اهداف تربیت زیباشناسانه در نظام تربیت رسمی و عمومی، واکاوی دیدگاه علامه طباطبایی در المیزان
Article data in English (انگلیسی)
-
- مقدمه و بيان مسئله
در اين نوشتار، با توجه به اهميت انسان، به عنوان قطب عالم خلقت و نيز نيازها و ويژگيهاي منحصر به فرد وي، به يکي از خصوصيات کمالگراي انسان، در حوزه تعليم و تربيت پرداخته شده است. از سوي ديگر، عليرغم بحثهاي گوناگون پيرامون هنر و نحوة آموزش آن در سطوح مختلف، همچنان با خلأ بزرگي در زمينه توجه به استعدادهاي هنري و جنبههاي مختلف آموزش آن در نظام تعليم و تربيت رسمي و عمومي روبهرو هستيم. ازآنجاکه قرآن کريم به عنوان کاملترين کتاب هدايت انسانها، بيش از هر منبع ديگري، بر خصوصيات آدمي اشراف دارد، در اين تحقيق به بررسي مفهوم زيباييشناسي از ديدگاه قرآن و نيز توجه به اهداف اين ساحت از تربيت انسان، از ديدگاه عالم بزرگ قرآن پرداخته شده است. زيباييشناسي يا «استتيک»، علم به زيبا و فلسفه هنر است. علامه جعفري زيبايي را اينگونه تعريف ميکند: «نموديا پردهاي نگارين و شفاف، که روي کمال کشيده شده است. کمال عبارت است از: قرار گرفتن يک موضوع در مجراي بايستگيها و شايستگيهاي مربوط به خود» (جعفري، 1365، ص73). درحوزه انسانشناسي و نيز زيباييشناسي و تعليم و تربيت، با تأکيد بر آيات قرآن کريم، پژوهشهاي مختلفي انجام، و کتابهايي نگاشته شده است که خود حاکي از اهميت و گسترده بودن موضوعاتِ مرتبط با اين موضوع است. شهيد مطهري ميگويد:
قرآن داراي دو ويژگي است: يکي خصوصيت حقانيت و ديگري ويژگي زيبايي. قرآن کريم، نيمي از موفقيت خود را از اين راه دارد که از مقوله زيبايي است، از مقوله هنر است. قرآن فصاحتي دارد فوق حد بشر و نفوذ خود را مرهون زيبايياش است. فصاحت و زيبايي سخن خودش بهترين وسيله است براي اينکه سخن بتواند محتواي خودش را به ديگران برساند و خود قرآن کريم به اين زيبايي و فصاحت اذعان دارد و اين تأثير مربوط به اسلوب و بيان قرآن، يعني فصاحت و زيبايي آن است: « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ...» (زمر:23)(مطهري، 1368، ص216).
مکارم شيرازي(1382)، در کتاب خود با عنوان مثالهاي زيباي قرآن به بُعدي از ابعاد زيباشناسي قرآن، يعني طرح مثالهاي نغز و گويا ميپردازد. کوچي(1390) در پاياننامه ارشد خود با عنوان فلسفه زيباييشناسي و نقش آن در تربيت عاطفي کودک، با استفاده از روش تحليل محتواي کيفي و با کنکاش در منابع فلسفي زيباييشناسي، به تأثير آن در تربيت عاطفي کودکان پرداخته است. گوديني (1389) نيز در پاياننامه ارشد خود تحت عنوان مطالعه زيباييشناسي در اسلام و دلالتهاي تربيت آن، و با استفاده از روش توصيفي، به بررسي زيبايي به عنوان يک معرفت فطري در نهاد انسان پرداخته است و با استناد به آيات قرآن، مقولة زيباييشناسي را به عنوان يک گرايش فطري و انگيزه تدبر و تعقل در عالم هستي، از سوي قرآن مطرح ميکند. خرقاني (1390) در مقالهاي با عنوان ديدگاه علامه طباطبايي در حوزه زيباييشناسي و اخلاق، به ديدگاه علامه پيرامون چيستي زيبايي و زشتي و نيز رابطه ميان اخلاق و زيبايي ميپردازد. همچنين، صالحي و يارمحمدي (1387)، در مقالهاي با عنوان تبيين تعليم و تربيت اسلامي از ديدگاه علامه و...، به استخراج دلالتهاي تربيتي علامه در انسانشناسي، معرفتشناسي و ارزششناسي ميپردازد. حسينزاده و ديگران (1391)، نيز در مقالهاي با عنوان مفهوم زيبايي در ترکيبات وصفي قرآن و دلالتهاي آن در تعليم و تربيت، اين دلالتها را شامل، توجه به زيباييهاي مربوط به امکانات فردي، روابط بين فردي، توجه به زيباييهاي عيني و نيز زيباييهاي انتزاعي در تعليم و تربيت مييابد.
اين مطالعه بر آن است که با مبنا قرار دادن تقسيمبندي علامه جعفري از زيبايي، به دو سؤال پاسخ دهد: 1. ديدگاه قرآني علامه طباطبايي در مورد زيباييشناسي چيست؟ 2. براساس ديدگاه زيباشناسي علامه طباطبايي، چه دلالتهايي را ميتوان براي اهداف تربيتي در عرصه تربيت زيباشناسانه نظام تعليم و تربيت رسمي و عمومي جامعه اسلامي استخراج کرد؟
-
- روششناسي پژوهش
براي دستيابي به يافتههاي تحقيق، از روش تحليل مفهومي و روش استنتاجي بهره گرفته شده است. بدين منظور، ابتدا شبکة مفهومي از آيات قرآن کريم دربارة زيبايي و کلماتي که به نوعي اين معنا را در ذهن افاده ميکنند، انتخاب گرديد. پس از مشخص شدن «جغرافياي منطقي کلمات» براي مفهوم زيبايي، ديدگاه علامه در خصوص اين مفاهيم تحليل شده است. براي دستيابي به اهداف تربيت زيباشناسانه، از مدل استنتاجي فرانکنا استفاده شده است. بر اساس اين مدل در فلسفههاي هنجارين تعليم و تربيت، دو نوع گزاره لازم است: گزارههاي هنجارين و گزارههاي واقع نگر. گزارههاي هنجارين، که ماهيت تجويزي دارند، خود ميتوانند سه گونه داشته باشند: نوع اول، که در اين پژوهش مورد نظر ما است، ماهيتي فلسفيتر دارد؛ به اين معنا که جزئيات اجرايي را به عهده دستاندرکاران تعليم و تربيت ميگذارد. اين نوع، ساختار شامل، يک مقدمه هنجارين و يک مقدمه واقعنگر و نتيجه، شامل يک مقدمه هنجارين مربوط به هدف در تعليم و تربيت است (باقري، 1389، ص110).
-
- يافتههاي پژوهش
در اينجا، ابتدا ديدگاه علامه طباطبايي در عرصه زيباييشناسي، بر اساس الميزان تبيين گرديده است. سپس متناظر با اين تبيين، اهداف تربيت زيباشناسانه استنتاج گرديده است.
-
-
- الف. زيبايي محسوس در قرآن از ديدگاه علامه طباطبايي
-
مجموعه نقطه نظرات علامه در زمينه زيباييهاي محسوس ذيل مفاهيم انتخابي، «حلي»، «حلية»؛ «جمال»؛ «زخرف»؛ «زينة»، «زينت» و «بهجة»، «بهيج» مورد بررسي قرار گرفته است.
-
-
-
- «حلي»، «حلية»، «حَلي»
-
-
اين واژه، بيشتر به معناي زيور و زينت بيان شده است. در سوره اعراف، آيه 148 «حلي»، به زيورهايي مانند طلا و نقره، که قوم موسي براي تزيين گوسالة خويش به کار بردند، معنا شده است، زيورهايي که موجب گمراهي قوم موسي و ملبس شدن باطل به حقيقت ميشود. همچنين در سوره انسان، آيه 21، کلمه «حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ و..» در بيان و توصيف زينتها و زيباييهاي بهشت به کار رفته است. زينتهايي که زيباييهاي محسوس و عيني را در برابر ديدگاه انسانها تجسم ميبخشد؛ زيرا فطرت زيبابين آدمي، بيش از هر چيز ديگري، با لذات و خوشيهاي دنيوي مانند، لذت شراب خالص و زيبايي حرير و ديبا و نقره و... آشناست. در سوره رعد، آيه 17، واژه «حلية» باز هم در معناي زيور به کار رفته است. همچنين مثالي را در مورد ارزش حق و باطل مطرح ميکند: مانند، کفي که بر روي سيلاب جمع ميشود. در هنگام ساختن زيورآلات از فلزات نيز کفي حاصل ميشود که بيارزش بوده و اصل آن زيوري است که از فلز به دست ميآيد. به اين ترتيب، از اين مثال ملموس به مفهومي عقلاني، يعني استواري و اصالت حق و سستي و ناپايداري باطل و غير حق ميرسد.
بنابراين، واژگان «حلي»، «حلوا» و «حلية»، همگي بر تزيين نمودن و زيبانمايي دلالت دارندکه گاه در جهت توصيف زيباييهاي مادي و در برخي موارد با هدف توصيف زيباييهاي بهشتي و معنوي و از باب تقريب به ذهن و قابل لمس بودن مورد استفاده واقع شده است. اما در نهايت، مفهوم تزيين و آراستن و زيباجلوه دادن، مهمترين وجه کاربرد اين واژگان است.
