخالف آن
Article data in English (انگلیسی)
1. مقدمه
خداوند متعال از هنگامي که انسان را آفريد، همواره نعمتهاي خود را بر وي ارزاني داشت و به او استعدادهايي بخشيد که با شکوفايي آن، بتواند زندگي دنيوي و اخروي خويش را آباد سازد. يکي از اين استعدادها، کمالطلبي فطري اوست که بالقوه در وي وجود دارد و براي شکوفايي و به فعليت رساندن آن، بايد تحت تربيت الهي قرار گيرد. خداوند متعال، خود را ربّ و مربي انسان معرفي کرده، براي به فعليت رسيدن ربوبيت خويش در وجود انسان، پيامبران و کتب آسماني را براي هدايت او بخشيده است.
مروري بر آراء لغتشناسان، مفسران و علماي علوم تربيتي پيرامون واژه «تربيت»، نشان از عدم اتفاقنظر ايشان در مفهوم آن دارد. از اينرو، بررسي معناي لغوي تربيت و کاربردهاي معنايي آن در قرآن و روايات، ضروري بهنظر ميرسد. لذا مسئله اين پژوهش بررسي واژه «تربيت»، از لحاظ لغوي و مفهومشناسي آن ميباشد؛ زيرا در برخي از نوشتارهايي که در اين زمينه به رشته تحرير درآمده، مفهوم «تربيت» يا بهطور دقيق نشان داده نشده و يا ناقص بيان شده است. بنابراين، هدف از نگارش اين مقاله، علاوه بر پاسخ به نوشتارهاي مذکور، ارائه نظريات جديد مبتني بر کاوشهاي دقيق واژه «تربيت» است.
2. پيشينه
ازجمله پژوهشهايي که دربارة مفهوم «تربيت» صورت گرفته، ميتوان به سه گروه اشاره کرد: ازجمله گروه اول، معتقدند: تربيت در مفهوم رشد جسماني و از ريشة «ربو» است که از مهمترين نوشتارهاي آن، ميتوان به مقالات «بررسي واژه تربيت در قرآن و سنت؛ نقدي بر بهکارگيري واژه تربيت در معاني ديني» و «نقدي بر کفايت معنايي واژه تربيت و ارائه بديلهايي براي آن» اشاره کرد. گروه ديگر که تربيت را براساس کتب لغت، از ريشه «ربأ» (رشد جسماني) و «ربب» (کمال نفساني) تفسير ميکنند. البته برخي از همين گروه، ريشه سوم «ربو» را در مفهوم رشد جسماني بهکار بردهاند و از مهمترين پژوهشهاي اين گروه، «مفهوم تربيت از ديدگاه شاعران، اديبان و انديشمندان زبان فارسي» و «مفهومشناسي تربيت در قرآن کريم» ميباشد. گروه سوم نيز بخشي از نظرت سيدمحمد نقيب العطاس است که با نگرشي مادي بر مفهوم تربيت معتقد است: اين واژه در لغتنامههاي تازي، با مفهوم کنوني وجود ندارد و مفهوم امروزي آن ساخته نوپردازان است.
وجه تمايز و نوآوري اين مقاله، پاسخگويي به اشکالات پژوهشهاي گذشته است. اين مقاله سعي دارد که با استفاده از کتب لغت، تفسير، روايات و شواهد تاريخي، بهمعناي جديدي از ريشه تربيت و مفهومشناسي آن دست يابد.
3. تربيت در لغت
از قرون نخستين تاکنون، با کاوشهايي که در کتب لغت بهعمل آمده، اين نتيجه بهدست ميآيد که لغتنويسان در ريشة تربيت دچار اختلافنظر ميباشند و هريک از آنان، براي نظرات خود استدلالهايي دارند که با توجه به قواعد صرفي زبان و محاورات عمومي، اين زبان ميتواند صحيح باشد.
1ـ3. ريشه «ر ب و»
گروهي از واژهشناسان، اين واژه را از ريشه «ر ب و» ميدانند که بهصورت ثلاثي مجرد بهکار رفته و بهمعناي رشد و برآمدن و شکوفا شدن است. خليلبن احمد، بهعنوان نخستين لغتنويس زبان عرب، در اينباره ميگويد:
«رَبَا الجرح و الأرض و المال و كل شيء يَرْبُو رَبْواً، إذا زاد. ورَبَا فلان، أي: أصابه نفس في جوفه؛ زخم و زمين و مال زياد شد و هر چيزي که رشد ميکند و ربا فلان يعني نفسش از دهانش بالا آمد» (فراهيدي، 1409ق، ج8، ص283). اين مثال نشان ميدهد که نوعي رشد و حرکت بهسوي بالا وجود دارد. ساير لغتنويسان، تا حدودي به همين مفهوم اشاره کردهاند. مفاهيمي چون زياد شدن (ازهري، 1421ق، ج15، ص196؛ صاحب، 1414ق، ج10، ص235؛ راغب اصفهاني، 1412ق، ج1، ص340؛ ابنمنظور، 1414ق، ج14، ص304؛ فيومي، 1414ق، ص705؛ قرشي، 1371، ج3، ص48)، بالا آمدن (ابنفارس، 1404ق، ج2، ص483؛ راغب اصفهاني، 1412ق، ج1، ص340؛ فيروزآبادي، 1415ق، ج4، ص364؛ زبيدي، 1414ق، ج19، ص441) و رشد و نمّو يافتن (ابنفارس، 1404ق، ج2، ص483؛ راغب اصفهاني، 1412ق، ج1، ص340؛ فيروزآبادي، 1415ق، ج4، ص364؛ زبيدي، 1414ق، ج19، ص441) ازجمله آن ميباشد.
