اسلام و پژوهش‌های تربیتی، سال هشتم، شماره اول، پیاپی 15، بهار و تابستان 1395، صفحات 111-133

    زمینه های شخصیتی جلوه نمایی بانوان از منظر قرآن و حدیث

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سیدرضا موسوی / استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد بافت / mosavireza313@yahoo.com
    چکیده: 
    هدف این تحقیق بررسی و تحلیل «عوامل و زمینه های گریز از پوشیدگی بانوان با تأکید بر عوامل شخصیتی» است. شخصیت بیانگر آن دسته از ویژگی های فرد یا افراد است که شامل الگوهای ثابت فکری، عاطفی و رفتاری آنهاست. منظور از «جلوه نمایی بانوان» آشکار کردن زینت ها و آرایش خود به دیگران، جلوه گری، خودآرایی، اظهار زینت و زیبایی خود به دیگران، آشکار کردن زینت ها و آرایش خود و نشان دادن آن به دیگران است، که در جامعه، معمولاً با نشان دادن بخشی از اندامشان و یا با پوشش لباس های غیرمتعارف و محرک صورت می گیرد. عواملی همچون «بحران هویت، فقدان معنویت و محبت، ناآگاهی از پیامدهای جلوه نمایی، عدم پای بندی به ارزش های اسلامی، عزت نفس پایین و احساس حقارت، فقر عاطفی، ترس و یأس، بی‏توجهی به زمینه‏های طبیعیِ میلِ به خودنمایی در زنان، و ضعف حیا» در بی حجابی و جلوه گری و پوشش لباس های غیرمتعارف بانوان، به ویژه دختران، نقش اساسی دارد. روش این تحقیق «کیفی» از نوع «توصیف و تحلیل محتوا» است و ابزار گردآوری اطلاعات آن مراجعه به منابع اصلی(قرآن کریم، روایات و یافته های روان شناختی) است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Personality Grounds of Women’s Ostentation from the Perspective of the Quran and Hadith
    Abstract: 
    The aim of this study is to investigate and analyze the "factors and bases of women’s avoidance of Hijab with an emphasis on personality factors". Personality means those features of an individual or individuals that include fixed intellectual, emotional and behavioral patterns. "Women’s ostentation " means their showing their ornaments and make –up to the others, showiness , self-beautifying, showing their beauties to the others and revealing their ornaments and make up to the others, that often happen in the society by showing parts of their bodies or wearing unconventional and provocative clothes. Factors such as "identity crisis, lack of spirituality and love, ignorance of the consequences of showiness, lack of adherence to the Islamic values, low self-esteem, feelings of inferiority, emotional poverty, fear and despair, inattention to women's natural desire to show off, and lack of modesty " play a central role in women’s, especially girl’s lack of hijab and their wearing unconventional clothes. The research method in this "qualitative" paper is "description and content analysis" and the instrument for data collection is reference to the main sources (the Holy Quran, hadiths and the psychological findings).
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

     

    مقدمه

    از نگاه قرآن کريم و پيشوايان معصوم‰، زندگي يک نظام است که اختلال در يک حوزه، تمام ابعاد زندگي فردي و اجتماعي شخص را متأثر مي‌سازد. بنابراين، تا زماني که انسان از درک هدف آفرينش آدمي درمانده باشد، و معيارهاي اخلاقي و عقلاني در روابط زن و مرد به عنوان يک ارزش ايماني و هنجار اجتماعي پذيرفته نشود، اميدي به حل معضل «گريز از پوشيدگي» و برهنگي برخي از بانوان وجود ندارد. اين مقاله با عنوان «عوامل و زمينه‌هاي گريز از پوشيدگي زنان، با تأکيد بر عوامل شخصيتي»، درصدد پاسخ‌گويي به اين سؤال است که «نقش عوامل و زمينه‌هاي شخصيتي دختران در گريز از پوشيدگي چيست؟» به عبارت ديگر، نقش بحران هويت در جلوه‌گري زنان کدام است؟ فقدان معنويت و محبت، تا چه حد در خودآرايي بانون نقش دارد؟ نقش ناآگاهي دختران در نشان دادن تن خود به نامحرمان کدام است؟

    اهميت اين بحث در آن است که بررسي مسئلة جلوه‌گري و ناپوشيدگي بانوان، بدون واکاوي عوامل شخصيتي و هويت‌ساز زن قابل بررسي علمي نيست، و اگر وضعيت كنوني كشور در زمينة بي‌حجابي و خودآرايي زنان به سبب پيامدهاي مخرب آن، سامان نگيرد، زنان و خانوادة ايراني با آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري مواجه خواهند شد.

    تعريف «شخصيت»

    «شخصيت» را مترادف با «شرافت، رفعت، بزرگواري، مرتبه و درجه» دانسته‌اند (دهخدا، بي‌تا، عميد، 1389، ذيل واژة «شخص»). شخصيت در نگرش دانشمندان اسلامي، ارتباط مستحکمي با انسان‌شناسي قرآني دارد که آدمي را موجودي متشکل از جسم و روح مي‌داند. با توجه به آية: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِه» (اسراء:84)، مي‌توان «شاکله» را معادل مفهوم «شخصيت» در روان‌شناسي دانست. «شاکله» به مجموعه‌اي از نيات، خلق و خوي، حاجات، راه‌ها و هيئت رواني انسان گفته مي‌شود. به عبارت ديگر، شاکلة انسان عبارت است از: ساخت و هيئت واحد رواني انسان، که در اثر تعامل وراثت، محيط و اختيار شکل گرفته، به گونه‏اي که محرّکات محيطي را منطبق با خود تفسير کرده است و در مقابل آنها، به شيوه‏اي خاص پاسخ مي‏دهد (احمدي، 1387، ص25؛ نيز ر.ک: مکارم شيراري، 1374، ج‏12، ص244).

    پِروين و جان در تعريف «شخصيت» مي‌نويسند: «شخصيت بيانگر آن دسته از ويژگي‌هاي فرد يا افراد است که شامل الگوهاي ثابت فکري، عاطفي و رفتاري آنهاست» (پِروين و جان، 1381، ص3). وارِن (1930) شخصيت را مجموعه‌اي از خصوصيات عاطفي، عقلاني و جسماني‏ مي‏داند که افراد را متمايز مي‏کند (شاملو، 1363، ص10).

    بنابراين، شخصيت مجموعه‌اي از الگوهاي ثابت فکري، عاطفي، رفتاري، اخلاقي، نيازها، عادات و ويژگي‌هاي جسماني فرد است که در اثر تعامل وراثت، خانواده، محيط و اختيار شکل گرفته، افراد را از يکديگر متمايز مي‏کند.

    در ذيل، به چند مؤلفة مهم شخصيت اشاره مي‌گردد:

    مؤلفه‌هاي مهم شخصيت

    الف. ويژگي بينشي (بُعد معرفتي) شخصيت

    ريشة بسياري از هيجانات مثبت و منفي و نيز رفتارهاي خوب و بد انسان را بايد در نوع باورهاي او جست‌وجو كرد. ما وقتي باورهايمان را نسبت به خود و خدا و زندگي و ديگران تغيير مي‌دهيم، زندگي‌مان هم تغيير مي‌كند؛ چنان‌كه خداوند رحمان مي‌فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم» (رعد: 11).

    علامه طباطبايي در تفسير آية فوق مي‌نويسد: سنّت الهي اين است که نعمت‌ها و موهبت‏هايى كه به انسان داده مي‌شود، مربوط به حالات نفسانى و شخصيتي خود اوست كه اگر آن حالات موافق با فطرت الهي‌اش جريان يافت آن نعمت‏ها هم جاري خواهد بود؛ مثلاً، اگر مردمى به خداوند ايمان آورده، عمل صالح انجام دهند، به دنبال آن، نعمت‏هاى دنيا و آخرت به سويشان سرازير مي‌شود (طباطبايي، 1374، ج11، ص31؛ نيز ر.ک: مکارم شيراري، 1374، ج‏10، ص147).

    خداباوري، باور به هدفمندي جهان و انسان، معادباوري (باور به جاودانگي انسان) و باور به نقش انسان در تعيين سرنوشت، بخشي از مهم‌ترين باورهاي شخصيت سالم قرآني است. از اين ميان، خداباوري، محوري‌ترين باور است که بر همة ميدان‌هاي شناختي انسان تأثير مي‌گذارد و باورهاي ديگر گرد اين محور سامان مي‌گيرد. ازاين‌رو، انسان سالم قرآني نظام آفرينش را نظام احسن و نيکوترين نظام مي‌داند که به دست تواناي خداي يگانه، حکيم، دانا و عادل آفريده شده است (سجده: 7).

    ب. ويژگي گرايشي (بُعد عاطفي) شخصيت

    «عاطفه» در معاني متعددي به كار رفته است؛ از جمله: هيجان، احساس، خُلق، عادت هيجاني، هيجانِ همراه با ثبات و انفعالات و کشش‌‌‌هاي مثبت؛ نظير علاقه‌‌‌مندي به ديگران (سيف و همکاران، 1375، ص430ـ433). در تعريف «عاطفه» نوشته‌اند: حالت احساسي پيچيده‌اي همراه با مؤلفه‌هاي رواني، جسمي و رفتاري است. عاطفه يک تجلي بروني (Affect) دارد و يک نمود دروني (Mood). لاية بروني عاطفه به راحتي از سوي ديگران قابل درک و مشارکت است، اما لاية دروني عاطفه ـ مثلاً، يک شادي دروني‌ـ هيچ‌ نوع بروز و ظهور خارجي ندارد و قابل مشارکت با ديگران يا ابلاغ به آنها نيست. حالت طبيعي اين است که عاطفه، هم تجلي بروني داشته باشد و هم نمود دروني (مجد، 1385، ص109و113).

