مبانی و اصول تربیت اقتصادی کارگزاران از منظر نهجالبلاغه
Article data in English (انگلیسی)
مبان
مقدمه
در میان تمام مسائل و ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه، اقتصاد از مهمترین و اثرگذارترین ارکان زندگی مردم است که نیازمند آموزش و تعلیم است. پژوهشهای متعددی بر اهمیت تعلیم و تربیت اقتصادی بهعنوان عاملی مؤثر بر رشد اقتصادی جامعه اذعان داشتهاند (ر.ک: هپ و همکاران، 2018م، ص10؛ پورینگر و بویرل، 2018م، ص245)؛ چراکه هیچ کشوری نمیتواند بدون سرمایهگذاری در زمینة آموزش به توسعة اقتصادی پایدار دست یابد (بکر و همکاران، 1990م، ص15). تأثیر این تربیت، بهویژه بر کارایی و بهینگی عملکرد کارگزاران، امری درخور توجه برای هر نظام سیاسی است؛ زیرا رفتار فرد تربیتشده در مقام یک کارگزار در بستر انواع شاکلههای جمعی و فردی، مانند فرهنگ بهرهوری، استفادة کارآمد از منابع، تصمیمسازیهای اثربخش، و تعامل با محیط انسانی و محیط زیست قرار میگیرد و طبیعی است که برآیند رفتارهای جمعی آنان موجب رشد یا انحطاط جامعه شود (پیغامی و تورانی، 1390، 43). اگرچه تربیت کارگزاران در تمام زمینهها برای پویایی جامعه ثمربخش است، اما بهدلیل نقش اقتصاد و تأثیر آن در بهرهوری از منابع، اهتمام به این مسئله از اولویتهای نخست و از شروط واگذاری مسئولیت است. بنابراین برای بهبود سطح معیشتی مردم، استحکام پایههای نظام سیاسی و سالمسازی فضای اقتصادی، علاوه بر کاربست تجارب عقلانی بشری، نیازمند تربیت کارگزاران شایسته در زمینة اقتصاد هستیم.
در جامعة اسلامی ضروری است که این تربیت هماهنگ با نظام تشریع، عقلانیت بومی و ارزشهای اسلامی باشد؛ چراکه اگر تربیت اقتصادی کارگزاران سازگار با فرهنگ دینی باشد، بخش زیادی از هزینههای سنگین نظارت یا پیامدهای فساد و اهمال در مسئولیت کاهش مییابد. در سنت معصومان نیز اصلاح امور اقتصادی جامعه اهمیت بسیار بالایی دارد؛ برای مثال، امیر مؤمنان اگرچه در برابر بخشی از نادرستیهایی پیشین مصلحتاندیشی نمود و اصلاح برخی را به بعد موکول کرد (دلشاد تهرانی، 1390، ص370)، اما در عرصة اقتصاد، در برابر تمام مخالفتها از موضع خویش کوتاه نیامد.
حضرت پس از بهدست گرفتن حکومت، در برکناری کارگزاران ناشایست (ر.ک: طبری، 1403ق، ج3، ص445-446 و 462-463) و تقسیم مساوی سرانة بیتالمال (نهجالبلاغه، خطبة 126) لحظهای درنگ نکرد و یکی از علتهای پذیرش بیعت مردم را میثاق الهی علما برای قیام علیه پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمرسیده اعلام کرد (نهجالبلاغه، خطبة 3). از منظر امیر مؤمنان، تربیت صحیح، بنیان رستگاری انسان و ساماندهی جامعه است (آمدی، 1370، ج2، ص3) و زمامداران میبایست زمینة تربیت و رشد مردم را فراهم کنند و در ابلاغ موعظه و خیرخواهی آنان کوتاهی نکنند (نهجالبلاغه، خطبة 10) و در این امر، خود را پیشگام بر دیگران قرار دهند (نهجالبلاغه، حکمت 7).
مبانی، اهداف، اصول و مقتضیات تربیت، زیرساختهای روشهای عملیاتی و کاربردی در تربیت هستند که با ساماندهی آنها، علاوه بر طرحریزی چهارچوبهای معین، تربیت را از آسیبهای افراط و تفریط و رفتارهای نابخردانه مصون میدارد و قواعدی علمی و اثرگذار در گونههای تربیتی مربی پدید میآورد. ازاینرو در این تحقیق، سیرة نظری و عملی امیر مؤمنان، بهویژه دوران پنجسالة حکومت ایشان، بررسی میشود تا در پرتو آن، مبانی و اصول کارآمد و بهروز در تربیت اقتصادی کارگزاران استخراج گردد.
موضوع این تحقیق از حیث استخراج مبانی و اصول تربیت، در گسترة علوم تربیتی، و از حیث اهداف و مقاصد، در دامنة اقتصاد، و از حیث جامعة آماری، یعنی کلام امیرالمؤمنین، در بستر دانش حدیثپژوهی قرار میگیرد. ازاینرو تلاش شده است که بعد از تبیین مفاهیم، در گام نخست تنها به بررسی نامههای حضرت به کارگزاران در مسائل اقتصادی پرداخته شود و در گام بعدی از مجموع سخنان ایشان برای تبیین دیدگاه حضرت در موضوع مورد بحث بهرهبرداری گردد.
تعريف مفاهيم
کارگزاران (ترجمة عُمّال)، افرادی هستند که امور شخصی، مالی و اجرایی یک فرد را بر عهده میگیرند (ابنمنظور، 1414ق، ج11، ص474). کارگزار اقتصادی فردی است که از سوی حاکم مسئولیتی در امور اقتصادی پذیرفته است و در نهجالبلاغه شامل استانداران، فرمانداران، کارگزاران بیتالمال، گردآوران صدقات (مالیات) و بازرسان میشود (ذاکری، 1386، ج1، ص32).
راغب واژة «تربیت» را از ریشة «ربَب» میداند و آن را در معنای ایجاد کردن حالتی پس از حالت دیگر در چیزی تا به حد کامل خود برسد، تعریف میکند (راغب اصفهانی، 1416ق، ص18). اصطلاح تربیت در متون کهن اسلامی به معانی گوناگونی بهکار رفته؛ اما مهمترین معنای تقریباً ثابتماندة آن، توجه به کمالات نفسانی و روانی است (توسلی، ۱۳۹۲). تعریف مختار تربیت در این مقاله، پرورش دادن و بهفعلیت رسانیدن استعدادها و ایجاد تعاون و هماهنگی میان آنهاست تا متربی بتواند به حد اعلای کمال خود برسد (دفتر حوزة همکاری و دانشگاه، 1386، ج3، ص96).
مفهوم تربیت اقتصادی نیز از دیرباز مورد توجه فرهنگها، مکاتب و ادیان قرار گرفته است و هریک تلاش داشتهاند در قالب آموزههای اخلاقی، فلسفی و حقوقی، در میان پیروان خود فرهنگسازی و رفتارسازی اقتصادی داشته باشند؛ اما بهطور رسمی با تأسیس شورای مشترك تربیت اقتصادی در امریکا (1949)، مفهوم تربیت اقتصادی معرفی و دیدگاهها و تعاریف مختلفی دربارة آن بیان گردید (ر.ک: پیغامی و تورانی، 1390، ص33ـ38). امروزه «تعلیم و تربیت اقتصادی» در معنای تحقق اهداف شناختی، گرایشی و رفتاری در زمینة اقتصادی، از لحاظ حجم ادبیات و تجارب حاصل در دنیای امروز، حوزة بسیار شناختهشدهای است (سوچیو و لاکاتوس، 2010م). رسالت برنامههای این حیطه، تربیت تصمیمگیرانی شایسته و عاقل در زندگی فردی و جمعی، شهروندانی مسئولیتپذیر، افرادی مولّد، کارآفرین و بهرهور، مشارکتکنندگانی مؤثر در اقتصاد، مصرفکنندگانی مطلع، پساندازکنندگان و سرمایهگذارانی آیندهنگر و حسابگر، و مشوقان و حامیان ایدئولوژی و فرهنگ اقتصادی حاکم و مطلوب جامعه است (ر.ک: سالمی و زیگفرید، 1999م).
