اسلام و پژوهش‌های تربیتی، سال هفتم، شماره دوم، پیاپی 14، پاییز و زمستان 1394، صفحات 119-137

    تأملی بر جهاد و موقعیت های تربیتی آن از منظر قرآن

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ طاهره رجبی / كارشناس ارشد فلسفه تعليم و تربيت دانشگاه اصفهان / t.rajabi12@yahoo.com
    رضاعلی نوروزی / استاديار گروه علوم تربيتي دانشگاه اصفهان / nowrozi.r@gmail.com
    چکیده: 
    موقعیت های گوناگون در زندگی انسان، به صورت بالفعل آدمی را در شرایط یادگیری قرار می دهد. از جمله مبانی تربیت انسان، تأثیر پذیری او از این شرایط است. هدف از این تحقیق تبیین موقعیت های تربیتی نهفته در جهاد و چگونگی استفاده از آن است. این پ‍‍‍ژوهش از نوع تحقیقات کیفی است و با استفاده از روش «تحلیلی ـ استنباطی» انجام گرفته است. بر اساس شیوه‌ی مبارزه در جهاد، چهار موقعیت «هجوم، دفاع، هجرت و تقیه» وجود دارد. در موقعیت «دفاع»، انسان در شرایط از پیش تعیین شده قرار می گیرد؛ در «هجوم»، موقعیت ساخته می شود. در «هجرت» باید میدان را ترک کرد، و در «تقیه» باید در میدان ماند و سکوت آگاهانه اختیار کرد. هر یک از این موقعیت ها، زمینه‌ی تقویت ویژگی های گوناگونی در انسان می شود و در مجموع، انسان جهادی و مبارز تربیت می شود که متناسب با ابعاد فردی و جمعی جهاد، شاخصه های اخلاقی و اجتماعی توحید و توکل، سختی پذیری، صبر و استقامت، مهر و قهر، اطاعت پذیری، ظلم ستیزی و وظیفه شناسی را کسب خواهد کرد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Qur’anic Perspective on Jihad and Its Educational Opportunities from
    Abstract: 
    The various situations which man faces throughout life provide him with potential educational opportunities. Among the foundations of man education is his being influenced by these opportunities. This paper aims to explain the educational opportunities in jihad and show how these opportunities can be used. This research is qualitative study in which an "analytical - inferential" method is used. According to the method of combat, there are four conditions: "attack, defense, emigration and religious dissimulation". In "defense", man is placed in a predetermined situation; in "attack" the decision is taken by man himself. In emigration", man should leave the battle field, and in "religious dissimulation" he should resist and remain consciously silent. Each one of these conditions prepares the ground for strengthening various characteristics in man and contributes to bringing up a combatant who enjoys many moral and social characteristics consistent with the individual and collective dimensions of jihad, such as monotheism,, trust in God, tolerance, patience and resistance, love and anger, obedience, fighting against cruelty and conscientiousness.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

     

    مقدمه

    تربيت انسان فرايند پيچيده‌اي است. براي به نتيجه رسيدن اين فرايند، روش‌هاي متفاوت تربيتي وجود دارد که اين روش‌ها ممکن است در درازمدت، به نتيجة مطلوب برسد و ممکن است نتيجه‌اي ندهد. اما دستورالعمل‌هاي تربيتي را مي‌توان به سهولت در شرايط خاصي در معرض تماشاي انسان قرار داد تا خود به صورت ملموس درگير شود و بايد و نبايدها را تشخيص دهد.

    تأثير‌پذيري از شرايط زماني، مکاني و اجتماعي از مباني تربيت انسان بوده و بيانگر آن است که براي ايجاد حالات و رفتارهاي مطلوب در انسان، بايد به دست‌کاري شرايط محيطي پرداخت (باقري، 1393، ص‌134). زندگي هر كس، شامل شرايط محيطي مثبت و منفي براي يادگيري است و به صورت بالفعل، او را در موقعيت يادگيري قرار مي‌دهد. آنچه انسان خود تجربه کند با آنچه به روش‌هاي گوناگون تربيتي و با نقش‌آفريني مستقيم مربي به تصوير آيد، متفاوت است. پس در فرايند تربيت، اگر شرايط محيطي فاقد استانداردهاي لازم تربيتي است، مي‌توان شرايط را دست‌کاري کرد و موقعيت تربيتي را ايجاد نمود.

    خانواده به‌تنهايي، کارايي لازم را در انتقال مفاهيم ارزشي به فرزند ندارد. فعاليت خانواده در امر تربيت، زماني با موفقيت همراه مي‌شود که از طريق گروه‌هاي خارج از خانواده، که در آنها همان روح معنوي حاکم است، تکميل شود. جوان بايد روح ازخودگذشتگي خود را در راه رسيدن به بالاترين هدف‌ها، در خارج از خانه نيز مشاهده کند (برزينکا، 1371، ص‌221-222). فعاليت‌هاي خارج از خانواده به شيوه‌هاي گوناگون مي‌تواند شرايط کامل‌تر و متعالي‌تري براي رشد انسان مهيا کند و او را نسبت به ساير مسئوليت‌هاي انسان آگاه‌تر سازد. فعاليت‌هاي تربيتي بيرون از محيط خانواده را مي‌توان در نهادهاي گوناگوني مانند مدرسه دنبال کرد. اين تحقيق بر نهاد خاصي تمركز ندارد و تلاش دارد از بستر مفهوم «جهاد»، موقعيت‌هاي گوناگون تربيتي را تحليل کند. اين موقعيت‌ها در نهادهاي گوناگون امکان بالفعل شدن را دارد.

    قرآن کتاب تربيت و انسان‌سازي است. آيات جهاد در قرآن، در ابعاد گوناگون مطرح شده است. اما مطلق جهاد زمينه‌ساز هدايت انسان مي‌شود (عنکبوت:69). هدايت به‌عنوان هدف نهايي در تربيت اسلامي مطرح است و نقطة مقابل آن ‌«گم‌راهي» است (باقري، 1393، ص76). پس جهاد زمينه‌ساز هدايت عالي‌تر انسان است.

    جهاد فرايندي چندلايه است که در پايين‌ترين سطح آن، جنگ سخت است و با واژة «قتال» معنا مي‌يابد، ولي در سطوح بالاتر آن، به‌عنوان ترسيم مباني فکري و معرفتي انسان‌ها و به‌عنوان راهبردي نرم‌افزارانه تبيين مي‌شود (جاني‌پور و ستوده‌نيا، 1392). در روايات، جهاد به «اصغر» و «اکبر» تقسيم مي‌شود. اين تقسيم‌بندي بر اساس روايتي از پيامبر اکرمˆ است: «خوشا به حال قومى كه جهاد كوچك‌تر را انجام دادند و جهاد بزرگ‌تر هنوز بر عهدة آنان باقى است» (حرعاملي، 1364، ص3). جهاد کوچک همان قتال با دشمن است و جهاد بزرگ‌تر قتال با نفس اماره. راغب اصفهاني در المفردات في الفاظ القرآن جهاد را سه نوع مي‌داند: «الجِهَاد ثلاثة أضرب: مجاهده العدو الظاهر، ومجاهده الشيطان، ومجاهده النفس» (راغب اصفهاني، 1412، ص208). جهاد با نفس و شيطان جهاد دروني است، و جهاد با دشمن ظاهر جهادي بيروني.

