محتوای آموزش جنسی در دوران کودکی اول و دوم از منظر اسلام
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
گرچه برخی افراد عقیده دارند تربیت جنسی ویژه - یا بیشتر در- دوران بلوغ است، اما تحقیقات نشان میدهد توجه به امور جنسی و موضوعات مربوط به آن از کودکی آغاز میشود (بروسکاس، 2008؛ فقیهی و یکتا، 1387، ص 51-80 و70-77؛ خنجري و همكاران، 1395، ص 17-27). تحقیقات نشان میدهد توجه به امور جنسی و موضوعات مربوط به آن از کودکی آغاز میشود و حتی گاه نوجوانان در سالهای قبل، از راههای مختلف اطلاعات جنسی خود را به دست میآورند و از اینرو، مسائل جنسی در سنین بلوغ برای آنان پیچیده نیست. اما این مسائل برای کودکان پیچیدهتر است و آموزش جنسی را برای آنها ضررویتر مینماید (تبریزی و ترابی، 1398، ص 21، با تغییر).
ارائه برخی آموزشهای جنسی پیشگیری از برخی نابهنجاریهای جنسی را نیز در پی خواهد داشت. آزار جنسی از آن جمله است. طبق برخی تحقیقات، آزار جنسی در کودکی احتمال درگیری در روابط پرخطر جنسی فرد را در نوجوانی افزایش میدهد (جامز، 2009، ص 990-1000).
در برنامهریزی تربیتی و آموزشی به طور عام، از جمله در آموزش جنسی، مؤلفههایی همچون معلم، شاگرد، محتوا، برنامه، ابزار، روشها، عوامل، موانع، ساحتها و مراحل دخیلاند. همچنین مبانی، اصول و اهداف از مؤلفههای اساسی آن است که در فلسفه تعلیم و تربیت نیز توجه خاصی به این موضوع شده است (ر.ک. گروهی از نویسندگان، 1391، بخش دوم و سوم).
پيشينه
با توجه به لزوم محدودیت موضوع پژوهش، مقاله حاضر درصدد بررسی خصوص محتوای آموزش جنسی در دوران کودکی است؛ زیرا هرچند در تربیت و آموزش جنسی از منظر اسلام، برخی آثار به رشته تحریر درآمده (اعرافی، 1396؛ مزیدی و خدمتیان، 1396؛ زارعان و امامیراد، 1395؛ امامیراد، 1393، ص 111-137)، اما پژوهشی که خصوص محتوای آموزش جنسی در اسلام را به صورت علمی بررسی کرده باشد، یافت نشد.
این در حالی است که سؤالها و نیازهای مرتبط باعث جوابگیری از منابعی میگردد که گاه با ارزشهای اسلامی ناسازگار است و زمینه پیدایش اسنادی همچون 2030 میگردد -که مجال نقد آن نیست (ر.ک. صابری فتحی و دیگران، 1400؛ رحیمپور ازغدی، 1399؛ فولادی، 1396). از اینرو، پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که محتواهای آموزش جنسی در دوران کودکی از منظر اسلام کدامند؟
1. بررسی مفاهيم
قبل از ورود به بحث لازم است تعریف «آموزش جنسی» مشخص شود. در این راستا، در رابطه با تعریف «تعلیم و تعلّم» و رابطه آن دو با هم و رابطه تربیت با اخلاق و مباحثی از این قبیل، اختلافات زیادی وجود دارد که مجال بررسی نیست (ر.ک. آرمند، 1390). از اینرو، فقط به تعریف مختار از «آموزش جنسی» بسنده میشود:
1-1. آموزش جنسی
«آموزش جنسی، افزایش دانش، آگاهی و مهارت متربیان و مخاطبان در امور جنسی و جنسیتی فرد، متناسب با اقتضائات رشدی و موقعیتی او (مثل قبل یا بعد از ازدواج)، به اندازه نیاز، در جهت تربیت و سلامت جنسی مبتنی بر آموختههای اسلامی» است (امامیراد، بیتا).
2-1. استیذان
مراد از «استیذان»، اذنخواهی فرزندان و کودکان و دیگر افراد مرتبط، هنگام ورود به اتاقخلوت اولیاست. با اینکه این روش تربیتی بیشتر متوجه اولیاست، اما محدود به آنها نیست. مطابق آن، کودکان و فرزندان هنگام ورود به اتاق خواب اولیا، باید اجازه بگیرند و بیاذن آنها وارد نشوند.
3-1. کودکی
منظور از «کودکی» در این پژوهش، تا سن 7 یا 8 سالگی است که در اصطلاح «کودکی اول» و «کودکی میانه» است. البته در دوره کودکی اول و میانه، با توجه به اینکه بیشتر سن تمییز عقلی و شرعی برای ارائه آموزش است، محتواهای ذکرشده بیشتر بعد از دوره تمییز ارائه میشود که شامل کودکی میانه (از 3 تا 8 سالگی) است. از اینرو، آموزش جنسی در کودکی اول (قبل از 3 سالگی) زیاد جاری نیست؛ اما این امر به معنای عدم جریان مطلق نمیباشد.
برای مثال، در محتوای آموزش «استیذان» (یاددهی اجازهخواهی هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا) مقدری از قبل از سن تمییز را هم شامل میشود. پوشاندن عورت خود از دیگران و عدم مباشرت و اجتناب از نگاه به عورت دیگران نیز به همین منوال است که توضیح آن خواهد آمد.
به هر حال، برخی از آموزههای جنسیتی از همان دوران کودکی اول و میانه (تا 7 سالگی) مد نظر است. در صورت نبود آموزش، این آموزهها در دوران قبل از نوجوانی یا نوجوانی ارائه میشود، ولی بهتر است از همان دوران اول، زمانی که تمییز این آموزهها برای کودک میسر است، اتفاق بیفتد.
محتواهای آموزش جنسی در این دوران به قرار ذیل است:
2. اجازهخواهی هنگام ورود به اتاق خلوت والدين و بزرگترها
یکی از محتواهای آموزش جنسی که در اسلام مورد تأکید است، آموزش اجازهخواهی هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا (و دیگر متأهلان) است. این موضوع که از آن به نام «استیذان» یاد میشود، از آیه شریفه استیذان و روایات زیاد ذیل آن استفاده شده و مطمح نظر علمای اسلامی بوده است (اعرافی، 1396؛ طرقی و امامیراد، 1396؛ فیض کاشانی، 1415ق، ج 3، ص 445-446). از اینرو، ادله و دلالت این ادله به تفصیل بررسی نشده و خصوص دلالتهای مربوط به آموزش جنسی در هر دلیل و نیز در جمع ادله، مد نظر بیشتر قرار خواهد گرفت.
این یکی از روشهای پیشگیرانه از برخی نابهنجاریهای جنسی متربی بهشمار میآید. این موضوع در قرآن کریم و برخی روایات مد نظر ویژه قرار گرفته است.
مهمترین دلیل «استیذان» آیه 58 و 59 سوره نور است:
«ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيم. وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (نور: 58 و 59).
در این آیه شریفه، مملوکان و افراد نابالغ خانواده موظف به اذنخواهی از اولیا، در اوقات خلوتشان هستند: «لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ». مطابق آیه بعدی (نور: 59)، فرزندان بالغ باید در تمام اوقات، اجازه بگیرند. جمله «كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» اشاره به بزرگسالان است كه در همه حال، هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا، باید اذن بگیرند.
خداوند در اين آيه، افرادى را كه به حد بلوغ رسيدهاند، همرديف بزرگسالان قرار میدهد كه به موظف به استيذان در جمیع اوقات است. ازاینرو، اذنخواهی در سه وقت ذکرشده در آیه 58، اشاره به کودکان دارد و کودکان در غیر آن اوقات، لزومی در اذنخواهی ندارند؛ اما فرزندان بالغ در تمام اوقات باید اذن بگیرند. البته اوقات ذکرشده موضوعیت ندارد و کنایه از اوقات خلوت است و با توجه به تعبیر «لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لَا عَلَيْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكمُ بَعْضُكُمْ عَلىَ بَعْضٍ»، در غیر اوقات خلوت، اذنخواهی مملوک و کودک نیاز نیست.