پيشينه
در بررسی ادبیات علمی تحقیق، مطالعات متعددی دربارة تربیت سیاسی و اجتماعی یا سیرة اقتصادی امیرالمؤمنین یافت گردید؛ لیکن پژوهشی که بهشکل مستقل و تخصصی به بررسی مبانی، اهداف و اصول تربیتی اقتصادی در نهجالبلاغه بپردازد، یافت نشد. برای نمونه، احسانی (1379) در مقالة «تربیت سیاسی کارگزاران در سیره و کلام امام علی»، ضمن بررسی مفهوم و قلمرو و هدف تربیت سیاسی، به بررسی انواع، عوامل و روشهای تربیت سیاسی کارگزاران پرداخته است. اصغری (1387) در مقالة «اصول راهبردی در سیرة اقتصادی معصومین»، از مجموع روایات این بزرگواران برخی اصول راهبردی اقتصادی را استخراج کرده و به تحلیل تربیت اقتصادی نپرداخته است. حسینی (1393) در کتاب سیرة اقتصادی امام علی نیز بهشکل ویژه سیرة اقتصادی آن حضرت را در دو ساحت حکومتی و شخصی بررسی نموده؛ ولی تربیت اقتصادی و مبانی و اصول آن را تحلیل نکرده است.
پیغامی و تورانی (1390) در «نقش برنامة درسي اقتصاد در برنامة تعليم و تربيت رسمي و عمومي دنيا» به بررسی تعلیم و تربیت اقتصادی با هدف ارائة يک برنامة درسی اقدام نمودند و تربیت کارگزاران را از منابع دینی پیگیری نکردند. مولایی (1393) در مقالة «اصول اخلاق تجاری و کسبوکار از دیدگاه امام علی»، با تعریف اخلاق تجاری و فلسفة آن در اسلام، به تبیین اصول و مقررات آن از دیدگاه امام پرداخته و متعرض مبانی تربیت اقتصادی نشده است. علمالهدی (1395) در «روششناسی اقتصاد اسلامی بر اساس عملکرد اقتصادی امام علی»، به تشریح سیرة اقتصادی امام و دستاوردهای روشی آن برای اقتصاد اسلامی پرداخته است.
صنعتی و موسویزاده (1396) با هدف «تبیین مؤلفههای تربیت اقتصادی بر اساس آموزههای اسلامی» 48 مؤلفه را در ذیل مفاهیم تولید، توزیع و مصرف، از آیات قرآن استخراج و دستهبندی کردهاند. جامعة آماری مورد مطالعة این تحقیق صرفاً آیات قرآن کریم است. یوسفزاده (1395) در «تبیین جایگاه و اصول رفتار اقتصادی مطلوب از دیدگاه امام علی»، رهنمودهایی چون پرهیز از لیبرالیسم اقتصادی، استثمار، انحصارگرایی و اسراف، توجه به عمران و آبادانی، نظارت و مشارکت اقتصادی را در حیطة رفتار اقتصادی مطلوب از دیدگاه امیر مؤمنان استخراج کرده است.
موسوینسب (1399) در مقالة «تربیت اقتصادی در حوزة مصرف؛ اهداف، اصول و راهبردها»، بهمنظور جهتدهی مصرف متربیان در راستای هدف آفرینش، به بایستگی اصلاح باورها، توجه به ارزشهای شرعی و تقویت روحیة مسئولیتپذیری همگانی و مدیریت اقتصادی کارآمد در خانواده اشاره میکند. مطهری (1398) در مقالة «وظیفة والدین در تربیت اقتصادی فرزندان»، با روش تحلیلی و اجتهادی اثبات میکند که والدین در تربیت اقتصادی فرزندان وظیفة شرعی دارند.
طهماسبزاده و همکاران (1401) در پژوهشی به شناسایی مؤلفههای تربیت اقتصادی قرآن کریم در سه حوزة اصلی تولید، توزیع و مصرف و بررسی میزان انعکاس آن در اسناد بالادستی پرداختهاند. مرتبطترین پژوهش، اثر قبادی و همکاران (1398) با نام «تبیین مؤلفههای تربیت اقتصادی در سیرة علوی» است که در آن دوازده مؤلفة تربیتی، همچون توکل، انصاف، روزی حلال، الگوی مصرف، خوشخلقی، امانتداری، کار و تلاش، آبادانی و برنامهریزی در سیرة اقتصادی امام استخراج شده است. تمایز مقالة پیش رو در آن است که بهجای مؤلفههای تربیتی به استخراج مبانی و اهداف و اصول تخصصی تربیت اقتصادی امام پرداخته و بهشکل ویژه بر تربیت کارگزاران متمرکز شده است.
1. مباني
مبانی تربیت از ویژگیهای انسان، نیازها، امکانات، محدودیتها و نیز ضرورتهای حیات وی بحث میکند. این مبانی در علوم تربیتی بهصورت «قضیههای هست» بیان میشود و ازاینرو معمولاً شامل یک یا چند دانش است که در کسب شناخت بهتر از جریان تربیت و تعیین اصول مقتضی کمک شایانی میکند (شکوهی، 1376، ص56). ازاینرو مبانی تربیت اقتصادی مجموعهای از گزارههای توصیفی و اخباری ناظر به ویژگیها، محدودیتها و تواناییهای اقتصادی و مدیریتی انسان بهمنظور ساماندهی آنها در راستای تربیت اقتصادی مطلوب اوست.
بنابراین مبانی تربیت از طریق معرفت به ویژگیهای انسان (انسانشناسی) و زیستمحیط تربیتی (هستیشناسی) او حاصل میشود. البته شناسایی مسیر صیرورت انسان و قواعد حاکم بر عالم، خداشناسی را ضروری مینماید. ازاینرو میتوان از سه منبع علم، فلسفه و دین، مبانی علمی، فلسفی و دینی تربیت را استخراج کرد؛ برای مثال، یافتههای روانشناختی یا زيستشناختي مانند ساختار نظام ذهني «پياژه»، در گروه مبانی علمی تربیت، و رهاورد دين در تبیین نیازمندی بشر در ارتباط با خدا، جزء مبانی دینی تربیت است. هر دسته از این مبانی، از منظری خاص به حقیقت انسان مینگرند و استحکام بنیانهای تربیتی در پرتو استفاده از هر سه منبع حاصل میشود (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1386، ج2، ص10).
بدیهی است رهاورد تربیت اقتصادیِ مبتنیبر خداشناسی طبیعی، اومانیسم، فردگرایی، اصالت لذت، نسبیگرایی اخلاقی و حاکمیت سرمایه، بسیار متفاوت با خروجی تربیتی است که بر اساس مبانی توحیدی همچون خداپرستی، انسانمحوریِ حقمدارانه و ثابتات اخلاقی باشد. ازآنجاکه یکی از رسالتهای تربیت اقتصادی، تربیت مشوقان و حامیان ایدئولوژی و فرهنگ مطلوب جامعه است، مبانی تربیت اقتصادی امیرالمؤمنین هماهنگ و حامی فرهنگ و ارزشهای علوی و اسلامی خواهد بود. در ادامه، این مبانی در قالب چهار محور خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی و ارزششناسی پیگیری میشود.
