جهانیشدن و آثار آن بر تربیت دینی

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
گسترش سريع و روزافزون فناوري اطلاعات و ارتباطات مسئلهاي بهنام جهانيشدن را پديد آورده است. قدمت اين واژه به سالهاي آخر دهة پنجاه ميلادي ميرسد (تابلي و همکاران، 1390). در سالهاي اخير، واژة جهانيشدن مفهوم رايجي است که علاوه بر عرصة اقتصادي، در زمينههاي ديگر همچون سياست، اخلاق، تعليم و تربيت و... نيز بهطور گسترده مورد استفاده قرار ميگيرد. بهدليل چندوجهي بودن، اتفاقنظر بينالاذهاني در ارائة تعريف جامعي از آن و نيز ماهيت و ويژگيهاي آن وجود ندارد.
بهنظر رابرتسون، معناي جهانيشدن عبارت است از فشرده شدن جهان و تبديل آن به يک کل واحد، که در آن، جهان به يک نظام اجتماعي ـ فرهنگي معرفي ميشود (رابرتسون، 1382، ص 35).
لغتنامة آکسفورد واژة جهاني را «آگاهي جهاني و پذيرش و درک فرهنگهاي غير از فرهنگ خودي» تعريف کرده است (نوربخش و سلطانيان، 1390). پراتون جهانيشدن را فرايندي از تحول ميداند که بر تعامل فرهنگها ميافزايد. بهنظر وي، جهانيشدن پديدهاي چندبعدي است که آثار آن قابل تسري به فعاليتهاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي، فرهنگي، نظامي و فناوري است (بهکيش، 1380، ص 24).
واترز (1379) در کتاب جهانيشدن، آن را چنين تعريف ميکند: «فرايندي اجتماعي که در آن، قيدوبندهاي جغرافيايي که بر روابط اجتماعي و فرهنگي سايه افکنده است، از بين ميرود و مردم بهطور فزاينده از کاهش اين قيدوبندها آگاه ميشوند». تافلر (1385) در کتاب موج سوم بيان ميدارد که تمدن موج سوم بهجاي آنکه تحت سلطة فرهنگي چند رسانة همگاني باشد، بر رسانههاي غيرتودهاي تکيه دارد که از طريق کنش متقابل با يکديگر، تصاوير ذهني بسيار متنوع و غالباً بهشدت فرديتيافتهاي را به درون جريان ذهني جامعه ميريزد و خود از آن تغذيه ميکند (عزيزي و افشارپور، 1387).
اکنون اگر اين نکته را بپذيريم که دير يا زود بايد به پيشباز جهاني واحد و يکپارچه برويم؛ جهاني که با گسترش رسانههاي جمعي و فروريختن مرزهاي فيزيکي و جغرافيايي، به دهکدهاي مبدل شده است که بدون دغدغة زماني و مکاني ميتوان ابعاد محدود آن را درنورديد. در اين جهان، خواهناخواه با سؤالاتي اساسي و بنيادي مواجه خواهيم شد؛ سؤالاتي که طراحي پاسخهاي مناسب براي آنها به کشورهاي دنيا در جهت سازگاري با فضاي واحد جهاني کمک خواهد کرد (برخوردار، 1384). يکي از اين سؤالات بنيادي، با توجه به اينکه تعليم و تربيت در جامعة ما با آموزههاي ديني آميخته و اکنون نيز در سطحي گسترده و عميق متأثر از آن ميباشد، اين است: آيا در عصر جهانيشدن، با توجه به پيامدهاي آن، نظير ساختارشکني، از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي و در دسترس بودن اطلاعات، ميتوان از دين و تربيت ديني صحبت کرد؟ متعلمي که از تعليم و تربيت ديني برخوردار ميشود، موزون با فطرت و طبيعت و نه معارض با آن زيست ميکند. برهميناساس، تعليم و تربيت ديني بهعنوان فرايندي جامع که ميتواند توانمنديهاي عقلي، عاطفي و احساس آدمي را همزمان شکوفا سازد، معرفي شده است و در اين نوع از تعليم و تربيت، هدفْ تنها کسب معرفت نيست؛ بلکه رشد و شکوفايي موزون همة ابعاد وجودي انسان مورد توجه است (جعفرزاده، 1390، ص 63-69).
انقلاب علمي بهمنزلة حادثهاي شيرين در قرن هفدهم ميلادي رخ داد؛ اما چنين تولدي با حادثة تلخي بهنام علمزدگي همراه شد که براساس آن، تنها روش معتبر در حصول شناخت از جهان، روش علمي است. در قرن بيستم، نهتنها علم اين آرمان را افسانه تلقي کرد، بلکه روشن شد که علم براي زايش خود، به برخي اصول و مباني خارج از حوزة خويش نياز دارد (گلدمن، 1999). بسياري از حقايق وجودشناختي مطرحشده در دين، با چنين ضابطهاي تکذيب ميشود. در چنين وضعيتي، زمينه براي ترديد و تکذيب اصول تربيتي دين فراهم ميآيد و ابهاماتي در نقش تربيتي دين رخ مينمايد.
ازآنجاکه اکثريت جمعيت کشور ما مسلمان و حکومت آن نيز اسلامي است، يکي از وظايف اصلي آموزش و پرورش اهتمام به تربيت ديني نسل جديد است (ميرزارضي، 1386، ص 9-10). تربيت ديني در کشو ما، ازجمله مسائل محوري تعليم و تربيت است و تمام مسئولان به اين امر مهم توجه ويژهاي دارند. ازآنجاکه جهانيشدن بر تمام جوانب تعليم و تربيت تأثيرگذار است، تحقيقي که به بررسي تأثير جهانيشدن بر تربيت ديني بپردازد، مسلماً راهگشا و شفافکنندة بسياري از مسائل مرتبط با جهانيشدن و تربيت ديني است. برايناساس سؤال اصلي اين است که آيا پديدة جهانيشدن بر تربيت ديني اثر دارد؟ براي پاسخ به سؤال اصلي، سؤالات فرعي زير نيز در نظر گرفته شده است:
1. ماهيت تعاملي جهانيشدن و تربيت ديني از ديدگاه صاحبنظران چگونه است؟
2. فرصتهاي ناشي از پديدة جهانيشدن براي عرصة تربيت ديني چيست؟
3. تهديدهاي ناشي از پديدة جهانيشدن براي عرصة تربيت ديني چيست؟
4. راهكارهاي اسلام در زمينة برقراري تعامل مطلوب جهانيشدن و تربيت ديني كداماند؟
1. رويکردها و پيامدهاي جهاني شدن
پس از بررسي نظريههاي مختلف در اين زمينه، سه رويکرد عام را ميتوان در مورد جهانيشدن مطرح کرد:
الف) رويکرد کاملاً مثبت: اين رويکرد عمدتاً بر فرصتها و زمينههاي برآمده از جهانيشدن را تأکيد ميکند. در اين تلقي، متفکران بر اين باورند که جهانيشدن از طريق توسعة ارتباطات، به شکلگيري پروسة دولت ـ ملتسازي، استقرار همگرايي بينالمللي، ايجاد فرهنگهاي جهاني و عام، و در نتيجه کاهش تنشها و منازعات قومي کمک ميکند (سجادي، 1387، ص 113-128).
ب) رويکرد کاملاً منفي: جهانيشدن از طريق تشديد خودآگاهي قومي و فرهنگي، به تشديد هويتهاي فرهنگي و قومي، و در نهايت، تعارض ميان اقوام، فرهنگها و هويتها ياري ميرساند. در نگاه بدبينانه، جهانيشدن وضعيت پيچيدهاي است که در درازمدت به ضد خود تبديل ميشود و پديدههاي محلي و قومي را تقويت ميکند و در نهايت، واگرايي، تعارض و برخورد قومي، فرهنگي و تمدني را بهارمغان ميآورد (ر.ك: سجادي، 1387).