    «قواي دروني» (عواطف و هيجانات)، دومين عنصر شخصيت (پس از بُعد ادراک و بينش)، نقش مهمي در زندگي انسان دارد. انسان بر خلاف موجوداتِ فاقد حرکت و انگيزة دروني، يک دستگاه مکانيکي نيست که تنها بر اثر نيروهاي بيروني به حرکت درآيد. همچنين يک موجود عقلي صرف هم نيست که تنها بر اثر عوامل عقلاني خود، بدون دخالت عوامل عاطفي همچون دوستي، دشمني، خشم و شادي به حرکت درآيد، بلکه بي‌ترديد، قواي دروني انسان (عواطف و هيجانات)، تأثير بسياري در انديشه و رفتار انسان دارد، به گونه‌اي که او را به برخي موضع‌گيري‌ها وامي‌دارد و از برخي ديگر بازمي‌دارد، يا او را به سوي نوعي از افکار سوق مي‌دهد و از نوعي ديگر منع مي‌کند. بنابراين، با توجه به جدايي‌ناپذيري عواطف و هيجانات از شخصيت انسان و تأثير آنها در انديشه و رفتار، اسلام در مفاهيم اخلاقي و راه‌کارهاي تربيتي خود، بر همة گرايش‌ها و واکنش‌هاي رواني(مانند دوستي، دشمني، خشم، شادي، ترس و اميد) تأکيد کرده است (معن، 1387، ص152). بنابراين، انسان موجودى است آميخته از عقل، عاطفه، عشق و انديشه، و هر يک از اين ‌دو بُعد نقش اساسى در به حرکت درآوردن و تعالى بخشيدن به انسان دارند، و هيچ‌گاه نمي‌توان يکى از اين ابعاد را پذيرفت و ديگرى را رها کرد؛ نه عقل مي‌تواند کار دل را بکند و نه دل کار عقل را (ر.ک: غزالي، 1364، ج1، ص304؛ حجتي، 1367، ج2، ص141؛ تريک، 1382، ص112).

    امام علي† مي‌فرمايند: «اى بسا عشقى كه با نيم‌نگاهى كاشته شده است» (تميمي آمدي، 1366، ح٥٣١٤؛ مجلسي، 1372، ج٧٨، ص١١)؛ يعنى چه بسا كه يک نگاه خيره و هوس‌‌‌آلود، سبب عشق شهواني شود. بنابراين، بايد سخت مراقب نگاه بود. در مقابلِ عشق مجازي ناپاک، عشق مجازي پاک و ستودني قرار دارد. استاد مطهري معتقد است: عشق مجازي به عشق سازنده و عشق مخرب تقسيم مي‌‌‌شود:

    علاقه به شخص يا شيء وقتى كه به اوج شدت برسد، به طورى كه وجود انسان را مسخّر كند و حاكم مطلق وجود او گردد «عشق» ناميده مى‏شود. عشق اوج علاقه و احساسات است، ولى نبايد پنداشت كه آنچه به اين نام خوانده مى‏شود يک نوع است، دو نوع كاملاً مختلف است. احساسات انسان انواع و مراتب دارد. برخى از آنها از مقولة شهوت و مخصوصاً شهوت جنسى است و در انسان به علت خاصى، اوج و غليان زايدالوصفى مى‏گيرد و بدين جهت، نام «عشق» به آن مى‏دهند و از مبادى جنسى سرچشمه مى‏گيرد و به همان‌جا خاتمه مى‏يابد. افزايش و كاهشش به فعاليت‌‌‌هاى فيزيولوژيكى دستگاه تناسلى و قهراً به سنين جوانى بستگى زيادى دارد. اين‌گونه عشق‌‌‌ها به سرعت مى‏آيد و به سرعت مى‏رود، قابل اعتماد و توصيه نيست، خطرناک است، فضيلت‌كُش است. تنها با كمک عفاف و تقوا و تسليم نشدن در برابر آن است كه آدمى سود مى‏برد. در مقابل، در انسان نوع ديگري از احساسات وجود دارد كه از لحاظ حقيقت و ماهيت، با شهوت مغاير است. بهتر است نام آن را «عاطفه» و يا به تعبير قرآن، «مودّت» و «رحمت» بگذاريم. انسان گاهى تحت تأثير عواطف عالى انسانى خويش قرار مى‏گيرد، محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پيدا مى‏كند، سعادت او را مى‏خواهد، آماده است خود را فداى خواسته‏هاى او بكند. اين‌گونه عواطف، صفا و صميميت و لطف و رقّت و از خود گذشتگى به وجود مى‏آورد. اين نوع از احساسات است كه به روح، شكوه و شخصيت و عظمت مى‏دهد، بر خلاف نوع اول كه زبون‌كننده است. اين نوع عشق، پايدار است و با وصال، تيزتر و تندتر مى‏شود، برخلاف نوع اول كه ناپايدار است و وصال، مدفن آن به شمار مى‏آيد (مطهري، 1389، ج‏16، ص251و252).

    خشم و شهوت وصف حيوانى بود
    اينچنين خاصيتى در آدمى است

     

     

    مهر و رقّت وصف انسانى بود
    مهر، حيوان را كم است، آن از كمى است

     

    (‏مولوي، 1381)

    ج. ويژگي‌هاي کنشي (بُعد رفتاري) شخصيت

    سومين ويژگي از ابعاد شخصيت سالم در قرآن مجيد، که نماد ارزش‌ها، باورها، انگيزه‌ها و تأثير آنهاست، ويژگي رفتاري است. در قرآن مجيد، بر نقش عمل صالح در رستگاري و رسيدن به حيات طيبه بسيار تأکيد شده است.

    انسان شايستة قرآني کسي است که در کنار ايمان به خداوند، در انجام عمل صالح مي‌کوشد، و خيرخواه و مشفق بر بندگان است و آنان را به نيکي‌ها دستور مي‌دهد: «به عصر سوگند، كه انسان‌ها همه در زيانند، مگر كسانى كه ايمان آورده و (كارهاى) شايسته انجام داده‏اند و يكديگر را به حق سفارش كرده و همديگر را به شكيبايى سفارش نموده‏اند» (عصر: 1-3).

    راغب اصفهاني در تعريف واژة «عمل» مي‌نويسد: هر فعلي که حيوان از روي قصد انجام مي‌دهد، «عمل» ناميده مي‌شود. مفهوم «عمل» از «فعل» خاص‌تر و محدودتراست؛ زيرا گاه «فعل» دربارة اشياي جامد نيز به کار مي‌رود (راغب اصفهاني، 1385، ص 351). شرتوني معتقد است: «عمل» به کاري اطلاق مي‌گردد که از روي عقل و فکر انجام شود. پس لاجرم با عمل و آگاهي همراه است، اما «فعل» عام‌تر از آن است (شرتوني، 1403).

    اکنون پس از بيان مهم‌ترين عوامل عمدة شخصيت، به مهم‌ترين عوامل شخصيتي مؤثر در گريز بانوان از پوشيدگي اشاره مي‌گردد:

    عوامل و زمينه‌هاي شخصيتي گريز از پوشيدگي

    رفتارهاى ارادى انسان، که در زندگى روزانه انجام مي‌شود، نشئت گرفته از «ارادة» اوست. تا وقتي ارادة انسان تحريک نشود، کار و فعاليتى در خارج صورت نمي‌پذيرد (ر.ک: شيخ اشراق، 1375، ج4، ص208؛ طوسي، 1375، ج2، ص423)، و ارادة انسان نيز تحت تأثير بُعد عاطفى و شوقى او است. انسان تا وقتي نسبت به کارى اشتياق و رغبت نيابد اراده‌اش نسبت به آن برانگيخته نمي‌شود. اشتياق و جنبة عاطفى انسان نيز متأثر از بُعد شناختى و باورهاى اوست. بنابراين، انسان تا زمانى که نسبت به يک عمل، ارزيابى شناختى نداشته باشد و به جنبه‌هاى مثبت و سودمند آن آگاه نشود، نسبت به آن کار، اشتياق و علاقه‌اى نشان نمي‌دهد و در نتيجه، ارادة او نسبت به آن کار تحريک نمي‌شود و به دنبال آن، کارى در خارج صورت نمي‌گيرد (طباطبايى، بي‌تا، ص121و122). ازاين‌رو، سعي شده است عوامل گريز از پوشيدگي بانوان بر اساس سه ساحت وجودي انسان «بينش»، «گرايش» و «کنش» تنظيم گردد:

    1. بحران هويت

    يکي از عوامل شناختي جلوه‌گري بانوان، «بحران هويت» است. هويتي را كه نوجوان يا جوان درصدد است به طور روشن با آن مواجه شود اين است كه «او كيست؟» نقشي را كه بايد در جامعه ايفا نمايد، چيست؟ از کجا آمده است؟ به کجا مي‌رود؟ و راز آفرينش او چيست؟ در اين مرحلة حساس و حياتي، دين مي‌تواند نقش مؤثري ايفا كند. دين، آدمي را به سـوي خـدا و مـبـدأ كمال دعوت مي‌کند، او را با عالم آخرت آشنا مي‌سازد، انبيا و اولياي الهي را به او مي‌شناساند، ارزش‌ها و ضدارزش‌ها را مستدل به او معرفي مي‌کند، به قلبش ثبات و آرامش مي‌بخشد و او را از سرگرداني نجات مي‌دهد، و در نهايت، در صورت پذيرش حقيقت، شخصيت انساني او را شكل مي‌دهد.