1ـ1. خداشناسی
مطمئناً مهمترین و اثرگذارترین مبنای تربیت اقتصادی امیرالمؤمنین خداشناسی است. رفتار کارگزاری که معتقد به خداوندی است که جهان را بعد از خلقت بهطور خودکار رها کرده است، با کارگزار موحدی که خداوند را حاضر و مؤثر و دادگاه عدل الهی را در پیش رو میبیند، متمایز است. شواهد گفتاری این مبنا در نهجالبلاغه، گاهی از سنخ بحثهای تعقلی و فلسفی است که تا سرحد اعجاز پیش میرود (نهجالبلاغه، خطبة 1) و گاهی با اشاره به آثار حکم و تدبیر الهی است. حضرت از این بینش توحیدی، در هدایت فکری کارگزاران بهره میبرد و در نامهها و دستورالعملهای رسمی، به بزرگی حکومت، قدرت و نظارت خداوند بر اعمال کارگزاران توجه میدهند؛ برای مثال، در عهدنامة مالک ضمن برشماری وظایف اقتصادی، یادآور میشوند که اگر قدرت موجب نخوت در تو شد، به قدرت و بزرگی حکومت پروردگار بیندیش (نهجالبلاغه، نامة 53). بنابراین در نتیجة تربیت اقتصادی علوی، کارگزار با نگاه به عظمت ملک الهی، دیگر فریفتة قدرت اندک خود نمیشود و خوی سوءاستفاده از بیتالمال در او فروکش میکند. همچنین اگر عقلانیت توحیدی او تحت تأثیر خواطر نفسانی غروب کرد، این بینش توحیدی آن را بازمیگردد: «بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ» (نهجالبلاغه، نامة 53).
2ـ1. هستیشناسی
نوع نگرش به عالم و واقعیات آن در نظام موحدانه با دیدگاههای تربیتی سکولار بسیار متفاوت است و ازاینرو این مبنا، عنصری اثرگذار در محتوا و طرحریزیهای تربیتی است. کارگزار اقتصادی که جهان را با اوصافی چون هدفداری (دخان: 37ـ38)، حرکت بهسوی خداوند (شوری: 53)، برخوردار از خزائن غیبی (بقره: 3)، دارای نظام علّی و معلولی (ملک: 3ـ4) و محل آزمایش انسان (هود: 7) میشناسد، با فردی که معتقد به حاکمیت قوانین طبیعی بر امور عالم است و جهان را بریده از خدا و تعالیم آسمانی (دئیسم) و واگذارشده به سنتها و نظامهای طبیعی (طبیعتگرایی) میداند، متمایز است. ازاینرو سخنان امیرالمؤمنین در تبیین ماهیت جهان، فلسفة آفرینش، نقش دنیا و زرقوبرق آن در آسودگی بشر، در بینش و رفتار کارگزاران اثر میگذارد؛ برای مثال، ایشان به حاکم حلوان تذکر میدهند که دنیا سرای بلاهاست و کسی در آن ساعتی آسودگی ندارد؛ مگر آنکه آسودگیاش سبب حسرت او در قیامت گردد (نهجالبلاغه، نامة 59). این باورمندی موجب تقویت مسئولیتپذیری، پاکدستی و رسیدگی تماموقت به امورات مردم میشود و از رفاهجویی او میکاهد.
دنیا در کلام امیر مؤمنان، هماهنگ با منطق قرآنی، دو جلوة مذموم و ممدوح دارد: از یکسو آنچه در آسمان و زمین است، مظاهر توحیدی و آیات آفاقی و انفسی است (فصلت: 53) و از سوی دیگر، تعلقات دنیایی چون لهو، زینت، تفاخر و تکاثر (حدید: 20)، وجه اعتباری مذموم دنیاست. حضرت گاهی با اشاره به وجه خیر دنیا، آن را سرای راستی، خانة عافیت، محل بینیازی و تجارتخانة رحمت معرفی میفرمودند (نهجالبلاغه، حکمت 131) و گاهی از وجه مذموم آن استبعاد میجستند (نهجالبلاغه، نامة 45)؛ برای مثال، دنیا را به ماری تشبیه کردند که پوستش نرم، ولی زهرش کشنده است (نهجالبلاغه، نامة 68). ازاینرو کارگزاران میتوانند دنیا و فرصت حکومت را در راستای اهداف آخرت قرار دهند (نهجالبلاغه، خطبة ۱۵۶).
3ـ1. انسانشناسی
انسانشناسی یکی از مبانی مهم تربیت است که به تحلیل ویژگیها و نیازهای انسان و کیفیت ظهور رفتار وی میپردازد. بدیهی است که کیفیت بهرهبرداری انسان از خودش، رابطة مستقیم با خودشناسی او دارد. ازاینرو امیر مؤمنان علت اینکه انسان نادرستترین عذر را برای کارهایش اقامه میکند، «اصرار او بر عدم شناخت خودش» میداند (نهجالبلاغه، خطبة 222). هنگامی که فرد یا جامعه از نیازها و استعدادهای خود اطلاعی ندارد، نمیتواند با محاسبة منطقی و عملیاتی رفتار کند و درنتیجه بهسمت اضمحلال میرود (نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۹)؛ اما با شناخت آنها، دیگر تعدی نمیکند (آمدی، 1370، ص233).
1ـ3ـ1. ويژگیهای انسانی
ازآنجاکه انسان موضوع تربیت است، تبیین ویژگیهای او مهمترین گام در طرحریزیهای مبانی تربیت است. اگرچه انسان در نگرش اومانیستی مرجع تعیین ارزشها، قوانین و حاکمیت و دارای هویت فردگرایانه در ابعاد مختلف است، اما در دستگاه تربیتی اسلام، در چهارچوب تعالیم وحیانی رشد میکند و صرفاً در قالب مفهوم جانشینی مسئولانه میتواند روابط خود را با هستی تنظیم کند (بقره: 30؛ حدید: 7). در بیانات امیر مؤمنان به ویژگیهای زیستی، اجتماعی و روانی متعددی از انسان اشاره شده است.
الف) خردورزی
یکی از مهمترین آنها خردورزی است. عقل در کلام امیرالمؤمنین منشأ غریزی و فطری دارد و با دانش و تجربه شکوفا میشود (آمدی، 1370، ص53). در مجموعة روایات نیز عقل به دو معنای معرفت (ساحت نظری) و حالت بازدارندگی (ساحت عملی) تعبیر شده است (حر عاملی، 1412ق، ج1، ص۲۰۸ـ۲۰۹). کارگزاران اقتصادی در شناخت واقعیتها و قضاوت دربارة آنها به عقل نظری، و در کنترل رفتار خود به عقل عملی نیاز دارند. بنابراین رفتار مبتنیبر عقلانیت، از مبانی اصلاح و تربیت کارگزار است؛ زیرا کارگزار ممکن است بهسبب فقدان بینش صحیح، مردم را گمراه کند (نهجالبلاغه، خطبة 131) یا آنکه بهعلت اسارت عقل در هوای نفس، گرفتار دلبستگی دنیا گردد (نهجالبلاغه، حکمت 211) و درایت و تدبیر او کمرنگ شود. به همین جهت، آن حضرت تأکید میکنند که رهبر جامعه، علاوه بر توانایی اجرایی، به قلبی اندیشمند نیاز دارد (آمدی، 1370، ص809) و باید داناترین فرد به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد (نهجالبلاغه، خطبة 172).