نمونههايي همچون رابية، رَبوة، رِبوة، رُبوة؛ زمين مرتفع (فراهيدي، 1409ق، ج8، ص283؛ صاحب، 1414ق، ج10، ص275؛ ابنسيده، 1421ق، ج10، ص327)، اُربية (کشاله ران که بالا ميآيد) (راغب اصفهاني، 1412ق، ج2، ص40)، مؤيد کلام بالاست. اما هنگاميکه اين ريشه، به شکل ثلاثي مزيد در بابهاي تفعيل (تربية)، تفعّل (تربّي)، إفعال (إرباء) درميآيد، اين رشد و نمّو از طرف يک موجود در حيوان، گياه يا انسان ديگر ايجاد ميشود. البته زماني که بحث تربيت از همين ريشه مطرح است، بهمعناي تغذيه سالم و با کيفيت که موجب نشاط و قوت يافتن در فرد ميشود نيز بهکار رفته است: «تَرَبَّيْتُهُ أى غذوته هذا لكلِّ ما ينمِى، كالولد و الزرع و نحوه» (جوهري، 1376ق، ج6، ص2350؛ ابنمنظور، 1414ق، ج14، ص307).
بر همين اساس، بهنظر ميرسد واژه «تربيت» از ريشه «ر ب و» باشد. فقط مراد رشد ظاهري نيست؛ زيرا در مورد گياه، حيوان و يا انسان زماني که توسط موجودي انجام شود، قطعاً بحث رشد و کيفيت آن نيز مطرح است وگرنه هر رشدي را تربيت نميگويند. هرچند جنبة جسماني آن نيز مطرح باشد. مراد از اين عبارت، آن است که در رشد جسماني نيز کيفيت تأثيرگذار است و اين همان معنايي است که ثلاثي مزيد اين ريشه را از مجرد آن جدا ميکند.
2ـ3. ريشه «ر ب ب»
برخي لغتنويسان عرب، با استشهاد به مثالها و اشعار اين زبان گفتهاند که واژه «تربيت»، از ريشه «ر ب ب» گرفته شده است. آنان معتقدند: مصدر مضاعف «ر ب ب»، هنگاميکه به باب تفعيل ميرود، بهدليل سهولت امر در مصدر آن، باء دوم به ياء تبديل ميگردد (ابنمنظور، 1414ق، ج1، ص401؛ زبيدي، 1414ق، ج2، ص7). البته اين يک قاعده عمومي در زبان عربي است که در بسياري از کلمات، مانند أمليت، دسّا، تظنيت بهکار رفته که اصل
اين واژهها أمللت، دسّس، تظننت بوده است (معمربن مثني، 1381ق، ج2، ص300؛ راغب اصفهاني، 1414ق، ص733؛ فيروزآبادي، 1415ق، ج2، ص340).
«ر ب ب» در مفهوم، معاني مختلفي دارد که مهمترين آن کمال شيء و سوق به سوي بالا ميباشد. اين رشد گاهي با افزايش ظاهري صورت ميگيرد و گاهي با کاهش و کاستي همراه است. در بحث کاهش ماده و افزايش کيفي مفهوم تربيت، از ريشة «ر ب ب» کاملاً آشکار است و رُبّ و مربّا را نيز به همين دليل بهعنوان عصاره ميوة بهکار بردهاند؛ زيرا هنگام ساختن مربّا يا رَبّ، کيفيت عصاره ميوه مورد نظر بوده، هرچند که در ظاهر کاهشي در آن رخ داده است، اما بهدليل غلظت کيفي آن، داراي خاصيت بيشتري نسبت به ماده اوليه آن شده است. بنابراين، اگر به اين مفهوم دقت شود، متوجه ميشويم که تربيت بهمعناي کمال و رشد روحاني و معنوي است؛ هرچند که فرد از نظر جسماني داراي کاستيهايي باشد. اين همان مفهومي است که تاکنون هيچکدام از نويسندگان گذشته در پژوهشهاي خود به آن اشاره نکردهاند؛ زيرا اکثر آنان فقط بحث رشد ظاهري را در مفهوم تربيت مطرح کردهاند که نميتواند مفهوم اصلي «تربيت» باشد. در بخش قرآني و روايي، اين مقاله با دلايلي محکم به اثبات اين بخش خواهد پرداخت.
به نمونههايي از مفاهيم واژه «تربيت»، از ريشه «ر ب ب» ذيلاً اشاره ميشود:
صاحبان اولين کتب لغت معناي اين ريشه را در شعر راجز، که ميگويد: «كان لنا و هو فلونِرْبَبُه»، بهمعناي اضافه و زياد کردني ميدانند که اثر آن، از بين نرود (فراهيدي، 1409ق، ج8، ص257؛ شيباني، 1975، ج2، ص6). اين بقا با کيفيت ارتباط دارد، نه کميت و اگر کميتي در کار باشد، باز هم کيفيت بر آن برتري دارد. براي همين، عرب در جمله «و البُرَّةَ السَمْرَاءُ و المَاءَ الرَّبَب»، به آب زياد و گوارا که جمع شده باشد، ربب ميگويد (جوهري، 1376، ج1، ص132؛ ابندريد، 1988، ج2، ص100؛ ابنمنظور، 1414ق، ج1، ص407). از ديگر معاني اين ريشه، سرپرستي فرزند تا زماني که بزرگ شود (ربّ ولده) ميباشد (ابنمنظور، 1414ق، ج1، ص401؛ زبيدي، 1414ق، ج2، ص6). اين ريشه در باب افعال، بهمعناي ملازم بودن در يک مکان و يا ملازمت با چيزي يا فرد ديگر (و أَرَبَّتِ الإبل بمكانَ كذا و كذا، أى لَزِمَتْهُ و أقامت به أَرَبَّتِ الناقةُ، أى لَزِمَتِ الفحلَ و أَحَبَّتْه) (جوهري، 1376، ج1، ص132؛ ابنفارس، 1404ق، ج2، ص381)، در باب تفعّل و تفعيل بهمعناي پرورش دادن (جوهري، 1376، ج1، ص130؛ زبيدي، 1414ق، ج2، ص7) و از باب افتعال، بهمعناي تهيه ربّ (إرتبّ العنب) (ابنسيده، 1421ق، ج10، ص237؛ زبيدي، 1414ق، ج2، ص14) و جمع کردن و اصلاح بهکار ميرود (همان).
