تنبیه از دیدگاه روانشناسی و اسلام
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
آيا اين ضرب المثل قديمي صحيح است؟ كسي بچه خود را نزند، روزي به سينه خود خواهد زد.» آيا تنبيه يك روش تربيتي است؟ كارايي آن در چه سطحي است؟ شرايط استفاده از آن چيست؟ چه كساني اجازه اعمال نتيجه را دارند؟ ديدگاه اسلام در اين زمينه چيست؟ روانشناسان و مربيان تربيتي چه ميگويند؟ اينها و پرسشهايي از اين دست، پرسشهايي است كه در محافل تربيتي زياد مطرح است.
تنبيه در لغت به معناي آگاهانيدن، بيدار كردن، واقف گردانيدن به چيزي و آگاه و هوشيار كردن آمده است. در اصطلاح به عملي گفته ميشود كه لازمه آن آگاه و هوشيار كردن باشد و به سه معنا به كار ميرود:
1. 1سكينر[1] ميگويد: تنبيه زماني رخ ميدهدكه پاسخ چيز مثبتي را از موقعيت حذف ميكند يا چيزي منفي به آن ميافزايد. در واقع، تنبيه دور ساختن چيزي از ارگانيسم[2] (موجود زنده) است كه خواستار آن است، يا دادن چيزي است به كسي كه طالب آن نيست. تنبيه به اين معنا را تنبيه به معناي عام ميگوييم.[3]
2. ارائه پاسخ منفي به ارگانيسم. تنبيه عبارت است از: ارائه يك محرك آزارنده (تقويت كنندۀ منفي) به دنبال يك رفتار نامطلوب براي كاهش دادن احتمال آن رفتار. اگر پس از انجام رفتاري نامطلوب از سوي كودك، مثلاً گفتن يك حرف زشت، با ارائه يك محرك آزارنده مثل سيلي زدن به او بخواهيم حتماً بروز رفتار نامطلوب را دراو كاهش دهيم، او را تنبيه كرده ايم. تنبيه به اين معنا؛ تنبيه به معناي خاص ميگوييم.[4]
3. تنبيه بدني يا كتك زدن. گاهي مراد از تنبيه به همين معناست كه ما آن را تنبيه به معناي اخص ميگوييم. روشن است كه بر طبق معناي اول، تنبيه طيف وسيعي را در بر ميگيردكه عبارت است از: تغافل، بياعتنايي، تهديد، تحقير، سرزنش، تمسخر، محروم سازي، جريمه، جبران، تغيير چهره، روي برگرداندن و تنبيه بدني.اما بر طبق معناي دوم، تنبيه ديگر شامل تغافل، بياعتنايي، محروم سازي و به عبارت ديگر، حذف تقويت مثبت نميشود. آنچه از ميان اين معاني سهگانه مورد ترديد و بحث واقع شده است، قسم سوم يا تنبيه به معناي اخص است. گرچه برخي از مصاديق تنبيه به معناي خاص دوم، نظيرتهديد، تحقير، سرزنش و تمسخر نيز كما بيش مورد رّد و انكار واقع شده است.[5]
تنبيه و عوارض آن از ديدگاه روانشناسي
معمولاً روانشناسان تنبيه را ـ دستكم تنبيه بدني را جايز نميدانند و عدم كارايي و يا اثرات و مضرات جانبي آن را دليل بر اين امور ميدانند. ولي بايد گفت: چنين نيست اولاً، چنين چيزي نيست كه تنبيه كارايي نداشته باشد. در بسياري ازموارد، تنبيه اصلاح كننده است. بطوري كه عموم كساني كه در مورد اصلاح رفتار كتابي نوشتهاند، تنبيه را به عنوان يكي از روشهاي اصلاح و تغيير رفتار ذكركردهاند، ثانياً، درمواردي كه تنبيه اصلاحكننده نباشد، حداقل داراي اثر بازدارندگي و عبرت آموزي براي ديگران است اين خود اثر كمي نيست؛ زيرا مواردي وجود داد كه رفتار نامطلوب بايد فوراً متوقف شود، به طوري كه اگر متوقف نشود، آثار جبران ناپذيري به بار خواهد آورد.