بنابراین علاوه بر انتخاب کارگزار خردمند، باید مکرراً از طریق تعلیم، تذکر و زدودن پردههای غفلت، او را به آگاهی و عقلانیت خدامحور فراخواند. برای نمونه، زمانی که شریح خانهای به هشتاد دینار خرید، برای اینکه اهتمام به امور اقتصادی هدف او قرار نگیرد، امیرالمؤمنین در ضمن یک نامه به بیان توضیحاتی پرداخت و خرد او را برانگیخت: «شَهِدَ عَلَی ذَلِک الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَی وَ سَلِمَ مِنْ عَلائِقِ الدُّنْیا»؛ بر این سند، خرد گواهی دهد، زمانی که از بند هوا و دلبستگیهای دنیا رهایی یابد (نهجالبلاغه، نامة 3).
ب) کرامتمندی
ویژگی دیگر انسان، کرامتمندی بهمعنای نزاهت از پستی و فرومایگی است (جوادی آملی، 1367، ص21) که خداوند متعال بهشکل ذاتی به انسان عنایت فرموده است (اسراء: 70)؛ لذا مقابله با آن مقابله با سنت الهی است. از دیدگاه امیر مؤمنان نفی کرامت، حتی اگر موجب رسیدن به اهداف شود، مطلوب نیست؛ زیرا بهاندازة آبرویی که از دست میرود، بهایی بهدست نمیآید (نهجالبلاغه، نامة ۳۱). کارگزاری که کرامت نفس داشته باشد، دنیا در چشمش کوچک (آمدی، 1370، ص663) و اموال در قلبش حقیر میگردد (ابنابیالحدید، 1337، ج20، ص327) و دیگر به سودجویی از بیتالمال نمیاندیشد.
امیر مؤمنان کارگزاران خود را بر اساس حفظ کرامت انسانی ترییت میکرد؛ چنانکه در جریان شرکت فرماندار بصره در مهمانی اشرافی، نوشتند: «فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیک عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ» (نهجالبلاغه، نامة 45). «قضم» خوردن با اطراف دندان است؛ یعنی آگاهم که پرخوری نکردی؛ ولی شرکت در این مهمانی در شأن تو نبود (ابنابیالحدید، 1337، ج16، ص207). حضرت از این طریق، کرامت عثمان را از بین نبرد؛ ولی یادآوری کرد که اگر انسان صرفاً به التذاذ و سیر کردن شکم خود بپردازد و دغدغة دیگری نداشته باشد، از ورطة کرامت و انسانیت دور شده است (نهجالبلاغه، نامة 45).
ج) مهرورزی
ویژگی دیگری که انسان ذاتاً از آن برخوردار است، نوعدوستی و مهرورزی است. این روحیه، ظرفیت عظیمی برای تقویت ساختارهای اجتماعی و پیوند میان کارگزار، مردم و حکومت ایجاد میکند. امیرالمؤمنین در تقویت مهرورزی کارگزاران میفرمایند: قلب خود را از محبت مردم آکنده کن (بُعد انگیزشی)؛ نگاه بدی به هیچ فردی نداشته باش و آنها را در دو مقام برادر دینی یا همسان در آفرینش قرار بده (بُعد بینشی) و با مردم با گذشت (بُعد کنشی) رفتار کن (نهجالبلاغه، نامة 53).
امام حتی در اصلاح کارگزارانی که در امور اقتصادی خیانت کردند، از این بُعد مهرورزی بهره میبرد. ایشان در نامهای سهم برداشتهشده از بیتالمال را اموال بیوهزنان و یتیمان معرفی کردند و خیانت در امانت را به حملة گرگ به بزغالهای مجروح توصیف نمودند (نهجالبلاغه، نامة 41). با این تصویرسازی ذهنی و انگیزش بُعد احساسی، کارگزار بهسختی رغبت به تعدی در بیتالمال میکند. امیر مؤمنان برای پیشگیری از فساد عوامل زکات، بر حس نوعدوستی انگشت میگذاشت و شریکان ناتوانشان را یادآوری میکرد و میفرمود: ما حق تو را به تمام میپردازیم؛ تو نیز حقوق آنان را ادا کن (نهجالبلاغه، نامة 26). حضرت در ورطة عمل نیز اسوهای دستنایافتنی در همدردی با فقیران بود و بهخاطر اینکه شاید در حجاز یا یمامه کسی شکمی سیر نخورد، به خوراکیها روی نیاورد (نهجالبلاغه، نامة 45).
2ـ3ـ1. نيازهای انسانی
امام در تربیت کارگزاران ملاحظات و نیازهای متعدد انسانی را در نظر میگرفتند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
الف) تأمين نيازهای معيشتی
رویکرد تربیتی ایشان مطابق با رویکرد جامعنگرانة اسلام، تنها منحصر به معنویات نبود و متناسب با نیازهای ضروری کارگزاران تنظیم شده بود؛ زیرا همانقدر که توجه به زندگی مادی و غفلت از نيازهاي معنوی آسيبزاست، غفلت از نيازهاي مادی نیز ضرر دارد. ازاینرو در عهدنامة مالک به تأمین نیازهای معیشتی کارگزاران امر میکند تا ضمن بینیازی از دستدرازی به اموال، توان لازم برای اصلاح نفس ایجاد گردد (نهجالبلاغه، نامة 53).
ب) توجه به لوازم حيات جمعی
از دیگر ضروریات زندگی، توجه به لوازم حیات و مناسبات جمعی است. حضرت در عهدنامة مالک به تقسیم اصناف و تخصیص مزد و سهم متناسب با کار سپاهیان، دبیران، قاضیان، عاملان و اهل جزیه تأکید میکنند (نهجالبلاغه، نامة 53). انتظاراتشان از کارگزاران نیز با واقعگرایی همراه بود و تنها توقع تلاش در مسیر پارسایی داشتند (نهجالبلاغه، نامة 45).
ج) ارتباطات خانوادگی
ارتباطات خانوادگی یکی دیگر از نیازهای بشری است که علیرغم ارتباط با حکم الهی صلة ارحام، نیازمند تعریف و آموزش دقیق در ساختارهای اجتماعی و سیاسی است؛ چراکه ارتباطات خویشاوندیِ زمامدار زمینهساز تضییع حقوق مردم است (نهجالبلاغه، خطبة 2 و 3). امیر مؤمنان ضمن توجه به این نیاز، حدود و راهکارهایی را تبیین فرمودند؛ ازجمله به مالک یادآوری کردند: زمامداران نزدیکانی دارند که در تعامل با مردم برتریجویی و بیانصافی میکنند. تو ریشة این ستمکاری را با بریدن اسبابش بخشکان و به هیچکدام از خویشاوندان خود زمین یا قراردادی واگذار نکن که به مردم زیان برساند (نهجالبلاغه، نامة 53). نامة هشدارآمیز به منذربنعبد جارودی دربارة بریدن از دین به بهای پیوند با خویشاوندان (نهجالبلاغه، نامة 71) یا نامة توبیخآمیز به مصقلةبنهبیره شیبانى بعد از شنیدن خبر تقسیم اموال بیتالمال میان خویشاوندان (نهجالبلاغه، نامة 43)، از این جمله است.