    نقش خانواده در شكل‌گيري شخصيت الهي انسان، از طريق وراثت و انتخاب شيوه‌هاي صحيح تربيتي، بي‌بديل است. همچنين علاوه بر خانواده، جامعه و ارادة شخص، نقشي اساسي در تثبيت هويت او ايفا مي‌كند. بنابرابن، پيش‌نياز زندگي بر اساس معنويت، عقلانيت و اخلاق، هويت اسلامي و قرآني است، که برايند آن کنترل غرايز، هدف‌داري زندگي و ترک فرهنگ برهنگي و پاي‌بندي به ارزش‌هاي اسلامي در روابط زنان و مردان است.

    از منظر قرآن کريم، هدف از آفرينش آدمي، خلافت و جانشيني خدا در روي زمين است (بقره:30)؛ يعني انسان به جايگاهي برسد که صفاتش پرتوى از صفات پروردگار، و مقام و شخصيتش برتر از فرشتگان شود. او اراده فرمود تا تمامى زمين و نعمت‌هايش را در اختيار چنين انسانى بگذارد. ازاين‌رو، چنين موجودى بايد سهم وافرى از عقل و شعور و ادراك و استعداد داشته باشد تا بتواند رهبرى و پيشوايى موجودات زمينى را بر عهده بگيرد (ر.ک: مکارم شيرازي، 1374، ج1، ص172؛ امين، 1361، ج1، ص239). اما اگر آيين خلافت را به دست فراموشي بسپارد و براي خود وجودي مستقل قايل باشد، يعني خود را کسي فرض کند که خود واقعي‌اش نيست، تصويري دگرگون و غيرواقعي از خود ساخته و در نهايت، به بحران هويت دچار مي‌شود (حشر: 19). بنابراين، به گواهي قرآن کريم، تنها راهى كه انسان را به كمال عبوديت مى‏رساند، ياد خداست؛ زيرا انسان عبد محض و مملوك مطلق است، و غير از مملوكيت چيزى ندارد. پس كمال انسانى او در اين است كه خود را بندة خالص خدا بداند، و براى خود هيچ‌گونه استقلالى قايل نباشد و رفتارش را طبق ارادة او تنظيم کند، نه هرچه خودش بخواهد (حشر: 18؛ ر.ک: طباطبايي، 1417، ج19، ص217).

    به عبارت ديگر، «هويت ديني» هماهنگي و انسجام در سه حوزة بينش (عقيده)، گرايش (عاطفه) و کنش (رفتار) ديني است، و محصول هرگونه ناسازگاري بين سه امر مذکور، احساسي است که مي‌توان آن را احساس بحران هويت ديني نام نهاد. همچنين هرگونه افراط و تفريط در سه امر مذکور، انحراف از فطرت ديني و نتيجه‌اش بحران هويت ديني است (متقي‌فر، 1383)، و «انحراف از فطرت الهي سبب دوستي با شيطان و فراموشي ياد خداوند مي‌شود و در نتيجه، تعادل رواني انسان را بر هم مي‌زند و موجبات افسردگي و اضطراب را فراهم مي‌آورد (طباطبايي، 1417، ج19، ص220).

    بنابراين، در ميان انواع هويت، هويت ديني يکي از نيازهاي اصيل و فطري انساني به شمار مي‌رود. تجلي چنين تمايلي احساس تعهد در قبال ارزش‌هاي مكتبي و انجام رفتارهاي ديني است. ازاين‌رو، بسياري از رفتارهاي ضد اجتماعي و ناسازگارانة نوجوانان و جوانان را مي‌توان ريشه‌دار در بي‌هويتي آنان دانست. مسئوليت‌گريزي، دل‌زدگي، بي‌تفاوتي و جلوه‌نمايي بانوان، همه از آثار فقدان هويت هستند كه در عرصة ديني، در قالب‌ بي‌توجهي به فرمان‌هاي الهي، بي‌علاقگي نسبت به ارزش‌ها، اماكن، مراسم و نمادهاي ديني بروز مي‌كند.

    دختري كه خود را بندة خدا نبيند و هويت انساني‌اش را درك نكند، چرا براي سلامت خود و جامعه و براي درك رحمت ابدي خدا، خود را از لذات تن و جلوه‌نمايي رهايي بخشد؟! بنابراين:

    تا آن زمان كه تلقي ما از انسان و برداشت ما از خويش دگرگون نشده و نقش انسان مجهول مانده و بينش او از اين نقش، در حدّ تنوع، زندگي تكراريِ مداربسته، خوشي‌ها و سرگرمي‌ها، بازيگر شدن و بازيچه ماندن و تماشاچي بودن خلاصه شده باشد، حجاب هيچ مفهومي نخواهد داشت و چيزي جز نابودي شادي‌ها، عنوان نخواهد گرفت، آنگاه براي رهايي از آن، هزاران عذر خواهي داشت (پورسيدآقايي، 1385، ص25).

    2. ناآگاهي از پيامدهاي جلوه‌نمايي

    يکي از زمينه‌‌هاي شناختي گريز از پوشيدگي بانوان «ناآگاهي از آثار شگرف پوشش اسلامي و ندانستن پيامدهاي مخرب جلوه‌نمايي» است. بي‌ترديد، يكي از ويژگي‌هاي دوران نوجواني و جواني اطلاعات اندك و فقدان تجربة كافي است. ازاين‌رو، دختر و پسري كه براي كسب اطلاعات لازم تلاش نمي‌كنند، خطر بزرگي تهديدشان مي‌كند. امام سجاد† فرمودند: «كسي كه از راهنمايي و مشاورة شخص حكيم محروم باشد، نابود مي‌شود» (مجلسي، 1372، ج ‏75، ص160).

    بر پاية نظرسنجي و تحقيق هشت سالة نويسندة كتاب جلوه‌نمايي زنان و نگاه مردان در خصوص «علت كم‌توجهي دختران و زنان به حجاب»، اين نتيجه به دست آمد:

    اساسي‌ترين علت اين پديده، ناآگاهي است. جالب اينكه پس از نظرسنجي از بانوان باحجاب و معتقد نيز معلوم شد كه اغلب آنان از آثار شگرف پوشش اسلامي، در سلامت جامعه و ايجاد امنيت عمومي و استحكام پيوند خانوادگي بي‌اطلاع بودند (غلامي، 1385، ص12).

    بنابراين، اگر دختري از فرجام جلوه‌نمايي بي‌اطلاع باشد و در جامعه با پوشش نامناسب و بدن‌نما، ظاهر شود، گرفتار آسيب‌هاي فراواني خواهد شد كه او را از درك لذات عميق‌تر و بيشتر محروم خواهد ساخت. امام على† فرمودند: «نادانى پاى آدمى را مى‏لغزاند» (تميمي آمدي، 1366، ص32). بنابراين، نوع نگاه و شناخت دختران در چگونگي ارتباط با پسران، نقش مهمي در سبک زندگي و پوشش آنها دارد.

    قرآن کريم در بسياري جاها، در روابط زن و مرد از کلمة «معروف» استفاده کرده است. اين واژه 38 بار به کار رفته است که 19 بار آن دربارة ارتباط با زنان است. گويي معيار و ميزان در روابط دختر و پسر، «معروف» بودن رابطه است؛ چنان‌كه فرمود: «با زنان به صورت معروف (پسنديده و مقبول) معاشرت کنيد» (نساء: 19).

    «معروف» به معناي هر عملي است که افکار عمومي آن را عملي شناخته شده بداند و با آن مأنوس باشد و با ذائقه‌اي که اهل هر اجتماع از نوع زندگي اجتماعي خود به ‌دست مي‌آورد، سازگار باشد، و چون اسلام شريعت خود را بر اساس فطرت و خلقت بنا کرده است، «معروف» همان چيزي است که مردم آن را معروف بدانند؛ البته مردمي که از راه فطرت و از مقتضاي نظام خلقت منحرف نگرديده باشند (طباطبائي، 1417، ج4، ص24).

    بر اساس اين تعريف، اگر ارتباط دو جنس مخالف، در زمينة مسائل جنسي و شهواني باشد، نگاه‌هايي که رد و بدل مي‌شود محرک باشد، پوشش‌ها مهيج و جلف باشد، يا کسي از لحاظ ظاهري حد پوشش شرعي را رعايت کند، اما نحوة پوشش او تنگ، چسبان و محرک باشد، اين ارتباط از نظر عرف عُقلا غيرمعروف و ناپسند است.

    آمارهاي قطعي و مستند نشان مي‌دهد که با افزايش برهنگي در جهان، طلاق و ازهم‌گسيختگي زندگي زناشويي در دنيا به طور مداوم بالا رفته است. در بازار آزاد برهنگي، زنان «كالاي مشترك» به شمار مي‌آيند و ديگر پيوند زناشويي، قداست و پاكي خاص خويش را ميان دو نفر داراي تعلق خاطر به يكديگر ندارد؛ زيرا هر روز مردي در دام زني ديگر و زني را در دام مردي ديگر فرومي‌افتد (مکارم شيرازي، 1374، ج14، ص443؛ قرائتي، 1387، ج8، ص170ـ178).