    دين اسلام بر خلاف اديان ديگر، مکتب جهاد و دين مبارزه است (موسوي خميني، 1390، ص133). اين جهاد زمينه‌ساز تربيت انسان خواهد شد و موقعيت‌هاي تربيتي براي او فراهم مي‌کند. اين مقاله تلاش دارد با بهره‌گيري از مفهوم جهاد در قرآن، به تحليل اين موقعيت‌هاي تربيتي برخاسته از مفهوم «جهاد» بپردازد. براي رسيدن به اين منظور، در پي يافتن پاسخ اين سؤال‌ها هستيم:

    ـ موقعيت‌هاي تربيتي منطبق با مفهوم «جهاد» چيست؟

    ـ موقعيت‌هاي جهاد چگونه انسان را تربيت مي‌کند؟

    پژوهش‌ها و تحقيقاتي که در موضوع «جهاد» صورت گرفته در زمينه‌هاي گوناگون، هر کدام به بخش خاصي از جهاد اشاره کرده است. در تحقيقات سال‌هاي قبل، توجه بيشتري به بعد نظامي جهاد شده است. در سا‌ل‌هاي اخير، به ساير ابعاد جهاد نيز توجه شده است. جاني‌پور و ستوده‌نيا (1392) در مقالة «جهاد، مقوله‌اي فرهنگي‌ـ اعتقادي در چارچوب سبک زندگي اسلامي»، پس از تبيين مباني مفهومي آن و گونه‌شناسي جهاد در قرآن، راهبردهاي جهاد در تغيير سبک زندگي به سمت اسلامي را ارائه داده‌اند. موسوي (1392) در مقاله‌اي با عنوان «تربيت حماسي؛ الگوي تربيت مهدوي» جهاد را بخشي از حماسه و در بعضي قسمت‌ها، معادل با آن گرفته و «تربيت حماسي» را، که شباهت زيادي با تربيت جهادي دارد، الگوي کارآمد براي دوران پيش از ظهور دانسته است. مرتضوي و زارع‌پور (1391) در مقالة خود با عنوان «فرهنگ سازماني جهادي؛ عامل کليدي مديريت جهادي» به بررسي جهاد از منظر فرهنگي پرداخته و «فرهنگ جهادي» را به‌عنوان الگويي در فرهنگ سازماني مطرح کرده‌اند و ويژگي‌هاي يازده‌گانه‌اي براي اين فرهنگ ذکر مي‌کنند.

    در هر يک از پژوهش‌هاي انجام شده، به جنبه‌اي خاص از جهاد توجه شده است. وجه تمايز تحقيق حاضر با ساير تحقيقات انجام شده در نگاه تربيتي به جهاد معرفي شده در قرآن و تحليل موقعيت‌ها و زمينه‌هايي است که از بستر جهاد، محقق مي‌شود. در ادامه، مفهوم‌شناسي «جهاد» انجام خواهد شد و سپس موقعيت‌هاي تربيتي جهاد ترسيم خواهد گرديد و شاخصه‌هاي انسان تربيت‌يافته از بستر اين موقعيت‌ها استنباط مي‌گردد.

    مفهوم‌شناسي «جهاد»

    الف. معناي لغوي: راغب اصفهاني ريشة «جهد» را به معناي طاقت و مشقت آورده و «جهد» را مربوط به انسان مي‌داند. «جَهد» با فتح را «مشقت» و «جُهد» با ضم را «وسع» معنا کرده است. وي «اجتهاد» را که از ريشة «جهد» است به «أخذ النفس ببذل الطاقة وتحمّل المشقة» معنا کرده است. در ادامه، جهاد را سه قسم دانسته است: مجاهدة با عدو، شيطان و نفس (راغب اصفهاني، 1412ق، ص208). «جهاد» به معناى بذل جهد و كوشش در دفع دشمن است و بيشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق مى‏شود، ليكن گاهى مجازاً توسعه داده مى‏شود، به‌‌گونه‌اي كه شامل دفع هر چيزى مي‌شود كه ممكن است شرى به آدمى برساند؛ مانند شيطان كه آدمى را گم‌راه مى‏سازد و نفس اماره كه آن نيز آدمى را به بدي‌ها امر مى‏كند (طباطبايي، 1374، ج‏14، ص583). در معناي لغوي «جهاد»، تلاش همراه با مشقت در تمام تعاريف آمده است؛ تلاشي که از حد معمول کوشش‌هاي انساني فراتر مي‌رود و در مسيري است که همراه با رنج و طاقت است. ازاين‌رو، اين تلاش در جهت رفع موانع سخت مسير است. جهت حرکت جهاد به سمت قرب الهي است و تلاش سخت در هر راهي را شامل نمي‌شود.

    ب. معناي اصطلاحي: «جهاد» معمولاً در جايي به کار مي‌رود که نوعي همکاري، تقابل و رقابت در آن وجود دارد. بنابراين، در جهاد، دو طرف در برابر هم صف‌آرايي مي‌کنند. هر يک براي دستيابي به هدف خويش و پيروزي بر ديگري به فعاليت مي‌پردازد و هرچه در توان دارد به کار مي‌گيرد. البته جهاد تنها شکل نظامي ندارد و هر نوع مبارزه و پيکار نظامي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي را نيز دربر مي‌گيرد. واژة «جهاد» بجز دو آيه از قرآن (عنکبوت:8 و لقمان:15)، که تلاش پدر و مادر براي مشرک ساختن فرزندانشان «جهاد» خوانده شده است، در ساير جاها بار ارزشي مثبت دارد (مصباح يزدي،1382، ص19-20). پس «جهاد» در معناي اصطلاحي، «مبارزه در ميدان‌هاي گوناگون» است. در اين تحقيق، منظور از «جهاد»، مبارزه‌اي است که در موقعيت‌هاي گوناگون فردي و اجتماعي براي انسان مهياست. اين مبارزه هميشه با تلاش و سخت‌کوشي همراه است.

    موقعيت‌هاي نهفته در جهاد

    امکان ندارد انسان جهاد رفته و انسان جهاد نديده از نظر روحيه، يک جور باشند. در حديث آمده است: مسلماني که جهاد نکرده يا در دلش حديث نفس جهاد نداشته باشد، اگر بميرد در شعبه‌اي از نفاق مرده است؛ يعني خالي از نوعي نفاق نيست (مطهري، 1387، ص268). در قرآن، از دو دسته انسان‌ها تحت عنوان «قاعدين» و «مجاهدين» نام برده شده است (نساء:95). قاعدين و مجاهدين وصف دو گروه از انسان‌هاي مؤمن است که در بسياري از صفات پسنديدة انساني مشترک هستند. اما مجاهدين در مقايسه با قاعدين از ارزش و امتياز بالاتري برخوردارند. اين آيه قصد تشويق مؤمنان به حضور در ميدان درگيري را دارد (طباطبايي،1382، ج‏5 ، ص72). نقطة اصلي تفاوت بين قاعدين و مجاهدين، که هر دو از انسان‌هاي باايمان هستند، در اقدام وحرکت آنها و سبقت براي ورود به ميدان مبارزه است. انسان با ورود به ميدان نبرد و درگيري، ميان تمايلات و خواسته‌هاي حق و باطل، رشد مضاعف مي‌کند. يکي از اهداف تربيت مي‌تواند چگونگي پرورش انسان‌هاي مجاهد و مبارز براي مديريت نبردهاي زندگي باشد. مبارزه در ميدان نبرد مفهوم مي‌يابد و اين ميدان مي‌تواند براي تمام انسان‌ها در زندگي مهيا باشد. ميدان مبارزه با هواي نفس ميدان چالشي است براي همه که بايد وارد شد و براي مبارزه تلاش کرد. در جامعه نيز ميادين گوناگون نبرد بنا بر احساس مسئوليت انسان فراهم است. نبرد وقتي واقع مي‌شود انسان از خستگي‌ها بيرون مي‌آيد و فعاليت مي‌کند و جوهرة انسان، که بايد هميشه متحرک و فعال باشد، بروز مي‌کند و در راحتي، انسان هميشه کسل است (موسوي خميني، 1378، ص370). هر ميدان نبردي اقتضائات خاص خود را دارد. مي‌توان بنا بر يک تقسيم عقلي، نقش انسان در ميدان نبرد را در چهار موقعيت «دفاع، هجوم، هجرت، و تقيه» قرار داد.