نکته قابل توجه مرتبط با بحث آموزش جنسی این است که پس از ندای خطابی، امر غایب آمده است؛ بدین معنا که اول آیه شریفه خطاب به مؤمنان است: «يَاايُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ»؛ ولی در ادامه با «لِيَسْتَأْذِنْكُمُ» به گروه، غایب امر میشود. با توجه به لزوم لغو نبودن این خطاب اوّلی، الزاماً تکالیفی بر عهده افراد مورد خطاب است. این تکلیف به دو صورت میتواند باشد: 1. تحفّظ به اوقات خلوت؛ 2. یاددهی اجازهخواهی هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا. توضیح این مطلب خواهد آمد.
روایاتی ذیل این آیه شریفه نیز وارد شده که فقط خود روایات و سند آنها ذکر شده و در نهایت به جمعبندی دلالت مجموع آنها اکتفا گردیده است:
1-2. صحیحه فضیل بن یسار
عدّة من أصحابِنا عَنْ أَحْمَدَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- «ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ». قِيلَ: مَنْ هُمْ؟ قَالَ: «هُمُ الْمَمْلُوكُونَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانُ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا. يَسْتَأْذِنُونَ عَلَيْكُمْ عِنْدَ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْعَوْرَاتِ مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ وَ هِيَ الْعَتَمَةُ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ يَدْخُلُ مَمْلُوكُكُمْ وَ غِلْمَانُكُمْ مِنْ بَعْدِ هَذِهِ الثَّلَاثِ عَوْرَاتٍ بِغَيْرِ إِذْنٍ إِنْ شَاؤُوا» (کلینی، 1365، ج 5، ص 530).
این روایت موثق است؛ زیرا «عدة من اصحابنا» مرحوم کلینی معتبر است. احمدبن محمدبن خالد برقي (نجاشی، 1365، ص 77؛ طوسی، بیتا، ص 53؛ حلی، 1411ق، ص 15) و پدرش محمدبن خالد برقي (حلی، 1411ق، ص 139)، خلفبن حماد اسدي (نجاشی، 1365، ص 152)، ربعيبن عبداللهبن جارود (کشی، 1348، ص 362؛ حلی، 1411ق، ص 72) و فضيلبن يسار نهدي (نجاشی، 1365، ص 309 و 362؛ حلی، 1411ق، ص 132) نیز ثقهاند.
2-2. موثقه ابن سنان
حدّثني أبي عَن ابنِ أبيعُمَير عَن ابنِ سَنان عَن ابيعَبدالله (ع) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ» إِلَى قَوْلِهِ «ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ» قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَهَى أَنْ يَدْخُلَ أَحَدٌ فِي هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْأَوْقَاتِ عَلَى أَحَدٍ لَا أَبٍ وَ لَا أُخْتٍ وَ لَا أُمٍّ وَ لَا خَادِمٍ إِلَّا بِإِذْنٍ وَ هَذِهِ الْأَوْقَاتُ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ نِصْفِ النَّهَارِ وَ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ، ثُمَّ أَطْلَقَ بَعْدَ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْأَوْقَاتِ». فَقَالَ: «لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْض» (قمی، 1363، ج 2، ص 108؛ نوری، 1408ق، ج 14، ص 283).
علیبن ابراهیمبن هاشم قمی (کشی، 1348، ص 260؛ حلی، 1411ق، ص 100)، محمدبن ابیعمیر زیاد (نجاشی، 1365، ص 327؛ طوسی، بیتا، ص 405(، عبداللهبن سنان (نجاشی، 1365، ص 214؛ حلی، 1411ق، ص 105) ثقهاند. ابراهیمبن هاشم قمی نیز مقبول است (خوئی، 1369، ج 1، ص 318 و 319).
3-2. روایت جرّاح مدائنی
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ ابِيعَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ ابِيعَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: «لِيَسْتَأْذِنِ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ - عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ بَلَغَ الْحُلُمَ فَلَايَلِجُ عَلَى أُمِّهِ وَ لَا عَلَى أُخْتِهِ وَ لَا عَلَى خَالَتِهِ وَ لَا عَلَى سِوَى ذَلِكَ إِلَّا بِإِذْنٍ، فَلَاتَأْذَنُوا حَتَّى يُسَلِّمَ وَ السَّلَامُ طَاعَةٌ لِلَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- قَالَ». وَ قَالَ اَبُوعَبْدِاللَّهِ (ع): «لِيَسْتَأْذِنْ عَلَيْكَ خَادِمُكَ إِذَا بَلَغَ الْحُلُمَ فِي ثَلَاثِ عَوْرَاتٍ إِذَا دَخَلَ فِي شَيْءٍ مِنْهُنَّ وَ لَوْ كَانَ بَيْتُهُ فِي بَيْتِكَ». قَالَ: «وَ لْيَسْتَأْذِنْ عَلَيْكَ بَعْدَ الْعِشَاءِ الَّتِي تُسَمَّى الْعَتَمَةَ وَ حِينَ تُصْبِحُ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ. إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- بِذَلِكَ لِلْخَلْوَةِ فَإِنَّهَا سَاعَةُ غِرَّةٍ وَ خَلْوَةٍ» (کلینی، 1365، ج 5، ص 529).
درباره قاسمبن سلمان بغدادی و جرّاح مدائنی توثیقی وارد نشده است و همین سند روایت را با ضعف مواجه میسازد.
4-2. روایت زراره
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ابِيجَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ ابِيعَبْدِاللَّهِ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- «الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ». قَالَ: «هِيَ خَاصَّةٌ فِي الرِّجَالِ دُونَ النِّسَاءِ». قُلْتُ: فَالنِّسَاءُ يَسْتَأْذِنَّ فِي هَذِهِ الثَّلَاثِ سَاعَاتٍ؟ قَالَ: «لَا، وَلَكِنْ يَدْخُلْنَ وَ يَخْرُجْنَ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ». قَالَ: «مِنْ أَنْفُسِكُمْ». قَالَ: «عَلَيْكُمُ اسْتِئْذَانٌ كَاسْتِئْذَانِ مَنْ قَدْ بَلَغَ فِي هَذِهِ الثَّلَاثِ سَاعَاتٍ»؛ (همان، ج 5، ص 530).
سند این روایت، ضعیف است؛ زیرا ابیجمیله (المفضلبن صالح) (نجاشی، 1365، ص 129) تضعیف شده است.
5-2. روایت حسینبن حمدان
الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْحُضَيْنِيُّ فِي هِدَايَتِهِ، عَنْ نَيِّفٍ وَ سَبْعِينَ رَجُلًا تَقَدَّمَ ذِكْرُ بَعْضِهِمْ عَنْ ابِيمُحَمَّدٍ (ع) فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ: ... «وَ قَوْلُهُ - عَزَّ وَ جَلَّ: "ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ: مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ" فَبَيَّنَ صَلَاةَ الْفَجْرِ وَ حَدَّ صَلَاةَ الظُّهْرِ وَ بَيَّنَ صَلَاةَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ؛ لِأَنَّهُ لَايَضَعُ ثِيَابَهُ لِلنَّوْمِ إِلَّا بَعْدَهَا» (نوری، 1408ق، ج 3، ص 121).
تعبیر «نَيِّفٍ وَ سَبْعِينَ رَجُلًا» (هفتاد و خردهای فرد) بر ارسال سند حدیث دلالت ندارد و مفید استفاضه است؛ اما حسینبن حمدان حضینی جنبلانی (نجاشی، 1365، ج 1، ص 67) و اسناد به کتاب او ضعیف است و سند روایت را با ضعف مواجه میسازد.
6-2. نکات
نکاتی که از آیه شریفه و روایات ذیل آن برمیآید به اختصار به قرار ذیل است:
1. از آیه «استیذان» وجوب اذنگیری فرزندان هنگام ورود به اتاق خلوت والدین یا هر شخص دیگر استفاده میشود؛ اما با توجه به ادله «رفع قلم از صبی» (صدوق، 1403ق، ج 1، ص 94) درباره کودکان نابالغ، این کار مستحب است، نه واجب (خوئی، 1418ق، ج 32، ص 67).