    يکي از عواملي که امنيت و سلامت خانواده را در معرض نابودي قرار مي‌دهد، خشونت و تجاوز جنسي به کودکان است. بدترين نوع تجاوز، تجاوز جنسي توسط محارم خوني همانند پدر، برادر، و مانند آنهاست. اين نوع تجاوز در کشورهاي پيشرفته به صورتي فراگير ظهور کرده، به تدريج، در آن کشورها به صورت يک هنجار اجتماعي درخواهد آمد. سازمان «بريس» در سوئد، طي گزارشي اعلام کرد: تقريباً از هر 10 تجاوز جنسي، 6 تاي آن در خانه و معمولاً توسط پدر دختر صورت مي‌گيرد. در ايالات متحدة آمريکا نيز پژوهش‌هاي زيادي، که از اواسط دهة 1970 دربارة تجاوز جنسي انجام گرفته، فراگير بودن تجاوز جنسي و زنا با محارم در خصوص زنان و کودکان را تأييد کرده است. اين امر به صورت كاملاً شايع توسط پدران، برادران، پدران ناتني يا برادران ناتني صورت مي‌پذيرد. سوء استفادة جنسي از کودکان در کشور انگستان نيز تا 90 درصد رشد نشان مي‌دهد (رمضان‌نرگسي، 1384).

    از سوي ديگر، «انتشار اخبار مربوط به شيوع انواع فسادهاي اخلاقي در بين جوانان آمريکايي و غربي هر روز بيشتر مي‌شود. البته شبکه‌هاي آمريکايي وابسته به دولت آمريکا ترجيح مي‌دهند در اين خصوص، سکوت كنند و از فاجعه‌اي که براي نوجوانان و دانش‌آموزان خود به واسطة پخش برنامه‌ها و فيلم‌هاي مستهجن هاليوودي ايجاد کرده‌اند سخن به ميان نياورند. روند رشد فساد در مدارس آمريکا حالتي تصاعدي داشته است. بر اين اساس، با گذشت هر سال بر شدت و ميزان انحرافات اخلاقي در اين مدارس افزوده مي‌شود. فسادهاي جنسي و اخلاقي و خشونت‌هاي ناشي از حمل سلاح در ايالات متحده با يکديگر تلفيق شده‌اند و صحنه‌هايي غير قابل تحمل ايجاد كرده‌اند (روزنامه رسالت، 1386، ش 6286، ص18).

    3. فقدان محبت نسبت به خداوند

    يکي از زمينه‌هاي عاطفي جلوه‌نمايي بانوان، فقدان محبت نسبت به خداوند است. جهت‌‌‌دهي بهنجار حُب و بُغض زمينه‌‌‌ساز رشد و شکوفايي شخصيت و موجب تکامل روحي و معنوي است. نابساماني در الگوي حب و بغض سبب تشويش و نابهنجاري مي‌شود؛ زيرا از نشانه‌هاي خدادوستي، مقدم داشتن خواست خداوند است. «بگو: اگر خدا را دوست مي‌داريد، از من پي‌روي كنيد تا خدا دوستتان بدارد» (آل عمران:31). بنابراين، بزرگ‌ترين گناهي كه در صفحة گيتى و صحيفة اعمال بشر مشاهده مي‌‌‌شود ناشناسى خداوند است؛ زيرا تمام مفاسد روحى و اجتماعى از همين جا سرچشمه مى‏گيرد. امام صادق† مي‌فرمايند: (چگونه) خود را دوستدار خداوند مي‌داني، در حالي که از او نافرماني مي‌کني؟ اين کاري شگفت‌انگيز و محال است! اگر دوستي تو واقعي بود او را اطاعت مي‌کردي؛ زيرا انسان هر که را دوست داشته باشد از او اطاعت مي‌کند (صدوق، 1400، ص578؛ مجلسي، 1372، ج91، ص148).

    بنابراين، تسليم در برابر فرامين الهي، از آثار معنويت و خدادوستي است. محبت به خدا ريسمان محكمي است كه انسان را به خدا پيوند مي‌دهد و موجب پي‌روي از دستورهاي الهي و پاي‌بندي به دين و شريعت اسلامي و اخلاص در عبادت مي‌شود. محبت به خدا به رفتار آدمي جهت مي‌‌‌دهد و در همة کردارها و گفتارها تأثير مي‌‌‌گذارد و در نتيجه، جز آنچه پسند اوست، از وي سر نمي‌‌‌زند؛ زيرا حاکميت محبت به هر چيزي ديگر علاقه‌‌‌ها را از دل بيرون مي‌‌‌برد و آنچه در قلب آدمي باقي مي‌‌‌ماند، حظّ محبوب و رضايت معشوق است.

    يکي درد و يکي درمان پسندد
    من از درمان و درد و وصل و هجران

     

     

    يکي وصل و يکي هجران پسندد
    پسندم آنچه را جانان پسندد

     

    ازاين‌‌‌رو، وقتي حُبّ الهي در قلب آدمي نيرو مي‌‌‌گيرد، به هر چيزي که به نوعي با خدا پيوند دارد، سرايت مي‌‌‌کند، و حتي آهنگ رنج ‌‌‌رساندن وي، او را شادمان ساخته، احساس درد او را تحت‌‌‌الشعاع قرار مي‌‌‌دهد؛ زيرا نيروي محبت، شادماني را برمي‌‌‌انگيزد و احساس درد را از کام او مي‌‌‌بلعد (عثمان، 1387، ج2، ص176). بنابراين، طبق آموزه‌‌‌هاي توحيدي، حُب و بغض مؤمن بايد براي خدا و داراي صبغة الهي باشد؛ به اين معنا که بايد همة عواطف فرعي حول محور محبت حق قرار بگيرد؛ يعني محور قرار دادن خداوند در تمام محبت‌‌‌ها و نفرت‌‌‌ها.

    اين فرايند موجب همگرايي و انسجام در قواي دروني و بيروني، يعني شخصيت انسان مي‌‌‌گردد. اين تعادل بين قواي انسان در قرآن، با عنوان «مستوي» (قصص: 14) معرفي شده است که زمينه را براي جلب رضايت پروردگار و رشد معنوي فرد را فراهم مي‌‌‌آورد. ازاين‌‌‌رو، با التزام به حب و بغض ايماني، به تدريج، محبت خداوند چنان در دل پررنگ مي‌‌‌گردد که تمام محبت‌‌‌هاي ديگر در مقابل آن رنگ مي‌‌‌بازد و جاذبة خود را از دست مي‌‌‌دهد، مگر اينکه آنها هم به گونه‌‌‌اي در چارچوب ارتباط با خدا قرار گيرند و رنگ الهي پيدا كنند، تا آنجا که بنده در امتداد شعاع حُب و بُغض توحيدي، هرچه را که خداوند دوست مي‌‌‌دارد، بخواهد و به هرچه مبغوض الهي است، بغض بورزد‌‌‌؛ يعني شدت و ضعف محبتش به ديگران، بستگي به قُرب و بُعدشان با خدا دارد و در اين ميان، هيچ غرض دنيوي و طمع‌‌‌ورزي مادي و هواي نفساني در محبت و يا نفرت او دخيل نيست.

    بنابراين، مهم‌ترين عامل براي نجات از عشق‌هاي ويرانگر و ترك خودآرايي عشق به خداست كه مي‌تواند دختران و پسران پاك‌دامن را از آلودگي‌هاي جلوه‌نمايي نجات بخشد و آنان را در برابر دام‌ها و حيله‌هاي شيادان، كه براي فريب، از هيچ اقدام غيرانساني دريغ نمي‌ورزند، مقاوم سازد.

    4. عزت نفس پايين و احساس حقارت

    يکي از زمينه‌هاي عاطفي گريز از پوشيدگي بانوان، عزت نفس پايين است. «عزت نفس» مفهومي است که مي‌توان آن را به صورت «ارزشي که ما براي خود قايل هستيم» تعريف کرد، و معمولاً با احساس «خودارزشمندي» مترادف است. به زعم هووارد (1987)، مفاهيم «خود» و «عزت نفس»، نقشي اساسي در سازگاري کلي روان‌شناختي نوجوانان ايفا مي‌کنند. همچنين بين پذيرش خود و پذيرش ديگران رابطه‌اي مثبت وجود دارد (بيابانگرد، 1384، ص116). كسي که از عزت نفس مطلوبي برخوردار است، احساس تکامل مي‌كند و از وجود خودش کاملاً رضايتمند است. در نقطة مقابل، كسي که ميزان عزت نفس وي به سمت نامطلوب ميل مي‌کند، از احساسي نظير عدم کفايت فردي و احساس حقارت رنج مي‌برد.

    موفقيت در كار و رفتار موجب اعتماد به نفس، و اعتماد به نفس موجب تقويت عزم و اراده خواهد شد. اين امر نيز در فضاى معنوى، زمينه‌ساز عشق به ارزش‌ها و تمايل به رعايت قوانين و مقررات اخلاقى در زندگى روزانه است. انسانى كه فاقد احساس ارزشمندى (عزت نفس) است كشش و كوشش زيادى از خود نشان نمي‌دهد و نسبت به انجام امور بي‌تفاوت است. احساس بى‌لياقتى و حقارت موجب راكد شدن جريان فكرى و ركود ذهنى مى‌شود. پديد آمدن اين زمينة عاطفى سبب مى‌گردد که فرد نيروى فكرى خود را به كار نيندازد و هيچ‌گاه خود را براى فهم و درك و عمل آماده نبيند و توان و رغبت خويش را براى انجام دادن تكليف و كار از دست بدهد.

    كسي كه احساس عزت نفس دارد به سلاح نيرومندى مجهز شده؛ يعنى به توانايي‌هاى عقلى و حُسن تدبير و ارزش و اعتبار خويش اعتماد پيدا كرده است. امام علي† فرمودند: «كسي كه داراى كرامت نفس باشد، شهوات در پيش او بى‌ارزش خواهد بود» (رضي، بي‌تا، ص449).

