بررسی روشهای تدریس و ارزشیابی معلمان دروس دینی و نگرش و رفتار دینی دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه ناحیه 2 شهر کرمان
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
معلم و شاگرد، دو عنصر اساسي نظام تعليم و تربيت به شمار ميروند، روشهاي تدريس و ارزيابي معلمان از شاگردان نيز اصليترين وظيفة آموزگاران است.
اين موضوع، آنگاه اهميت دوچندان مييابد كه آموزگاران دروس ديني، رسالتشان را در قبال شاگرداني كه مقطع بسيار حساس و بحراني نوجواني را سپري ميكنند، مد نظر داشته باشد. چنين رسالتي، در قالب ظهور نگرشها و رفتارهاي ديني خاص در نوجوانان و جوانان دانشآموز، تجلي مييابد.
آگاهي از وضعيت موجود روشهاي تدريس و ارزشيابي آموزگاران دروس ديني و نگرش و رفتار ديني دانشآموزان ـ كه آرمان اصلي اين پژوهش نيز هست ـ ميتواند به نوعي بيانگر فاصله وضعيت موجود با وضعيت مطلوب بوده و راه را براي برنامهريزي سنجيدهتر و دقيقتر در جهت سوق دادن به وضعيت مطلوب، هموار سازد. نگاهي گذرا به وضعيت موجود در جامعه اسلامي معاصر و فقدان پژوهشهاي دقيق، لزوم و ضرورت انجام اينگونه پژوهشها را افزونتر جلوه ميدهد. در اين نوشتار برآنيم تا به بررسي و تحليل موارد ذيل بپردازيم و در واقع، مسير را براي برنامهريزي دقيقتر، هموار سازيم:
1. نگرش ديني دانشآموزان دبيرستانها؛
2. رفتار ديني دانشآموزان دبيرستانها؛
3. روشهاي تدريس و ارزشيابي آموزگاران دبيرستانها؛
4. آيا ميان روشهاي تدريس و ارزشيابي آموزگاران زن و مرد دبيرستانها تفاوت وجود دارد؟
5. آيا ميان روشهاي تدريس و ارزشيابي آموزگاران دبيرستانها در پايههاي تحصيلي گوناگون تفاوت وجود دارد؟
6. آيا ميان نگرش و رفتار ديني دانشآموزان پسر و دختر دبيرستانها تفاوت وجود دارد؟
7. آيا ميان نگرش و رفتار ديني دانشآموزان در پايههاي گوناگون تحصيلي تفاوت وجود دارد؟
روشهاي تدريس و ارزشيابي
هر كس كه به نوعي با مقوله تدريس در هر سطحي سر و كار داشته باشد ميداند كه كسب آگاهيهاي افزونتر نسبت به روشهاي تدريس، ميتواند در بهبود اثربخشي تدريس، نقش چشمگير داشته باشد.[1]
آشنايي با روشها و فنون تدريس و بهكارگيري آنها موجب ميشود كه هدفهاي آموزش و پرورش به آساني و در مدت زماني كوتاهتر تحقق يابند.[2] شناخت نسبت به «روشهاي كلي تدريس»، «روشهاي اختصاصي در هر درس»، «روانشناسي تربيتي»، «روانشناسي رشد»، «شيوههاي نوين ارزشيابي»، «كاربرد مواد آموزشي» و «فنون كلاسداري»، بر هر آموزگاري لازم، بلكه واجب است تا بتواند وظيفه خطيري را كه بر عهده گرفته است، به شايستگي انجام دهد. ناآشنايي با اين علوم و فنون سبب ميشود [آموزگار] بيآنكه بداند، صدمات و لطمات جبرانناپذير به روح و روان فراگيران خود وارد آورد، بهويژه اگر توجه كنيم كه هر [آموزگاري] در عين حال، مربي كودكان و نوجواناني است كه در بهترين سالها و در مناسبترين شرايط فكري و رواني، در اختيار او قرار گرفتهاند و بر اوست كه به تربيت و پرورش آنها بپردازد و آنها را براي زندگي سعادتمندانه و بناي جامعهاي مترقي آماده سازد.[3]
با توجه به تحولات جامعه، نقش تعليم و تربيت در جهان امروز، پرورش هر فرد و آماده ساختن او براي مشاركت مؤثر در فعاليتهاي زندگي ميباشد. به ديگر سخن، آموزش و پرورش، بايد امكانات پرورش استعدادها و تواناييهاي كلي دانشآموزان را تا حداكثر ظرفيتي كه دارند فراهم سازند تا بتوانند نقش خود را در جامعه متحول و پيچيده، به نحو مطلوب ايفا كنند. پيداست در چنين شرايطي، نقش آموزش و پرورش و بالطبع نقش امتحان يا ارزشيابي و نيز شيوههاي تدريس مطالب به شاگردان تغيير ميكند.[4]
نگرش ديني
برخي از دانشمندان علوم اجتماعي، دينداري يا وابستگي به مذهب را داراي حداقل دو بعد «اجراي فرايض مذهبي» و «اعتقادات مذهبي» دانستهاند، كه اجراي فرايض مذهبي مثل نماز، روزه و...، به وسيله مشاهدات علمي آشكار خواهد شد و اعتقادات مذهبي، از راه پاسخ به پرسشهاي عقيدتي، مكشوف خواهد شد.[5]
از ديدگاه آلپورت[6] جهتگيري مذهبي، به دو صورت «دروني» و «بيروني» ميباشد. وي قابل قبولترين روش متمايز كردن اين دو قطب مذهب را اين ميداند كه بگوييم شخصي با «مذهب بيروني» مذهبش را به كار ميگيرد. در صورتي كه، شخص داراي «مذهب دروني» با مذهبش زندگي ميكند. بر اساس نظر «آلپورت» مذهب دروني، مذهبي فراگير، داراي اصول سازمانيافته و دروني شده است كه خود، غايت و هدف است، نه وسيلهاي براي رسيدن به هدف شخصي. ولي فردي كه جهتگيري مذهبي دروني دارد، با مذهبش زندگي ميكند و مذهبش با شخصيتش يكي ميشود. در حالي كه، شخصي كه جهتگيري مذهبي بيروني دارد، مذهبش با شخصيت و زندگياش تلفيق نشده است و براي او، مذهب وسيلهاي است كه براي ارضاي نيازهاي فردي از قبيل امنيت، مورد استفاده قرار ميگيرد.
سنجش نگرش مذهبي
از طريق ابزارهاي گوناگوني ميتوان نگرش مذهبي و دينداري افراد را اندازهگيري كرد كه اين ابزارها به نام سازندههاي آنها ساخته شده است و مهمترين آنها عبارتند از:
1. پرسشنامه درونسويي و برونسويي: آلپورت و راس اين مقياس را تعبيه كردند. آلپورت، روانشناس برجسته آمريكايي در گسترههاي شخصيت و روانشناسي اجتماعي است. وي عميقاً ديندار بود، بهويژه در مورد نقش دين در زندگي، مطالعه كرد و از پژوهشگراني است كه تلاش ميكند در مورد دينداري، نظريهپردازي كند. وي به كمك «راس» موفق به ساخت پرسشنامهاي براي سنجش جهتگيري ديني شد كه اين مقياس، داراي20 ماده است و داراي دو زير مقياس 1 ـ 9 سؤالي (جهتگيري دروني) و 2 ـ 11 سؤالي (جهتگيري بيروني) ميباشد.[7]
2. مقياس نگرش مسيحيت (1976): اين مقياس، توسط «فرانسيس» ساخته شد. اين پرسشنامه بر مبناي مقياس ليكرت پنج درجهاي ساخته شده و نگرش افراد مسيحي را نسبت به مسيحيت ميسنجد.
3. مقياس شفارد: اين پرسشنامه، توسط «باست» و همكاران در سال (1981) ساخته شد.[8] اين مقياس بر مبناي شيوه نمرهگذاري ليكرت و به منظور تمايزگذاري بين مسيحيان و غير مسيحيان تهيه شده است. هر ماده از اين مقياس، با توجه به نقش كتاب مقدس تدوين شده است. اين مقياس تنها در دين مسيحيت كاربرد دارد.
4. پرسشنامه فرافكن احمدي علوان آبادي (1352): اين پرسشنامه بر مبناي اصول فرافكن تهيه شده كه شامل 20 سؤال كاملكردني و 5 سؤال حكايت به منظور مقايسه طرز فكر مذهبي دانشآموزان دبيرستانهاي اسلامي و غير اسلامي تهران تهيه شده است.
5. پرسشنامه نگرش مذهبي گلريز (1353): اين پرسشنامه داراي 25 سؤال و دو پاسخ است، هر كدام از پاسخها بار خاصي دارد كه بعد از نمرهگذاري، نگرش مذهبي فرد اندازهگيري ميشود. پايايي اين آزمون از طريق همبستگي با آزمون آلپورت به دست آمده و برابر با 80% گزارش شده است. از آن زمان تا كنون، بيشتر مطالعاتي كه در زمينه نگرش مذهبي در ايران صورت گرفته، از اين پرسشنامه بهره گرفتهاند.
6. پرسشنامه نگرش مذهبي خداياري (1376): اين پرسشنامه داراي 40 ماده است كه توسط جمعي از پژوهشگران حوزه و دانشگاه تهيه شده و در سال 1378 با حذف برخي از مواد آن، به يك مقياس 32 مادهاي تبديل شده است.