اسكينرو ثراندايك[6] بر سر اثربخشي تنبيه هم رأي هستند: تنبيه احتمال پاسخ را كاهش نميدهد. اگر چه تنبيه سبب بازداري يا واپس زدن پاسخ ميشود، ولي تازماني كه تنبيه به كار ميرود، عادت ضعيف نميگردد.[7]
گاتري[8] روانشناس رفتارگرا، كه از قوانين تداعي تنها قانون مجاورت را پذيرفته است، ميگويد: كارآمدي تنبيه به وسيله آنچه كه تنبيه ارگانيسم تنبيه شده را به انجام آن وا ميدارد، تعيين ميگردد. تنبيه نه به علت ناراحتياي كه توليد ميكند، بلكه به سبب اينكه نحوه پاسخدهي فرد به محركهاي معين را تغيير ميدهد، مؤثر است.تنبيه تنها در صورتي مؤثر است كه پاسخ تازهاي را به محركهاي قديمي ايجاد كند. به طورخلاصه، گاتري معتقد است:[9]
1. آنچه درباره تنبيه مهم است، عملي است كه ارگانيسم در نتيجه تنبيه انجام ميدهد، نه احساسي كه بر اثر تنبيه در او بوجود ميآيد.
2. براي اينكه تنبيه مؤثر افتد، بايد رفتاري را ايجاد كند كه با رفتارتنبيه شده ناهمساز است.
3. براي اينكه تنبيه مؤثر افتد، بايد در حضور محركهايي كه رفتار تنبيه شده را فرا ميخواند اعمال گردد.
4. اگر شرايط موجود در بندهاي 2و3 بالا رعايت نشود، تنبيه نامؤثرخواهد بود حتي ممكن است پاسخ نامطلوب را قويتر سازد.
جان ليونز و همكاران[10] ميگويند: بسياري از مطالعات بيانگر تأثير تنبيه بر رفتار هستند. يافتهها ميگويند: ميزان تأثير تنبيه در فرو نشاندن رفتار نامطلوب وابسته است به:
الف) شدت، مدت، فراواني و توزيع پيامدهاي ناخوشايند تنبيه؛
ب) فواصل زماني اجراي تنبيه؛
ج) شدت رفتاري كه به خاطرآن تنبيه صورت ميگيرد؛
د) وجود پاسخهاي جانشين؛
ﻫ ) محدوده اي كه درآن رفتار متضاد يا مطلوب پاداش داده ميشود.
در رواندرماني، تنبيه در اصلاح رفتارهايي كه براي كودكان يا ديگران خطر فوري دارد، يا جاهايي كه نتيجه فوري لازم است، بهترين كاربرد را دارد.
موريس[11] در زمينه اصلاح رفتار كودكان مينويسد: درست همان طور كه با پاداش دادن به كودك در هر زمان كه رفتار مطلوب را انجام ميدهد، ميتوان آن رفتار را نيرومند كرد، با پاداش ندادن قاطعانه به كودك هنگام اجراي رفتار نامطلوب نيز ميتوان اين رفتار را در او كاهش داد......به هر حال، درمواقع نادري از تنبيه بدني (مثل يك سيلي دردناك، يا يك فرياد)، بايد استفاده شود[12].
سال آكسلرد[13] مينويسد:
عليرغم بعضي از نواقصي كه به اين روش (تنبيه) نسبت دادهاند، من معتقدم كه تكنيكهاي تنبيه ميتوانند ابزارمفيد براي آموزگار باشند. يك دليل اين است كه تنبيه احتمالاً در شرايطي مؤثر واقع ميشود كه تكنيكهاي ديگري مانند تقويت يك رفتار ناهمساز و خاموشي كارگرنيستند. همينطور روشهاي تنبيه اغلب رفتارهاي نامطلوب را سريعتر از تكنيكهاي ديگركاهش ميدهند.[14]
والترچين[15] و بنكس[16] (1972) معتقدند: «هركودكي بايد بفهمد كه در صورت نافرماني و سرپيچي از اطاعت بزرگسالان با او برخورد نامطلوبي خواهند داشت. اگر كودك به خاطر عمل اشتباه خود، تنبيه نشود تصورميكندكه عمل او به طور ضمني تأييد شده است.[17]
رونالدز ايلينگورث ميگويد:
بسياري از والدين بر اين باورندكه تنبيه بدني نادرست و نامطلوب است و به جاي آن اغلب از تنبيه ذهني و رواني، كه به مراتب خطرناكتر است، استفاده ميكنند يا هيچ پدرو مادري هرگز نبايد ازسلاح تهديد به ترك كودك يا دوست نداشتن او و يا فرستادن كودك به شبانهروزيها استفاده كند. درتمام مواقع، چه درخانه وچه درمدرسه، سلاح تمسخر، انتقاد و تحقير كودك بدو نامطلوب است و نتيجهاي جز اينكه كودك را غمگين و دچار ناامني سازد نخواهد داشت. در مورد كودكان سنين پيش از دبستان، كه بهاندازه كافي ميفهمند، زدن ضربهاي آرام به پشت آنها، بدون خطر است. همين تنبيه نيز پس از آن سن، غالباً غيرضروري و نامطلوب است. به هرحال، بايد توجه داشت كه تنبيه بدني به هيچ عنوان نبايد آسيب برساند. همچنين كودك نبايد درحضو برادران و خواهران خود تنبيه بدني شود. احياناً اگر تنبيه شد، پس از آن ديگر نبايد با او حرف زد.[18]
سيف دركتاب تغيير رفتار و رفتاردرماني در پايان بحث تنبيه ميگويد:
كوتاه سخن اينكه، روش تنبيه خشنترين و نامطلوبترين روش تغيير رفتار است. استفادۀ غيرمسئولانه ازآن عوارض جانبي نامطلوب به بار ميآورد، هرگز نبايد به صورت يك روش تربيتي از آن استفاده شود. تنها زماني كه رفتارنامطلوب براي صاحب رفتار يا كسان ديگر تهديد كنندۀ سلامتي است بايد به كارگرفته شود، آن هم به صورت موقتي تا اينكه فرصت استفاده ازروشهاي ديگرفراهم آيد وپيش از استفاده از روش تنبيه بايد رضايت شخص يا سرپرست و قيم اورا كسب كرد.[19]
عواض نامطلوب تنبيه
دلايل اسكينر برعليه تنبيه به قرار زيرند:[20]
1- تنبيه آثار جانبي هيجاني نامطلوب به بار ميآورد. ارگانيسمي كه تنبيه ميشود، ميترسد و اين ترس به محركهاي مختلفي كه هنگام تنبيه شدن او حضور دارند، تعيمم مييابد.
2. تنبيه به ارگانيسم نشان ميدهدكه چه كار نكند، نه اينكه چه كار بكند. در قياس با تقويت، تنبيه هيچگونه اطلاعاتي در اختيار ارگانيسم نميگذارد. تقويت نشان ميدهد رفتاري كه در موقعيت انجام گرفته مؤثر بوده است. بنابراين، به يادگيري بيشتري نياز نيست. تنبيه غالباً اين آگاهي را به ارگانيسم ميدهد كه پاسخ تنبيه شده در ايجاد تقويت مؤثر نيست و او به يادگيري بيشتري نياز دارد تا منجر به پاسخي كه كارساز است.
3. تنبيه صدمه زدن به ديگران را توجيه ميكند. اين البته درپرورش كودكان بيشتر صادق است. وقتي كه كودكان تنبيه ميشوند، تنها چيزي كه ميآموزند اين است كه در بعضي موقعيتها صدمه زدن به ديگران جايز است.
4. كودك با قرار گرفتن در موقعيتي كه بتواند در آن رفتار قبلاً تنبيه شده خود را انجام دهد، بدون اينكه براي آن تنبيه شود، ممكن است واداربه انجام آن رفتارشود. بنابراين، در غياب عوامل تنبيه كننده، ممكن است كودكان فحش بدهند، شيشه بشكنند، با بزرگترها بي ادبانه رفتار كنند، به بچههاي كوچكترآزار برسانند و غيره. اين كودكان آموختهاند كه در حضور عوامل تنبيهكننده ،اين رفتارها را واپس بزنند، اما دليلي نمي بينند كه در غياب عوامل تنبيهكننده اين رفتار را انجام ندهند.
5. تنبيه در شخص تنبيه شده نسبت به عامل تنبيهكننده و ديگران پرخاشگري ايجاد ميكند. تنبيه درشخص تنبيه شده پرخاشگري ايجاد ميكند. اين پرخاشگري ممكن است موجب مشكلات ديگري شود. براي نمونه، مؤسسات كيفري جامعه، كه تنبيه را به عنوان وسيله اصلي به كار ميبرند، سرشار از افراد بسيارپرخاشگر هستند، و مادام كه تنبيه يا تهديد تنبيه براي كنترل رفتار آنان به كار ميرود، همچنان پرخاشگري باقي خواهند ماند. سعدي درگفته حكيمانه خود اثرهمين پديده را نشان داده است:
چيزي كه داني دلي بيازارد توخاموش تا ديگري بيازارد
6. تنبيه اغلب يك پاسخ نامطلوب را جانشين پاسخ نامطلوب ديگر ميسازد. براي نمونه، كودكي كه به سبب ريخت و پاش تنبيه ميشود، بچة گريه كن تربيت ميشود. همان گونه كه شخصي كه براي دزدي تنبيه ميشود، ممكن است پرخاشگر شود و در فرصت مناسب، به جرايم سنگينتري دست بزند.