-
-
-
- «جمال»
-
-
خداوند در سوره نحل، آيه 6 منظره رفت و آمد چهارپايان به چرا و بازگشتن آنها را به عنوان صحنهاي زيبا جلوه ميدهد؛ منظرهاي که زيبايي ثروت و قدرت مادي را براي انسان به نمايش ميگذارد. علامه در تفسير اين آيه مينويسد: «جمال به معناي زينت و حسن منظر است. خداى تعالى مىفرمايد: براى شما در انعام و چهارپايان، دو منظره خوش و زيبايى است: يكى در هنگام بيرون كردن انعام به طرف صحرا در صبح، و ديگرى در هنگام برگرداندن آنها به طرف منزل، در عصر» (طباطبايي، 1334، ج 12، تفسير نحل، آيه6). بنابراين، واژه «جمال»، که نشان از زيبايي مطلق باري است، در آفرينشهاي طبيعي و مادي نيز به علت منشعب شدن از زيبايي خالق جهان به انحاء مختلف جلوه ميکند.
-
-
-
- «زخرف»
-
-
علامه در الميزان جلد 18 آورده است: كلمه «زخرف» به معناى طلا و يا به معناى مطلق زينت است. در مجمع البيان گفته شده: كلمه «زخرف» به معناى كمال زيبايى هر چيز است. از همين جهت، طلا را هم «زخرف» مىگويند. وقتى گفته مىشود: «زخرفه زخرفة»، معنايش اين است كه فلان چيز را زينت كرد و زيبايش نمود. باز به همين جهت، نقش نگار و تصاوير را زخرف مىگويند، و آراستگيها به وسيله طلا و زيورآلات چيزي جز متاع دنياي ناپايدار و فاني نيست. در اين آيه مراد از «آخرت» به قرينه مقام، زندگي آخرت است. البته زندگي با سعادت آخرت. گويا زندگي اشقيا جزء زندگي به شمار نميآيد (طباطبايي، 1334، ج18، تفسير زخرف، آيه35) و در سوره اسراء، آيه 93، عبارت «بيت من زخرف» اينگونه معني شده که:... خانهاي از طلا داشته باشي، که خطاب مردم به رسول خداست که گفتند: يا آسمان را بر سر ما قطعه قطعه فرو ريزى «او تاتى باللّه والملائكة قبيلا» و يا خدا و ملائكه را در مقابل چشم ما حاضر كنى تا آنها را ببينيم «او يكون لك بيت من زخرف» و يا خانهاى از طلا داشته باشى «او ترقى فى السماء» و يا به آسمان بالا روى «ولن نؤمن لرقيّك» و هرگز به بالا رفتنت ايمان نياوريم «حتى تنزل علينا» تا آنكه بر ما نازل كنى «كتاباً نقرؤه» كتابى را كه بخوانيم (طباطبايي، 1334، ج13، تفسير اسراء، آيه 93). اين واژه ناظر به زيبايي مادي و ملموس و نيز فاني است که البته نشانة ثروت و قدرت نيز ميباشد و در قرآن کريم به جهت تقريب مفهوم زيبايي و آراستن، به ذهن استعمال شده است.
-
-
-
- «زينة»، «زينت»
-
-
در سوره يونس، آيه 24، كلمه «زخرف» به معناى زينت و نيز به معناى بهجت است، و جمله «لم تغن» از ماده «غنى» است كه اگر در مورد مكان استعمال شود؛ يعنى گفته شود: «فلان غنى فى المكان»، معنايش اين مىشود كه فلانى در فلان مكان اقامت گزيد و اقامتش در آن مكان طولانى شد (ر.ك: موسوي همداني، 1374، ج10). در اين آيه، از زيباييهاي طبيعت با لفظ «آراسته شدن زمين» با گياهان تعبير شده است. که نهايت زيبايي و خرمي را به وجود ميآورد. در سوره يونس، آيه 88، کلمه «زينة» که در مورد وضعيت فرعون و درباريانش به کار رفته، حاکي از اين است که زينت و اموال آنان، بنا به خواست پروردگار موجب گمراهي و سختي دل و در نتيجه، عذاب اخروي کفار خواهد شد. علامه در خصوص مفهوم «زينة» در اين آيه آورده است: «كلمه «زينة» بناء نوع از مصدر «زين» به معناى آراستن است، و آن حالت و وضعى است كه موجودى، آن را به خود ميگيرد و موجب مىشود كه موجودى ديگر جذب به آن شود و نسبت بين زينت و مال نسبت عموم من وجه است؛ زيرا بعضى از زينتها مال نيست و چيزى نيست كه مورد معامله قرار گيرد و در مقابل آن، مالى بدهند، مانند خوشصورتى و قامت موزون، و بعضى از مالها هم زينت نيست، مانند چهارپايان و اراضى، و بعضى از زينتها هم مال و هم زينت است، مانند زيورآلات. اينكه در آيه شريفه، بين زينت و مال مقابله شده و آن را در مقابل اين قرار داده، به ما ميفهماند كه منظور از زينت، تنها جهت زينت است، با قطع نظر از ماليت آن (طباطبايي، 1334، ج10، يونس، آيه 188).
در ذيل تفسير سوره ق، آيه 6 آمده است:
منظور از اينکه فرمود: آسمان را زينت داديم، اين است كه ستارگان درخشان را با آن جمال بديعى كه دارند، در آسمان آفريديم. پس خود ساختمان اين بناى بديع با آن جمال خيره كنندهاش، و با اينكه هيچ ترك و شكافى در آن نيست، صادقترين شاهد بر قدرت قاهره، و علم محيط او به تمامى خلائق است (همان، ج18، ق:6). در سوره اعراف، آيه32، ذكر طيبات از رزق و عطف آن بر زينت و قرار داشتن اين عطف در سياق استفهام انكارى، اين معنا را مىرساند كه اولاً، رزق طيب داراى اقسامى است. ثانياً، زينت خدا و رزق طيب و عقل و فطرت را هم شرع، اباحه كرده است. اين اباحه وقتى است كه استفاده از آن از حد اعتدال تجاوز نكند وگرنه جامعه را تهديد به انحطاط نموده، شكافى در بنيان آن ايجاد مىكند كه مايۀ انهدام آن است و كمتر فسادى در عالم ظاهر مىشود و كمتر جنگ خونينى است كه نسلها را قطع و آبادىها را ويرانسازد و منشأ آن اسراف و افراط در استفاده از زينت و رزق نبوده باشد (همان، ج8، اعراف:32).
در سوره حجر، آيه 39، شيطان زينت دادن امور دنيا را وسيله گمراهي فرزندان آدم قرار ميدهد و باطل و گناهان را در نظر بشر زينت ميدهد، همانگونه که با اغواي آدم و همسرش، ايشان را از راه حق دور و گمراه نمود (همان، ج12، حجر:32).
در سورۀ نحل، آيه 8، خلقت چهارپايان براي آدمي، علاوه بر منافع مختلف، مايۀ زينت و جمال تعبير شده است (همان، ج12، نحل:8). در سوره کهف، آيه7، كلمه «زينت» به معناى هر امر زيبايى است كه وقتى منضم به چيزى شود، جمالى به او مىبخشد، به طورى كه رغبت هر كسى را به سوى آن جلب مىكند. هدف از خلق زينت بر روى زمين آزمايش انسانها و تميز نيك و بد بر اساس اعتقاد و عمل است.
در سوره کهف، آيه 28، علامه اين تعبير را آورده که به خاطر زينتهاي دنيا، نبايد از عابدان راستين درگاه الهي غافل شد؛ زيرا جنبه منفي زينتها و آراستگيهاي محسوس و دنيوي، غفلت از حقايق و واقعيتهاست. در سوره کهف، آيه 46، علاقه بشر به مال و فرزندان به عنوان زينتهاي فريبنده و زودگذر مطرح شده است و کارهاي نيک ارزشمندتر و بهتر ميباشند (طباطبايي، 1334، ج13، کهف، آيه 7، 28،46).
در سوره صافات، آيه 6، خداوند ستارگان را موجب زينت و زيبايي و آراستگي آسمان بيان نموده است. علامه در خصوص آراستن و زينت ميگويد:
مراد از «زينت» هر چيزى است كه به وسيله آن چيز ديگرى را آرايش دهند و زيبا سازند. و كلمه «كواكب» عطف بيان و يا بدل از زينت است و در كلام خداى سبحان مسئله زينت دادن آسمان دنيا به وسيله ستارگان مكرر آمده است (همان، ج13، صافات:6).
در سوره حديد، آيه20، كلمه «زينت»، به اصطلاح علم صرف بناى نوع است؛ يعنى مىفهماند كه مثلاً فلانى به نوعى مخصوص خود را آراسته، و چهبسا منظور از آن، وسيله آرايش باشد و به اين منظورش استعمال كنند و آرايش، عبارت از آن است كه چيز مرغوبى را ضميمه چيز ديگرى كنى، تا مردم به خاطر جمالى كه از اين ضميمه حاصل شده، مجذوب آن چيز شوند، و زينتهاي دنيا موجب غرور و خودبيني در افراد شده و از غفران و لطف الهي دور ميشوند (همان، ج19، حديد:20).
در سوره هود، آيه 15، خداوند صرف همة اوقات و توان خود در جذب زينتها و آراستگيهاي دنيوي را سبب دوري از غفران و رحمت الهي ميداند (همان، ج10، هود:15).