7. پرسشنامه نگرش مذهبي شيرشاهي (1378): از تغيير پرسشنامه خداياري و همكاران از 44 ماده و32 ماده و از 6 گزينه و 5 گزينه ساخته شده است.[9]
سنجش رفتار ديني
«چارلز گلاك»، پس از مرور مطالعات بيشمار پژوهشگران ديگر، ابعاد چهارگانهاي را براي دين در نظر گرفت. وي با دستچين كردن اين چهار بُعد، از لابهلاي مطالعات اين پژوهشگران، مفهوم عملياتي مستقلي از دين ساخت. اين ابعاد چهارگانه عبارت بودند از: بُعد تجربي ناظر بر تجربيات معنوي فرد، بُعد ايدئولوژيك ناظر بر باورهاي مذهبي، بُعد مناسكي ناظر بر اعمال و رفتارهاي مذهبي و بُعد استنتاجي (پيامدي) كه ناظر است بر اصول و فرامين دين در زندگي.[10] «داوس» نيز مانند «گلاك»، براي سنجش مذهبي بودن افراد، چهار بعد را به شرح زير كافي دانست:
1. حضور در كليسا؛
2. اعتقادات مذهبي؛
3. تعهد يا اهميت مذهب در زندگي؛
4. الهام يا شهود مذهبي.[11]
«اينگلهارت»، با ارائه شواهد تجربي بيشمار، به بهرهگيري رايج پژوهشگران از معرف ميزان حضور در كليسا به عنوان شاخص باورها و گرايش ديني، انتقاد ميكند. وي، معرف حضور در كليسا را فقط يك شاخص تقريبي از باورهاي مذهبي دانسته و بر اين باور است كه، مذهبي بودن را نبايد معادل انجام رفتارها، آداب و مناسك مذهبي دانست؛ چون بر اين اساس، تصويري نسبتاً گمراهكننده و خام از دينداري مردم، به دست خواهيم آورد. وي اظهار ميدارد كه، اگرچه آمارهاي حضور در كليسا، نشانه شاخص تقريبي روندها در تغيير ايمان مذهبي، بهتر از هيچ است، ولي مسلماً جانشين سنجشهاي مستقيم اين باورها نيستند.[12] به نظر اينگلهارت «اعتقاد به خدا» و «تعهد مذهبي»، به ميزان اهميت خداوند نزد افراد، شاخص بسيار حساس، پس از دينداري است.[13] «كلودسركليف» در اندازهگيري دينداري يك مسلمان، رفتار ديني وي را اصل قرار داده و از آن به دفعاتي كه انسان عادتا در يك شبانهروز نماز ميگذارد، تعبير ميكند. ولي او اشاره دارد كه هر شاخص رفتاري به تنهايي براي اندارهگيري دينداري كافي نيست، چون رفتار ديني، فقط يكي از ابعاد دينداري است.
كمالالمنوفي در پژوهش خود تحت عنوان «اسلام و توسعه»، دين را داراي دو بُعد متمايز دانسته كه عبارتند از: «شناخت ديني» و «رفتار ديني». وي از ميان معرفهاي بعد رفتار ديني تنها نماز را كافي دانسته است؛ چون بر اين باور است نماز در اسلام جايگاه ويژهاي دارد.[14]
سنجش دينداري جوانان
«اگر اجازه دهيم اعمال بيسابقه نسلهاي جوانتر ما ادامه يابد، تمدن ما محكوم به نااميدي است». اين سخن، يك پيامآور رستاخيز در عصر معاصر نيست، بلكه گفتاري است كه بر يك لوحه باستاني مكشوفه در شهر اور[15] نقش بسته است.[16]
اين عبارتها، بازتاب عقيدهاي نسبت به جوانان است كه در هر عصري، شايع به نظر ميرسد. بنابر اين عقيده، جوانان هر دورهاي نسبت به ديگر گروههاي سني، پايبندي و تعهد اندكي به نظم اجتماعي منظور داشته و مظهر سركشي و طغيان عليه هنجارهاي حاكم به شمار ميروند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي، انديشه تحول اساسي در نظام اجتماعي، به منظور همسو كردن همة ابعاد و اجزاي آن با ارزشها و موازين دين اسلام، در دستور كار نظام سياسي ايران قرار گرفت. در اين راستا، «تربيت ديني» از اهداف عمده نظام اجتماعي تعريف شد و جهتگيري كلي نظام سياسي و فرهنگي كشور در راستاي تقويت و گسترش ارزشها و باورهاي ديني در ميان مردم (به ويژه نسل جديد) شكل گرفت. با اين حال، امروزه پس از گذشت سي سال از عمر انقلاب اسلامي ايران، بسياري از مردم با مشاهدة برخي شيوههاي رفتاري جوانان، به اين نتيجه رسيدند كه باورها و رفتارهاي مذهبي اين دسته از افراد كه همه سالهاي زندگيشان را در سايه اين نظام ديني سپري كردهاند، چندان مطلوب و خرسند كننده نيست و جامعه در انتقال ارزشها و موازين ديني به نسل جديد خود، كاملاً با شكست رو به رو شده است.
حال پرسش اصلي اين است كه، بحراني و اسفناك قلمداد كردن وضعيت دينداري نوجوانان و جوانان، چقدر با واقعيتها تطابق دارد و آيا ميتوان وضعيت دينداري جوانان را صرفاً بر اساس برخي شيوههاي رفتاري آنان كه مغاير با شيوههاي رفتاري بزرگسالان يا الگوهاي رفتاري مذهبيون انقلابي است، به درستي استنباط كرد؟ در واقع بسياري از افراد، با مشاهده برخي از رفتارهاي اجتماعي نابهنجار از سوي جوانان، چگونگي اعتقاد و تعلقات مذهبي اين گروه را استنباط كرده و بر آن اساس، وضعيت دينداري آنها را بحراني و فاجعهآميز تلقي ميكنند. در صورتي كه، وقتي نتيجهگيريها و استنباطهاي خود را در خصوص دينداري جوانان، فقط بر اساس برخي رفتارهاي اجتماعي آنان (مثل نحوه آرايش، الگوهاي لباس،...) بنا سازيم، نه بر اساس اطلاعات و شواهد جزئيتر و مشخصتري كه از پژوهشهاي تجربي به دست ميآيد، تصويري نسبتاً گمراه كننده و مفهومي مغلوب و خام از گرايشهاي جوانان و نوجوانان نسبت به دين به دست خواهيم آورد. شيوه رفتاري جوانان، هرچند كه نابهنجار باشد، به يقين، جانشين سنجشهاي مستقيم باورها و تعلقات ديني نيست. براي داوري دربارة دينداري جوانان و نوجوانان، بايد دقت نظر فراواني داشت و به دور از هرگونه شتابزدگي، از يك يا چند وجه رفتاري، همه دينداري آنان را نتيجه نگرفت. فروكاستن دينداري، صرفاً به يك سلسله موازين رفتاري خاص و ظاهري، در واقع محدود كردن دين در قالب تنگ و ظاهري است.[17]
مروري بر پژوهشهاي مشابه
الف) مطالعات انجام شده در خارج از كشور:
1. «ايوان بازيك حداد» و «آديرث لوميس» در سال1983 مطالعهاي درباره مساجد امريكا انجام دادهاند كه گزارش آن در كتابي به نام «گسترش ارزشهاي اسلامي در ايالات متحده امريكا» به چاپ رسيده است. پژوهشگر، با بهرهگيري از پرسشنامه، به صورت حضوري اطلاعاتي از 347 نفر از مسلمانان حاضر در پنج مسجد نيويورك، ميدوست و سواحل شرقي به دست آورده است.
خلاصه اين پژوهش بدين گونه بوده است كه، هرچه الفت افراد با مساجد بيشتر باشد، آنها به اجراي دقيق احكام اسلامي تعهد بيشتري دارند. اين پژوهش نشان ميدهد كه بين سن و مشاركت در فعاليتهاي مسجد، رابطه وجود دارد؛ بدين ترتيب كه، جوانان بيشتر از افراد مسن به مسجد ميروند و همچنين افراد متأهل، بيشتر از مجردين در مسجد حضور مييابند.
2. «ديويد دي واس» و «يان مك الستر» (1987) در نوشتاري تحليلي با عنوان «تفاوتهاي جنسيتي در دين» به بررسي اين مسئله پرداختند كه چرا زنان، از مردان مذهبيترند. براي تبيين تفاوتها، از نظريه «موقعيت ساختاري» بهره گرفته است كه در آن از نقش زنان در بچهداري، مشاركت كمتر آنان در كار و نگرش نسبت به كار و خانواده به عنوان ساختاري ياد ميشود كه زمينه را براي مذهبيتربودن زنان نسبت به مردان فراهم ميكند.
3. بر اساس تحقيق انجام شده بر روي سن و مشاركت ديني توسط «هوارد بحر» (1970)، در فاصله 18 تا 30 سالگي، ميزان حضور در كليسا به شدت كاهش و در فاصله 30 تا 35 سالگي اين كاهش به تدريج از بين ميرود و پس از سن 35 سالگي تا كهنسالي، به گونهاي يكنواخت افزايش مييابد.
4. «اس ام استلزبرگ، ماري بالير ـ لوي، لينداي وايت» (1995) در تحقيقي با عنوان «مشاركت ديني در اوان بزرگسالي و تأثيرهاي سن و چرخة زندگي خانوادگي بر عضويت در كليسا» به بررسي تحولات زندگي از قبيل ازدواج، طلاق، روابط جنسي پيش از ازدواج، بر مشاركت ديني در ايالات متحدة امريكا پرداختهاند.
اين پژوهشها در فاصلة سالهاي 1972 تا 1986 در سطح ملي، در ايالات متحده صورت گرفته است. در اين پژوهش، دادههاي مربوط به دوره 1986 ـ 1979 ـ 1976 كه مقطع سني 22 تا32 سالگي افراد مورد مطالعه را در بر ميگيرد، جهت تحليل برگزيده شده است. از جمله فرضيههاي مطرح شده در اين پژوهش، ميتوان به دو فرضيه اساسي زير اشاره كرد:
الف) ازدواج، مشاركت ديني را افزايش ميدهد.