7. مشكل ديگر استفاده از تنبيه كردن اين است كه تبنيه كرن عملي است كه به سرعت توسط ديگران به كودكان و نوجوانان آموخته ميشود. بندورا و والترز[21] شواهدي به دست دادهاند حاكي از اين است كساني كه شاهد تنبيه شدن افراد توسط ديگران بودهاند درمواقع و مكانهاي ديگر، خود به تنبيه ديگران اقدام كردهاند.
8. يكي ديگر از پيامدهاي نامطلوب تنبيه اين است كه فرد تنبيه شده براي فرار از تنبيه، ممكن است به رفتاري كه تنبيه به دنبال دارد نپردازد، رفتارهاي ديگري را جانشين آن كند.
برخي رفتارهاي جانشين مخرب ناسازگارانه و روانرنجورانه هستند.سازوكارهاي دفاعي رواني، كه مكتب روانكاوي توضيح داده است، راههايي هستند كه درآنها آرزوهاي سركوب شده، سانسوررا كنار ميزنند و راه بروز مييابند. طبق نظر اسكينر(1972)، اين سازوكارها درواقع راههايي هستند كه افراد براي فرار از تنبيه به آنها متوسل ميشوند. شخص ممكن است به جاي انجام رفتاري كه تنبيه به دنبال دارد، طريقي به آن رفتاربپرازدكه تنبيه به دنبال نداشته باشد، مانند خيال پردازي يا روياي روزانه؛ و يا شخصي ممكن است با متوجه ساختن رفتار قابل تنبيه به چيزهايي كه نمي توانند تنبيه كننده باشند، آن رفتار را جا به سازد. مثلاً ممكن است به اشياي فيزيكي، كودكان يا جانوان كوچك پرخاشگري كند.[22]
به قول ريس[23]و[24] استفاده از روش تنبيه آخرين راه حل است. اگرلازم است از آن استفاده شود، بايد در مؤسسات تخصصي يا در دفتركار يك درمانگر مجاز از آن استفاده شود.[25]
با توجه به آنچه كه از برخي روانشناسان و مربيان نقل شد، كه در روانشناسي نيز حتي تنبيه بدني به كلي مطرود و ممنوع نيست، بلكه در مواردي آن را جايز و حتي لازم ميدانند.[26]
ديدگاه برخي فقها پيرامون تنبيه: با توجه به شرايط، جوّ زمان و برخي اصول فلسفي و ديني نظرات فقهاء، ميتوان به دست آورد كه برخي از آنها، تنبيه را به اشكال گوناگون و نه صرفاً بدني مجاز دانسته، اما در كميت و كيفيت آن و در موارد اجرا كننده آن اختلاف نظر دارند. در اينجا به برخي از اين نظرات ميپردازيم:
آيه الله العظمي اراكي در پاسخ به اين كه هرگاه پدر، فرزند خود را به قصد تأديب مورد ضرب قراردهد آيا ديه دارد يا خير؟ فرمودهاند: هرگاه تأديب طفل متوقف باشد بر ضرب جائز است ولي بايد سرخ و كبود نشود.[27]
آيه الله العظمي بروجردي در اين زمينه ميفرمايند: «اگربچه يكي از گناهان كبيره را انجام دهد، والدين يا معلم او ميتواندبه قدري كه ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند».[28]
آيه الله العظمي گلپايگاني نيز ميفرمايند: «اگربچه يكي از گناهان كبيره را انجام دهد، والدين يا ديگران با اجازه والدين او حتي به قدري كه ادب شود و ديه وارد نشود او را بزند.»[29]
حضرت امام خميني نيز ميفرمايند: «گفته شده است كه در ادب كودك زدن بيش از ده شلاق كراهت دارد. اما ظاهر اين است كه ادب كودك بايد با توجه به نظر ادبكننده و والدين كودك باشد.گاهي مصلحت كودك اقتضاء ميكند كه كمتر از ده شلاق به او زد و گاهي اقتضاي بيشتر از ده شلاق ميكند، ولي در هرحال، نبايد از تعزير فرد بالغ بيشتر شود، بلكه احتياط اين است كه از تعزير يك مرد بالغ هم كمتر باشد و احوط از آن اين است، كه به پنج و شش شلاق اكتفا شود.»[30]
تنبيه كودك درروايات
در هرشكل كه بتوان روايات را تفسير نمود نكته مهم اين است كه خداوند انسان را آزاد آفريده و دين مبين اسلام نيزبرخلاف نظربرخي از نظريه پردازان نسبت به انسان ديدگاه خوش بينانه دارد.