در سوره قصص، آيه60، داشتههاي دنيوي انسانها را زينتهاي ظاهري دانسته و آنچه نزد پروردگار است را پايدار تعبير نموده است. پس جا دارد كه آن زندگى را و آن ثوابها را بر زندگى دنيا و متاع و زينت آن مقدم بداريد؛ اگر عقل داشته باشيد. علامه در تفسير معناي اين آيه، آورده است که: «... كلمه «زينه» به معناى هر چيزى است كه به چيزى منضم شود، و آن را جمال و حسنى ببخشد، و كلمه «حياة الدنيا» به معناى زندگى زودگذر و پايانپذيرى است كه از زندگى آخرت، به ما نزديكتر است، و در مقابل آن زندگى آخرت است كه جاودانى و ابدى است. در سوره قصص، آيه 79، غرق در زينت بودن قارون در نظر جاهلان قومش، نشان از بهره عظيم وي از ثروتهاي دنيوي و سعادتمندي او بود» (همان، ج16، قصص:60، 79)؛ به اين معنا که زينتها نشان از زيباييهاي دنيوي دارند که آن هم در نزد غافلان به سعادتمندي تعبير ميشود. در نهايت، اينکه واژه «زينت» به جهت بيان مفهوم زيبايي به کار ميرود به اين معنا که چيزي و يا موردي موجب زيبا شدن چيزي شود که خواه اين زينت مادي باشد و يا معنوي و اخلاقي.... همچنين، زينت دادن چيزها و يا امور با اهداف مختلف و از سوي عوامل گوناگون صورت ميپذيرد. مانند زينت دادن طبيعت با امور مختلف، که نشان از لطف و نيز قدرت خداوند دارد، يا زينت دادن اعمال زشت با قصد اغواي انسانها از سوي ابليس. زينت يافتن امور مادي با هدف امتحان الهي و تشخيص مؤمن از غيرمؤمن از سوي خداوند انجام ميشود که اينها همگي موارد مختلف معناي زينت ميباشد (که در آيات فوق به اين موارد اشاره گرديد).
-
-
-
- «بهجة»، «بهيج»
-
-
در سورۀ نمل، آيه60، خرمي و سرسبزي بوستانها را به بهجت و شادابي تشبيه نموده است. در مجمع البيان آمده است: «ذات بهجه»؛ يعنى چيزى كه داراى منظرهاى نيكو است كه هر كس آن را ببيند، مبتهج و خوشحال مىگردد (همان، ج15، نمل:60)؛ به اين معنا که روياندن گياهان و خرمي و زيبايي آنها موجبات شادي و نشاط را براي انسانها بوجود ميآورد. در سوره ق، آيه 7، كلمه «بهيج» از ماده بهجت است. صاحب مجمع البيان، «بهجت»، را به معناى آن حُسنى گرفته كه مانند گلها و درختان خرم و باغهاى سبز، ديدنش لذتآور است. بعضى هم گفتهاند: مراد از «بهيج» مبهوج است؛ يعنى چيزى كه هر كس با آن اظهار مسرت و خوشحالى مىكند.
و مراد از «روياندن هر جفتى بهيج» روياندن هر نوعى از گياهان خوشمنظر است (طباطبايي، 1334، ج18، ق:7). در اين آيه، رويش گياهان زيبا را ماية مسرت و شادي آدمي ميداند. در اواخر سوره حج، آيه 5 به روند زندگي انسان از تولد تا پيري و مقايسه آن با تغييرات فصول ميپردازد و زميني را مثال ميآورد که گياهان مسرتبخش و زيبا در فصل بهار در آن ميرويند: «و انبتت من كل زوج بهيج»؛ يعنى زمين بعد از آنكه ما بر آن آب نازل كرديم، از هر صنف از اصناف گياهان داراى بهجت؛ يعنى خوشرنگ، و داراى برگ و گل خندان برويانيد (همان، ج14، حج:5). اين واژه و مشتقات آن معناي طراوت، شادابي و سرزندگي را خصوصاً در مورد طبيعت افاده ميکند که خود موجبات انبساط و شادي را در انسان فراهم ميآورد. پس زيبايي و خرمي مظاهر طبيعي، موجب زيبايي و خوشي احوال انسان ميشود. در قرآن کريم، از واژه «بهجة» و «بهيج»، براي بيان اين زيبايي و انبساط خاطري که از برخورد با اين زيبايي در فرد ايجاد ميشود، استفاده شده است. چون به نوعي اين کلمات نشان از زيبايي و لذت دارند، در اين نوشتار مورد استفاده واقع شده است.
-
-
- ب. زيباييهاي معقول در قرآن از ديدگاه علامه طباطبايي
-
در بحث از زيباييهاي معقول طبق ديدگاه علامه جعفري، اين نوع زيباييها نمود عيني و برون ذاتي از انسان ندارند، بلکه بيشتر نمودي زيبا و نيک در روح و ذهن انسان پديد ميآورند. در واقع، از تأثير و جذبه اين نوع زيبايي در ذهن آدمي، بسياري از نمودهاي مادي و عيني (هرچند عادي و نازيبا)، زيبا ديده ميشوند. با اين برداشت از زيبايي معقول، اين نوع از زيبايي در آياتي چند از قرآن کريم که متضمن کلمات، جمال، زخرف، زينة و سرور ميباشند، مورد واکاوي قرار گرفته است.
-
-
-
- جمال
-
-
خداوند در سوره يوسف، آيات 18 و83، ذيل عبارت «فصبر جميل»، صبر را مورد مدح قرار داده و آن را خوب تعبير نموده است (به اين معنا که در شرايط حضرت يعقوب، صبر همراه با توکل از هرکاري نيکوتر و بهتر است). معناى صبر، كه يكى از فضايل است، اين نيست كه آدمى چون زمين مرده زير دست و پاى ديگران بيفتد، مردم او را لگدكوب كنند، بلكه صبر عبارت است از: اينكه انسان در قلب خود استقامتى داشته باشد كه بتواند كنترل نظام نفس خود را در دست گرفته، دل خود را از تفرقه و نسيان تدبير و خبط فكر و فساد رأى جلوگيرى كند. پس صابران، کسانى هستند كه در مصائب استقامت به خرج داده و از پا در نمىآيند. صبر، توأم با توكل كارساز است. از همينجا، معلوم مىشود كه صبر چه فضيلت بزرگى است، و چه راه خوبى است براى مقاومت در برابر مصائب و شكستن سورت[1] و شدت آن (طباطبايي، 1334، ج11، يوسف:18). در سوره حجر، آيه 85، در عبارت «فاصفح الصفح الجميل»، عفو و گذشت به زيبايي و جمال معنا شده است؛ زيرا معني اضافي که در صفح هست، عبارت است از: روى خوش نشان دادن، پس معناى «صفحت عنه»، اين است كه علاوه بر اينكه او را عفو كردم، روى خوش هم به او نشان دادم (همان، ج12، حجر:85). پس عفو بخشش زيبايي و ارزشي مضاعف مييابد اگر با روي خوش و رضايت قلبي و ظاهري باشد. در سو ره مزمل، آيه 10 در عبارت «هجراً جميلاً»، ابتدا رسول خدا را در برابر زخمزبانهاي مشرکانه صبر، و سپس، به قهر فراميخواند، اما قهري که ملايم و خوشايند و سازنده باشد. علامه در الميزان آورده است: «و مراد از «هجراً جميلاً، قهر كردن»، به خوبى به طورى كه از سياق برمىآيد اين است كه با آنان به حسن خلق معامله نموده و به خيرخواهى به سوى حق دعوتشان كند» (همان، ج20، مزمل:10). در سوره احزاب، آيات 28 و 49 عبارت «سراح جميل» به اين معناست كه بدون خصومت و مشاجره و بد و بيراه گفتن، او را طلاق دهد (همان، ج16، احزاب:28، 49). به اين معنا که يک عمل مکروه مانند طلاق، که در واقع گسستن پيوند زندگي و خانواده است و به نظر بسياري فاقد زيبايي است، اگر با لطف و مهرباني و عدالت توأم شود، ميتواند زيبا و نيک تعبيرگردد. واژة «جمال»، وقتي در باب مفاهيم معنوي به کار ميرود، نوعي زيبايي معقول و غيرمادي را افاده ميکند. مانند: صبر زيبا، قهر زيبا، طلاق زيبا و...که در آيات فوق مورد اشاره واقع گرديده است.
-
-
-
- زخرف
-
-
در سورۀ انعام، آيه 112 عبارت «زخرف القول»، به معناي سخنان فريبنده است؛ سخناني که از سوي ديونهادان و شياطين جني، با هدف فريب و به اشتنباه افکندن مردم بيان ميشود. در اين آيه، آراستن سخن به قصد فريب و وسوسه، نشان از تأثير زيبايي در انحراف و گمراهي از مسير هدايت و حقيقت دارد. اين مسئله، لزوم تربيت زيباشناسي را بيشتر مورد تأکيد قرار ميدهد؛ زيرا از رهگذر زيباييهاي معقول و غيرحسي، بسياري از تشتتها و کژيها در رفتار خلق بروز مييابد (همان، ج7، انعام:112). بنابراين، واژۀ زخرف که به لحاظ لغوي طلا معنا شده است، وقتي در مفاهيم معنوي استعمال ميشود، شامل زيبايي فرامادي و معقول ميشود. مانند: زخرف القول.
-
-
-
- «زينة»
-
-
در معناي سوره انعام، آيه 43 آمده است:
اينان در مواقع برخورد با ناملايمات و بليات هم به سوى پروردگار خود رجوع نكرده، در برابرش تذلل ننمودند، و دلهايشان تحت تأثير قرار نگرفته، همچنان سرگرم اعمال شيطانى خود شدند؛ اعمالى كه آنان را از ياد خداى سبحان باز مىداشت و به اسباب ظاهرى اعتماد نموده خيال كردند كه اصلاح امورشان همه بستگى به آن اسباب دارد، و آن اسباب مستقل در تأثيرند (طباطبايي، 1334، ج7، انعام:43).