    هجوم

    در اين موقعيت و شيوة مبارزه، انسان براي ورود به ميدان نبرد پيش‌قدم مي‌شود و در واقع، مديريت ميدان کارزار را در دست مي‌گيرد. اين مديريت در ميدان نبرد دروني، به منظور هجوم به لشکر شيطان و حملات نفس اماره است، و در ميدان مبارزة بيروني، هجوم به هر مانعي که در مقابل تکامل انسان‌ها قرار دارد. در قرآن، نبود حرکت ابتدايي مسلمانان براي ورود به ميدان نبرد را زير سؤال مي‌برد (نساء:75). روش‌هاي برخورد در موقعيت هجوم متفاوت است؛ مي‌تواند ناصحانه و همراه با دل‌سوزي و با فراهم کردن زمينة ارشاد و شناخت معروف و منکر باشد و يا آمرانه و افشاگرانه و يا مسلحانه و قاطعانه، و در آخرين مرحله، کار را به قتال و جنگ بکشاند (صفايي حائري، 1388، ص20). در همة شيوه‌ها، انسان بنا بر مسئوليت خويش و روحية تعالي‌طلبي و تحول‌خواهي، اهميت ورود به ميدان مبارزه و شروع تهاجم را درک مي‌کند و براي اين اقدام، حرکت فعالانه مي‌کند و موانع و حصارهاي موجود را مي‌شکند و حاضر نيست به شرايط موجود تن دهد. قرار گرفتن در چنين موقعيتي، نتايج گوناگون تربيتي براي متربي دارد. مربي با در نظرگرفتن ويژگي «هجوم»، که در آن عنصر «اختيار و ارادة» آدمي نقش اصلي دارد، ارادة متربيان را تقويت مي‌كند.

    تمرين واكنش و حساسيت: موقعيت هجوم فراهم‌کننده خصوصيات متفاوتي براي متربيان است. زماني مي‌توانيم به يک تحول عميق اميدوار باشيم که اين حس بي‌تفاوتي و بي‌خبري را در نسل جوان از بين ببريم (برزينکا، 1371، ص240). بي‌تفاوت نبودن در زندگي و واكنش و حساسيت نشان دادن و مطالبه‌گري مي‌تواند در اين موقعيت رشد کند. البته پيش‌فرض همة اين تمرين‌هاي تربيتي، داشتن بينش صحيح و متعالي نسبت به ارزش‌هاي مطلوب فردي و اجتماعي است. در غير اين صورت، صرف واكنش و حساسيت نشان دادن، نمي‌تواند رشدي براي انسان باشد، بلکه ممکن است نگاه او را نسبت به پديده‌هاي اطراف خود منفي کند. مربي مي‌تواند فضايي فراهم کند و متربيان را در موقعيت ناخوشايند قرار دهد و پس از آن واكنش متربيان را بسنجد. اين موقعيت تفکر انتقادي را در فرد پرورش مي‌دهد و او را انساني نقاد مي‌كند که خواستار بهبود شرايط و تعالي وضع موجود است و قدرت داوري و سنجش امور را در او زياد مي‌کند.

    تمرين اطاعت و انضباط: تربيت بدون انضباط ظاهري امکان‌پذير نيست. در موقعيت «هجوم»، هنگامي هدف و عمليات منظور به پيروزي مي‌رسد که متربيان از دستورهاي فرمانده براي عملياتي کردن نقشة هجوم اطاعت کنند و لازمة اين اطاعت، رعايت انضباط است. اين اطاعت و انضباط را نبايد نتيجة اعمال زور و تحميل قدرت قلمداد کرد. ميدان هجوم به‌گونه‌اي است که متربي ضرورت انضباط و جديت را متوجه مي‌شود.

    دفاع

    در اين موقعيت، ميدان نبرد و درگيري توسط انسان ساخته نمي‌شود، بلکه انسان مجبور است به ميدان ساخته شده توسط دشمن وارد شود و به دفاع بپردازد. ديگري ابتکار را در طراحي موقعيت به دست مي‌گيرد و بر اساس هدف خود، ميدان درگيري را ترسيم مي‌کند. در قرآن كريم (بقره:194) به مسلمانان در مقابل تهاجم دشمن دستور به دفاع داده شده است.

    بسياري از جنگ‌هاي صدر اسلام در پاسخ به حملات دشمن و با هدف دفاع صورت گرفته است. در اين قاعده، چون انسان بايد در ميدان ديگري ايفاي نقش کند، حتماً بايد برنامة دفاع خود را متناسب با نحوة هجوم دشمن تنظيم کند و از ابزارها و امکاناتي متناسب با امکانات دشمن بهره ببرد. هرچند انسان منفعلانه وارد ميدان مبارزه مي‌شود، ولي در چگونگي دفاع مي‌تواند، فعالانه وارد گردد. اين قاعده در ميدان مبارزة دروني با هدف محافظت نفس انسان از تهاجم‌ها و وسوسه‌هاي شياطين دروني صورت مي‌گيرد. دستور «تقوا» در آموزه‌هاي اسلامي در اين راستا قرار دارد. در ميدان مبارزة بيروني نيز به منظور دفاع از اهداف و برنامه‌هاي متعالي انسان، در مقابل تهديدهاي مخالفان صورت مي‌گيرد.

    تمرين مديريت امکانات: اين موقعيت متربي را مجبور مي‌کند با توجه به امکانات و شرايط موجود، به دفاع بپردازد و در او، توان رويارويي با بحران را بالا مي‌برد و مديريت افراد را در چگونگي مقابله با شرايط موجود مي‌سنجد. در واقع، افراد چگونگي مديريت بحران‌ها را مي‌فهمند و نحوة استفاده از امکانات در شرايط اضطرار را فرامي‌گيرند. اين موقعيت به افزايش خلاقيت متربي کمک مي‌کند و مربي مي‌تواند با فراهم کردن چنين موقعيتي، نحوة دفاع آنها را با طراحي نقشه و چگونگي استفاده از امکانات موجود بسنجد.

    تمرين مقاومت: اين موقعيت به سبب آنکه خارج از ارادة آدمي است و ممکن است به‌گونه‌اي باشد که با فشار و سختي همراه باشد، ميزان مقاومت متربيان را در قبال موقعيت پيش آمده مي‌سنجد. در اين موقعيت، هرقدر متربي بتواند به شيوه‌هاي گوناگون به دفاع از خود و ديگران بپردازد، توان مقاومت خود را بالا برده است.