صاحب التحقيق نيز ميگويد: اصل در معناي اين ريشه سوق دادن اشياء به رفع کاستي و حرکت بهسوي کمال است (مصطفوي، 1430ق، ج4، ص22). بنابراين، وقتي ميگوييم ربّ الصغير (مضاعف)؛ يعني کودک را به کمال سوق داد (همان، ص39). او در ادامه ميگويد: اين معناي جامع ناظر به انسان، حيوان و گياه متفاوت بوده و با توجه به اقتضائات هريک، معاني ثانوي متعددي را شامل شده است (همان، ص22).
3ـ3. «ريشه ر ب أ»
برخي از لغتنويسان ديگر، ريشة سومي براي واژه «تربيت» در نظر گرفتهاند و آن ريشه «ر ب أ» ميباشد که بههنگام ثلاثي مزيد، همزه آن به ياء تبديل شده است. ابنفارس ميگويد: «الراء والباء والحرف المعتل وكذلك المهموز منه يدلُّ على أصلٍ واحد، وهو الزِّيادة والنَّماء والعُلُو» (ابنفارس، 1404ق، ج2، ص483). وي با اين کلام، ريشه «ر ب أ» و «ر ب ي» را داراي يک اصل واحد معنايي ميداند و ميتوان معناي زياده، نمّو و علّو را از آن بهدست آورد.
با رجوع به کتب لغت، در باب ريشه «ر ب أ» مييابيم که اين ريشه علاوه بر معناي علّو و برتري در معناي ديگري، همچون حفاظت و مراقبت از قوم در عبارت «وَ رَبَأْتُ القومَ رَبْأً و ارْتَبَأْتُهُمْ أى: رَقَبْتُهُم» (جوهري، 1376، ج1، ص52؛ ابنمنظور، 1414ق، ج1، ص82) نيز بهکار رفته است و ربيئه از همين ريشه، بهمعناي ديدهبان قوم است که از ايشان در برابر دشمن محافظت ميکند (ابناثير، 1367ق، ج3، ص255؛ زبيدي، 1414ق، ج19، ص672). در اين مثالها نيز نوعي رشد و بالا آمدن در کنه واژه ديده ميشود؛ زيرا ديدهبان يا برج ديدهباني به مکاني مرتفع دسترسي دارند تا بتوانند اطلاعات دشمن را جمعآوري کرده و قوم را از خطرات احتمالي حفظ کنند.
4ـ3. نتيجهگيري مباحث
پيش از بيان نظر نهايي نگارنده در باب معناي لغوي واژه مورد نظر، بهنظري از صاحب التحقيق بهمنظور تکميل مباحث اشاره ميشود. وي در اينباره آورده، ربأ (مهموز) داراي مفهوم خودافزودگي است؛ بدينمعنا که هرگاه ميگوييم ربّيء الصغير (مهموز)؛ يعني طفل قد کشيد و بلند شد و بهشکل مضاعف، بهمعناي سوق بهسوي کمال ميباشد که قبلاً بدان اشاره شده است. اما به شکل معتل، آن را بهمعناي رشد و نمّو معمولي ميداند. مانند «ربا الصغير أي انتفخ و زاد»؛ طفل برآمده شده و رشد کرد (مصطفوي، 1430ق، ص4، ص39).
در جمعبندي مطالب بايد گفت:
اولاً، در هر سه ريشه نوعي رشد و نمّو، انتفاخ و برآمدگي ديده ميشود و ساير معاني از آثار و لوازم آن ميباشد.
ثانياً، در ردّ کلام صاحب التحقيق در بخش مهموز، لازم به يادآوري است که اين واژه در حالت مهموز معناي لازم را دارد، نه اينکه خودافزودگي بهتنهايي در شيء يا شخص وجود داشته باشد؛ زيرا هنگاميکه ميگوييم ربأ الصغير و آن را به طفل قد کشيد و بلند شد ترجمه ميکنيم، در واقع عوامل متعددي همچون غذا، محيط، والدين و... بر رشد اين طفل نقش داشته است، اما ما بهصورت لازم ميآوريم؛ زيرا قد کشيدن و بلند شدن مخصوص طفل است.
ثالثاً، ريشه معتل آن؛ يعني (ر ب و) بيشتر بهمعناي رشد و نمّو ظاهري است، بهويژه زماني که اين ريشه بهمعناي ثلاثي مجرد بهکار رود. مانند ربا (زياد شدن پول يا جنس).
رابعاً، در شکل مضاعف آن؛ يعني (ر ب ب)، مفهوم حرکت بهسوي کمال همراه با مراقبت ديده ميشود. اين همان است که صاحب التحقيق، بدان اشاره ميکند. البته بهنظر صاحب مقاله، در هر سه ريشه، بهخصوص بهشکل ثلاثي مزيد، رشد مادي و معنوي با اسباب و وسايل مختلف ديده ميشود، اما در ريشه مضاعف آن؛ يعني تربيت از ريشه (ر ب ب)، رشد معنوي و کمالطلبي بسيار بارز بهنظر ميرسد. اين رشد بر رشد مادي نيز برتري دارد و گاهي با کاهش رشد مادي و افزايش رشد معنوي همراه است؛ همانطور که در بحث واژه «ربّ» و «مربّا» بدان اشاره شد. بنابراين، امروزه اگر واژه «تربيت» را بهمعناي رشد معنوي بهکار ميبريم، بهتر است گفته شود که اين واژه در مفهوم امروزي، از ريشه مضاعف آن يعني (ر ب ب) گرفته شده است.
4. تربيت در اصطلاح قرآني و روايي و کاربرد عمومي
در اين بخش، ابتدا به بررسي آيات و روايات که از ريشههاي مختلف تربيت بهکار رفته، بهطور مختصر اشاره کرده و سپس به نقد پژوهشهايي که در اينباره به رشته تحرير درآمده، خواهيم پرداخت.
