خانواده و مدیریت الگوپذیری نوجوان
 / کارشناسی ارشد جامعه شناسی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / gh.koosha@hotmail.com
 / کارشناسی ارشد جامعه شناسی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / gh.koosha@hotmail.comArticle data in English (انگلیسی)
مقدمه
تربيت نوجوانان از حيث اجتماعي و فرهنگي اهميت اساسي دارد. نوجواني دوراني حساس و سرنوشتساز به شمار ميرود. در نوجواني، ارتباط فرد با خانواده تحتالشعاع روابط همسالان، رسانهها و گروههاي مرجع رفتاري قرار ميگيرد. در اين دوره، نوجوان بيشتر در محيط مدرسه و گروه همسالان زندگي ميكند. ضعف ارتباط، كار و عملكرد تربيتي والدين و محيط خانواده را تحت تأثير قرار ميدهد. راهبردهايي كه براي تربيت نوجوان گزينش ميشود بايد با حساسيت و با نظر به شرايط زيستي و محيطي نوجوان انتخاب شود. در اين مرحلة سنّي، تأثيرپذيري نوجوان از گروههاي مرجع در نحوة پوشيدن لباس، آرايش، تعامل درونگروهي، ارتباط با انجمنها و احزاب و حتي برخي بزهكاريها و كجرويها بيش از همه به چشم ميخورد. مديريت الگوپذيري نوجوانان در محيط خانواده اهميت مضاعف دارد. هم حساسيت والدين به آيندة فرزندان نوجوان و هم نياز جامعه به پرورش درست اين قشر جامعه، ضرورت مديريت الگوپذيري را توجيهپذير مينمايد.
در نوشتة پيشرو، سعي شده است از برخي راهبردهاي كاربردي بحث شود كه با استفاده از آنها والدين قادر خواهند بود گرايش نوجوانان به الگوپذيري، مدگرايي و روابط بيرون از خانواده را مديريت و سلامت آيندة آنان را تضمين كنند. در بحث حاضر، دو راهبرد كلان «مديريت الگوپذيري نوجوان از طريق معاشرت» و «مديريت الگوپذيري نوجوان از طريق همانديشي» بررسي شده است. در ذيل اين دو عنوان، سازوكار اسلامي «مديريت الگوپذيري نوجوان» بازكاوي شده است. چنانكه از خود عناوين پيداست، راهبرد اول يك راهبرد رفتاري، و راهبرد دوم يك راهبرد شناختي است.
بيان مسئله
پيشرفت، توسعه، كمال و پويايي جوامع مرهون نيروهاي تربيت شدة آن جوامع است. صلاح و سلامت نسلهاي متوالي جوامع با برنامههاي تربيتي تحقق ميپذيرد. كودكان، نوجوانان و جوانان در صورتي به افراد مفيد و مؤثر تبديل ميگردند كه فرايند تربيتي درستي را پشت سر بگذارند. نوجوانان و نونهالان امروز تصميمگيران آيندة جامعهاند. آنها با فعاليت و حضور خود در عرصههاي گوناگون اجتماعي، قوام، ثبات و پايداري جامعه را رقم خواهند زد. بنا به فرمودة اميرالمؤمنين، «كسيكه در كوچكي درست تربيت نشود در بزرگي قادر نخواهند بود [در مسائل سياسي ـ اجتماعي] بر ديگران پيشي بگيرد» (تميمي آمدي، 1366، ص 43). بنابراين، جامعهاي ميتواند افراد پيشقدم و پيشگام داشته باشد كه در تربيت كودكان و نوجوانان خود سرمايهگذاري نموده، آنها را طبق نيازهاي اجتماعي و سياسي جامعه تربيت كرده باشد. بدينروي، امام حسن فرزندان امروز را بزرگان فردا ميخوانند: «به راستي، شما كودكان امروزيد و در آيندة نه چندان دور، بزرگان قوم ديگري خواهيد شد» (مجلسي،1403، ج 2، ص 152).
نوجوان از حيث شناختي، به دنياي استدلال و انتزاع پا ميگذارد و نسبت به هويّت خود و چگونگي دنياي پيرامون به تأمّل مينشيند (آقا محمديان، 1384، ص150). او ميان زيست جهان، فرهنگ، جامعه و نحوة زندگي خانوادگي خود و فرهنگ، جوامع و نحوة زندگي ديگران مقايسه ميكند. ترجيح كارهاي گروهي، اهميت همسالان، تمرد عليه كنترل خانواده، پايبندي شديد نسبت به عقايد و افكار خود در مقابل معيارهاي پذيرفته شدة والدين، تبديل وضعيت تقليد از هنجارها به تقليد از الگوها و شخصيتهاي مطرح در سطح جامعه، و روحية استقلالطلبي از ويژگيهاي بارز دورة نوجواني به شمار ميرود (شرفي، 1368، ص 148-159). كاهش روابط خانوادگي سبب ميشود نوجوان به روابط اجتماعي بيرون از خانواده علاقه پيدا كند. بر همين پايه، تأثير خانواده و معلمان در هنجارپذيري و سبك زندگي نوجوان كمرنگ و به جاي آنها، گروه همسالان و گروههاي مرجع ورزشي و هنري نقش پررنگتري پيدا ميكند. گروههاي مرجع جديد نظير هنرمندان، ستارههاي ورزشي و هنري و نيز همسالان منبعي براي انتخاب ارزشهاي نوجوان قلمداد ميگردد. نوجوان به صورت منحصر به فرد، به همنوايي اظهار علاقهمندي ميكنند (شهرآراي، 1384، ص 314). همين گرايش آنها را به سمت همنوايي با كساني (همسالان) فراميخواند كه از بيشترين سطح تعامل صميمي برخوردارند.
از حيث تربيتي، موضع خانواده در قبال ارتباط نوجوان و گروههاي مرجع اهميت دارد. خانوادهها غالباً در مواجهه با نحوة پيوند نوجوان با همسالان، رسانه و شخصيتهاي هنري و ورزشي با چالشي جدّي روبهرو هستند. برخي با ترديد و انكار حقيقتي كه ريشة زيستي و رواني ـ اجتماعي دارد، عرصه را بر نوجوانان تنگ ميكنند و سختگيري بيجا به خرج ميدهند. در مقابل، برخي ديگر با تسليم شدن در قبال تعلقات و گرايشهاي نوجوان، بيمسئوليتي كرده و در مواجهه با گرايشهاي فرزندان خود، خنثا عمل ميكنند. اين درحالي است كه نحوة مواجهة والدين با نوجوان نهتنها بر ارتباط نوجوان و عرصههاي گوناگون زندگي اجتماعي تأثير ميگذارد، بلكه ارتباط خود والدين و نوجوان را نيز تحتالشعاع قرار ميدهد. همانگونه كه امام علي يادآوري نمودهاند، «فرزندان در هفت سال اول، گلي زينتبخش، و در هفت سال دوم، خدمتگزار، و در هفت سال سوم [بسته به تلاشهاي تربيتي دورههاي قبل] دوست و يا دشمن والدين هستند» (ابن ابي الحديد، 1404، ج 2، ص 343).
بنابراين، علاقة نوجوان به الگوپذيري و همسويي و همنوايي با شخصيتهاي مورد قبول خود، هم توجيه اجتماعي دارد و هم پشتوانة زيستي و رواني. الگوپذيري در نوجواني گريزناپذير است. ازاينرو، جا دارد بحث شود كه آيا والدين بجز دو طيف پيوستار «انكار» و «تسليم»، راه ديگري نيز در مواجهه با پديدة «الگوپذيري» در نوجواني دارند؟ چگونه ميتوان با نوجوان برخورد كرد كه هم اقتضائات روحي، جسمي و اجتماعي دورة سنّي دورة نوجواني ناديده انگاشته نشود و هم سلامت اجتماعي نوجوان خدشهدار نگردد؟ شواهد و قراين به دست آمده از منابع ديني گوياي اين امر است كه خانواده با در نظر داشتن سازوكار خاصي ميتواند پديده الگوپذيري را مديريت و ساماندهي كند.
ضرورت مديريت الگوپذيري نوجوان
بنابر مطالعات و تحقيقات روانشناختي و جامعهشناختي، بيشتر رفتارها و كنشهاي اجتماعي نوجوان متأثر از الگوهاي رفتاري و در حاشية ضعف روابط خانواده و نوجوان صورت ميگيرد. الگوپذيري در نوجواني يك امر اجتنابناپذير است. اما آنچه اين واقعيت را بيش از همه مسئلهدار جلوه ميدهد، الگوپذيري نوجوان از خردههنجارهاي غير متداول (نابهنجار) اجتماعي و معيارهاي ناصوابي است كه نوجوانان در انتخاب شخصيتهاي مهم (الگو) زندگي خود در نظر ميگيرند؛ مسئلهاي كه بيشترين آسيبپذيري نوجوان را، كه همان بيثباتي در قضاوتهاي ارزشي باشد، رقم ميزند. طبق نظر پژوهشگران، تزلزل در قضاوتهاي ارزشي نوجوان ريشه در ناپايداري گروههاي مرجع دوران نوجواني دارد (شهرآراي، 1384، ص 204-205).