ب) از همپاشيدگي روابط زناشويي، به كاهش مشاركت ديني ميانجامد و اين كاهش در مورد مردان، بيش از زنان است. ميزان مشاركت ديني در هر سه مقطع سني مورد نظر ديني (يعني22، 25و32 سالگي) هم در زنان و هم در مردان، همراه با افزايش سن افزيش مييابد. البته، ميزان مشاركت ديني زنان در هر سه مقطع، از ميزان مشاركت ديني مردان بيشتر است. بر اساس برآوردهاي رگرسيوني، پژوهشگران، پيشبيني كردهاند كه امكان مشاركت ديني براي مردان و زنان متأهل نسبت به دوران تجرد، به ميزان 4 تا 8 درصد افزايش يافته است و معنايش اين است كه تأثير ازدواج بر مشاركت ديني، مثبت و معنادار است. فقط براي زنان 25 ساله، اين تاثير معنادار نيست. همباليني، هم در مردان و هم در زنان تأثير منفي داشته است؛ به گونهاي كه امكان عضويت افراد مجرد در كليسا از زمان همباليني نسبت به زمان پيش از آن از حدود 35 درصد به 15 درصد كاهش يافته است و نتايج به دست آمده، بدين گونه بوده است كه همباليني، تأثير منفي و ازدواج، تأثير مثبت بر مشاركت ديني (عضويت افراد در كليسا) دارد.
5. پور يوسفي (1984) در پژوهش خود با عنوان «گرايش ديني دانشجويان مسلمان مشغول به تحصيل در دانشگاه ميشيگان امريكا» نمره بالايي براي نمونه خود كه دربردارنده دانشجويان مسلمان مشغول به تحصيل در دانشگاه ميشيگان امريكا بودند، گزارش ميكند.
6. برگين و همكاران (1987: 197) پژوهشي در بين دانشجويان دانشكده «مورسن» انجام دادند كه بر مبناي آن، دينداري دروني با عملكرد مثبت اشخاص و سازگاري آنها، رابطه مثبت داشته و همچنين با ميزان اضطراب آنها ارتباط منفي داشت.
7. يحيي (1988) در پژوهش خود با عنوان «ميزان دينداري مسلمانان ساكن ميشيگان» گزارش ميكند كه، نسبت بالايي از پاسخگويانش كه مسلمانان ساكن ميشيگان بودند، «خيلي ديندار» يا «ديندار» طبقهبندي شدند.
ب) مطالعات انجام شده در داخل كشور:
1. سراجزاده (1375)، پژوهشي با عنوان «نگرشها و رفتارهاي ديني نوجوانان تهراني و دلالتهاي آن براي نظريه سكولارشدن» انجام داده است. در اين پژوهش، مدل گلاك و استارك براي سنجش دينداري مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر گلاك و استارك در همه اديان دنيا، به رغم تفاوتهايي كه در جزئيات دارند، عرصههاي مشتركي وجود دارد كه دينداري در آنها متجلي ميشود. اين عرصهها كه ميتوان آنها را ابعاد مركزي دينداري به حساب آورد، عبارتند از ابعاد اعتقادي، مناسكي، عاطفي و پيآمدي. بُعد اعتقادي يا باورهاي ديني، عبارت است از باورهايي كه انتظار ميرود پيروان آن دين بدانها اعتقاد داشته باشند. بُعد مناسكي، يا اعمال ديني، شامل اعمال ديني مشخصي همچون عبادت نماز، شركت در آيينهاي ديني خاص، روزه گرفتن و غيره است كه انتظار ميرود پيروان هر دين، آنها را به جا آورند.
بُعد تجربي يا عواطف ديني، ناظر به عواطف و تصورات و احساسات مربوط به داشتن رابطه با جوهري ربوبي همچون خدا يا واقعيتي غايي يا اقتداري متعالي است. بُعد فكري يا دانش ديني، مشتمل بر اطلاعات و دانستههاي مبنايي در مورد باورداشتهاي هر دين است كه پيروان هر دين بايد آنها را بدانند. بُعد پيآمدي يا آثار ديني، ناظر بر اثرهاي باورها، اعمال، تجارب و دانش ديني بر زندگي روزمره پيروان است. اگر بخواهيم ابعاد دينداري مدل گلاك واستارك را بر اسلام منطبق كنيم، مجموعهاي از باورها كه (اصول دين) خوانده ميشود را ميتوان با باورهاي ديني تطبيق داد.
همه عبارتهاي پرسشنامه، پرسشهاي نگرشي بودند و در طول يك طيف پنج قسمتي از نوع ليكرت، ارزشگذاري شدند:
1. كاملاً مخالف؛
2. مخالف؛
3. بينابين؛
4. موافق؛
5. كاملاً موافق.
فقط عبارتهاي معرف بُعد عملي اين سؤالات، مربوط به رفتار واقعي بودند. جامعه مورد نظر، محدود به دانشآموزان سال سوم دبيرستان و حجم نمونه شامل 391 نفر بود.
يافتههاي پژوهش حاكي از آن است كه دانشآموزان دبيرستاني، در مجموع داراي گرايشها و علايق ديني بالايي هستند؛ در حالي كه نمرههاي دينداري گروه كوچكي (4/2) درصد پايين بوده نمراههاي 8/45 درصد متوسط و نيمي از نمونه داراي نمرههاي بالا بودند. ميانگين نمرههاي دينداري كلي هم 57/3 از 5 بود.
با آنكه توزيع پاسخگويان از نظر نمرههاي دينداري در مناطق چهارگانه مورد مطالعه تقريباً يكسان بوده، گرايش ديني افراد ساكن در مناطق شمالي، بر اساس معرف دينداري به كار رفته در اين پژوهش، اندكي كمتر از افراد ساكن در مناطق جنوبي شهر بود. ميتوان گفت كه گرايشهاي ديني در طبقههاي پايينتر اجتماعي، قويتر از طبقههاي بالاتر است.
2. طالبان (1377) پژوهشي با عنوان «سنجش دينداري جوانان» انجام داده است. اين پژوهش كه در شهر تهران انجام شده است و براي سنجش دينداري، سه بُعد اعتقادات مذهبي، مناسك مذهبي و تعهد مذهبي يا اهميت دين در زندگي را در نظر گرفته است و جامعه تحقيق را همه دانشآموزان دختر و پسر سالهاي اول، دوم و سوم دبيرستانهاي روزانه دولتي، نمونه مردمي و غير انتفاعي شامل ميشدند و حجم نمونه، عبارت از 733 نفر از دانشآموزان دبيرستانهاي شهر تهران بود.
نتايج يافتهها نشان ميدهد كه:
الف) دانشآموزان از باورهاي مذهبي بالايي برخوردار بودند و تفاوت معناداري از لحاظ آماري بين دختران و پسران وجود نداشت؛
ب) در بُعد مناسكي، نتايج حاكي از آن بود كه تنها 7/15 درصد جوانان، پايبندي به نماز نداشتند و 4/55 درصد پاسخگويان پايبندي كامل به نماز داشتند و 9/28 درصد پايبندي نسبي به نماز داشتند و پايبندي به نماز با متغير جنسيت، ارتباط كاملاً معناداري داشته و در پسران بيشتر از دختران بود؛
ج) در بُعد تعهد مذهبي نيز اكثريت قريب به اتفاق جوانان جمعيت نمونه تحقيق، يعني 93 درصد آنان در زندگيشان اهميت زيادي به خداوند ميدادند كه از اين ميان، نسبت پسران بيش از دختران بود (1/94 درصد در مقابل 1/92 درصد)، شمار پاسخگوياني كه اظهار كردهاند خداوند در زندگيشان از اهميت كمي برخوردار است. بسيار ناچيز بود (11 نفر معادل 5/1 درصد)، در اين ميان نيز نسبت پسران كمي بيش از دختران بود (8/1 درصد در مقابل 3/1 درصد) و به طور كلي، 83 درصد افراد نمونه تحقيق، دينداري قوي و 6/2 درصد آنها دينداري ضعيف داشتند.
نتايج اين پژوهش نشان داده است كه از هر شاخص كه براي دينداري بهره بگيريم، نهتنها دينداري و تعلق مذهبي جوانان نمونه تحقيق، بحراني و اسفناك نبوده، بلكه اكثريت مطلق آنان، داراي تعلقات ديني بالايي هستند. مشاهدههاي اين پژوهش، مبني بر ميزان بالاي دينداري جوانان نمونه تحقيق، كاملاً مغاير ديدگاه بدبيناني است كه همواره وضعيت ايمان مذهبي جوانان و نوجوانان تهراني را بسيار ضعيف و فاجعهآميز ارزيابي ميكنند.
3. در تحقيق صباغپور (1372) حجم نمونه را 222 پسر دانشآموز تهراني تشكيل ميداد. در مطالعه وي، براي نگرش ديني سه بعد تعريف شده است: دانش، احساسات و آمادگي براي عمل. وي گزارش ميكند كه پاسخگويان از نظر دينداري در سطح پاييني قرار داشتند؛ به گونهاي كه 65 تا 97 درصد آنها در هر سه بعد نگرش ديني، در مقوله پاييني قرار گرفتند. به نظر سراجزاده، اين نتيجهگيري غير عادي ممكن است ناشي از به كار بردن معيارهاي سختگيرانه در تعريف دينداري باشد. افزون بر اين، فقدان گزارش دقيق در مورد روش تحقيق و ابهام دينداري به كار رفته در گزارش تحقيق، كاملاً مشهود است كه روايي سنجه به كار رفته را به شدت زير سؤل ميبرد و باعث ميشود تا نتوان يافتههاي آن را جدي گرفت.
4. خداياري فرد و همكاران (1377)، پژوهشي با عنوان «آمادهسازي مقياس نگرش مذهبي دانشجويان» در دانشكده روانشناسي دانشگاه تهران انجام داد. بدين منظور، با بهرهگيري از پيشينه پژوهش و متون اسلامي، مقياسي مشتمل بر 52 پرسش طراحي شد كه اين پرسشها ابعاد اعتقادي انسان را در برميگرفت و سپس با انجام دو مطالعه مقدماتي، فرم نهايي مقياس تهيه شد. در نهايت، پرسشنامه با 44 داده چند گزينهاي و 7 ماده سنجش گمانهاي آماده شد. پرسشنامه روي 369 نفر دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف اجرا شد و اعتبار آزمون، مورد بررسي قرار گرفت وجهت بررسي روايي پرسشنامه 235 نفر از طلاب حوزه علميه قم و 83 دانشجوي رشته هنرهاي زيباي دانشگاه تهران به پرسشهاي آزمون پاسخ دادند. نتايج نشان داد كه ميانگين نمرههاي نگرش مذهبي طلاب حوزة علميه قم به طور معناداري بالاتر، از ميانگين نمرههاي دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف و دانشجويان هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است. همچنين نتايج فرعي زير هم از يافتههاي اين پژوهشها حاصل شد:
الف) ميان نگرش مذهبي دانشجويان دختر و پسر دانشگاه صنعتي شريف تفاوت معناداري وجود دارد و اين تفاوت در پسران بيشتر از دختران است؛
ب) تفاوت معناداري بين نگرش مذهبي دانشجويان رشتههاي علوم فني وجود ندارد؛
ج) تفاوت معناداري بين نگرش مذهبي پسران و دختران طلبه وجود دارد و اين تفاوت در دختران بيشتر از پسران است.