2. آیه شریفه با خطاب به اولیا شروع شده است. از اینرو، تکلیف به دلالت اقتضایی و کنایی بر عهده اولیاست (طباطبائی، 1417ق، ج 12، ص 163) و این تکلیف وجوب تحفّظ اولیا بر اوقات خلوتشان است. یاددهی استیذان به اولاد نیز دلالت اقتضایی آیه شریفه است، هرچند با توجه به استحباب استیذان درباره کودکان نابالغ، نمیتوان به وجوب این یاددهی استیذان نظر داد و این فقط استحباب دارد؛ زیرا وقتی لازم مستحب است، نمیتوان در ملزوم به وجوب قایل شد (اعرافی، 1396، ج 26، ص 143).
3. وجوب تحفّظ بر اوقات خلوت عام است و کلیه مکلّفان را شامل میشود. ازاینرو، فقط تحفّظ از فرزندان خود شخص نیست، بلکه نسبت به همه افراد جریان دارد.
4. استحباب تعلیم استیذان نسبت به کودکی است که زمینه ادبآموزی را دارد؛ اما لزوم تحفّظ بر اوقات خلوت، قبل از سن ادبآموزی را هم شامل میشود.
5. جنسیت کودک در این حکمها دخالت ندارد؛ چنانکه محرم و نامحرم بودن در این امر دخیل نیست.
6. سه وقت ذکرشده در آیه شریفه موضوعیت ندارد و کنایه از اوقات خلوت است (طباطبائی، 1417ق، ج 15، ص 163).
7. آیه شریفه بر لزوم محدود کردن همبستری با همسر به اوقات ذکر شده دلالت ندارد.
برای توضیح نکات ذکرشده به منابع و جایگاه خود ارجاع داده میشود (اعرافی، 1396، ج 26، ص 120-154)، اما آنچه در خصوص «آموزش جنسی» میتوان توضیح داد، بدین قرار است:
7-2. سؤال
در ابتدای آیه استیذان، خطاب متوجه مؤمنان است: «ياايُّهَا الَّذينَ ءَامَنُواْ»؛ اما در ادامه با التفات به غایب میفرماید: «لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذينَ...». پس مخاطب امر، مملوکان و فرزندان میشوند. اما سؤال در این است که آیا تکلیفی متوجه اولیا هم هست؟ توضیح آنکه آیا افزون بر تکلیفی که بر عهده فرزندان است (استحباب)، اولیا هم موظف به یاددهی این امر به فرزندان یا وظیفه دیگری هستند؟ به عبارت دیگر، آیا این آیه به وظیفه تربیتی و در معنای خاصتر، وظیفه آموزشی اولیا نیز اشاره میکند و آنها را موظف به یاددهی استیذان به فرزندان میکند؟
8-2. جواب
در پاسخ به این سؤال، سه احتمال وجود دارد:
1-8-2. احتمال اول
احتمال اول آنکه خطاب متوجه مملوکان و فرزندان است. این امر به دوگونه میتوانست بیان شود: اول آنکه امر به طور مستقیم به خود مملوکان و اولاد تعلق میگرفت: «اجازه بگیرید». روش دیگر آنکه امر به صورت غایب بیان شود: «باید اجازه بگیرند». این دو استعمال در کاربرد قرآن فراوان است. برای مثال، گاهی مستقیم میفرماید: «اتَّقُوا اللَّه» (بقره: 194) و گاهی با امر غایب میفرماید: «َلْيَتَّقُوا اللَّه» (نساء: 9). اما در هر دو کاربرد، امر متوجه خود شخص و خطاب متوجه فاعل آن امر است. ازاینرو در آیه استیذان، با اینکه امر به صورت غایب آمده، ولی در واقع، متوجه مأمورٌ به، یعنی مملوکان و اولاد است.
2-8-2. احتمال دوم
احتمال دوم که برخی مفسران و فقها بدان اشاره داشتهاند، به مخاطببودن اولیا نظر دارد. در این احتمال غیر از تکلیف مملوکان و فرزندان، وظیفه اولیا نیز مد نظر آیه است. علامه طباطبائی در ذیل این آیه، معنای «لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ» را امر از سوی اولیا به مملوکان میداند (طباطبائی، 1417ق، ج 12، ص 163). مرحوم طبرسی نیز چنین نظری دارد (طبرسی، 1372، ج 7، ص 242). برخی تفاسیر دیگر هم به این معنا اشاره داشتهاند (ر.ک. طوسی، بیتا، ج 7، ص 460).
فخر رازی با استناد به مکلّف نبودن فرزندان نابالغ، تکلیف این آیه را متوجه اولیا دانسته و والدین را موظف به امر به صبی و برانگیختن او به استیذان نموده است. وی این کار را به یاددهی نماز تشبیه کرده که امر به نماز کودکان، تکلیف آنها نیست، بلکه تکلیف والدین، به سبب مصالح خاص برای والدین و فرزندان پس از بلوغ است. وی در نهایت چنین نتیجه گرفته است: «با اینکه امر متوجه فرزندان است، ولی در حقیقت، متوجه اولیاست» (فخر رازی، 1420ق، ج 8، ص 415). این سخن در برخی دیگر از کتب فقهی و تفسیری اهل سنت هم به چشم میخورد (ر.ک. نیشابوری، 1416ق، ج 5، ص210).
در واقع، این احتمال به این نکته معانیبیانی نظر دارد که امر به مؤمنان و التفات به غایب، بالإلتزام و با کنایه بر این دلالت دارد که باید مؤمنان این امور را به فرزندان خود تعلیم دهند. در این آیه، امر متوجه کسانی است که مأموران اصلی (مملوکان و فرزندان) به نوعی تحت ولایت آنها (اولیا) قرار دارند. اگر نکتهای در چنین خطابی نباشد، لغو است و عرف آن را ناپسند میداند. عقل نیز خطاب بیتکلیف را ناپسند برمیشمارد. ازاینرو، حتماً تکلیفی در این آیه متوجه اولیا هست که مخاطب قرار گرفتهاند و آن تکلیف، تعلیم و تربیت فرزندان و مملوکان نسبت به استیذان است.
نتیجه آنکه طبق این احتمال، باید اولیا به مملوکان و فرزندان یاد دهند که هنگام ورود به اتاق خواب والدین اذن بگیرند.
3-8-2. احتمال سوم
احتمال سوم نیز به مخاطب بودن اولیا نظر دارد؛ یعنی به همان دلایلی که در احتمال دوم گذشت، خطاب متوجه اولیایی است که بهنوعی بر مملوکان و فرزندان تصرف دارند. تکلیف داشتن اولیا در چنین خطابی، امری است که عقل و عرف بدان حکم میکنند. پس خطاب متوجه اولیا هم میشود.
اما آنچه این قول را از احتمال دوم متمایز میسازد، آن است که توجیه خطاب به اولیا صحیح است؛ اما این خطاب دست کم به دوگونه میتواند متوجه آنها شود:
اول. اولیا موظف به یاددهی این امر به فرزندان باشند. در این صورت، آیه بر نکتهای تربیتی دلالت میکند و والدین را موظف به تعلیم استیذان به فرزندان میداند.
دوم. اولیا بر اوقات خلوت خود تحفظ داشته باشند؛ بدین معنا که توجه خطاب به اولیا به آن سبب است که آنها هم متوجه باشند و نسبت به اوقات خلوت و راحتی خود بیاعتنا نباشند و محافظت و احتیاطهای لازم را برای مخفیماندن آن انجام دهند.
در این احتمال، قدر متیقن از این آیه، تحفظ و مراقبتهای تربیتی است. شمول این آیه نسبت به تعلیم هم یا به عنوان مقدمه یا مدلول مطابقی، بعید به نظر نمیرسد. در واقع، مفاد آیه هر دو تکلیف است؛ به این معنا که اولیا مأمورند از ورود فرزندان و مملوکان به حریم خصوصیشان جلوگیری کنند و این امر به هر طریقی میتواند محقق شود. در واقع، این روشها مقدمه واجب تخییری است؛ به این معنا که به صورت فردی، هیچکدام واجب نیست؛ اما به صورت تخییری، یکی از این روشها واجب است؛ زیرا در عرض هم تعدد دارند و مثل هر مقدمه واجب عرضی، وجوب تخییری پیدا میکنند.
