اسلام و پژوهش‌های تربیتی، سال پنجم، شماره دوم، پیاپی 10، پاییز و زمستان 1392، صفحات 5-27

    عوامل تربیت عاطفی فرزندان در خانواده؛ برگرفته از احادیث

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ علی نقی فقیهی / دانشیار دانشگاه قم / anـfaghihi@qom.ac.ir
    حسن نجفی / دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات برنامة درسی دانشگاه شاهد / hnajafih@yahoo.com
    چکیده: 
    روابط عاطفی میان والدین در خانواده، که مهمترین نهاد تربیتی جامعه و نخستین آموزشگاه فرد شمرده میشود، اثرگذارترین عامل حرکت مطلوب فرزندان برای انتخاب سبک و شیوه‌ی زندگی اسلامی است. این پژوهش به بررسی تعدادی از عوامل عاطفی تربیت فرزندان در خانواده میپردازد. روش انجام پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است. به منظور گردآوری دادههای لازم برای دستیابی به اهداف پژوهش، متون حدیثی موجود و مرتبط با موضوع پژوهش با استفاده از فرمهای فیشبرداری از منابع، گردآوری شده، با شیوه‌ی کیفی به تحلیل آنها پرداخته است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که عواملی چون: همسویی بینشها و باورهای مذهبی، اندیشه‌ی از خود دانستن وجود فرزند، انساندوستی، محبت، خوشرویی، تکریم و احترام متقابل، حسن ظن (مثبتنگری)، عفو و بخشش، نیکی در برابر بدیها، یار و غمخوار و مایه‌ی نشاط بودن، هدیه دادن، هماهنگی میان گفتار و رفتار، ابراز عواطف مثبت، توجه به امنیت روانی و الگودهی، از جمله عوامل تربیت عاطفی فرزندان در نهاد خانوادهاند که در آموزههای معصومان(ع) بر آنها تأکید شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Factors of Affective Education of Children in Family, Extracted from Traditions
    Abstract: 
    Affective relationships between parents in family, which is regarded as the most important educational institution of society and individual's first school, is the most influential factor for children's proper movement towards choosing an Islamic lifestyle. The present paper investigates some affective factors of educating children in family. A descriptive-analytical method is used in this research. The data necessary to achieve its aims were gathered by taking notes from existing texts on traditions relevant to research subject and were qualitatively analyzed. The research findings indicate that such factors as harmony of religious insights and beliefs, the idea that the child's existence belongs to parents, philanthropy, love, good temperedness, mutual respect, good thinking (optimism), forgiveness and remission, doing good acts in the face of bad acts, being companion and sympathetic and causing joy, giving present, harmony between sayings and acts, showing positive affections, attention to mental security and providing a model are among the factors of affective education of children in the institution of family, which are emphasized in infallible Imams' teachings.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

     

    مقدمه

    پي‌ريزي تربيت مبتني بر رهنمودهاي اسلام كه بر پاية فطرت و حركت به سوي فضيلت و كمال است، در محيط خانواده امكان‌پذير است؛ زيرا خانواده مناسب‌ترين نظام براي تأمين امنيت و آرامش رواني اعضا، پرورش نسل جديد، اجتماعي كردن، برآورده ساختن نيازهاي عاطفي افراد و تربيت فرزندان شمرده شده، سهم بسيار ارزنده‌اي در بناي تمدن انساني و اسلامي دارد (شريف قريشي، 1362، ص 15). از ملزومات اساسي براي نايل شدن به اين كاركرد مهم، سلامت خانواده است. از‌جمله ويژگي و ملزومات عمدة خانوادة سالم، داشتن روابط عاطفي زن و شوهر با همديگر است. در اين روابط زن و شوهر دوستي خودشان را نسبت به هم براساس آموزه‌هاي ديني ابراز مي‌كنند و بر اين اساس براي هم، ارزش، احترام، حقوق و تكاليفي قائل مي‌شوند و براي اجرا كردن آن با همدلي، دلجويي و بهره‌گيري از كلمات محبت‌آميز و مناسب مي‌كوشند (صافي، 1388، ص 18). بنابراين موفقيت والدين در پرورش فرزنداني شايسته و همسو با معيارهاي ديني، به چگونگي برقراري رابطة آنها با ديگر اعضاي خانواده بسيار وابسته است؛ ازاين‌رو، برقراري ارتباط حسنة عاطفي ـ اجتماعي با ديگران يك هنر است و همة افراد جامعه، به‌ويژه والدين بايد براي به‌دست آوردن اين مهارت بكوشند. رابطة مطلوب عاطفي مهم‌ترين نقش را در زندگي انسان دارد. شايد هيچ‌يك از ابعاد تجارب زندگي انسان به‌اندازة روابط عاطفي والدين در رشد شخصيت سالم فرزند مؤثر نباشد. امام صادق† بر اين گونه ارتباط با فرزند تأكيد مي‌كنند و مي‌فرمايند: «إِنَ‏ اللَّهَ‏ لَيَرْحَمُ‏ الْعَبْدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ» (كليني، 1344، ج6، ص 50)؛ خدا والدين را به دليل دوست‌داشتن و محبت به فرزند، مشمول رحمت گسترده خود مي‌كند.

    با توجه به اينكه در جهان كنوني، زندگي اخلاقي و عاطفي بشر بر اثر تزلزل نظام‌هاي ارزشي و انحلال مباني فطري كانون تهديد قرار گرفته است و جامعة بشري با بحران‌ها و ستم‌هاي گوناگون اخلاقي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي رو‌به‌رو شده است (يوسفيان، 1386، ص 26)، اهميت بررسي عوامل تربيت عاطفي فرزندان در خانواده كه هدف اصلي اين تحقيق است، مضاعف مي‌شود.

    پيشينة پژوهش

    در بررسي پيشينه، پژوهشي كه به‌طور كامل با موضوع پژوهش حاضر مرتبط باشد، يافت نشد. در ادامه برخي پژوهش‌ها كه تا اندازه‌اي با موضوع تحقيق مرتبط بودند، مرور مي‌شود.

    بررسي‌هاي انجام شده از زاويه ديد روان‌شناسان (ايزنبرگ و لوسويا، 1997) و جامعه‌شناسان (بكر و اپستين، 1993؛ هندرسون و برلا، 1994، وينسنت و تام، 2000) و روان‌شناسان اجتماعي (براون و فرانسيس، 1993) حاكي از آن است كه خانواده نخستين محيطي است كه انسان را تحت تأثير فضا و روابط و مناسبات خود قرار مي‌دهد. همه‌چيز در اين محيط، به‌ويژه عوامل انساني و به‌ويژه والدين بسيار اثر‌‌گذار است و اثرپذيري فوق‌العادة كودك و روابط عاطفي حاكم بر خانواده، اين تأثير را هر‌چه بيشتر مي‌كند.

    مور و همكاران (2004)، نشان دادند كه روابط دوستانة والدين، در كودكي و نوجواني اعتماد به‌نفس، شادي و رضايت از زندگي را براي فرزندان به ارمغان مي‌آورد و بي‌شك، سلامت فيزيكي و رواني افراد در بزرگ‌سالي نيز ريشه در حمايت‌هاي پدر و مادر در اوان كودكي دارد.

    آدكينز (2003)، نشان داد كه كودك نخستين تجارب حمايت اجتماعي خود را در كانون خانواده كسب مي‌كند و نحوة برخورد، پذيرش، دوست داشتن و رفتار مساعد با كودكان او را براي احياي نقش‌هاي اجتماعي و برطرف ساختن نيازهايش ياري مي‌دهد.

    كانتر (2000)، در بررسي‌هاي خويش به اين نتيجه رسيد كه ميزان تأثير والدين بر روي نگرش‌هاي فرزندان و عواطف و رفتار آنان بسيار چشمگير است. آنان نقش اساسي در شكل‌گيري باورها ايفا مي‌كنند و نگرش‌ها و اعتقادات خود را به‌طور مستقيم و غير‌مستقيم به كودكان انتقال مي‌دهند و كودكان اين تأثير را با مشاهدة اعمال و رفتار والدين مي‌پذيرند.

    آلبرت بندورا (1977) اعتقاد دارد كه بيشترين يادگيري‌ها و تأثيرپذيري‌هاي انسان‌ها با مشاهده‌ و ديدن الگوهاي ارائه شده است. هر اندازه الگوها محبوبيت و جايگاه ارزشي ويژه‌اي داشته باشند، اثرگذاري بيشتري بر الگوگيرنده‌ها دارند. پس والدين در جايگاه نخستين الگو، بر شخصيت كودكان، اجتماعي شدنشان، روش‌هاي تعامل با ديگران، نحوة برخورد با مشكلات زندگي و مسائل اخلاقي و اعتقادي كودكان تأثير جدي و اساسي دارند.

    نيك‌نژادي، گلستاني و احمدي (1386)، در مطالعات خود به اين نتيجه رسيدند كه والدين يكي از مهم‌ترين منابع شكل‌گيري خودپنداره و احساس ارزشمندي نسبت به خود در كودكان و نوجوانان هستند و با اين شيوه كودك و نوجوان ادراكات، نگرش‌ها و واكنش‌هاي ديگران را جزئي از ارزش‌هاي دروني خود مي‌كند.

    فرجاد (1372)، در مطالعه‌اي با عنوان «چگونگي برخورد خانواده و تأثير آن در نوع رفتار كودك و نوجوان» به اين نتيجه دست يافت كه محبت و خشونت والدين بر رفتار كودك و نوجوان اثر خواهد گذاشت؛ پس نگرش‌ها و الگوهاي رفتاري كه كودكان در جريان رشد خود فرامي‌گيرند، شبيه نگرش‌ها و الگوهاي رفتاري‌اي است كه در والدين آنها ديده مي‌شود.