طرد الگوپذيري و انكار پيوند نوجوان با گروههاي مرجع نهتنها با اقتضائات رواني و اجتماعي دورة نوجواني ناسازگار است، كه براي جامعه، بسيار خطرناك و آسيبزا هم هست. نقش مثبت خانواده در الگوپذيري و ارتباط عاطفي و رفتاري نوجوان با گروه همسال، در ساماندهي اين ارتباط و جهت بخشيدن آن به سمت صلاح و هدايت فرد و جامعه است. در نوشتة پيشرو، به دو راهبرد كلان ساماندهي، كه از آيات و روايات قابل استنباط است، اشاره شده و سازوكارهاي اجرايي آن بررسي گرديده است.
الف. مديريت الگوپذيري با همانديشي
الگوپذيري و تبديل شدن آن به نمودهاي رفتاري، سه سرچشمة همعرض و موازي دارد؛ سرچشمههايي كه الگودهي و الگوپذيري را به سمت سعادت و كمال و يا شقاوت و هلاك افراد رهنمون ميكند. انگيزشهاي انتخاب الگو، معيارهاي انتخاب الگو، و هنجارهاي به دست آمده از الگوپذيري سه سرچشمة تعيين كننده در ثمربخشي الگودهي و الگوپذيري است. اگر الگودهي و الگوپذيري با انگيزشهاي صحيح و معيارهاي مطلوب و هنجارهاي مطمئن همراه شود، هدايت فردي و اجتماعي را در پي خواهد داشت، و اگر به هر علت، در اين سه عنصر كژانديشي، بدفهمي و يا كوتاهي صورت بگيرد نتيجة قطعي آن فزوني آسيبهاي اجتماعي دامنگستر، آيندة ناخوشايند براي الگوپذير و جامعه، هنجارشكني و هزينههاي سنگين فرهنگي خواهد بود. بنابراين، در ساماندهي الگوپذيري، لازم است تفاهم حداقلي نسبت به سه عنصر مزبور در ميان نوجوان و كارگزاران تربيت خانوادگي برقرار باشد.
1. همانديشي در هنجارها: هنجارها به چگونگي انجام رفتارها مربوط است. هنجارها، چشمداشتهاي خاص رفتاري را به وجود ميآورد. برپاية همين چشمداشتها، نقشهاي رفتاري يا سلوك استاندارد ايجاد ميگردد و توضيح داده ميشود كه چرا يك رفتار خاص مطلوب و قابل قبول است (كيندال، 2011، ص 83). هنجارها تغييرات كند و سامانمندي ايجاد ميكنند (گيدنز، 1390، ص 36). در رفتارهاي افراد نقش تعيين كننده دارند. كارگزاران جامعهپذيري، منابع اطلاعاتي افراد نسبت به هنجارها را در دسترس قرار ميدهند. معمولاً هنجارها در خلال معاشرت و پيروي از الگوها و گروههاي مرجع، دروني ميشوند. هنجارهايي كه با الگوپذيري نهادينه ميشوند لزوماً كارآمد و سعادتبخش نيستند. هنجارها وقتي به سعادت فردي و اجتماعي كمك ميكنند كه در جهت ارزشهاي انساني و مصالح دنيوي و اخروي باشند. نوجوانان بيش از كودكان و جوانان در معرض هنجارشكني هستند. علت آن نيز بلوغ جنسي، ارتباط با همسالان ـ كه ممكن است بعضاً هنجارشكن باشند ـ و روحية تأثيرپذيري از مدگرايي و شخصيتهاي كاذب است. نقش خانواده در تثبيت هنجارها در نوجوان پررنگتر از ساير نهادهاست. آنها ميتوانند نسبت به هنجارها و بايدهاي آن به گفتوگو بنشينند و در اين موضوع با آنها همانديشي كنند. راهبردهاي عملياتي خانواده در باب همانديشي نسبت به هنجارها، در موارد ذيل خلاصه ميگردد:
الف. بازخورد منطقي با هنجارهاي خلقالساعه (مد)
«مُد» معادل انگليسي «fashion» به معناي روش و طريقة موقت است كه طبق ذوق اهل زمان، طرز زندگي و لباس پوشيدن و مانند آن را تنظيم كند (دهخدا، 1352، ذيل واژة «مد»). «مد» روشي است براي لباس پوشيدن، رفتار كردن، آذينبندي يا علاقهاي است كه مد نظر قرار ميگيرد. مُد به عنوان يك پديدة فرهنگي دنياي نوين، بحثهاي دامنهداري را در علوم اجتماعي پديد آورده است. مُد معلول عوامل متفاوتي است. نظرية مقبول پژوهشگران اجتماعي اين است كه مُد در ساية زندگي نوين، با زمينهسازيهاي نظام سرمايهداري و با حمايت جنبشهاي اجتماعي فمينستي و حاكميت مكاتب فكري فردگرايي، انسانگرايي و سودگرايي به وجود آمده است. بازتاب فردي ـ اجتماعي مد به خوداظهارگري و خودنمايشي مدگرايان در محضر ديگران بروز و ظهور مييابد (ترنر، 2006، ص 197).
به خاطر پيچيدگي شكلگيري مد و زمينههاي معرفتي و اجتماعي متفاوتش، خانوادهها نقشي بنيادين در تأييد يا ترديد نسبت به آن نميتوانند داشته باشند. خانوادهها ميتوانند با توسعة دانش نوجوان نسبت به آسيبها و پيامدهاي الگوپذيري، از هنجارهاي خلقالساعه (مد) زمينههاي گرايش نوجوان به اين پديده را كمرنگ كنند. دو عامل سبب پيروي نوجوان از مد ميشود: يكي اينكه نوجوان با مد شخصيت خود را به نمايش ميگذارد و با مُد احساس هويّت ميكند. ديگر اينكه از پيامدهاي هنجارگريزي تغافل ميكند. پدران و مادران با ورود به همين دو حوزه، ميتوانند نسبت نوجوان و هنجارهاي جديد را متحول سازند.
بيان ملاكهاي ارزشمندي انسان: پيروي از هنجارهاي خلقالساعه با انگيزة خودنمايانگري نوجوان همراه است. نوجوان با مُدگرايي، مهم بودن و بهروز بودن خود را به نمايش ميگذارد. اين انگيزه نشاندهندة آن است كه آنها نسبت به ملاكهاي ارزشمندي انسآنها به دستهبندي مطلوب نرسيدهاند. از نظر اسلام، آرايش، لباس، نوع آرايش مو، برچسب لباس و مانند آن هيچكدام موجب ارزشمندي انسان نيست، بلكه ارزشمندي و شخصيت افراد به يك عامل دروني و يك عامل رفتاري وابسته است: بينش درست نسبت به نظام هستي و كنش درست (ايمان و عمل صالح) در مقابل خدا: تقوا (حجرات: 13)، خود (عدم ظلم به خود) (طلاق: 1)، ديگران (احساس مسئوليت نسبت به ديگران و كمك به ديگران) (آلعمران: 114) و طبيعت (حفظ طبيعت) (بقره: 204). نوجوانان به هر علتي، چه نيازهاي اجتماعي ـ رواني، چه كمبود دانش، چه تأثيرپذيري از تبليغات بنگاههاي اقتصادي و چه همنوايي با همسالان، به هنجارهاي لحظهاي گرايش مييابند. وظيفة والدين اين است كه ملاكهاي ارزشمندي انسان و نقش اين ملاكها را در سعادت انسان به آنان يادآوري كنند.
بيان جايگاه اجتماعي ـ سياسي نوجوان هنجارپذير و هنجارگريز: قشر نوجوان در هر جامعه، به لحاظ جمعيتشناختي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي، داراي ارزش است. نوجوانان نيروهاي فعّال جامعه و تعيينكنندگان وضعيتهاي سياسي ـ اجتماعي جامعه در آينده هستند. آنان ميتوانند با نوع حضور خود در عرصههاي سياسي ـ اجتماعي و با تأييد و يا مخالفت خود، مسير جامعه را تغيير دهند (مجلسي، 1403، ج 24، ص 246). آنان با اهميتي كه دارند، در عرصة فعاليتهاي اجتماعي ـ سياسي يكسان ظاهر نميشوند. برخي به هنجارها و ارزشهاي اجتماعي پايبندند و برخي ديگر ناهمنوا با هنجارها و ارزشها عمل ميكنند. مهم است به نوجوان گوشزد شود كه همنوايي و ناهمنوايي بر جايگاه اجتماعي او تأثير ميگذارد، و موقعيت فرد هنجارپذير و هنجارگريز يكسان نيست (سجده: 18). نوجوانان هنجارگريز، آماج برچسبها، رفتارهاي نابهنجار سازمان يافته و جايگاه اجتماعي متزلزل هستند (عباسي، 1383، ص 104-108). آنها در ابتدا، خطاهاي اندك و قابل اغماض از خود بروز ميدهند، تا اينكه به مرور زمان، ناهنجاري وجودشان را احاطه نموده، آنها را هرچه بيشتر در خطاها فروميبرد (بقره: 81). و جزاي رفتار نادرست آنها چيزي جز ذلت، حقارت و سياهرويي نيست (يونس: 27). در مقابل، افراد هنجارپذير از حيث معنوي و اجتماعي، در جايگاه رفيعتر و محترمانهاي قرار دارند (نساء: 31).