5. علوي (1379) پژوهشي را با عنوان «بررسي رفتار و عملكرد ديني نوجوانان سالهاي اول، دوم و سوم دبيرستانهاي كرمان» انجام داده است. هدف از اين تحقيق، تبيين و بررسي وضعيت موجود رفتار و عملكرد ديني نوجوانان پسر و دختر سالهاي اول، دوم و سوم دبيرستانهاي پسرانه و دخترانه دولتي و غير انتفاعي شهر كرمان بوده و روش تحقيق به كار برده شده، روش توصيفي ميباشد و جامعه آماري آن را همه دانشآموزان متوسطه شهر كرمان مشتمل بر 94 دبيرستان تشكيل داده است. ابزار گردآوري اطلاعات پرسشنامه از نوع بسته بوده كه به علت شمار بسيار زياد پرسشها، به دو پرسشنامه شماره 1و2 تنظيم شده است.
ابزار گردآوري اطلاعات، پرسشنامهاي محقق ساخته جهت سنجش 74 مؤلفه ديني بوده است كه روايي پرسشنامه معادل 84/0، و اعتبار آن معادل 95/0 محاسبه و تعيين شده است. متغيرهاي مورد بررسي نوع مدرسه، جنس و كلاس بوده و نتايج حاصله، نشانگر آن بود كه، ميانگين نظرهاي پاسخ دهندگان در مورد رعايت 74 مؤلفه ديني 8/63% بوده است كه وضع مطلوبي را نشان ميدهد و ميانگين نظرهاي پاسخ دهندگان در مورد عدم رعايت هفتاد و چهار مولفه طراحي شده 1/16% بوده و 1/20% باقيمانده يا بينظر بودند يا به پرسشها پاسخ ندادهاند. در مورد هر يك از هفتاد و چهار مؤلفه ديني تحقيق، ميزان درصد نظرهاي افرادي كه قائل به رعايت مؤلفههاي مربوطه بودهاند، از اينرو، رفتار و عملكرد ديني مطلوبي را داشتهاند، به مراتب بيش از افرادي بوده كه اظهار داشتهاند با رعايت مؤلفههاي ديني مربوط، مخالف يا كاملاً مخالف بودهاند، منهاي شايعهپراكني، تواضع مذموم، حسد، لهو و لعب، تكبر ممدوح. همچنين لازم به يادآوري است كه، در مورد بسياري از مؤلفههاي مربوط به رفتار و عملكرد ديني، وضعيت مدارس دولتي، بهتر از مدارس غير انتفاعي بوده و همچنين در رابطه با جنسيت، بين عملكرد ديني دختران و پسران، تفاوت معناداري وجود دارد. در مورد بسياري ديگر از مؤلفههاي مربوط به رفتار و عملكرد ديني، وضعيت دختران بهتر از پسران بوده است. ولي هيچ ترتيب و نظم خاصي كه بتوان در مورد وضعيت رفتار و عملكرد ديني نوجوانان در سالهاي اول، دوم و سوم متوسطه اظهار داشت، به چشم نميخورد.
6. عظيمي يزدي (1381) در تحقيق خود با عنوان «بررسي وضعيت و عوامل مرتبط با نگرش مذهبي دانشآموزان دبيرستانهاي دخترانه شهر كرمان» با حجم نمونه 500 نفر از دانشآموزان دبيرستانهاي دخترانه كه جامعه آماري آن همه دبيرستانهاي دخترانه شهر كرمان بوده است، به اين نتايج رسيده است:
الف) ميانگين نگرش مذهبي دانشآموزان نوجوان، معادل 92/127 به دست آمده كه با وضعيت مطلوب (160=X) نزديك به 32 نمره فاصله را نشان داده است؛
ب) در تحليل رگرسيوني چند متغيره، عواملي كه در ارتباط با يكديگر با نگرش مذهبي رابطه مثبت نشان دادهاند، عبارتند از: روحانيون، والدين، كتاب درسي، پايه تحصيلي، بُعد خانوار، رفتن به محيطهاي مذهبي، ديگر آموزگاران، دوستان، مربي پرورشي، بهرهگيري از فيلم ويدئو و راديو تلويزيون؛
ج) عواملي كه با نگرش مذهبي رابطة منفي داشتند عبارتند از: پيشرفت تحصيلي، رفتن به سينما، بهرهگيري از رايانه و بازيهاي رايانهاي.
7. شيرشاهي (1378) پژوهشي با عنوان «بررسي نظرهاي شاگردان متوسطه دربارة ارزشها و باورهاي مذهبي» انجام داده است. ابزار سنجش اعتقاد مذهبي، پرسشنامه و جامعه آماري اين پژوهش را همه دانشآموزان دبيرستاني دختر و پسر پايه اول، دوم و سوم استان مركزي دربرميگيرند كه در سال تحصيلي78 ـ 1377 مشغول به تحصيل بودهاند. نمونه مورد مطالعه شامل 600 نفر از دانشآموزان ميباشند كه در رشتههاي گوناگون ادبيات و علوم انساني، علوم تجربي و رياضيفيزيك و رشته عمومي اشتغال به تحصيل داشتهاند. دامنة سني افراد 14 ـ 18 سال بوده و ابزار جمعآوري دادهها پرسشنامه بوده است. نتايج حاصل از پژوهش حاكي از آن است كه:
الف) تفاوت معناداري بين نگرش مذهبي دختران و پسران وجود دارد و نگرش مذهبي دختران، قويتر از پسران است؛
ب) مذهبي دانشآموزان دختر پايههاي اول تا سوم دبيرستان، تفاوت معناداري وجود دارد و نگرش مذهبي به ترتيب در پايه اول، قويتر از پايههاي ديگر و دانشآموزان پايه دوم نسبت به پايه سوم، از نگرش مذهبي قويتر برخوردارند؛
ج) در مورد نگرش مذهبي دانشآموزان پسر پايههاي اول تا سوم، نتايج زير حاصل شد:
بين نگرش مذهبي دانشآموزان پسر پايه اول و دوم، تفاوت معناداري وجود ندارد؛ ولي تفاوت بين نگرش مذهبي دانشآموزان در پايه اول و دوم با پايه
سوم معنادار است و نگرش مذهبي دانشآموزان پايههاي اول و دوم، بيش از پايه سوم است.
د) نگرش مذهبي دانشآموزان رشتههاي گوناگون، تفاوت معناداري را نشان ميدهد كه در اين مورد به ترتيب، دانشآموزان رشته عمومي، علوم انساني و علوم تجربي و علوم رياضي قرار دارند. در اين ميان، تفاوت نگرش مذهبي رشتههاي عمومي با ديگر رشتهها و تفاوت نگرش مذهبي دانشآموزان رشته علوم انساني و رياضي، معنادار ميباشد. همچنين:
1. نگرش مذهبي در دانشآموزان دختر، بالاتر از دانشآموزان پسر است؛
2. تفاوتهاي نگرش مذهبي بين پايههاي سه گانه متوسطه از سال اول تا سوم، بهطور معناداري (P<0/05) سير نزولي داشته و كاهش مييابد؛
3. اولاً، دانشآموزان رشته عمومي (سال اول متوسطه) نسبت به ساير رشتهها كه سال اول و دوم هستند، از اعتقادات و گرايشهاي مذهبي بالاتري برخوردارند و ثانياً، دانشآموزان رشته علوم انساني نسبت به دانشآموزان رشته رياضي فيزيك، گرايش بيشتري را نسبت به مسائل مذهبي نشان دادهاند.[18]
8. رستمي گوهري، پژوهشي را با عنوان «بررسي رفتار ديني و عوامل مرتبط با آن در دانشآموزان دبيرستانهاي دخترانه شهر كرمان» انجام داده است. هدف از انجام آن، آگاهي از وضعيت موجود رفتار ديني و عوامل مرتبط با آن در بين دانشآموزان دبيرستانهاي دخترانه كرمان بوده است. از اينرو، تلاش شده تا رفتار ديني دانشآموزان تعيين و نيز برخي از عوامل مرتبط با آن شناسايي شود. نتايج عمده پژوهش بدين شرح است:
الف) بر اساس دادههاي حاصل از پرسشنامه، در مجموع از 625 نفر حجم نمونه، رفتار ديني بيشتر آنها متوسط (8/41%) بوده است.
ب) با در نظر گرفتن پايه تحصيلي، در ميان دانشآموزان سال اول با حجم نمونه 199 نفر، رفتار ديني بيشتر آنها خوب (7/35%)، در ميان دانشآموزان
سال دوم با حجم نمونه 212 نفر، رفتار ديني بيشتر آنها متوسط (9/42%) و در ميان دانشآموزان سال سوم با حجم نمونه 213 نفر رفتار ديني بيشتر آنها
متوسط (9/46%) بوده است. همچنين ميانگين رفتار ديني دانشآموزان سال اول و دوم 5/3 از 5 و ميانگين رفتار ديني دانشآموزان سال سوم 3/3 از 5 به دست آمده است.
ج) با در نظر گرفتن نوع مدرسه، بالاترين ميانگين نمره رفتار ديني مربوط به دانشآموزان دبيرستان شاهد و پس از آن، به ترتيب دبيرستانهاي نمونه دولتي، دولتي و غير انتفاعي بوده است و با توجه به نتايج به دست آمده از آزمون تحليل واريانس براي رفتار ديني پاسخگويان به تناسب پايه تحصيلي و نوع مدرسه، نمره رفتار ديني دانشآموزان به تناسب پايه تحصيلي و نوع مدرسه متفاوت است. همچنين بر اساس نتايج آزمون توكي، ميانگين نمره رفتار ديني دانشآموزان پايه اول، دوم و سوم، تفاوت معنادار داشته است.