    بررسي آيات ششم تحريم، پنجاه‌و‌پنجم مريم، سيزده و هفدهم لقمان، چهل‌و‌چهارم هود و خطبة 84 نهج‌البلاغه حاكي است كه در دين مبين اسلام، خانواده نخستين و مهم‌ترين نهاد تربيتي است كه بر انسان تأثير مي‌گذارد و شاكلة تربيتي وي را سامان مي‌دهد و از روشن‌ترين جلوه‌گاه‌هاي رحمت و مودت است كه به دليل مناسبات و روابط ويژة عاطفي، پايدارترين آثار روحي، اخلاقي و رفتاري را در ساختار تربيتي انسان بر‌جاي مي‌گذارد (صمدي، رضايي، 1390، ص 97).

    روش پژوهش

    روش پژوهش حاضر، توصيفي ـ تحليلي است. به اين صورت كه متون حديثي مرتبط با عوامل عاطفي تربيت فرزندان در خانواده، با استفاده از فرم‌هاي فيش‌برداري از منابع گردآوري و در جهت تحقق اهداف پژوهش بررسي، توصيف و تحليل شده است.

    عوامل تربيت عاطفي فرزندان در خانواده

    عوامل تربيت عاطفي، زمينه‌هايي‌اند كه در ارتباط يك انسان با ديگران تحقق يافته، باعث اثرگذاري بر عواطف و منش شخصيتي همديگر يا فرد ثالث مي‌شوند و در‌عمل به سود همديگر گامي برمي‌دارند يا دست‌كم اظهار همدردي يا احساس همدلي و يگانگي مي‌كنند. اين آثار به شكل محبت، مودت، رحمت، لطف، رأفت، عفو و گذشت، خشوع، الفت، شفقت، احسان، حلم، شكر و مانند آن در ابراز و عملكرد افراد نمود مي‌يابد (مصباح يزدي، 1387، ج2، ص 57).

    واژة تربيت نيز كه از ‌نظر لغوي به‌معناي پرورانيدن، پروردن، آموختن، تأديب و سياست، ترقي و برتري و احسان و تفقد بر شاگرد و ديگر زيردستان به‌كار رفته است (دهخدا، 1373، ج4، ص 5776)، از ريشة «ربي» و «ربأ» گرفته شده است كه بر برتري، رشد و علو دلالت مي‏كند. بنابراين، تربيت عبارت است از فراهم آوردن زمينه و امكانات براي رشد و شكوفايي استعدادها وتوانايي‌هاي بالقوة انسان و هدايت آن به‌سوي مطلوب (ميناگر، 1390، ص 17).

    در شكل‌گيري و تكون شخصيت و ويژگي‌هاي عاطفي، اخلاقي و رفتاري فرزندان، دو عامل وراثت و محيط دخالت دارند. در ‌ميان عوامل محيطي، اثرگذارترين عامل، خانواده است و در ‌ميان عوامل خانوادگي محوري‌ترين عامل والدين‌اند (پناهي، شريفي، 1388، ص 139). با توجه به نقش كليدي والدين در انتقال ارزش‌هاي ديني و معنوي به فرزندان و اهميت رشد شخصيت مطلوب عاطفي ايشان با محوريت فرهنگ ناب ديني، نسبت به يكديگر و تأثير آن بر رشد تربيت مطلوب فرزندان، در ادامه به تعدادي از عوامل تربيت عاطفي فرزندان در نهاد خانواده، اشاره مي‌شود.

    الف) همسويي بينش‌ها و باورهاي مذهبي

    بنيادي‌ترين مسئله در نهاد خانواده كه سبب آرامش و جلب عاطفي اعضاي آن مي‌شود اصل همتايي در بينش‌ها و باورهاي ديني اعضاي خانواده، به‌ويژه همسران، است. در تعاليم اسلامي هنگام گزينش همسر بر اصل «كفو» به‌معناي همتايي و همانندي تأكيد شده است، بدين معنا كه زن و مرد در افكار و باورها و ويژگي‌هاي رشدي تقريباً همتا باشند: «أَنْكِحُوا الْأَكْفَاءَ وَانْكِحُوا مِنْهُمْ وَاخْتَارُوا لِنُطَفِكُمْ» (مجلسي، 1403ق، ج100، ص 236). همسويي والدين در باورهاي مذهبي، افزون بر اينكه سبب گرمي خانواده، به‌خصوص تحكيم روابط عاطفي خودشان است، در تربيت مطلوب فرزندان نيز مؤثر است. روابط عاطفي مطلوب و دين‌پسند والدين به هم و فرزندان ناشي از خداباوري در بينش‌ها، افكار و باورها‌ي آنان است؛ پس داشتن بينش واحد و هماهنگ والدين در نوع برقراري روابط، با محوريت ديني و عملياتي ساختن آنها در زندگي، از مهم‌ترين عوامل عاطفي پرورش شخصيت فرزندان است.

    ب) انديشه از خود دانستن وجود فرزند

    از عوامل شكل‌گيري روابط عاطفي مطلوب والدين نسبت به فرزندان اين است كه والدين وجود فرزندان را از خود آنها مي‌دانند و علاقة طبيعي و خدادادي ميان خودشان و آنان را احساس مي‌كنند و خوبي و بدي آنان را، خوبي و بدي خودشان مي‌دانند و به سرنوشت مطلوب و زندگي سعادتمندانه دنيايي و اخروي آنها علاقه‌مند هستند (فرهاديان، 1388، ص 9). امام سجاد† در تبيين اين ويژگي عاطفي والدين و لزوم پرورش آن، با عنوان حقوق فرزند ياد ‌كرده، مي‌فرمايند: «وَ‌أمَّا حَق وَلدِكَ فَتعلم إنَّه منك و‌مضاف إِليكَ فِي عَاجل الدُّنيَا بِخَيره و‌شَرَّه وَ‌إِنَّكَ مَسؤُول عَمَّا وَلّيته مِن حُسنِ الاَدَبِ وَ‌الدَّلَالة عَلي رَبِّه وَ‌المَعُونَة عَلَي طَاعَته فِيكَ وَ‌فِي نَفسِه فَمُثَابَ عَلي ذَلِكَ وَ‌مُعَاقَب» (حراني، 1404ق، ص 189)؛ حق فرزندت بر تو آن است كه بداني او از توست و رفتار نيك و بدش در اين دنيا با تو پيوند دارد و تو به دليل مسئوليت و ولايتي كه بر او داري موظفي او را خوب تربيت كني و به جانب پروردگارش رهنمون باشي و به او كمك كني تا در ارتباط با تو و خودش، از خداوند فرمان برد و نيز توجه داشته باش كه اگر او را به شايستگي تربيت كني، پاداش آن را خواهي يافت و چنانچه در تربيت او سهل‌انگاري كني مورد عقوبت خداوند قرار خواهي گرفت.

    والدين با ايجاد ارتباط عاطفي و دوستانة مبتني بر اين حقيقت فطري انسان، ارتباط سيستمي متعالي در شبكة اعضاي خانواده برقرار مي‌كنند و محيط عاطفي مناسبي براي فرزندان فراهم مي‌آورند تا توانمندي‌هايي كه در فطرت آنها نهادينه شده است، به‌تدريج بروز و پرورش يابد و موجب برقراري ارتباط نيك با فرزندان، احترام و تكريم آنها، تقويت احساس ارزشمندي، رضايت، خشنودي و ديگر صفات مهم عاطفي تربيت در آنان گردد (فقيهي، 1392، ص 181ـ190؛ ضيايي، 1390، ص 53).

    انسان به دليل داشتن غريزة «حب ذات»، به خود و همة دارايي‌هايش دلبستگي دارد. براساس حكمت خداوندي، همين نكته سبب مي‌شود از خود در ‌برابر مخاطرات و تهديدها محافظت كند. پدران و مادران از آن جهت كه فرزندان را پاره‌اي از وجود و ثمرة زندگي خود مي‌دانند، به‌شدت به فرزند احساس دلبستگي دارند؛ از همين رو سخت از او محافظت مي‌كنند. از منظر امام علي† فرزند نه‌تنها پاره‌اي از وجود آدمي، بلكه همة وجود اوست. ايشان در بخشي از نامة خويش به امام حسن† چنين مي‌فرمايند: «و تو را ديدم كه پارة تن من، بلكه همة جان مني، آن‌گونه كه اگر به تو آسيبي برسد به من رسيده است و اگر مرگ به سراغ تو آيد، زندگي مرا گرفته است» (سيد رضي، 1387، ترجمة دشتي، نامة 31). والدين با ابراز محبت به فرزند، شخصيت عاطفي او را مي‌پرورانند و زمينة دلبستگي كودك را به خود فراهم مي‌سازند؛ بدين‌ترتيب، روابط كودك در جامعة بزرگ‌تر شكل مي‌گيرد به‌گونه‌اي‌كه كودك اين رابطه با والدين را بعدها نيز ادامه خواهد داد تا رفتارش را با والدين محبوبش تطبيق دهد. پس دلبستگي والدين به فرزند مي‌تواند زمينة لازم براي تأثير مثبت والدين بر فرزندان را فراهم سازد و آنان را به‌سوي تطبيق رفتارشان با والدين تشويق و ترغيب كند (سپاه‌منصور، شهابي‌زاده، خوشنويس، 1387، ص 255). در‌حقيقت، اين نوع علاقة طبيعي ميان والدين و فرزندان از عوامل مؤثر در سبك زندگي مطلوب سفارش شده در آموزه‌هاي اسلامي است كه مي‌تواند زمينه‌ساز پرورش فرهنگ و اخلاق ديني در خانواده شود.