در سوره انعام، آيه 108، به آراستن و زينت دادن اعمال به وسيله خداوند اشاره شده است؛ به اين معنا که وجود لذايذ در اعمال، که از سوي خداوند تعبيه گرديده، عامل مهمي در جلب تمايل انسان به انجام امور مختلف حياتي است. در الميزان آمده است:
«زينت»، هر چيز زيبا و دوست داشتنى است كه ضميمه چيز ديگرى مىشود و به آن زيبايى ميبخشد و آن را مرغوب و محبوب قرار مىدهد و طالب زينت به طمع رسيدن به آن حركت مىكند. در نتيجه، از فوايد آن چيز هم منتفع مىشود. به هر حال، انسان در هر عملى كه انجام مىدهد، لذتى را در نظر مىگيرد كه يا لذت مادى و بدنى است. مانند لذت طعام، شراب، نكاح و امثال آن، و يا لذت فكرى است مانند لذت دوا، ترقى و... اين لذايذ است كه عمل و متعلقات عمل انسان را در نظر انسان زينت مىدهد، و خداوند هم به وسيله همين لذايذ آدمى را تسخير كرده، اگر اين لذايذ نبود بشر درصدد انجام هيچ عملى برنمىآمد و در نتيجه نظام زندگى مختل مىشد، و افراد از بين رفته، نوع بشر منقرض ميگشت و حكمت تكوين و ايجاد بدون شك لغو ميگرديد (همان، ج7، انعام:108).
در اينجا زينت دادن اعمال و زيبا جلوه نمودن زشتيها به وسيلة شيطان، نشان از تأثير مخرب زيبايي معقولي است که در مسير انحراف و گمراهي قرار گرفته است. اين امر موجب سختي و قساوت دلهاي انسانها ميشود. همچنين، تزيين اعمال از سوي خداوند و درک التذاذ، ناشي از اعمال نيک، جلوهاي از زيبايي معنوي و معقول محسوب ميگردد.
-
-
-
- «سرور»، «مسرور»
-
-
سورۀ انسان، آيه 11، به روي خندان و دل شادمان انسانهاي نيک، در روز سخت قيامت ميپردازد. علامه طباطبايي، در تفسير اين آيه ميگويد: كلمه «نضره» به معناى بهجت و خوشرويى و كلمه سرور در مقابل اندوه است. معناى آيه اين است كه خداى تعالى ايشان را حفظ و شر آن روز را از ايشان منع كرد، و با بهجت و سرور با ايشان روبهرو شد. پس اين طايفه در آن روز خوشحال و مسرورند. همچنانكه در جاى ديگر فرمود: «وجوه يومئذ ناضره» (طباطبايي، 1334، ج20، انسان:11). خداوند در سوره انشقاق، آيات 7ـ13 خلاصهاي از موقعيت خوشحالان و بدحالان را در روز حساب و هنگام رويارويي با نامه اعمال خود به تصويرکشيده است. علامه در اين رابطه مينويسد:
... او در ميان اهلش مسرور بود، و از مال دنيا كه به او مىرسيد خوشحال مىشد، و دلش به سوى زينتهاى مادى مجذوب مىگشت و همين باعث مىشد كه آخرت از يادش برود و خداى تعالى انسان را در اين خوشحال شدن مذمت كرده، و آن را فرح بيجا و بغير حق دانسته، مىفرمايد: «ذلكم بما كنتم تفرحون فى الارض بغير الحق و بما كنتم تمرحون»(انشقاق:13) (همان، ج20، انشقاق:7ـ13).
پس ميتوان روي خوش و شادماني مؤمنان در روز سخت آخرت را به زيبايي و نيکرويي حاصل از اعمال خير دنيوي تعبير نمود. اين خود، جلوهاي از زيبايي معقول و معنوي است که در واژۀ «سرور» قابل تأمل ميباشد. همچنين در آيات ادامه، پس از بيان نحوة دادن نامه اعمال انسانها، چگونگي حالات آن را نيز در مواجهه با آثار اعمالشان بيان نموده است. پس گناهکاران وضعيتي اسفناک، و توأم با غم و اندوه داشته و در مقابل، از چهرههاي خوشحال و خندان نيکوکاران، ميتوان دريافت که از وضعيت اعمالشان خوشحال و رضايتمندند. و همچنين، نمودي آشکار از زيباييهاي معقول و غيرمادي است.
-
- اخلاق، جنبهاي از زيبايي معقول
در ادامه، مواردي از مصاديق زيباييهاي معقول، تحت عنوان فضايل و ملکات اخلاقي از ديدگاه علامه طباطبايي، به دليل جايگاه اساسي آن در تربيت زيباشناسانه مورد بررسي قرار گرفته است.
-
-
- احسان در حق والدين
-
علامه طباطبايي، صفت اخلاقي و زيباي «احسان در حق والدين» را در سوره بقره، آيه 83 چنين بيان نموده است:
پس از عهد و پيمان انسان که جز خداي يکتا را پرستش نکند، عبارت «و بالوالدين احساناً»، نشان از اهميت اين فعل زيبا و نيک دارد، به گونهاي که پس از مسئلۀ توحيد، نيکي و احسان به پدر و مادر در اولويت بعد قرار دارد و در الميزان ميبينيم که: «و بالوالدين احساناً»؛ اين جمله امر و يا بگو خبرى بمعناى امر است، و تقدير آن «احسنوا بالوالدين احساناً، و ذى القربى، و اليتامى، و المساكين» ميباشد، در طبقاتي كه امر به احسان به آنان نموده، ترتيب را رعايت كرده، اول آن طبقهاى را ذكر كرده، كه احسان به او از همه طبقات ديگر مهمتر است؛ اول پدر و مادر را ذكر كرده، كه پيداست از هر طبقه ديگرى به احسان مستحقترند؛ چون پدر و مادر ريشه و اصلى است كه آدمى به آن دو اتكا دارد و بعد، خويشاوندان و... (طباطبايي، 1334، ج1، بقره:83). همچنين در نساء، آيه 36، پس از امر به پرستش خداوند و ترک شرک نسبت به او، موضوع نيکي به والدين را ذکر نموده است. اين جمله، دعوت به توحيد مىكند، اما توحيد عملى و آن اين است كه شخص موحد، اعمال نيك خود را كه از آن جمله احسان مورد بحث است، صرفاً به خاطر رضاى خداى تعالى انجام دهد. كلمه «بذى القربى» عطف است به كلمه «بالوالدين»، و همچنين كلمات بعد، كه همه عطف به آنند، و معناى كلمه «ذوالقربى» خويشاوند و... (همان؛ نساء:36). در انعام، آيه 151، محرماتى را بيان مىكند كه اختصاص به شريعت معينى از شرايع الهى ندارد و آن محرمات عبارت است از: شرك به خدا، ترك احسان به پدر و مادر و اين خود بهترين دليل است بر اينكه عقوق والدين بعد از شرك به خداى بزرگ، در شمار بزرگترين گناهان و يا خود، بزرگترين آنهاست (همان، ج7، انعام:151).
-
-
- قرضالحسنه
-
در سورههاي حديد، آيات 11 و 18 و تغابن، آيه 17، عبارت «قرضاً حسناً» به معناي قرض خوب و نيکويي است که به خدا داده ميشود و خدا برايش اجري ارجمند دارد. در الميزان آمده است:
خدا در آخرت قرض خود را به اضعاف مضاعف ادا مىكند، و اجرى كريم هم مىدهد و اجر كريم، اجرى است كه در نوع خودش پسنديدهترين باشد و اجر اخروى همينطور است؛ چون اجرى است مافوق آنچه ممكن است به تصور درآيد. منظور از «اقراض خداى تعالى» انفاق در راه خداست. اگر اين عمل را قرض دادن به خدا، و آن مال انقاق شده را قرض حسن خوانده، به اين منظور بوده كه مسلمين را به انفاق ترغيب كرده باشد (همان، ج19، حديد:11و18).
و اين تعبير قرض نيکو و زيبا، نشان از اين دارد که وقتي در راه خدا بخشي از مال خود را قرض دهي، خداوند به پاداش اين کار زيبا و نيک اجري کريم به تو خواهد داد؛ يعني مضاعف و چند برابر آن مقدار در دنيا و پاداشي کريمانهتر در آخرت و درک اين زيبايي اخلاقي، براي هر فردي امکانپذير است.
-
-
- امربه معروف و نهي از منکر
-
خداوند، در سوره آلعمران، آيات 104و110، ملاک رستگاري و سعادتمندي انسان و برتري امتها نسبت به ديگران را فعل زيبا و نيک «امر به معروف و نهي از منکر» عنوان کرده است. علامه در اين باره آورده است:
امر به معروف و نهى از منكر، از لوازم و واجبات اجتماع معتصم به حبل اللّه است. دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر، از امورى است كه اگر واجب باشد طبعاً واجب كفايى خواهد بود؛ چون بعد از آنكه فرضاً يكى از افراد اجتماع اين امور را انجام داد، ديگر معنا ندارد كه بر ساير افراد اجتماع نيز واجب باشد كه همان كار را انجام دهند. و نيز درباره آيه 110، سوره آلعمران در الميزان آمده است: شما گروه مسلمانان بهترين امتى هستيد كه خداى تعالى آن را براى مردم و براى هدايت مردم پديد آورده و ظاهر ساخت. چون شما مسلمانان همگى ايمان به خدا داريد، و دو تا از فريضههاى دينى خود يعنى امر به معروف و نهى از منكر را انجام مىدهيد و معلوم است كه كليت و گستردگى اين شرافت بر امت اسلام، از اين جهت است كه بعضى از افرادش متصف به حقيقت ايمان، و قائم به حق امر به معروف و نهى از منكرند (طباطبايي، 1334، ج3، آلعمران:110).