    هجرت

    «هجرت» حرکتي فرارگونه از چيزي و جايي به سوي چيزي يا جاي ديگر است. انسان بايد بداند از چه چيزي بگريزد و به سوي چه چيزي گرايش داشته باشد (جوادي آملي، 1386، ص112). گاهي شرايط به‌گونه‌اي است که نه امکان هجوم براي انسان مهياست و نه توان دفاع در مقابل هجوم ديگري را دارد. در اين موقعيت، بايد اقدام به «هجرت» كند و ميدان مبارزه را ترک نمايد. اين هجرت برخوردي منفعلانه تلقي نمي‌شود و با آگاهي کامل از موقعيت مبارزه صورت مي‌گيرد، و اقدام و حرکت محسوب مي‌شود. در صدر اسلام، مسلمانان مکه به مدينه هجرت كردند. اين عمل مهاجران در قرآن ستوده شده است. «هجرت» بار معناي بزرگي در قرآن دارد؛ مي‌تواند در معناي اعم آن به «هر اقدامي در ترک محيط نامطلوب به سمت مطلوب» باشد، و در معناي اخص، «حرکت از ناحية شرک به سمت توحيد و از گناه به سمت ثواب» باشد. مراد از «مهاجران» كسانى هستند كه از گناهان كبيره اجتناب و يا توبه مى‏كنند، و خدا هم از گناهان صغيرة آنان صرف‌نظر مى‏كند (طباطبايي، 1374، ج‏4، ص139). ازاين‌رو، هجرت قاعده‌اي براي مبارزه در دو بعد مبارزة درون و برون است. در قرآن هجرت مقيد به قيد «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» شده است و اگر هجرت براى خدا نباشد پاداشي بر آن مترتب نمى‏شود؛ زيرا پاداش متعلق به عمل صالح مى‏شود، و عمل صالح وقتى عمل صالح مى‏شود كه با خلوص نيت همراه باشد و در راه خدا انجام شود، نه در راه غير خدا؛ از قبيل به دست آوردن مال و جاه و امثال آن از مقاصد دنيوى (همان، ج‏14، ص566). «هجرت» حرکت است، و هر حرکتي ناگزير محرک مي‌خواهد. اگر رهبري هجرت را بيگانه‌اي در اختيار بگيرد فرصت هجرت به سوي خدا را از آدمي مي‌ستاند و از قافلة مهاجران دور مي‌كند (جوادي آملي، 1386، ص113). ازاين‌رو، هجرت اگر در راستاي اهداف متعالي و در راه خداوند صورت پذيرد، مبارزه قلمداد مي‌شود.

    تمرين چشم‌پوشي: «چشم‌پوشي کردن» يعني صرف‌نظر کردن از چيزي به منظور ذخيرة نيرو براي انجام کاري ديگر. اين کار انسان را از اينکه تسليم هواهاي نفساني درهم و متضاد خود بشود و نظم روحي خود را از دست بدهد، محافظت مي‌کند (برزينکا، 1371، ص249). موقعيت هجرت هنگامي پيش مي‌آيد که انسان لازم است به خاطر هدف بالاتري از ساير تعلقات خود بگذرد و آنها را رها سازد. اين موقعيت تمريني براي چشم‌پوشي از دوست داشتني‌هاست. مربي با فراهم کردن اين موقعيت، توان چشم‌پوشي و مبارزه با خواسته‌هاي لذت‌بخش متربيان را بالا مي‌برد. در اين موقعيت، مربي مي‌تواند موقعيت نبرد را به‌تدريج، سخت‌تر کند، به گونه‌اي که متربي چاره‌اي جز هجرت و رها کردن تعلقاتش نداشته باشد.

    تمرين سختي: هجرت به‌گونه‌اي است که انسان از موقعيت مطلوب مادي و رفاهي به خاطر اهداف متعالي خود مي‌گذرد و تن به موقعيت سخت‌تر مي‌دهد. اين موقعيت ظرفيت پذيرش سختي را در متربي بالا مي‌برد. متربي را سخت‌کوش مي‌کند تا از سختي‌ها فرار نکند، بلکه ظرفيت روحي پذيرش سختي را در خود بالا ببرد. اين موقعيت در نبرد دروني به همين صورت است. انسان به خاطر گناه از موقعيت لذت‌بخش دوري مي‌کند. اين دوري با سختي همراه است، ولي نتيجة اين سختي لذت‌بخش است.

    تقيه

    «تقيه» شکل پيچيده‌اي از مبارزه است و در شرايطي که امکان هجوم، دفاع و يا ترک ميدان نبرد فراهم نباشد. بايد سکوت کرد و در ظاهر، با دشمن همراهي نمود. تقيه راهي است که مبارزه را از بن‌بست نجات مي‌دهد؛ زيرا آنجا که نمي‌شود درگير شد و با وسيله پيش رفت بايد مانع‌ها را دور زد و از همان‌ها بهره برد و از آنها وسيله ساخت. امام علي† بدون چشم‌پوشي از هدف و بدون ذلت و بدون بهره‌برداري از باطل، در مدت سکوت خود، کاري کردند که به همان عللي که از ايشان بريده بودند به سوي ايشان بازگشتند و از دشمنان خود، دوستاني به وجود آوردند. تقيه اين انعطاف و لطافت را دارد و مي‌آموزد که وقتي نمي‌تواني در برابر دشمن بايستي، در دل او بنشين (صفايي حائري، 1382، ص112-113). ازاين‌رو، تقيه شکل پيچيده‌اي از مبارزه است و در شرايطي که امکان هجوم، دفاع و يا هجرت فراهم نباشد کاربرد دارد. در تقيه، بايد سکوت کرد و در ابتدا، به صورت آگاهانه با دشمن همراهي نمود تا در انتها، در مبارزة پيش رو پيروز گرديد.

    تمرين تمرکز و دقت: در اين موقعيت، بايد در دل بحران رفت و زندگي کرد. اين موقعيت به سبب نبود امکان استفاده از موقعيت‌هاي دفاع و هجوم و هجرت، انسان را مجبور به تسليم ظاهري مي‌کند. اين تسليم و عدم تحرک او را به سکوتي وارد مي‌کند که حاكي از يک آگاهي قبلي است و اين سکوت قدرت تمرکز انسان را بالا مي‌برد تا موقعيت موجود را دقيق بررسي کند و بتواند راه برون‌رفتي براي خود بيابد.