امیر مؤمنان در جریان ابنعباس (ر.ک: ابنابیالحدید، 1337، ج16، ص172) نیز نامهای بسیار تند خطاب به وی نوشت و فرمود که اگر این کار را حسن و حسین انجام دهند، تصمیمی بهنفع آنها نخواهم گرفت (نهجالبلاغه، نامة 41). البته حضرت از عنصر خویشاوندی در جهت ترغیب به اوامر الهی و اصلاح انحراف بهره میبرد؛ لذا در این نامة در چند نوبت از خود با عنوان «ابنعم» یاد نمودند و پیوند خانوادگی و احساسات را در جهت تقویت روحیة امانتداری و اعتماد ذکر کردند (نهجالبلاغه، نامة41). ایشان حتی نزدیکانشان را به گذشت از منافع در جهت مصالح جامعه ترغیب میکردند. طبق نقل ابوعبیده، هنگامی که حسنین، ابنعباس و عبداللهبنجعفر برای دریافت سهم خود از غنائم مراجعه كردند، فرمودند: البته این حق شماست؛ اما چون هماكنون در حال جنگ با معاویه هستیم، در صورت امكان و تمایل، از آن بگذرید (ابوعبید، 1395ق، ص342).
د) امنيت
از دیگر نیازهای ضروری زندگی بشر، امنیت است که بهمثابة زمینه و پیشنیاز تربیت است. امیر مؤمنان بعد از فساد اقتصادی مصقله و گریختنش فرمودند: اگر مانده بود، آنچه در توان داشت میگرفتیم و تا ایجاد گشایش مالی او صبر میکردیم (نهجالبلاغه، خطبة 44). در این سخنان، امنیت کارگزار مورد توجه قرار گرفته است تا موانع اصلاح و بازگشت او را برطرف کند. ازآنجاکه احساس امنیت نیاز مشترک میان عموم مردم و کارگزاران است، امیر مؤمنان بر حفظ امنیت و آرامش مردم تأکید میفرمودند؛ برای مثال، تأکید میکردند که اگر قصد دریافت گاو و گوسفند داشتند، بیرخصت و مانند کسی که قصد آزار دارد، به میانشان نروند (نهجالبلاغه، نامة 25)؛ در نحوة تقسیم چهارپایان، با واگذاری حق انتخاب به آنها به احساس رضایت مالکان توجه کنند. این دقت نظر در جزئیات رفتار عاملان زکات و تأکید بر عدم تازیانه برای گرفتن درهم و دست نبردن به مال غیرمسلمان بهجهت حفظ امنیت خاطر مردم، تا جایی صدق میکند که موجب سلب امنیت دیگران و کمک به دشمنان اسلام نشود (نهجالبلاغه، نامة 51).
4ـ1. ارزششناسی
دستة دیگری از مبانی تربیت که بهنوعی برآیند مبانی پیشین در جهت اهداف است، مبانی ارزشی است که بخش عمدة آن را ارزشهای اخلاقی تشکیل میدهد. شناخت ارزشها، تبیین معیارهای آن و مسئلة ثبات یا تغییر در آنها، عنصری اثرگذار در گونههای تربیتی است. گام نخست در تربیت اقتصادی، ارزیابی ارزشهای حاکم در جامعه است که آیا تحت هیمنة فرهنگ صحیحی خطدهی شده است یا خیر؛ چراکه طرحریزی تربیت اقتصادی بدون ملاحظة زیستمحیط اجتماعی و فرهنگی و سنتهای حاکم بر جامعه، کارآمدی لازم را ندارد؛ ازاینرو امیر مؤمنان در نامهای به منذربنعبد جارودی، به تغییر و فراموشی ارزشها تحت تأثیر فرهنگ جاهلی اشاره میکند (نهجالبلاغه، نامة 71)، اما در عهدنامة مالک به رعایت سنت نیک پیشتازان آن امت (ارزشهای سازگار با دین در محور وحدت و زندگی شایسته) سفارش میفرماید (نهجالبلاغه، نامة 53).
1ـ4ـ1. ارزشهای اخلاقی
پایداری به ارزشهای اخلاقی در تمام صحنهها، بهویژه در عرصة حکومتداری، اثرات سازندهای برجای میگذارد و امیر مؤمنان در تربیت کارگزاران اهتمام جدی بدان داشت و شمول آن از احساسات مکنون قلبی تا جزئیات رفتار کارگزاران را دربر میگرفت؛ برای مثال، در هنگام نصب محمدبنابیبکر به حکومت مصر، بر نرمش و ملایمت با مردم و داشتن چهرة گشاده تأکید میفرمایند (نهجالبلاغه، نامة 27). در برخی موارد، ضمن توصیة اخلاقی، راهکارهایی نیز ارائه میدادند؛ برای مثال، در عهدنامة مالک به خویشتنداری به هنگام خشم و مواظبت بر تندی، سرکشی و تیزی زبان دستور میدهند و تحقق آن را با خودداری از «سخن ناسنجیده» و «تأخیر در قهر» ممکن میدانند (نهجالبلاغه، نامة 53) یا در نحوة اخذ وجوهات شرعی (نهجالبلاغه، نامة 25) و شیوة نظارت بر بازار، جزئیات رفتار اخلاقمدارانه را بیان میکنند (ر.ک: کلینی، 1369، ج۵، ص۱۵۱)؛ چراکه اخلاق خوب قلبها را متوجه کارگزار میکند و بین او و مردم زمینة محبت و اعتماد بیشتری ایجاد مینماید (آمدی، 1370، ج2، ص161).
2ـ4ـ1. تقوا
تقوا از منظر امیر مؤمنان یک قوت معنوی و روحی در انسان است که با ریاضت نفس در جهت پرورش و تبدیل آن به مرکبی راهوار، موجب حصن انسان در برابر خطرات و ایمنی در برابر لغزشها میشود (نهجالبلاغه، نامة 45)؛ ولی به بریدگی از دنیا و ریاضت نمیانجامد؛ چراکه متقیان با اهل دنیا و حتی مترفین در خوراکیها و سطح کیفی زندگی شراکت دارند؛ اما لذت زهد، استجابت دعا و توشة آخرت، مختص آنان است (نهجالبلاغه، نامة 27). امام در تربیت کارگزاران بهطور چشمگیری به بحث تقوا میپردازد و تکرار این مسئله در جایجای نهجالبلاغه نشان از ارزش، کارکرد و نقش آن بهویژه در خودکنترلی کارگزاران دارد؛ برای مثال، حضرت در ذیل بحث از وظایف کارگزاران در امور مالی، پیش از هر چیز به تقوا سفارش میکنند (نهجالبلاغه، نامة 53) یا در نامهای به عامل جمع صدقات، به رعایت تقوا در خفیات رفتار توصیه میکنند (نهجالبلاغه، نامة 26). این تکرارها در جهت رعایت تقوای مالی و عدم ظلم به دیگران چنان است که حضرت در طلیعة دستورالعمل مأموران مالیاتی میفرماید: «اِنْطَلِقْ عَلَی تَقْوَی اللهِ»؛ یعنی آغاز و اساس حرکت خود را بر اساس تقوی الهی قرار دهید (نهجالبلاغه، نامة 25).
3ـ4ـ1. زهد
ارزش مؤکد دیگر در فرمایشهای امیر مؤمنان، زهد است که دارای دو بُعد روانی و عملی است: بعد روانی زهد در قرآن آمده است: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکمْ» (حدید: 23)؛ یعنی کسی که بر گذشته افسوس نخورد و برای آنچه به دستش میرسد، شاد نشود، هر دو جانب زهد را گرفته است (نهجالبلاغه، حکمت 431). این تعبیر از زهد بهمعنای دل نبستن به مظاهر مادی است و نه محرومیت از امکانات مادی. بعد عملی زهد در تعریف شهید مطهری، برداشت کم برای بازدهی زیاد است (ر.ک: مطهری، 1381، ج6، ص543ـ538)؛ یعنی کارگزار در مرحلة عمل، با وجود کمبهره بردن از دنیا، بازدهی خود را در جهت آبادانی و کمک به دیگران زیاد کند. بنابراین کارگزاران حکومتی باید زندگی زاهدانه داشته باشند (نهجالبلاغه، خطبة 209)؛ چراکه کارگزار بدون زهد و با دلبستگی به دنیا و طمعورزی، به حق خود قانع نمیگردد و دچار لغزش میشود (نهجالبلاغه، حکمت 210).