    پ) انسان‌دوستي

    بشردوستي كه در فطرت پدر و مادر وجود دارد، خود سر‌منشأ برقراري روابط عاطفي با فرزند است. در فرهنگ قرآن به برقراري ارتباط عاطفي افراد بشر با ديگري به‌مثابة يك اصل تربيتي توجه شده است؛ از‌اين‌رو، مادامي كه افراد و از‌جمله فرزندان از رفتار انساني بيرون نرفته‌اند و در‌صدد مقاتله و دشمني با خدا و دين برنيامده‌اند و براي اخراج افراد ديگر از سرزمينشان اقدامي صورت نداده‌اند، همچنان بر رابطة دوستي، حتي در سطح برّ و احسان و برخورد عدالتي تأكيد مي‌شود (ممتحنه: 9 ــ 8). در احاديث متعدد عملياتي ساختن اين ميل فطري سرآمد فعاليت‌هاي خردمندانة آدمي شمرده شده است (فتال نيشابوري، 1375، ج‏1، ص3). تمايل فطري آدمي به بشر‌دوستي مصاديق فراواني دارد و در عملياتي و اجرايي كردن محبت، هر‌كسي كه به فرد نزديك‌تر است شدت بيشتري دارد، از‌جملة اين محبت‌ها، محبت والدين به فرزند است. البته محبت مؤمنان به هر فردي در طول محبت خدا‌ست.

    ت) محبت

    ميل به محبت ديدن و محبت‌ورزي از تمايلات فطري انسان است كه در هر دوره‌اي از زندگي، تحول و رشد به آن نيازمند است و بايد از بدو تولد تا آخرين زمان وداع با اين دنيا، متناسب با دورة رشد خويش، همواره اين نياز عالي و اساسي تأمين شود (احمدي، 1380، ص 32). محبت، احساسات و تمايلات خانوادگي و اجتماعي انسان‌ها را نسبت به همديگر در عرصه‌ها‌ي گوناگون زندگي، عميق و ريشه‌دار مي‌سازد؛ زيرا محبت، مهرباني و عطوفت، به زندگي خانوادگي و اجتماعي گرما مي‌بخشد و صميميت، صداقت و برخورد نيك و شايسته را در‌پي دارد. پيامبر اكرم… در باب اين نكتة مهم مي‌فرمايند: «قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ: إِنِّي أُحِبُّكِ، لَا يَذْهَبُ‏ مِنْ‏ قَلْبِهَا أَبَداً» (كليني، 1344، ج 5، ص 569)؛ مردي كه به زنش بگويد: من تو را دوست دارم، [اثر اين سخن] هرگز از دل زن بيرون نمي‌رود.

    محبّت زن و شوهر به هم يكي از راهكارهاي اساسي در شيريني و شادكامي زندگي زناشويي است كه در تحكيم عواطف آنان با فرزندان نيز بسيار مؤثر است. محبت در مقام يكي از آموزه‌هاي اخلاقي اسلام مورد تأكيد است (مروّجي طبسي، 1383، ص 62). خداوند در باب اهميت اين موضوع مي‌فرمايد: «وَ‌مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا وَ‌جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ‌رَحْمَة»(روم: 21)؛ از نشانه‌هاي قدرت خداوند اين است كه از جنس خودتان همسراني برايتان آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد.

    بر همين اساس مي‌توان ادعا كرد كه نيرومندترين عامل دوام و رشد خانواده، محبت است و بهترين عامل براي استحكام و بقاي آن، برانگيختن عواطف متقابل همسران به يكديگر است. پيامبر گرامي اسلام… مي‌فرمايند: «فَأشْفِقوا عَلَيهِنَّ وَ طَيبوا قُلوبَهُنَّ حَتّي يقِفْنَ مَعَكم ولا تُكرِهُو النِّساءَ وَ‌لا تَسْخُطوا بِهِنَّ» (نوري طبرسي، 1408ق، ج14، ص 252)؛ با زنان مهرباني كنيد و دل‌هايشان را به‌دست آوريد تا با شما همراهي كنند و هرگز آنان را مجبور و خشمگين نكنيد.

    از‌اين‌رو، لازمة شادابي و نشاط رواني زن و مرد، به‌ويژه زن اين است كه خود را محبوب همسر خويش ببيند و از عشق و علاقة او به خويش مطمئن باشد. اگر زن دربارة محبت و علاقة همسرش به خود ترديد كند، احساس درماندگي و ناتواني عاطفي به او دست مي‌دهد. اين مسئله چنان بر روان زن اثر مي‌گذارد كه علاقة او به فرزندش نيز كمتر مي‌شود؛ به بيان ديگر، عاطفة مادري به‌شدت از عواطف شوهر در قبال زن تأثير مي‌پذيرد و اين خود نشان مي‌دهد‌ كه هر‌چه محبت و علاقه در روابط عاطفي والدين بيشتر برقرار باشد، فرزنداني تربيت خواهند شد كه محبت را در كانون اعمال و رفتار خويش قرار خواهند داد (حيدري، 1387، ص 103). افزون بر آن، محبت و به‌ويژه ابراز آن در همة مراحل و همدلي با فرزندان، نقشي بسيار مهم در تربيت عاطفي آنان دارد.

    والديني كه با فرزندشان محبت شديد و همدلي دارند، مي‌توانند احساس سرخوردگي احتمالي فرزند را از نتايج توصيه‌هاي خود و چگونگي ارتباط خود با فرزندان كشف كنند و براي يافتن راه حلي كه براي هر دو پذيرفتني باشد، كوشش كنند؛ به بيان ديگر، والديني كه با احساسات فرزند خود همدلي مي‌كنند، مايل و قادرند كه به‌طور سازنده به‌سوي مطلوب حركت كنند و زمينة ارتباط مطلوب و مؤثر با فرزندشان را فراهم نمايند. امام صادق† مي‌فرمايند: «اِنَّ اللّهَ لَيَرحَمُ العَبدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ» (كليني، 1344، ج 6، ص 50)؛ بدون ترديد، خداوند بر بندة خود به‌سبب شدت محبت و همدلي با فرزندش، رحم مى‌كند.

    همدلي والدين اثري مهم بر محافظت و مراقبت از فرزند دارد؛ زيرا هنگامي كه والدين از وضعيت و شرايط فرزندشان آگاه باشند و او را درك كنند، به‌دقت و درجة مراقبت خود از فرزندشان در هنگام بروز مشكل و آسيب مي‌افزايند و در زندگي فردي و اجتماعي وي مهر و الفت را به ارمغان مي‌آورند (احمدي، 1385، ص 22؛ كامران، 1384، ص110). البته اين نكته حايز اهميت است كه در ابراز محبت و تكريم شخصيت فرزند نبايد افراط كرد؛ زيرا در آن صورت شخصيت فرزند بر اثر زياده‌روى والدين در ابراز محبت‌هاى نا‌بجا لطمة جبران‌ناپذيرى خواهد خورد و او از جامعه توقعات و چشم داشت‌هاي نابجايى خواهد داشت.

    ث) خوش‌رويي

    خوش‌رويي محبوب‌ترين و ارزشمندترين عمل نزد خدا پس از واجبات الهي است و از رحمت الهي برمي‌خيزد. خداي مهربان با معرفي پيامبر اكرم… در جايگاه الگوي برتر حسن خلق، در خطاب به ايشان مي‌فرمايد: «به‌سبب لطف و رحمت خدا بود كه با آنان نرم‌خويي كردي و اگر درشت‌خوي و سخت‌دل بودي، قطعاً از گرد تو پراكنده شده بودند» (آل عمران: 159).

    خوش‌رويي و مهرباني والدين با همديگر و فرزندان از عوامل مهم در پرورش شخصيت عاطفي مطلوب اسلامي است كه در ايجاد صفا، آرامش رواني، اعتماد‌به‌نفس و شكوفايي استعداد‌هاي فرزندان تأثيري فراوان دارد (حسين‌زاده، 1388، ص 163). پيامبر گراميˆ دربارة ارزش و جايگاه خوش‌رويي مي‌فرمايند: «أحسَنُ الناس ايماناً أحْسَنَهُمْ خُلْقاً وَ اَلطَفُهُم بِأهلِهِ وأنا ألطفُكمْ بِأهْلي» (حرعاملي، 1412ق، ج12، ص 153)؛ شايسته‌ترين مردم از ‌نظر ايماني، خوش‌اخلاق‌ترين و مهربان‌ترين آنها با خانواده‌اش است. امام باقر† مي‌فرمايند: «البشر الحسن و‌طلاقه الوجه مكسبه للمحبة و‌قربة من الله» (كليني، 1344، ج2، ص 103)؛ گشاده‌رويي و خوش‌رويي در برخورد با ديگران، ماية جلب محبت آنان و نزديكي به خداست.

    ارتباط والدين با چهرة گشاده رشتة دوستي را بادوام‌تر كرده، از يك‌سو سبب كسب مهارت‌هاي اجتماعي و عاطفي و از‌سوي ديگر سازگاري بهتر فرزندان با مسائل را به ارمغان مي‌آورد. به فرمودة امام صادق† اخلاق خوش سبب افزايش عمر و بهره‌مندي از نعمت‌ها مي‌شود (ر.ك: كليني، 1344، ج4، ص 49)، و نسلي منتظر و مزين به محاسن اخلاق و شخصيت مطلوب عاطفي پرورش مي‌يابد (ر.ك: نعماني، 1376، ص 200). بنابراين يكي از نتايج شكوفا‌سازي و پرورش توانمندي‌هاي فطري، خوش‌رويي است. هر‌يك از والدين با اخلاق و رفتارهاي خوب، ريشه‌هاي نگرشي و گرايشي حسن خلق در فرزندان را زمينه‌سازي مي‌كنند.

    ج) تكريم و احترام متقابل

    از ديگر عوامل مؤثر در تربيت عاطفي، حاكميت فرهنگ احترام متقابل در خانواده است. تكريم شخصيت، نياز طبيعي هر انسان است؛ زيرا غريزة حب ذات در سرشت انسان نهاده شده است و هر‌كس مي‌كوشد شخصيتش پذيرفته و گرامي داشته شود (قائمي اميري، 1383، ص 258؛ اسماعيلي يزدي، 1385، ص 258 ـ 259). با احترام و تكريم، بستري عاطفي فراهم مي‌آيد كه عزت و كرامت در افراد نهادينه مي‌شود و هنجارهاي ارزشي، انساني و معنوي در خانواده و جامعه جايگاه متناسب خود را باز‌يافته، گسترش مي‌يابد.