د) بر اساس نتايج رگرسيون پيشرونده عوامل مرتبط با رفتار ديني به ترتيب بيشترين تأثير، عبارتند از:
1. ميزان درآمد خانواده؛
2. نوع مدرسه؛
3. پايه تحصيلي؛
4. ميزان تصميمگيري در خانواده؛
5. ميزان تحصيلات پدر.
ه ) در ارتباط با پايه تحصيلي، عوامل مرتبط با رفتار ديني دانشآموزان پايه اول به ترتيب بيشترين تأثير عبارتند از:
1. ميزان درآمد خانواده؛
2. نوع مدرسه؛
3. در قيد حيات بودن مادر.
عوامل مرتبط با رفتار ديني دانشآموزان پايه دوم به ترتيب بيشترين تأثير عبارتند از:
1. نوع مدرسه؛
2. ميزان درآمد خانواده؛
3. ميزان تصميمگيري در خانواده، و براي پايه سوم، عامل مرتبط، متغير دوره تحصيلي بوده است.
و) در ارتباط با نوع مدرسه، عوامل مرتبط با رفتار ديني دانشآموزان دختر دبيرستانهاي دولتي به ترتيب بيشترين تأثير عبارتند از:
1. ميزان درآمد خانواده؛
2. ميزان تحصيلات پدر؛
3. شغل پدر.
ژ) عوامل مرتبط با رفتار ديني دختران دبيرستانهاي نمونه دولتي به ترتيب بيشترين تأثير عبارتند از:
1. ميزان تحصيلات مادر؛
2. پايه تحصيلي؛
3. ميزان تصميمگيري در خانواده، و عامل مرتبط با رفتار ديني دختران دبيرستاني شاهد، شغل مادر و عامل مرتبط با رفتار ديني دانشآموزان دبيرستانهاي دخترانه غير انتفاعي، پايه تحصيلي بوده است.
9. ثمره رضايي (1377) در پژوهش خود با عنوان «بررسي عملكرد معلمان مقطع ابتدايي (شهري و روستايي) شهرستان بم در به كارگيري روشهاي تدريس و وسايل كمك آموزشي، به اين نتايج به دست يافته است كه آموزگاران دوره ابتدايي، تنها در تدريس درسهاي علوم تجربي و رياضي، كمابيش از روشهاي تدريس فعال و شماري وسايل كمك آموزشي بهره گرفتهاند. در مجموع، عمده فعاليت آنها مبتني بر بهرهگيري از روشهاي سنتي و مستقيم و معلممحور در تدريس بوده است. اين امر، بدون بهرهگيري مؤثر از وسايل كمك آموزشي، به ويژه در تدريس اجتماعي، ديني و ادبيات بوده است.
10. ضياءالديني (1379) در پژوهشي با عنوان «بررسي روشهاي تدريس معلمان دورههاي ابتدايي و راهنمايي شهر كرمان»، به اين نتيجه رسيده كه 2/20 درصد از آموزگاران ابتدايي، نياز به آموزش دارند و اين حاكي از عدم تناسب رشته تحصيلي آنان با دروس مورد تدريس است. همچنين فعاليتهاي بيرون از كلاس آنان بسيار كم بوده و بسياري از آموزگاران، طرح درس ندارند و در اين زمينه بين مدارس ابتدايي و راهنمايي، تفاوت معناداري وجود ندارد.
11. نوراللهي فرد (1377) در پژوهش خود با عنوان «ميزان آشنايي و به كارگيري شيوههاي ارزشيابي از آموختههاي دانشآموزان توسط دبيران دبيرستانهاي خرمآباد»، به اين نتايج دست يافته است كه ميزان آشنايي و بهكارگيري شيوههاي ارزشيابي هنجاري به تكويني و پاياني در نزد دبيران، در حد مطلوب است. ميزان آشنايي و بهكارگيري شيوههاي ارزشيابي هنجاري و ملاك مطلقي در نزد دبيران، در حد متوسط و كمتر است. ميزان آشنايي و بهكارگيري شيوههاي ارزشيابي در نزد همكاران زن، بيشتر از مردان است. ميزان آشنايي و بهكارگيري شيوههاي ارزشيابي در نزد همكاران داراي مدرك ليسانس، بيش از ديگر افراد است. سرانجام آنكه، بين آشنايي و بهكارگيري هر يك از شيوههاي ارزشيابي، همبستگي معنادار وجود دارد.
12. شريفي (1352) در پژوهشي با عنوان «مطالعه درباره شيوههاي ارزشيابي در نظام آموزش عمومي»، سه نوع امتحان داخلي، هماهنگ و نهايي را از ديدگاههاي زير، مورد بررسي قرار داده است:
ـ ارتباط محتوا و شيوه انجام امتحان با برنامهها و اهداف آموزشي.
ـ تحليل محتوايي پرسشهاي انواع امتحانات سهگانه مذكور از نظر اصول روانسنجي.
ـ رابطه بين عملكرد دانشآموزان در امتحانات داخلي و امتحانات هماهنگ يا نهايي.
نتايج پژوهش ياد شده نشان ميدهد كه در همه انواع امتحانات، از نظر ارتباط محتوا و شيوة اجرايي آنها با برنامهها و هدفهاي آموزشي، برخي نارساييها مشاهده شد. با وجود اين، امتحانات هماهنگ و نهايي، از اين نظر نسبت به امتحانات داخلي برتري دارند. تحليل محتوايي پرسشهاي انواع امتحانات سهگانه، نشانگر آن است كه پرسشها عمدتاً به سطح دانش معطوف بوده و سطحهاي عاليتر يادگيري مانند تجزيه و تحليل و تركيب و ارزشيابي، چندان مورد توجه طراحان نبوده است. از اين نظر نيز امتحانات هماهنگ و نهايي نسبت به امتحانات داخلي، از برتري نسبي برخوردارند. بين عملكرد دانشآموزان، در امتحانات داخلي و هماهنگ يا نهايي، همبستگي قابل ملاحظهاي وجود دارد. بنابراين، از روي نتايج امتحانات داخلي ميتوان عملكرد دانشآموزان را در امتحانات هماهنگ و يا نهايي با سطح اطمينان بالايي پيشبيني كرد. نتيجه اين بررسي، لزوم اجراي امتحانات هماهنگ را ترديدآميز ميسازد.
روش
روش انجام پژوهش، بستگي به هدف، ماهيت موضوع پژوهش و امكانات اجرايي آن دارد.[19] روش جمعآوري اطلاعات و روش آماري جهت تجزيه و تحليل اطلاعات، متفاوت بوده و بالطبع، گزينش روش پژوهش نيز بر اساس همين عوامل ميباشد.[20] با توجه به آنكه هدف اساسي اين پژوهش، توصيف وضعيت موجود روشهاي تدريس، ارزشيابي آموزگاران و نگرش و رفتار مذهبي دانشآموزان ميباشد، از اينرو، از روش تحقيق توصيفي بهرهگيري شده است.
جامعه آماري در اين پژوهش عبارت است از: همه دانشآموزان مقطع دبيرستان، اعم از دختر و پسر كه در سالهاي اول، دوم و سوم دبيرستانهاي ناحيه 2 كرمان، مشغول تحصيل هستند و كه شامل 9077 دانشآموز پسر و 8954 دانشآموز دختر كه جمعا 18031 نفر است و همچنين 36 دبير ديني مرد و 57 دبير ديني زن كه در مقطع دبيرستان مشغول تدريس هستند.
نمونه اين پژوهش، همه دانشآموزان مقطع دبيرستاني كه به نحوي در محدوده تدريس دبيران ديني و قرآن قرار ميگيرند و همه دبيران ديني و قرآن را شامل ميشود. در اين پژوهش، به دليل گسترده بودن شمار دانشآموزان، از روش نمونهگيري خوشهاي چند مرحلهاي[21] بهرهگيري شده است. در اين روش، واحد اندازهگيري، فرد نيست، بلكه گروهها به صورت تصادفي گزينش ميشوند، در صورتي كه عمل نمونهگيري، بهصورت تصادفي ساده در داخل گروه ادامه يابد، نمونهگيري خوشهاي چند مرحلهاي ناميده ميشود. اين روش نمونهگيري، زماني به كار برده ميشود كه جامعه آماري، گسترده باشد و گزينش نمونه از اعضاي جامعه، دشوار و نيازمند وقت، نيروي انساني و هزينه زياد بوده و گزينش گروهي از اعضا، امكانپذير و آسانتر از گزينش اعضاي جامعه باشد. اين روش، در مدارس و پژوهشهاي آموزشي كاربرد بسياري دارد و اجراي آن در مقايسه با ديگر روشها، نيازمند وقت كمتري است و موجب صرفهجويي در منابع مالي و انساني است.
به منظور گزينش مناسب گروه نمونه و با در نظر گرفتن تجربه آموزشي كارشناسان اداره آموزش و پرورش ناحيه 2، عوامل سهگانه كادر آموزشي، امكانات آموزشي و فيزيكي مدارس، موقعيت اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي دانشآموزان مدارس، مبناي تقسيمبندي جامعه آماري به چهار گروه نمونه دولتي، «قابل توجه»، «عادي» و «لازمالتوجه» قرار گرفت كه اين تقسيمبندي در جدول (1) آمده است.