    تمرين وحدت و تأليف قلوب: در اين موقعيت، چون متربيان در موقعيتي حداقلي از نظر کميت هستند و امکانات و شرايط به‌گونه‌اي است که زمينة تحرک و فعاليت آنها را کم مي‌کند، متربيان بيشتر به فعاليت دروني مي‌پردازند و اين توجه روحي افراد به خود، ضمن اينکه توان لازم را در آنها ذخيره مي‌کند و آنها را براي آينده آماده مي‌کند، زمينة نزديکي قلوب افراد به يكديگر را فراهم مي‌آورد. در مسئلة تربيت و علم و ايمان، روزي يافتن مؤمنان از يکديگر به مراتب شديدتر است؛ يعني خدا روزي ايماني آنها را در بين خودشان قرار مي‌دهد که آنها از يكديگر کسب فضيلت کنند، اما در صورتي که به هم اعتماد داشته باشند و نسبت به هم محبت و ذوق (حائري شيرازي، 1363، ص85-86)؛ زيرا آنان در موقعيت حداقل قرار دارند و انسان هميشه به دنبال ارتباط برقرار کردن با همفکران خود است.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     
     

    ويژگي‌هاي مشترک انسان‌هاي تربيت‌يافته در موقعيت‌هاي جهادي

    الف. شاخصه‌هاي اخلاقي

    يکي از ابعاد جهاد، «جهاد درون و مبارزه با نفس» است. اين جهاد نبردي بين رذيلت‌ها و فضيلت‌ها در وجود انسان است. نتيجة اين نبرد متخلق شدن انسان به اخلاق پسنديده خواهد بود. انسان جهادي در جهت وظايف و مسئوليت‌هاي اجتماعي خويش، به خودسازي دروني نياز اساسي دارد، و مي‌توان متناسب با کارکرد انسان جهادي در موقعيت‌هاي گوناگون و توجه به محتواي آيات قرآن، صفات اخلاقي ويژه‌اي براي او در نظر گرفت.

    1. توحيد و توکل: توکل داخل در مهم‌ترين و اساسي‌ترين مقولة هستي، يعني «توحيد» است. «توکل» اسباب فوق طبيعي است (آريان، 1386). کسي مي‌تواند مبارز باشد که از ايدئولوژي الهي بهره‌مند باشد و هوس خود را به خدايي برنگرفته باشد. يک مبارز موحد فرمان خود را نه از تاريخ و نه از علم مي‌گيرد، بلکه از خدا مي‌گيرد و به نام خدا مبارزه مي‌کند. در جهان‌بيني الهي، کافر و مؤمن معنا دارد، نه پيشرو و مرتجع (سروش، 1360، ص45-46). براي انسان جهادي مهم‌ترين اصل «توحيد» است. هنگامي‌که توحيد را شناخت، شناخت جبهة حق از باطل بر اساس معيارهاي توحيد امکان‌پذير خواهد بود و همواره در مسير توحيدي کردن جامعه نيز تلاش خواهد کرد و سختي‌هاي اين مسير را با توکل حل خواهد کرد. در قرآن، به اطاعت نکردن از کافران و توکل بر خداوند اشاره شده است: «وَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَالْمُنافِقينَ وَدَعْ أَذاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلاً» (احزاب:48)؛ و كافران و منافقان را اطاعت مكن، و آزارشان را رها ساز و بر خدا توكل كن، و خدا براى اعتماد كافى است. توکل بر خداوند براي انسان جهادي به منظور تحمل مشکلات راه لازم است. انسان در هر موقعيت جهادي، با نگاه توحيدي مي‌تواند به مبارزه با طاغوت ادامه دهد و بسته به موقعيت، وظيفة خود را انجام دهد.

    2. سختي‌پذيري: جهاد بدون تلاش و سختي مفهوم ندارد. ازاين‌رو، سختي‌هاي راه براي انسان جهادي مسئله نمي‌شود، بلکه او ماهيت جهاد را در پذيرش سختي مي‌داند. حتي اگر عرصه‌هاي جهاد مربوط به «جهاد نرم» باشد ضرورت تلاش و سختي مضاعف آن از بين نمي‌رود. در قرآن، به سختي‌هاي جهاد اشاره شده است:

    «لا يصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَةٌ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَلا يطَؤُنَ مَوْطِئاً يغيظُ الْكُفَّارَ وَلا ينالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ» (توبه:120)؛ هيچ رنج تشنگى و خستگى و گرسنگى در راه خدا نكشند و هيچ قدمى در جايى كه كفار را خشمگين كند، ننهند و هيچ دستبردى به دشمنان نرسانند، جز آنكه در مقابل هر يك از اين رنج‌ها و آلام عمل صالحى در نامة اعمالشان نوشته شود. قطعاً خداوند هرگز اجر نيكوكاران را ضايع نخواهد گذاشت.

    در قرآن، طبيعي بودن سختي مسير جهاد را با واژة «الم» مطرح مي‌کند. كلمة «الم» به معناى «درد و ناراحتى» و به تعبير كوتاه، مقابل لذت است (طباطبايي، 1374، ج5، ص101). جهاد بدون سختي مفهوم ندارد. اين سختي مخصوص جبهة حق نيست، بلکه دشمنان نيز از حضور در ميدان جهاد اذيت مي‌شوند (نساء:104). ولي رنج مؤمنان نزد خداوند محفوظ است. مجاهدان باايمان طبق وعده‌هاي خداوند مي‌دانند که هر گامى در اين راه برمى‏دارند گم نمى‏شود، بلكه حساب همة آنها بدون كم و كاست محفوظ است. ازاين‌رو، هيچ‌گونه ضعف و سستي‌ـ هرچند جهاد طولانى، پرحادثه و پرمشقت باشد ـ به خود راه نمى‏دهند و پذيراي سختي‌ها خواهند بود. همة موقعيت‌هاي جهادي در بستر سختي محقق مي‌شود.

    3. صبر و استقامت: راغب اصفهاني «استقامت» را براي انسان به اين معنا گرفته است كه همواره ملازم راه مستقيم باشد. «استقامت» در اصل، در خصوص راهي به كار مى‏رفته كه به خط مستقيم كشيده شده باشد. در آية «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» حق را به چنين راهى تشبيه كرده است. صحاح اللغة، «استقامت» را به معناى «اعتدال» گرفته است. پس مراد از جملة «ثُمَّ اسْتَقامُوا» اين است كه ملازم وسط راه باشند، دچار انحراف نگردند، و بر سخنى كه گفته‌اند استوار باقى بمانند (طباطبايي، 1374، ج‏17، ص591). در قرآن، به استقامت اشاره شده است. کساني که پس از ايمان آوردنشان به خداوند در اين راه استقامت ورزيدند و منحرف نشدند: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت:30)؛ به يقين، كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است! سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند كه نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به بهشتى كه به شما وعده داده شده است!

    مسير جهاد، هموار و بي‌خطر نيست. ازاين‌رو، صفت «استقامت» براي انسان‌هاي مجاهد لازم است که تلاش کنند از راه مستقيم منحرف نشوند. در اين زمينه، در آيات ديگر قرآن هم با صفات مشابه ديگري به اين ويژگي اشاره شده است. در سورة صف، مجاهدان را به «بنيان مرصوص» تشبيه کرده است: «إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الَّذِينَ يقَتِلُونَ فىِ سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْينٌ مَّرْصُوصٌ» (صف: 4)؛ خداوند كسانى را دوست ‏دارد كه در راه او پيكار مى‏كنند؛ همچون بنايى آهنين!

    اين آيه دربارة كسانى نازل شد كه آرزوى جهاد كردند ولى در اُحد به صورت مطلق ثابت‌قدم نماندند. هماهنگ شدن عمل با گفتار احتياج به جهاد زياد با نفس و شيطان دارد (گنابادي، 1372، ج‏14، ص160). در سورة انفال، به ثبات در اين راه دستور مي‌دهد: «يأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (انفال:45)؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، وقتى به گروهى (از دشمن) برخورديد پايدارى كنيد و خدا را زياد به خاطر آوريد تا رستگار شويد.