    براي فرهنگ‌سازي تكريم و احترام در خانواده، نخست بايد ميان زن و شوهر احترام برقرار شود، بدين‌صورت كه آنان نگرش كرامتي به همديگر داشته باشند و براي هم احترام فراواني قايل شوند و ديگري را ارزشمند بدانند؛ اين ارزشمندي را بر زبان آورند و آن را به‌نوعي ابراز كنند؛ با توجه و دقت به سخنان هم گوش دهند، به‌گونه‌اي ‌كه از نگرش و حرف فراتر روند و به ارزش‌گذاري فعالانه و قدرداني عملي احترام‌آميز تبديل شوند (فقيهي و همكاران، 1392، ص70؛ برنشتاين، ترجمه سهرابي، 1377، ص 124ـ125).

    امام سجاد‌† از تكريم همسران در برابر يكديگر به اداي حق آنها تعبير مي‌كنند و مي‌فرمايند: «اما حق همسر تو اين است كه توجه داشته باشي خداوند او را آرامش جان، راحت‌باش تو و مونس، همدم و پناه تو ساخته است. تو بايد باور داشته باشي كه او نعمت خداوندي است براي تو و شكر اين نعمت را بايد به جاي آوري و با وي مصاحبت و همراهي خوب داشته باشي و او را تكريم نمايي و با او با مدارا رفتار كني...» (حراني، 1404ق، ص 268). امام سجاد† در اين بيان زن و شوهر را مصاحب و همراه همديگر دانسته است. ايشان در بيان ديگري براي مصاحب و همراه، حقوقي بر‌مي‌شمارد از‌جمله اكرام و تكريم يكديگر (همان، ص 272).

    بنابراين زن و شوهر و همچنين ديگر اعضاي خانواده، بدان سبب كه هم‌صحبت و رفيق‌اند بايد فرهنگ تكريم را در ميان خويش حاكم سازند.

    امام صادق† به احترام متقابل زن و شوهر بسيار سفارش كرده، مي‌فرمايند: «رحم الله عبداً اَحسن فيما بينه و بين‌زوجته» (حرعاملي، 1412 ق، ج 14، ص 124)؛ خدا رحمت كند، بنده‌اي كه رابطة ميان خود و همسرش را نيكو قرار دهد، همچنين پيامبر اكرمˆ مي‌فرمايند: «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِنِسَائِكُمْ» (نوري طبرسي، 1408 ق، ج 14، ص 255)؛ برترين شما خيرخواه‌ترين فرد نسبت به زنان خويش است.

    رابطة احترام‌آميز ميان زوجين، در نظام تربيتي ديني نشانه‌ها و نمودهاي ويژه‌اي دارد. شايسته است كه احترام متقابل همسران در برابر هم، افزون بر احترام قلبي در برخي رفتارهاي بيروني نيز ابراز شود. از‌جملة اين رفتارها مي‌توان به خواندن همسر با نام مناسب و شايستة شأن او (موسوي زنجانرودي، 1377، ص 37؛ انصاريان، 1389، ص 370)، سلام كردن به همديگر (آمدي، ترجمة خوانساري، 1373، ج4، ص 329؛ حسيني، 1388، ص 26) و تشكر و قدرداني از همسر (ملكي، 1385، ص 26) اشاره كرد. فرهنگ‌سازي تكريم و احترام متقابل در ميان همسران، در پرورش اين فرهنگ در ميان اعضاي ديگر خانواده تسري مي‌يابد و شخصيت مطلوب عاطفي در فرزندان نيز پرورش مي‌يابد. در اسلام جداي از توجه به اثر‌بخشي تكريم والدين نسبت به همديگر، براي تربيت مطلوب فرزند، تكريم او را وظيفة همگان دانسته است. رسول گرامي اسلام… ضمن دستور به اكرام فرزندان نقش اين اكرام را در خوب تربيت كردن فرزند دانسته و فرموده‌اند: «اكرموا اولادكم و‌احسنوا آدابهم»(كليني، 1344، ج6، ص 50)؛ لازم است كه فرزندان خود را اكرام كنيد و برخوردهاي خود را با آنان نيكو سازيد.

    چ) حسن ظن (مثبت‌نگري)

    مثبت‌انديشي و حسن ظن به ديگران، افزون بر باروري عواطف انساني، سبب رفع يا كاهش ناهنجاري‌هاي خانوادگي و اجتماعي است. حضرت علي †مي‌فرمايند: «حسن الظن راحة القلب، حسن الظن يخفف الهم» (تميمي آمدي، 1373، ح 4823؛ ح 4816)؛ حسن ظن ماية راحتي دل است، حسن ظن تخفيف‌دهندة هم و غم است.

    اصولاً دستور دين و تأكيد نظام تربيتي و اخلاقي اين است كه مؤمنان بايد نگاه مثبت به همديگر داشته باشند و هنگامي كه چيزهاي بدي به مؤمنان نسبت داده مي‌شود، آنان را جز به خير و خوبي ياد نكنند و دروغ بودن نسبت بد به مؤمنان را آشكارا، اعلام كنند. پس حسن ظن به‌مثابة يك دستور ديني و اخلاقي در خانواده و روابط ميان همسران، جايگاهي مهم دارد و لازم است همسران از هر‌گونه گمان بد به يكديگر بپرهيزند تا زمينة آرامش و سازگاري آنان هر‌چه بيشتر فراهم شود (حسين‌زاده، 1388، ص 73). نگاه منفي به ديگران نه‌تنها منجر به كاهش و از ميان رفتن عواطف انساني مي‌شود، بلكه براساس آموزه‌هاي اسلامي، اين نوع نگاه، مذموم و نكوهش شده است. خداوند مي‌فرمايد: «يا اَيهَا الَّذينَ ءامَنوُا اِجْتَنِبوُا كثيراً مِن الْظَنِّ إِنَّ بَعْضَ الْظَنِّ إثْم‎ٌ وَ لاتَجَسَّسوُا...» (حجرات: 12)؛ اي اهل ايمان از بسيار پندارها (و گمان بد) در حق يكديگر اجتناب كنيد كه برخي ظن و پندارها (باطل و بي‌حقيقت) معصيت است و نيز هرگز (از حال دروني هم) تجسس مكنيد (و جاسوس بر احوال خلق مگماريد).

    منفي‌بافي و ناديده‌گرفتن واقعيت‌هاي موجود، شرايط فرد، خانواده، گروه و جامعه، زندگي خانوادگي و اجتماعي را دچار بحران مي‌سازد. بسياري از مشكلات و ناهنجاري‌هاي فرا روي جوامع بشري، ريشه در سوء ظن‌هاي ناآگاهانه‌ و طمع‌آلودي دارد كه افراد بر ديگري، روا مي‌دارند. از عواملي كه نگرش مثبت را در والدين افزايش مي‌دهد مي‌توان به هم‌انديشي با خوبان (مجلسي، 1403ق، ج71، ص 197)، ثبات شخصيت و اعتماد‌به‌نفس(نور: 12)، پرهيز از تجسس و غيبت (حجرات: 12)، احسان و سهل‌گيري براي ‌هم (سيد رضي، ترجمه دشتي، نامة53)، كنترل تفكر منفي (كلينكه، ترجمة محمد‌خاني، 1380، ج1، ص 164)، تخريب يا مبارزه با عقايد و باورهاي نادرست (گلدارد، ترجمة حسينيان، 1390، ص95) اشاره كرد. با تقويت نگرش مثبت ميان والدين و عملياتي كردن آن در ابرازها و رفتارها، فرزندان تحت تأثير قرار مي‌گيرند و شخصيت عاطفي‌شان در زمينة مثبت‌نگري نيز پرورش مي‌يابد؛ از‌اين‌رو، فرزندان به والدين، مربيان، معلمان و دوستان صالح اعتماد مي‌كنند و از رفتارهايي چون غيبت، تهمت، استهزا و هر ‌نوع رفتارهاي ضداخلاقي كه منشأ همة آنها سوء ظن است، مصون مي‌مانند.

    ح) عفو و بخشش

    يكي از شيوه‌هاي پسنديده كه در تقويت عواطف انساني نقش بنيادي دارد، شيوة عفو و بخشش است. بخشش، رويارويي منطقي با تألم ناشي از جراحت روحي و بازسازي احساس‌ها و باورهاي شخصي است (ديويس، ترجمة بهاري، 1382، ص75). بيشترين سفارش اسلام در سبك زندگي خانوادگي، گذشت و چشم‌پوشي زن و شوهر از لغزش‌ها، كج‌خلقي‌ها و اشتباهات همديگر است؛ زيرا در صورت داشتن روحية مشترك، باز از اشتباه، خطا و عصبانيت در امان نيستند (حسينيا، 1380، ص 208؛ كاشفي، 1388 ص 178). نبي مكرم اسلام… مي‌فرمايند: «عَلَيْكُمْ‏ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ»(كليني، 1344، ج108، ص2)؛ بر شما باد كه عفو و گذشت داشته باشيد؛ زيرا عفو و گذشت موجب عزت بنده است، پس در برابر همديگر گذشت كنيد تا خداوند شما را عزيز گرداند.

    پيروي از چنين روشي در زندگي نه‌تنها عامل مؤثر در تقويت و پرورش بُعد دروني و عاطفي افراد به‌شمار مي‌آيد، بلكه اهميت و كارايي اين رويكرد تا آنجا‌ست كه خداوند به‌روشني رسولش را به اتخاذ چنين شيوه‌اي، دستور مي‌دهد: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ» (اعراف:199)؛ اي رسول ما، شيوة عفو، گذشت و بخشش را پيشه‌كن و به نيكوكاري امر نما، و از مردمان نادان روگردان باش.

    همچنين امام علي† مي‌فرمايند: «اَلعَفوُ تاجُ المَكارِمِ» (تميمي آمدي، 1373، ج 1، ص 140)؛ عفو و گذشت، زينت فضايل اخلاقي است.