رواياتي كه از سوي ائمه معصومان در ارتباط با تنبيه مطرح شدهاند، سه دسته هستند كه روايات دسته دوم و سوم به بحث ما مربوط ميشود، ولي روايت دسته اول جنبه قانوني و قضايي دارند. سه دسته روايات عبارتند از:[31]
دسته اول رواياتي هستند كه اجازه تنبيه كودك را به حاكم ميدهد، در برابر گناهاني كه كودك انجام ميدهد. مانند سرقت، زنا، لواط و...او را تنبيه و تعزيركند. به دليل اينكه، اين دسته از روايات در مورد حقوق كيفري است و تحقق آن به دست قاضي است و با موضوع بحث ما، كه در زمينه والدين و معلم ميباشد، چندان ارتباطي ندارد، از بحث درباره آن صرف نظر ميكنيم.
دسته دوم راواياتي است كه تنبيه كودك را در جهت تربيت و تأديب او، براي پدر و معلم جايز ميشمارد. دسته سوم رواياتي است كه تنبيه كودك را بر ترك نماز جايز ميشمارد. از روايات دسته دوم و سوم ميتوان به روايات زير اشاره كرد:
1. حمادبنعثمان ميگويد: از امام صادق در مورد ادب كودك و عبد پرسيدم. امام فرمود: پنج يا شش ضرب و تا ميتواني مدارا كن.[32]
2. امام صادق ميفرمايد: «كودكان مكتبي نوشتههاي خود را نزد اميرالمومنين آوردند تا بهترين آنها را انتخاب كند. امام فرمود اين كار قضاوت است و جور در آن مثل جور در قضاوت است. به معلمتان بگوييد اگر بيشتر از سه ضربه براي تأديب شما بزند قصاص خواهد شد.[33]
3. از پيامبر اكرم نيز نقل شده است كه فرمود: «ادب كودك سه ضربه است و افزودن بر آن روز قيامت قصاص ميشود.[34]
4. حضرت رسول فرمودند: نماز را درهفت سالگي به كودك ياد دهد و درده سالگي او را برترك نماز تنبيه كنيد.[35]
تا چهاندازه ميتوان كودك را تنبيه كرد؟
در راستاي كميت تنبيه در روايات پاسخهاي گوناگوني مطرح شده است. برخي سه تا، برخي چهار تا، برخي ديگر شش را مطرح كردهاند ولي در جمع اين روايات ميتوان گفت: براي معلم زدن بيش از سه تا جايز نيست چون در معتبره سكوني امام، بيش از سه تا را براي معلم جايز ندانستهاند و فرمودند: قصاص خواهد شد. اما براي پدر، پدربزرگ، جد پدري و شايد مادر، بيش از شش تا زدن جايز نيست. البته به حسب تفاوت موارد، تعداد ضرب هم متفاوت ميشود. ولي به هر حال، پيش از شش تا جايز نيست بزنند. اما در مورد كيفيت تنبيه كودك آنچه از روايات استفاده ميشود چند نكته است:[36]
الف. بايد عمل خلاف كودك را ناديده انگاشت و در صورت عدم تكرار آن، به رخ كشيده نشود. پيامبر اكرم در پاسخ به سؤال جزي نسبت به عصيان اهل و خانواده او، تا سه مرتبه ميفرمايد: آنها را ببخش و عفو كن و در مرتبه چهارم ميگويد: اگر تنبيه كردي بهاندازه جرم و گناه، آنها را تنبيه كن.[37]
ب. همواره بايد با كودك حتي در تنبيه او با نرمي و مدارا برخورد كرد. امام صادق به حمادبن عثمان فرمود: پنج تا شش تا بزن و با او مدارا كن.[38] در اينجا كه مسلماً مداراي در كيفيت مطرح است، اگر نگوييم مداراي در كميت هم مراد است.
پ. بايد از زدن به جاهاي حساس بدن كودك پرهيز كرد. رسول اكرم در روايتي فرمود: از زدن به سر و صورت بپرهيز.[39]
ج. تنبيه كودك نبايد آنقدر شديد باشد كه موجب سرخ شدن يا كبود شدن بدن او شود؛ چه در اين صورت موجب پرداخت ديه توسط تنبيهكننده ميشود حتي اگر تنبيهكننده پدر باشد.[40]
سن تنبيه
از رواياتي كه تنبيه كودك را بر ترك نماز جايز ميدانند، اينطور استنباط ميشود كه وقتي كودك خوب و بد را درك ميكند و بتواند بين خوب و بد تمييز قايل شود و عقل را در اين زمينه به كار گيرد، ميتوان او را تنبيه كرد، زيرا برخي از اين روايات تنبيه را بر ترك نماز در 7 سالگي، برخي در 9 سالگي و برخي در 10 سالگي جايز ميدانند.