    جملة «فاثبتوا» دستور مطلق ايستادگى در برابر دشمن و فرار نكردن است (طباطبايي، 1374، ج‏9، ص124). در اين آيه، دستور «ثبات» را با دستور «ذکر» با هم آورده است و ثابت‌قدم ماندن در مسير جهاد بدون ياد خداوند، امکان ندارد؛ زيرا اين مسير سختي‌هاي خود را دارد و بدون ياد خدا، ايستادگي در آن سخت است. هر اقدام مؤمن از ايمان به خدا سرچشمه مي‌گيرد. به دست آوردن نيروى ايمان مبنى بر فهم صحيح است و همين فهم صحيح، مؤمن را به هر خلق و خوى پسنديده‏اى متصف مى‏سازد، او را شجاع و داراى استقامت و وقار و آرامش قلب و وثوق به خدا بار مى‏آورد. چنين كسى يقين دارد چه كشته شود و چه بكشد پيروز خواهد بود. او در خود مصداقى براى «مرگ» به معنايى كه كفار معتقدند و آن را نابودى مى‏پندارند، نمى‏بيند (طباطبايي، 1374، ج‏9، ص161). افرادى که به خاطر غرض مهمى ائتلاف مى‏كنند، هر قدر عده‏شان كمتر باشد در مقابل رقبا قوى‏ترند و هر قدر گرفتارى و فتنه‏هايشان بيشتر باشد نشاط و کوشش بيشتري در کار دارند (همان، ص163).

    «صبر» نحوة ثبات خاصى است و آن عبارت است از: ثبات قلبي و بدني؛ بدين صورت كه دچار ضعف نگردد و جزع و فزع نكند، از جا در نرود، و جايى كه عجله پسنديده نيست، شتاب نكند (همان، ص124). اگر در قرآن امر به صبر را با جملة «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» تأكيد فرمود، براى اين است كه صبر قوى‏ترين ياور در سختي‌ها و محكم‏ترين ركن در برابر تلون در عزم و سرعت تحول در اراده‌ ‌‌است. صبر است كه به انسان فرصت تفكر صحيح مي‌دهد تا رأى مطمئن اتخاذ كند. پس خداى سبحان با مردم صابر است (همان، ص126). شرايط موقعيت‌هاي جهادي انسان را صبور و با استقامت مي‌کند.

    4. تلفيق مهر و قهر: چيزي در عالم وجود ندارد که دو بعد جذب و دفع، و سلب و اثبات در آن نباشد. در حيوانات، اين جذب و دفع به صورت شهوت و غضب درمي‌آيد. اما در انسان از اين رقيق‌تر، به صورت «محبت» و «عداوت» و از اين مقدار بالاتر، به صورت «ارادت» و «کراهت» ظهور مي‌کند. اگر خيلي رقيق شد به صورت «تولّي» و «تبري» جلوه مي‌کند که از ويژگي‌هاي خواص اولياي حق و مؤمنان الهي است (جوادي آملي، 1379، ص239-240). انسان جهادي بايد نسبت خود را با دوست و دشمن مشخص کند و در هر موقعيتي بر اساس رفتار مخاطب، واكنش مناسب از خود نشان دهد. قرآن كريم همراهان پيامبر را با اين ويژگي توصيف مي‌کند: «محَّمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلىَ الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ» (فتح:29)؛ محمدˆ فرستادة خداست و كسانى كه با اويند در برابر كفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند. اين آيه مؤمنان به رسول خداˆ را توصيف مي‌كند و «شدت» و «رحمت» را كه دو صفت متضاد است، مطرح مي‌کند تا كسى تصور نکند شدت و بى‏رحمى نسبت به كفار موجب مى‏شود مسلمانان به طور كلى و حتى نسبت به خودشان هم سنگ‌دل شوند. اين دو جمله در مجموع، مي‌گويد كه سيرة مؤمنان با كفار شدت و با مؤمنان رحمت است (طباطبايي، 1374، ج‏18، ص446). در آية 54 سورة مائده هم در توصيف مجاهداني که خداوند آنها را جايگزين انسان‌هايي مي‌کند که از دين برمي‌گردند، عبارت «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ» را به کار مي‌برد و يکي از خصوصياتي که برايشان توصيف مي‌کند «فروتني با مؤمنان» و «سخت‌گيري با کافران» است. موقعيت‌هاي جهادي و همراهي با مومنان در ميدان نبرد براي مبارزه با مخالفان، در انسان دو خصوصيت متضاد «مهر» و «قهر» را تقويت مي‌کند.

    5. ترجيح زندگي آخرت به دنيا: بر پاية جهان‌بيني الهي، هدف افراد در جامعه تنها بهره‌مندي از دنيا نيست، بلکه مبناي حيات آنان بر اساس «دنيا، آخرت و پيوند بين اين دو نشئه» است (جوادي آملي، 1389، ص97). تلاشي که در راه جهاد و براي رفع موانع مسير حق است با خطراتي روبه‌روست. طبق آية قرآن، مجاهد در اين راه، يا در غلبه بر دشمن پيروز مي‌شود و يا کشته مي‌شود؛ يعني غير از اين دو سرنوشت ديگري نيست: «فَلْيقَاتِلْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يشرُونَ الْحَيوةَ الدُّنْيا بِالاَخِرَةِ» (نساء:74)؛ كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت فروخته‏اند، بايد در راه خدا پيكار كنند!

    تنها مجاهدان واقعى آماده چنين معامله‏اى هستند؛ زيرا دريافته‌اند كه زندگى جهان ماده، آنچنان كه از كلمة «دنيا» (به معناى پست‏تر و پايين‏تر) برمى‏آيد، در برابر مرگ افتخارآميز در مسير زندگى جاويدان اهميتى ندارد. ولى آنها كه حيات مادى را اصيل و گران‌بها و بالاتر از اهداف مقدس الهى و انسانى مي‌دانند هيچ‌گاه مجاهدان خوبى نخواهند بود (مکارم شيرازي، 1374، ج‏4، ص7). ماهيت جهاد به‌گونه‌اي است که با ماهيت دنيا هماهنگي ندارد. دنيا انسان را به خود جذب مي‌کند، و جهاد در پي دل‌کندن از دنياست. جهاد با همة سختي‌هايي که دارد، هنگامي براي انسان جهادي مفهوم مي‌يابد که آن را در پيوستگي حيات دنيوي با آخرت تفسير كند. در غير اين صورت، احتمال ميدان خالي کردن براي انسان به علت از دست دادن منافع دنيوي وجود دارد.

    ب. شاخصه‌هاي اجتماعي

    حقيقت ايمان آن نيست که فقط خدا و رسولش تصديق شوند و در عين حال، با بهانه‌گيري و عذرتراشي بي‌اذن ولي و حاکم اسلامي، صحنه‌هاي اجتماعي خالي گردد. قرآن دربارة جامعه و حيات اجتماعي انسان دو ابداع و ابتکار جديد دارد: جامعه را احيا کرده است؛ به اين معنا که حيثيت اجتماعي افراد را به آنان تفهيم و احکام و قوانين اجتماعي را به صورت مدون به آنها اعلام کرده، و ديگري در جامعه‌شناسي، مسائل فراواني را عرضه نموده است (جوادي آملي، 1389، ص305). ازاين‌رو، در قرآن بر اهميت حضور مردم در صحنة اجتماعي تأکيد شده است. در قرآن آمده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُواْ مَعَهُ عَلىَ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يذْهَبُواْ حَتىَ‏ يسْتَذِنُوهُ» (نور: 62)؛ مؤمنان فقط آن كساني‌اند كه به خدا و پيغمبرش گرويده‏اند، و چون با وى به كار عمومى باشند، نروند تا از او اجازه بگيرند.