بنابراین اگر آموزش دهند و مؤثر واقع نشود، اصل ضرورت تحفظ باقی است و با شیوههای دیگر، همچون قفلکردن در، از فاششدن امور خصوصی جلوگیری به عمل میآید. در واقع، آیه بیان لفظی ندارد و بالملازمه بر این امور نظر دارد. پس شیوههای آن میتواند متغیر باشد و یاددهی استیذان لازم نیست. بنابراین تکلیف تعلیم استیذان را میتوان استخراج کرد؛ اما نه به طور خاص. آری، تعلیم هم در شمول آیه است؛ اما اصل غرض، تحفظ و مراقبت است، با هر شیوهای که باشد.
به نظر میرسد احتمال دوم از قوّت بیشتری برخودار است؛ زیرا:
در رد احتمال اول میتوان گفت: درست است که مملوکان و اولاد نیز مخاطب تکلیفاند؛ ولی این امر با تکلیف اولیا منافات ندارد؛ زیرا خطاب به اولیاست: «ياايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»، و تکلیف نداشتن آنها با خطاب سازگار نیست. ازاینرو قول اول از این لحاظ، مردود است.
در رد احتمال سوم نیز میتوان گفت: اینکه تکلیفی بر عهده اولیاست، درست است؛ اما اینکه تکلیف اصلی تحفظ اولیا باشد، درست نیست؛ زیرا چنین تکلیفی، اقتضایی و کنایی است و اصل حکم متوجه مملوکان و اولاد است. اینکه تکلیف اولیا یاددهی استیذان باشد، با مناسبات حکم و موضوع سازگارتر است؛ زیرا موضوع آیه «استیذان» است و خود این موضوع و آثار تربیتی و اخلاقی آن نیز مد نظر است.
به عبارت دیگر، لزوم تحفظ اولیا مفروض آیه است. پس به دلالت التزامی و اقتضا، تحفظ لازم است؛ اما توجه بیشتر این آیه به پرورش اولاد است که با یاددهی استیذان محقق میشود. هرچند این یاددهی هم به دلالت اقتضایی است. پس با توجه به آنچه در تکلیف فرزندان مبنی بر استحباب استیذان گذشت، در این ملزوم (یاددهی استیذان) نیز بیش از استحباب نمیتوان قایل شد.
محقق نراقی نیز احتمالات استخراجشده از آیه استیذان را سه امر برشمرده است: وجوب استیذان بر خود کودک؛ وجوب امر و نهی از سوی ولی؛ و وجوب تستّر از سوی اولیا. البته ایشان در نهایت، وجوب استیذان از سوی خود کودک را قوی دانسته و در دلیل آن به اخصبودن آیه نسبت به ادله رفع قلم از صبی اشاره کرده است؛ بدینمعنا که آیه استیذان را مخصّص ادله رفع قلم از صبی برشمرده است (نراقی، 1374ق، ج 16، ص 35). هرچند نتیجهگیری مرحوم نراقی مقبول نیست، اما در اینکه به احتمالات بیشتری اشاره داشته، نکته ذکرشده را تأیید میکند.
خلاصه آنکه تکلیف اولیا استحباب یاددهی استیذان به اولاد است و لزوم تحفظ بر اوقات خلوت، دلالت اقتضایی و کنایی آیه است.
ازاینرو، در این آیه شریفه به اولیا خطاب شده است و بی تکلیف بر آنان، خطاب لغو خواهد بود. از سوی دیگر، با اینکه ممکن است عمومیت تکلیف آموزش بر غیر اولیا مقبول همه نباشد (برای بررسی بیشتر اقوال، ر.ک. اعرافی، 1396، ج 26، ص 143-145)، اما بر اصل این امر که یکی از محتواهای آموزش جنسی، آموزش استیذان است، دلالت دارد. از اینرو، این محتوا میتواند مد نظر کلیه مربیان و معلمان قرار گیرد. این آموزش میتواند از سوی مسئولان و فعالان رسانهای نیز مورد توجه باشد و در فیلمها و نماهنگها و دیگر محصولات تولیدی به صورت مستقیم و یا با اهداف پنهان نسبت به آموزش استیذان و فرهنگسازی آن اقدام نمایند.
البته با توجه به اصل «اکتفا به موارد مکفی در ارائه محتوای آموزش جنسی»، لزومی در ارائه دلیل این استیذان برای کودکان (و حتی در دوره کودکی میانه و پایانی و دوره نوجوانی) نیست، بلکه دلایلی همچون مؤدببودن اجازهخواه در این یاددهی کفایت میکند، با این توضیح که سه وقت ذکرشده در آیه شریفه با تعبیر «عورات» مطرح شده است.
كلمه «عورت» به معناى عيب و هر چیزی است که انسان از هویداشدن آن ابا دارد (فراهیدی، 1410ق، ج 2، ص 237). شايد مراد از آن در آيه، هر چيزى است كه سزاوار پوشاندن است. در واقع، خداوند اوقات خلوت زن و شوهر را بهمثابه عورت آنها قلمداد کرده است (طبرسی، 1372، ج 7، ص 241) که گویی اولیا از آشکارشدن آن ابا دارند. این عبارت به دلیل استیذان اشاره دارد؛ اما این امر به آن معنا نیست که حتماً در آموزش جنسی باید به این دلیل هم اشاره داشت.
این دلیل ذکرشده برای اشاره به فلسفه حکم است و خطاب به اولیا برای تحفظ و استیذان است و موضوعیت آن برای محتوای آموزش نیست. در برخی موارد، ارائه دلیل اصلی برای کودک، کنجکاوی و بیداری جنسی را در او ایجاد میکند و با هدف آموزش، نهتنها سازگار نیست، بلکه به اهداف متضاد هم منجر میشود.
چنانکه معلوم شد، سن ارائه این آموزش در دوران کودکی، مقداری از سنین قبل از تمییز را هم شامل میشود و از سنی که بتوان به عنوان ادبی از آداب اجتماعی به کودک آموزش داد، میتوان به آموزش او اقدام کرد.
خلاصه آنکه «اجازهخواهی هنگام ورود به اتاق خلوت دیگران» یکی از آموزههای جنسی است که تکلیف اولیه آن متوجه اولیاست، ولی دیگر مربیان و معلمان و نهادها و رسانهها نیز بدان توجه میکنند. این آموزه سنین قبل از تمییز را هم شامل میشود و زمانی که کودک بتواند این آموزه را دریافت کند، ارائه میشود.
3. پوشاندن عورت خود از ديگران و اجتناب از نگاه به عورت ديگران
پوشاندن عورت خود از دیگران و نگاه نکردن به عورت دیگران از دیگر محتواهایی است که در آموزش جنسی در دوران کودکی مد نظر قرار میگیرد. البته این امر فقط شامل نگاه نکردن نیست و مباشرت (مثل لمس و دست زدن به آلت دیگران) را نیز شامل میشود؛ اما با توجه به اینکه نگاه کردن بیشتر مورد ابتلاست، به طور خاص ذکر میشود. ازاینرو، وقتی سخن از پوشاندن عورت خود از دیگران و یا عدم تعرض به عورت دیگران مطرح میشود، مصداق بارز آن «نگاه نکردن» است، ولی شامل عدم مباشرت نیز میشود.
سن این پوشاندن و حدود آن بعد از بررسی ادله خواهد آمد.
علاوه بر ادلهای که از نگاهکردن به عورت دیگران نهی کرده (نور:30 و31)، در روایاتی بهطور خاص بر «نگاه نکردن به عورت بچه» نیز تأکید شده است. چنین تأکیدهایی شاید به این سبب باشد که ممکن است این امر با توجه به خردسالی نگاهشونده مغفول واقع شود. نگاهکردن یا نگاهنکردن به آلت بچه برخی آثار تربیتی همچون الگوگیری بچه از این کار و یادگیری عملی را نیز در پی خواهد داشت. با توجه به ادله رفع قلم از صبی (صدوق، 1403ق، ج 1، ص 94)، کودک تکلیفی ندارد و نگاه کردن او به آلت دیگران گناه نیست؛ اما استحباب این امر و ترتّب ثواب بر کودک به جای خود باقی است و عدم ترتّب ثواب برای کودکی که این امور را رعایت میکند، با امتنانی بودن (منّتداشتن) ادله رفع قلم از صبی منافات دارد.