4ـ1. کاربرد واژه تربيت و همخانوادههاي آن در قرآن و روايات
ريشه (ر ب ب)، يکي از پرکاربردترين ريشهها در قرآن است که بيشتر کاربرد آن مربوط به واژه «رب» ميباشد که 969 بار بهصورت مفرد و 4 بار بهصورت جمع بهکار رفته است (عبدالباقي، 1387، ص362-380). اين واژه، در برخي از آيات به غير خدا اطلاق شده است. براي نمونه، در آيات سوره انعام (فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قال َلاأُحِبُّ الْآفِلِينَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَر ُفَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (انعام: 76-78) به گوشهاي از مبارزات حضرت ابراهيم با گروههاي مختلف بتپرست اشاره شده و ايشان از باب محاجه، با زبان خصم ستاره، ماه و خورشيد را رب ميداند (طباطبائي، 1417ق، ج7، ص247) و استدلال آن حضرت را بر عدم الوهيت ستاره، ماه و خورشيد بيان ميکند (مکارم شيرازي، 1374، ج5، ص309). در آية «فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى؛ گفت: منم خداى برتر شما» (نازعات: 24)، منظور از رب فرعون است. همچنين، در آياتي ديگر مانند «يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُما فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرا؛ اى دوستان زندانى من! امّا يكى از شما (دونفر، آزاد مىشود و) ساقى شراب براى صاحب خود خواهد شد» (يوسف: 41)، يا «فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ؛ ولى هنگامى كه فرستاده نزد وى [يوسف] آمد، گفت: به سوى صاحبت بازگرد» (يوسف: 50)، در معناي ملک (پادشاه) بهکار رفته است. در آيه «قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا؛ بگو: آيا غيرخدا، پروردگارى را بطلبم» (انعام: 164)، در مقام انتقاد و پاسخ به منطق مشرکان، رب معبودهاي دروغيني است که مشرکان ميپرستيدند. غير از موارد فوق، تمام کاربردهاي «رب» در قرآن در مورد پروردگار جهان است.
واژة «ارباب» نيز که گاهي بهصورت کلي بيان شده «وَ لايَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ؛ و برخى از ما برخى را بهجاى خداى يكتا به خدايى نگيرد» (آلعمران: 64) و گاهي براي ملائکه و پيامبران «وَ لايَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً؛ و نه شما را فرمان دهد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى گيريد» (آلعمران: 80) و در عبارت ديگر، دلالت بر رهبان، احبار و حضرت عيسي «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ؛ حبرها ـ دانشمندان يهود ـ و راهبان ـ صومعهداران ترسا ـ خويش و مسيح پسر مريم را بهجاى خداى يكتا به خدايى گرفتند» (توبه: 31) و در آية «يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار؛ اى دو يار زندانى من! آيا خدايان پراكنده بهترند يا آن خداى يگانه چيره شونده بر همه؟» (يوسف: 39) بر خداياني اطلاق ميشد که مردم مصر آنها را ميپرستيدند.
چنانچه مشاهده ميشود، در موارد فوق بحث ربوبيت در مورد خداوند، امري است حقيقي و در ساير موارد، بهصورت غيرحقيقي بهکار رفته است. خداوند را مربّي يا مربّب ميگويند؛ زيرا پرورش و تدبير بندگان را بهعهده دارد و ساير موجودات را اگر رب گفتهاند؛ چه اين امر واقعي باشد و يا غيرواقعي. در هر صورت، کار آنها در طول ربوبيت خداوند است. بهعنوان مثال، پادشاه را از آن جهت رب ميگويند که به تدبير و امور کشور و تا حدي به مالکيت زير دستان خود ميپردازد. بنابراين بايد گفت: هر جا که واژه رب در قرآن بهکار آمده، بحث تدبير در امور قطعاً مورد نظر ميباشد.
واژههايي چون ربائب، ربّيون، ربّانيون و مانند آنها نيز که از ريشه «ر ب ب» گرفته شده، همگي با شئون تربيتي و اداره امور ارتباط دارند. حتي به گوسفند يا بزغاله، که بهشکل خصوصي در خانه پرورش مييابد، ربيبه گفته ميشود: زيرا به چرا برده نميشود (فيروزآبادي، 1415ق، ص1، ص94).
با توجه به مثالهاي فوق از ريشه «ر ب ب»، بايد به دو نکته اشاره کرد:
اولاً، خداي تعالي مربّي حقيقي است و واژه مربّي، همان مربّب است که به تدبير و امور بندگان ميپردازد و بهاصطلاح به تربيت آنان همت ميگمارد.
ثانياً، معلّم را نيز مرّبي ميگويند؛ زيرا به بحث آموزش و پرورش شاگردان خويش ميپردازد. در عبارت «قالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيدا»، فرعون خودش را مربّي موسي ميداند و مربّي کسي است که فقط به بحث بزرگ کردن جسماني انسان توجه نميکند، بلکه به پرورش او نيز ميپردازد. در بند 66 دعاي جوشن کبير «يا مَنْ خَلَقَنِي وَ سَوَّانِي يا مَنْ رَزَقَنِي وَ رَبَّانِي يا مَنْ أَطْعَمَنِي وَ سَقَانِي» (قمي، 1384، ص177)، خداوند متعال پس از بيان خلقت و تصويرسازي انسان، به موضوع رزق و روزي وي اشاره کرده، آنگاه خود را مربّي انسان معرفي ميکند. سپس، به اطعام و سقايت او نيز ميپردازد. اگر تربيت تنها بهمعناي بزرگ کردن ظاهري باشد، لازم نبود خداوند اطعام و سقايت را جداگانه ذکر کند؛ زيرا اين امور از لوازم بزرگ شدن ظاهري و جسماني است. بنابراين، منظور از «ربّاني تربيت»، تدبير و پرورش بنده ميباشد.