اعضاي خانواده ميتوانند با بيان ارزشمندي هنجارپذيري، نوجوانان را به همنوايي با هنجارهاي مثبت اجتماعي ترغيب كنند و با ذكر پيامدهاي ناگوار اجتماعي و فردي هنجارگريزي، نگرش آنان را نسبت به هنجارهاي اجتماعي عمق ببخشند و تعلّق خاطر آنان ر ابه هنجارهاي ناپايدار خردهگروهها كم كنند.
ب. توجه به هنجارهاي ديني: بخش قابل توجه هنجارهاي اجتماعي، «هنجارهاي رسمي»
(Formal norms) است. «هنجارهاي رسمي» هنجارهاي مدوني است كه مجازاتهاي معيّني براي تخطيكنندگانش لحاظ شده است. قوانين، مصداق بارز هنجارهاي رسمي در جوامع به شمار ميروند؛ هنجارهايي كه مكتوب هستند و با ضمانتهاي اجرايي خاصي (تأييد رسمي براي رفتارهاي مناسب و كيفر براي رفتارهاي نامناسب) پشتيباني ميشوند (كندال، 2011، ص 83). در جوامع ديني، هنجارهاي رسمي با احكام شرعي شناخته ميشود و با ضمانتهاي اجرايي در نظرگرفته شده از سوي دين حمايت ميگردند. در نگرش اسلامي، هنجارهاي رسمي بر محور احكام فقهي سامان مييابد. بنابراين، در اين جوامع درونيسازي و تفاهم هنجاري بر محور هنجارهاي رسمي (احكام و بايدها و نبايدهاي فقهي) از ضروريترين اقدامات تربيتي و اصلاحي به شمار ميرود. به تعبير ديگر، بدون فهم و تفاهم حداقلي بر سر احكام و دستورات ديني تفاهم هنجاري لازم، كه براي نظم جامعه سودمند و براي سعادت و تكامل جامعه ضروري است، هيچگاه تحقق نمييابد. در محيط خانوادگي، همانديشي بر محور بايدها و نبايدهاي شرعي، روزنهاي به روي اعضاي نوجوان و نوشكوفاي خانواده ميگشايد تا از طريق طرح، توجه و بازخواني مستمر بايدها و نبايدها و دستورات رفتاري، به الگوهاي ساختيافتة رفتاري دست يابند. براي دسترسي به اين مهم، لازم است حلال و حرام شرعي در محيط خانواده بازخواني و در قالب دانش و عمل تكرار گردد. نيز كاركرد نمودهاي الگوپذيري از اين دستورالعملهاي شرعي توجيه شود.
بازخواني حلال و حرام: چنانكه يادآوري شد، در جامعة اسلامي، هنجارهاي اجتماعي بر مدار احكام شرعي دور ميزند. احكام شرعي بر اساس مصالح و مفاسد دنيوي ـ اخروي و فردي ـ اجتماعي انسان سامان يافته است. امام رضا ميفرمايند: «اگر خداوند چيزي را حلال نموده در آن، صلاح و سلامتي بندگان نهفته است و افراد در زندگي خود، به آنها نياز دارند، و اگر ميبينيم كه خداوند چيزي را حرام كرده زندگي افراد به آن وابسته نيست و مشاهده كردهايم كه در آن مفسدة نابود كننده و هلاك كننده وجود دارد» (شيخ صدوق، بيتا، ج 2، ص 592).
همانگونه كه در روايت مزبور بدان اشاره شده، حلال و حرام شرعي تأمينكنندة مصالح و مفاسد زندگي انسآنهاست. فهم آنها و سازگاري زندگي خانوادگي و اجتماعي بر اساس آنها ضرورتي انكارناپذير دارد. به خاطر نقش فهم حلال و حرام در زندگي است كه معصومان به حفظ احاديث با محتواي حلال و حرام توصيه نموده (مجلسي، 1403، ج 2، ص 154) و فهم حديث را از داشتههاي مادي و دنيوي ارزشمندتر خواندهاند (همان، ص 146).
نوجوان گاهي نسبت به هنجارهاي ديني و مسائل شرعي به اين علت كمتوجه است كه قبلاً چيزي در اين باب نياموخته و نسبت به ضرورت آنها و نقش آنها در زندگي فردي و اجتماعي توجيه نشده است و يا حتي والدين هنجارهاي مذكور را در زندگي خانوادگي ناديده گرفتهاند. بدينروي، لازم است در محيط خانواده، ضمن پايبندي به حلال و حرام شرعي، آن را براي نوجوان بازخواني و ضرورت كاركردي و نقش فردي و اجتماعي آن را برايش توجيه سازند.
توجيه ضرورت كاركردي رعايت حلال و حرام در روابط اجتماعي: ناآشنايي با هنجارهاي اسلامي نسبت به پوشش و آرايش و نحوة روابط ميانفردي يكي از علل كمتوجهي به هنجارهاي اجتماعي در حيطههاي ذكر شده است. توجه نكردن به احكام پوشش و آرايش سبب ميشود كه خانوادهها نسبت به روابط نوجوان و نحوة پوشش و آرايش آنها توجه كافي نداشته باشند. بحث «رعايت حلال و حرام در روابط اجتماعي» به عنوان بحث «حجاب و عفاف» مطرح ميگردد. غالباً اذعان دارند كه رعايت حجاب و عفاف در عين اينكه جنبهاي هنجاري و اخلاقي دارد، آثار و پيامدهاي اجتماعي نيز دارد. رعايت نكردن حجاب و عفاف زمينهاي براي به انحراف كشيده شدن جوانان در جامعة اسلامي (نخعي، 1385، ص 130) و در پي آن، تزلزل و فروپاشي خانوادهها به شمار ميرود. از نظر اسلام، رعايت حجاب و عفاف رستگاري فردي و اجتماعي را موجب ميشود (نور: 31). در نگاه اسلامي، رعايت حجاب و عفاف در نظام معيشتي اسلامي كاركردهاي رواني (نظير آرامش رواني، كاهش اضطراب و استرس) كاركردهاي خانوادگي (همچون استحكام روابط خانوادگي، محدوديت كاميابيهاي جنسي به خانواده و همسران مشروع، وفاداري جنسي، ترغيب جوان به ازدواج و تشكيل خانواده و جلوگيري از گسست خانواده) و كاركردهاي اجتماعي (همانند وجود نيروي فعّال در جامعه، پويايي جامعه، تقويت غيرت جمعي و ارزش و احترام زنان در جامعه) را به دنبال دارد) (مطهري، 1387، ج 19، ص 427-440). غفلت از كاركردهاي و پيامدهاي حجاب و عفاف با توجه به محدوديت دانش و تجربيات نوجوان طبيعي است. ازاينرو، از والدين مسئول انتظار ميرود كه نسبت به آينده و هنجارپذيري فرزندان خويش حساسيت مذهبي داشته باشند؛ براي آنان كاركردها و كژكاركردهاي رعايت حلال و حرام را بازگو كنند.
البته شبهاتي كه در باب رعايت حلال و حرام در روابط اجتماعي و نيز استلزام بر حجاب و عفاف مطرح ميشود نيز به طرز انكارناپذيري انگيزش و تعلّل نوجوانان را موجب گرديده است؛ شبهاتي از اين قبيل:
ـ آنچه به نام حجاب و عفاف و قلمرو حلال و حرام تبليغ ميشود مانع و ناقض آزادي فردي است.
ـ رعايت كردن و نكردن حجاب و هنجارهاي پوششي مسئلهاي شخصي است كه به ديگران مربوط نميشود.
ـ آنچه در روابط اجتماعي مهم است صاف بودن دل است، نه ظواهر بيروني؛ همچون لباس و آرايش.
ـ حجاب در عقدههاي جنسي ريشه دارد و حسّ مالكيت جنسي سبب سختگيري نسبت به آن شده است.
ـ سختگيري در معاشرت اجتماعي سبب ميشود كه دختران جوان خواستگار نداشته باشند؛ يعني رعايت حجاب مانع يافتن همسر مناسب براي دختران تلقي ميشود.
ـ جمود و تحكم در روابط اجتماعي نشانة ركود و عقبماندگي است.
شبهات مزبور را برخي جوانان و نوجوانان براي سبكدوش ساختن خود از محدوديتهاي معاشرتي يا در واكنش به اظهارات افراد هنجارپذير ابراز ميدارند. در اين ميان، وظيفة خانواده است كه زيربناي شناختي نوجوانان را تحكيم بخشند و اعطاي بينش به آنها را در دستور كار تربيتي خود قرار دهند. هرچند شبهات پيشگفته سياق فمينيستي و خاستگاه برون فرهنگي دارد، اما رويكرد تربيتي اسلامي اقتضا دارد كه مربيان از جمله والدين پاسخ قانعكنندهاي براي اين شبهات داشته باشند.