    بنابراين، هر قدر كودك و يا نوجوان بيشتر احساس حقارت كند، به همان ميزان، احساس توانمندى و موفقيت وى كاهش مى‌يابد. چنين افرادى با ترديد و دودلى و بى‌تصميمى روزگار مى‌گذرانند. اين موقعيت‌ها زمينة گرايش به انحرافات اخلاقى و بى‌انضباطي‌ها را در آنان فراهم مى‌سازد، به گونه‌اي كه به انتخاب ضدارزش‌ها، تمايلات بيشترى نشان داده، خود را نسبت به رعايت مقررات و قبول ارزش‌ها خوار و ناتوان مى‌بينند. بسيارى از اختلالات رفتارى در كودكان و نوجوانان، معلول پيدايش چنين بينشى دربارة خويشتن است (فرهاديان، 1377، ص305). امام علي† فرمودند: «فرومايه حيا ندارد
    (و هر کار زشتي از او انتظار مي‌رود)» (تميمي آمدي، 1366، ص1053). امام هادي† فرمودند:
    «هر كس خود را حقير و پست بشمارد، از شرّش در امان نيستي!» (حراني، 1382، ص484).

    «اگر کسي به دنبال کسب کرامت و عزت است، در راستاي ايمان و اطاعت از خداوند به دست مي‌آيد» (نساء:139؛ يونس:65؛ فاطر:10). پيامبر اكرمˆ فرمودند: «پروردگار شما هر روز مى‏گويد: منم عزيز، و هر كس عزت دو جهان مي‌خواهد بايد اطاعت عزيز كند» (عروسي حويزي، 1415، ج4، ص352؛ ج5، ص336؛ مجلسي، 1372، ج44، ص139).

    5. فقر عاطفي

    يکي از زمينه‌هاي عاطفي گريز از پوشيدگي بانوان، فقر عاطفي است. دانشوران مسلمان بر ويژگي‌هاي عاطفي و احساسات سرشار زنان تأكيد کرده‌اند، تا آنجا که علامه طباطبايي زن را داراي حيات عاطفي دانسته‌ است (طباطبايي‌، 1417، ج2، ص275). آيت‌الله جوادي آملي احساسات زنانه را موجب پيش‌تازي زن در سلوک معنوي و عرفاني مي‌داند (جوادي آملي، 1391، ص138). استاد مصباح يزدي نيز بر اين باور است که تفاوت در کارکرد عقلي زن و مرد، برخاسته از غلبة احساسات و عاطفه در زنان است، نه ضرورتاً وجود ضعف در استعداد عقلي (مصباح يزدي، 1382، ج5، ص20ـ24؛ مکارم شيرازي، 1374، ج2، ص287؛ قطب، 1425، ج1، ص335؛ ابوشقّه، 1999، ص277ـ286). اين عاطفة سرشار از زن موجودي ممتاز ساخته است که مي‌تواند به شايستگي از انجام مسئوليت خطير مادري و همسري برآيد.

    هنوز آدميان ژرفاي گفتار پيامبرˆ را درنيافتند كه چرا آن‌همه بر رعايت حقوق زنان و گراميداشت مقام آنان تأكيد مي‌‌‌ورزيدند. ايشان مي‌‌‌دانستند زنان به موجب لطافت روحي، شيفتة محبت و احترامند، و اگر ايمان استواري نداشته باشند در پي سيراب ساختن حس محبت‌‌‌خواهي خويش، به شيوه‌‌‌هاي ناروا، رو خواهند آورد و خود و ديگران را به رنج و مخاطره مي‌‌‌افكنند (غلامي، 1384، ص169). پيامبر اکرمˆ فرمودند: «هرکس دختراني داشته باشد و به آنها نيکي کند، براي او پرده‌‌‌اي در برابر آتش خواهد بود» (ناصف، 1975، ج 5، ص7). بنابراين، عدم ارضاي نياز عاطفي دختران از سوي والدين منشأ بسياري از جلوه‌‌‌گري‌‌‌ها و ناپوشيدگي بانوان و انحراف‌‌‌ها مي‌‌‌شود که گاهي هم به جلوه‌‌‌هاي نامعمول جنسي منجر مي‌‌‌گردد. امام صادق† فرمودند: «خداوند بنده را به خاطر شدت علاقه‏اى كه به فرزندش دارد، مورد ترحم قرار مى‏دهد» (کليني، 1362، ج6، ص50؛ نوري، 1408، ج15، ص115؛ حر عاملي، 1409، ج15، ص100).

    اما دختراني که از هويت اسلامي برخوردارند و از فقر عاطفي رنج نمي‌برند نيازشان در محيط خانواده و در چارچوب زندگي مشترك ارضا مي‌شود؛ زيرا عشق‌هاي خياباني (که زمينه‌اش را غالباً عشوه‌گري در گفتار و پوشش لباس‌هاي غيرمتعارف فراهم مي‌سازد) عشق‌هايي دروغين است كه براي سودجويي و بهره‌كشي از ديگران صورت مي‌گيرد و متأسفانه كساني كه در محيط خانوادگي، از محبت لازم محرومند بيشتر در معرض اين خطر قرار دارند. شهيد مطهرى مي‌نويسد:

    مرد بندة شهوت است، و زن اسير محبت، و آن چيزى كه زن را از پاى درمى‏آورد و اسير مى‏كند اين است كه نغمة محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردى بشنود. خوش‏باورى زنان، بخصوص دختران جوان و بدون تجربه، در همين جاست. زن مادامى كه دوشيزه است، زمزمه‏هاى محبت مردان را به سهولت باور مى‏كند (مطهري، 1369، ص94).

    دختران به خاطر فقدان درك مردان، با پوشش‌هاي نامناسب و نشان دادن بخشي از بدنشان، نمي‌دانند كه زمينة انحراف ديگران را فراهم مي‌كنند و خودشان نيز در دام افراد سودجو گرفتار مي‌شوند، و پسران نمي‌دانند كه با تماس تلفني با يك دختر و يا ارسال پيام عاطفي، حتي دروغ، با دل آنها چه مي‌كنند. اين كار زمينه را براي فريب انسان‌ها فراهم مي‌کند.

    6. ترس و يأس

    يکي از زمينه‌هاي عاطفي ناپوشيدگي بانوان، يأس از آينده است. يأس منشأ بسياري از مفاسد، حتي کفر، است. ازاين‌رو، يأس از رحمت خدا، از گناهان کبيره به شمار مي‌رود (يوسف: 87). قرآن کريم در توصيف مؤمنان مي‌فرمايد: «پروردگار خويش را با بيم و اميد مى‏خوانند» (حجر:56؛ انبياء:90). بنابراين، انسان بايد ترس از عذاب خدا و اميد به رحمت او را جمع کند؛ زيرا آميزه‌‌‌اي از هر دو، انسان را به نيروي پيش‌برنده‌‌‌اي مجهز مي‌‌‌کند که او را در جهت پيمودن راه درست، و بجا آوردن طاعات و وظايف ديني و اجتناب از بدي‌‌‌ها و گناهان حرکت مي‌دهد؛ زيرا از يک سو، از خشم و عذاب الهي بيم دارد، و از ديگر سو، به آمرزش و رحمت او اميدوار است (نجاتي، 1388، ص93و94؛ علي بن الحسين‡، 1376، دعاي32، ص148؛ حر عاملي، 1409، ص230).

    در حقيقت، بالا رفتن سن ازدواج، در پايين آمدن سطح حجاب اثر مى‏گذارد. همچنين عاملي است براى جلوه‏گرى و پيدا کردن همسر از راه‏هاى غيرمعمول. يكي ديگر از پيامدهاي افزايش سن ازدواج و بي‌توجهي مسئولان و والدين به مسائل جوانان، به‌ويژه دختران جوان، ترس از آينده و يأس از ازدواج است که مهم‌ترين عاملِ انحرافات اخلاقي از نوع خودفروشي و روسپي‌گري است. در تحقيقي كه به منظور بررسي «عوامل زمينه‌ساز تن دادن زنان به روسپي‌گري» بر روي 147 زن و دختر روسپي انجام شده، نشان داده شده است كه 62 درصد سن آغاز به اين كار، 13 تا 20 سالگي، يعني دوران نوجواني و سال‌هاي اولية جواني بوده و 3/69 درصد اين دختران فراهم نبودن شرايط ازدواج و بي‌توجهي و مخالفت والدين با ازدواج آنها را علت اين اقدام دانسته‌اند. به عبارت ديگر، اين دختران به خاطر فراهم نشدن شرايط ازدواج، مجبور به ارضاي نيازهاي خود از راه‌هاي نامشروع شده‌اند (شجاعي، 1384، ص48).

    ارتباط تنگاتنگ افزايش سن ازدواج يا به تعبير ديگر، بي‌توجهي مسئولان و خانواده‌ها نسبت به ازدواج جوانان با بي‌بندوباري جنسي نه تنها در اين تحقيق، بلكه در تحقيقات ديگر نيز گزارش شده است. آري، در دنياي يك انسان مأيوس، هيچ تصميم زيبايي خلق نمي‌شود. انسان مأيوس در دنيايي از حسرت، اندوه، ترس و اضطراب، افسردگي، اعتياد، تنبلي، احساس فقر و نداري و روابط غيرطبيعي و ناسالم زندگي مي‌كند او خودش را فقير و حقير مي‌شمارد. بدين‌روي، به لذات آني و زودگذر تن مي‌دهد.