    پس، وقتي والدين به اين فضيلت نايل آيند، و بر عطوفت، مهرباني و بخشايشگر بودن اتفاق نظر داشته باشند، مي‌توانند گامي بزرگ در زمينه‌سازي تربيت مطلوب ديني فرزندان خويش بردارند. سخت‌گيري نكردن به رفتارهاي فرزندان و عفو لغزش‌هاي آنان، از‌جمله عواملي است كه در پرورش كرامت و شخصيت عاطفي مطلوب فرزندان مؤثر است. رسول اكرم… مي‌فرمايند: «خدا رحمت كند كسي كه در نيكي و نيكوكاري فرزند خويش را كمك كند و او را نيكوكار تربيت نمايد. پرسيدند چگونه، فرمودند آنچه فرزند توان انجام آن را دارد از او بپذيرد و آنچه نمي‌تواند ‌كه مطلوب عمل كند يا لغزشي از او صادر مي‌شود، بر او ببخشد و با سخت‌گيري او را به گناه واندارد و در برابر او مرتكب اعمال خلاف نشود كه او بد تربيت گردد» (كليني، 1344، ج6، ص50). در بياني امام علي† مي‌فرمايند: «هركس كرامت و شخصيت عاطفي‌اش پرورش يابد همة رفتارهاي او نيك مي‌شود و نيكوكاري و حسن عمل را بر خود ديني مي‌داند كه موظف به اداي آن است» (تميمي آمدي، 1373، ترجمة خوانساري، ج 115، ص 2).

    بي‌شك، اتخاذ چنين روشي در سبك زندگي از جانب والدين، زمينه را براي تقويت، تربيت و شكوفاسازي عاطفي فرزندان فراهم مي‌كند و تعاملات آنان را به‌نحو مطلوب سامان مي‌دهد.

    خ) نيكي در برابر بدي‌ها

    در نظام تربيت اسلام رفتار متعادل و بر‌خورد معقولانه در رو‌يا‌رويي با رفتار‌هاي ناشايست و مذموم فرزند، از راه‌هايي است كه به پرورش شخصيت مطلوب عاطفي آنان كمك مي‌كند، كار نيك در برابر عمل ناپسند ديگران يا پس از عمل ناشايست خودش، به‌قدري در زندگي فردي و گروهي انسان‌ها مهم و مؤثر است كه افزون بر اينكه سبب شكوفايي و باروري بعد عاطفي افراد مي‌شود؛ انسان‌هاي ناهمگون و متخاصم را با يكديگر، همگون و مهربان مي‌سازد. به بيان ديگر، يكي از شيوه‌هاي مناسب و اثر‌گذار كه سبب افزايش علاقه‌مندي، مهر‌باني و عطوفت ميان افراد خانواده و جامعه مي‌شود، برگزيدن شيوة نيكي در ‌برابر بدي‌ها و اسائة ادب‌هاست. بر اين شيوه در احاديث اسلامي تأكيد شده است. امام علي† مي‌فرمايند: «الإحْسانُ الَى الْمُسيءِ أحْسَنُ الفَضْلِ» (تميمي آمدي، 1373، ج354، ص 1)؛ نيكي كردن به كسي كه به تو بدي كرده، برترين ارزش و فضيلت است.

    ايشان در حديث ديگري مي‌فرمايند: «أَصْلِحِ الْمُسِي‏ءَ بِحُسْنِ فِعَالِكَ وَ‌دُلَّ عَلَى الْخَيرِ بِجَمِيلِ مَقَالِك» (تميمي آمدي، 1373، ج182، ص 2)؛ كسي را كه به تو بدي كرده است با نيكي‏ات اصلاح كن و با زيبايي كلامت او را به خير دلالت كن.

    سيرة عملي و تربيتي رسول اكرمˆ و معصومان‰ بر اين روش استوار بوده است. آنان در ‌برابر بدي‌هاي جاهلان، ارتباط كلامي و عملي مناسب را با آنها برقرار مي‌ساختند. رسول اكرم… در ارتباط با رفتار عاطفي نيك در ‌برابر رفتار‌هاي ضدعاطفي ديگران مي‌فرمايد: «صِلْ مَنْ قَطَعَك واَعْطِ مِنْ حَرَمَك واَحْسِنْ اِلى مَنْ اَساءَ اِليك وسَلِّمْ على مَن سَبَّك واَنْصِفْ مَن خاصَمَك وَاعْفُ عَمّنْ ظَلَمك كما اَنّك تُحِّبُّ اَنْ يعفى عَنك» (مجلسي، 1403ق، ج78، ص284)؛ آن كه از تو قطع رابطه كرد، پيوندگير و آن كه تو را محروم ساخت عطايش بخش و از آن كه به تو ستم روا داشت در گذر.

    ايشان همچنين در مقابل بدي كه از خود فرد صادر مي‌شود، توصيه به خوبي كرده، مي‌فرمايند: «إذا أسَأْتَ فأَحْسِنْ فإِنَّ الحسناتِ يُذْهبنَ السّيِّئاتِ» (پاينده، 1364، ص188، ح173)؛ وقتي بدي كردي، به دنبال آن نيكي كن كه نيكي‌ها بدي‌ها را محو مي‌كند.

    اين شيوة حسنه در برابر ‌بدرفتاري‌ها، كج‌خلقي‌ها و لغزش‌هاي فرزندان، به طريق اولي اثر‌بخش‌تر است و زمينة پرورش خوبي‌ها در فرزندان را فراهم مي‌سازد.

    د) يار و غمخوار و ماية نشاط بودن

    زن و شوهر براي ايفاي نقش ويژة خود در زندگي مشترك، با سختي‌ها و محدوديت‌هايي مواجه‌اند و چه‌بسا اين‌كار سبب خستگي روحي و عاطفي آنان شود و نشاط لازم براي پيشبرد و موفقيت خانواده را از آنان سلب كند. در چنين شرايطي اگر زن و شوهر ارتباط عاطفي مطلوب و همكاري صميمانه داشته و غمخوار يكديگر باشند و مشكلات و سختي‌ها را تحمل كنند، نشاط اعضاي خانواده حفظ و آثار غم و نگراني از محيط خانه، بيرون مي‌رود. در زندگي علوي اين باور ظهور و بروز چشمگيري داشت و آنان در سختي‌هاي زندگي يار و ياور يكديگر بودند. امير مؤمنان‌† در بيان تعامل خود و همسرشان، مي‌فرمايند: «وَلَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي‏ الْهُمُومُ‏ وَ‌الْأَحْزَانُ» (مجلسي، 1403ق، ج43، ص134)؛ به فاطمهƒ نگاه مي‌كردم و به‌واسطة اين نگاه همة اندوه‌ها و ناراحتي‌هايم برطرف مي‌شد.

    غم‌زدايي والدين از يكديگر، گرچه نشاط شخصيتي را براي‌شان فراهم مي‌سازد، ولي اين‌كار، سبب پرورش شخصيت عاطفي در فرزندان مي‌شود و آنان را از ابتلا به افسردگي و ارتباط نادرست با ديگران مصون سازد. پيامبر گرامي اسلام… نيز اين ايجاد نشاط در فرزندان را توصيه كرده‌اند و به‌سبب تأثير آن در پرورش شخصيت مطلوب فرزند، براي پدر پاداش آزاد‌كردن بنده در راه خدا را مطرح مي‌كنند: «اِذا نَظَرَ الْوالِدُ اِلي وَلَدِه فَسَرَّهُ كانَ لِلْوالِدِ عِتْقُ نَسْمَةٍ» (نوري طبرسي، 1408ق، ج2، ص626)؛ پدرى كه با نگاه مودت‌آميز خود فرزند خويش را مسرور مى‌كند، خداوند به او اجر يك بنده آزاد‌ كردن خواهد داد.

    ذ) هديه دادن

    هديه دادن از كارهاي پسنديده‌اي است كه آثار مثبت و ارزنده‌اي در روابط عاطفي بر جاي مي‌گذارد. افراد اعم از والدين، همسر، فرزندان، دوستان و اقوام به مناسبت‌هاي مختلف بايد به اين كار مهم توجه كنند. با اينكه نوع هدايا براي افراد از ‌نظر سني، جنسي و ميزان ارزش متفاوت است، ولي آنچه مهم است، نفس هديه دادن ‌است كه به پرورش بعد عاطفي افراد مدد مي‌رساند و سبب جلب دوستي و علاقه‌مندي بيشتر ميان آنان و سبب ماندگاري آن لحظات در ناخودآگاه افراد مي‌شود. به دليل تأثير مثبت هديه بر عواطف انساني است كه حضرت محمد… مي‌فرمايند: «تَهَادَوْا تَحَابُّوا فَإِنَّ الْهَدِيَّةَ تَذْهَبُ بِالضَّغَائِن‏» (كليني، 1344، ج5، ص144)؛ به يكديگر هديه دهيد تا زمينه‌ساز محبت ميان شما و ديگري شود، پس به‌درستي كه هديه دادن كينه‌ها را از ميان مي‌برد.

    مسلماً، چنين تعاملي باعث افزايش علاقه ميان والدين و فرزندانشان مي‌شود؛ زيرا افراد علاقه و محبت دروني‌شان را با هديه دادن به همديگر ابراز مي‌كنند كه در نوع خود باارزش و در‌خور توجه است و در رشد شخصيت مطلوب عاطفي آنان مؤثر است.

    ر) هماهنگي ميان گفتار و رفتار

    در نظام تربيت ديني، يكي از شاخص‌هاي اساسي براي سنجش تحقق يك ارزش در رفتار انسان، بروز و ظهور آن در گفتار و رفتار است. امام علي† مي‌فرمايند: «بيان الرجل ينبي عن قوة جنانه» (تميمي آمدي، 1373، ج3، ص261)؛ بيان هر انساني حاكي از مراتب قوت نفس و درجة نيروي رواني اوست.