در نمونههاي ديگر روايي و دعايي، اين امر بيشتر ديده ميشود. بهعنوان نمونه، در فرازي از دعاي کميل «... يَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِي وَ ذِكْرِي وَ تَرْبِيَتِي وَ بِرِّي وَ تَغْذِيَتِي...» (همان، ص116) اميرالمؤمنين تربيت را از تغذيه جدا کرده، درحاليکه اگر فقط بحث رشد جسماني مطرح باشد، نياز به چنين امري نبود. همچنين، در عبارت «قال مجاهد... أخذ رسول الله علياً و هو ابن ست سنين كسنه يوم أخذه أبوطالب فربته خديجة والمصطفى إلى أن جاء الإسلام و تربيتهما أحسن من تربية أبيطالب و فاطمة بنت أسد فكان مع النبي إلى أن مضى و بقي علي بعده؛ پیامبر اکرم علی را که شش سال داشت، تحت سرپرستی خود گرفت، مانند آنکه حضرت ابوطالب پیامبر را که شش سال داشت، تحت سرپرستی خود گرفت. سپس حضرت خدیجه و پیامبر را پرورش دادند تا آنگاه که اسلام آمد و تربیت این دو از تربیت حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد نسبت به علی بهتر بود» (بستي سجستاني، بيتا، ص64؛ مجلسي، 1403ق، ج38، ص295)، تربيت اميرالمؤمنين توسط پيامبر و حضرت خديجه برتر از تربيت ابوطالب معرفي شده است؛ زيرا تمام کمالات علمي و پرورش روحاني امام علي تحت امر اين دو بزرگوار انجام شده است و اين رشد و بالندگي قطعاً رشد جسماني نبوده است؛ زيرا اين کار را هر فرد ديگري نيز ميتوانست انجام دهد.
امام سجاد نيز با الهام از آيه 24 سوره اسراء (وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيرا) در دعاي ابوحمزه ميفرمايد: «اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَي وَارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيراً اِجْزِهما بِالاِْحسانِ اِحْساناً وَ بِالسَّيئاتِ غُفْراناً» (قمي، 1384، ص344). اگر مراد از اين دعا، بزرگ شدن ظاهري فرزند بود، بحث احسان و سيئه معنايي نداشت؛ زيرا احسان بهمعناي کار برتر انجام دادن است که پدر و مادر تمام تلاششان اين است که فرزند را بهنحو نيکتر پرورش دهند و سيئه نيز گناهاني هستند که انسان را از راه کمال بازميدارند. در هر دو امر فوق، بحث رشد جسماني قطعاً مطرح نيست.
يکي ديگر از مصادر مهمي که در قرآن کريم بهصورت متعدي از ريشه «ر ب و» بهکار رفته، آية «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقات» (بقره: 276) است. در مثال فوق، چنانچه ملاحظه شد، ربا بهمعناي زياده گرفتن در جنس يا پول است که از سوي شرع حرام شده و خداوند نيز اثر آن را نابود ميکند. در روايات آمده است: «قال قيل للصادق قد نرى الرجل يربي و ماله يكثر فقال يمحق الله دينه و إن كان ماله يكثر؛ خداوند دين فرد را در نتيجة ربا نابود ميسازد» (قمي، 1367، ج1، ص93)، اما در صدقات جاريه، که با فعل يربي همراه است، بهدليل حسن نيتي که در آن وجود دارد، افزون ميکند. قطعاً مراد خداي تعالي از افزون کردن صدقات، تنها کميت آن نيست، بلکه اثرات اخروي و معنوي آن، بهعنوان نکتهاي است که در افزايش صدقات مورد نظر ميباشد.
در ساير موارد قرآن کريم، ريشه «ر ب و» و بهصورت مصدر ثلاثي مجرد، بهمعناي افزايش ظاهري و جسماني بهکار رفته است. مانند «رَبَتْ» (فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَت (فصلت: 39)، «رابيا»ً (فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً (رعد: 17)، «ربا» (يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا (بقره: 276) بهکار رفته است. از مجموع آيات و روايات مورد بحث دو نکته
حاصل ميگردد:
اولاً، ريشه «ر ب ب» و «ر ب و» در قرآن کريم، بهشکل ثلاثي مزيد بهمفهوم رشد و پرورش کيفي و معنوي بهکار رفته است. ثانياً، ريشه «ر ب و»، بهشکل مجرد آن در قرآن کريم، بههمان معناي افزايش و نمّو ظاهري و جسماني است.
2ـ4. نظرات در باب تربيت و نقد آنان
در اين بخش، به مهمترين نظراتي که در پژوهشهاي مختلف در باب مفهوم تربيت و ريشه آن وجود دارد، اشاره کرده و سپس، با دلايل عقلي و نقلي، به ردّ هريک از آنان ميپردازيم.
1ـ2ـ4. تربيت از ريشه «ر ب و»
برخي، پس از بررسي مفاهيم قرآني و روايي، بر اين باورند که واژه «تربيت» از ريشه «ر ب و» صرفاً در حوزة نموّ است؛ يعني بزرگ شدن و بالا رفتن و در واقع از آب و گل درآوردن بچه (ر.ک: شريعتي، 1391؛ عسگری و دوستانی، 1397). مهمترين دلايل اين گروه: «اصل بر عدم اعلال» و «کاربردهاي قرآني و روايي واژه تربيت» است. ازجمله استدلال اين گروه، در تأييد نظر خويش با توجه به آياتي همچون «قالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِين» (شعراء: 18)، اين است که اگر منظور از «نربّک» در اينجا، تربيت بهمعناي غير جسماني باشد، پس بايد تربيت موسوي با تربيت فرعوني يکسان باشد و حضرت موسي نبايد در مقابل فرعون قرار گيرد و يا اينکه با توجه به کلام امام علي در مورد انصار که ميفرمايد: «هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْو...» (نهجالبلاغه، 1387، ص528) در اينجا منظور توسعه کمي است، وگرنه کيفيت اسلام، نه بر عهده انصار است و نه بر عهده مردم مدينه و نه هيچکس ديگر.
در ردّ نظر فوق بايد گفت:
اولاً، همانگونه که در بخش لغت آورديم، سه نظر متفاوت «ربو»، «ربب» و «ربأ»، در باب ريشه واژه تربيت وجود دارد.