2. اهداف تربيت
تعیین اهداف و مقاصد تربیت اقتصادی نقش بسزایی در جهتگیری تربیت و گزینش اصول و روشهای تربیتی دارد. اهداف عملیاتی تربیت اقتصادی دستیابی به مهارتهایی همچون «تصمیمگیری درست، استدلال منطقی، استفادة کارآمد و مؤثر از منابع، انتخاب گزینههای مؤثر دربارة سرمایهگذاری و پسانداز، افزایش بهرهوری در محیط کار و جامعه، بهبود کیفیت زندگی و مشارکت در توسعة اقتصادی جامعه و نحوة تعامل با جامعه و دولت» است (ایلان، 2008م، ص40).
علاوه بر اهداف عملیاتی، میتوان سطوح اهداف میانی (واسطهای) و هدف غایی را نیز در نظر گرفت. امیر مؤمنان در ابتدای عهدنامة مالک، رسالت وی را فراهمآوری خراج، پیکار با دشمنان، سامان دادن کار مردم و آباد کردن شهرهای مصر برمیشمرد (نهجالبلاغه، نامة 53)؛ یعنی تحقق پیشرفت اقتصادی، ایجاد امنیت و بهبود رفاه در جامعه بهعنوان اهداف میانی تربیت اقتصادی کارگزاران مطرح است، اما ایشان در نهایت، وصول به خشنودی پروردگار و بقای نام و اثر نیک و رسیدن به شهادت را بهعنوان هدف غایی کارگزاران از خداوند طلب میکردند (نهجالبلاغه، نامة 25). در ادامه به بررسی اهداف عملیاتی تربیت اقتصادی کارگزاران در تحلیل کلام امیر مؤمنان میپردازیم.
1ـ2. توانمندسازی مديريتی
تربیت کارگزارِ دارای بینش اقتصادی متناسب، موجب بهرهوری، رشد و توسعة اقتصادی جامعه میشود؛ چراکه مواجهة کارگزاران با تمامی منابع بالقوه (انسانی، مالی و طبیعی) که حکومت امکان و فرصت بهرهگیری را به آنها داده است، اتخاذ بهترین روش را اقتضا میکند که نیازمند توانمندسازی مدیریتی است؛ امیر مؤمنان اهتمام به آبادی زمین را عمل به آیة شریفة «أنْشَأَکُمْ مِنَ الأَرضِ وَ استَعمَرَکُمْ فِیها» (هود: 61) میدانست (حر عاملی، 1412ق، ج۳۱، ص۵۹۱) و یکی از وظایف حکومت را تنظیم مسائل اقتصادی و بیتالمال «تَوْفِیرُ فَیئِکمْ عَلَیکمْ» (نهجالبلاغه، خطبة 43) و آبادانی شهرها (مجلسی، 1369، ج40، ص723) بیان میکرد. ازاینرو ایشان بهشکل مصداقی دربارة تخفیف مالیاتی کشاورزان بهدلیل آفت و خشکسالی، حمایت از بازرگانان و صاحبان صنایع بهعنوان منابع اصلی تأمین وسایل زندگی مردم، کنترل بازرگانان بدمعامله و محتکر (نهجالبلاغه، نامة 53)، مقابله با تجاوز به حریم بازار و حفظ امنیت آن، مراقبت و نظارت بر قیمتها و دقیق بودن ترازوها، حل مشکلات بازار، ایجاد امنیت در راههای تجاری، منع دادوستد در مکانهای غیرمجاز و سد معبر، و نظارت بر رفتار متولیان بازار توصیههایی داشتند (ر.ک: عاملی، ۱۴۰۸ق، ص52).
2ـ2. امانتداری
از دیگر اهداف عملیاتی امیرالمؤمنین، تقویت روحیة امانتداری کارگزاران در اموال عمومی است؛ چراکه سبکشماری امانت، مجال را برای بزرگترین خیانت و دغلکاری، که خیانت در اموال مردم و حق امام است، فراهم میکند (نهجالبلاغه، نامة 26). در قرآن کریم نیز امانتداری از ملاکهای مهم در واگذاری مسئولیت است؛ برای مثال، در جریان انتصاب حضرت یوسف به خزانهداری، از دو وصف «حفیظ» و «علیم» (یوسف: 55) یاد میشود و در داستان دختران شعیب، بهترین استخدام بر اساس دو ویژگی امانتداری و قدرت (قصص: 26) معرفی میگردد. امیر مؤمنان از قدرت و اختیار کارگزاران، به شراکت در امانت تعبیر میکردند (نهجالبلاغه، نامة 41) و هشدار میدادند که در صورت خیانت با شما برخورد جدی خواهم داشت (نهجالبلاغه، نامة 40 و 43). لحن تند و جدیت حضرت را میتوان در نامة ایشان به زیادبنابیه مشاهده کرد (نهجالبلاغه، نامة 20). البته حضرت برای تقویت روحیة امانتداری، به تبیین وظایف کارگزاران و معرفی حدود، از جمله رعایت انصاف و صبر بر حوائج مردم، میپردازند (نهجالبلاغه، نامة 51).
3ـ2. رشد متوازن شخصيتی و معنوی
تربیت اقتصادی امیرالمؤمنین هماهنگ با مکتب اسلام در پی رشد متوازن و ارتقای معنوی، علمی و عملی کارگزاران است. ازاینرو ایشان تنها در پی توانمندسازی کارگزاران در بعد اقتصادی نبود و اصلاح امور معنوی آنان را مد نظر قرار داد تا کارگزارانی امین و توانمند تربیت نماید. حضرت پس از ذکر توصیههایی به کارگزاران امور مالیاتی، نتیجة انجام این امور را رسیدن به رشد و دریافت اجر از جانب پروردگار دانستند (نهجالبلاغه، نامة 25). شواهد فراوانی در زمینة تربیت معنوی کارگزاران در سیرة ایشان دیده میشود (نهجالبلاغه، نامة 3، 71، 41 و 51).
3. اصول
برخلاف مبانی، که اغلب شامل یک یا چند دانش نظری است، اصول تربیت تا حدودی از گسترة معرفتشناسانه خارج میگردد و بهعنوان راهنمای عمل در برنامهریزیهای تربیتی استفاده میشود. درواقع، اصول تربیتی قواعدی هستند که بهعنوان دستورالعمل کلی، جریان تربیت را تحت سیطرة خود قرار دادهاند (باقری، 1380، ص68). ازآنجاکه غایت تربیت اسلامی وصول به کمال انسانی است، محور تربیت بهجای اینکه صرفاً رفتار ظاهری انسان باشد، رشد شخصیت اوست؛ ازاینرو اصول تربیت بهخاطر کارکردهایش در ترقی ابعاد درونی انسان، نسبتبه روشهایی که بر اصلاح رفتار انسان متمرکزند، اولویت بیشتری دارد.