    7. ضعف حيا

    يکي از زمينه‌هاي عاطفي گريز از پوشيدگي بانوان، ضعف حياست. «حيا» عبارت است از: حصر نفس (محصور شدن) و انفعال (درماندگي) آن در ارتکاب حرام‌هاي شرعي و عقلي و عرفي، به سبب ترس از سرزنش و نکوهش مردم (نراقي، بي‌تا، ج3، ص46). «حيا» تغيير رنگ چهره و متأثر شدن در برابر چيزى است كه مردم آن را عيب مى‏دانند و انسان را بر انجام آن سرزنش مى‏كنند(طبرسي، 1372، ج1، ص165؛ گنابادي، 1408، ج1، ص558). «حيا» خوددارى نفس از زشتي‌ها و ترك زشتي‌هاست (راغب اصفهاني، 1412، ج1، ص573).

    توجه به اين واقعيت كه هر كارى را انسان انجام مى‏دهد در پيشگاه خداست، و اصولاً «تمام عالم هستى محضر خدا است» (علق:14)، و چيزى از اعمال و حتى نيات آدمى از او پنهان نيست. اين حقيقت مى‏تواند روى برنامة زندگى انسان اثر زيادي بگذارد، و او را از خلاف‌كاري‌ها باز دارد، مشروط بر اينكه ايمان به اين مطلب واقعاً در دل او جاى گيرد و به صورت يك باور قطعى درآيد (مکارم شيرازي، 1374، ج‏27، ص168؛ صادقي تهراني، 1365، ج‏30، ص369).

    خصيصة حيا و شرم به طور طبيعي، در زن بيش از مرد وجود دارد. به همين سبب است كه زن فطرتاً و از روى طبع و غريزه، ميل به پوشش بدن خود در مقابل نامحرم دارد و از برهنگى دچار اضطراب مي‏شود. امام صادق† فرمودند: «حيا ده جزء دارد که نه جزء آن در زنان و يک جزء آن در مردان نهاده شده است» (مجلسي، 1372، ج103، ص114) و نيز فرمودند: «حوّا گفت: خداوندا، از تو مي‌خواهم آنچه به آدم ارزاني داشتي به من ارزاني داري. خداوند فرمود: به تو حيا، رحمت و انس... ارزاني داشتم» (نوري طبرسي، 1408، ج15، ص214). اما گفتني است که هرچند حيا، زمينة طبيعي دارد، اما با عوامل تربيتي قابل تقويت و تضعيف، و حتي قابل زوال است (ديلمي، 1377، ج1، ص194).

    قرآن کريم، در داستان حضرت آدم و حوّا، پس از اينكه مي‏فرمايد: آنها فريب شيطان را خوردند و از شجرة ممنوعه تناول كردند، مي‏فرمايد: «و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، زشتي‏ها و قسمت‏هاى پنهان اندامشان بر آنها آشكار شد و (به سرعت) شروع به قراردادن برگ‏هاى درختان بهشتى بر خود كردند تا آنها را بپوشاند» (اعراف: 22).

    از اين داستان، به روشنى مي‏توان فهميد كه آدم و حوّا هنگام برهنه شدن، مضطرب گرديدند؛ زيرا براى رهايى از اين حالت، به برگ‏هاى درختان پناه آوردند و خود را با آنها پوشاندند و صبر نكردند تا لباس مناسبى به دست آورند. اين در حالى است كه اولاً، آنها همسر يكديگر بودند و جايز بود در مقابل هم برهنه شوند. ثانياً، هيچ‌كس در آنجا نظاره‏گر آنها نبود تا شرمندگي‏شان به خاطر او باشد. ثالثاً، چون اولين انسان بودند، پوشش براى آنها جنبة اكتسابى هم نداشت. بنابراين، تنها علت اضطراب ايشان از برهنگي، فطرى بودن حيا در آنها بود، و چون برهنگى خلاف فطرت است، اضطراب‏آور است (رجبي، 1383).

    حيا، رابطة تنگاتنگي با پوشش دارد و در بسياري از احاديث، اين دو با يكديگر آمده است؛ مثلاً حيا و سِتر دربارة خداوند متعال با هم آمده‌ (ابي‌داوود، بي‌تا، ج2، ص251)، و در جاهاي متعددي، حيا نقطة مقابل عرياني دانسته شده است (حر عاملي، 1409، ج5، ص22). اين‌گونه شواهد آن‌قدر فراوان است که نمي‌توان رابطة ميان اين دو (حيا و پوشش ظاهري) را انکار کرد. بنابراين، لازمة حيا پوشش است و نمي‌توان شخص برهنه را باحيا دانست. حجت‌هاي الهي، که نمونة کامل حيا هستند، نمونة کامل پوشيدگي نيز بوده‌اند (پسنديده، 1386، ص179و180).

    لقمان يکي از کساني است که پوشيدگي شديدي داشت و امام صادق† اين ويژگي را يکي از علل حکيم شدن وي دانسته است (قمي، 1367، ج2، ص162؛ طبرسي، 1372، ج8، ص497؛ مجلسي، 1374، ج13، ص409؛ بخاري، 1410، ج4، ص129).

    بنابراين، رفتار انسان بي‌حيا رفتاري است عريان، دريده و نازيبا؛ اما رفتار انسان باحيا رفتاري است پوشاننده، باوقار و زيبا. وقتي برخي از رفتارها را در نظر مي‌گيريم، نوعي دريدگي و عرياني در آنها مشاهده مي‌کنيم و بعکس، وقتي رفتار برخي را مرور مي‌کنيم، پوشيدگي و وقار را در آن مي‌بينيم (پسنديده، 1384، ص179). امام علي† فرمودند: «شرم از خدا، بسياري از گناهان را پاك مي‌كند» (تميمى آمدى‏، 1366، ح1548). به‌راستي، اگر دختر جوان ارزش وجودي خود و هدف از آفرينش خويش را بداند و از سرماية حيا برخوردار باشد، آيا هرگز به ذهنش خطور مي‌كند كه همچون نمايشگاه سيّاري از رنگ و لعاب، خود را در معرض نگاه‌هاي آلوده و مسموم ديگران قرار دهد؟ و يا اگر يك پسر جوان قدر و قيمت انساني خود را بداند، آيا هرگز اجازة چشم‌چراني و امثال آن را به خود مي‌دهد؟

    8. بي‏توجهي به زمينه‏هاي طبيعيِ ميلِ به خودنمايي در زنان

    يکي از عوامل رفتاري جلوه‌گري بانوان بي‏توجهي به زمينه‏هاي طبيعيِ ميلِ به خودنمايي در بانوان است. يكي از ويژگي‏هاي مهم زنان، ميل به تبرّج و خودنمايي است كه به صورت غريزي و طبيعي در آنان وجود دارد. قرآن در دو آيه، از اين غريزه سخن گفته و سفارش نموده است که اين نياز را با آداب شريعت پاسخ گويند. در يك‌جا مي‏فرمايد: «وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَي» (احزاب:33). در آية ديگر مي‏فرمايد: «غَيرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزينَةٍ» (نور:60)؛ زنان (در برابر نامحرمان) با زينت‏ها و آرايش‌‏هايشان ‏خودنمايي ‏نكنند.

    قرآن کريم در اين آيات، فقط زنان را از تبرّج و خودنمايي و به نمايش گذاشتن جاذبه‏هاي جنسي خود در برابر نامحرم نهي كرده و از تبرّج مردان سخني نگفته است. از ظاهر اين مطلب، فهميده مي‏شود كه غريزة خودنمايي و تبرّج از ويژگي‏هاي زنانه است و در مردان کمتر است. به همين سبب، پوشش و حجاب براي زنان واجب شده است. البته اين موضوع به اين مفهوم نيست که مردان هيچ محدوديتي در پوشش ندارند (رجبي، 1383).

    شهيد مطهري دربارة آثار اين غريزه و نيز اختصاص آن به زنان مي‏گويد:

    اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است، اين است كه ميل به خودنمايي و خودآرايي مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها، مرد شكار است و زن شكارچي؛ همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچي. ميل زن به خودآرايي از اين نوع حس شكارچي‏گري او ناشي مي‏شود. اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود، مي‏خواهد دلبري كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسير كند، انحراف تبرّج و برهنگي از انحراف‏هاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است (مطهري، 1379، ج19، ص436).

    خانم جينا لمبروزو در اين باره مي‏گويد: «در زن علاقه به دلبر بودن و دل‏باختن، مورد پسند بودن و ماية خرسند شدن بسيار شديد است» (لمبروزو، 1369، ص15). وي در جاي ديگري مي‏گويد:

    يكي از تمايلات عميق و آرزوهاي اساسي زن آن است كه در چشم ديگران اثري مطلوب بخشيده و به وسيلة حسن قيافه، زيبايي اندام، موزون بودن حركات، خوش‌آهنگي صدا، طرز تكلّم و بالأخره شيوة خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را تحريك نموده و روحشان را مجذوب سازد (همان، ص42).

    همچنين درباره تأثير غريزة خودآرايي و تبرّج در زندگي زنان مي‏گويد: «ميل به جلب ديگران بزرگ‏ترين و مهم‏ترين محرك زندگاني زن محسوب مي‏شود» (همان، ص44؛ نيز ر.ک: ويل دورانت، 1369، ص223).