ثانياً، چنانچه در باب واژه ربب گفته شد، در زبان عربي تبديل حرف باء مضاعف به ياء يک قاعده عمومي است که در بسياري از کلمات، مانند أمليت، دسّا، تظنيت بهکار رفته که اصل اين واژهها أمللت، دسّس، تظننت بوده است.
ثالثاً، بنابر کاربرد اصطلاحي امروزي، تربيت به مفهوم عمومي در جامعه، که همان رشد و کمال معنوي است، از ريشه ربب گرفته شده است. چنانچه قبلاً اشاره شد، ربّ و مربّا، بهعنوان عصاره ميوه، با پرورش کيفي آن، نهتنها موجب رشد ظاهري آن نميشود، بلکه غلظت مواد آن را نيز افزايش ميدهد. مربّي از همين ريشه در جهت رشد و کمال معنوي فرد تلاش ميکند. بنابراين، رشد و نمّو جسماني به آن تربيت گفته نميشود. اين همان است که به شکل مجرد از ريشه ربو بوده است. البته ممکن است در باب افعال نيز در پارهاي موارد بر معناي جسماني و معنوي دلالت داشته باشد. همانگونه که در آيه «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقات» (بقره: 276)، به آن اشاره شد.
رابعاً، در پرسش و پاسخ موسي و فرعون، نوعي استفهام انکاري وجود دارد و اين آيه دليل بر تساوي فرعوني و موسوي نيست؛ زيرا او خود را «ربّکم الأعلي» (نازعات: 24) و موسي را بنده خويش دانسته و از اين تعجب ميکند که چرا موسي تحت تأثير تربيت او قرار نگرفته است و در مقابل او، اظهار فضل و برتريجويي ميکند؟
خامساً، روايات بسياري وجود دارد که تربيت بهمعناي رشد و نموّ معنوي مطرح است و اگر رشد جسماني باشد، در درجه دوم است که به دو نمونه از آن اشاره ميشود: امام صادق در روايتي ميفرمايد: «انظر الآن إلى ذوات الأربع كيف تراها تتبع أماتها مستقلة بأنفسها لاتحتاج إلى الحمل والتربية كما تحتاج أولاد الإنس فمن أجل أنه ليس عند أماتها ما عند أمهات البشر من الرفق والعلم بالتربية والقوة عليها بالأكف والأصابع المهيأة لذلك أعطيت النهوض والاستقلال بأنفسها (مفضلبن عمر، بيتا، ص97). همچنين در حديثي ديگر، در بيان مراحل تکامل کودک ميفرمايد: «لو كان يولد تام العقل مستقلاً بنفسه لذهب موضع حلاوة تربية الأولاد و ما قدر أن يكون للوالدين في الاشتغال بالولد من المصلحة و ما يوجب تربية للآباء على الأبناء من المكلفات بالبر و العطف عليهم عند حاجتهم إلى ذلك منهم ثم كان الأولاد لايألفون آباءهم و لايألف الآباء أبناءهم لأن الأولاد كانوا يستغنون عن تربية الآباء» (مجلسي، 1403ق، ج3، ص64). در روايت اول، وجه تمايز انسان و حيوان بحث تربيت معنوي و پرورش الهي انسان مطرح است. در روايت دوم، علت عدم کمال عقل از ابتداي طفوليت را ايجاد لذت تربيت و رشد عقل توسط والدين معرفي ميکند وگرنه براي خداوند متعال هيچ منعي نداشت که انسان از ابتداي خلقت، با عقل کامل
بهدنيا بيايد.
سادساً، در روايت امام علي دربارة نقش انصار بايد گفت: انصار با ايثار در مال و جان، نقش برجستهاي در گسترش کيفي و کمي اسلام داشتهاند. قرآن کريم در آيات مختلفي نيز از آنان ياد ميکند: «وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لايَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» (حشر: 9). همچنين، واژه «فلو» در حديث مورد نظر، که همان پرورش کره اسب است، بهعنوان نمونه مصداقي براي نقش انصار در گسترش کيفي اسلام، بيانگر اين امر است که آنان در گسترش مفاهيم قرآني و اسلامي نقش داشتهاند، وگرنه اگر فقط مراد رشد و نمّو کمي بود، بسياري از مردمان سرزمينهاي ديگر نيز در ازدياد کمي مسلمانان، نقش برجستهاي داشتهاند، مانند بصره، کوفه و... .
2ـ2ـ4. تربيت از دو ريشه مختلف
برخي ديگر، از پژوهشگران نيز ريشة تربيت را براساس کتب لغت ربأ (رشد جسماني) و ربب (کمال نفساني) تفسير ميکنند (ر.ک: توسلی، 1386). البته برخي از همين گروه، ريشه سوم ربو را در مفهوم رشد جسماني بهکار بردهاند (ر.ک: احمدزاده، 1389) که قبلاً در ديدگاه اول، به اين قسمت پاسخ داده شده است.
در پاسخ به اين گروه بايد گفت:
اولاً، ريشة تربيت از ربب همان دستاوردي است که در اين مقاله بدان اشاره شده است. امروزه مفهوم تربيت در کاربرد عمومي، براساس همين ريشه است که در مفهوم کمال معنوي و رشد روحاني بهکار ميرود.
ثانياً، با مطالعهاي که در لغتنامههاي عربي بهدست آمد، ريشه ربأ در باب تفعيل معمولاً بهکار نرفته است و اگر هم بهمعناي رشد جسماني است، بهصورت ثلاثي مجرد و يا در ثلاثي مزيد، از باب افعال و افتعال بهکار رفته که مراقبت و محافظت، ازجمله معاني ديگر آن است. عرب براي مراقبت و محافظت از قوم ميگويد: «وَ رَبَأْتُ القومَ رَبْأً و ارْتَبَأْتُهُمْ أى: رَقَبْتُهُم» و ربيئه از همين ريشه، بهمعناي ديدهبان قوم است که در مکاني رفيع از ايشان، در برابر دشمن محافظت ميکند.