ج) رويکرد مياني: در اين رويکرد، ميان مبادي و نتايج تفکيک صورت ميپذيرد و به مبادي و نتايج متفاوتي توجه ميشود. از نظر مبادي، در کنار توسعه و گسترش روابط فرهنگي و ارتباطات در جوامع، شکافها و خلأهاي فرهنگي و هويتي نيز مورد توجه قرار ميگيرد. از اين منظر، جهانيشدن ضمن آنکه زمينههاي تفاهم، همسويي و همگرايي فرهنگها را فراهم ميسازد، با تشديد آگاهيهاي محلي و قومي، به تعارضات و تنشهاي قومي و محلي دامن ميزند و در مواردي سبب بحران هويت در جوامع ميشود. در اين رويکرد، تنها بر بروز بحرانهاي قومي بهعنوان پديدة ناشي از بسط فرهنگ و ارتباطات تأکيد نميشود؛ بلکه خلق مفاهيم و ايجاد جوامع جديد، مانند جوامع قومي مجازي و اجتماع تصوري، از زاوية گسترش فرهنگ و ارتباطات مورد توجه قرار ميگيرند (مقصودي، 1379).
2. نسبت جهانيشدن و تربيت ديني
بين جهانيشدن و آموزههاي دين ميتوان دو نسبت در نظر گرفت:
1ـ2. جهاني شدن بهعنوان يکي از اهداف تربيت ديني
بسياري از صاحبنظران غربي، اديان ابراهيمي بهويژه اسلام و مسيحيت را اديان جهاني، و اديان جهاني را شکل اولية جهانيشدن پيش از پيدايش مدرنيته ميدانند (ترنر، 2001). دين اسلام بهمنزلة آخرين و کاملترين دين، از ابتدا ادعاي جهانيشدن داشته است. متربيانِ پيامبر اسلام تمامي مردم جهاناند: «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْکُمْ جَميعاً» (اعراف: 158). در اين زمينه، کاربرد کلمات «ناس» و «جميعاً» بهمعناي تمامي مردم، دلالت بر جهانشمولي آن دارد. حتي جهانيشدن اسلام، بهدليل مطابقت با فطرت انسانها، تحميلي نيست؛ فطرت خداجويي که در تمام انسانها در تمام زمانها و مکانها مشترک است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (روم: 30)؛ به يکتاپرستي به دين روي آور؛ فطرتي است که خدا همه را بدان فطرت بيافريده است و در آفرينش خدا تغييري نيست. دين پاک و پايدار اين است؛ ولي بيشتر مردم نميدانند. يکي از اهداف آموزههاي ديني، جهاني کردن دين است که خود نوعي جهانيشدن است. طبق اين ديدگاه ميتوان جهانيشدن را جزئي از آموزههاي ديني در نظر گرفت.
شکل 1. جهانيشدن جزئي از آموزههاي ديني (شکاري و همكاران، 1392)
2ـ2. تربيت ديني جزئي از جهانيشدن
در بستر جهانيشدن، همواره فرهنگها با فرهنگهاي جهاني در تعاملاند. فرهنگها درحاليکه ماهيت خود را حفظ ميکنند، با پيوستن به يکديگر، يک کل را تشکيل ميدهند. از نظر گروهي از صاحبنظران، در جهانيشدن هميشه نوعي ديالکتيک (ديالکتيک پيوسته) ميان امر جهاني و امر محلي برقرار است (هال، 1383). جهانيشدن يعني روي آوردن به وحدت در عين کثرت (باقري، 1380، ص 8). از اين منظر، دين و آموزههاي ديني که يکي از عناصر فرهنگ و هويت است، تحت تأثير جهانيشدن قرار دارد و جزئي از آن است.
3. ادبيات پژوهش
در اين حوزه، از حيث نظري مقالات و آثار متعددي وجود دارد. يکي از مهمترين اين پژوهشها «بررسي ارزشهاي جهاني اينگلهارت» است. وي در اين تحقيق اشاراتي به حوزة ارزشهاي ديني داشته و به اين نتيجه رسيده است که ارزشهاي ديني در حال قوام بيشتري هستند. از ديدگاه او، در فرايند صنعتيشدن، هنجارهاي سنتي و ديني از ميان رفتند؛ اما بهتدريج با مشاهدة ناتواني گفتمان هويتي متجددانه، نوعي بازگشت به ارزشهاي ديني در کشورهاي غربي ديده ميشود (حاجياني، 1390، ص 77-107).
در سالهاي پاياني دهة 1960 دامنة جهانيشدن تحت تأثير انقلاب ارتباطات و تقسيم کار جهاني، دامنة جهانيشدن به کلية عرصهها و حوزههاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و ديگر شئون زندگي ملل سرايت کرد و تمامي اين حوزهها را از خود متأثر ساخت. در خصوص تاريخچة پيدايش جهانيشدن، همچون تعريف آن، ميان صاحبنظران اختلافنظر وجود دارد. برخي آن را پديدهاي قديمي ميدانند که در نظام سرمايهداري ريشه دارد و برخي ديگر آن را پديدة جديد و محصول مدرنيته بهشمار ميآورند. گروه نخست عقيده دارند که نظام اقتصادي بازار آزاد، قديميترين گونة اقتصاد در جامعة بشري است. گرچه سوسياليسم تأثيراتي در نظام اقتصادي جهان برجاي گذاشت و سرمايهداري را به چالش کشيد، اما با فروپاشي بلوک شرق، آمريکاييان توفيق يافتند تا به دو نتيجة بسيار مهم، يعني خلأ نظام فکري سياسي و خلأ قدرت در جهان دست يابند. اين خلأها به آمريکا فرصت داد تا اينگونه القا کند که نظام دوقطبي جهاني شکست خورده و خلأ قدرت بر جهان سايه انداخته است و بايد اين خلأ را با نظام تکقطبي پر کرد (مجتهدزاده، 1379). بهنظر اين گروه، جهانيشدن موضوعي قديمي و کهن است که در پيدايش نظام سرمايهداري ريشه دارد که امروزه به اوج خود رسيده و ابعاد و آثار و نتايج تازهاي را بهبار آورده و وارد حوزههاي فناوري ارتباطات، فرهنگ و سياست شده است. والرشتاين و رابرتسون از پيروان نظرية قديمي بودن پديدة جهاني شدن هستند.
نقطة مقابل اين نظريه، ديدگاهي است که جهانيشدن را مقولهاي جديد و متأخر ميداند که از درون مدرنيته زاده شده است. از نظر اين افراد، مدرنيته ماهيت و ذاتي جهاني دارد. گيدنز، اسکلير و جوزف ناي در زمرة طرفداران اين نظريه شمرده ميشوند. اين گروه عقيده دارند که جهانيشدن، نه موازي مدرنيته، بلکه نتيجه و تداوم عصر مدرن و مجموعة التزامات آن است و آن را پديدهاي ميدانند که موجب عموميت يافتن آزاديهاي بشري، جامعة مدني و حقوق بشر خواهد شد (نصري، 1380).