    اصولاً نقطة افتراقِ موضوع حجاب از موضوع روابط دختر و پسر و رفتارهاي نامشروع جنسي، كه در تحليل‏ها كمتر به آن توجه مي‏شود، آن است كه بدحجابي بيش از آنكه ناشي از ميل به تظاهرات جنسي و جلب جنس مخالف باشد، ناشي از ميل به خودنمايي و جلب توجه عموم است. جلوه‏گري زنان در مجالس زنانه، نشانگر ميل طبيعي زن به خودآرايي و جلوه‌گري است كه چه‌بسا پس از ازدواج، تا آستانة چهل سالگي نيز به قوّت خود باقي بماند. متأسفانه وجود اين ميل طبيعي در زنان چنان كه شايسته بوده مورد التفات قرار نگرفته و به سبب غفلت نظام اسلامي و نهادهاي ديني از هدايت اين استعداد طبيعي، سكان هدايت آن به دست نهادها و شخصيت‏هاي فاقد صلاحيت افتاده است (زيبايي‌نژاد، 1383).

    9. عدم پايبندي به ارزش‌هاي اسلامي

    «راستي شما را چه مى‏شود؟! چرا براى خدا احترامى قائل نيستيد؟» (نوح: 13)

    يکي از عوامل رفتاري ناپوشيدگي بانوان، عدم پاي‌بندي به ارزش‌هاي اسلامي است. مقصود از «عدم پاي‌بندي به ارزش‌هاي اسلامي» اين است كه برخي از دختران در پوشش و در ارتباط با جنس مخالف، حدود اخلاقي و مكتبي را رعايت نمي‌كنند. اينان غالباً از سوي افراد سودجو و فرصت‌طلب، با ترفندهاي مختلف و گاهي عجيب و استثنايي شكار مي‌شوند و پس از كام‌جويي، در بدترين شرايط، آنها را به حال خود رها كرده، مي‌گريزند.

    انسان به طور طبيعي، دوست دارد آزاد باشد و در راه ارضاي خواسته‌هاي سيرناشدني‌اش گام بردارد، و چون شيفتة آزادي است دوست ندارد هيچ‌کس وي را از خواهش‌هاي نفساني‌اش باز دارد. قرآن کريم به اين حقيقت اشاره کرده، مي‌فرمايد: «بلكه انسان مى‏خواهد فرارويش را [با ايجاد ترديد در اعتقاد به قيامت كه بازدارنده‏اى قوى است‏] باز كند [تا براى ارتكاب هر گناهى آزاد باشد!] (قيامت:5)

    از ديدگاه اسلام، روابط زن و مرد نبايد به گونه‌اي باشد که بهره‌وري جنسي در آن سهمي داشته باشد؛ زيرا تلذذ جنسي منحصراً در چارچوب زندگي زناشويي مجاز است و کشاندن آن از محيط خانه به جامعه، موجب تضعيف فعاليت‌هاي اجتماعي مي‌شود و در کنار عوامل ديگر، در کاهش آمار ازدواج تأثير مستقيم و بسزايي دارد. رسول خداˆ فرمودند: «بين مردان و زنان، حريم ايجاد كنيد؛ زيرا شكستن اين حريم‌‏ها آسيب‌‏هاي جبران‌‏ناپذيري دارد» (نورى، 1408، ج14، ص264).

    طبيعي است که اگر هوس‌ها و آزادي‌ها با منطق عقل و شرع کنترل نشود و بانوان بخواهند با منطق «آزادي فردي»، هرگونه که خواستند بپوشند و بدون رعايت آداب اسلامي و عقلي، با ديگران ارتباط برقرار کنند، بي‌ترديد، قرباني فساد حاکم در روابط اجتماعي خواهند شد؛ زيرا رفت و آمدهاي بي‌سبب، گفت‌وگوهاي محرک، ناپوشيدگي بانوان، نگاه‌هاي آلوده، و انگيزه‌هاي غيراخلاقي در روابط اجتماعي مسائلي است كه زمينه‌ساز عشق‌هاي دروغين و هوس‌هاي ناپايدار مي‌گردد. امام علي† فرمودند: «اى بسا عشقى كه با نيم‌‌نگاهى كاشته شده است» (تميمي آمدي، 1366، ح٥٣١٤؛ مجلسي، 1372، ج78، ص١١)، بنابراين، بايد سخت مراقب پوشش و نگاه بود. خداي رحمان مي‌فرمايد: «پس به گونه‏اى هوس‏انگيز (به ناز، نرمى و طنازى) سخن مگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته (و دور از تحريك) بگوييد!» (احزاب:32)؛ يعني واجب است كه سخن گفتن زن مسلمان، به‌ويژه زنان پيامبرˆ با مردان، جدي و خالى از نرمي و طنازي باشد، تا گفت‌وگوها به روابط نامشروع آنان با ديگران منجر نشود و عفتشان محفوظ و در نهايت، جامعة اسلامي از آسيب‌ها در امان بماند (مدرسي، 1419، ج10، ص318).

    دختران بايد بدانند كه «مسئلة حجاب، به معناى منزوى کردن زن نيست. مسئلة حجاب به معناى جلوگيرى از اختلاط و آميزش بى‏قيد و شرط زن و مرد در جامعه است؛ زيرا اين کار، هم به ضرر جامعه و هم به ضرر زن و مرد است، به خصوص به ضرر زن» (ر.ك: حسيني خامنه‌اي، 1368؛ جوادي آملي، 1391، ص423).

    نمونة بسيار زيبا و روشن ارتباط پسنديده ميان دختر و پسر، داستاني است که قرآن کريم دربارة رابطة حضرت موسي† با دختران حضرت شعيب† مطرح کرده است (قصص: 23ـ26). اين داستان داراي مطالب مهمي است که به برخي از آنها اشاره مي‌شود:

    الف. در يک رابطة انساني و حداقلي ميان دختر و پسر، بايد رفتار، نگاه، پوشش و گفتار آن دو بر اساس اصل «حيا» باشد. خداوند در توصيف راه رفتن دختر حضرت شعيب† مي‌فرمايد: «يكى از آن دو [زن‏] در حالى كه با حالت شرم و حيا گام برمى‏داشت، نزد او آمد» (قصص: 25)؛ زيرا شيوة حرکت، سبک سخن گفتن و نحوة لباس پوشيدن، حامل پيام است و در هر فرهنگي، با مخاطبش سخن مي‌گويد.

    ب. حريم ميان زن و مرد يک ارزش است كه دختران حضرت شعيب† آن را مراعات مى‏كردند.

    ج. بايد از نگاه ناروا و چشم‌چراني خودداري ورزيد که از آن به «غَضّ بَصَر» تعبير شده است (نور:30 و31؛ مکارم شيرازي، 1374، ج16، ص58و59). گذرگاه ورود به انحرافات جنسي و فساد اخلاقي «چشم چراني» است. نگاه‌هاي آلوده تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه و انحراف مبتلا مي‌كند. امام صادق† فرمودند: «نظر دوختن (به نامحرم) تيرى مسموم از تيرهاى ابليس است و چه‌بسا نگاهى كه حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد» (قمى، بي‌تا، ماده نظر). نيز فرمودند: «چشم‌چراني تخم شهوت را در دل مي‌كارد، و چنين كاري براي نگاه كننده كافي است كه منشأ فتنه گردد» (مجلسي، 1406، ج9، ص434).

    نتيجه‌گيري

    نتيجة تأملات اجمالي به موضوعِ «رابطة شخصيت با گريز از پوشيدگي» اين شد كه عوامل اعتقادي، رواني و عاطفي بخشي از عواملي هستند كه در گسترش ابتذال در پوشش نقش اساسي دارند و سبب مي‌شوند بسياري از جوانان گرفتار آسيب‌هاي رواني، عاطفي و اجتماعي شوند و براي كانون خانواده هم بحران‌هاي متعددي به وجود بيايد. ترديدي نيست كه با گسترش بي‌حجابي و عشوه‌گري در گفتار و رفتار دختران، علاوه بر قرباني شدن آنها، در درازمدت، كانون خانواده به‌شدت آسيب مي‌بيند و اعتماد، كه شرط اولية خانوادة پايدار است، از بين مي‌رود. عوامل شناختي (بحران هويت و ناآگاهي از پيامدهاي جلوه‌نمايي)، و عوامل عاطفي و گرايشي (فقدان محبت، عزت نفس پايين، فقر عاطفي، ترس و يأس، ضعف حيا)، و زمينه‌هاي رفتاري (بي‏توجهي به زمينه‏هاي طبيعيِ ميلِ به خودنمايي در زنان و عدم پاي‌بندي به ارزش‌هاي اسلامي) بخشي از عوامل و زمينه‌هايي هستند که در بروز بي‌حجابي و جلوه‌نمايي نقش بسزايي دارند.

    پيشنهادات: تأکيد بر راهنمايي و آموزش مهارت‌هاي زندگي بيش از مشاوره و درمان، ترويج فرهنگ ازدواج ساده، از سوي مسئولان کشور و خانواده‌ها، تقويت ايمان و افزايش عزت نفس و خودباوري، آموزش مستمر مهارت‌هاي زندگي به پدران و مادران و نيز به فرزندان از دوران کودکي و دبستان، استفاده از رسانة تأثيرگذار تصويري براي ايجاد روحية اميد و نشاط در نسل جوان، حذف الگوسازي‌هاي مخرب، تربيت تهيه كنندگان و كارگردانان متعهد، روشن‌فكر و مؤمن، گسترش كتاب‌خانه‌هاي عمومي با آثار مفيد و سازندة مكتوب و توليد نرم‌افزارهاي هدفمند و هدف‌ساز بخشي از فعاليت‌هايي است كه بايد جامعة مسئول براي حل معضل اجتماعي و فرهنگي و انساني جلوه‌نمايي دختران بدان اقدام نمايد.