همچنين، در سوره توبه آيه 71، انجام امر نيکوي امر به معروف و نهي از منکر را بر اساس ولايت و سرپرستي برخي از افراد جامعه بر بعضي ديگر طرح ميکند و در قلمرو ارزشي واجباتي چون، نماز و زکات بيان ميگردد. بنابراين انجام اين فعل زيبا، و احساس لذت از آن جلوهاي وثيق از زيباييهاي اخلاقي و رفتارهاي اجتماعي است.
-
-
- قول و سخن نيکو
-
خداوند در سوره اسراء آيه 53، عامل ايجاد کدورت و دشمني بين انسانها را از سوي شيطان، عدم انتخاب سخن و قول نيکو و مناسب ميداند؛ زيرا بسياري از دشمنيها از قول و سخن ناسنجيده و ناروا به وجود ميآيد. علامه در باب اين آيه آورده است: «امر به خوشزبانى و اجتناب از درشتگويى و معناي جمله «التى هى احسن» كلماتى است كه احسن و از نظر مشتمل بودن بر ادب و خالى بودن از خشونت و ناسزا و توالى فاسده ديگر، نيكوتر باشد» (همان، ج13، اسراء:53). در سوره نحل آيه 125، دعوت به راه هدايت از طريق پند و در صورت اقتضاء مجادلهاي نيکو، توصيه شده است. علامه طباطبايي در اين مورد ميگويد:
خداى سبحان داناتر است به حال كسانى كه از دين حق گمراه گشتند، همچنانكه او داناتر است به حال راهيافتگان، پس او مىداند تنها چيزى كه در اين راه مفيد است همانا حكمت و موعظه و جدال است، اما نه هر موعظه و جدال، بلكه مراد موعظه حسنه و جدال احسن است. از اينجا روشن مىشود كه حسن موعظه از جهت حسن اثر آن در احياي حق مورد نظر است و حسن اثر وقتى است كه واعظ خودش به آنچه وعظ مىكند متعظ باشد، و جدال، از موعظه بيشتر احتياج به حسن دارد. به همين جهت، خداوند موعظه را مقيد كرده به حسن ولى جدال را مقيد نمود به احسن (بهتر) (طباطبايي، 1334، ج12، نحل:125).
در سوره فصلت، آيه 33، برترين انسانها را داراي صفت خوشگفتاري و نيز عامل به عمل نيک و پسنديده ميداند و در الميزان آمده است:
پس اگر كسى اعتقاد به اسلام و عمل صالح داشت، آنگاه به سوى خدا دعوت كرد، سخنش احسن القول خواهد بود، براى اينكه احسن القول عبارت است از: سخنى كه به حقيقت نزديكتر، و نيز سودمندتر باشد، و هيچ كلمهاى به حق نزديكتر و نيز سودمندتر از كلمه توحيد نيست، براى اينكه اين كلمه آدمى را به سوى حاق سعادتش رهنمون مىشود (همان، ج 17، تفسير فصلت:33).
خداوند، در سوره زمر آيه 18، به صراحت، هدايت يافتن و خردمندي را منوط به پيروي از احسن القول و سخن دانسته است. علامه چنين ميگويد:
پس بهترين قول آن قولى است كه آدمى را بهتر به حق برساند، و براى انسان خيرخواهانهتر باشد و انسان فطرتاً اين طور است كه حسن و جمال را دوست مىدارد و به سويش مجذوب مىشود، و معلوم است كه هر چه آن حسن بيشتر باشد، اين جذبه شديدتر است. پس جمله «الّذين يستمعون القول فيتبعون احسنه»، مفادش اين است كه بندگان خدا طالب حق و رشدند، به هر سخنى كه گوش دهند، بدين اميد گوش مىدهند كه در آن حقى بيابند و مىترسند كه در اثر گوش ندادن به آن، حق از ايشان فوت شود (همان، ج17، زمر:18).
با اين حال گزينش سخن نيک علاوه بر زيبايي فينفسه، موجبات انبساط خاطر از فهم و تفهيم سخنان زيبا را نيز موجب ميشود، و اين زيبايي اخلاقي، همانند نور در روابط افراد جاري شده و به تدريج تأثيرات زيبا را سبب ميگردد.
-
-
- مشورت در امور
-
در سورههاي آلعمران آيه 159 و شوري آيه 38 آمده است؛ خداوند مشورت در امور را به همراه توکل بر او امري پسنديده و نيک ميداند که سبب جلب ياري خداوند در کارها ميشود و همچنين مشورت در کارها، در راستاي پذيرش دعوت الهي و برپايي نماز و انفاق عنوان شده است. علامه طباطبايي، درباره اين آيات ميگويد:
مؤمنين آنهايند كه هر كارى مىخواهند بكنند، در بينشان شورايى مىشود كه پيرامونش مشورت مىكنند و از گفتار بعضى از ايشان برمىآيد كه كلمه «شورى» مصدر است، و بنا به گفته آنان معنا چنين مىشود: كار مؤمنين مشاورت در بين خويش است و در به دست آوردن و استخراج رأى صحيح دقت به عمل مىآورند و به اين منظور به صاحبان عقل مراجعه مىكنند و مال خود را در راه رضاى خدا انفاق مىكنند (همان، ج18، شوري:38).
مشورت در کارها، جداي از ايجاد زيبايي در رفتار افراد، زمينهساز اعمال نيک و زيباييهاي اخلاقي در جامعه است.
-
-
- شکرگزاري
-
در سوره اعراف، آيه 74، يادآوري و شکرگزاري از نعمتهاي خداوند، عاملي براي دوري از فساد و فتنه عنوان شده است. علامه نيز معتقد است: يادآوري نعمتهاي الهي موجب رستگاري و هدايت و دوري از دشمني و فساد است (طباطبايي، 1334، ج8، اعراف:74). همچنين، در سوره اعراف، آيه 69، يادآوري و شکرگزاري نعمتهاي خداوندي را عامل نيل به سعادت و نيکروزي ميداند. درخصوص سوره نساء، آيه 147، علامه در الميزان آورده است:
معناى جمله مورد بحث اين است كه اگر شما شكر نعمت خدا را با اداى حق واجب او به جاى آورده و به او ايمان بياوريد هيچ موجبى نيست كه شما را عذاب كند، بلكه خداى عزّوجل شكرگزار شكرگزاران خويش و دارندگان ايمان به خويش است، او عليم است، اين گونه افراد را كه مورد شكرگزارى اويند با ساير موارد اشتباه نمىکند (همان، ج 5، نساء:147).
شکرگزاري ابتدا در مقابل خالق زيباييها مطرح است. در مراحل بعد، تشکر از مخلوقات در مقابل اعمال نيک و زيباي آنها امري بديهي است. اين عمل در زمره زيباييهاي اخلاقي و معنوي قرار ميگيرد.
-
-
- رعايت عهد و امانت
-
علامه طباطبايي در تفسير سوره بقره، آيه 177، آورده است:
صفت وفاي به عهد، هموزن صفاتي چون، صبر و صدق در مورد مؤمنين آمده است. خداى سبحان بعد از ذكر پارهاى از اعمال آنان به ذكر پارهاى از اخلاقشان پرداخته، از آن جمله وفاى به عهدى كه كردهاند و صبر در بأساء و ضراء و صبر در برابر دشمن و ناگواريهاى جنگ را ميشمارد و عهد عبارت است از: التزام به چيزى و عقد قلبى بر آن و هر چند خداي تعالى آن را در آيه مطلق آورده، لكن به طوري كه بعضى گمان كردهاند شامل ايمان و التزام به احكام دين نميشود (همان، ج 1، تفسير بقره:177).
همچنين در سوره آلعمران، آيه 76، لازمۀ تقوا و خداترسي، داشتن صفت زيباي وفاي به عهد و پيمان ذکر شده است. اين انسان، مورد لطف و محبت خداوند واقع ميشود. علامه در باره اين آيه چنين ميگويد:
و مراد از عهد خدا، به طورى كه آيه بعدى مىفرمايد: «ان الذين يشترون بعهد اللّه...»، آن پيمانى است كه خداى عزوجل از بندگان خود گرفته است كه عبارت است از: «تنها او را بپرستند و به او ايمان آورند» و يا مراد از آن، مطلق عهد است كه عهد خدا هم يكى از مصاديق آن است. تقدير كلام چنين است «بلى من اوفى بعهده و اتقى، فان اللّه يحبه، لانه متق و اللّه يحب المتقين»؛ بلى كسى كه به عهد خود وفا كند و پرهيزكار باشد، خدا دوستش مىدارد، براى اينكه چنين كسى مصداق عنوان متقى است و خدا به طور كلى متقيان را دوست مىدارد، پس آن شخص وفادار را دوست مىدارد (همان، ج3، آلعمران:76).
خداوند در سوره توبه، آيه 111، تصريح ميکند که وعدة او مبني بر اعطاي بهشت به مؤمناني که در راه خدا از مال و جان خويش ميگذرند، حق و قطعي است؛ زيرا وفادارترين به عهد و پيمان، خداوند است. خداوند در سوره نحل، آيه 95، انسان را به بها و ارزش عهد و پيمان الهي تذکر ميدهد و علامه ميگويد:
اين آيه مطلق است، و مراد از «عهد خدا» همان عهدى است كه خدا با مطلق بندگان خود بسته، و مراد از «اشتراء» بهاى اندك به وسيله عهد خدا به قرينه ذيل آيه اين است كه آدمى عهد خدا را با چيزى از متاع دنيا معاوضه كند و براى رسيدن به آن متاع، عهد خدا را بشكند؛ آن متاعى كه عوض عهد خدا قرار گرفته ثمن «بها» ناميده شده چون عوض است (طباطبايي، 1334، ج12، نحل:95).
پس پايبندي به عهد نمونة بارزي از زيباييهاي اخلاقي است که پيامدهاي زيباي بسياري به دنبال دارد. از جمله: افزايش اعتماد و اطمينان در روابط اجتماعي، تقويت ايمان به خدا، استمرار مراقبة از اعمال و... .