    در اين آيه، «امر جامع» را به کارهاي مهم اجتماعي تفسير کرده‌اند که همکاري و مشارکت در آن لازم است (همان، ص263-264). از نشانه‌هاي ايمان، حضور در کارهاي مهم اجتماعي است. انسان در دنياي فردي خود و خارج از اجتماع نمي‌تواند به سعادت واقعي خود برسد و لازم است سعادت خود را در ارتباط با سعادت ديگران به دست آورد.

    1. وظيفه‌شناسي: انسان جهادي، که از بينش صحيحي در تشخيص حق از باطل برخوردار است، در موقعيت‌هاي گوناگون، وظيفه و تکليف خويش را بر اساس نظام فکري خود به‌خوبي تشخيص مي‌دهد و منتظر دستور نمي‌ماند و پس از تشخيص، وظيفه اهل عمل به‌موقع است. اين تشخيص و عمل در چارچوب وظيفه‌اي است که بر عهدة فرد است و البته در حوزه‌هاي فراتر، منتظر فرمان و دستور مافوق است. در اين زمينه، قرآن مؤمناني را که اهل جهادند، اين‌گونه توصيف مي‌کند:

    «لا يسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ أَنْ يجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ» (توبه:44)؛ كسانى كه به خدا و روز جزا ايمان دارند براى اينكه با مال‌ها و جان‌هاى خويش جهاد كنند از تو اجازه نمى‏خواهند. (آرى) خداوند پرهيزگاران را مى‏شناسد.

    ايمان موجب تقوا در انسان مي‌شود. مؤمن به خاطر داشتن چنين ايمانى نسبت به وجوب جهاد بصيرت به دست مى‏آورد و همين بصيرت نمى‏گذارد كه در امر جهاد سستي كند و از ولىّ امر خود اجازة تخلف و معافيت از جهاد بخواهد. در مقابل، منافق، كه به خاطر نداشتن ايمان به خدا و روز جزا داراى چنين تقوايى نيست، همواره در تزلزل و ترديد است و در نتيجه، در مواقف دشوارى كه پاى جان و مال در ميان است، مى‏خواهد به هر وسيلة ممكن طفره برود و خود را كنار بكشد. براى اينكه از رسوايى خود نيز جلوگيرى به عمل آورده باشد و صورت قانونى به آن بدهد از ولى امرش درخواست معافيت مى‏كند (طباطبايي، 1374، ج‏9، ص388). انسان مجاهد پس از شناخت وظيفه، تلاش مي‌کند در هر شرايطي وظيفه را انجام دهد و شرايط سخت او را از انجام تکليفش بازنمي‌دارد. در قرآن، شرايط گوناگون اين‌گونه توصيف مي‌شود:

    «انْفِرُوا خِفافاً وَثِقالاً وَجاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (توبه:41)؛ براى جنگ با كافران، سبك‌بار و مجهز بيرون شويد، و در راه خدا به مال و جان جهاد كنيد. اين كار براي شما بسى بهتر است اگر مردمى بافكر و دانش باشيد.

    «خفاف» جمع «خفيف» و «ثقال» جمع «ثقيل» است. اين دو كلمه مفهوم جامعى دارد كه همة حالات و شرايط انسان شامل جواني و پيري، مجرد و متأهل، کم‌عائله و پرعائله، و غني و فقير را دربر مي‌گيرد. هنگامى كه فرمان جهاد صادر شد، همگى اين دعوت آزادي‌بخش را اجابت كنيد و از هر كار ديگرى چشم بپوشيد و سلاح به دست گرفته، به سوى ميدان نبرد حركت كنيد (مکارم شيرازي، 1374، ج‏7، ص425). موقعيت‌هاي جهادي، انسان را وظيفه‌شناس خواهد کرد. انسان جهادي زندگي خود را بر اساس وظيفه جلو مي‌برد.

    2. ظلم‌ستيزي: «ظلم» به معناي «هرگونه تجاوز از حق» است. ظلم‌ستيزي اسلام دو بخش دارد: «ظلم نکردن» و «زير بار ظلم نرفتن». حکما ظلم را سه قسم کرده‌اند: «ظلم ميان انسان و خدا»، «ظلم ميان انسان و نفس»، و «ظلم ميان انسان و ساير مردم» (جوادي آملي، 1389، ص234). در آيات متعدد قرآن، به «ظلم» اشاره شده است؛ از جمله: خداوند ظالمان را دوست ندارد (آل عمران:57). ظالمان در مسير هدايت الهي قرار نخواهند گرفت (آل عمران:86). ظالمان به طور قطع نابود خواهند شد (ابراهيم:13). خداوند فقط فرياد ستم‌ديده‌اي را که براي ظلم‌ستيزي بلند شود دوست دارد (نساء:148). دشمن در تجاوز خود به آرمان‌ها و اهداف اسلامي مرتکب ظلم مي‌شود. داشتن روحية ستيز و مخالفت با ظلم دشمن براي انسان جهادي لازم است. دشمن مي‌تواند معناي وسيعي داشته باشد: کسي که حيات طرف مقابلش را نشانه برود، صرف‌نظر از اينکه منظور از آن «حيات»، زندگي مادي يا هدايت معنوي باشد، و يا به هدف خود نايل شود يا نشود، و يا کار خود را باواسطه يا بي‌واسطه انجام دهد. منطق وجودي و ثبوتي دشمن، ‌جهل است. بنابراين، تا وقتي جهالت وجود داشته باشد، دشمن و دشمني نيز خواهد بود (اخوت، 1390، ص32).

    يکي از الزامات اصلي در تربيت جهادي دوري و بيزاري جستن از غيرحق است. لازمة حقيقت‌گرايي نفي باطل است. در قرآن هنگامي‌که دستور جهاد با کفار و منافقان داده مي‌شود (توبه:73)، شدت جهاد نيز در تعبير «وَاغْلُظْ عَلَيهِمْ» مطرح مي‌شود. شرط لازم براي اينکه انسان جهادي بتواند نسبت به کفار و منافقان شدت عمل به خرج دهد، نفرت دروني و دشمن‌ستيزي با آنهاست. عدم دوستي دروني با دشمنان در قرآن تذکر داده شده است (ممتحنه:1)؛ زيرا جهاد در راه خدا، با دوستى دشمنان خدا سازگار نيست. انسان جهادي اگر به دنبال کسب رضايت الهي است نمي‌تواند رضايت دشمنان خدا را به دست آورد. ازآن‌رو که در مبارزه، همواره ظلمي وجود دارد، موقعيت‌هاي جهادي، انسان را ظلم‌ستيز تربيت مي‌کند.

    3.اطاعت‌پذيري: دربارة اطاعت از خدا و رسول آيات متعددي وجود دارد؛ از جمله: «وَأَطيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ريحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ» (انفال:46)؛ و پيرو فرمان خدا و رسول باشيد و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوييد كه بر اثر تفرقه ترسناك و ضعيف شده، قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد، بلكه همه بايد يكدل، پايدار و صبور باشيد، كه خدا با صابران است.