جدول 1: تقسيمبندي مدارس و شمار دانشآموزان به تفكيك هر پايه
گروه |
نام آموزشگاه |
پايه اول |
پايه دوم |
پايه سوم |
جامعه نمونه |
گروه 1:مدارس نمونه دولتي |
دخترانه شهيد ايرانمنش پسرانه سيدكمالالدين موسوي |
66 |
39 |
64 |
19 |
گروه 2:مدارس قابل توجه |
پسرانه امام خميني (دولتي) پسرانه طالقاني (دولتي) پسرانه خواجوي كرماني (غيرانتفاعي) دخترانه پروين اعتصامي (دولتي) دخترانه ملاصدرا (دولتي) دخترانه يكان (غير انتفاعي) دخترانه روشنگر (غيرانتفاعي) دخترانه ريحانه (غير انتفاعي) دخترانه فاطميه (دولتي) |
272 |
216 |
164 |
71 |
گروه 3:مدارس عادي |
پسرانه قدس (دولتي) دخترانه اعتصام (دولتي) دخترانه اسوه (دولتي) دخترانه وليعصر (دولتي) دخترانه 38 شهدا (دولتي) |
224 |
64 |
66 |
37 |
گروه 4:مدارس لازم التوجه |
پسرانه كيخسرو شاهرخ (دولتي) دخترانه بنتالهدي باغين (دولتي) دخترانه حجاب اختيارآباد (دولتي) |
|
|
|
|
جمع جامعه نمونه |
|
307 |
(لازم به يادآوري است مدارسي كه در اين تقسيمبندي چهار گانه قرار نگرفتهاند، زيرگروه مدارس عادي بودهاند. )
پس از تقسيمبندي مدارس به چهار گروه بالا، از هر گروه 3/1 يا 30% دبيرستانها به تصادف گزينش شده است. سپس 30% جمعيت آنها گزينش و دوباره از 30% جمعيت آنها 30% گزينش شده است، كه همه اين موارد به شكل كاملاً تصادفي بوده است. نتيجه گزينش به شرح زير است:
از مدارس گروه 1 به دليل اينكه در زمان انجام پژوهش تنها دو مدرسه نمونه بيشتر موجود نبود، يكي از آنها به طور تصادفي گزينش شد كه نمونه اين تحقيق، دبيرستان نمونه دولتي شهيد ايرانمنش بود.
از مدارس گروه 2، كه شامل مدارس قابل توجه ميباشند، سه مدرسه به شكل تصادفي انتخاب شدهاند كه شامل دبيرستان پسرانه امام خميني، دخترانه پروين اعتصامي و غير انتفاعي دخترانه ريحانه ميباشند.
از مدارس گروه 3 كه مدارس معمولياند، دبيرستان پسرانه قدس و دخترانه اعتصام انتخاب شده و از مدارس گروه 4، كه شامل مدارس لازمالتوجه ميباشند، دبيرستان پسرانه كيخسرو شاهرخ گزينش شدهاند، كه با توجه به آمار دانشآموزان اين دبيرستانها و انتخاب 3/1 از جمعيت دانشآموزي، جامعه نمونه تحقيق شامل 307 دانشآموز شده است كه به شكل تصادفي از بين سالهاي اول، دوم و سوم گزينش شدهاند. لازم به يادآوري است كه، جمعيت جامعه نمونه با توجه به گروهبندي مدارس، در جدول (1) آمده است.
در مواردي كه تماس مستقيم با آزمودنيها وقت فراوان ميگيرد و يا هزينه زيادي را ميطلبد، يا به دليل حجم زياد نمونه و گستردگي آن، دشوار و يا حتي غير ممكن باشد، از ابزار پرسشنامه براي جمعآوري دادهها استفاده ميشود.
در اين پژوهش نيز با توجه به حجم زياد نمونه و گسترده بودن آن، براي صرفهجويي در وقت و هزينه، از پرسشنامه براي جمعآوري دادهها بهرهگيري شده است.
پرسشنامه در بيشتر جاها شرايط عمليتر و آسانتري را فراهم كرده و
به پژوهشگر اين امكان را ميدهد تا نمونههاي بزرگتر را مطالعه و بررسي
كند، همچنين موجب ايجاد شرايط تقريباً يكسان آزمودنيها هنگام تكميل پرسشنامه است.
جمعآوري اطلاعات جهت پژوهش بالا از راه 4 پرسشنامة 5 گزينهاي صورت گرفته است. براي تهيه آن، نخست پرسشهاي پژوهش، مفهومسازي شد و ابعاد هر مفهوم مشخص گرديد، تا سرانجام معرفهايي كه به كمك آنها بتوان ابعاد متغير را اندازهگيري كرد، مشخص شوند.
براي تبديل كيفيت به كميت و بيان مطالب به صورت آماري، همچنين آساني كار پاسخگويان، از طيف ليكرت استفاده شد تا ميزان دقت و سنجش بالا رود و همچنين امكان محاسبات آماري در سطحي دقيق فراهم شود. در اين روش، آزمونيها نظر خود را بر مبناي يك طيف كه معمولاً از 5 قسمت تشكيل شده و با واژهها يا نشانهها مشخص شده است، در برابر هر يك از پرسشها روشن ميكنند، با توجه به اينكه اين روش از دقت و اعتبار بالايي برخوردار است، لذا در بسياري از پژوهشهاي ميداني وسيع و نيز در علوم اجتماعي، مناسب و با كاربرد زياد، قابل استفاده است.
از 4 پرسشنامه استفاده شده در اين پژوهش، دو پرسشنامه مربوط به دبيران و دو پرسشنامه مربوط به دانشآموزان ميباشد. دو پرسشنامه مربوط به دبيران، به صورت يك پرسشنامه تنظيم و در اختيار آنها قرار گرفته است، پرسشهاي پرسشنامه در دو بخش تنظيم شده است كه بخش اول از پرسش 1 الي 34، مربوط به بررسي روش تدريس و بخش دوم از پرسش 35 الي 60 مربوط به بررسي روش ارزشيابي دبيران ميباشد. پرسشنامههاي مربوط به دانشآموزان نيز به صورت جداگانه بوده كه يك پرسشنامه مربوط به سنجش نگرش ديني و شامل 32 پرسش و پرسشنامه ديگر مربوط به رفتار ديني دانشآموزان و شامل 7 پرسش ميباشد.
پرسشنامه پژوهش هم روايي محتوايي و هم روايي صوري دارد. روايي عبارت است از ميزان كارآيي آزمون براي اندازهگيري خصيصهاي كه به منظور اندازهگيري آن خصيصه ساخته شده است.[22] رواسازي تست، گردآوري شواهد گوناگوني است كه نشان ميدهد نمونه پرسشهاي تست، آنچه را كه پژوهشگر در پي آن است، ميسنجد.[23]
آزمون، زماني داراي روايي محتوايي است كه پرسشهاي مطرح شده در آن، نمونه معرفي از تمامي حيطهها و مهارتها، تواناييها، درك مفاهيم و ساير رفتارهايي باشد كه قرار است به وسيله آزمون، اندازهگيري شود. تجزيه و تحليل روايي محتوايي تا حدي جنبه ذهني دارد و اگر چند متخصص، پس از تحليل روايي محتوايي آزمون، آن را تأييد كنند، ميتوان به آن استناد كرد.[24]
پرسشهاي پرسشنامه با بهرهگيري از نظر متخصصان، صاحبنظران، كتابهاي گوناگون و پژوهشهاي پيشين، تنظيم شده و براي اظهار نظر و بررسي در مورد روايي محتوايي آن، در اختيار چند نفر از استادان، متخصصان و صاحبنظران روانشناسي و علوم تربيتي قرار گرفت. بنا به نظر متخصصان، محتواي پرسشها، متناسب با پرسشهاي پژوهش است و با اهداف پژوهش سازگاري دارد.
با توجه به نتايج به دست آمده، روايي پرسشنامه بررسي روش تدريس و ارزشيابي، برابر با 66/90%، روايي پرسشنامه سنجش رفتار ديني، برابر با 002/85% و روايي پرسشنامه نگرش ديني، معادل 33/77% محاسبه شد.
اعتبار، به دقت و صراحت روش اندازهگيري مربوط ميشود. شاخصهاي اعتبار، نشانه ثبات و قابليت تكرار ابزار اندازهگيري است. آنچه در مبحث اعتبار مورد توجه است، درجه و دقت اندازهگيري است و پژوهشگر ميخواهد بداند اگر فردي را دو بار با روش مورد نظر بسنجد، نتايجي كه به دست ميآيد، با چه دقتي تكرار ميشود.[25]
اعتبار، دو معناي متفاوت دارد: معناي نخست اعتبار، ثبات و پايايي نمرههاي آزمون در طول زمان است؛ به اين بيان كه اگر يك آزمون، چند بار دربارة يك آزمودني اجرا شود، نمره وي در همه موارد يكسان باشد. معناي ديگر اعتبار، به همساني دروني آن اشاره دارد و مفهوم آن اين است كه، پرسشهاي آزمون تا چه اندازه با يكديگر همبستگي متقابل دارند.
اگر ضريب اعتبار آزموني كم باشد، بدان معناست كه پرسشهاي گوناگون آزمون، متغير واحدي را اندازهگيري نميكنند. به ديگر سخن، آزمون ممكن است داراي اشكال باشد.
بنابراين، آزموني كه بين پرسشهاي آن هماهنگي وجود داشته باشد، از همساني دروني بالايي برخوردار است. اگر آزموني براي هدفهاي پژوهشي به كار ميرود، ضريب اعتبار بين 70% تا 80% كافي به نظر ميرسد.[26]
با توجه به نتايج به دست آمده، اعتبار (پايايي) پرسشنامه بررسي روش تدريس و ارزشيابي، همبستگي بيش از 99% را نشان ميدهد. اعتبار پرسشنامه رفتار ديني نيز همبستگي بيش از 99% را بيان ميكند و اعتبار (پايايي) پرسشنامه نگرش ديني هم همبستگي بيش از 99% را نشان ميدهد.