3ـ2ـ4. ديدگاه محمد نقيب العطاس
وي با نگرشي مادي، بر مفهوم تربيت بهنظراتي چند اشاره کرده که خلاصه آن در ذيل ميآيد. عطاس معتقد است: تربيت در لغتنامههاي تازي، با مفهوم کنوني وجود ندارد و مفهوم امروزي آن، ساخته نوپردازاي است که آن را در مفهوم آموزش و پرورش بهکار بردهاند. وي در توضيح آية «وَ قُلْ رَبّ ِارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيرا» (اسراء: 24)، بيان ميکند که تربيت و رحمت در اين آيه، با هم مرتبط است و امري است که شامل آموزش و پرورش نميشود و با آيه «رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً» (غافر: 7)، دايره رحمت و علم را از هم جدا کرده است؛ چون تربيت ناشي از رحمت است و آموزش و پرورش را مشمول نميداند و آن را به رشد جسماني مقيد ساخته است. ايشان معتقد است که در آية «قالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِين»، تربيت فرعون پروراندن جسماني اوست و فرعون به آموزش موسي کاري ندارد. وي، به تقليد از برخي از لغتنويسان عرب، واژه «ربّاني» را نيز بهمعناي عالم الهي گرفته و بر اين باور است که در اين مفهوم، نوعي مالکيت علم ديده ميشود، امّا بهمعناي جاگير شدن علم که در آموزش و پرورش مطرح است، نميباشد (نقيب العطاس، 1374، ص47-52).
در پاسخ بايد گفت:
اولاً، چنانچه در بخش لغت آورده شد، اين واژه در لغتنامههاي عربي از قديم تاکنون بهکار رفته و برخي از آنان، کمال نفساني و معنوي را نيز در معناي اين واژه بيان کردهاند. به غير از اهل لغت، چنانچه در متون روايي قبلاً آورده شد، مفهوم «کمال نفساني» براي واژه تربيت ديده ميشود. علاوه بر اين، امام کاظم ضمن روايتي هشت خصلت را موجب ورود انسان به بهشت معرفي کرده که يکي از اين خصائص، نيک تربيت کردن فرزندان است که با عبارت «أحسن تربية ولده» به آن اشاره شده است: «ثمانية أشياء من كن فيه أدخله الله الجنة و نشر عليه الرحمة من آوى اليتيم و بر والديه و أحسن تربية ولده...» (کراجکی، 1353، ص64).
غزالي نيز در بخشي از کتاب خويش مينويسد: «کما أن البدن في الإبتداء لايخلق کاملاً و انّما يکمل و يقوي بالنشو و التربية بالغذاء فکذلک النفس تخلق ناقصة قابلة للکمال و انّما يکمل بالتربية و تهذيب الاخلاق و التغذية بالعلم (غزالي، بيتا، ج8، ص110). او در اين عبارت، به تربيت انسان و تغذيه وي، از طريق علم اشاره داشته که اين نيز دليل بر معناي کمال نفساني براي اين واژه، در قرن پنجم است.
ثانياً، رحمت و علم دو امر متضاد از يکديگر نيستند، بلکه هر دو بهعنوان صفات ثبوتي خداي تعالي، به اين امر دلالت دارند که رحمت، امري است گسترده در عالم خلقت و بر بخشندگي خداوند دلالت دارد. علم نيز دليل بر آگاهي کامل خداوند متعال بر مخلوقات خويش و امور آنان است. همچنين بايد گفت: علم هنگاميکه از جانب خداوند باريتعالي بر بشر ارزاني شود، خود ناشي از رحمت وي ميباشد. همانگونه که در دو آيه قرآن، علم محصول فضل و رحمت خداوند است. در سورة مبارکه رحمن ميفرمايد: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآن»، و خود را رحمت مينامد و براساس همين رحمت قرآن تعليم ميدهد. همچنين در آيه «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيما» (نساء: 113)، پس از بيان اعطاي علم به پيامبرش، اين علم را ناشي از فضلي ميداند که همواره بر وي ارزاني داشته است. بنابراين، علم، رزق، رشد، فلاح و ساير موهبات الهي هنگاميکه بر انسان اعطاء ميگردد، ناشي از رحمت اوست.
درباره واژه «ربّاني» نيز بايد يادآور شد که اين واژه معمولاً دربارة عالمان الهي، عالمان يهود يا ساير دانشمندان الهي در مکاتب ديگر بهکار رفته و برخي ريشه آن را سرياني يا عبري دانسته (ازهري، 1421ق، ج15، ص130؛ راغب اصفهاني، 1412ق، ص337). برخي ديگر، آن را منسوب به رب ميدانند (ابنمنظور، 1414ق، ج1، ص404؛ زبيدي، 1414ق، ج2، ص5). در هر صورت، ربّاني به عالماني اطلاق ميشود که با خدايتعالي ارتباطي خاص
برقرار ميکنند.
در مفهوم رب چنانچه قبلاً آورده شد، خداوند را از اين جهت رب گويند که با مالکيت مدبرانه، به تدبير امور بندگان خويش ميپردازد و آنان را با تعليم و تربيت، به سمت خويش سوق ميدهد. اگر تربيت انسان امري فراگير و دائمي نباشد، وي نميتواند به مقام رباني دست يابد. بنابراين اينکه گفته شود در واژه رباني، فقط مالکيت علم مطرح است و معناي جايگزين علم ندارد، کاملاً خطاست. علاوه بر اين، در قرآن کريم زماني که بحث پرورش مخلوقات و تدبير و تربيت آنان مطرح است، خداوند خود را ربّ العالمين معرفي ميکند و وقتي بحث مالکيت به ميان آيد، خداوند مالک يوم الدين است؛ زيرا از صفاتش در قيامت آنچه بارزتر است، همان مالکيت اوست که در آيه «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار» (غافر: 40)، به آن اشاره شده است. از اينرو، در ردّ نظرات اين نويسنده، بهطور کلي بايد گفت: مفهوم تربيت و آموزش و پرورش، بهمعناي امروزي کاملاً با مفهوم قديم که همان کمال نفساني و رشد معنوي است، سازگار ميباشد.