    در اين آيه، ظاهر سياق اين است كه منظور از «اطاعت از خدا و رسول» در امر جهاد و دفاع از حريم دين است (طباطبايي، 1374، ج‏9، ص126). اطاعت از خدا و اطاعت از دستورات پيامبر موجب هماهنگي بين جهادگران مي‌شود و از اختلاف آنها جلوگيري مي‌کند. به عبارت ديگر، فرمانده نقش محوري در جهاد دارد و هنگامي فرمانده مي‌تواند درست نقش‌آفريني کند که نيروهايش روحية اطاعت‌پذيري بالايي داشته باشند. بر اساس آية ديگري در قرآن، اين اطاعت در هيچ شرايطي از انسان مجاهد ساقط نمي‌شود: «الَّذينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظيمٌ» (آل عمران:172)؛ كسانى كه [در نبرد احد] پس از آنكه زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پيامبر [او] را اجابت كردند، براى كسانى از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند پاداشى بزرگ است.

    اين آيه دربارة کساني است که در جنگ مجروح شده بودند، ولي دو مرتبه فرمان رسول خدا را براي حضور در جبهة ديگري اطاعت کردند و وضعيت جسماني آنها مانع حضورشان نشد. «لكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولئِكَ لَهُمُ الْخَيراتُ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ اما رسول خدا و مؤمنان اصحابش با مال و جانشان در راه خدا جهاد كردند و آنهايند كه همه خيرات و نيكويي‌ها (ى دو عالم) مخصوص آنهاست و هم‌آنان سعادتمندان عالمند. رهبر، پيشاپيش رزمندگان است و تنها ايمان به پيامبر كافى نيست. بر اساس اين آيه، همراهى با او نيز لازم است (قرائتي، 1383، ج‏5، ص122). اين همراهي با ايمان و تبعيت از پيامبر مشخص مي‌شود.

    نتيجه‌گيري

    در مفهوم «جهاد» مبارزه نهفته است. اين مبارزه مطابق موقعيت‌هاي گوناگون در ميدان نبرد، به شيوه‌هاي متفاوتي انجام مي‌گيرد. مي‌توان فعالانه وارد ميدان شد و هجوم برد و يا در شرايط انفعال و مورد هجوم واقع گشت، اما شيوة دفاع را طراحي کرد. گاهي به علت شرايط سخت موقعيت، بايد ميدان را ترک کرد و هجرت نمود و يا مي‌توان در شرايط سخت ماند و تقيه کرد؛ در ظاهر همراه بود، ولي همراهي نکرد. هر يك از اين موقعيت‌ها جداي از هدف جهاد، مي‌تواند تمريني براي تربيت انسان باشد. امر تربيت انسان در اين موقعيت‌ها، با سهولت بيشتري انجام خواهد شد؛ زيرا انسان از شرايط تأثير‌پذير است. در اين زمينه، مي‌توان به مربيان تربيتي و کارگزاران امر تربيت پيشنهاد کرد موقعيت‌هاي خودساخته و منطبق با شرايط واقع را براي تربيت متربيان فراهم سازند و با الهام گرفتن از مفاهيم موجود در جهاد، موقعيت‌هاي متفاوتي را در قالب اردوهاي گوناگون تدارک ببينند. در اين صورت، هدف اصلي نهفته در جهاد، يعني مبارزه کردن، تمرين مي‌گردد و در طول اين مبارزه، ويژگي‌هاي گوناگوني مانند قدرت مديريت، اطاعت‌پذيري، سخت‌کوشي و سختي‌پذيري، و صبر و استقامت هم تمرين خواهد شد.

     

     

     

    References: 
    • آريان، حسين، 1386، «توکل از نگاه قرآن و عرفان»، عرفان، ش 12.
    • اخوت، احمدرضا و كاظم حاجي رجبعلي، 1390، مباني و روش‌هاي جهاد نرم، قم، کتاب فردا.
    • باقري، خسرو و همکاران، 1389، رويکردها و روش‌هاي پژوهش در فلسفه تعليم و تربيت، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي.
    • باقري، خسرو، 1393، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، ج1، تهران، مدرسه.
    • برزينکا، ولفگانگ، 1371، نقش تعليم و تربيت در جهان امروز، ترجمه مهرآفاق بايبوردي، تهران، مرکز نشر دانشگاهي.
    • تميمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، 1410ق، غرر الحكم و درر الكلم، قم، دار الكتاب الاسلامي.‏
    • جاني‌پور، محمد و محمدرضا ستوده‌نيا، 1392، «جهاد مقوله‌اي فرهنگي‌ـ اعتقادي در چارچوب سبک زندگي اسلامي»، پژوهش‌هاي ميان‌رشته‌اي قرآن کريم، ش1، ص92-75.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1379، حکمت عبادات، قم، مرکز نشر اسراء.
    • ـــــ ، 1386، تفسير موضوعي قرآن کريم: صورت و سيرت انسان در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء.
    • ـــــ ، 1389، تفسير موضوعي قرآن کريم: جامعه در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء.
    • حائري شيرازي، محي‌الدين، 1363، تبليغات در جبهه، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.
    • حافظ‌نيا، محمدرضا، 1377، مقدمه‌اي بر روش تحقيق در علوم انساني، تهران، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه‌ها.
    • حر عاملى، محمد بن حسن، 1104ق، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة آل‌البيت‏.
    • خميني، روح‌الله، 1378، تعليم و تربيت از ديدگاه امام خميني: اهميت، جايگاه و عوامل موثر بر تعليم و تربيت، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
    • ـــــ ، 1390، ولايت فقيه، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
    • راغب اصفهانى، حسين‌بن‌محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دار الكتب الإسلامية.
    • سروش، عبدالکريم، 1360، چه کسي مي‌تواند مبارزه کند؟، تهران، پيام آزادي.
    • صفايي حائري، علي، 1382، تقيه، قم، ليلة القدر.
    • ـــــ ، 1388، قيام، قم، ليلة القدر.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1374، الميزان، ترجمه‌ سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
    • قرائتي، محسن، 1383، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درس‌هايى از قرآن.
    • قرشى، سيد‌على‌اكبر، 1371، قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامية.
    • گنابادي، سلطان‌محمد، 1372، تفسير بيان السعاده في المقامات عارفين، ترجمه محمد رضاخاني و حشمت‌‌الله‌ رياضي، تهران، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام نور.
    • مطهري، مرتضي، 1387، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، صدرا.
    • مکارم شيرازي، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رجبی، طاهره، نوروزی، رضاعلی.(1394) تأملی بر جهاد و موقعیت های تربیتی آن از منظر قرآن. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 7(2)، 119-137

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طاهره رجبی؛ رضاعلی نوروزی."تأملی بر جهاد و موقعیت های تربیتی آن از منظر قرآن". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 7، 2، 1394، 119-137

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رجبی، طاهره، نوروزی، رضاعلی.(1394) 'تأملی بر جهاد و موقعیت های تربیتی آن از منظر قرآن'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 7(2), pp. 119-137

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رجبی، طاهره، نوروزی، رضاعلی. تأملی بر جهاد و موقعیت های تربیتی آن از منظر قرآن. اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 7, 1394؛ 7(2): 119-137