1ـ3. توحيدمحوری
ازآنجاکه رفتار و روابط اقتصادی مبتنیبر نگرشها، گرایشها و الگوهای رفتاری انسانها تضج مییابد، تنظیم روابط و ارائة الگوهای مطلوب در تربیت اقتصادی کارگزاران نیازمند کاربرد آموزههای توحیدی در گسترة عقاید، اخلاق و احکام شرعی است؛ یعنی تلاش کارگزار صرفاً در جهت تطبیق و تأمین خواستههای جامعه نیست؛ بلکه کنشگری او باید در چهارچوب موازین الهی باشد. امیر مؤمنان با توجیه و تحکیم باورهای دینی، پرورش وجدان، احیای ارزشهای اخلاقی و ارائة الگوی زاهدانة حکومتداری در قالب قوانین اقتصادی اسلام، در تربیت موحدانة کارگزاران کوشید؛ برای نمونه، بیان فرمودند که کارگزاران مالیاتی باید در تمامی امور، خود را نمایندة خلیفةالله معرفی کنند و باور به توحید را در تمام جزئیات رفتار خود ظهور دهند (نهجالبلاغه، نامة 25).
2ـ3. مديريت منابع
مدیریت طبق تعریف، فرایند بهكارگیری مؤثر و كارآمد منابع مادی و انسانی در برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و كنترل بر اساس نظام ارزشی و برای دستیابی به اهداف است (رضائیان، 1383، ص8). در سیرة حکومتی امیرالمؤمنین، تدابیر متعددی در زمینة مدیریت منابع مالی، طبیعی و انسانی بهکار گرفته شد که همگی در تربیت اقتصادی کارگزاران مؤثر بود. برای مثال، ایشان به عبداللهبنعباس در زمینة تخصیص بهینة بیتالمال نوشتند که درآمد را در محلهای صحیح هزینه کند و مابقی را به مرکز حکومت بفرستد تا به اهلش برسد (مجلسی، 1369، ج32، ص399). دقت نظر، بهویژه در صرفهجویی و دوری از اسراف، تا جایی بود که به رعایت فاصلة مناسب میان سطرها، حذف كلمات زاید و تیز كردن قلم در نوشتن نامهها سفارش میکردند؛ چراکه اموال مسلمانان نباید متحمل ضرر شود: «فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لا تَحْتَمِلُ الإِضْرَارَ» (صدوق، 1403ق، ج1، ص310).
راهکار رشد اقتصادی در عهدنامة مالک، بهجای تکیه بر دریافت مالیات، بر برنامهریزیهای اقتصادی، آبادانی زمینهای کشاورزی و روشهای بهینة تولید محصولات استوار است (نهجالبلاغه، نامة 53). نظام مالیاتى بدون درآمدزایى نتیجهای جز تباهی ندارد؛ چراکه خراج تنها از طریق آبادانی بهدست میآید و در غیر آن، موجب نابودی شهرها، انسانها و تزلزل پایههای حکومت میشود (نهجالبلاغه، نامة 53).
ایشان بر سامانیابی نظام مالیاتى متناسب با توان مردم و بخشودگی ضعفا تأکید داشتند. به همین جهت، توصیه کردند که اگر مردم از سنگینى مالیات یا آسیب (کمآبی یا خرابی زمین) شكایت كردند، به آنان تخفیف بده تا امورشان سامان یابد (نهجالبلاغه، نامة 53). درحالیکه منابع مالی (خمس، جزیه و خراج) در حکومت امیر مؤمنان به عللی چون جنگهای داخلی (طبری، 1403ق، ج3، ص58، 104 و 123)، سوءعملكرد خلفای پیشین و نبود فتوحات جدید وضع مطلوبی نداشت، امام افزایش زودگذر منابع مالی را بر مصالح مردم اولویت نداد.
اولویت عمران و آبادی، در تمام توصیههای ایشان دربارة تخصیص منابع مالی وجود دارد؛ برای مثال، در وصیت به امام حسن شرط میگذارند که اصل مال را حفظ و تنها از ثمرهاش انفاق كنند و هرگز نهالها را نفروشند تا تمام سرزمین زیر درختان خرما قرار گیرد (نهجالبلاغه، نامة 24). حضرت نابسامانى اقتصادى را معلول مستقیم بىتدبیرى و سوءمدیریت میدانستند (آمدی، 1370، ح5571)؛ لذا تأکیدشان بیش از میزان درآمد، بر حُسن تدبیر و برنامهریزی اصولی بود که میتواند مال اندك را رشد دهد (آمدی، 1370، ح8079). ایشان توصیة اکیدی بر وارسی دقیق و برنامهریزی مالیاتی داشتند؛ چراکه سروسامان یافتن كار خراجگزاران موجب سامانیابی کار دیگران میشود (نهجالبلاغه، نامة 53). بهبیاندیگر، مهمترین تكیهگاه مالى حكومت و ادارة جامعه، مالیات است كه با برنامهریزى صحیح و رونق اقتصادى، وضع همگان را سامان میدهد. امیر مؤمنان در جهت جذب و حفظ منابع انسانی نیز دستورهای فراوانی دارند؛ از جمله اینکه نصب کارگزاران از طریق بررسی و آزمون از میان افراد باتجربه، آبرومند و خاندانهای نیک باشد. همچنین افراد نیکوکار و بدکار هرگز در نظر حاکم یکسان نباشند تا موجب بیرغبتی نیکوکار به نیکى و تشویق بدکاران به اعمال بد نگردد (نهجالبلاغه، نامة 53).
3ـ3. نظارت
کنترل و نظارت، یكی از پنج قضیه و مفهوم كلیدی در مدیریت است (رضائیان، 1389، ص3) که ضامن حفظ و تکامل کارگزاران و پیشگیری از انحراف آنان است. این نظارت با مفهوم ارزيابي عملكرد كاركنان پیوند میخورد که از حساسترين مسائل و فرايندها در سازمان است (ر.ک: سعادت، 1383). امیر مؤمنان با توجه به گسترة وسیع حکومت اسلامی، برای مراقبت بر رفتار کارگزاران، سیستم پیچیدهای را انتخاب کردند. دقت و نظارت بر اصل انتصابات، استفاده از عیون و نظارت همگانی، از جمله مؤلفههای دستگاه نظارتی ایشان است.
حضرت در عهدنامة مالک پس از تبیین شیوة گزینش و بهکار نهادن کارگزاران بعد از آزمایش، میفرمایند: «با فرستادن مأموران مخفی راستگو کارهای آنان را تحت نظر بگیر؛ زیرا بازرسی مداوم پنهانی موجب ترغیب آنان به امانتداری و مدارا با زیردستان میشود» (نهجالبلاغه، نامة 53). نظارت سختگیرانه بر دوستان و نزدیکان، تأکید بر نظارت حضوری و غیرحضوری در شهرهای دور، و عدم اکتفاف به ناظران محلی و اعزام مأموران از مرکز، از دیگر توصیههای ایشان است (نهجالبلاغه، نامة 53). وصول گزارشهای رسمی و غیررسمی بسیاری در نهجالبلاغه ثبت شده است که در برخی به نحوة دریافت اطلاعات از مأمور («إنَّ عيني بالمغرب كتب إليّ» / نهجالبلاغه، نامة 33) یا مردم عادی («فإنّ دهاقين أهل بلدك شكوا منك» / نهجالبلاغه، نامة 19) تصریح شده و در مواردی صرفاً به اصل گزارش با عباراتی چون «بلَغني عنك» اشاره شده است (نهجالبلاغه، نامههای 3، 43، 45، 63، 70).