-
- تحليل ديدگاه علامه طباطبايي نسبت به انواع زيباييها
- الف. زيباييهاي محسوس
- تحليل ديدگاه علامه طباطبايي نسبت به انواع زيباييها
با نظر به واژگاني نظير «حلي»، «حلية» و «حَلي» و يا واژه «جمال»، «زخرف»، «زينة» و «زينت» و نيز «بهجة» و «بهيج»، ميتوان ديدگاه علامه را در عرصه زيباييهاي محسوس و مادي به شرح ذيل خلاصه كرد:
1. زيباييهاي مادي و محسوس در قالب آراستن و زينت دادن به موجودات و طبيعت نشان از قدرت و عظمت خالق زيباييها دارد (اعراف:148؛ انسان:21؛ حديد:20؛ قصص:60).
2. زيباييهاي ظاهري منبعث از صفت مطلق باري و در راستاي اسم اعظم جميل، پروردگار است (نحل:6 و14؛ ق:6).
3. توجه صرف به زيباييهاي ظاهري و محسوس ميتواند زمينه روينمودن به گناه و رويگرداني از زيباييهاي معنوي و اخلاقي را فراهم آورد و گاه هدف از برخورداري از مواهب زيباي مادي، به منظور آزمايش و امتحان الهي، براي نيل به خلوص و دوري از زخارف دنيا ميباشد (حجر:39؛ کهف:7، 28،46).
4. زيباييهاي طبيعت موجب جلب نشاط و لذت بردن از زيباييهاي مادي را براي انسان به وجود ميآورد (اعراف:32؛ نحل:8؛ صافات:6؛ نمل:60).
در نهايت، ميتوان اذعان كرد که ديدگاه زيباشناسانه علامه طباطبايي، حول محور وحدتبخش زيبايي الهي ميگردد و تمامي زيباييها، اعم از محسوس، معقول و اخلاقي از يگانه منبع خير و زيبايي، يعني خداوند تبارک، نشأت يافته و هدف از خلق اين امور زيبا، وصول به خير و جمال مطلق و زندگي به تماميزيبا و کامل، يعني «حيات پاک و طاهر» ميباشد.
-
-
- ب. زيباييهاي معقول
-
ديدگاه زيباييشناسي علامه طباطبايي در مورد زيباييهاي معقول در قالب واژههايي مانند «جمال، جميل» (يوسف:18، 83؛ حجر:85؛ مزمل:10؛ احزاب28، 49)؛ «زخرف» (انعام:112)؛ «زينة» (انعام:43 و 108) «سرور، مسرور» (انسان:11؛ انشقاق:7ـ 13)، که در متن آيات مربوط به آنها مستتر و قابل استنباط ميباشد. به اين ترتيب، علامه صبري را داراي زيبايي ميداند که همراه با توکل و با هدف قرب به خدا باشد. همچنين عفو و گذشت را با عبارت «فالصفح الجميل»، چنين تفسير نموده که عفو و اغماض در صورتي ميتواند به گونة زيبايي معقول دريافت گردد که همراه با روي خوش و نيکو نشان دادن باشد؛ يعني عفو ملازم با روي خوش، زيبا و جميل است. درباره واژه «زخرف»، عبارت «زخرف القول»، به معناي سخنان فريبندهاي است که از سوي شيطان و ايادي او به قصد ايجاد انحراف و فريب و وسوسه در مسير هدايت فرد ايجاد ميشود. اين نمونهاي از استفاده از زيبايي معقول و غيرمادي در ايجاد گمراهي از مسير هدايت ميباشد. در خصوص واژه «زينة» در آيۀ 43 سوره مبارکه انعام، زينت دادن اعمال و زيبا جلوه نمودن زشتيها بهوسيلة شيطان، نشان از تأثير مخرب زيبايي معقولي است که در مسير انحراف و گمراهي قرارگرفته است. اين امر موجب سختي و قساوت دلهاي انسانها ميشود. در سوره انعام، آيه 108، به آراستن و زينت دادن اعمال بهوسيله خداوند اشاره شده است. به اين معنا که وجود لذايذ در اعمال، که از سوي خداوند تعبيه گرديده، عاملي مهم در جلب تمايل انسان به انجام امور مختلف حياتي است.
در الميزان آمده:
«زينت»، هر چيز زيبا و دوستداشتنى است كه ضميمه چيز ديگرى مىشود و به آن زيبايى ميبخشد و آن را مرغوب و محبوب قرار مىدهد و طالب زينت به طمع رسيدن به آن حركت مىكند. در نتيجه، از فوايد آن چيز هم منتفع مىشود. به هر حال، انسان در هر عملى كه انجام مىدهد، لذتى را در نظر مىگيرد كه يا لذت مادى و بدنى است، مانند لذت طعام، شراب، نكاح و امثال آن، و يا لذت فكرى است مانند لذت دوا، ترقى و... اين لذايذ است كه عمل و متعلقات عمل انسان را در نظر انسان زينت مىدهد و خداوند هم به وسيله همين لذايذ آدمى را تسخير كرده، اگر اين لذايذ نبود بشر درصدد انجام هيچ عملى برنمىآمد. در نتيجه نظام زندگى مختل مىشد، و افراد از بين رفته، نوع بشر منقرض ميگشت و حكمت تكوين و ايجاد بدون شك لغو ميگرديد (طباطبايي، 1334، ج 7، انعام:108).
هنگامي که واژه «سرور، مسرور» را در آيات 7 تا 13 سوره انشقاق مورد تفسير قرار ميهد، درمييابيم که چهرة مسرور و خوشحال، اهل بهشت را هنگام رويارويي با نامه اعمال خوب خود را، جلوهاي از زيبايي معنوي و معقول محسوب ميدارد (همان، ج 20، انشقاق: 7ـ13).
-
-
-
- زيباييهاي اخلاق
-
-
از ديدگاه قرآن کريم و تفسير علامه طباطبايي در الميزان به چند خلق زيبا پرداخته ميشود:
احسان و نيکي در حق والدين، از بارزترين وجوه زيباييهاي اخلاق است که در آيات بسياري از جمله، «بقره:83؛ نساء:36؛ انعام:151؛ اسراء:23»، به آنها پرداخته شده است.
خلق زيباي ديگري که علامه به آن پرداخته «قرضالحسنه» است که تأثيرات فردي و اجتماعي بسياري دارد. در سورههاي حديد آيات 11 و 18 و تغابن آيه 17 عبارت «قرضاً حسناً» به معناي قرض خوب و نيکويي است که به خدا داده ميشود و خدا برايش اجري ارجمند دارد. در الميزان آمده است:
خدا در آخرت قرض خود را به اضعاف مضاعف ادا مىكند، و اجرى كريم هم مىدهد و اجر كريم، اجرى است كه در نوع خودش پسنديدهترين باشد و اجر اخروى همين طور است؛ چون اجرى است مافوق آنچه ممكن است به تصور در آيد. تعبير قرض نيکو و زيبا، نشان از اين دارد که وقتي در راه خدا، بخشي از مال خود را قرض دهي، خداوند به پاداش اين کار زيبا و نيک اجري کريم؛ يعني چند برابر آن مقدار در دنيا و پاداشي کريمانهتر در آخرت به تو خواهد داد (همان، ج19، حديد:11و18).
همچنين در آيات 104 و 110 سوره آلعمران؛ توبه:71 و لقمان:17، به خصلت زيباي اخلاقي امر به معروف و نهي از منکر پرداخته شده است. علامه در مورد اين خلق زيبا و دستور مؤکد نسبت به آن، مينويسد:
معلوم است كه كليت و گستردگى اين شرافت بر امت اسلام، از اين جهت است كه بعضى از افرادش متصف به حقيقت ايمان و قائم به حق امر به معروف و نهى از منكرند (طباطبايي، 1334، ج3، آلعمران:110).
از ديگر صفات اخلاقي نيک و پسنديده «قول و سخن نيکو» است که در قرآن ذيل آيات اسراء:53؛ نحل:125؛ فصلت:33 و زمر:18 بدان تصريح شده است. طباطبايي در اين باره مينويسد:
... پس بهترين قول آن قولى است كه آدمى را بهتر به حق برساند، و براى انسان خيرخواهانهتر باشد و انسان فطرتاً اين طور است كه حسن و جمال را دوست مىدارد و به سويش مجذوب مىشود و معلوم است كه هرچه آن حسن بيشتر باشد، اين جذبه شديدتر است. پس جملۀ «الّذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» مفادش اين است كه بندگان خدا طالب حق و رشدند. به هر سخنى كه گوش دهند بدين اميد گوش مىدهند كه در آن حقى بيابند و مىترسند كه در اثر گوش ندادن به آن، حق از ايشان فوت شود (همان، ج17، زمر:18).
از ديگر صفات متعالي و زيباي اخلاقي، که بيترديد منجر به حرکت در مسير عدالت اجتماعي خواهد شد، «مشورت در امور» است، به اين معنا در قرآن کريم در سورههاي آلعمران:159 و شوري:38 بدان اشاره شده است. طباطبايي، در تفسير الميزان، مشورت در امور را با توکل به خداوند ملازم دانسته، و اين صفت زيباي اخلاقي را در طول، انجام فريضه نماز و انفاق قرار ميدهد (شوري:38). همچنين، شکرگزاري و تشکر در قبال مواهب و عطايا از خصال پسنديده و نيک است که در مواردي چند در قرآن کريم از جمله: «اعراف:74 و 69؛ نساء:147؛ لقمان:14» آورده شده است. رعايت عهد و امانت نيزبه عنوان يکي ديگر از خصائل زيباي اخلاقي، ميتواند اثرات مطلوبي بر روند زندگي زيباي فردي و اجتماعي داشته باشدکه در سوره توبه : 111؛ آلعمران:76 و بقره:177، مورد تأکيد قرار گرفته است.