ازاینرو، اولیا و متربیان علاوه بر رعایت این امر و نگاه نکردن و ملامست نکردن با آلت کودک ممیّز که آموزش عملی جنسی به شمار میآید، به کودک ممیّز نیز آموزش میدهند که آلتهای جنسی او حریم اوست و نباید کسی با آن تماس بگیرد و یا نگاه کند و نیز او هم نباید به آلتهای دیگران نگاه کند. عبارت «نباید» به معنای وجوب فقهی نیست، بلکه عباراتی است که معلم و اولیا در تعلیم به کودک به کار میبرند تا تأکید و اهمیت قضیه را گوشزد کنند.
ادلهای که بر نگاهنکردن به عورت دیگران دلالت دارد و شامل کودک ممیّز هم میشود، به قرار ذیل است:
1-3. آیه 30 سوره نور
«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُن ...» (نور:30).
این آیه شریفه به مطلق حرمت نگاهکردن به عورت دیگران نظر دارد و کودک ممیّز نیز در شمول آن است و نباید به عورت او هم نگاه کرد. نگاه نکردن به عورت دیگران از سوی کودک ممیّز هم استحباب دارد.
2-3. روایت اول: صحیحه حریز
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ ابِيعَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: «لَايَنْظُرِ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَةِ أَخِيهِ» (حر عاملی، 1409ق، ج 1، ص 299).
محمدبن حسنبن علی طوسی (حلی، 1411ق، ص 148)، محمدبن علیبن محبوب (نجاشی، 1365، ص 349)، عباسبن معروف (همان، ص 281)، حمّادبن عیسی (همان، ص 167) و حریزبن عبدالله سجستانی (کشی، 1348، ص 336)، همگی ثقه و امامی هستند.
در این روایت از نگاه به عورت دیگران نهی شده که دلالت آن مثل آیه شریفه ذکرشده است.
3-3. روایت دوم: روایت جابربن یزید
فِي رِوَايَةِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَابِرٍ عَنْ ابِيجَعْفَرٍ (ع) قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) إِذَا حَضَرَ وِلَادَةُ الْمَرْأَةِ قَالَ: «أَخْرِجُوا مَنْ فِي الْبَيْتِ مِنَ النِّسَاءِ لَاتَكُونُ الْمَرْأَةُ أَوَّلَ نَاظِرٍ إِلَى عَوْرَتِهِ» (صدوق، 1413ق، ج 3، ص 560).
طریقه شیخ صدوق به سکونی، سعدبن عبدالله قمی (نجاشی، 1365، ص 178)، ابراهیمبن هاشم قمی (خوئی، 1369، ج 1، ص 318 و 319) و حسینبن یزید نوفلی (نجاشی، 1365، ص 38) هستند که همگی ثقه یا مقبول هستند. خود اسماعیلبن ابیزیاد سکونی هم ثقه است (طوسی، 1417ق، ج 1، ص 149)؛ اما درباره جابربن يزيد جعفي هم اختلاف وجود دارد، اما مقبول نیست. کشی در عین توثیق او (کشی، 1348، ص 192، 195 و 196)، در جای دیگر او را مذموم میداند. نجاشی نیز او را «مختلط» میداند (نجاشی، 1365، ص 129). در مجموع نمیتوان به موثق بودن او قایل شد (اعرافی، 1398، ج 7، ص 500).
این روایت در نقل مرحوم کلینی، با عبارت «عَوْرَةٍ» بدون ضمیر آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عبدالله بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عبدالله بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَابِرٍ عَنْ ابِيجَعْفَرٍ (ع) قَالَ: انَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) إِذَا حَضَرَتْ وِلَادَةُ الْمَرْأَةِ قَالَ: «أَخْرِجُوا مَنْ فِي الْبَيْتِ مِنَ النِّسَاءِ لَايَكُونُ أَوَّلَ نَاظِرٍ إِلَى عَوْرَةٍ» (کلینی، 1365، ج 6، ص 17).
محمدبن یحیی عطار (حلی، 1411ق، ص 157)، محمدبن عيسىبن عبدالله اشعري (حلی، 1411ق، ص 154 و 270)، عبداللهبن مغيرة بجلي (کشی، 1348، ص 556 و 594)، سکونی (طوسی، 1417ق، ج 1، ص 149) و جابربن يزيد جعفي (کشی، 1348، ص 192 و 195) همگی ثقهاند؛ اما درباره عبداللهبن محمدبن عيسى اشعري، توثیقی وارد نشده است و همین سند را با ضعف مواجه میسازد.
در تعبیر اول (نقل شیخ صدوق) ضمیر به عورت بچه برمیگردد؛ به این معنا که به عورت بچه نگاه نکنند. اما تعبیر دوم (نقل مرحوم کلینی) مطلق است و هم عورت بچه و هم عورت زن را شامل میشود.
قدر متیقن در این روایت، نظر به عورت بچه است؛ زیرا افزون بر معتبر بودن سند مرحوم صدوق که تعبیر «عَوْرَتِهِ» آمده، در تعبیر منقول از مرحوم کلینی هم مطلق عورت آمده بود که عورت بچه را هم شامل میشود؛ اما در حرمت نگاه به عورت بچهای که تازه متولد میشود، محل تردید است. البته یک احتمال هم این است که مطلق نگاهکردن به عورت بچه مد نظر نباشد؛ زیرا در هر دو نقل روایت «أَوَّلَ نَاظِرٍ» آمده است؛ یعنی اولین کسی نباشند که به عورت نگاه میکنند. شاید در اولین فرد بودن، حکمت و مفسدهای است که مد نظر امام سجاد است.
به هر حال، حکم حرمت نگاه به عورت زن برای غیر قابله و کسی که حضورش ضروری نیست، از ادله دیگر قابل استفاده است و در آن شکی نیست؛ اما در حرمت نگاه به عورت نوزاد، شک است. آنچه به طور قطع، مفاد این روایت است این امر است: حضور زنانی که ضرورتی به حضورشان نیست، هنگام وضع حمل، کراهت دارد. البته این حکم در صورت نگاه نکردن به عورت زن است. در صورت نگاه کردن، طبق ادله عام دیگر، حرام است. به هر حال، طبق این روایت، احتیاط در نگاه به عورت زن و بچه مطلوب است.
4-3. روایت سوم: مرفوعه سهل
«سَهْلٌ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ ابُوعَبْدِاللَّهِ (ع): «لَايَدْخُلِ الرَّجُلُ مَعَ ابْنِهِ الْحَمَّامَ فَيَنْظُرَ إِلَى عَوْرَتِهِ» (کلینی، 1365، ج 1، ص 501).
روایت مرفوعه و ضعیف است؛ اما از حیث دلالی بر عدم جواز نگاه به عورت فرزند در حمام دلالت دارد. البته حمام موضوعیتی ندارد و این موضوع در مکانهای دیگر نیز جریان دارد.
5-3. روایت چهارم: مرفوعه مجلسی
قَالَ الصَّادِقُ (ع): «بِئْسَ الْبَيْتُ الْحَمَّامُ يَهْتِكُ السِّتْرَ وَ يُبْدِي الْعَوْرَةَ، وَ نِعْمَ الْبَيْتُ الْحَمَّامُ يُذَكِّرُ حَرَّ جَهَنَّمَ، وَ مِنَ الْأَدَبِ أَنْ لَايُدْخِلَ الرَّجُلُ وَلَدَهُ مَعَهُ الْحَمَّامَ، فَيَنْظُرَ إِلَى عَوْرَتِهِ» (مجلسی، 1410ق، ج 73، ص 77).
روایت مرفوعه و ضعیف است؛ اما از حیث دلالی مثل روایت قبلی است.