به منظور كشف نارساييهاي پرسشنامه و آشنايي با دشواريهاي احتمالي اجرا و همچنين تعيين ضريب اعتبار پرسشنامه، نخست به طور مقدماتي پرسشنامههاي تهيه شده، روي دو گروه نمونه 10 نفري اجرا شد: (يك گروه از دبيران و يك گروه از دانشآموزان). پس از آن، با توجه به اينكه يكنواخت بودن آموزش براي تكميل نهايي پرسشنامه و يكساني تقريبي شرايط همه پاسخگويان هنگام تكميل پرسشنامه، مورد نظر پژوهشگر قرار داشته است، پژوهشگر به هر دبيرستاني كه به صورت تصادفي خوشهاي انتخاب شده مراجعه و پس از توجيه مدير دبيرستان، دانشآموزان گروه نمونه، با روش تصادفي ساده گزينش شدند. پيش از تحويل پرسشنامه به دانشآموزان، توضيحات لازم داده شد و وقت كافي جهت پاسخ دادن به پرسشهاي پرسشنامه براي آنها در نظر گرفته شد و از آنان خواسته شد كه كاملاً صادقانه و دقيق به پرسشهاي پرسشنامه پاسخ دهند.
نيز به آنها يادآوري شد كه از نوشتن نام و نام خانوادگي خودداري كنند. از مدير و معاونان نيز درخواست شد كه در محل تعيين شده براي پاسخگويي دانشآموزان به پرسشهاي پرسشنامه حضور نداشته باشند. پس از اينكه دانشآموزان به پرسشها پاسخ دادند، پرسشنامهها جمعآوري شده و تجزيه و تحليل گرديد.
در اين پژوهش براي توصيف دادههاي جمعآوري شده، از انواع شاخصهاي آمار توصيفي از جمله فراواني، درصد، درصد پاسخگو، فراواني تجمعي، انواع جداول و نمودارها و ميانه سطري بهرهگيري شده است. براي چگونگي ارتباط بين متغيرها، از ضريب همبستگي «پيرسون»، «اسپيرمن» و «رگرسيون» بهرهگرفته شده است و همه محاسبات آماري، به وسيله رايانه نرمافزار SPSS انجام گرديد است و نحوه نمرهگذاري پرسشنامهها بهگونهاي بوده كه براي مثال در 34 پرسشي كه مربوط به روش تدريس بوده است، گزينهاي كه بهترين حالت يا روش را مشخص ميكند، نمره 5 دارد.
حال اگر هر ستون مربوط به يك پرسش و هر سطر مربوط به يك فرد (پرسشنامه) باشد، بايد از پاسخهاي داده شده، يك ميانة سطري گرفته شود؛ يعني 34 عدد ستون، تبديل به يك ستون شود كه تمام تجزيه و تحليل مثلاً مربوط به روش تدريس، بر روي اين ستون انجام شود.
علاوه بر اين، از آنجايي كه همه پرسشها پنج گزينهاي هستند و پاسخها، كدهاي 1 تا 5 دارند، بنابراين ميانه آنها نيز در فاصله 1 تا 5 قرار ميگيرد كه به صورت زير كدگذاري شده است:
1. بسيار ضعيف، 2. ضعيف، 3. متوسط، 4. خوب، 5. عالي.
ستونهاي ديگر (روش ارزشيابي، نگرش ديني و رفتار ديني) نيز به همين روش محاسبه و كدگذاري شدهاند.
نتايج
توزيع فراواني نگرش ديني دانشآموزان
بر اساس جدول شماره 2 و نمودار شماره 1، 3/0 درصد از دانشآموزان، داراي نگرش ديني بسيار ضعيف، 3/0 درصد آنها داراي نگرش ديني ضعيف، 0/13 درصد آنها داراي نگرش ديني متوسط، 9/30 درصد داراي نگرش ديني خوب و 0/55 درصد نيز داراي نگرش ديني عالي ميباشند. يك نفر نيز به اين پرسش پاسخ نداده است.
جدول 2: توزيع فراواني نگرش ديني دانشآموزان
پاسخگو درصد |
درصد |
فراواني |
|
پاسخگو |
3/0 |
3/0 |
1 |
بسيار ضعيف |
|
3/0 |
3/0 |
1 |
ضعيف |
|
1/13 |
0/13 |
40 |
متوسط |
|
0/31 |
9/30 |
95 |
خوب |
|
2/55 |
0/55 |
169 |
عالي |
|
0/100 |
7/99 |
306 |
كل |
|
|
3/0 |
1 |
بيپاسخ |
|
|
0/100 |
307 |
كل |
نمودار 1: توزيع فراواني نگرش ديني دانشآموزان
توزيع فراواني رفتار ديني دانشآموزان
با توجه به جدول شماره 3 و نمودار شماره 2، 1/10 درصد دانشآموزان داراي رفتار ديني بسيار ضعيف، 8/23 درصد داراي رفتار ديني ضعيف، 4/38 درصد داراي رفتار ديني متوسط، 2/18 درصد داراي رفتار ديني خوب و 5/8 درصد داراي رفتار ديني عالي ميباشند. همچنين، سه نفر به اين پرسش پاسخ ندادهاند.
جدول 3: توزيع فراواني رفتار ديني دانشآموزان
پاسخگو درصد |
درصد |
فراواني |
|
پاسخگو |
2/10 |
1/10 |
31 |
بسيار ضعيف |
|
0/24 |
8/23 |
73 |
ضعيف |
|
8/38 |
4/38 |
118 |
متوسط |
|
4/18 |
2/18 |
56 |
خوب |
|
6/8 |
5/8 |
26 |
عالي |
|
0/100 |
0/99 |
304 |
كل |
|
|
0/1 |
3 |
بيپاسخ |
|
|
0/100 |
307 |
كل |
نمودار 2: توزيع فراواني رفتار ديني دانشآموزان
![]() |
بررسي توزيع پاسخهاي روش تدريس و روش ارزشيابي
با توجه به نمودار 3، ميانه پاسخهاي روش تدريس و ارزشيابي هر دو برابر 4 (خوب) به دست آمده است.
البته پاسخهاي بسيار اندكي هم در گزينههاي ضعيف، متوسط و عالي وجود دارد.
![]() |
نمودار 3: نمودار جعبهاي روشهاي تدريس و روشهاي ارزشيابي معلمان
مقايسه توزيع روش تدريس و ارزشيابي در زنان و مردان
با توجه به نمودار 4، ميانه پاسخهاي روش تدريس و روش ارزشيابي هم در زنان و هم در مردان، برابر 4 (خوب)، به دست آمده است. پراكندگي پاسخهاي روش تدريس در زنان، از پراكندگي پاسخهاي همين متغير در مردان كمتر است.
دستكم 50 درصد پاسخهاي روش تدريس و روش ارزشيابي در مردان، پايينتر از 4 (خوب) قرار دارد. در حاليكه دستكم 50 درصد پاسخهاي روش ارزشيابي در زنان، بالاتر از 4 (خوب) قرار دارد.
نمودار 4: نمودار جعبهاي روشهاي تدريس و ارزشيابي معلمان به تفكيك جنسيت
مقايسه توزيع روش تدريس و ارزشيابي در پايههاي تحصيلي مختلف
با توجه به نمودار 5، ميانه پاسخهاي روش تدريس و روش ارزشيابي در هر سه پايه تحصيلي، برابر 4 (خوب) به دست آمده است.
دستكم50 درصد پاسخهاي روش ارزشيابي در پايه اول، بالاتر از 4 (خوب) قرار دارد و دستكم50 درصد از پاسخهاي روش تدريس در پايه سوم، بين 3 (متوسط) و 4 (خوب) قرار دارد.
![]() |
نمودار 5: نمودار جعبهاي روشهاي تدريس و ارزشيابي معلمان به تفكيك پايه تحصيلي
بررسي توزيع نگرش و رفتار ديني دانشآموزان
با توجه به نمودار 6، ميانه متغير نگرش ديني بين 4 و 5 (خوب و عالي) قرار دارد. در حالي كه، ميانه متغير رفتار ديني، برابر 3 (متوسط) به دست آمده است. پراكندگي پاسخهاي رفتار ديني، از پراكندگي پاسخهاي نگرش ديني بيشتر است. در متغير نگرش ديني، دستكم50 درصد پاسخها بين 4 (خوب) و 5 (عالي) قرار گرفتهاند. در حالي كه، در متغير رفتار ديني، دستكم 50 درصد پاسخها، بين 2 (ضعيف) و 4 (خوب) قرار گرفتهاند.
![]() |
نمودار 6: نمودار جعبهاي نگرش ديني و رفتار ديني دانشآموزان
مقايسه توزيع نگرش و رفتار ديني در پسران و دختران دانشآموز
با توجه به نمودار 7، ميانه پاسخهاي نگرش ديني در پسران، برابر 5 (عالي) و در دختران، بين 4 (خوب) و 5 (عالي) قرار گرفته است.
ميانه پاسخهاي رفتار ديني در هر دو گروه دختران و پسران، برابر 3
(متوسط) قرار گرفتهاند. دستكم 50 درصد پاسخهاي متغير نگرش ديني در
هر دو گروه پسران و دختران، بين 4 (خوب) و 5 (عالي) قرار گرفته است. در
حالي كه، دستكم50 درصد پاسخهاي متغير رفتار ديني در دختران،
بين 3 (متوسط) و 4 (خوب) و در پسران بين 2 (ضعيف) و 3 (متوسط) قرار گرفتهاند.
![]() |
نمودار 7: نمودار جعبهاي نگرش ديني دانشآموزان به تفكيك جنس
مقايسه توزيع نگرش و رفتار ديني دانشآموزان در پايههاي تحصيلي گوناگون
با توجه به نمودار 8، ميانه پاسخهاي نگرش ديني در پايه اول و سوم، برابر 5 (عالي) و در پايه دوم برابر 4 (خوب) قرار گرفته است. ميانه پاسخهاي رفتار ديني در هر سه پايه، برابر 3 (متوسط) قرار گرفته است.
دستكم 50 درصد پاسخهاي متغير نگرش ديني در هر سه پايه تحصيلي،
بين 4 (خوب) و 5 (عالي) قرار گرفته است. در حالي كه، دستكم
50 درصد پاسخهاي متغير رفتار ديني در پايه اول بين 2 (ضعيف) و 3
(متوسط) و در پايههاي دوم و سوم، بين 2 (ضعيف) و 4 (خوب) ميباشد.