در خاتمۀ اين بحث ديدگاه زيباييشناسانه علامه طباطبايي در نموداري به شرح ذيل خلاصه گرديده است:
(نمودارشماره1)
-
-
- ج. اهداف تربيت زيباشناسانه
-
در اينجا، بر اساس بنياد تحليل مفهومي، که در قسمت اول اين پژوهش انجام شده است، به استنتاج اهداف تربيت زيباييشناختي پرداخته شده است. منظور از «اهداف»، مقاصد مطلوبي هستند که در عرصه تربيت زيباشناسي بايد مورد توجه مربيان قرار گيرد. اهداف تربيت زيباييشناسي ذيل، حاصل گزارههاي توصيفي و تجويزي استنتاج گرديده از آيات قرآني و تفسير آن در الميزان ميباشند.
-
-
-
- 1. غايتمندي زيباييها
-
-
وجود عقل و استنباطات ناشي از آن، ميتواند روشنترين دليل غايتمندي زيباييها باشد، اصولاً جهان هستي، که از ذات کامل الهي هست يافته، به سوي هدفي روشن در حرکت است؛ هدفي که زيباييهاي خلقت نيز به تبع آن، در اين مسير قرار دارند. خداوند در مصحف شريف، موضوع غايتمندي را مورد تأکيد قرار داده است: آيا ميپنداريد که بيهوده خلق شدهايد و به سوي ما باز نميگرديد؟ (مؤمنون:115). بنابراين، آيات بسياري که مبنتي بر «رجعت» و بازگشت در قرآن ميباشند، همگي نشان از غايتمندي و رو به سوي هدفي معين داشتن نظام هستي و حيات آدمي است. زيباييهاي جهان نيز اعم از محسوس و معقول، در نظام آفرينش عبث خلق نشده است؛ زيرا انسان که مدرِک اين زيباييهاست، يقينأ به سوي هدفي معين در حرکت است. در نظام تعليم و تربيت اسلامي، که مبدأ و غايت همة امور به خداوند منتهي ميشود، همچنين اين معنا در آياتي مانند، رعد:17؛ فاطر:12 و نحل:14، تصريح گرديده است. در زمينة تربيت زيباييشناسي نيز اين آموزه بايد مورد توجه قرار گيرد. به اين ترتيب، دستاندرکاران نظام تربيتي بايد برنامههاي آموزش و تربيت زيباييشناختي را به نحوي برنامهريزي کنند که اين هدف محقق گردد. به عنوان مثال، منبع آموزش شامل آموزههاي منبعث از قرآن کريم به گونهاي باشد که مخاطبان از ديدن زيباييهاي سطحي و ظاهري به سوي هدف بنيادي آفرينش زيباييها رهنمون شوند؛ يعني از آفرينش پديدههاي زيبا به سوي آفرينندة زيباييها و نيز هدف والاي خلقت از اين آفرينش حرکت کنند. اين مهم، محقق نميشود، مگر از طريق ايجاد شناخت و نيز انس و الفت با زيباييهاي طبيعي و تفکر و تعمق نسبت به منشأ تمامي زيباييها؛ يعني خداوند تبارک. پس هدفگذاري در قلمرو تربيت زيباييشناختي قرآني، بايد در قالب مفهوم «غايتمندي زيباييها» تدوين گردد و اين مفهوم منظور گردد که زيباييهاي محسوس و مادي رو به سوي هدفي عميقتر و دقيقتر، يعني نيل به زيبايي مطلق در جوار قرب الهي دارند.
-
-
-
- 2. دلبسته نبودن به زيباييها
-
-
علامه طباطبايي، در بحث از نحوة انحراف انسان، به علت وجود زيباييها، آورده است:
سرچشمه تمامى انحرافات زينت يافتن زندگى دنيا در نظر مردم است. خداوند در آيه 212 سوره مبارکه بقره، مىخواهد بفرمايد: ملاك و علت اين انحرافها زينت يافتن زندگى دنيا در نظر مردم است، چون وقتى شيطان زندگى دنيا را در نظر زينت داد، او را وا مىدارد تا از هواى نفس و شهواتش پيروى كند و هر حق و حقيقت را از ياد ببرد، تنها هدف و همتش رسيدن به شهوات و جاه و مقام باشد (طباطبايي، 1334، ج2، بقره:212).
در توضيح آيه 7 سوره کهف پيرامون، موضوع زينت يافتن زندگي دنيا آورده است:
همچنين خداوند مىفرمايد: آنچه در زمين هست ما زينت زمين قرارش داديم و زينت بودن ماديات فرع بر اين است كه در دل بشر و در نظر او محبوب باشد، و دل او به آنها بستگى و تعلق يافته در نتيجه سكونت و آرامش يابد. آنگاه وقتى آن مدت معين كه خدا براى سكونتشان در زمين مقرر كرده به سر آمد، خداوند آن علاقه را از بين آنها و ماديات محو نموده آن جمال و زينت و زيبايى زمين را از آن مىگيرد. اين سنت خداى تعالى در خلقت بشر و اسكانش در زمين و زينت دادن زمين و لذائذ مادى آن است (طباطبايي، 1334، ج13، کهف:7).
بر اين اساس، «عدم دلبستگي صرف به زيباييهاي مادي»، که ناپايداري و فناپذير بودن آنها در سورههاي يونس:24 و مريم:74، تصريح گرديده، «زيباييهاي ظاهري دنيا، اموري زوالپذير بوده و به عدم شايستگي آنها براي دلبستن، اشاره گرديده است...» همچنين در سوره نساء آيه 78، به «مانع نبودن قصرهاي زيبا، از مرگ» اشاره ميکند (هاشمي رفسنجاني، 1386، ج15، ص462)، به عنوان يک هدف ارزشمند، در تربيت زيباييشناختي قابل طرح ميباشد و بر اساس نص صريح آيات الهي، زينتهاي ظاهري دنيا از سوي ابليس با هدف گمراهي و انحراف از صراط مستقيم هدايت و سعادت بشر، در نظرش جلوهگر ميشوند. پس شايستة دلبستگي نميباشند.
-
-
-
- 3. عامل هدايت
-
-
خداوند کريم در قرآن فرموده است: «بگو چه کسي زينت خدا را که براي بندگان خود بيرون آورده و روزيهاي پاکيزه را حرام کرده؟ بگو: آن در قيامت مخصوص کساني است که در دنيا ايمان آوردند!» (اعراف:32). علامه طباطبايي در خصوص تفسير اين آيه مينويسد:
اخراج زينت، استعارهاي تخيلي و کنايه است از اظهار آن، اين خداي سبحان است که به الهام و هدايت، خود انسان را از راه فطرت ملهم کرده تا انواع و اقسام زينتهايي که مورد پسند جامعه او و باعث مجذوب شدن دلها به سوي او است، ايجاد نموده تا به اين وسيله، نفرت و تنفر مردم را از خود دور سازد. پس اگرچه برحسب ظاهر بهوجود آوردن زينتها و سايرحوائج زندگي، کار خود انسان است وليکن ازآنجاکه به الهام خداوند بوده و در حقيقت او ايجادش کرده و آن را از پنهاني به عرصه ظهور و بروز در آورده، چون ميدانسته که اين موجود محتاج به زينت است و اگر انسان به صورت انفرادي زندگي ميکرد هرگز محتاج به زينتي که خود را با آن بيارايد نميشد (امين، 1370، ج17، ص177-178).
همچنين، اين معنا در آيه 60 سوره مبارکه نمل، مشاهده ميشود. بنابراين، انسان بنابر فطرت و سنت الهي و لزوم زندگي اجتماعي به وجود زينتها و آراسته بودن و توجه به زيباييها و استعمال آنها ملهم شده است. با نظر به نکات فوق، متوجه جنبه هدايتي زيباييهاي دنيوي ميشويم. اين هدف، ميتواند در محتواي متون دروس مختلف تعبيه گردد که دنيا و زيباييهاي آن، شايستگي هدف و غايت بودن را براي زندگي انسان ندارند. پس بايد با ديدة عبرتبين به مظاهر زيباي زندگي نظر نمود و دريافت که علت اصلي از آفرينش اين زيباييها، تنها مشغول شدن به جذابيتها نبوده، بلکه هدف و نهايت تکاملي ديگري مورد منظور است که همانا، راه يافتن به ساحت قدس و رضوان الهي و نيل به حيات طيبه است.
-
-
-
- 4. زمينهسازدستيابي به معرفت
-
-
خداوند در قرآن ميفرمايد: «و فى الارض آيات للموقنين..» (ذاريات:20). علامه در اينباره مينويسد:
در آيه مورد بحث اشارهاى است به آن عجائب و نشانههاى روشنى كه در زمين هست، و بر يكتايى تدبير دلالت مىكند و معلوم است كه يكتايى تدبير، قائم به يكتايى مدبر است. پس مدبر در خشكى و دريا و كوهها و تلها و چشمهها و نهرها و معادن و منافعى كه دارند، يكى است؛ منافعى كه به يكديگر متصل و به نحوى با هم سازگارند كه منافعى كه موجودات جاندار، از نبات و حيوان گرفته (تا انسان) از آن بهرهمند مىشوند، نظامى كه همچنان ادامه دارد و به صرف تصادف و اتفاق پديد نيامده، و آثار قدرت و علم و حكمت از سراپايش هويداست، و مىفهماند كه خلقت و تدبير امرش منتهى به خالقى مدبر است (طباطبايي، 1334، ج 18، ذاريات:20).