4. پيشينة پژوهش
مبحث جهانيشدن و آثار آن بر تربيت ديني مسئلهاي مهم و درخور توجه است که اين مقاله ميکوشد تا به بررسي آن بپردازد. چنانکه ميدانيم، جهانيشدن علاوه بر عرصة اقتصادي، در زمينههاي ديگري همچون سياست، اخلاق، تعليم و تربيت و... نيز بهطور گسترده مورد استفاده قرار ميگيرد. اکنون اگر اين نکته را بپذيريم که با پديدة جهانيشدن روبهروييم، جهاني که با گسترش رسانههاي جمعي و فروريختن مرزهاي فيزيکي و جغرافيايي به دهکدهاي مبدل شده است، با اين سؤال مواجه خواهيم شد: آيا در عصر جهانيشدن، با توجه به پيامدهاي آن، نظير ساختارشکني، از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي و در دسترس بودن اطلاعات، ميتوان از دين و تربيت ديني صحبت کرد؟
در اينجا لازم است که به نتايج پژوهشهاي مرتبط در اين حوزه اشاره کرد:
ـ ميرمحمدي (1381) در پژوهشي تحت عنوان «جهانيشدن، ابعاد و رويکردها» بيان ميدارد که ازجمله پيامدهاي گسترش اجتنابناپذير ارتباطات و بهتبع آن کاهش روزافزون فاصلهها میتوان موارد زیر را برشمرد: جهانيشدن چالشها و فرصتهاي موجود و الگوهاي رفتاري در عرصههاي مختلف؛ گسترش جهاني سطح ارتباطات؛ مقولههاي هويتي و اثرپذيري و اثرگذاري آنها در گسترة جهاني؛ پيدايش منابع هويتساز جهاني؛ و جهانيشدن افق ذهن و ديد بشر.
ـ شکاري و همكاران (1392) در مقالهاي با عنوان «تبيين نسبتهاي جهانيشدن و جهانيسازي» اشاره مينمايد: جهانيشدن با آموزههاي ديني منافاتي ندارد؛ اما در صورت عدم برخورد صحيح و نداشتن آمادگي ميتواند چالشهايي را به وجود آورد. در مقابل ميتوان با شناخت صحيح، استفاده از امکانات و معرفي واقعي دين مبتني بر فطرت اسلام، جهانيشدن را فرصتي براي انتقال تعاليم ديني در نظر گرفت.
ـ شمشيري (1387) در پژوهشي تحت عنوان «جهانيشدن و تربيت ديني از منظر مدرنيسم و پستمدرنيسم» عنوان ميکند: تغيير و تحولاتي که در طول قرن 18 و 19 و نيمة اول قرن 20 رخ دادهاند، به تضعيف دين انجاميده است و هيچيک از آنها نتوانستند دين را بهطور کامل از صحنه خارج کنند. همچنين تلاشهايي جهت ايجاد فرقههاي مذهبي انسانساخته و جنبشهاي تندرو مذهبي بهوجود آمده است. ازجمله دلايل اين امر، بحرانهاي هويتي و معنوي و رويکرد بسيار سنتي و افراطي به دين است.
ـ مؤيدنيا (1385) در مقالهاي با عنوان «جهانيشدن و نظامهاي آموزش و پرورش» بيان ميدارد: جهانيشدن نيرويي است که با کمک آن دانشآموزان ميتوانند ضمن تعامل با ديگران، با تعاليم و آموزههاي ديني مختلف آشنا شوند و به نقد و ارزيابي عقايد مختلف بپردازند. امکان دسترسي فرهنگي و ديني به سطوح جهاني، تسهيل شرايط دادوستد فرهنگي و مکان تبادلات ميان اديان و فرهنگها را پديد ميآورد.
ـ خسروشاهي (1392) در کتابي با عنوان جهانيشدن و تحول در آموزش و پرورش اشاره ميکند: ازجمله پيامدهاي منفي جهانيشدن، تحت فشار قرار دادن دين و اعتقادات بومي است؛ در جهانيشدن، دين و تفکر مردم تحت فشار سکولاريسم و نسبيتگرايي واقع ميشود؛ همچنين بلوغ زودرس، ازجمله ارمغانهاي جهانيشدن براي دنيای جديد است؛ زيرا رسانههاي جهاني با بمباران اطلاعاتي کودک و نوجوان، آگاهي فزايندهاي به او ميدهند و او را در مقابل مجهولاتي قرار ميدهد که اقتضاي سن او نيست و در نهايت به بلوغ زودرس ميرسد.
ـ امامجمعهزاده (1392) در مقالهاي با عنوان «سياستگذاري فرهنگي در عصر جهانيشدن» عنوان ميکند: جهانيشدن واقعيت ملموسي است که پيشروي جهانيان ميباشد. در اين ميدان، هم فرصت فراوان است و هم تهديد. اينکه چقدر بهصورت يک تهديد يا فرصت درآيد، تا اندازهاي به ساختار فرهنگي ـ اجتماعي و حاکميت يک جامعه بستگي دارد. ما نه قادريم و نه شايسته است که در مقابل حضور اين پديده به حصارشکني بپردازيم؛ زيرا ازيکسو، از مزاياي مثبت آن محروم میشویم و ازسوی ديگر، در بلندمدت به بروز آنتروپي مثبت در آن خواهد انجامید.
5. روش پژوهش
اين پژوهش از نظر اهداف کاربردي و بهلحاظ شيوة جمعآوري اطلاعات توصيفي، از نوع پژوهش تحليل اسنادي است. جامعة پژوهش حاضر، شامل کلية منابع و مراجع موجود مرتبط با پديدة جهانيشدن و همچنين تربيت ديني است و روش، نمونهگيري در دسترس بوده است. دادههاي جمعآوريشده با استفاده از تکنيکهاي تحليل کيفي، طبقهبندي گشته و در راستاي بررسي سؤالهاي پژوهش تحليل شده است.
6. يافتهها
1ـ6. ماهيت تعاملي جهانيشدن و تربيت ديني
در پاسخ به نخستین پرسش پژوهش (ماهيت تعاملي جهانيشدن و تربيت ديني از ديدگاه انديشمندان چگونه است؟)، به بیان مهمترين ديدگاهها میپردازیم:
مارکس معتقد است که نظامهاي سرمايهداري کنوني به جامعة بيطبقه و جامعة کمونيستي تبديل خواهد شد. بنا به گفتة او، اين تحول با اقتصاد و سرمايه آغاز ميشود؛ ولي به اقتصاد ختم نميشود؛ چراکه موجب تحول فرهنگي در سطح جهان ميگردد. صدور محصولات سرمايهداري، نه فقط به توليد، بلکه به مصرف نيز ويژگي جهانشمولي ميدهد و هر کالاي سرمايهداري فرهنگ خود را نيز به کشور صادرشده انتقال ميدهد (حاجياني، 1390، ص 77ـ107). در نتيجه، افزون بر حوزة روابط مادي، حوزة «توليد فکري» نيز ماهيت جهاني مييابد. از نگاه او، تنها سرنوشتي که ميتوان از بورژوازي براي جهان انتظار داشت، دنيوي شدن است و از اينجاست که شديدترين جذبههاي آسماني دين غرق ميشود. افزون بر اين، قائل بودن مارکس به ماهيت خاصگرا داشتن اديان و مذاهب، استدلال ديگري از او بر دشواري بقاي دين در نظام سرمايهداري است (کچوئيان، 1386، ص 251-274).
از منظر ديويد هاروي، جهانيشدن براي سرمايهداري پديدة جديدي نيست؛ ليکن پسامدرنيتة انعطافپذير دربردارندة شدت يافتن تراکم و فشردگي زماني ـ فضايي است. زندگي اجتماعي سرعت گرفته و فضا کاهش يافته يا بکلي از بين رفته است؛ بهگونهايکه ما اين وضعيت را در مورد انتقال انديشهها در سراسر جهان با استفاده از ارتباطات ماهوارهاي شاهديم (فرهادي محلي، 1389). آنچه وي در باب بحرانهاي فرهنگي مطمحنظر دارد، «گسست فرهنگي و تکثرگرايي» است که به پيدايش «قالبهاي ايدئولوژيکي فرهنگي ما بعد تجددگرايي» منجر شده است. مشخصة مهم اين ايدئولوژي، مصرفگرايي روبهتزايد و فردي شده است. بنابراين ميتوان استنباط کرد که مسير دنيويشدن، همچنان به شکل تشديدشوندهاي ادامه مييابد (کچوئيان، 1386، ص 251-274).