     

     

    References: 
    • نهج البلاغه، بي‌تا، سيدشريف رضي، قم، دار الهجره.
    • صحيفه سجاديه، 1376، علي بن الحسين، قم، دفتر نشر الهادى.
    • ابوشقّه، محمد عبدالحکيم، 1999م، تحرير المرأة في عصر الرسالة، کويت، دار القلم.
    • ابي‌داوود، سليمان بن أشعث السجستاني الأزدي، بي‌تا، سنن ابي‌داوود، تحقيق محمد محيي‌الدين عبدالحميد، بيروت، دار احياء السنّة النبويه.
    • احمدي، علي‌اصغر، 1387، روان‌شناسي شخصيت از ديدگاه اسلامي، چ ششم، تهران، اميرکبير.
    • امين، بانوي اصفهاني سيده نصرت، 1361، مخزن العرفان در تفسير قرآن، تهران، نشر نهضت زنان مسلمان.
    • بخاري، محمد بن اسماعيل، 1410ق، صحيح البخاري، تحقيق مصطفي ديب البغا، چ چهارم، بيروت، دار ابن کثير.
    • بيابانگرد، اسماعيل، 1384، روان‌شناسي نوجوانان، چ دهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
    • پِروين، لورنس اي و اوليور پي جان، 1381، شخصيت (نظريه و پژوهش)، ترجمه محمدجعفر جوادي و پروين کديور، تهران، آييژ.
    • پسنديده، عباس، 1386، پژوهشي در فرهنگ حيا، چ ششم، قم، دار الحديث.
    • ـــــ ، 1384، رضايت از زندگي، چ پنجم، قم، دار الحديث.
    • پورسيدآقايي، مسعود، 1385، حجاب ميوة شناخت، قم، نشر حضور.
    • تريک، راجرز، 1382، انسان از ديدگاه ده متفکر، ترجمه رضا بخشايش، تهران، پژوهشکده تعليم و تربيت.
    • تميمى آمدى‏، عبدالواحد، 1366، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم‏، دفتر تبليغات اسلامي.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1391، زن در آينه جلال و جمال، قم، مرکز نشر اسراء.
    • حجتي، سيدمحمدباقر، 1367، روان‏شناسي از ديدگاه غزالي و دانشمندان اسلامي، تهران، دفتر نشر فرهنگ ‏اسلامي.
    • حر عاملي، محمد بن حسن، 1409ق، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، قم، آل البيت.
    • حراني، ابن شعبه، 1382، تحف العقول، ترجمه صادق حسن‌زاده، قم، انتشارات آل على.
    • حسيني خامنه‌اي، سيدعلي، 26/10/1368، در ديدار گروهي‌ از زنان‌ پزشك‌ سراسر كشور.
    • دهخدا، على‌اكبر، بي‌تا، لغت‌نامه دهخدا (16 مجلد)، تهران، دانشگاه تهران.
    • ديلمي، شيخ حسن، 1377، ارشاد القلوب (2 جلدي)، ترجمه سيدعبدالحسين رضايي‏، چ سوم، تهران، اسلاميه.
    • راغب اصفهانى، حسين بن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودى‏، بيروت، دار العلم الدار الشامية.
    • رجبي، عباس، 1383، «حياء و خودآرايى و تأثير آن در سلامت روانى زنان»، معرفت، ش87، ص48-56.
    • رمضان‌نرگسي، رضا، 1384، «مدرنيسم و تجاوز جنسي به محارم در خانواده»، حوراء، ش17، ص23.
    • زيبايي‌نژاد، محمدرضا، 1383، «پوشش و آرايش، آسيب‏ها و راهبردها»، حوراء، ش9، ص3-12.
    • سيد قطب، 1425ق، في ظلال القرآن، قاهره، دار الشروق.
    • سيف، سوسن و همکاران، 1375، روان‌شناسي رشد، ج2، تهران، سمت.
    • شاملو، سعيد، 1363، مکتب‏ها و نظريه‏ها در روان‏شناسي شخصيت، تهران، چهر.
    • شجاعي، محمدصادق، 1384، «تحليل روان‌شناختي افزايش سن ازدواج و نقش آن در انحرافات اخلاقي جوانان»، معرفت، ش 97، ص46-53.
    • شرتوني، سعيدالخوري، ۱۴۰۳ق، اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، قم، کتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي، ذيل ماده‌هاي «عمل» و «فعل».
    • شيخ اشراق، 1375، مجموعه مصنفات شيخ اشراق، تصحيح و مقدمه: هانرى کربن، سيدحسين نصر، نجفقلى حبيبى، ج4، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى.
    • صادقى تهرانى، محمد، 1400ق، الأمالي، چ پنجم، بيروت، اعلمى.
    • ـــــ ، 1365، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن‏، چ دوم، قم، فرهنگ اسلامى.
    • طباطبايى، سيدمحمدحسين‏، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعة مدرسين.
    • طبرسي، فضل بن حسن‏، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق: با مقدمه محمدجواد بلاغي، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.
    • طوسي، خواجه نصيرالدين، 1375، شرح الاشارات و التنبيهات مع المحاکمات، قم، نشر البلاغة.
    • عثمان، عبدالکريم، 1387، روان‌شناسي از ديدگاه غزالي و دانشمندان اسلامي، ترجمه سيدمحمدباقر حجتي، چ يازدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
    • عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه‏، 1415ق، تفسير نور الثقلين، تحقيق سيد‌هاشم رسولي محلاتي، چ چهارم، قم، اسماعيليان.
    • عميد، حسن، 1389، فرهنگ فارسي عميد، تهران، راه رشد.
    • غزالي، ابوحامد، 1364، احياء علوم الدين، ترجمه خوارزمي، به کوشش خديو جم، تهران، علمي و فرهنگي.
    • غلامي، يوسف، 1384، اخلاق و رفتارهاي جنسي، قم دفتر نشر معارف.
    • ـــــ ، 1385، جلوه‌نمايي زنان و نگاه مردان، چ سوم، قم، لاهيجي.
    • فرهاديان، رضا، 1377، والدين و مربيان مسئول، قم، بوستان کتاب.
    • فضل‎الله، سيدمحمدحسين، 1418ق، دنيا المرأۀ، بيروت، دار الملاك.
    • قرائتي، محسن، 1387، تفسير نور، قم، مرکز فرهنگي درس‌هايي از قرآن.
    • قمى، على بن ابراهيم، 1367، تفسير قمى‏، تحقيق سيدطيب موسوى جزايرى‏، قم، دار الكتاب.
    • کليني، ابي‌جعفر محمد بن يعقوب، 1362، الكافي، چ دوم، تهران، اسلاميه.
    • گنابادى، سلطان محمد، 1408ق، تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة، چ دوم، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
    • لمبروزو، جينا، 1369، روح زن، ترجمه پري حسام شه رئيس، تهران، دانش.
    • متقي‌فر، غلامرضا، 1383، «هويت و بحران هويت»، صباح، ش11و12، ص10.
    • مجد، محمد، 1385، روان‌شناسي زن و مرد، چ چهارم، تهران، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي مکيال.
    • مجلسي، محمدباقر، 1372، بحار الانوار، تهران، اسلاميه.
    • مدرسي، سيدمحمدتقي، 1419ق، ‏من هدي القرآن، تهران، دار محبي الحسين‏.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1382، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • مطهري، مرتضي، 1389، مجموعه آثار، قم، صدرا.
    • ـــــ ، 1379، نظام حقوق زن در اسلام، چ چهاردهم، قم، صدرا.
    • معن، شيخ حسين، 1387، تربيت توحيدي و نقش آن در پي‌ريزي شخصيت اسلامي، ترجمه احمد ناظم، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.
    • مكارم شيرازى، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية.
    • مولوي، جلال‌الدين محمد، 1381، مثنوي معنوي، تصحيح محمدرضا برزگر خالقي، قزوين، سايه‌گستر.
    • ناصف، منصور علي، 1975م، التاج الجامع للاصول في احاديث الرسول، چ چهارم، قاهره، دار الفکر.
    • نجاتي، محمد عثمان، 1388، حديث و روان شناسي، ترجمه حميدرضا شيخي، چ دوم، مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي.
    • نراقى‏، ملامهدى، بي‌تا، جامع السعادات‏، تصحيح و تعليق سيدمحمد كلانتر، چ چهارم، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
    • نوري طبرسي، ميرزا حسين، بي‌تا، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، بيروت، دار ابن كثير.
    • ـــــ ، 1408ق، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، مصحح: گروه پژوهش مؤسسه آل‌البيت، بيروت، مؤسسه آل البيت.
    • ويل دورانت، 1369، لذات فلسفه، ترجمه عباس زرياب، تهران، سازمان آموزش انقلاب اسلامي.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    موسوی، سیدرضا.(1395) زمینه های شخصیتی جلوه نمایی بانوان از منظر قرآن و حدیث. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 8(1)، 111-133

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدرضا موسوی."زمینه های شخصیتی جلوه نمایی بانوان از منظر قرآن و حدیث". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 8، 1، 1395، 111-133

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    موسوی، سیدرضا.(1395) 'زمینه های شخصیتی جلوه نمایی بانوان از منظر قرآن و حدیث'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 8(1), pp. 111-133

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    موسوی، سیدرضا. زمینه های شخصیتی جلوه نمایی بانوان از منظر قرآن و حدیث. اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 8, 1395؛ 8(1): 111-133