بر اساس مباني معرفتي و تربيتي اسلامي، انسان چه در ساحتهاي فردي و چه در ساحتهاي اجتماعي، آزادي مطلق ندارد، بلكه هم از حيث مسئوليتهاي مذهبي و هم از لحاظ محدوديتهاي زندگي اجتماعي، ملزم است برخي از محدوديتها را، كه حجاب و هنجارهاي مربوط به معاشرتبخشي از آنهاست، بپذيرد. نبپذيرفتن چنين محدوديتهايي نهتنها قلمرو آزادي جوانان را بيشتر ميكند، بلكه تعارضاتي به وجود ميآورد كه مخل زندگي جمعي است. به همين سبب، رعايت كردن و نكردن هنجارهاي مربوط به معاشرت حق شخصي نيست؛ بلكه بازتاب اجتماعي و فرهنگي دارد. بنابراين، اگر رعايت بايدهاي معاشرت، موجب ايمني و سكون در جامعه ميشود، از خلال سكون و آرامش اجتماعي نيز پيشرفت و ترقّي دستيافتني خواهد بود.
در نهايت، يادآوري اين مسئله درخور توجه است كه از منظر اسلام، صحّت و سلامت اعتقادي دو بال دارد: يكي سلامت قلبي (ايمان) و ديگري سلامت رفتاري (عمل صالح) (بقره: 25، 82، 277) كه هر دو در كنار هم و به صورت جايگزينناپذير مطرح شده است. ظاهر، بخشي از شريعت اسلام است كه التزام به آن نشانة ايمان و صافي دل به شمار ميآيد (دهقاني، 1389، ص 109-231؛ مهديزاده، 1390، ص 151-172؛ مهريزي، 1385، ص32، 53، 61).
2. همانديشي در معيارهاي انتخاب الگو: نوجوان نيازمند شناخت معيارهاي الگوي مناسب است. اينكه نوجوان با چه معيارهايي الگوهاي رفتاري خود را برميگزيند، حايز اهميت است. خصوصياتي كه در الگوپذيري و الگودهي مورد ملاحظه قرار ميگيرد، در آيندة اجتماعي و سياسي نوجوان اثر دارد. يك نوجوان سعادتمند آن است كه معيارهايي را در نظر بگيرد كه به فضيلت بينجامد و از معيارهايي كه رذايل را موجب ميشود دوري گزيند (ابن ابيالحديد، ج 20، ص 331). بنابراين، سزاوار است در خانواده، بايدهاي الگوپذيري مطرح شود و از اين طريق، نوجوان از چند و چون و لوازم و پيامدهاي الگوپذيري اطلاع يابد. خانواده با اين كار، راه نوجوان را براي شناخت الگوهاي مناسب رفتاري در عرصههاي گوناگون فرهنگي ـ اجتماعي ميگشايد و او از اين طريق، به سعادت و كمال رهنمون ميشود.
معيارهاي الگوپذيري از منابع ديني قابل استخراج هستند. در اينجا، به «حسنه بودن»، «ارزشمحور بودن» و «ثبات رفتاري الگو» اشاره ميگردد:
الف. تفاهم بر حسنه بودن الگوپذيري: نوجوان به لحاظ روحيات و نوع روابط اجتماعي، ناگزير است گروهها و افرادي را به عنوان الگو بپذيرد. همسالان، هنرپيشگان، ورزشكاران، شخصيتهاي سياسي، مذهبي و ملّي الگوهايي هستند كه نوعاً نوجوانان به آنان اقتدا ميكنند. نكتة شايستة توجه در همانديشي والدين ـ نوجوان اين است كه والدين و نوجوان باور داشته باشند كه تقليد از هر الگويي آيندة سياسي و اجتماعي نوجوان را تضمين نميكند. همانگونه كه در آيات قرآن اشاره شده است، الگو بايد نيكو «اسوة حسنه» باشد (احزاب: 21؛ ممتحنه: 4 و6). قيد «حسنه» گوياي اين واقعيت اجتماعي و تاريخي است كه الگو و الگودهي و الگوپذيري، هم جنبة مثبت دارد و هم جنبة منفي؛ يعني انسآنها هم از افراد درست و شايسته تقليد ميكنند و هم از افراد نابهنجار و بدسيرت. بر سمت و سوي مثبت داشتن الگوگيري و تأثيرپذيري از شخصيتها در آموزههاي ديني تأكيد شده است. اميرالمؤمنين هنگامي كه مردم را به الگوپذيري از پيامبر فراميخوانند، به پاكي و طهارت آن حضرت اشاره ميكنند و ميفرمايند: «به پيامبر، پاكترين و شايستهترين فرد، اقتدا كنيد. قطعاً راه و رسم او الگويى است براى الگوطلبان، و ماية فخر و بزرگى براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد. و محبوبترين بنده نزد خدا كسى است كه به پيامبرش اقتدا كند، و گام بر جاي گام او نهد» (سيدرضي، 1414، ص 228).
خوب است در محيط خانواده، اين اصل معاشرتي براي همه توجيه شود و همه دربارة آن به توافق برسند كه بنابر اقتضاي منش اجتماعي، و آيندهنگري، نبايد از هر گروه و هر نوع شخصيتي الگو پذيرفت. الگوپذيري از كساني نوجوان را به سوي سعادت هدايت ميكند كه شخصيت نيكو، رفتار نيكو و وجهة نيكو داشته باشد. به همين خاطر، دلبستن به شخصيتهاي ناموجّه و پيروي از افراد نامطمئن نوجوان را از سعادت و خوشبختي دنيوي و اخروي دور ميكند (بقره: 257).
ب. تفاهم بر ارزشمحور بودن الگوپذيري: فرايند الگودهي و الگوپذيري فرايندي نسبتاً پيچيده و متأثر از خردهفرهنگهايي است كه خانوادة نوجوان بدان تعلّق دارد. به بيان رساتر، الگوپذيري تابع «زيست جهان» خانوادگي نوجوان است. بدون ترديد، شخصيت اجتماعي والدين طبقة اجتماعي كه در آن زندگي ميكند، محل سكونت و خانوادههايي كه با آنها معاشرت ميكنند و عوامل بسيار ديگر در فرايند الگوپذيري و الگودهي نقش دارد؛ اما بنابر رويكرد اسلامي، اين مسئله با وجود آنكه واقعيت دارد، به معناي مجبور بودن خانوادهها و خود نوجوانان در پيمودن فرايند از پيش تعيين شده نيست. از نظر اسلام، معيار توجيهپذيري الگوپذيري «ارزشمحور بودن الگوپذيري» است (ممتحنه: 4). آنگونه كه از شواهد ديني برميآيد، در الگوپذيري، نه خويشاوندي و رابطة خوني اهميت دارد و نه آشنايي و ظواهر مردمي، بلكه آنچه مهم است مسئلة نزديك شدن به ارزشها از طريق الگوپذيري است. با اين وصف، مسئلة حايز اهميت براي خانوادهها اين است كه با همانديشي در مسائل ارزشي، بنيآنهاي اعتقادي نوجوان را تقويت كنند و ظرفيت دروني آنها را در ملاحظة ارزشهاي انساني و الهي ارتقا بخشند. اگر چنين نكنند نوجوانان در انتخاب الگو و نحوة الگوپذيري دچار اشتباه خواهند گرديد و با انتخاب الگوهاي نامناسب، در مسير نادرست قرار خواهند گرفت (انفال: 73).
ج. تفاهم بر ثبات رفتاري و شخصيتي الگو: الگوپذيري نوجوانان اگر از سر تمايلات فردي و خودنمايانگري صورت گيرد، با هنجارهاي ثابت اجتماعي ناسازگار خواهد بود. علت عمدة اين مسئله آن است كه الگوهاي نوجوانان در نوسان و هنجارهاي به دست آمده از الگوپذيري، هنجارهاي زودگذر و خلقالساعه هستند. همين مسئله پژوهشگران اجتماعي را واداشته است تا با مسئلة اجتماعي «مدگرايي» مواجه باشند. الگوپذيري از روي هوس، در طول زمان، پديد ميآيد و به آرامي رشد ميكند و در زماني به اوج ميرسد و سرانجام، رو به زوال ميگذارد و از بين ميرود. اين نوع الگوپذيري در يك چرخة هميشگي سير ميكند؛ يعني الگويي با تبليغ رسانهها، عوامل اقتصادي و خردهفرهنگها پديدار ميشود و الگوي قبلي را به محاق ميبرد و پس از مدتي، جاي خود را به الگوي جديد پوششي و منشي ميدهد (رفعتجاه، 1386، ص 152). اگر اين فرايند ادامه يابد هنجارهاي جامعه شكسته شده، فرهنگ مردم جامعه عريان و در تضاد با ارزشهاي انساني و بومي سير خواهد كرد (حداد عادل، 1372، ص 33-47).