کاستلز با توجه به نقشي که براي حوزة فرهنگ قائل است، اهميت ويژهاي به دين ميدهد؛ چراکه از ديدگاه وي، سرعت و شدت تغييرات بههمراه تخريبهاي طبيعي ناشي از آن، خلائي پديد آورده است که از نظر وي، جنبش ديني و بازگشت به دين، پاسخي منطقي به آن است. جهانيشدن سرمايهداري، ازيکسو با درهمريختن جهان گذشته و از بين بردن روابط و بنيادهاي اجتماعي قبلي موجبات ناامني، رهاشدگي و تنهايي را فراهم آورده؛ و ازسوي ديگر، مبارزة زندگي و بقا را تشديد کرده است. پس، ازيکسو، ما نيازمند يافتن نقاط اتکا و امنيت هستيم و ازسوي ديگر، بايد خود را براي نيل به جايگاه مناسب در وضعيت تازه آماده کنيم. از نظر کاستلز، تحت تأثير اين نيازها و الزامات، اين تمايل پيدا ميشود که مردم مجدداً حول هويت اوليه (هويتهاي، ديني، قومي، ملي) جمع شوند (حاجياني، 1390، ص 77-107).
گيدنز معتقد است که خودانديشي بنا به ماهيتش، در تعارض با سنت است و ازآنجاکه در نظر او دين نيز ماهيتي سنتي دارد، تجدد خودانديش با آن سازگاري ندارد؛ بهعبارتي، براي درک درست جهانيشدن بايد به نحوة گسست از جامعة سنتي و گذر به جامعة مدرن پي برد. گيدنز ابزار دستيابي به چنين درکي را توجه به جايگاه فضا و زمان و فرايند تحول آنها ميداند (گلمحمدي، 1383).
فرانسيس فوکوياما در يک ديدگاه متعارض، نظرية پايان تاريخ را مطرح کرده که همان تمدن غربي است. اين نظريه، درواقع تمدن غرب و نظام سرمايهداري را پايان جهان پس از فروپاشي شوروي سابق معرفي و ترسيم ميکند که بهدليل نبود بديلهاي معتبر پس از شکست کمونيسم، صورت نهايي و عام تاريخ بشر، نظام ليبرال ـ دموکراسي خواهد بود و ضرورتاً در همه جاي دنيا گسترش مييابد. از نظر او، جهانيشدن فرهنگ در سطح عميقتر آن، با مسئلة «هنجارهاي اخلاقي» سروکار دارد که سازندة هويت انسانهاست. اين حوزهاي است که نسبتاً زبان، دين و قوميت در آن نقشآفريني ميکنند و بهشدت در برابر تغيير و همگوني مقاومت ميورزند. بنابراين پايان تاريخ بشر و جهانيشدن ليبرال ـ دموکراسي غرب، بهمعناي حذف نقشآفريني اين نيروهاي فرهنگي قوي و کهن است (کچوئيان، 1386، ص 251-274). البته رؤياي خوش فوکوياما چندان نپاييد و با تغيير و تحولات سياسي، اقتصادي و نظامي پس از پايان يافتن بهاصطلاح جنگ سرد، جهان وارد دوران تازهاي شد و غولهاي ديگري وارد مناسبات بينالمللي شدند و خيلي زود دانسته آمد که سخن گفتن از نظام تکقطبي جهان، هذياني بيش نبوده است و با شرايط تازة جهاني، نهتنها آمريکا قدرت اول پايان قرن نيست، بلکه منافع آمريکا بهاندازة شرايط حاکم بر دنياي بهاصطلاح دوقطبي هم تأمين نميشود.
فوکوياما بهتازگي کتاب ديگري بهنام پس از نومحافظهکاران منتشر کرده است. اگر به نظرية فوکوياما با ديدة دقت بنگريم، ميبينيم که او درواقع، پايان تاريخ را گم کرده است؛ چون اگر بشريت بداند که جامعة آرماني او آن چيزي است که اکنون وجود دارد، جا دارد به يک خودکشي دستهجمعي دست زند؛ همچنين پس از تحولات اخير واضح شد که ليبرال دموکراسي غرب توان ترسيم آيندة انسانها را با نظريههاي خود ندارد و ادعاهاي سياستمداران غربي براي آزادي و رفاه مردم جهان توهمي بيش نيست (مشرق، 1399).
پوزف کوشل ميگويد: «در عصر جهانيشدن، دين مسئوليت ويژهاي دارد. فرهنگها و دينها حتي در عصر جهانيشدن، جايگاه خود را از دست نخواهند داد و جهانيشدن با همگون شدن و يا از بين رفتن فرهنگها متفاوت است. در آيندة بشر يک دين وجود نخواهد داشت» و برنامهريزان تربيت ديني بايد آموزش ساير اديان و محتواي تطبيقي اديان را در برنامههاي آموزشي رسمي بگنجانند.
در عصر جهانيشدن، انفجار اطلاعات و ارتباطات ملي و بينالمللي، نهتنها دين را به حاشيه نرانده، بلکه آن را در متن دغدغههاي روحي بشر معاصر قرار داده است (هينس، 1381، ص 106-110). چنانکه از گفتههاي نظريهپردازان جهانيشدن برميآيد، ايشان در عصر حاضر اعتقاد چنداني به جايگاه دين ندارند و قائل به حذف يا بهحاشيه رفتن آن در عصر جهانيشدن هستند. در اين زمينه، برخي رويکردهاي مطرح در عرصة تعامل جهانيشدن و دين، از اين قرار است:
1. احياي دينگرايي: تغيير و تحولاتي که در طي قرن هجدهم و نوزدهم و نيمة اول قرن بيستم رخ داد و به تضعيف دين انجاميد، نتوانست دين را بهطور کامل از صحنة زندگي انسان خارج سازد. از دهة 1950م به بعد، شاهد جريان دور شدن از تفکر پوزيتيويستي و احياي دين و معنويات به طرق مختلف هستيم (گلشني، 1387، ص 226).
2. تأسيس مراکز پژوهش ديني در جهان: احياي تفکر ديني در محيطهاي آکادميک و علمي شاهدي بر اين ماجراست؛ ازاينرو انتظار ميرود که اين تأثير از مراکز آکادميک، به جامعه نيز تسري يابد. تأسيس بسياري از مراکز پژوهشي در چند دهة اخير، بهويژه در آمريکا و اروپا، دليلي بر اين مدعاست. از باب مثال ميتوان از مراکز الهيات و علوم طبيعي در برکلي آمريکا نام برد (شمشيري، 1382).
3. رشد جنبشهاي تندرو ديني: جنبشهاي نوپديد ديني از مدرنترين و کارآمدترين رسانهها و نظريههاي رسانهاي و ارتباطي و صنايع فرهنگي برخوردارند و از آنها در راستاي ترويج ايدئولوژيهاي خود استفاده ميکنند. برايناساس ميتوان گفت که جهانيشدن و ابزارهاي فناوري ارتباطي جديد و تعامل از فاصلة دور، امکان شکلگيري گروههايي را فراهم آورده است که به حضور در مکان واحد نياز ندارند (ميرزايي، 1390).