گرچه ميتوان گفت برخي روايات در مورد تنبيه كودك بر ترك نماز است، ولي در موارد ديگري نيز مصداق دارد؛ زيرا هدف از تنبيه كودك تأديب و تربيت اوست و وقتي كودك بتواند بدي و خوبي امور را تشخيص دهد، علت تنبيه را درك كند. اگر او را تنبيه كنيم به هدف نخواهيم رسيد. در روايتي از امام صادق در مورد كودكي، كه دزدي كرده بود، فرمود: از او بپرسيد آيا ميداند كه دزدي عقوبت دارد، اگر ميدانست بپرسيد: عقوبت آن چقدر است. اگر نميدانست، رهايش كنيد.[41]
تنبيه و عمل
آيا هر عمل خلافي كه از كودك سرزد ميتوان او را تنبيه كرد، يا فقط در برابر گناهان ميتوان او را تنبيه كرد؟ در اين ارتباط بعضي از روايات در امور محرم صريح و روشن هستند. مانند رواياتي كه تنبيه كودك را بر ترك نماز جايز ميدانند. آنچه از روايات استنباط ميشود اين است كه در مواردي، كه به تأديب و تربيت كودك مربوط ميشود، ميتوان او را تنبيه كرد، خواه اين خلاف، از خلافهاي اخلاقي، عرفي يا اجتماعي باشد كه از نظر شرع گناه محسوب نميشود و يا خلافي باشد كه از نظر شرعي گناه محسوب ميشود؛ زيرا در غالب اين راويات سؤال از ادب كودك است كه تقريباً معادل تربيت امروزي است.[42]
اثر اخلاقي تنبيه
از آنچه گذشت ميتوان گفت: تنبيه از نظر فقهي مجاز است، اما تنها جواز فقهي كافي نيست، بلكه بايد از ديدگاه اخلاقي و تربيتي ارزش آن مشخص شود. در اين زمينه، روايات به دو دسته تقسيم ميشوند؛ يك دسته از روايات به رحم، شفقت، مدارا و عفو كودك توصيه ميكنند براي نمونه در روايتي آمده است: «كودكان را دوست بداريد و به آنها ترحم كنيد»[43] و يا ميفرمايد: «با كسي كه به او آموزش ميدهيد و با كسي كه از او ميآموزيد نرمي كنيد» همچنين آمده است: «كودكان را مورد عفو قرار بده».[44]
دسته دوم رواياتي هستند كه از تندي، غضب و عتاب و خطاب نسبت به كودكان منع ميكنند، مانند:«خداوند براي هيج چيز مانند غضب نسبت به زنان و كودكان ناراحت نميشود»[45] و يا ميفرمايد: هنگام غضب كسي را تأديب يا تنبيه نكنيد».[46]
با توجه به اين دو دسته روايات، ميتوان گفت: محبت، احترام، عفو و بخشش همواره مطلوب است. تندي، عطاب، خطاب و غضب نسبت به كودك نه تنها مطلوب نيست، بلكه از آن نهي هم شده است. اما اگر برخي از روايات تنبيه كودك را جايز ميدانند، در مواردي است كه راه ديگري جز تنبيه براي اصلاح و تربيت كودك در كار نباشد و يا كارايي خود را نسبت به افرادي از دست داده باشد. بنابراين، درحد امكان و اگر راههاي بهتر براي اصلاح رفتار كودك وجود دارد، نبايد از تنبيه استفاده كرد. راه اصلي تربيت راه رفق، مدارا، محبت، رحمت و عفو است و استفاده از تنبيه در مواردي جايز است كه از راه اصلي نتوان به هدف رسيد. پزشك وقتي كارد جراحي را به دست ميگيرد كه از درمان بيماري با دارو مأيوس شده باشد. شاهد اين مدعا اين است كه در سيرۀ معصومان مشاهده نشده است كه آنان فرزندان خود و يا كودكان ديگري را تنبيه كرده باشند.