آنچه نوجوان را در اين باب بيش از همه كمك ميكند توجه به آسيبهاي ناپايدار الگوهاي لحظهاي و لزوم ثبات در الگوها و هنجارهاي اجتماعي است. چنانكه در قرآن اشاره شده است، الگوپذيري از سر هوس و با معيارهاي فردي ثبات و استحكام نخواهد داشت (عنكبوب: 41). ترغيب مردم به الگوپذيري از شخصيتهاي تاريخي و مذهبي، كه از سوي دين و معصومان بر آن تأكيد شده است، به همين جنبه (ثبات در الگوپذيري) اشاره دارد. حضرت اميرالمؤمنين ميفرمايند: من در منش سياسي، از حضرت نوح، ابراهيم، لوط، موسي و حضرت پيامبر اكرم الگو گرفتم (حلّي، 1982، ص 329) بنابراين، در محيط خانوادگي، توجه به ثبات شخصيتي الگوها از اهميتي مضاعف برخوردار است.
3. همانديشي در تعديل انگيزشهاي الگوپذيري: در پيوستن نوجوانان به گروهها و پيروي از گروههاي مرجع، انگيزههاي گوناگوني به چشم ميخورد. نوجوانان به بهانههاي گوناگوني همچون مد روز بودن، مهم جلوهگر شدن، كششها و علايق به همنوايي با گروههاي مرجع اقدام ميكنند. والدين با تعديل انگيزههاي نوجوانان، ميتوانند زمينة دسترسي نوجوانان به الگوهاي مناسب رفتاري هموار سازند. مهمترين چالش الگوپذيري انسان عمل كردن بر اساس عواطف و احساسات و ناديده انگاشتن داشتههاي عقلاني و دستورات ديني است. طبق آيات قرآن، برخي افراد كساني را الگو قرار ميدهند كه علايق عاطفي شديدتري نسبت به آنها دارند (مائده: 104) و يا بر اساس مصالح مادي در اين زمينه تصميم ميگيرند (توبه: 31)، در حاليكه اگر به اوامر شرعي و يا ميزان عقلاني بودن رفتار الگو توجه كنند آنها را به عنوان الگو نخواهند پذيرفت. راهبردهايي براي برونرفت از وضعيت ناپدار انگيزشي پيشنهاد ميگردد كه «بازنمايي بسترهاي عقلاني در الگوپذيري» و «هدفمندي الگوپذيري» از آن جمله است:
الف. بازنمايي بسترهاي عقلاني الگوپذيري: فارغ از عوامل بيروني (عوامل اقتصادي، اجتماعي و رسانهاي)، انگيزشهاي دروني نوجوان نيز در نوع الگوپذيري نقش دارد. عواملي همچون اشتياق به تحسينبرانگيزي، گرايش به خودبيانگري، عقدهگشايي، هوسراني، و ميزان اطلاعات در الگوپذيري تأثير ميگذارد (نخعي، 1385، ص 121-130). اما بنابر قراين ديني، الگوپذيري هنگامي به سعادت و هدايت رهنمون ميشود كه احساسي نبوده و از سر سنجش عقلاني صورت گرفته باشد. حضرت علي رويارويي خرد و بيخردي را از ويژگيهاي بارز نوجواني برميشمارند و ميفرمايند: «تا هجده سالگي، مدام عقل و بيخردي در ستيزند و هنگاميكه نوجوان به هجده سالگي پا نهد، هركدام از دو نيروي دروني فزوني ميگيرد و اعمال و رفتار انسان را تحت تأثير قرار ميدهد» (مجلسي، 1414، ج 1، ص 96).
چنانكه اميرالمؤمنين بيان داشتهاند، كشاكش خرد و بيخردي در رفتار نوجوان به ترديد نوجوان در گزينش الگوهاي رفتاري ميانجامد و چهبسا زمينة گزينش خردمندانه از بين برود و نوجوان به سمتي گرايش يابد كه از سر احساسات و عواطف تصميم بگيرد، نه عقل و منطق. از نظر اسلام، الگوپذيري از سر احساسات و عواطف مردود و گمراه كننده تلقي شده است. در قرآن، كسانيكه از سر عواطف معيارهاي ديني را ناديده گرفته، الگوي خود را يافتههاي خود از زندگي پدران و گذشتگان خويش ذكر ميكنند، شماتت شدهاند و گوشزد شده است كه پدران آنها بسياري از ارزشها را نميدانستهاند و پيروي از شيوة زندگي آنها هدايت به ارمغان نميآورد (بقره: 170؛ مائده: 140). علت اصلي ناصواب شمرده شدن الگوپذيري از آبا و اجداد چيزي جز الگوپذيري بر اساس تعلّق خاطر به آنها، هدايتبخش نبودن اين الگوپذيري و رفتار نابخردانة الگو (آبا و اجداد) نيست. براي معيارمند ساختن الگوپذيري نوجوان، شايسته است به نوجوان تفهيم گردد كه به اين سه مسئله (احساسي نبودن، هدايتبخش بودن و عقلانيت رفتار الگو) در الگوپذيري توجه نمايد. براي سعادت نوجوان، همين بس كه سعي كند الگوپذيرياش بر اساس هوا و هوس نباشد و توجه كند كه از هدايتبخش بودن الگوپذيري و هدايتشدگي الگو غفلت نكرده است.
تقويت ابعاد عقلاني الگوپذيري نوجوان از طريق بازنمايي سرنوشت افرادي كه از سر احساسات عمل كردهاند و زيان ديدهاند و همچنين مقايسة وضعيت شخصيتي الگوپذيران احساسي و عقلاني امكانپذير است. اين راهكاري است كه قرآن مطرح كرده. در آية 90 و 92 سورة اعراف، پس از مقايسة علايق پيروان حضرت شعيب و مخالفانشان، گوشزد شده است كه پيروان كفّار و مخالفان حضرت شعيب زيان ديدگانند. اين تذكر بدان معناست كه انسآنها به خاطر گرايش شديد رواني به زيانگريزي، از آنچه سبب زيان آنها ميشود، دوري ميجويند. بنابراين، زيربناي عقلانيت الگوپذيري همان «مقايسه و بازنمايي آسيبهاي احتمالي ناشي از الگوپذيري كوركورانه و نسنجيده» است.
ب. تأكيد بر هدفمند بودن الگوپذيري: در مكتب تربيتي اسلام، الگوپذيري غايتمند و معطوف به اهدافي است كه زندگي دنيوي و اخروي فرد را بهبود ميبخشد. در آيات قرآن، برخي الگوپذيريها به سبب معطوف به اهداف ارزشي نبودن، نادرست خوانده ميشود. در آيات پيشگفته (بقره: 170؛ مائده: 104) الگوپذيري از گذشتگان قوم به اين سبب رد ميشود كه اين نوع الگوپذيري هدايتبخش نيست. بنابراين، از استدلال قرآن برميآيد كه الگوپذيري و الگودهي بايد هدايت انسان را تأمين كند. آنگونه كه در آيه ملاحظه ميشود، عملكرد عاقلانه و عالمانة الگوها معرف «هدايتبخشي» الگوپذيري معرفي شده است؛ يعني اگر خود الگو رفتارش خردمندانه و با حساب و كتاب باشد، شايستة تقليد و پيروي است. در غير اين صورت، الگوپذيري نهتنها سعادتبخش نخواهد بود، بلكه موجب دور شدن از مسير هدايت و سرعت يافتن سقوط انسان خواهد گرديد. هدفمندي الگوپذيري در مجموعه نظام ارزشي اسلام، قابل توجيه است، و اهداف بزرگ ديني قطعاً اهدافي است كه در الگوپذيري مد نظر قرار ميگيرد؛ اما به تناسب بحث (تربيت نوجوان)، اهدافي چند از آيات و روايات قابل استخراج است كه جا دارد در همانديشي نوجوان ـ خانواده مورد توجه قرار بگيرد:
برجستهسازي الگوپذيري در سبك زندگي: تأثير الگوپذيري و تقليد از گروههاي مرجع ابعاد زندگي نوجوان را تحت پوشش قرار ميدهد. نمودهاي ابعاد الگوپذيري در سبك زندگي بروز و ظهور مييابد. يك نوجوان با تأثيرپذيري از گروه مرجع و الگوي خود، نوع لباس، نحوة آرايش، طرز سخن گفتن، شكل راه رفتن، لوازم شخصي و روابط اجتماعي خود را برميگزيند.