2ـ6. فرصتهاي ناشي از جهانيشدن در عرصة تربيت ديني
در پاسخ به دومين پرسش پژوهشي (فرصتهاي ناشي از پديدة جهانيشدن براي عرصة تربيت ديني چيست؟)، ميتوان گفت:
پديدة «جهانيشدن» در حوزة تعليم و تربيت و فرهنگ، عرصة مناسبي براي تبادل افکار افراد بشر فراهم آورده است. قرآن کريم به انسان توصيه ميکند که در عرصة تبادل افکار (استماع قول)، از قبول کورکورانة آن پرهيز کند و با تعقل و تفکر خود، گزينش احسن از اين افکار را رقم بزند. در آيات ۳۶ـ۳۷ سورة «اسراء»، خداوند به نوع انسان توصيه ميکند که در عرصة تبادل فرهنگها و انديشهها و باورها و افکار (استماع قول)، از قبول کورکورانة آن بپرهيزد و به سخناني گوش فرادهد که نداهاي توحيدي داشته باشد.
حال با توجه به مطالب بيانشده ميتوان موارد زير را بهمنزلة فرصتهاي ناشي از پديدة جهانيشدن برشمرد:
1. تفاهمات بينالمللي: ازآنجاکه در روند جهانيشدن، ارتباطات گسترش مييابد و افراد از سراسر دنيا با يکديگر ارتباط برقرار ميکنند و بيشتر در معرض شناخت و ارتباط با ساير افراد جهان قرار ميگيرند، لذا تفاهمات بينالمللي ضرورت مييابد و يادگيريِ با هم زيستن، بهعنوان يک هدف مهم آموزش درميآيد (يونسکو، 1378). يادگيري براي با هم زيستن نيز پشتوانهاي مشترک براي حفظ و انتقال هنجارهاي ارزشمند (به يکديگر و به نسلهاي آينده) است و افزايش ظرفيت تحمل تفاوتها و تعارضهاي موجود در بين جوامع انساني را از طريق گفتوگو و احترام متقابل فراهم ميآورد (مؤيدنيا، 1385). همچنين تعليم و تربيت ديني بايد بکوشد که با تمرين دادن انسان براي زندگي مشترک جهاني با همنوعان خود، او را بهسوي ارزشها و اخلاقياتي سوق دهد که کلي و جهانشمول باشد تا انسان، جزمي و تکبعدي بار نيايد؛ داراي حس همدلي و همياري بوده و توانايي تحمل ديگران و معاشرت با آنها را داشته باشد.
2. آموزش الکترونيکي: اين نوع آموزش، بسياري از محدوديتهاي روشهاي سنتي را ندارد و افراد بسياري ميتوانند با توجه به موقعيتهايشان از آن استفاده کنند. ازجمله نکات مثبت اينگونه آموزش، ميتوان به بهبود چگونگي تعليم و تربيت و تربيت ديني، کاهش هزينهها و امکانپذير شدن آموزشها اشاره کرد، که همة اين موارد باعث افزايش بازدهي آموزشي و تربيتي خواهد شد. همچنين در اين نوع آموزشها قرب زماني و مکاني و بهتعبيري مرزهاي مکاني و تا حدودي زماني از پيش پاي انسان برداشته شده است (باقري، 1380، ص 13-60). مهمترين مشخصة اين نوع آموزشها، گستردگي، تنوع و قابليت تغيير براساس استعدادها و علايق افراد است. بنابراين، گرچه رسانههاي ارتباطي و اطلاعرساني، بشر امروز را با تودهاي از افکار مختلف و گوناگون مواجه کردهاند، توصية قرآن کريم در اين زمينه، تأکيد بر گزينش احسن انسان است. در آيات ۱۷ـ۱۸ سورة «زمر» آمده است: «وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»؛ ... پس بشارت ده به آن بندگان که به سخن گوش فراميدهند و بهترين آن را پيروي ميکنند. ايناناند که خدا ايشان را هدايت کرده است و ايناناند همان خردمندان. ازاينرو در زمينة تربيت ديني در عصر جهانيشدن، بايد با پرورش تعقل، از طريق برنامههاي تربيت ديني ارزيابي نقادي احسن را در افراد فراهم کرد.
3. گفتمان ديني و تبادل آرا و مذاکره: گفتمان ديني در طول زمان، براي تربيت ديني ارمغانهايي داشته است؛ ازجمله: افزايش شکيبايي در برابر ديدگاه اديان ديگر؛ بالندگي تربيت اسلامي؛ پيدايش و رشد راههاي نو براي حل مسائل و چالشهاي تربيت ديني؛ و ارتقاي گرايش به همکاري و صميمت روابط بين فردي و اجتماعي (سبحانينژاد، 1392). در عصر جهانيشدن، ميتوان وجدانها و فطرتهاي انسان را با بهرهگيري از کلام و آموزههاي وحياني و با تعليم و تربيت ديني تحت تأثير قرار داد (خسروشاهي، 1389، ص 153ـ169).
4. تسهيل شرايط دادوستد فرهنگي ديني: در عصر «جهانيشدن»، افراد ميتوانند ضمن تعامل با ديگران، با تعاليم و آموزههاي ديني مختلف آشنا شوند و به نقد و ارزيابي عقايد مختلف بپردازند؛ و شايسته است که در برنامههاي تربيت ديني به اين موضوع توجه شود (پورطهماسبي، 1387).
5. فناوري: فناوري ميتواند وسايل و منابع جديد در اختيار فراگيران قرار دهد که فعاليتهاي شناختي وي را تسهيل کند (کديور و ابراهيميقوام، 1382، ص 147-166). فناوري آموزشي زمينة بهرهگيري از فناوريهاي اطلاعات و ارتباط، با تفکر منطقي و اتخاذ شيوههاي راهبردي در حل و فصل مسائل را فراهم ميسازد. گسترش و توسعة نظامهاي آموزش از دور، يادگيري باز و آموزش مجازي و محيط يادگيري الکترونيک، باعث گسترش شيوهها و راهبردهاي آموزش و يادگيري تربيت ديني در عصر جهانيشدن است (پورطهماسبي، 1387). دين و فناروي، هر دو در مطابقت با يکديگرند؛ زيرا هر دو، خاصيت جذبکنندگي و خيرهکنندگي دارند. دين با دستورهايي آسماني و هدايتگر، و فناوري و رسانه نيز با جاذبههاي ويژة خود ميتوانند دستبهدست هم دهند و با همبستگي و حفظ انسجام گروهي، به پيشبرد اهداف ديني در فعاليتهاي تربيتي کمک کنند (سبحانينژاد، 1392).
3ـ6. تهدیدهای ناشی از جهانیشدن در عرصة تربیت دینی
در پاسخ به سومین پرسش پژوهشي (تهديدهاي ناشي از پديدة جهانيشدن براي عرصة تربيت ديني چيست؟) میتوان به این دیدگاهها اشاره کرد:
1. هويت ملي ابزاري براي تفکيک يک ملت از ملت ديگر است. در ارتباط با مقولة جهانيشدن، مسئلة نگرانکننده، رشد تکفرهنگي است. هجوم ضدارزشهاي فرهنگهاي بيگانه به کشورهاي هدف، مسخ فرهنگهاي محلي و درواقع بيهويتي فرهنگي آن کشورهاست. ارزشهاي سنتي و ديني جامعة ما نيز روزبهروز دستخوش فرايند جهانيشدن قرار ميگيرند که اين وضعيت، تهديدي براي برنامههاي تربيت ديني در عصر جهاني شدن است (پورطهماسبي، 1387).