و در تفسير آيه 6 سوره مبارکه «ق» آورده است:
«افلم ينظروا الى السماء فوقهم كيف بنيناها و زينها و ما لها من فروج» (ق:6) و منظور از اينكه فرمود آسمان را زينت داديم، اين است كه ستارگان درخشان را با آن جمال بديعى كه دارند در آسمان آفريديم، پس خود ساختمان اين بناى بديع با آن جمال خيره كنندهاش، و با اينكه هيچ ترك و شكافى در آن نيست، صادقترين شاهد بر قدرت قاهره، و علم محيط او به تمامى خلائق است (همان، ج 18، ق:6).
... آيات خدا را كوركورانه و بدون معرفت و بصيرت نميپذيرند (فرقان:73). و معناى آيه شريفه اين است كه بندگان رحمان چون متذكر آيات پروردگارشان مىشوند و حكمت و موعظهاى از قرآن او و يا وحى او مىشنوند، كوركورانه آن را نمىپذيرند و بدون اينكه تفكر و تعقل كنند، بيهوده و بىجهت، دل به آن نمىبازند، بلكه آن را با بصيرت مىپذيرند و به حكمت آن، ايمان آورده به موعظه آن متعظ مىشوند و در امر خود، بر بصيرت و بر بينهاى از پروردگارخويشند (همان، ج 15، فرقان:73).
در تربيت زيباشناسي، براي وصول به هدف معرفت و آگاهي نسبت به پديدههاي زيباي مادي و معنوي ميتوان با کاربرد شيوههاي نوين آموزشي و تربيتي از جمله گردش علمي، واحد کار، پروژههاي تحقيقي و کاربرد تجهيزات رايانهاي و فناوري اطلاعات، موقعيتهاي تربيتي مناسب را براي دانشآموزان فراهم کرد. براي مثال، با ساختن بازيهاي رايانهاي، با موضوع شگفتيهاي زيباي آفرينش، از مشاهده پيچيدگيهاي خلقت و ارتباط دقيق و هماهنگ پديدههاي جهان هستي به هدف معرفت و بصيرت در مورد خالق اين پديدهها دست يافت.
-
-
-
- 5. استوار نمودن عهد الهي
-
-
خداوند در آياتي چند بر لزوم پايبندي بر عهد و پيمان بندگان، با خود تصريح فرموده است (بقره:177؛ انعام:152؛ نحل:91؛ اسراء:34) و همچنين مؤمنان حقيقي از پايبندان به عهد و پيمان خويش با خداوند ذکر گرديدهاند (احزاب:23). همچنين وفاي به عهد، موجب قرار گرفتن در زمره متقين عنوان شده است (بقره:177). علامه طباطبايي در بيان انجام عهد و پيمان با خداوند و نيز با مردم در توضيح آيه 177سوره بقره آورده است: و عهد عبارت است از التزام به چيزى و عقد قلبى بر آن (طباطبايي، 1334، ج1، بقره:177). همچنين در اهميت پايبندي به عهد خويش با خداوند آورده است:
كلمه «بيعت» يك نوع پيمان است كه بيعت كننده خود را مطيع بيعت شونده مىسازد. پس كسى كه بيعت خدا را بشكند، بجز خودش كسى متضرر نمىشود، همچنان كه اگر وفا كند كسى جز خودش از آن بيعت سود نمىبرد، چون خدا غنى از همه عالم است. «ومن اوفى بما عاهد عليه الله فسيوتيه اجرا عظيما». اين جمله، وعده جميلى است به كسانى كه عهد و بيعت خدا را حفظ مىكنند، و به آن وفا مىنمايند (همان، ج18، فتح:10).
مسئولان نظام آموزشي، بايد اين مفهوم را که انسانها نسبت به خالق و آفريدگار خويش داراي عهد و پيماني ازلي بوده، همواره خود را امانتدار رسالت جانشيني خداوند بر زمين ميدانند، پس بايد در جهت استواري عهد خويش با خداوند، به دنبال اجراي فرامين الهي بوده و از تمامي نعمات مادي و معنوي در جهت انجام ميثاق الهي، با آفريدگار خويش بهره برده و در اين راستا، به وسوسههاي شيطان که سعي دارد با جلوههاي زيباي زندگي مادي آنان را از مسير الهي خويش منحرف نمايد، توجهي ننمايند و از سوي ديگر، اين نکته تربيتي که تذکر و يادآوري عهد و ميثاق الهي، ميتواند دانشآموزان را در زندگي اجتماعي خود با ديگران آراسته به زيور وفاي به عهد و استوار نمودن پيمان خود با ساير اعضاي جامعه خويش نمايد، به عنوان يک هدف تربيت اخلاق زيباييشناختي در تدوين محتواي آموزشي وارد نمايند.
در پايان، خلاصه بحث در نمودار ذيل مشاهده ميشود:
(نمودار شماره 2)
-
- بحث و نتيجهگيري
در اين نوشتار، با بررسي آيات گوناگون قرآن کريم و مراجعه به تفسير الميزان و ديدگاههاي علامه طباطبايي، سعي گرديد مفاهيم مرتبط با زيبايي و به دنبال آن، اهداف تربيت زيباييشناسانه استخراج گردد. علامه در بحث از مفهوم «زيبايي»، علاوه بر توجه به زيباييهاي محسوس و عيني، به مفاهيم زيبايي غيرمحسوس و اعتباري در زندگي اجتماعي ميپردازد. بنابراين، ميتوان ديدگاه زيباييشناسي علامه طباطبايي را همسو با ديدگاه علامه جعفري در سه حيطه زيباييهاي محسوس و عيني، زيباييهاي معقول و زيباييهاي اخلاقي، که در واقع قسمي از زيباييهاي معنوي و معقول محسوب ميگردند، مورد بررسي قرار داد و با استخراج آيات متضمن مفاهيم زيباييشناسي و استخراج گزارههاي توصيفي و تجويزي برگرفته از آيات مورد بحث، اهداف تربيت زيباييشناسي از ديدگاه علامه طباطبايي، به شرحي که گذشت، حاصل گرديد.
با نظر به اينکه ساحت تربيت زيباشناسانه، به عنوان يکي از شئون وجودي آدمي، با همه اهميت خود در عرصه تربيت رسمي و عمومي، آنگونه که بايد مورد توجه قرار نگرفته است. بنابراين، ضرورت دارد در اين زمينه، مطالعات مختلف صورت گيرد تا با تبيين دقيق موضوع و آسيبشناسي وضعيت موجود، بتوان تدابير لازم اتخاذ نمود. بنابراين، تعيين اهداف ميتواند نقشه راه چگونگي برنامهريزي کردن محتواي متون درسي را براي سياستگذاران مشخص کند و ازآنجاکه متناظر با اسناد بالادستي، هرگونه تصميمسازي در امر تربيت، ميبايد منطبق بر آموزههاي ديني اسلام و ارزشهاي مورد تأکيد در کتاب تربيتي قرآن کريم باشد، به نظر ميرسد بهرهگيري از دستاوردهاي اين مطالعه، ميتواند افق روشني را فراروي دستاندرکاران امر تربيت در نظام آموزش و پرورش و يا در خانواده و رسانهها قرار دهد. ديدگاه زيباييشناختي علامه، که ملهم از آيات قرآن ميباشد، بر اهدافي تحت اين عناوين تأکيد دارد: غايتمندي زيباييها، دلبسته نبودن به زيباييهاي مادي، زيباييها به عنوان عاملي جهت هدايت انسان، زيباييها زمينهساز دستيابي به معرفت و نيز زيباييها عاملي به جهت استوار نمودن عهد انسان با خداوند. تکيه بر اين اهداف، با خاستگاه زيباييشناسي، در تعيين محتواي دروس هنر و ادبيات و نيز فعاليتهاي پرورشي در مدارس، ميتواند مسير نيل به هدف متعالي تربيت زيباييشناسانه، که همان تقرب به خداوند و حيات طيبه است را تسهيل نمايد.
از نتايج عملي اين اهداف:
الف. تلطيف روح و ذهن متربيان و دوري از خشونت در رفتار و گفتار را ميتوان انتظار داشت.
ب. انس و الفت بيشتر با قرآن کريم و تأکيد بر تفکر و تدبر در قرآن؛
ج. آشنايي با ديدگاه بزرگان علم دين و معارف قرآني همچون، علامه طباطبايي؛
د. کاربست ديدگاه زيباييشناسي قرآن، در تربيت زيباييشناسي متربيان و در سطوح گوناگون نظام تعليم و تربيت رسمي و عمومي جامعه اسلامي.
-
- اِمص) تیزی. حدت. تندی هر چیز (غیاث). تیزی از هر چیزی (لغتنامه دهخدا).
- اسماعيلي يزدي، عباس، 1386، فرهنگ صفات، قم، مسجد جمکران.
- امين، مرتضي، 1370، معارف قرآن در الميزان، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
- باقري، خسرو، و همکاران، 1389، رويکردها و روشهاي تحقيق در فلسفه تعليم و تربيت، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي.
- تقوايي، ويدا، 1381، «از جمالشناسي تا زيباييشناسي»، هنر و معماري، ش 11، ص4ـ12.
- جعفري، محمدتقي، 1365، زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام، تهران، وزارت ارشاد اسلامي.
- دهخدا، علياکبر، 1373، لغتنامه، زير نظر محمدمعين و جعفر شهيدي، تهران، روزنه.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1374، ترجمه تفسير الميزان، ج 5، ترجمه محمدباقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
- قرشي بنابي، 1386، قاموس قرآن، ج 3، تهران، دار الکتب اسلاميه.
- هاشمي رفسنجاني، اکبر، 1386، فرهنگ قرآن، ج 15، قم، دفتر تبليغات اسلامي.