در منابع ديني، به سبك زندگي در الگودهي توجه شده است. امام علي در الگودهي، بيش از همه بر سبك زندگي تأكيد ميورزيدند. عمرو بن قيس ميگويد: روزي حضرت اميرالمؤمنين را ديدم كه شلوار درشتى بر تن دارد كه آن را به پنج درهم خريده و آن لباس وصلهدار است. كسي به حضرت عرض كرد كه اين لباس در شأن مقام ايشان نيست. حضرت در پاسخ يادآور شدند: «اين لباسي است كه مؤمن آن را براي خود الگو قرار ميدهد. اين لباس، خشوع قلب و افتادگي به همراه ميآورد و افراد ولخرج درصدد صرفهجويي برميآيند» (حكيمي، 1380، ج 2، ص 417). سادهپوشي، فروتني و صرفهجويي در زندگي عناصر كليدي در سبك زندگي اسلامي هستند. پس نتايج بنيادين الگودهي بايد معطوف به اصلاح سبك زندگي افراد باشد. بر اساس حديث ديگري از آن حضرت، الگوي خردمندانه آن است كه سه شاخص داشته باشد: 1. زندگي دنيوي را سامان بخشد. 2. مسير آخرت را هموار سازد. 3. تفريح و لذت حلال را تأمين كند (سيدرضي، 1414، ص 545). رويهم رفته، لازم است در همانديشي خانوادگي، از اين نكته غفلت نشود كه الگودهي بايد در جهت سبك زندگي اسلامي ساماندهي شود.
بيان ضرورت در نظر گرفتن مصالح اخروي و دنيوي در الگوپذيري: در نگرش اسلامي، الگوپذيري و الگودهي فقط با مقياسهاي دنيوي تعيين نميگردد، بلكه جهات اخروي نيز مدّ نظر قرار ميگيرد. در آيات 6 سورة مباركة ممتحنه و آية 21 سورة مباركة احزاب تصريح شده است كه الگوپذيري در جهت رسيدن به خداوند و هموار ساختن مسير وصول به آخرت است. سيرة پيامبر به عنوان الگوي رفتاري جامعة اسلامي نيز اين نكته را تأييد ميكند كه توجه صرف به امور دنيوي در الگوپذيري، سعادت انسان را تأمين نميكند. اميرالمؤمنين در اين باره توضيح ميدهند: «براى شما كافى است كه راه و رسم زندگى پيامبر اكرم را الگو قرار دهيد، تا راهنماي خوبى براى شما در شناخت بدىها و عيبهاى دنيا و رسوايىها و زشتىهاى آن باشد؛ زيرا دنيا از هر سو بر پيامبر بازداشته و براى غير او گسترانده شد؛ از پستان دنيا شير نخورد و از زيورهاى آن فاصله گرفت» (سيدرضي، 1414، ص 229).
چنانكه در توضيحات اميرالمؤمنين آمده است، جنبههاي اخروي بيش از جنبههاي دنيوي در الگوپذيري اهميت دارد. به علت در نظر داشتن مسائل مادي و دنيوي در الگوپذيري است كه الگوپذيران انگشت اتهام خود را به سمت الگوهاي رفتاريشان نشانه رفته و آنها را در خطاهاي مستمر و نابخشودني خود، مقصّر ميشمارند (اعراف: 38). اظهار پشيماني از الگوپذيري در صورتي به حداقل ميرسد كه در الگودهي و الگوپذيري، هم مصالح دنيوي در نظر گرفته شود و هم مصالح اخروي. هر دو جنبه به صورت همبافته، سعادت دنيوي و اخروي را براي الگوپذير به ارمغان ميآورد.
ب. مديريت الگوپذيري با همنشينسازي (معاشرت و مصاحبت)
يكي از راهبردهاي ساماندهي الگوپذيري نوجوان، معاشرت و مصاحبت با خانوادهها و شخصيتهاي موجّه اجتماعي و از خلال معاشرت، آشناسازي نوجوان با مراجع فكري، اطلاعاتي و رفتاري است. بر اساس روايات معصومان، يكي از راههاي تقويت تجربههاي نوجوان در عرصههاي اجتماعي و سياسي مصاحبت و تعامل آنها با افراد باتجربه و سرد و گرم چشيدة روزگار است؛ افرادي كه هم از حكمت كافي و هم از دانش وافي برخوردار بوده و از راه پر پيچ و خم زندگي به سلامت عبور كرده باشند. همنشيني با چنين افرادي كمهزينهترين راه براي دستيابي به گنج ارزشمند تجربي افراد مجرّب و خودساخته است (ابن ابيالحديد، 1404، ج 2، ص 335). همنشيني با افراد خودساخته، علما و انديشمندان موجب افزايش دانش، تجربه، وقار، احياي قلب، سلامت روحي و رواني، كمال عقل، بزرگمنشي، بيداري خرد، سلامت نفس، حسن ادب، پاكي نفس و روشني بينش سياسي و اجتماعي ميگردد (تميمي آمدي، 1366، ص 429-432).
در تأثير معاشرت بر ساماندهي و اصلاح الگوپذيري، جاي هيچ ترديدي نيست، اما در اينكه خانواده به عنوان محمل تربيت، چگونه زمينة مجالست نوجوان و افراد خودساخته را فراهم سازد، جاي بحث وجود دارد. نكاتي به عنوان راههاي دسترسي خانواده به اين مهم ذكر شده كه «ارتباط با مساجد و مراكز مذهبي»، «مراودات سامانمند خانوادگي» و «مشاركت در مراسم مذهبي» از جملة آنهاست.
1. ارتباط با مساجد و مراكز ديني: مسجد در تاريخ اسلام، نقشهاي سياسي و اجتماعي زيادي ايفا كرده است. از اوايل اسلام تا روزگار ما، مسجد علاوه بر اينكه عبادتگاه مؤمنان بوده، محل آموزش، تصميمگيريهاي بزرگ، شورها و خيزشها بوده و غالباً، پاتوق افراد متديّن، مذهبي و خودساخته است؛ افرادي كه به لحاظ آداب اجتماعي و خودساختگي اخلاقي بهتر از ديگران ظاهر ميگردند. مسجد و مراكز ديني با ايجاد آشنايي و پيوند ميان افراد حاضر در مسجد، نخبگان و صالحان جامعه، بستري مناسب براي پرورش و تربيت روحي، اجتماعي آنها را فراهم ميكند (ضرابي، 1379، ص 62).
تأثير ارتباط با مساجد بر الگوپذيري نوجوان شواهد روايي فراواني دارد. رسول گرامي پس از بيان جداناپذيري قرآن و عترت، گوشزد مينمايند كه قرآن و مساجد از هم جدا نيستند و كساني كه قرآن را دوست دارند مساجد را نيز دوست دارند؛ زيرا مساجد جايگاه خاصي در اسلام دارند؛ هم به لحاظ ساختماني با ديگر ساختمآنها تفاوت دارند و هم به لحاظ معنوي. مسجد بركت ميآورد. كساني كه با مسجد ارتباط دارند از بيشتر آسيبها و آفتها محفوظند (نوري، 1408، ج 3، ص 355).
امام حسن كاركردهاي اصلاحي مساجد را چنين برميشمارند: «كسيكه در رفت و آمد به مسجد استمرار ورزد به يكي از اين هشت ويژگي دست مييابد: (1) نشانههاي استوار اعتقادي؛ (2) دوست و برادر به درد بخور؛ (3) دانش كمياب؛ (4) رحمت مورد انتظار؛ (5) سخن هدايتبخش؛ (6) سخن بازدارنده از انحراف؛ (7) ترك گناه از سر حيا؛ (8) ترك گناه از سر ترس» (حراني، 1363، ص 235).
از حيث تربيتي، ايمنسازي با اين سازوكار تحقق مييابد كه مراكز مذكور زمينة آشنايي با شخصيتهاي مذهبي و فعالان سياسي ـ اجتماعي و نيز افراد خودساختة اخلاقي را فراهم ميكند. ازاينرو، خانواده با ارتباط مستمر با اين مراكز، كودكان و نوجوانان را با منبع تربيتي ارزشمندي مرتبط ميسازند.
2. مراودة نظاميافتة خانوادگي: در اسلام، بر رفت و آمد تأكيد شده است. بهترين دليل براي اهميت اين رفتار اجتماعي، تأكيد مزيد اسلام بر صلة رحم، عيادت از مريض، جويا شدن احوال ديگران و همكاري است. مراوده و معاشرت يك ضرورت اجتماعي است؛ يعني زندگي اجتماعي مراوده و معاشرت با مردم را ناگزير ميسازد. اقتضاي زندگي اجتماعي اين است كه با مردم مراوده داشته باشيم. همه در زندگي اجتماعي و مدني خود، به ديگران نيازمندند (كليني، 1407، ج 2، ص 635). مراوده صرفاً اتلاف وقت و پركردن اوقات فراغت نيست، بلكه كاركردهاي اجتماعي فراواني به دنبال دارد. بنا به فرمودة اميرالمؤمنين مراوده ليواني پر است كه دو سوم آن محبت و نيكي كردن و تنها يك سوم آن پركردن اوقات فراغت است (شيخ صدوق، 1404، ج 4، ص 387). از اين حيث، جا دارد از معيارهاي گزينش طرف مراودة خانوادگي، بايستههاي مراودة خانوادگي و سهيم بودن نوجوانان در مراودة خانوادگي بحث شود.