2. باورهاي ديني و نظام ارزشي بخش مهمي از هويت افراد را شکل ميدهد. ارزشهاي ديني و معيارهاي اخلاقي اديان، مطلق، ثابت و تعطيلناپذيرند؛ درحاليکه فرايند جهانيشدن کنوني مبتني بر هيچيک از اين ارزشهاي قدسي و الهي نيست و اگر نفيکنندة اين ارزشها نباشد، دستکم پذيراي آنها نيست. جهانيشدن با تحت فشار قرار دادن دين و اعتقادات بومي، تفکر ديني مردم را تحت فشار سکولاريسم و نسبيتگرايي قرار داده است که اين پيامدها تربيت ديني و اصول و ارزشهاي مطلق ديني را تحت فشار قرار ميدهند (پورطهماسبي، 1387).
3. جهانيشدن فرهنگها درصدد است با سيطرة يک فرهنگ، مسئلة پلوراليسم فرهنگي، بر همة افکار و فرهنگها و تمدنها حاکم شود که نتيجة آن، عمدتاً در تعارض با باورها و ارزشهاي ديني است. اين امر، آموزش مطلق ديني را با تهديد مواجه ميسازد (سجادي، 1382).
4. يکي از نکاتي که در نقادي نسبت به عصر جهانيشدن و ارتباطات مطرح ميشود، بمباران اطلاعاتي کودک و نوجوان و آگاهي دادن فزاينده به آنهاست. يکي از مسائل مهم در اينباره بلوغ جنسي زودرس کودکان است که از طريق اين رسانهها ايجاد ميشود. در نتيجه، آنچه مقتضاي سني و شرعي کودک نيست، رخ میدهد و تربيت او مختل ميشود (پورطهماسبي، 1387).
5. نسبيتباوري از ديگر جنبههاي دنياي معاصر است. در نسبيتباوري ارزش ثابتي وجود ندارد و ارزشها نسبياند و ممکن است يک ارزش در جايي به ضدارزش تبديل شود. اين ديدگاه مورد نقد محققان است. آنان معتقدند که در شرايط نبود يک معيار معتبر مشترک بيروني و معطوف به امر مورد وفاق همگاني، هر چيز در نفس خود معتبر و مجاز شناخته ميشود (ساوجي، 1388). در اين صورت، امکان داوري بر ارزشها ـ حتي ارزشهاي ديني ـ وجود ندارد و ممکن است اموري که در تضاد با دين قرار دارند، به ارزش تبديل شوند؛ اما در تربيت ديني، همواره ارزشهايي وجود دارند که ثابت و تغییرناپذیرند (شکاري و همكاران، 1392).
6. استفادة افراد از انواع ابزارهاي الکترونيکي، نظير اينترنت، ماهواره و رايانه، باعث گسترش «الگوي رفتاري» مشابهي در سطح جهاني شده است که عموماً از آن با عنوان «هويت مجازي» ياد ميشود. فرهنگ فعلي حاکم بر انواع ابزارهاي ارتباطي، بهويژه اينترنت و ماهواره، براي کاربراني که بنية فکري قابلتوجهي نداشته باشند، «هويتزدا»ست، نه «هويتساز»؛ چراکه «ارزشهاي زندگي» که دين مطرح ميکند، بر آن حاکم نيست. «هويت انساني» قرباني «هويت ماشيني» شده است که اين امر، آموزش آموزهها و تعاليم ديني را تهديد ميکند (رضايي زارچي و رهنما، 1388).
7. گرايش افراطي به فضاي مجازي و نيز بهکارگيري فناوري ارتباطي ـ اطلاعاتي، باعث بيگانگي انسان با خويشتن خويش، که همانا فطرت خدايي اوست، ميشود. ازخودبيگانگي باعث ميشود که ارتباط انسان با حقيقت وجودياش قطع شود. با کدر شدن اين تصوير، ارتباط انسان با خداوند هم قطع ميشود و جهانبيگانگي نيز نتيجهاي جز خدافراموشي و ازخدابيگانگي در پي نخواهد داشت (شمشيري، 1382). ازآنجاکه آموزش و تربيت ديني براساس فطرت خداجوي بشر است، تربيت ديني با مشکل مواجه خواهد شد.
4ـ6. راهکارهای اسلام در زمینة تعامل مطلوب جهانیشدن و تربیت دینی
در پاسخ به چهارمین پرسش پژوهش (راهكارهاي اسلام در زمینة تعامل مطلوب جهانيشدن و تربيت ديني کداماند؟)، پيش از بررسي دیدگاه اسلام دربارة جهانيشدن کنوني، ابتدا لازم است با نگاهي گذرا به منابع اصيل اسلامي، به ماهيت جهاني بودن و دلايل جهانيشدن اسلام، و ويژگيهاي آن اشاره کنیم و تصويري کلي از جهاني بودن اسلام ارائه دهیم؛ سپس به بررسي تعامل مطلوب تربيت ديني و جهانيشدن بپردازيم. جهاني بودن دين اسلام را ميتوان هم از طريق مطالعة محتواي آموزهها و متن پيامهاي آسماني اين دين و تصريحاتي که در منابع اصيل اسلامي دربارة جهاني بودن اين دين و جهاني بودن نبوت و خاتميت رسالت پيامبر شده است، مورد توجه قرار دهیم و هم با توجه به مباني عقلاني و علمي و هماهنگي اين دين با فطرت نوع بشر، آن را اثبات کرد. جهانشمول بودن اسلام يک حقيقت قطعي و بديهي است که در بين مسلمانان هيچ شک و ترديد و ابهام و اختلافي دربارة آن وجود ندارد. اسلام ـ فيذاته ـ يک دين جهاني و همگاني است و آييني است که رسالت آن هدايت و نجات تمام انسانها در همة عصرها و نسلهاست. جهاني بودن اسلام را ميتوان با استناد به برخي از آيات قرآن کريم اثبات کرد:
ـ رسالت جهاني پيامبر اکرم: «قُلْ يا أَيهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيکمْ جَميعاً» (اعراف: 158)؛
ـ قرآن براي همة انسانها نازل شده است: «وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکرٌ لِلْعَالَمينَ» (قلم: 52).
قرآن کريم در آيات ديگري بر جامعيت و کامل بودن و اينکه تنها دين مقبول، اسلام است، تأکيد و تصريح میکند، که به برخي از اين آيات اشاره ميشود:
ـ «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» (آلعمران: 19)؛
ـ «وَمَن يبْتَغِ غَيرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِين» (آلعمران: 58).
در تفسير آيات یادشده، حديثي از امام صادق به اين مضمون نقل شده است: اي مفضّل! به خداوند سوگند، همة اختلافها از ميان اديان برداشته ميشود و همه بهصورت يک دين واحد درميآيند؛ همانگونه که خدا فرموده است: «تنها دين حق، نزد خدا اسلام است». خداوند در آية 33 سورة «توبه» بهصراحت تمام، دين اسلام را دين حق و هدايت ميداند که سرانجام بر همة اديان غلبه خواهد کرد. اين آيه علاوه بر دلالت بر حقانيت دين اسلام، از جهاني بودن دين اسلام و حتمي بودن ارادة خدا بر جهانيشدن اين دين خبر ميدهد (نکويي ساماني، 1387، ص 61). بنابراین، با نگاهي ژرف و جامعنگرانه به تعاليم اسلام ميتوان گفت: اسلام زمينههاي لازم و کافي را براي جهانيشدن و جهانيشمولي دارد.