    ايشان در حديث ديگري فرموده‌اند: «اَلمَرْءُ يُوزَنُ بِقَوْلِهِ، وَيُقَوَّمُ بِفِعْلِهِ، فَقُلْ ما تَرَجَّحَ زِنَتُهُ، وَافْعَلْ ما تُجِلُّ قيمُتُه» (همان، ج 64، ص 2)؛ آدمي با گفتارش سنجيده مي‌شود و با كردارش قيمت پيدا مي‌كند. پس تو آنچه را به خودت اعتبار مي‌دهد بگو و آنچه بها و ارزش تو را بالا مي‌برد انجام بده.

    همچنين گويندة سخن بيش از آنچه مي‌گويد، بايد عمل كند تا زينت گفتارش باشد. ميانه‌روي در هر كاري، پسنديده و مهم است، به‌خصوص رفتار و گفتار متعادل و سنجيده؛ زيرا كودكان، نوجوانان، جوانان و اطرافيان هرآنچه در گفتار و رفتار بزرگترها و اطرافيان، مشاهده كنند، تصوير‌برداري كرده، الگوي خويش مي‌سازند؛ پس بايد نوعي هماهنگي ميان ديده‌ها و شنيده‌هايشان ايجاد كرد تا آشفتگي در ذهن آنان به وجود نيايد (سادات، 1388، ج122، ص 2). يكي از اموري كه باعث برقراري روابط سالم عاطفي والدين مي‌شود، هماهنگ‌سازي ميان رفتار و گفتار است. البته اين هماهنگي و اعتدال ميان قول و فعل بايد به‌گونه‌اي باشد كه هر‌يك، ديگري را در خارج تصديق كند، نه اينكه در عمل خلاف آنچه مي‌گويد، انجام دهد. عنايت به اين شيوه در تربيت، اهميت فراواني دارد كه بايد در زندگي بدان توجه شود.

    در‌مجموع، همساني، ملازمت و پيوستگي ميان علم و عمل در باروري و تقويت عواطف بسيار مهم است (عسگري‌فر، 1380، ص 261). در متون ديني نيز به اين پيوستگي و تلازم توجه شده است و خداوند در آيه‌هاي دوم و سوم سورة مباركة صف، خطاب به جامعة ايماني مي‌فرمايند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»؛ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، چرا سخني مي‌گوييد كه به آن عمل نمي‌كنيد؟ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخني بگوييد، ولي عمل نكنيد.

    پيامبر گرامي اسلام… در باب اين موضوع مي‌فرمايند: «أَحِبُّوا الصِّبيانَ وَارحَمُوهُم وَإذا وَعَد تُمُوهُم شَيئاً فَفُوا لَهُم فَإنَّهُم لا يَدرُونَ إِلاّ أَنَّكُم تَرزُقُونَهُم» (كليني، 1344، ج6، ص49)؛ كودكان را دوست بداريد و با آنان مهربانى كنيد؛ و هرگاه به آنها وعده داديد وفا كنيد؛ زيرا آنها شما را روزى‌دهندة خود مى‏‌‌دانند.

    ز) ابراز عواطف مثبت

    در اسلام به ارتباط عاطفي انسان‌ها با يكديگر براي آثار تربيتي آن بسيار توجه مي‌شود. امام صادق† مي‌فرمايند: «يَحِقُّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ الِاجْتِهَادُ فِي التَّوَاصُلِ و‌َالتَّعَاوُنُ عَلَى التَّعَاطُفِ و‌َ‌الْمُوَاسَاةُ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ و‌‌َتَعَاطُفُ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ» (كليني، 1344، ج2، ص175)؛ مسلمانان موظف‌اند دربارة پيوستگي و كمك به يكديگر به‌ويژه نيازمندان كوشا باشند؛ از عواطف اخلاقي و كمك‌هاي مالي مضايقه نكنند؛ همچنين در تمام طبقات اجتماعي لازم است، مردم جهات عاطفي و اخلاقي را مراعات كنند.

    اين ارتباط عاطفي دربارة فرزندان اولويت بيشتري دارد. ابراز عواطف مثبت والدين با دو شيوه مي‌تواند بر تربيت عاطفي فرزندان اثر‌گذارد: نخست، اينكه والدين مي‌توانند با ابراز عواطف مثبت، كاري كنند كه در فرزند موجب احساس مطبوع شود و فرزند براي خوشايندي آنان بكوشد؛ دوم، اينكه وجود والدين هنگام برانگيختگي عواطف مثبت نقشي مهم در پيامد علاقة فرزند به والدين دارد؛ در‌واقع، به شكل‌گيري نگرش مثبت به سخنان والدين مي‌انجامد و زمينه را براي همكاري و پذيرش پيشنهادهاي آنها در ابعاد مختلف فراهم مي‌سازد؛ بنابراين، آنچه ما به‌مثابة مبناي ارتباط مؤثر والدين و فرزندان مي‌طلبيم، مي‌توانيم بر‌اساس ابراز عواطف مثبت از سوي والدين به فرزندان پيگيري كنيم، همان‌گونه كه نقطة مقابل آن، يعني ابراز عواطف منفي، مي‌تواند به سردي روابط والدين با فرزندان و سست شدن ارتباط مؤثر و مطلوب آنان بينجامد و به‌تدريج در كجروي فرزندان اثر گذارد (احمدي، 1385، ص23). رسول گرامي اسلام… ابراز عواطف و علاقه نشان دادن والدين به فرزند را در ارتقاي درجات بهشتي مؤثر مي‌دانست: «قُبْلَةِ اَوْلادِكُمْ فَاِنَّ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَة دَرَجَةً فِى الْجَنَّةِ مَسيرَةَ خَمْسِمِأَةِ عام» (طبرسي، 1414ق، ص 220)؛ فرزندان خود را ببوسيد كه براي هر بوسه‌اي كه بر فرزندان مي‌زنيد، يك درجه در بهشت خواهيد داشت كه فاصلة هر درجه تا درجه ديگر به اندازة پانصد سال راه است.

    در بيان ديگري نگاه عاطفي و مهربانانة والدين به فرزندان را عبادت مي‌دانستند: «نَظَرَ الْوالِدُ اِلي وَلَدِه حُبّاً لَهُ عِبَادَةٌ» (نوري طبرسي، 1408ق، ج15، ص170)؛ نگاه پدر و مادر به فرزند، از روي مهر و محبت، عبادت است.

    س) توجه به امنيت رواني

    خانواده مهم‌ترين كانون تأمين‌كنندة نياز‌هاي جسماني، رواني و معنوي فرزندان است و همة تلاش پدران و مادران مسئول و آگاه بايد بر اين اصل بنياد شود كه فضاي خانه و خانواده سرشار از امنيت، محبت و آرامش باشد. اعضاي خانواده به‌ويژه فرزندان بايد در خانه احساس امنيت و آرامش رواني كنند و كانون خانواده را بهترين و امن‌ترين پناهگاه بدانند. ميان والدين و فرزندان بايد رابطه‌اي ايجاد شود كه آنان بتوانند آزادانه احساسات، اضطراب‌ها و نگراني‌هاي خود را بدون احساس ترس يا طرد ‌شدن با والدين در ميان بگذارند (ساماني، رضويه، 1386، ص30 ـ33). والدين بايد فرزندان را بدون شرط و آن‌گونه كه هست بپذيرند؛ هر‌چند ممكن است رفتار فرزند دلخواه آنان نباشد. نبايد دائماً لغزش‌هاي فرزند يادآوري شود و او را ملامت كرد و براي گناهشان همواره كيفر شوند (ر.ك: نوري طبرسي، 1408ق، ج2، ص105)، كه اين‌گونه كارها امنيت آنان را به خطر مي‌اندازد. نبايد به‌گونه‌اي حرف زد يا رفتار كرد كه فرزندان دائماً احساس كنند توبيخ مي‌شوند؛ بلكه بايد از كارهاي نادرست كه انجام داده‌اند آگاه شوند و ميزان فاصلة آنها از حق و حقيقت برايشان مكشوف گردد. آنان بايد بفهمند كه از آلودگي‌ها روي برگردانند و به‌گونه‌اي رفتار كنند كه نيكوكاران رفتار مي‌نمايند (حراني، 1404ق، ص275). بنابراين، در آموزه‌ها و تعاليم اسلامي، خانوادة مطلوب خانواده‌اي است كه ميان انگيزه‌هاي متنوع اعضاي خانواده، تعادل ايجاد كرده و ضمن معرفي الگوهاي برتر ديني، آنان را از آلودگي‌ها و درگيري‌هاي رواني رهايي مي‌بخشد.

    ش) الگودهي

    از بهترين عوامل مؤثر در تربيت عاطفي، اخلاقي، رواني و اجتماعي فرزند الگو‌دهي است. والدين نخستين الگوهاي تربيتي فرزندان‌اند و مسئوليت‌هاي دشواري در اين زمينه بر عهده دارند؛ مسئوليتي كه باعث رشد و شكوفايي عواطف و فضايل اخلاقي خود و در پي آن فرزندانشان مي‌شود. والدين با اين مسئوليت بايد نمونة افراد صالح و شايسته باشند و خوبي‌ها را براي فرزندان، در عمل، به نمايش بگذارند تا اميال فطري آنان به رفتارهاي شايسته و نيك از حالت بالقوه به فعليت برسند؛ زيرا اگر پدر و مادر به اين نكته توجه نكنند، نه‌تنها زندگي فردي خود را با ناپاكي‌ها مي‌آلايند، زندگي توأم با ناشايستگي‌ها براي فرزندان خود ترسيم خواهند كرد.