الف. مراودة ضابطهمند: فارغ از تأكيد آيات و روايات، به اجمال، تجربيات شخصي افراد ضرورت معاشرت و رفت و آمد را تأكيد ميكند. همه قبول دارند كه لباس انزوا بر قامت انسان اجتماعي سزاوار نيست و بايد محيط اجتماعي را در سطح فردي و خانوادگي، سرشار از تعاملات هميارانه و مهرورزانه كرد. در اين ميان، چيزي كه جاي تأمّل دارد اين است كه به لحاظ تربيتي، نوع مراوده و افرادي كه با آنها رفت و آمد ميشود مهمتر از خود رفت و آمد است؛ يعني مهم است توجه شود كه معيار گزينش معاشران چيست؟ با چه خانوادههايي بايد رفت و آمد كنيم؟ و از مرواده، با كدام دسته از خانوادهها خودداري كنيم؟
بر اساس مشاهدات عرفي و روزمره، مراودة خانوادگي افسارگسيخته زيانآور است. به تعبير قرآن، افرادي هستند كه رفت و آمد را محمل خيانت خود ميسازند (ص: 24). بر اساس آيات و روايات، رفت و آمد با كساني شايسته است كه ارزشهاي ديني و انساني در رفتارشان تبلور يافته، و در مقابل، مراوده با كساني كه به ارزشهاي ذكر شده پايبند نيستند، شايسته نيست. بر پاية همين معيار كلي، بر مرواده با متديّنان، صلحا، نيكوكاران و افراد موجّه تأكيد گرديده (مجلسي، 1403، ج 71، ص 196؛ سيدرضي، 1414، ص 402؛ شيخ صدوق، 1400، ص 21؛ ص: 24) و از مراوده با دروغگويان، شرارتپيشگان، گنهكاران و سبكسران نهي شده است (ديلمي، 1412، ج 1، ص 178؛ سيدرضي، 1414، ص 402؛ مجلسي، 1403، ج 71، ص 191؛ حراني، 1363، ص 29). بر اساس همين معيار كلي است كه در فرمايش امام باقر در خصوص مراوده با معيار پول و سطح مادي زندگي تذكر داده شده و تأكيد شده است كه انتخاب مراودان بر پاية ثروت مادي، ممكن است در خلال معاشرت، ذهنيت شما و خانوادة شما را به زندگي تغيير دهد و شما از نداشتههاي خود بغض كنيد و نعمتهاي ارزشمند الهي را كه در اختيار داريد و از آنها بهره ميبريد، ناديده انگاريد و يا حتي انكار كنيد (حرّعاملي، 1409، ج 12، ص 36).
چنانكه از استدلال امام پيداست، رويكرد اسلام به ضابطهمندي مراودات، فقط رويكرد اخلاقي نيست، بلكه رويكرد اجتماعي و كاركردي است؛ بدين معنا كه رفت و آمد با هر قشري و تعامل با هر خانوادهاي الزامات و پيامدهايي دارد؛ پيامدهايي كه بر زندگي افراد اثر ميگذارد. حضرت امام علي نوع معاشرت و شخصيت معاشران را در موقعيت اجتماعي خانوادهها اثرگذار دانسته، فرمودهاند: «هر خانهاي را شرافتي بايد. بزرگي مساحت خانه و معاشران صالح جزو شرافت خانه است» (طبرسي، 1370، ص 126) و چنانكه حضرت يادآور شدهاند، معاشرت صالحان در خانه، شرف و عزّت خانه به شمار ميرود. شرف بودن معاشرت خانوادگي با صالحان، هم ارزش اجتماعي دارد، يعني سبب وجاهت صاحبخانه ميگردد و هم ارزش تربيتي دارد، يعني در ضمن معاشرت، بسياري از الگوهاي رفتاري صلحا به اهالي خانه انتقال مييابد.
كمتوجهي به معيارهاي معاشرت ممكن است آسيبهاي غير قابل انتظار تربيتي را بر خانواده تحميل كند. اميرالمؤمنين به پسرش محمّد حنفيه در خصوص آسيبهاي معاشرت چنين تذكر ميدهند: «از بهرههاى نيك انسان، همنشين صالح است. با اهل خير همنشين باش تا از ايشان باشى. از اهل شرّ و كسانى كه تو را با كلمات زيباى باطل و سخنان بيهوده به هم بافته، از ياد خداى عزّ و جل و از ياد مرگ بازميدارند دور باش تا از آنها نباشى (شيخ صدوق، 1404، ج 4، ص 385).
آن حضرت در جاي ديگر، معاشرت با انسانهاي سبكسر را عامل اصلي فساد اخلاق معرفي مينمايند (مجلسي،1403، ج 1، ص 160). امام صادق نيز يكي از خاستگاههاي توسعة بزهكاري در جامعه را معاشرت با بزهكاران برميشمارند (مجلسي، 1403، ج 71، ص 191). در مجموع، تمام حرف و حديثها به اين بازميگردد كه رفت و آمد بيحساب و كتاب آسيبزاست و معاشرت هنگامي ميتواند برآيند تربيتي مثبت داشته باشد كه با در نظر داشتن معيارهاي بنيادين صورت گيرد. اگر اينگونه باشد آنگاه رفت و آمد محملي براي انتقال ارزشها، هنجارها و آداب اجتماعي به نسلهاي آتي خواهد گرديد.
ب. مراودة هنجارمند: معاشرت ـ چنانكه معيارهايي دارد ـ ضوابط و قواعدي نيز دارد. معاشرت وقتي مفيد و عامل انتقال ارزشها و هنجارهاست كه خود معاشرت هنجارمند باشد. هرچند متأسفانه امروزه معاشرتهاي خانوادگي گاهي نابهنجار ظاهر ميشود و محرميت شرعي (به عنوان تعيينكنندهترين عنصر در هنجار اسلامي معاشرت خانوادگي) به آشنايي و روابط خويشاوندي تقليل مييابد، اما آگاهيبخشي افراد از حدود و ثغور روابط و امكان هنجارمند ساختن معاشرتها با دانشافزايي در حيطة كاركردهاي تربيتي و آسيبهاي اجتماعي معاشرت خانوادگي، ميتواند رفت و آمدها را به عامل هدايت تبديل كند.
ضرورت رعايت هنجار, بار تربيتي دارد؛ زيرا كودكان و نوجوانان از طريق رفت و آمدهاي خانوادگي، آداب معاشرت، منش اخلاقي و يا بدرفتاري و بزه را ياد ميگيرند. به همين سبب است كه نكاتي در اخلاق معاشرت اسلامي ذكر شده كه نقشهاي تربيتي بارزي دارد. در حديثي از امام موسيبن جعفر، معاشرت با تذكر به عيوب اخلاقي همديگر و اخلاص دروني قرين شناخته شده است (ابنشعبه حراني، 1380، ص 409). اين فراز امام حاوي اين نكتة تربيتي است كه در خلال معاشرت درست، طرفهاي معاشرت نسبت به برخورد و رفتار همديگر خنثا و بيتوجه نيستند.
نكتة مهم ديگر در معاشرتهاي آموزنده اين است كه حريمها در اثر روزمرگي تعاملات، كمرنگ، نشده و روابط خانوادگي بر اساس احترام به همديگر و آداب و رسوم طرفين برقرار ميگردد (طبرسي، 1385، ص 68). بنابراين، آنچه مورد نظر است تأثير معاشرت نيكو در قالب روابط خانوادگي بر رفتار و عملكرد فرزندان خانواده است. اگر روابط بر اساس موازين شرعي و اصول اخلاقي باشد، برآمدهاي تربيتي و معنوي آن نيز چشمگير، و در غير صورت، زيانبار خواهد بود.
ج. مراودة فراگير: رفت و آمدهاي خانوادگي علاوه بر آثار تكويني، بركات اجتماعي نيز دارد. كودكان و نوجوانان با معاشرت خانوادگي و حضور در مراسم و دعوتهاي خويشاوندي، با دنياي بزرگتر آشنا ميشوند. آنها از خلال نشست و برخاستها، به گنجينههاي پنهان اخلاقي و معاشرتي دست مييابند. در اين ميان، برخي خانواده به بهانههاي گوناگون (اعم از درس، شلوغكاري، برگشت سريع و يا تنبلي) از بردن كودكان و نوجوانان در مهمانيها و ضيافتهاي دوستان و خويشاوندان و آشنايان سرباز ميزنند، در حاليكه بر اساس صراحت روايات، بايد والدين با بردن فرزندان خود، در مراسمها و ضيافتها، بر تجربيات اجتماعي آنها بيفزايند. امام صادق ميفرمايند: «فرزندتان را در هفت سال سوم با خود به همراه ببريد» (كليني، 1407، ج 6، ص 46). در حديث ديگري به همين مضمون، از آن حضرت نقل شده است كه فرمودند: «كودك خود را تا رسيدن به شش سالگي، به دوش حمل كنيد، سپس شش سال ديگر كتاب الهي و احكام شرعي بياموزيد، و سپس هفت سال ديگر او را با خود ببريد و آنگونه كه ميخواهيد تربيت كنيد» (حرّ عاملي، 1409، ج 21، ص 476).