6-3. روایت پنجم: مرفوعه عامه
در کتب عامه نیز احادیثی به این مضمون وارد شده است؛ از جمله:
از پیامبر گرامی نقل شده است:
«غطّوا حُرمَة عَورَتِهِ؛ فَإنّ حُرمَة عورَةِ الصّغیرِ کحُرمَة عورَةِ الکَبیرِ و لایَنظُرُ الله إلی کاشف عورةٍ» (هندی، 1397ق، ج 7، ص 33).
چنانکه ملاحظه شد، فقط روایت اول سند قوی داشت. هیچکدام از روایات مذکور دیگر از سند قوی برخوردار نبود؛ اما با توجه به تأیید آنها توسط روایت اول و نیز کثرت آنها و تأییدشان با عمومات عدم جواز نگاه به عورت دیگران، میتوان به قدر متیقّن و مشترک آنها تمسّک نمود و آن «حرمت نگاهکردن به عورت بچه ممیّز» است. نهی به صورت جمله مضارع (لَايَنْظُرِ) که در صحیحه حریز نیز آمده، بر مؤکد بودن حرمت دلالت دارد. وقتی سخن از عدم جواز نگاه است، به طریق اولی بر عدم جواز مباشرت با آلت نیز دلالت دارد؛ اما در روایت دیگری که در پی خواهد آمد، خصوص «مباشرت نکردن با عورت کودک بعد از شش سالگی» نیز مورد توجه واقع شده است:
7-3. روایت ششم: مرفوعه صدوق
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْخَزَّازُ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ (ع) قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ (ع): «مُبَاشَرَةُ الْمَرْأَةِ ابْنَتَهَا إِذَا بَلَغَتْ سِتَّ سِنِينَ شُعْبَةٌ مِنَ الزِّنا» (صدوق، 1413ق، ج 3، ص 436).
سند روایت ضعیف است؛ زیرا طریق به محمد بن یحیی در مشیخه صدوق ذکر نشده و سند را با ضعف مواجه میسازد. اما از حیث دلالی، امیرالمؤمنین در این روایت، مباشرت زن با دخترش را نوعی از زنا برمیشمارد. در روایات پیشین گذشت که دلالت بر نگاه نکردن، به طریق اولی بر عدم مباشرت هم دلالت دارد؛ اما در این روایت به صراحت به این موضوع اشاره شده است. با توجه به تأیید مفاد این روایت توسط روایات پیشین که زیاد بود و در بین آنها روایت موثق نیز بود، مفاد عبارات این روایت (اصل مباشرت و مکلفان به این امر و حدود و قیود دیگر آن) به تفصیل بررسی میگردد:
اصل معنای «مباشرة» بهمعنای نزدیکی و بهطرف خود کشیدن است (فراهیدی، 1410ق، ج 6، ص 259)، هرچند معنای «جماع» را نیز ذکر کردهاند (طباطبائی، 1417ق، ج 2، ص 44)، اما این معنا استعمال کنایهای آن است. ازاینرو، در این حدیث شریف، «مباشرت» بهمعنای «جماع» نیست؛ اما جای این سؤال هست که مراد مطلق مباشرت است و یا انواع خاصی از مباشرت؟
به صورت قطع، مقصودِ حدیث نهی از مطلق تماس مادر با دختر نیست (مثل دست زدن به او و بغلکردن و و بوسه و نوازش او). مطلق تماس از اموری است که مورد تأیید دین بوده و نهتنها در رابطه مادر با دخترش، بلکه در رابطه پدر با مطلق فرزندانش نیز مستحب است (کلینی، 1365، ج 6، ص 50). آنچه این حدیث از آن نهی کرده تماس با مواضع خاصی است که ملامست با آلت دختر هنگام حمام گرفتن و شستن آن در دستشویی از موارد شایع آن است. حکم در غیر مادر نیز جاری است و اختصاص به مادر ندارد. چون غالباً چنین کارهایی توسط مادر صورت میگیرد، روایت بر این نکته تأکید ویژه دارد که بعد از ششسالگیِ دختربچه از این کارها اجتناب کنید.
اما اینکه تماس عریان با هر جای بدن بچه نیز مفاد این روایت باشد، قطعی نیست.
در واقع، با توجه به اینکه احتمال تحریک در تماس با مواضع خاص وجود دارد، امیرالمؤمنین از این کار بهمنظور پیشگیری از این انحرافات بعد از ششسالگی که تمییز این امر نزدیکتر میشود، نهی میکنند.
در دلالت این روایت ذکر چند نکته دیگر نیزحائز اهمیت است:
با اینکه روایت به منع تماس مادر با مواضع خاص دختربچه ششساله اشاره دارد؛ اما این امر شامل پدر و پسر نیز میشود؛ به این معنا که پدر نیز ملزم به اجتناب از تماس با مواضع خاص دخترش است و همچنین پدر و مادر ملزم به اجتناب از تماس با مواضع خاص پسربچه ششساله هستند. این حکم شامل دیگر افراد نیز میشود. به عبارت دیگر، از این روایت یک حکم کلی را میتوان استخراج کرد و آن «عدم جواز تماس با آلات تناسلی کودکان بعد از ششسالگی توسط همه افراد» است. از اینرو، این روش تربیتی عام است و فقط شامل مادر و والدین نمیشود.
در دلیل این تعمیم میتوان به «اولویت» اشاره کرد، با این توضیح که وقتی مادر ملزم به اجتناب از تماس با مواضع خاص دختربچه باشد، بهطریق اولی پدر و دیگر زنان و مردان نیز ملزم به چنین اجتنابی هستند. همچنین با «تنقیح مناط» نیز میتوان به تعمیم این حکم قایل شد؛ زیرا معیاری که در لزوم اجتناب مادر از تماس با آلت دختربچه ششساله وجود دارد، پیشگیری از تحریکات و انحرافات جنسی است و این امر در دیگر افراد، اعم از پدر و زنان و مردان دیگر نیز جریان دارد؛ چنانکه در طرف دیگر، در رابطه با پسربچه نیز جریان دارد. در واقع، ذکر حکم در رابطه مادر با دختربچه به سبب انحصار حکم نیست، بلکه تأکید بر ترک کاری است که غالباً توسط مادر نسبت به دختر انجام میشود.
تعبیر «شُعْبَةٌ مِنَ الزِّنا» این عمل را تعبّداً زنا برمیشمارد. از اینرو، از حدیث ذکرشده، از حیث دلالی، حرمت مباشرت با آلت بچه بعد از ششسالگی استخراج میگردد.
بهطور قطع، مورد حکم در جایی است که هیچگونه قصد ملاعبه و گناهی در تماس با آلت کودک نباشد؛ زیرا در صورت چنین قصدی، قطعاً مرتکب حرام شده و بنا به دلالت ادله قطعی و ادله عام و خاصی که گذشت، شبههای در حرمت آن نیست. آنچه در این روایت بر آن تأکید شده، دوری از تماس با آلت کودک بهمنظور پیشگیری از انحرافات جنسی اوست.
ازاینرو، این روایت از حیث دلالت بر وجوب اجتناب اولیا و کلیه افراد از تماس با عورت کودک بعد از ششسالگی دلالت دارد. البته با توجه به ضعف سند، نمیتوان حکم فقهی از خصوص این روایت استخراج کرد؛ اما با توجه به عمومات دیگر ذکرشده، تماس با عورت کودک در صورت قصد ملاعبه و گناه حرام است.
خلاصه آنکه یکی از محتواهای آموزشی که در دوران کودکی جریان دارد و برای بچه ممیّز ارائه میشود، نگاه نکردن و عدم مباشرت با عورت دیگران و نیز جلوگیری از دیده شدن و مباشرت دیگران با آلت آنان است. البته با توجه به اینکه روش آموزش غیرمستقیم است، شروع این آموزش قبل از سن تمییز است. برای مثال، والدین قبل از سن تمییز کودک، خود اقدام به پوشاندن عورت خود میکنند و یا از نگاه به عورت کودک اجتناب مینمایند که خود نوعی الگوی عملی و آموزش برای کودک محسوب میشود؛ اما ارائه محتوا به کودک، برای بعد از تمییز اوست.