همچنين در زمینة راهکار اسلام برای تعامل مطلوب تربيت ديني و جهانيشدن ميتوان بيان کرد که در اسلام مواجهة متعصبانه و جزمانديشانه با امور، پذيرفتني نيست: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر: 17و18)؛ پس بشارت بده آن بندگان مرا که به سخن گوش فراميدهند و از بهترين آنها پيروي ميکنند. آياتي از اين دست، بهصراحت بشر و جوامع را به انعطافپذيري در برابر امور مختلف، ارزيابي و انتخابگري هوشمندانه دعوت ميکنند. رسانههاي جمعي و فناوريهاي ارتباطي و اطلاعرساني، بشر امروز را با «تودهاي شناور» از افکار مختلف مواجه کرده که دربردارندة «هويتهاي مجازي» گوناگون است. توصية قرآن کريم در اينباره تأکيد بر «قدرت گزينش» انسان و پرهيز او از پذيرفتن «هويتهاي مجازي» غيرواقعي است که با «فطرت بشري» و «علت غايي» دين منافات دارد؛ ازاينرو در عصر جهانيشدن، در عرصة تربيت ديني بايد با پرورش تعقل و از طريق برنامههاي تربيت ديني، زمینة ارزيابي نقادي احسن را در افراد فراهم کرد. در نتيجه، موضع اسلام در قبال فرايند جهانيشدن، موضع ارزيابي، انتخابگري گزينش، و طرد در برابر مظاهر و دستاوردهاي جهانيشدن، بر طبق مباني ايدئولوژيک اسلامي است؛ چراکه طرد تمامعيار همة مظاهر و دستاوردهاي آن، نهتنها ممکن نيست، بلکه مطلوب هم نيست.
در نتيجه براساس ديدگاه اسلام، در تربيت افراد براي ورود به عرصة جهاني، نه قيد و بند بيروني مورد پذيرش است و نه قيدشکني قابل توجيه. آنچه بهنظر ميرسد بتوان به ديدگاه اسلام در اين زمينه نسبت داد، اين است که با بهدست دادن معيارها و پرورش و رشد قوة قضاوت و داوري ـ و مهمتر از همه ـ پرورش تقواي حضور و قيدهاي دروني افراد، آنان را براي مواجهه با عرصة جهانيشدن تجهيز کرد.
نتيجهگيري
جهانيشدن فرايندي است که در پي برخي تحولات جهاني و پيشرفتهاي علمي و فني در حوزة ارتباطات و رسانهها و تسهيل و تشديد روابط و تعاملات بين ملتها در زمينههاي گوناگون، ظهور و بروز پيدا کرده است. اين جريان، جوامع بشري را بهصورت فراگير در ابعاد اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي درگير مسائل مشترک و فراگير و چالشهاي گوناگون کرده و انسانها را با دنياي دگرگونشونده، سيال، گيجکننده، نفوذپذير، غيرمتعين، ناآشنا، فاقد حد و مرز، غيرقابل کنترل، و پيچيده مواجه ساخته است.
اکنون اگر اين نکته را بپذيريم که با پديدة جهانيشدن روبهرو هستيم، با اين سؤال مواجه خواهيم شد که «آيا در عصر جهانيشدن، با توجه به پيامدهاي آن نظير ساختارشکني، از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي و در دسترس بودن اطلاعات، ميتوان از دين و تربيت ديني صحبت کرد؟» در نتيجة جهانيشدن، فرهنگها و اديان مختلف دستخوش دگرگونيهاي بنيادين ميشوند و اين امر با گذشت زمان تشديد ميشود. در زمینة رويکردهاي مطرح دربارة جهانيشدن ميتوان به رويکرد کاملاً مثبت، کاملاً منفي و مياني اشاره کرد. رويکرد کاملاً مثبت به جهانيشدن، عمدتاً بر فرصتهاي برآمده از جهانيشدن تکيه دارد؛ ازجمله توسعة ارتباطات و کاهش تعارضات بينالمللي. در رويکرد کاملاً منفي ميتوان به هژموني فرهنگي و استحالة هويت ملي اشاره کرد و در رويکرد مياني ميتوان به همسويي و همگرايي فرهنگها توجه نمود. اين يافته با يافتة ميرمحمدي (1381) توافق دارد.
همچنین در فرايند جهانيشدن و آموزههاي ديني دو نسبت در نظر گرفته شده است: از منظر نخست، جهانيشدن بهعنوان يکي از اهداف تربيت ديني است؛ اما از منظر دوم، تربيت ديني جزئي از جهانيشدن است. در این ديدگاه، دين و آموزههاي ديني که يکي از عناصر فرهنگي و هويت است، تحت تأثير جهانيشدن و جزئي از آن است. اين يافته با يافتة شکاري و همكاران (1392) توافق دارد.
در پاسخ به نخستین سؤال فرعی، گفتنی است: همانطورکه از گفتة نظريهپردازان دربارة ماهيت تعاملي جهانيشدن و دين برميآيد، جهانيشدن در عصر جديد اعتقاد چنداني به جايگاه دين ندارد؛ لکن در عرصة تعامل دو متغير موردنظر ميتوان به مواردي ازجمله احياي دينگرايي، جنبشهاي تندرو ديني، تأسيس مراکز پژوهش ديني در جهان اشاره کرد. اين يافته با يافتة شمشيري (1387) توافق دارد.
در پاسخ به دومین سؤال فرعی در زمینة فرصتهاي ناشي از پديدة جهانيشدن، ميتوان به مواردي ازجمله آموزش الکترونيکي، يادگيري باهم زيستن، تمرين دادن انسان براي زندگي مشترک جهاني، توانايي تحمل ديگران، تسهيل دادوستد فرهنگي ديني، و تحول در رسانهها اشاره کرد، اين يافته با يافتة مؤيدنيا (1385) توافق دارد.
در پاسخ به سومین سؤال فرعی در زمینة تهديدهاي ناشي از جهانيشدن در عرصة تربيت ديني، میتوان به مواردي همچون ساختارشکني، هجوم ضدارزشهاي فرهنگهاي بيگانه، سکولاريسم و نسبيتگرايي، بلوغ زودرس، و گرايش افراطي به فضاي مجازي اشاره کرد. اين يافته با يافتة خسروشاهي (1392) توافق دارد.
در پاسخ به آخرین سؤال پژوهش، راهکار ارائهشدة اسلام در زمینة تعامل بين اين دو متغير بدين صورت بيان شده است که جهانيشدن با هر تفسيري، واقعيتي است که بر عرصههاي تربيتي تأثير خواهد گذاشت. بنابراين بايد با واقعبيني و بهدور از هرگونه حصاربندي و قرنطينهسازي و نيز بهدور از هرگونه حصارشکني، با به دست دادن معيارهاي مناسب، زمينة توانايي ارزيابي را در خود افزايش دهيم تا بهدرستي از امکانات ارزشمند آن بهرهمند شويم و از آسيبهاي احتمالي آن مصون بمانيم. اين يافته با يافتههاي امامجمعهزاده (1392) توافق دارد. با توجه به يافتههاي حاصل از تحقيق مبني بر شناسايي پديدة جهانيشدن و آثار آن بر تربيت ديني، بهنظر ميرسد که جهانيشدن بهترين فرصت براي جهانيشدن اسلام و نشر معارف و فرهنگ پويا و متعالي اسلام است. بهشرطيکه مسلمانان به سرچشمههاي حقايق اصيل اسلام دست يابند و آن را با امکانات و ابزارهاي جهاني نشر و گسترش دهند. بنابراين مسئولان و سياستمداران کشور بايد در جهت فراهم نمودن زيرساختهاي لازم براي گسترش و نشر باورها و آموزههاي ديني در سطح جهاني تلاش کنند.
مسئولان نظام آموزشي و تربيتي کشور بايد از تهديدها و فرصتهاي پديدة جهانيشدن در عرصة تعليم و تربيت کشور و خصوصاً تربيت ديني آگاه باشند و سعي کنند تهديدها را به حداقل کاهش دهند و از فرصتها بهترين استفاده را ببرند.
مسئولان نظام تربيتي کشور بايد در جهت پرورش و بهروزکردن معلمان و مربيان، خصوصاً معلمان تربيت ديني تلاش کنند و بکوشند آنان را با جديدترين فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي در جهت استفاده از روشهاي آموزشي براي انتقال و آموزش تعاليم ديني آشنا سازند.