آثار تربيتي تنبيه
بعضي از متخصصان رشته روانشناسي و علوم تربيتي معتقدند كه آثار تنبيه اين است كه كودك را از دست زدن به عمل خلاف، مادامي كه بداند تنبيهي در كار است، باز ميدارد. همين كه مطمئن شد كه ديگر تنبيهي در كار نيست، دوباره به آن كار دست خواهد زد. برخي ديگر از متخصصان گفتهاند: اگر تنبيه به جا و به موقع و در حد مطلوب اجرا شود، ميتواند رفتار نامطلوب را براي هميشه از بين ببرد. اما رواياتي در اين زمينه وجود دارند ميتوان از آنها استفاده كرد كه تنبيه اثر اصلاحي دارد:
1. حضرت علي ميفرمايد: «من لم يصله حسن المداراه يصلحه حسن المكافاه» كسي كه خوش رفتاري او را اصلاح نكند، خوب كيفر دادن او را اصلاح خواهد كرد.[47]
2. در جاي ديگر آن حضرت ميفرمايد: «استصلاح الاخيار با كرا مهم و الا شرار بتاديبهم» راه و روش اصلاح خوبان به بزرگداشت آنهاست و اصلاح بدان به تنبيه و عقاب آنهاست. [48]
با توجه به دو روايت فوق، ميتوان گفت كه تنبيه اثر اصلاحي دارد. در مواردي هم حداقل اثر بازدارندگي دارد. اين موضوع نيز در امر تربيت مطلوب است، هرچند كه هدف اصلي اصلاح و جايگزيني رفتار مطلوب به جاي رفتار نامطلوب ميباشد.
نكاتي در مورد ميزان و نوع تنبيه
1. تنبيه نبايد بيش از مقدار جرم و گناه باشد. پيامبر اكرم در روايات اسدبن وداعه، پس از آنكه سه بار از تنبيه نهي كرد، فرمود: اگر تنبيه كردي بهاندازه گناه تنبيه كن.[49]
2. در تنبيه بايد قوت بدني، سن و شخصيت افراد را در نظر داشت. در روايت حمادبن عثمان، امام صادق فرمود: هر مقدار كه حاكم مصلحت بداند، برحسب مقدار گناه و يا قدرت بدني شخص تعزير كند. در مورد شخصيت افراد حضرت علي ميفرمايد: «كيفر عقلا با اشاره است و كيفر جُهال با تصريح و صراحت».[50] وجاي ديگر ميفرمايد: «كنايه و تعريض براي عاقل شديدترين عقاب است».[51]
3. اگر كودك قبل از اين كه تنبيه شود، متنبه شد، نبايد او را تنبيه كرد؛ زيرا هدف از تنبيه آگاهي و اصلاح كودك است و وقتي اين هدف حاصل شد، ديگر تنبيه معني ندارد. همچنين اگر پس از تنبيه كودك، رفتار آن اصلاح شد، ديگر نبايد رفتار خلاف او را به رخ كشيد و آن را بهانهاي براي تنبيه و سرزنش او قرار دهيم. قرآن كريم ميفرمايد: «زناني را كه به وظائف همسري عمل نكنند، موعظه كنيد و از همبستري با آنها بپرهيزيد و آنها را بزنيد، اگر اطاعت كردند ديگر بهانه اي براي ستم و آزار آنها مجوييد»(نسا:34).
4. در صورتي ميتوان كودك را تنبيه كرد كه به عمل خلاف و بد بودن آن و ميزان مجازات وجود آن آگاهي داشته باشيم.
5. نبايد كودك را به خاطر تشفي خاطر و تخليه هيجاني خود تنبيه كرد، بلكه همواره بايد اصلاح و تربيت كودك مورد توجه باشد.
6. در تنبيه بايد مراحل و مراتب آن را رعايت كرد و بايد از مرحله ضعيف شروع كرد؛ چرا كه شايد، با اجراي مرحلهاي ضعيف از تنبيه مثل تغيير چهره، كودك به اشتباه خود پي ببرد و اصلاح شود. در اين صورت، ديگر نيازي به تنبيه بدني نخواهد بود. [52]
جانشينهاي تنبيه
1. يكي از روشها، دور كردن و يا پنهان كردن وسيله و يا هدفي است كه كودك نتواند به آن دسترسي پيدا كند.
2. به كودك اجازه داده شود تا سرحد اشباع يا دلزدگي به آن رفتار ادامه دهد. مانند اينكه به كودك اجازه داده شود تا هر چه ميخواهد شيريني بخورد يا كبريتها را آتش بزند.
3. اگر رفتار نامطلوب ناشي از مراحل رشد كودك است، پس از آنكه كودك به سن بالاتر رسيد، مشكل خودبهخود برطرف خواهد شد. اسكينر معتقد است: «تا مرحله مناسب رشد فرا نرسد، معمولاً نميتوان به سادگي رفتارهاي مشكلزا را تحمل كرد، به ويژه در شرايط معنوي خانوادهها، اما آسوده خاطر خواهيم بود اگر بدانيم با رساندن كودك به يك مرحله قابل قبول از لحاظ اجتماعي، او را از عواقب مطلوب تنبيه برحذر داشتهايد.» [53]
4. روش ديگر اين است كه فرصت دهيم تا زمان خود مشكل را حل كند، اما ممكن است زمان بسيار طولاني باشد. عادتها به سرعت فراموش نميشوند.