4. «نه» گفتن به درخواست ملامست جنسی از سوی ديگران
در برخی جوامع و برخی مواقع، بهرهکشی جنسی از کودکان یک مشکل جدی و فراگیر است، تا جایی که در ایالت متحده آمریکا در سال 2011 میلادی در این باره قریب 000/65 مورد گزارش شد (برک، 1400، ج 1، ص 714، به نقل از: وزارت خدمات بهداشتی و سلامتی امریکا، 2011). این در حالی است که بسیاری از این آزارها یا گزارش نمیشود یا آشکار نمیگردد (همان، ص 715).
بهرهکشی از کودکان مشکلاتی همچون اضطراب، افسردگی، عزت نفس پایین، بیاعتمادی به بزرگسالان و احساس خشم و خصومت شدید را به دنبال دارد و میتواند تا چند سال بعد از این واقعه هم ادامه یابد. کودکان کوچکتر غالباً به مشکلات خواب، بیاشتهایی و ترس فراگیر واکنش نشان میدهند. نوجوانان ممکن است از خانه فرار کنند و به صورت خودکشی، سوء مصرف مواد و بزهکاری واکنش نشان دهند.
همچنین طبق برخی تحقیقات، افرادی که در کودکی مورد بهرهکشی قرار گرفتهاند، در نوجوانی از لحاظ جنسی بیبند و بار میشوند و در بزرگسالی میزان بیشتری آمادگی برای جرایم دارند (سالتر و همکاران، 2003؛ ویپل، 2006، به نقل از: برک، 1400، ص 716).
علاوه بر این، دخترانی که مورد بهرهکشی جنسی قرار گرفتهاند احتمالاً همسری را برمیگزینند که از آنها و فرزندانشان بهرهکشی میکند و هنگامی که آنها مادر میشوند، اغلب از تربیت غیرمسئولانه و قهری (از جمله بهرهکشی از کودک و بیتوجهی) استفاده میکنند. بدینسان گاه تأثیر زیانآور بهرهکشی جنسی به نسل بعد نیز منتقل میشود (همان).
در واقع، برنامههای آموزشی که به کودکان میآموزند پیشرویهای جنسی را تشخیص دهند و به آنها میگویند که به چه کسانی برای کمک روی آورند، خطر بهرهکشی را کاهش میدهند. ارزیابیها در برخی کشورها که والدین و کودکان از این برنامه آموزشی حمایت کردهاند، نشان میدهد که این برنامه به بسیاری از کودکان کمک کرده است از بهرهکشی اجتناب کنند یا آن را گزارش دهند (ساندرز، 2006، به نقل از: همان، ص 716).
با توجه به عواقب نامطلوبی از این قبیل، ضروری است که به آموزشهای پیشگیرانه اقدام شود. این ضرورت با توجه به مفاد قاعده «وقایه» نیز قابل اثبات است. این قاعده مستفاد از آیه شریفه است:
«ياايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لايَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُون» (تحريم:6).
«وقايه» به معناى مطلق حفظکردن و حفظكردن از هر اذیت و خطرى است كه به چیزی صدمه بزند و مضر باشد (حسینی زبیدی، 1414ق، ج 20، ص 304).
1-4. شبهه
البته ممکن است در شمول این قاعده نسبت به مدعا تشکیک شود؛ به این صورت که در صورت درخواست و ملامست جنسی از سوی دیگری، کودک مرتکب گناه نمیشود و تکلیفی بر عهده او نیست که گناه صدق کند.
2-4. جواب
در جواب این شبهه میتوان گفت: مفاد این قاعده اعم از اقدامات ايجابي و سلبي است. طبق مفاد اين آيه شريفه، تربیت وقایی با هر روش تربیتی کارآمد و موافق با شرع، عرف و عقل، قابل انجام است و آیه وقایه نسبت به روش صیانت، اطلاق دارد. با توجه به اثرات نامطلوب روانشناختی و احتمال گناه کودک بعد از بلوغ، ماحصل این نوع سوء استفادههای جنسی، آموزش این امر به کودک و نیز مراقبت والدین در این امر، به نوعی نگهداری و پیشگیری از آتش جهنم در آینده کودک بعد از بلوغ به حساب میآید.
ادلهای هم که بر پوشاندن عورت خود از دیگران و عدم نگاه و مباشرت با آلت دیگران دلالت دارد و توضیح آنها گذشت، در این محتوا هم قابل تمسک است. با اینکه تکلیف وجوبی بر عهده کودک نیست، اما چنانکه گذشت، استحباب این کار توسط کودک جاری است و استحسان این کار توسط کودک مفاد ادله ذکرشده است. ازاینرو، به عنوان محتوای خاص در آموزش جنسی تعلیم داده میشود.
البته برنامههای تربیتی اولیا و نیز ایجاد برنامههای آموزشی برای والدین، برای پیشگیری از بهرهکشی جنسی از کودکان حایز اهمیت بسیار است. اما این امر به معنای خودداری از آموزش مرتبط با کودکان نیست و مکمّل یکدیگر به شمار میروند.
البته لازم نیست دلیل و فلسفه برخی امور جنسی به کودک گفته شود، بلکه با گزارههای اخلاقی، مثل بد بودن کار میتوان به چنین آموزشهایی اقدام کرد؛ از جمله میتوان گفت:
«نگاه کردن یا دست زدن به عورت دیگری کار خیلی بدی است. به همین خاطر، اگر کسی، حتی افراد نزدیک، مثل دایی و عمو یا کودکان دیگر خواستند به عورت تو نگاه کنند یا دست بزنند، اجازه نده و اگر اصرار کردند، به پدر و مادرت بگو».
این خودداری از درخواست جنسی دیگران با عزت نفس جنسی هم رابطه دارد که در محتوای آموزش جنسی در کودکی پایانی و نوجوانی به تفصیل بررسی میشود. آنچه در کودکی میانه حایز اهمیت است، اصل آموزش «نه گفتن» به درخواست جنسی دیگران است که با گزارههای اخلاقی ارائه میشود.
5. هويت جنسيتی
یکی دیگر از آموزههای جنسی در دوران کودکی، «هویت جنسیتی» متربی است. اصل بحث درباره هویت جنسی و آموزش مرتبط با آن، مفصل است و به جایگاه خود موکول میگردد. اسلام در عین ملاک قرار ندادن جنسیت در برتری افراد (احزاب:35)، به تفاوتهای جنسیتی هم قایل بوده و حتی به آرزو نکردن جنسیت مخالف و خصوصیات آن هم امر نموده است:
«وَ لَاتَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَ لِلنِّسَآءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَ اسْألُواْ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَىءٍ عَلِیماً» (نساء:32).
همچنین چهار روایات در بحث «منع تشبیه زنان به مردان و بهعکس» وارد شده که سند دو روایت آنها نیز معتبر است (صدوق، 1386، ج 2، ص 602؛ حر عاملی، 1409ق، ج 17، ص 284). برخی ادله نیز وجود دارد که بعضی صفات را مختص جنسیت خاص میداند (شریف رضی، 1414ق، ص 510-511). اینها همگی نشان از اهمیت اسلام نسبت به جنسیت فرد و در پی آن تربیت متناسب با آن را دارد که برای نهادینهسازی این مهم، آموزشها و تربیتهای متناسب با جنسیت لازم است.
بررسی مفصل ادله پژوهشی مستقل میطلبد، اما آموزههای آن بیشتر مربوط به دوران نوجوانی و بزرگسالی است و به فلسفه امور ذکرشده نیز نیاز دارد. اما آموزههای مرتبط با جنسیت در دوران کودکی به معنای تبیین فلسفه و علتهای مرتبط نیست، بلکه آموزههایی ارائه میشود که کودک رفتارها و افکار جنسیت خود را داشته باشد، جنسیت خود را بخواهد و بدان افتخار کند و نیز رفتارهای متناسب با جنسیت را از همین دوران کودکی شروع و تمرین کند. برای مثال، پوشاک مخصوص به جنسیت خود بپوشد؛ بازیهایی کند که به تقویت رفتارهای مرتبط با جنسیت او بینجامد؛ و در مجموع، رفتارهای مرتبط با جنسیت خود داشته باشد.