برنامهريزان و طراحان تربيت ديني بايد از روشهاي کهنه و منسوخ جهت تعاليم آموزههاي ديني صرفنظر کنند و بکوشند از طريق روشهاي جديدي که فناوري اطلاعات و ارتباطات در عصر جهانيشدن فراهم کرده است (ضمن توجه به ضرورت دين در زندگي بشر) تعاليم و آموزههاي ديني را در اختيار دانشآموزان و... قرار دهند.
لازم است که اهداف، روشها و محتواي تربيت ديني متناسب با شرايط عصر جهانيشدن، طراحي و تنظيم شود.
مسئولان نظام تربيتي بايد تأکيد خود را بر تفکر نقاد، ارتباط و حل مسئله متمرکز سازند و صرفاً به انتقال دانش و معرفت بسنده نکنند و قدرت ارزيابي را در دانشآموزان براي شناخت و ارزيابي آموزهها و تعاليم اديان مختلف ايجاد کنند.
- امامجمعهزاده، م، 1392، «سياستگذاري فرهنگي در عصر جهانيشدن»، مطالعات راهبردي انقلاب اسلامی، ش 92، ص 76-91.
- باقري، خسرو، 1380، چيستي تربيت ديني، تهران، تربيت اسلامي.
- برخوردار، ز، 1384، «مباني نظري آسيبشناسي تربيت ديني با تأکيد بر ارزيابي ابعاد روانشناختي دانشآموزان در پژوهش تربيت دين»، در: خلاصه مقالات همايش آسيبشناسي تربيت ديني، قم.
- بهکيش، م م، 1380، اقتصاد ايران در بستر جهانيشدن، تهران، نشر ني.
- پورطهماسبي، س، 1387، «تبيين رابطه جهانيشدن و تربيت ديني»، در: مجموعه مقالات تربيت ديني، تربیت اسلامی، ش 6، ص 125-138.
- تابلي، حمید و همکاران، 1390، «حکومت مهدوي در پرتو شاخصهاي جهانيشدن»، مشرق موعود، سال پنجم، ش 19، ص 84ـ101.
- تافلر، آلوين، 1385، موج سوم، ترجمة شهيندخت خوارزمي، تهران، علم.
- جعفرزاده، ف، 1390، دين و جهانيشدن، تهران، مرکز ملی جهانيشدن پژوهشکده تحقيقات راهبردي.
- حاجياني، ا، 1390، دين و جهانيشدن، تهران، پژوهشگاه تحقيقات راهبردي.
- خسروشاهي، ح، 1392، جهانيشدن و تحول در آموزش و پرورش، تهران، مشق شب.
- رابرتسون، د، 1382، جهانيشدن، ترجمة کمال پولادي، تهران، ثالث.
- رضايي زارچي، ر، و ا رهنما، 1388، «بررسي نسبت جهانيشدن با تربيت ديني»، مهندسي ـ فرهنگي، ش 4، ص 22ـ37.
- ساوجي، م، 1388، «مدرنيته وپسامدرنيسم»، سياست، ش 39، ص171-192.
- سبحانينژاد، م و س، پورطهماسبي، 1392، «رسانههاي پست مدرن وتربيت ديني در عصر جهانيشدن»، راسخون، ش 29، ص31-46.
- سجادي، سيد م، 1382، «جهانيشدن و پيامدهاي آن براي تعليم وتربيت»، علوم تربيتي ـ روانشناسي، ش 3، ص 113ـ128.
- سجادي، ع، 1387، درآمدي براسلام و جهانيشدن، چ دوم، قم، بوستان کتاب.
- شکاري، ع، و همکاران، 1392، «تبيين نسبت جهانيشدن و جهانيسازي»، دين، ش 4، ص 101ـ120.
- شمشيري، بابك، 1382، «بررسي تحليل پيامدهاي ناشي از گرايش افراطي به آموزش مجازي و فناوري ارتباطي و اطلاعاتي»، در: سومين همايش برنامه درسي در عصر فناوري اطلاعات و ارتباطات، تهران.
- ـــــ ، 1387، «جهانيشدن و تربيت ديني از منظر مدرنيسم، پستمدرنيسم وعرفان اسلامي»، دانشور، سال پانزدهم، ش 3، ص 53-70.
- عزيزي، ا و س افشارپور، 1387، «آموزش و پرورش و جهانيشدن»، پيام جامعه، ش 20، ص 40ـ44.
- فرهادي محلي، ع، 1389، «بررسي تحليلي پديده جهانيشدن با تمرکز بر حوزه فرهنگ»، مطالعات جهانيشدن، ش 5، ص63-69.
- کچوئيان، حسين، 1386، نظريههاي جهانيشدن: پيامد چالشهاي فرهنگ و دين، تهران، نشر ني.
- کديور، پ و ص ابراهيمي قوام، 1382، جهانيشدن و تعليم و تربيت، تهران، پژوهشکده تعليم وتربيت.
- گلشني، م، 1387، گزارش پژوهش ملي ايران و جهانيشدن، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
- گلمحمدي، ا، 1383، جهانيشدن فرهنگ و هويت، تهران، نشر ني.
- مجتهدزاده، پ، 1379، «هويت ملي در عصر جهانيشدن»، پيوند، ش 320، ص 28ـ32.
- مقصودي، م، 1379، «فرهنگ، ارتباطات و تحولات قومي»، مطالعات راهبردي، ش 6، ص169-171.
- مويدنيا، ف، 1385، «جهانيشدن و نظامهاي آموزش و پرورش»، پيوند، ش 320، ص 28ـ32.
- ميرزارضي، س، 1386، بررسي تربيت ديني دانشجويان در عصر فناوري اطلاعات از ديدگاه اساتيد دانشگاه اصفهان، پايانامه کارشناسي ارشد، اصفهان، دانشگاه اصفهان.
- ميرزايي، جمشید، 1390، «تبيين جامعهشناختي تأثيرات صنايع فرهنگي بر جنبشهاي نوپديد ديني»، در: همايش ملي دانشگاه آزاد اسلامي واحد کرمانشاه.
- میرمحمدی، داوود، 1381، «جهانیشدن، ابعاد و رویکردها»، مطالعات ملی، ش 11، ص 56-84.
- نصري، ق، 1380، «در چيستي جهانيشدن»، مطالعات راهبردي، سال چهارم، ش 3، ص281-304.
- نکويي ساماني، م، 1386، دين و فرايند جهانيشدن، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- نوربخش، یونس و صديقه سلطانيان، 1390، «جهانيشدن و چالشهاي ديني و ملي حاصل از آن»، روابط خارجي، سال دوم، ش 3، ص 39ـ71.
- واترز، مالکوم، 1379، جهاني شدن، ترجمة اسماعيل مرداني کيوي و سياوش مريدي، تهران، سازمان مديريت صنعتي.
- هال، ا، 1383، «هويتهاي قديم و جديد، قوميتهاي قديم و جديد»، ترجمة شهريار وقفيپور، ارغنون، ش 24، ص 319ـ352.
- هينس، ج، 1381، دين، جهانيشدن و فرهنگ سياسي در جهان سوم، ترجمة داود کياني، تهران، پژوهشکدة مطالعات راهبردي.
- يونسکو، 1378، «اعلاميه کنفرانس جهاني آموزش و پرورش براي همه»، تعليم و تربيت، تکنگاشت ش 15، ص 37.
- Goldman, Alvin, 1999, Knowledge in a social world, Oxford, England: Oxford University Press.
- Turner, S., 2001, "Cosmopolitan Virtue: On Religion in a Global Age", European Journal of Social Theory, p. 131-152.