5. روش جانشين ديگر براي تنبيه، تقويت كردن رفتار ناهمساز[54] با رفتار نامطلوب است.
6. با وجود اينها، بهترين راه از بين بردن عادت نامطلوب، ناديده گرفتن آنهاست. اسكينر(1953) معتقد است كه احتمالاً بهترين فرآيند جانشين براي تنبيه خاموشي است. اين روش زمان بر است، اما از فراموشي طبيعي بسيار سريعتر اتفاق ميافتد. اين روش داراي عوارض نامطلوب كمتري است. براي انجام آن والدين بايد نسبت به رفتارهاي نامطلوب كودك خود بيتوجهي نشان دهند.[55]
به طور كلي، رفتار به دليل اينكه تقويت ميشود، ادامه مييابد. اين اصل هم در مورد رفتار مطلوب درست است، هم در مورد رفتار نامطلوب. براي حذف رفتار نامطلوب بايد منبع تقويت را پيدا كرد و آن را از ميان برداشت. رفتاري كه تقويت به دنبال نداشته باشد. خاموش ميشود.[56]
نتيجهگيري
در پايان ميتوان گفت: با مرور روايات حضرات معصومان به دست ميآيد كه تنبيه كودك در جهت تربيت او جايز است. هر چند اين روش از مطلوبيت بالايي برخوردار نيست؛ يعني تا زماني كه براي تربيت كودك از روشهاي ديگري بتوان استفاده كرد، بهتر است از اين روش استفاده نشود. چه بسا اگر از روشهاي ديگر تربيتي به نحو درست و صحيح استفاده شود، هيچگاه نيازي به تنبيه كودك حاصل نشود. به هر حال، اگر در امر تربيت از نظر مربي به تنبيه او نياز شد، تنبيه او جايز است و عوارض و عواقب فرضي در برابر اصل هدايت و تربيت كودك از اهميت چنداني برخوردار نيستند بهخصوص اگر بتوان با استفاده از روشهاي ديگر تربيتي عواقب فرضي را كاهش داد و يا حتي آنها را از بين برد.
تا آنجا كه ممكن است بهتر است از روشهاي ديگر تغيير و اصلاح رفتار، كه برخي ازآنها براحتي قابل انجام است، استفاده كرد. براي مثال، بيتفاوتي و بيتوجهي به رفتار، محروم كردن كودك از برخي امتيازات، صبر و تحمل رفتار نامطلوب و حل آن توسط زمان، تقويت رفتار ناهمساز با رفتارنامطلوب و انواع ديگر جانشينهاي تنبيه روشهاي مطلوب تغيير رفتار ميباشند.
- ايلينگورس، رونالدس، كودك ومدرسه، ترجمه شكوه نوابينژاد، تهران، دانا، 1368.
- تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، غرورالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1366
- حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، بيروت دارالتراث العربي، بي تا،
- حسيني شقرايي عاملي، جواد ابن محمد، مفتاح الكرامه، بيروت، داراالاحياء التراث العربي، 1407.
- حسينيزاده، سيدعلي، «تنبيه از ديدگاه اسلامي« فصل نامه حوزه و دانشگاه، ش 14 و 15، 1377.
- خوئی نژاد، اكبر، روشهاي تربيت كودك، تهران، سمت، 1380.
- جعفري، حسين، آداب المعلمين، قم، تنديس، 1378.
- سال آكسلرد، تغيير رفتار در كلاس درس، منيجه شهني ييلاق، تهران، سمت. 1368.
- سيف، علياكبر، تغيير رفتار و رفتا ردرماني، تهران، دانا، 1374.
- سيف، علياكبر، روانشناسي پرورشي، چ پنجم، تهران،آگاه، 1385.
- گلاور، جان، اي؛ برونينگ، راجر، اچ، روانشناسي تربيتي (اصول و كاربردآن)، ترجمۀ علينقي خرازي، تهران، مركز نشردانشگاهي تهران، 1375.
- گيج، نت، ل؛ ديويد، سي بلاينر، روانشناسي تربيتي، ترجمه غلامرضا خوئينژاد و همكاران، تهران، سمت، 1374.
- مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء 1403ق.
- موريس، ريچارد جي، اصلاح رفتا ركودكان، ترجمه ناهيد كسائيان، تهران، رشد. 1387.
- الميثمي، حافظ نورالدين، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دارالاحياء التراث، 1408.
- نوري طبرسي،ميزا حسين، مستدرك الوسائل، قم،آل البيت، 1409ق.
- هرگنهان، بي آر، مقدمهاي بر نظريههاي يادگيري، ترجمه علياكبر سيف. تهران، دانا، 1386.