همچنین با توجه به سن کم کودک، لزومی در بیان علل تفاوت اعضای جنسی نیست و در صورت سؤال کودک نیز به جوابهای قابل فهم، مثل خلقت خدا و مصلحت او و راحتی در نوع توالت و مانند آن باید اکتفا کرد.
نتيجهگيری
اگر آموزش جنسی در دوران کودکی مهمتر از دیگر ادوار زندگی نباشد، دستکم به همان اندازه از اهمیت برخوردار است؛ زیرا تعلیم بهموقع آموزهها از برخی آفات و اختلالات مسائل جنسی جلوگیری کرده، پیریزی و تربیت بهینه جنسی فرد را در پی خواهد داشت. ازاینرو، اسلام در عین نپذیرفتن برخی آموزشهای جنسی (همچون طرز تولد کودک) بر برخی آموزهها که بیشتر جنبه پیشگیری دارد، تأکید میورزد.
اجازهخواهی هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا در این سنین با عنوان «ادب»، به قبول و یادگیری این کار کمک شایانی خواهد نمود. چنین امری نهتنها از فاششدن روابط جنسی اولیا در این سنین جلوگیری خواهد کرد، بلکه به ایجاد عادت در سنین بعدی نیز منجر خواهد شد. این در حالی است که خودداری از آموزش بهموقع این آموزه، علاوه بر سختشدن آموزش در سنین بعدی، احتمال فاش شدن روابط جنسی و اضطراب و مسائل روانی ناشی از آن را نیز تشدید خواهد نمود.
پوشاندن عورت خود از دیگران و نگاهنکردن به عورت دیگران، همچنین «نه گفتن» به درخواست و ملامست جنسی دیگران از دیگر آموزههایی است که در این دوران مد نظر است. پیریزی قبول جنسیت و افتخار بدان و نیز رفتارهای متناسب با جنسیت نیز از آموزههای جنسیتی در این دوره به شمار میرود. لزومی در ارائه دلایل آموزههای ذکرشده به کودک نیست و ارائه دلایل جایگزین، همچون مقتضای ادب بودن و یا خوب بودن کفایت میکند.
- نهجالبلاغه، 1414ق، شریف الرضی، محمدبن حسین، تصحیح و تحقیق صالح صبحی، قم، هجرت.
- اعرافی، علیرضا، 1396، فقه تربیتی، تحقیق و نگارش احمد امامیراد، قم، مؤسسة اشراق و عرفان.
- اعرافی، علیرضا، 1398، مکاسب محرّمه، تحقیق و نگارش محمد آزادی، مؤسسة اشراق و عرفان.
- امامیراد، احمد، 1393، «بررسی فقهی تفکیک جنسیتی»، مطالعات فقه تربیتی، ش 1، ص 111-137.
- امامیراد، احمد، بیتا، محتوای آموزش جنسی در اسلام؛ کلیات و دوران کودکی، بیجا، پلیکپی.
- آرمند، محمد، 1390، «تحلیلی بر مفهوم تعلیم و تربیت»، سوره، ش 53-52، ص 63-65.
- برک، لورا، 1400، روانشناسی رشد، ترجمة یحیی سیدمحمدی، چ چهل و نهم، تهران، ارسباران.
- تبریزی، مصطفی و زهرا ترابی، 1398، آموزش مسائل جنسی به کودک و نوجوان، تهران، فراوان.
- حر عاملی، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آلالبیت(ع).
- حسینی زبیدی، محمدمرتضی، 1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق علی هلالی و علی سیری، بیروت، دارالفکر.
- حلی، حسنبن یوسف، 1411ق، الخلاصة، قم، دار الذخائر.
- خنجری، صدیقه و همکاران، 1395، «تأثیر برنامه آموزش پیشگیری از سوء رفتار جنسی بر آگاهی، نگرش و عملکرد والدین کودکان سنین مدرسه»، پرستاری ایران، ش 104، ص 17-27.
- خوئی، سیدابوالقاسم، 1369، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز آثار شیعه.
- خوئی، سیدابوالقاسم، 1418ق، کتاب النکاح، قم، مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی.
- رحیمپور ازغدی، حسن، 1399، مدیریت عرب بر زندگی شرقی؛ گفتارهایی در نقد لایههای پنهان و آشکار «سند توسعه پایدار»، تدوین و تنظیم حسین ایزدی، قم، فردا.
- زارعان، محمدجواد و احمد امامیراد، 1395، «بررسی فقهی جداسازی بستر کودکان»، مطالعات فقه تربیتی، ش 5، ص 83-108.
- صابری فتحی، مجید و همکاران، 1400، واقعیت آموزش در سند «توسعه پایدار» 2030؛ فلسفه، تضادها و چالشها، تهران و مشهد، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و پژوهشکده مطالعات اسلامی در علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد.
- صدوق، محمدبن علی، 1386، علل الشرایع، قم، داوری.
- صدوق، محمدبن علی، 1403ق، الخصال، قم، جامعه مدرسین.
- صدوق، محمدبن علی، 1413ق، من لایحضره الفقیه، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین.
- طبرسی، فضلبن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو.
- طرقی، مجید و احمد امامیراد، 1396، «بررسی فقهی روش تربیت جنسی اجازهخواهی فرزندان هنگام ورود به اتاق خلوت اولیاء (استیذان)»، مطالعات فقه تربیتی، ش 7، ص 63-90.
- طوسی، محمدبن حسن، 1417ق، الإجتهاد و التقلید (العدۀ فی الأصول)، قم، ستاره.
- طوسی، محمدبن حسن، بیتا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
- طوسی، محمدبن حسن، بیتا، الفهرست، نجف، المکتبة المرتضویة.
- فخر رازی، محمدبن عمر، 1420ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
- فراهیدی، خلیلبن احمد، 1410ق، کتاب العین، قم، هجرت.
- فقیهی، علینقی و همکاران، 1387، «آموزش جنسی به کودک و نوجوان از دیدگاه اسلامی و مطالعات روانشناختی»، تربیت اسلامی، ش 7، ص 51-80.
- فولادی، محمد، 1396، «بررسی انتقادی سند توسعه پایدار 2030 یونسکو؛ آثار و پیامدهای آن»، معرفت فرهنگی اجتماعی، ش 31، ص 73-98.
- قمی، علیبن ابراهیم، 1363، تفسیر قمی، چ سوم، قم، دارالکتاب.
- کشی، محمدبن عمر، 1348، رجال الکشی، مشهد، دانشگاه مشهد.
- کلینی، محمدبن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه.
- گروهی از نویسندگان، 1391، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، زیرنظر محمدتقی مصباح یزدی، چ دوم، تهران، مدرسه.
- مجلسی، محمدباقر، 1410ق، بحار الأنوار، لبنان، مؤسسة الطبع و النشر.
- مزیدی، محمد و محمد خدمتیان، 1396، «ارائه الگوی تربیت جنسی با تکیه بر دیدگاههای اندیشمندان مسلمان»، تربیت اسلامی، ش 25، ص 161-183.
- نجاشی، احمدبن علی، 1365، رجال النجاشی، قم، جامعة مدرسین.
- نراقی، احمدبن محمدمهدی، 1374، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، قم، مؤسسة آلالبیت(ع).
- نوری، حسین، 1408ق، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آلالبیت(ع).
- نیشابوری، نظامالدین حسنبن محمد، 1416ق، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، قم، دار الکتب العلمیه.
- هندی، حسامالدین، 1397، کنز العمّال، تحقیق حسن رزوق، تصحیح صفوة السقا، بیروت، مکتبة التراث الإسلامی.
- Bruskas, D, 2008, "Children in Foster Care: A Vulnerable Population at Risk", Journal of Child and Adolescent Psychiatric Nursing, No. 21(2), p. 70–77.
- James S, Montgomery S, Leslie LK, Zhang J, 2009, "Sexual risk behaviors among youth in the child welfare system", Children and Youth Services Review, No. 31, p. 990–1000.