5. نتايج و دستاوردهاي علمي
از مجموع مطالب بيان شده درباره واژه تربيت و مفهوم آن، بهدست ميآيد که:
1. لغتنويسان سه ريشه ربو، ربب و ربأ را براي اين واژه درنظر گرفتهاند، اما مصدر ربب با مفهوم کنوني آن کاملاً مطابق است.
2. ريشه ربأ و ربو در ثلاثي مجرد به مفهوم رشد جسماني و در ثلاثي مزيد، علاوه بر رشد جسماني، در معناي کمال نفساني نيز بهکار رفته است.
3. ريشه ربب در ثلاثي مجرد و مزيد، بهمعناي رشد معنوي و کيفي بهکار رفته است.
4. تربيت از ريشه ربب، چنان بروز دارد که حتي در صورت کاهش مادي، شاهد افزايش کيفي هستيم.
5. در مفهوم قرآني و روايي، تربيت از ريشه ربب در ثلاثي مجرد، بهمعناي رشد جسماني و در ثلاثي مزيد، به مفهوم رشد معنوي بهکار رفته است. اما کاربرد آن در معناي دوم، بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد.
6. نظراتي که مفهوم تربيت را فقط رشد جسماني ميداند، کاملاً خطا بوده و هيچگونه توجيه قرآني و روايي ندارد. اين واژه فقط در ثلاثي مجرد ريشه ربو و ربأ چنين مفهومي را دارد.
7. کاربرد امروزي آموزش و پرورش، کاملاً مطابق با مفهوم گذشته تربيت که همان رشد جسماني و کمال نفساني و معنوي است، ميباشد و مطابق با مفهوم قرآني و روايي آن است.
- نهجالبلاغه، 1387، ترجمه محمد دشتي، قم، مؤسسه تحقيقاتي اميرالمؤمنين.
- ابناثير، مبارکبن محمد، 1367ق، النهاية في غريب الحديث و الاثر، چ چهارم، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
- ابندريد، محمدبن حسن، 1988م، جمهرة اللغة، بيروت، دارالکتب للملايين.
- ابنسيده، عليبن اسماعيل، 1421ق، المحکم و المحيط الأعظم، چ دوم، بيروت، دارالکتب العلمية.
- ابنفارس، احمدبن فارس، 1404ق، معجم مقاييس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامي.
- ابنمنظور، محمدبن مکرم، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بيروت، دارصادر.
- احمدزاده، محمد عالم، 1389، «مفهومشناسي واژه تربيت در قرآن کريم»، راه تربيت، ش13، ص13-33.
- ازهري، محمدبن احمد، 1421ق، تهذيب اللغة، بيروت، داراحياء التراث العربي.
- بستي سجستاني، اسماعيلبن احمد، بيتا، المراتب في فضائل اميرالمؤمنين و سيد الوصيين علي بن ابيطالب، تهران، دليل ما.
- توسلي، طيبه، 1386، «مفهوم تربيت از ديدگاه شاعران، اديبان و انديشمندان زبان فارسي»، انديشههاي نوين تربيتي، ش3 و 4، ص137-157.
- جوهري، اسماعيلبن حماد، 1376ق، الصحاح، بيروت، دارالعلم للملايين.
- راغب اصفهاني، حسينبن محمد، 1412ق، مفردات الفاظ القرآن، بيروت، دارالقلم.
- زبيدي، محمدبن محمد، 1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دارالفکر.
- شريعتي، سيد صدرالدين، 1391، «بررسي واژه تربيت در قرآن و سنت (نقدي بر بهکارگيري واژه تربيت در معاني ديني)»، روانشناسي تربيتي، ش23، ص61-72.
- شیبانی، ابوعمر، 1975م، الجیم، قاهره، الهیئة العامة لشئون المطابع الامیریة.
- صاحب، اسماعيلبن عباد، 1414ق، المحيط في اللغه، بيروت، عالم الکتب.
- طباطبائي، سيد محمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
- عبدالباقي، محمد فؤاد، 1378، معجم المفهرس لألفاظ القرآن الکريم، چ نهم، طهران، اسلامي.
- عسگري، زهرا و عليرضا دوستاني، 1397، «نقدي بر کفايت معنايي واژه تربيت و ارائه بديلهايي براي آن»، اسلام و پژوهشهاي تربيتي، ش1، ص73-84.
- غزالي، محمدبن محمد، بيتا، احياء علوم الدين، بيجا، دارالکتاب العربي.
- فخرالدين رازي، ابوعبداله محمدبن عمر، 1420ق، مفاتيح الغيب، چ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- فراهيدي، خليلبن احمد، 1409ق، العين، چ دوم، قم، هجرت.
- فيروزآبادي، محمدبن يعقوب، 1415ق، القاموس المحيط، بيروت، دارالکتب العلمية.
- فيومي، احمدبن محمد، 1414ق، مصباح المنير في غريب الشرح الکبير للرافعي، چ دوم، قم، دارالهجرة.
- قرشي، علي اکبر، 1371، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- قمي، شيخ عباس، 1384، کليات مفاتيح الجنان، چ هفتم، قم، الهادي.
- قمي، عليبن ابراهيم، 1367، تفسير قمي، چ چهارم، قم، دارالکتاب.
- كراجكي، محمد بن علي، 1353، معدن الجواهر و رياضة الخواطر، چ دوم تهران، المكتبة المرتضويه.
- مجلسي، محمدباقر بن محمدتقي، 1403ق، بحارالانوار، چ دوم، بيروت، داراحياء التراث العربي.
- مصطفوي، حسن، 1430ق، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، چ سوم، بيروت، دارالکتب العلميه.
- معمر بن مثني، ابوعبيده، 1381ق، مجاز القرآن، قاهره، مکتبة الخانجي.
- مفضل بن عمر جعفي، بيتا، توحيد مفضل، چ سوم، قم، داوري.
- مکارم شيرازي، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- نقيب العطاس، محمد، 1374، درآمدي بر جهانشناسي اسلامي، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامي.