آنگونه كه حضرت بيان نمودهاند، به همراه بردن كودك راه تربيت ويژة شما بر نوجوان را هموار ميسازد. شايد حكمت گفتة مزبور اين باشد كه نوجوانان به سبب روحية سركشي كه دارند در خانه، درسهاي اخلاق تكراري والدين را برنميتابند و بردن آنان به مجامع، هم نگرش آنان را به پيرامون عوض ميكند و هم در خلال ملازمتها، فرصتهايي طلايي نصيب والدين ميشود كه هدايتهاي پدرانه و مادرانة خود را به فرزند منتقل نمايند.
روابط خانوادگي بخشي از روابط عام اجتماعي است. چنانچه والدين در روابط خانوادگي و دعوتها و ضيافتها، فرزندان را به همراه ببرند، در ساير حوزههاي روابط اجتماعي نيز اين حكم جاري است. مگر نه چنين است كه حضرت ابوطالب همين الگو را در تربيت پيامبر به كار گرفت و ايشان را در مسافرتها با خود به همراه ميبرد تا دانش و تجربياتش بيشتر و شخصيتش مستحكمتر گردد؟ (يعقوبي، 1371، ج 1، ص368-370) در سيرة امام علي نيز آمده است كه حضرت وقتي به بازار ميرفتند يكي از فرزندانشان را با خود به بازار ميبردند (ديلمي، 1412، ج 2، ص 222).
3. شركت در مراسم مذهبي: يكي از راههاي مديريت الگوپذيري نوجوان مشاركت در مراسم مذهبي است. حضور در مراسم مزبور، پيامدهاي تربيتي فراواني دارد. مهمترين آن رونق بخشيدن به آيينهاي مذهبي و تقويت انگيزش افراد است. در ضمن مراسم مذهبي، عواطف انسان براي انجام مراسم عبادي و پايبندي به اعمال ديني تحريك ميگردد. امام رضا علت نماز جماعت را رونق گرفتن توحيد و اخلاص معرفي نموده، تعاون، كنترل و حصول تقوا را بخشي از كاركردهاي آن ذكر نمودهاند. آن حضرت علت تشريع نماز جماعت را چنين بيان ميدارند: «اگر از فلسفة تشريع نماز جماعت پرسيده شود، در جواب بايد گفت: جماعت براي اين قرار داده شده است كه اخلاص و توحيد و اسلام و عبادت خدا آشكار، علني و پررونق گردد؛ زيرا آشكار كردن آن حجتي بر اهل شرق و غرب براي خداوند يكتاست... علاوه بر آن نماز جماعت زمينة كمك به يكديگر در كارهاي خير و تقوا و بازداشتن از گناهان الهي را فراهم مينمايد» (شيخ صدوق، بيتا، ج 1، ص 262).
در مجموع، مراسم ديني سبب ميشود كه تعاون و تكافل شكل بگيرد و نظام كنترل اجتماعي استحكام يابد. حضور خانواده در نماز جماعت و بردن فرزندان به نماز جماعت، سبب ميشود كه جوان با الگوي رفتاري در زمينههاي تعاون و تكافل آشنايي يابد و سازوكار كنترل اجتماعي را با جان و دل لمس كند. نماز جماعت نمونهاي است از ديگر مراسم مذهبي نظير زيارت قبور معصومان و مراسم عزاداري براي ايشان. در تمام مراسم مذكور، الگوهاي رفتاري شركتكنندگان معرفي ميشود و از اين طريق، اندوختههاي معرفتي و تجربي نوجوان فزوني مييابد و بستر هدايت و تربيت وي امكانپذير ميشود.
نتيجهگيري
از مباحث انجام شده، به دست ميآيد كه الگوپذيري در نوجوانان يك امر طبيعي و مسبوق به اقتضائات زيستي و اجتماعي است. واكنشهاي احساسي والدين نسبت به الگوپذيري نوجوانان، به سستي روابط خانواده و نوجوان دامن ميزند و اغماض بيحساب و كتاب آنها نسبت به الگوپذيري، موجب انحراف نوجوانان از مسير سلامت و سعادت ميشود. موضع درست در باب الگوپذيري نوجوان، اين است كه والدين با خودداري از افراط و تفريط، پديدة الگوپذيري را مديريت و ساماندهي كنند.
معاشرت و روابط نظاممند خانوادگي و همچنين همانديشي و تفاهم با نوجوان بر سر محورهاي اساسي و بنيادين در الگوپذيري، مسير گرايش نوجوان به الگوپذيري را به سمت تكامل هدايت ميكند. والدين با برقراري ارتباط با خانوادههاي سالم و مراكزي كه در آن انسآنهاي خودساخته رفت و آمد ميكنند زمينة آشنايي نوجوان با افراد سالم را فراهم نموده، به الگوپذيري او از شخصيتهاي اجتماعي، اخلاقي و فرهنگي سالم مدد ميرسانند. خانواده ميتوانند از طريق اطلاعرساني و معرفتبخشي در زمينة ملاكها و معيارهاي هنجارهاي درست اجتماعي، نقد منطقي هنجارهاي خلقالساعه (مد)، و پيامدهاي مثبت و منفي هنجارپذيري و هنجارگريزي، با نوجوان به تفاهم برسند. تفاهم بر سر محورهاي بنيادين در الگوپذيري نظير معيار انتخاب الگو، ثبات شخصيتي الگو، هدفمندي الگوپذيري و در نظر داشتن سعادت دنيوي و اخروي در الگوپذيري بابي ميگشايد تا والدين از گردنة حساس نوجواني و گرايشها و تعلقات اين مرحلة سنّي به خوبي عبور كرده، سلامت نوجوان و در نهايت، سلامت جامعه را رقم بزنند.
- ابنأبيالحديد، عبدالحميد، 1404ق، شرح نهج البلاغه، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي.
- آقا محمديان، حميدرضا، 1384، روانشناسي بلوغ و نوجواني، مشهد، دانشگاه فردوسي.
- تميميآمدي، عبدالواحد، 1366، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- حدادعادل، غلامعلي، 1372، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، تهران، سروش.
- حراني، حسنبن علي، 1380، تحفالعقول عن آل الرسول، ترجمة بهراد جعفرى، تهران، اسلاميه.
- حكيمي، برادران، 1380، الحياة، ترجمة احمد آرام، تهران، فرهنگ اسلامى.
- دهخدا، علياكبر، 1352، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران.
- دهقاني، محسن، 1389، درسنامه حجاب، قم، صبح صادق.
- ديلمى، شيخ حسن، 1412، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم، شريف رضي.
- رفعتجاه، مريم، 1386، «هويت انساني زن در چالش آرايش و مد»، كتاب زنان، ش 38، ص 135-179.
- سيدرضي، محمدبنحسين، 1414ق، نهجالبلاغة، قم، هجرت.
- شرفي، محمدرضا، 1368، مراحل رشد و تحول انسان، چ سوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
- شهرآراي، مهرناز، 1384، روانشناسي رشد نوجوان، تهران، علم.
- شيخ حرعاملى، محمدبنحسن، 1409 ق، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، قم، مؤسسة آلالبيت.
- شيخصدوق، محمدبنعلي بن بابويه، 1404ق، من لا يحضره الفقيه، چ دوم، قم، جامعه مدرسين.
- ___، بيتا، علل الشرائع، قم، داوري.
- ـــــ، 1400ق، امالي الصدوق، چ پنجم، تهران، اعلمي.
- ضرابي، عبدالله، 1379، «نقش و عملكرد مسجد در تربيت»، معرفت، ش 33، ص 61–75.
- طبرسى، عليبن حسن، 1385، مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، نجف، حيدريه.
- طبرسي، حسنبن فضل،1370، مكارم الاخلاق، چ چهارم، قم، شريف رضي.
- عباسي، محمد، 1383، «عوامل فرار دختران از خانه»، معرفت، ش 80، ص 95-110.
- علامهحلى، حسنبن يوسف، 1982، نهجالحق و كشف الصدق، بيروت، دار الكتاب اللبناني.
- كلينى، محمدبن يعقوب، 1407ق، كافي، تحقيق علىاكبر غفارى و محمد آخوندى، چ چهارم، تهران، دارالكتب الإسلامية.
- گيدنز، آنتوني، 1390، جامعهشناسي، ترجمة حسن چاوشيان، چ ششم، تهران، ني.
- مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحارالأنوار، چ دوم، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
- مطهري، مرتضي، 1378، مجموعه آثار، تهران، صدرا.
- مهديزاده، حسين، 1390، فلسفه حجاب، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مهريزي، مهدي، 1385، حجاب، چ چهارم، تهران، كانون انديشه جوان.
- نخعي، زينت، 1385، «علل ضعف پوشش و راهكارهاي بهينه سازي آن»، بانوان شيعه، ش 10، ص 121-130.
- نورى، حسينبن محمدتقى، 1408، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آلالبيت.
- يعقوبى، احمدبن ابىيعقوب، 1371، تاريخ يعقوبي، ترجمة محمد ابراهيم آيتى، چ ششم، تهران، علمى و فرهنگى.
- Kendall, Diana, 2011, Sociology in Our Times, USA, Wadsworth, Cengage Learning.
- TURNER, BRYAN S, 2006, The Cambridge Dictionary of sociology, New York, Cambridge University Press.
 
				
				 
                        
 
  