    شرط‌ اساسي‌ در اين‌ اثرگذاري‌، برخورداري والدين ‌الگو از شخصيت‌ مطلوب‌ و انجام رفتارهاي ارزشي است؛ چراكه بدون آن نمي‌توانند اين نقش را داشته باشند. امير‌مؤمنان †مي‌فرمايند: «كيف‌ يصلح‌ غيره‌ من‌ لم‌ يصلح ‌نفسه‌؟» (تميمي آمدي، ج 564، ص 4)؛ چگونه كسي كه خود صالح نگرديده است مي‌تواند ديگري را اصلاح كند؟

    در اين‌باره هر‌چه‌ والدين الگو كمال‌ بيشتري‌ داشته باشند، ميزان تأثير و قدرت‌ نفوذ آنان در فرزندان بيشتر است‌. علاوه‌ بر كمال‌، جامعيت‌ الگوها نيز سهم‌ وافري‌ در اين‌ اثرگذاري ‌دارد؛ يعني‌ اگر والدين هم‌ در ابعاد مختلف‌ صلاحيت‌ داشته‌ باشند و هم‌ از هر نظر در حد اعلايي‌ از ويژگي‌ها باشند، جاذبيت‌ و تأثير بيشتري‌ خواهند داشت. در سورة‌ انعام‌ پس‌ از بيان مطالبي‌ دربارة‌ پيامبران‌ گذشته‌ كه نمونه‌هاي بارز هدايت و شايستگي بودند، خطاب به‌ پيامبر اسلام… چنين آمده است: «اولئك‌ الذين‌ هدي‌ الله فبهديهم‌ اقتده‌» (انعام: 90)؛ چون اينان هدايت‌شدة خدايند، تو اي‌ پيامبر به‌ هدايت‌ آنان ‌اقتدا كن.

    امام‌ علي‌† مؤمنان‌ را به‌ پيروي‌ از اهل‌‌بيت‌ پيامبر… به‌مثابة بهترين الگوي هدايتمند، سفارش‌ مي‌فرمود: «به‌ خاندان‌ پيامبرتان‌ بنگريد و بدان‌ سو كه‌ مي‌روند برويد و پي‌ آنان ‌را بگيريد كه‌ هرگز شما را از راه‌ رستگاري‌ بيرون‌ نخواهند كرد و به‌ هلاكتتان‌ نمي‌اندازند. اگر نشستند، بنشينيد و اگر برخاستند برخيزيد. بر آنان‌ پيشي‌ مگيريد كه‌ گمراه‌ مي‌شويد و از آنان‌ پس‌ نمانيد كه‌ تباه‌ مي‌گرديد» (نهج‌البلاغه، خ 97)

    هماهنگي‌ ميان‌ افعال‌ و گفتار والدين الگو، نكتة‌ ديگري‌ است‌ كه‌ بسيارحايز اهميت‌ است‌. مثلاً اگر شاخص‌‌هاي گفتاري‌ با‌ رفتار‌ هماهنگ‌ باشد و قول‌ و فعل يكديگر را تصديق‌ كنند، به‌ وحدت‌ رفتار و تثبيت‌ آن‌ در متربي‌ و اثرپذيري او بسيار كمك‌ مي‌كند؛ در‌حالي‌‌كه‌ هماهنگ‌ نبودن‌ آنها منجر به‌ دوگانگي‌ رفتار در متربي خواهد شد. امام علي† كه‌ خود شاخص‌ وارستگي‌ است، به اين هماهنگي در ميان گفتار و اعمال خود اشاره مي‌كند: «اي‌ مردم‌، سوگند به‌ خدا، شما را به‌ طاعتي‌ ترغيب‌ نمي‌كنم‌، مگر آنكه‌ از شما پيشي‌ ‌گيرم‌ و شما را از معصيتي‌ منع‌ نمي‌كنم‌، مگر آنكه‌ پيش‌ از شما از آن‌ باز مي‌ايستم‌» (نهج‌البلاغه، خ 175). تداوم‌ و استمرار در الگو بودن والدين، نيز بسيار مهم‌ است‌، چه‌بسا فرزندان، به رشد فكري لازم نرسيده باشند و دچار غفلت‌، تشخيص غلط، يا الگوهاي نادرست شوند و در مسير انحرافي‌ با سرعت‌، به پيش‌ ‌روند.

    بنابر‌اين، الگوي صالح بودن والدين، از مهم‌ترين و اثربخش‌ترين روش‌هاي يادگيري و اجتماعي‌ شدن فرزندان در تربيت عاطفي و مطلوب ديني است. فرزندان به دليل آمادگي ذهني، سادگي و بي‌آلايشي روحي، پاكي سرشت و انگيزة گرايشي شديد به انتخاب معيار در زندگي خود دارند و در نخستين گام پدر و مادر را سر‌مشق خويش قرار مي‌دهند و در صورت شايسته نبودن الگو و فقدان روابط عاطفي ميان والدين، بر شخصيت فرزندان اثري نامطلوب مي‌گذارد (فلاح رفيع، 1391، ص35). والدين بمانند همة كساني كه مي‌خواهند به سوي كمالات انساني قدم بردارند، بايد براساس آية: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» (احزاب:21) با تأسي بر اسوة حسنه بودن رسول‌اللهˆ، شاخصي مناسب براي فرزندان و كساني كه با آنها زندگي مي‌كنند، باشند و آنان را عملاً با الگوي برتر ديني كه رسول الله… است آشنا سازند و ايشان را در زواياي زندگي، هدف خويش قرار دهند (ميرزابيگي، 1387، ص 129ـ130). اين الگودهي والدين زمينة سعادت دنيوي و اخروي و نيل به حيات طيبة جاويد را در زندگي فرزندان فراهم مي‌سازد.

    بحث و تفسير

    نهاد خانواده به‌صورت يك سيستم متعامل و به‌هم پيوسته است كه هر‌يك از اعضاي آن متناسب با جايگاه و نقشي كه دارند، بر همديگر اثر مي‌گذارند. والدين مهم‌ترين نقش را در خانواده دارند و مي‌توانند در‌صورتي‌كه عوامل مؤثر بر تربيت را به‌كار گيرند، در رشد، پرورش و تحول شخصيتي فرزندان سهمي بسزا داشته باشند و در مقام يك مربي از بروز اختلافات شخصيتي در آنان پيشگيري كنند. يكي از عوامل مهم و اثرگذار بر تربيت فرزندان، مشاهدة روابط مطلوب ميان والدين است. منشأ اين روابط مطلوب والدين، به فعليت رساندن عواطفشان است. عاطفه به مفهوم توجه، تمايل و گرايش ياورانه به ديگر است كه همراه با رحمت و رأفت از خود به صورت‌هاي گوناگون به ديگري بروز مي‌دهند. والدين با به جريان انداختن توانمندي‌هاي بالقوة عاطفي به شكل مثبت و كارآمدي بر روند تربيتي يكديگر و فرزندان اثر مي‌گذارند.

    براساس آنچه ذكر شد، بارز نمودن و شكوفا‌سازي توانمندي‌هاي عاطفي در ميان همسران، نه‌تنها ارتباط ميان آن‌ دو را در سطوح مختلف سامان مي‌دهد، بلكه به ارتقاء و سالم‌سازي روابط با ديگران، از‌جمله خدا و نيز جوّ خانوادگي سالم‌تر براي دوري از تنش و درگيري و پرورش فطرت و توانمندي‌هاي سرشتي فرزندان به‌سوي خوبي و خير باشد. به‌بيان ديگر، پدر و مادر در جايگاه محوري‌ترين عنصر تعاملات خانوادگي، وقتي التزام اساسي به آموزه‌هاي اخلاقي، ارزشي، ديني و عاطفي در روابط همسري داشته باشند، مي‌توانند الگوي مقبول و ارزنده‌اي براي انتقال مفاهيم و آموزه‌هاي نظام ارزشي جهاني، انساني، فرازماني و فرامكاني دين اسلام به فرزندان خويش باشند و شخصيت و هويت وجودي آنان را پايه‌ريزي كنند. البته براي نيل به اين كار مهم، والديني موفق‌اند كه بتوانند به امور ذيل بپردازند:

    1. بينش‌ها و باورهاي ديني، تربيتي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي خودشان را همسو كنند؛

    2. در ارتباط متقابل خود با همسر، همواره احترام همديگر را حفظ كنند؛

    3. هنگام سخن گفتن، با لحنى محبت‌آميز و با نيتى خير‌خواهانه وارد ‌شوند؛

    4. اشكال‌ها و انتقادها را دور از حضور فرزندان بازگو و حل‌و‌فصل كنند، به‌گونه‌اي كه شخصيت و عزت نفس فرد، همواره حفظ شود؛

    5. نگرش نعمتي به يكديگر دارند؛

    6. همديگر را به بهترين نام و لقب خطاب كنند؛

    7. اوقات خوش خانه را با سخنان و گفتارى كه سبب رشد و تعالى شخصيت خود و فرزندان شود، صرف كنند؛

    8. حقوق يكديگر را كاملاً رعايت كنند تا امنيت رواني برايشان فراهم شود؛

    9. از اسوه بودن خودشان براي فرزندان، با ارائه رفتارهاي سالم و منطبق با معيارهاي ديني محافظت كنند.

    با توجه به نقش گستردة عوامل گوناگون در تربيت عاطفي فرزندان، پيشنهاد مي‌شود تا محققان، كارشناسان و متوليان امور فرهنگي ـ تربيتي و مشاوران خانواده نحوة توانمند‌‌سازي خانواده‌ها و تجهيز آنان به اين عوامل و چگونگي به‌كارگيري آنها را پژوهش كنند و سياست‌هاي پژوهشي و جهت‌گيري‌هاي علمي، فكري و روان‌شناختي را متوجه چگونگي تشكيل پايايي و پويايي روابط مطلوب عاطفي خانواده كنند تا والدين براي تربيت عاطفي و پرورش نسلي فرهيخته و فرزنداني كارآمد و مسئول آمادگي كافي پيدا كنند.