نمودار 8: نمودار جعبهاي رفتار ديني و نگرش ديني دانشآموزان به تفكيك پايه تحصيلي
نتيجهگيري
يكي از نتايج پژوهش اين است كه، نگرش ديني دانشآموزان، با توجه به ميانه پاسخهاي نگرش ديني، بين 4 و 5 (خوب و عالي) قرار گرفته است كه با نتيجه پژوهشهاي پژوهشگراني از جمله طالبان (1377)، سراجزاده (1375)، شيرشاهي (1378) و خداياري (1377) همسو ميباشد و با نتايج پژوهش صباغپور (1372) و عظيمي (1381) ناهمسو است. در ضمن، با نتايج پژوهشهاي پوريونسي (1984) و يحيي (1988)، كه در امريكا روي دانشجويان مسلمان انجام گرفته، همخواني دارد. اين، نشان دهنده آن است كه افراد مسلمان، از بالاترين ميزان نگرش مذهبي برخوردارند.
درباره پژوهش صباغپور (1372)، كه در مورد «بررسي نگرش مذهبي در مدارس پسرانه شهر تهران» انجام گرفته است، نگرش مذهبي دانشآموزان در سه بُعد (دانش، احساسات و آمادگي براي عمل)، در سطح بسيار پاييني قرار دارد؛ بهگونهاي كه 65 تا 97 درصد آنها، در سه بُعد ياد شده، در مقوله پايين قرار گرفتهاند. البته، اين نتيجهگيري غير عادي، ممكن است ناشي از به كاربردن معيارهاي سختگيرانه در تعريف دينداري باشد. فقدان تبيين دقيق روش تحقيق و ابهام سنجه دينداري به كار رفته در آن، روايي سنجه به كار رفته را زير سؤال ميبرد.
يكي ديگر از نتايج اين پژوهش اين است كه، ميانه متغير رفتار ديني دانشآموزان، برابر 3 (متوسط) به دست آمده است و پراكندگي پاسخهاي رفتار ديني، از پراكندگي پاسخهاي نگرش ديني بيشتر است. نتيجه ياد شده با پژوهش رستمي (1381)، كه از كل نمونه (625 نفر)، 8/41 درصد نمونه پژوهش (216 نفر) رفتار ديني متوسط و 9/30 درصد (193 نفر) رفتار ديني خوبي داشتهاند، همسويي و همخواني دارد.
در پژوهش سراجزاده (1375)، كه درباره «نگرشها و رفتارهاي ديني نوجوانان تهراني» و دربارة دانشآموزان سال سوم دبيرستان انجام شده، دانشآموزان در مجموع داراي گرايشها و علاقههاي ديني بالايي تشخيص داده شدند. در حالي كه، نمرههاي ديني گروه كوچكي (2/4 درصد) پايين بود و نمرههاي 8/45 درصد متوسط و نيمي از نمونه، داراي نمرههاي بالا بودند و ميانگين نمره دينداري كلي هم 57/3 از 5 بود و ميانگين نمره دينداري در بُعد مناسكي، 5/2 از 5 بود كه اين نتايج با پژوهش حاضر همخواني داشته و تفاوت چنداني مشاهده نميشود.
در پژوهش علوي (1379) نيز، كه درباره رفتار و عملكرد ديني نوجوانان دبيرستانهاي كرمان انجام شده است، ميانگين نمرههاي رفتار ديني (8/63) بوده كه وضع مطلوبي را نشان ميدهد.
در دو پژوهش طالبان (1377) و سراجزاده (1375)، نكته درخور اهميت، فاصله نسبتا زيادي است كه بين اعتقادات پاسخگويان به خداوند، معاد، قرآن و رفتار ديني آنان مانند نماز، روزه و قرآن خواندن وجود دارد. به ديگر سخن، درجه اعتقادي نوجوانان به مقوله دين، بسيار خوب است. ولي رفتار ديني آنان، درجه پايينتري را نسبت به سطوح اعتقادات آنان نشان ميدهد. در اين پژوهش، رفتار ديني دانشآموزان، نمره متوسط داشته است و مطلوبيت پايينتري را نسبت به نگرش ديني آنان نشان ميدهد.
از سوي ديگر، در اين پژوهش، روشهاي تدريس و ارزشيابي معلمان دروس ديني، "خوب" (و نه عالي) ارزيابي شد كه اين امر تا حدودي با نتايج پژوهش نوراللهي فرد (1377) نسبت به پژوهشهاي ثمره رضايي (1377) و شريفي (1352)، كه در مورد روشهاي تدريس يا ارزشيابي معلمان دروس ديني يا ديگر دروس انجام گرفته است، همخواني دارد. زمان متفاوت انجام پژوهشها و همچنين جامعه آماري گوناگون و بررسي روشهاي تدريس و ارزشيابي دروس گوناگون، ميتواند از جمله عوامل احتمالي تفاوت نتايج پژوهشهاي ياد شده باشد.
بر اساس نتايج پژوهش حاضر، پيشنهاد ميشود كه براي سوق دادن روشهاي تدريس و ارزشيابي آموزگاران دروس ديني دبيرستانها، از «خوب» به سمت «عالي» و همچنين سوق دادن رفتار ديني دانشآموزان از «متوسط» به سمت «عالي»، تلاش افزونتري شود.
- ـ احمدي علوان آبادي، سيداحمد؛ مقايسهاي در طرز فكر مذهبي كلاس سوم دبيرستانهاي اسلامي و غير اسلامي، پاياننامه كارشناسي ارشد، 1352، دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران، كتابخانه دانشگاه.
- ـ اينگلهارت، رونالد؛ تحول فرهنگي در جامعة پيشرفته صنعتي، ترجمة مريم وتر، تهران، كوير، 1373.
- ـ بست، جان؛ روشهاي تحقيق در علوم تربيتي و رفتاري، ترجمة حسن پاشا شريفي و نرگس طالقاني، تهران، رشد، 1371.
- ـ ثمره رضايي، علي؛ بررسي عملكرد معلمان مقطع ابتدايي (شهري و روستايي) شهرستان بم در بهكارگيري روشهاي تدريس و وسايل كمك آموزشي، پاياننامه كارشناسي ارشد، كرمان، مركز آموزش مديريت دولتي، 1377.
- ـ حداد، ايوان يازبك و آديرث، لوميس؛ گسترش ارزشهاي اسلامي در ايالات متحده امريكا، ترجمة افضل وثوقي، سازمان مدارك فرهنگي اسلامي، تهران، 1371.
- ـ دواس، دي ان؛ پيمايش در تحقيقات اجتماعي، ترجمة هوشنگ نايبي، تهران، نشر ني، 1376.
- ـ رستمي گوهري، عصمت؛ بررسي رفتار ديني و عوامل مرتبط با آن در دانشآموزان دبيرستانهاي دخترانه شهر كرمان، پژوهشكدة تعليم و تربيت استان كرمان، 1381.
- ـ رونژر، پيرت؛ مباني پژوهش در علوم اجتماعي، ترجمة محمد دادگران، تهران، آگاه، 1364.
- ـ سادات، محمدعلي؛ راهنماي معلم، ويژة معلمان ديني، تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1370.
- ـ سراجزاده، سيدحسين؛ نمايه پژوهش 7 و 8، 1377.
- ـ شريفي، حسن پاشا؛ سنجش و اندازهگيري در آموزش و پرورش، تهران، [بينا]، 1352.
- ـ شيرشاهي، ذبيحاللّه؛ بررسي نظارت شاگردان متوسطه دربارة ارزشها و اعتقادات مذهبي، پاياننامه كارشناسي ارشد، دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران، 1378.
- ـ صفوي، اماناللّه؛ كليات روشها و فنون تدريس، تهران، معاصر، 1369.
- ـ ضياءالديني، طيبه؛ بررسي روشهاي تدريس معلمان دورههاي ابتدايي و راهنمايي شهر كرمان، پاياننامه كارشناسي ارشد، كرمان، مركز آموزش مديريت دولتي، 1379.
- ـ طالبان، محمدرضا؛ نمايه پژوهش شماره 7 و 8، 1377.
- ـ عظيمي يزدي، عصمت؛ بررسي وضعيت و عوامل مرتبط با نگرش مذهبي دانشآموزان دبيرستانهاي دخترانه شهر كرمان، پاياننامه كارشناسي ارشد، مديريت آموزشي، دانشگاه شهيد باهنر كرمان، 1381.
- ـ علوي، سيدحميدرضا؛ بررسي رفتار و عملكرد ديني نوجوانان سالهاي اول، دوم و سوم دبيرستانهاي كرمان، اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي، كرمان، 1379.
- ـ علوي، سيدحميدرضا؛ روش تدريس سخنراني و پرسش و پاسخ، كرمان، دانشگاه شهيد باهنر كرمان، 1384.
- ـ كيوي، اديمون و كامپنهود، لوك دان؛ روش تحقيق در علوم اجتماعي، ترجمة عبدالحسبن نيكگهر، تهران، توتيا، چ دوم، 1365.
- ـ لاور، رابرت؛ ديدگاههايي درباره دگرگونيهاي اجتماعي، ترجمة كاووس سيد امامي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1373.
- ـ نادري عزتاللّه و سيف نداقي، مريم؛ روشهاي تحقيق و چگونگي ارزشيابي آن در علوم انساني، تهران، بدر، 1377.
- ـ واتسن، بل جي؛ «روانشناسي دين در جوامع مسلمين»، ترجمة قرباني؛ فصلنامه قبسات 2 و 3، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1377.
- -Alport, G. W. and Ross. G. M. "personal religious orientation and prejudice". Journal of personality and social psychology, 5: 432 - 343, 1967.
- -Devaus, D. and McAlister, I. Gender differences in religion: A test of the structural location theory. American sociological review. 52: 472 – 481, 1987.
- -Brown, L. B, The psychology of religious belief. London: Academic press Inc, 1987.
- -Bahr, H. M. Aging and rel;igious disaffiliation. Social forces, 49: 59 - 71, 1970.
- -Stolzenberg, R. M.; Blair, L. & Waite, L. J. Religious participation in early adulthood: age and family life cycle effects on church membership. American sociological review. 60: 84 - 103, 1995.