     

     

    References: 
    • تميمي آمدي، عبدالواحدبن¬محمد (1373)، غرر الحكم و دررالكلم، ترجمة محمد خوانساري، تهران، دانشگاه تهران.
    • احمدي، محمدرضا، «مباني روان شناختي ارتباط مؤثر والدين با فرزندان در محيط خانواده»(1385)، معرفت، ش104، ص 18ـ25.
    • ـــــ ، «نقش صله رحم در بهداشت رواني»(1380)، معرفت، ش48، ص 29- 37.
    • اسماعيلي‌يزدي، عباس (1385)، فرهنگ تربيت، چ دوم، قم، مسجد مقدس جمكران.
    • انصاريان، حسين (1389)، نظام خانواده در اسلام، چ شصت و نهم، تهران، ام¬ابيها.
    • برنشتاين، اچ فليپ (1377)، شناخت ودرمان اختلال‌هاي زناشويي(زناشويي درماني)، ترجمة حميدرضا سهرابي، تهران، رسا.
    • پاينده، ابوالقاسم (1364)، نهج الفصاحه(با ترجمه فارسي)، تهران، جاويدان.
    • پناهي، علي احمد، احمدحسين شريفي،«بايسته‌هاي اخلاقي همسران و نقش آن در تربيت فرزندان»(1388)، معرفت اخلاقي، ش1، ص 119- 142.
    • حرّاني، حسن بن علي (1404ق)، تحف العقول عن آل الرسول، تحقيق علي‌اكبر غفاري، با ترجمة فارسي، تهران، اسلاميه.
    • حرعاملي، محمدبن حسن (1412ق)، وسائل الشيعه، بيروت، آل البيت.
    • حسيني، داود (1388)، روابط سالم در خانواده، چ يازدهم، قم، بوستان كتاب.
    • حسين زاده، علي (1388)، همسران سازگار، راه‌هاي سازگاري، چ سوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • حسينيا، احمد (1380)، بهداشت رواني ازدواج و همسرداري، تهران، مفيد.
    • حيدري، مجتبي (1387)، دينداري و رضامندي خانوادگي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • دهخدا، علي اكبر (1373)، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران.
    • ديويس، كنث (1388)، خانواده، راهنماي مفاهيم و فنون براي متخصص ياوري، ترجمة فرشاد بهاري، تهران، تزكيه.
    • ريچموند، ويرجينيايي (1387)، رفتار غير كلامي در روابط ميان فردي، ترجمة: فاطمه سادات موسوي و ژيلا عبدالله پور، تهران، دانژه.
    • سادات، محمدعلي (1388)، راهنماي پدران و مادران، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامي.
    • ساماني، سيامك؛ رضويه، اصغر، «رابطه همبستگي خانواده و استقلال عاطفي با مشكلات عاطفي»(1386) ، سلامت روانشناختي، ش1، ص30 - 37.
    • سپاه منصور، مژگان و همكاران، «ادراك دلبستگي كودكي، دلبستگي بزرگسال و دلبستگي به خدا، روانشناسي تحولي»(1387)، روانشناسان ايراني، ش15، ص 253 - 265.
    • سيد رضي (1387)، نهج البلاغه، ترجمة محمددشتي، قم، جمال.
    • شريف قريشي، باقر (1362)، نظام تربيت اسلام، تهران، فجر.
    • صافي، احمد (1388)، مديريت و اقتصاد در خانواده، تهران، انجمن اوليا و مربيان.
    • صمدي، معصومه، منيره رضايي، «بررسي نقش تربيتي خانواده در نظام تربيت رسمي و عمومي از ديدگاه علم و دين»(1390)، پژوهش در مسائل تعيم و تربيت اسلامي، ش12، ص 95 - 117.
    • ضيايي، زهرا؛ ضيايي، خديجه (1390)، تأثير روابط سالم والدين بر تربيت ديني فرزندان، طهورا(مطالعات زنان و خانواده)، سال چهارم، ش10، ص 41 - 70.
    • طبرسي، فضل بن حسن (1414ق)، مكارم الاخلاق، تحقيق علاء آل جعفر، قم، اسلامي.
    • عسگري فر، حسين (1380)، نقش بهداشت روان در ازدواج، زندگي زناشويي و طلاق، تهران، گفتگو.
    • فتال نيشابوري، محمدابن احمد (1375)، روضه الواعضين و بصيره المتعلمين، قم، رضي.
    • فرهاديان، رضا (1388)، تربيت برتر، آن چه والدين و معلمان بايد بدانند، چ هفتم، قم، بوستان كتاب.
    • فرجاد، محمد حسين (1372)، آسيب شناسي اجتماعي خانواده و طلاق، تهران، بدر.
    • فقيهي، علي نقي (1392)، تربيت جنسي، مباني، اصول و روشها از منظر قرآن و حديث، چ هفتم، قم، دارالحديث.
    • فقيهي، علي نقي و همكاران، «راهكارهاي تربيتي زمينه ساز ظهور؛ برگرفته از احاديث»(1392)، مشرق موعود، ش 26، ص 65 - 89.
    • فلاح رفيع، علي، «روش شناسي الگو در انتقال ارزش‌ها» (1391)، اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي، ش2، ص 33 - 57.
    • قائمي اميري، علي (1383)، خانواده و مسائل همسران، چ سيزدهم، تهران، اميري.
    • كاشفي، محمدرضا، (1388)، آيين مهرورزي، چ هفتم، قم، بوستان كتاب.
    • كامران، فريدون، «نقش عدم همدلي والدين بر بزهكاري نوجوانان» (1384)، جامعه شناسي، ش4، ص 105- 116.
    • كليني، محمدبن يعقوب (1344)، اصول كافي، تهران، علميه اسلاميه.
    • كلينكه، كريس. ال (1380)، مهارت‌هاي زندگي، ترجمة شهرام محمد خاني، تهران، اسپند.
    • گلدارد، ديويد (1390)، مفاهيم و مباحث تخصصي در مشاوره، آموزش و كاربرد مهارتهاي خرد در مشاوره، ترجمة سيمين حسينيان، چ چهاردهم، تهران، ديدار.
    • مجلسي، محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
    • مصباح، محمدتقي (1387)، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش محمدحسين اسكندري، چ ششم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
    • ملكي، حسن (1385)، چگونه با تفاهم زندگي كنيم(براي زوج‌هاي جوان و خانواده ها)، چ سوم، زنجان، نيكان.
    • موسوي زنجانرودي، مجتبي (1377)، تربيت مذهبي كودك، چ دوم، قم، ميثم تمار.
    • ميرزابيگي، حسنعلي (1387)، خانواده و امام خميني(ره)، قم، فراگفت.
    • ميناگر، عبدالرضا (1390)، اخلاق و تربيت اسلامي، چ پنجم، قم، ابتكاردانش.
    • نعماني، محمدبن¬ابراهيم (1376)، الغيبة، ترجمة علي‌اكبر غفاري، تهران، مكتبة الصدوق.
    • نوابي¬نژاد، شكوه (1375)، سه گفتار درباره راهنمايي تربيت فرزندان، چ ششم، تهران، انجمن اولياء و مربيان.
    • نوري¬طبرسي، حسين (1408ق)، مستدرك الوسائل و مستبط المسائل، بيروت، آل البيت لاحياء التراث.
    • نيك نژادي، فرزانه و همكاران، «تأثير آموزش روش‌هاي تربيتي براساس ديدگاه خواجه نصيرالدين طوسي بر تغيير نگرش مادران در تربيت فرزندان» (1386)، پژوهش در برنامه ريزي درسي، ش14، ص 23 - 42.
    • يوسفيان، نعمت¬الله (1386)، تربيت ديني، قم، زمزم هدايت.
    • Adkins,K.L (2003), Predicting Self-esteem Based On Perceived Parental Favoritism And Birth Order.Retrieved Novamber 11,2006,From http://submit.etsu.edu/etd/these/arailable/etd.0326103.094949/unrestricted/Adkins KD40803f.Pdf.
    • Bandura, A. (1977). Social Learning Theory. Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.
    • Becker,H & Epstein,J (1993), Parent Invoivment:A Survey Of Teacher Practic.The Elementtary School Journal,83,85-102.
    • Brown,B & Francis,S (1993), Participation In
    • School:Perception Of Self & Family.Adolescence,28,383-391.
    • Canter,K.A.(2002).Defemining The Effects On Parental Attitudes And Parenting Styles Towards Child Rearing After Particpation IN a Rural Parenting Program.Retrived September 18.2006,From http://etd.wvu.edu/templates/show ETD.cfm?Rechum=1486.
    • Eisenberg,N & Losoya,S (1997), Emotionl Responding:Regulation, Social Correlates & Soilcialization(pp129-162)New York:Basic Book.
    • Hendrson,A.T., And N.Berla (1994), A New Generation Of Evidence:The Family Is Critical To Student Achievement.Washington,DC:National Committee For Citizens In Education.ERIC Document Reproduction Service No.ED37596.
    • Moor,K.A.Guzman.L.Hair,Elizabeth.Lippman,Laura & Garrett,Sarah (2004), Parent-teen Relationships And Interaction.Retrived Februray 2.2006.From http://www.childtrend.org.
    • Vincent,C & Tom,L (2000), Hom-School Relationship:The Swarning Of Disciplinary Mechanism,?In Ball,S.J.Sociology Of Education:Major Themes.London:Routledge Palmer
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فقیهی، علی نقی، نجفی، حسن.(1392) عوامل تربیت عاطفی فرزندان در خانواده؛ برگرفته از احادیث. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 5(2)، 5-27

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی نقی فقیهی؛ حسن نجفی."عوامل تربیت عاطفی فرزندان در خانواده؛ برگرفته از احادیث". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 5، 2، 1392، 5-27

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فقیهی، علی نقی، نجفی، حسن.(1392) 'عوامل تربیت عاطفی فرزندان در خانواده؛ برگرفته از احادیث'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 5(2), pp. 5-27

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فقیهی، علی نقی، نجفی، حسن. عوامل تربیت عاطفی فرزندان در خانواده؛ برگرفته از احادیث. اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 5, 1392؛ 5(2): 5-27