تکرار تفقد در عهدنامة مالک نشاندهندة حیطههای مختلف نظارتي از دستگاههاي اجرايي و مالی تا نظارت بر تولید (صنعت و کشاورزی) و سیستم توزيع و تجارت است. ایشان در نامهاى به يكى از واليان خود، ضمن اتصال نظارت زمینی به نظارت آسمانی، مىنويسند: «حساب كارهايت را براى من بفرست و بدان هرآينه حساب خدا بالاتر و مهمتر از حساب انسانهاست» (نهجالبلاغه، نامة 40)؛ یعنی علاوه بر نظارت مالی، اصل خودکنترلی کارگزاران را تقویت کردند. تأکید بر بازرسی بر بازار و مبارزه با احتکار و گرانفروشی، هم در سیرة عملی (حرانی، ۱۴۲۹ق، ص216) و هم در توصیه به کارگزاران نمود داشت و ایشان بر لزوم مبارزه با بازرگانان تنگنظر، بدمعامله، بخیل، احتكاركننده، زورگو و گرانفروش تأکید داشتند (نهجالبلاغه، نامة 53).
4ـ3. مسئوليتپذيری
امام با اصلاح نگرش کارگزاران دربارة مسئولیت و ارزشمندی کارشان، تلاش کردند تا تلقی خطیر بودن مسئولیت را به آنان القا نمایند. اگر بینش کارگزار به مسئولیت در قالب رویکرد امانتدارانه و توفیقی باارزش تنظیم شود، نوع تعامل او در قالب اغتنام فرصت خواهد بود، اما اگر نگرش او همچون طعمهای برای رسیدن به مقاصد نفسانی باشد، جز تباهی چیزی بهبار نمیآورد. امیر مؤمنان در نامههای خود به کارگزاران، به داشتن نگاه مسئولانه و دریافت متعهدانه از وظایف و ضرورت پایبندی به حدود توجه میدهند و آنان را حتی نسبتبه قطعههای زمین و چهارپایان پاسخگو میدانند (نهجالبلاغه، خطبة 167). ایشان در نامه به عامل آذربایجان یادآوری میکنند که مسئولیت تو حلقة امانتی بر گردن توست که باید نگاهبان آن باشی (نهجالبلاغه، نامة 5). همچنین به امام حسن توصیه میکنند که برای هریك از كاركنان كاری تعیین كن تا او را در همان مورد مؤاخذه كنی و آنان کارها را به یکدیگر واگذار نکنند (نهجالبلاغه، نامة 31).
5ـ3. پاسداشت حقوق
شناخت و اهتمام به حقوق متقابل، بهویژه میان کارگزاران و مردم، تکیهگاهی است که موجب تعیین حدود و مرزها و مانع از بیعدالتی و تعدی به محدودة دیگران میشود. در حکومت علوی، همه چیز بر اساس حقوقمداری پیش میرود؛ چراکه مبنای هر حقی به جعل الهی بازمیگردد (نهجالبلاغه، خطبة 167). به همین دلیل، عدم رعایت حقوق ناگواریهای بسیاری را موجب میشود (نهجالبلاغه، خطبة 216). اگر فضای حقوقمداری در جامعه بهوجود نیاید، کارگزاران به وظایف خود واقف نمیشوند و مردم بهجای مطالبهگری، بهناچار به روشهای غیرصحیح روی میآورند و با خرید حق و رفتن به مسیر باطل، موجبات نابودی آنان را پیش میآورند (نهجالبلاغه، نامة 79).
امیر مؤمنان تأکید داشتند تا ارزش زحمات کارگزاران با عدالت و بهدقت ارزشیابی شود و عملکرد افراد تحت تأثیر بزرگی و کوچکی شخصیتشان قرار نگیرد و کار خوب کسى به دیگرى نسبت داده نشود (نهجالبلاغه، نامة 53). ایشان حقوقمداری را سرمشق کارگزاران در ادارة امور قرار داده بودند و تا زمانی که خود، حقوق کارگزاران را پرداخت نمیکردند، انتظار ادای حقوق از سوی آنان نداشت (نهجالبلاغه، نامة 43). حضرت برای کاهش سختیهای رعایت حقوق و ترویج روحیة حقوقمداری، به برکات صبر بر حقوق، بهویژه در کسب مکارم دنیا و فضایل آخرت، اشاره میکردند (نهجالبلاغه، خطبة 142).
6ـ3. فسادستيزی
عدالت، از محوریترین اصول تربیتی امیر مؤمنان است؛ چراکه محکمترین اساس در نظام اجتماعی (آمدی، 1370، ج3، ص374) و مبنای قوام عالم است (مجلسی، 1369، ج78، ص83). ازاینرو به مالک سفارش میکنند که امور خود را بر اساس رعایت حق و شمول عدالت اولویت دهد (نهجالبلاغه، نامة 53) و به کارگزار دیگری تذکر میدهند که مردم در نزد او یکسان تعریف شوند و هوای نفس مانع از تحقق عدالت نشود (نهجالبلاغه، نامة 59). اقدامات حضرت در تقسیم عادلانة سرانة بیتالمال و عدم انظلام، سبب الگودهی به کارگزاران میشد؛ چراکه آنان میدیدند حضرت به خود اجازه نمیدهد که حق کسی را غصب کند (نهجالبلاغه، حکمت 224).
در جایجای نهجالبلاغه، رهنمود و سیاستی در زمینة مبارزه با فساد اقتصادی وجود دارد. این رویکرد، گاهی بهصورت برخورد قاطع با امتیازطلبیهای نابجا، همچون اعلام بازپسگیری اموال نامشروع در روز دوم بیعت، ظهور میکرد (نهجالبلاغه، نامة 53)، گاهی در قالب توبیخ كارگزاری بود كه دعوت ثروتمندان را پذیرفته (نهجالبلاغه، نامة 45) یا اطرافیانش از بیتالمال سوءاستفاده كرده بودند (نهجالبلاغه، نامة 43) و گاهی در اعتراض به فردی بود که طلب بیش از حق داشت (ابنابیالحدید، 1337، ج2، ص200). امیر مؤمنان در سیرة حکومتی خود با نظارت كامل و احیای مراقبت درونی کارگزاران، به این مسائل خاتمه بخشید (کلینی، 1369، ج15، ص316).
7ـ3. توجه به محرومان و سادهزيستی
یکی از توصیههای مؤکد امیر مؤمنان، شناسایی و رسیدگی به مستضعفان و مسئلة تأمین اجتماعی است. ایشان دستور دادند که بخشى از بیتالمال و غلة زمینهاى غنیمتى هر شهر به طبقات محروم اختصاص یابد؛ افراد موثقی مأمور رسیدگی به آنان شوند و حاکمان همواره به فکر رفع مشکلاتشان باشند (نهجالبلاغه، نامة 53). تخصیص سهمی از درآمد سرانة نظام، گامی در راستای برپایی رفع فاصلة طبقاتی است. ایشان علاوه بر عطف نگاه کارگزاران به حل مشکلات محرومان، توجه جدی به سادهزیستی حاکمان داشت؛ چراکه «خداوند بر حاکمان واجب کرده است که بهعنوان پیشواى خلق، در خوراك و پوشاك مانند مردم ناتوان عمل كنند تا فقیر به سیرة فقیرانه ایشان تأسى کند و ثروتمند بهوسیلة ثروتش طغیان نکند» (نهجالبلاغه، نامة 45).
8ـ3. ترجيح مصالح عوام
از منظر امیرالمؤمنین، محبوبترین کارها در نزد کارگزار حکومتی باید رعایت حق، شمول بیشتر عدالت و رضایت مردم باشد. ایشان با ترجیح رضایت عامه و اکثریت مردم بر خواص و اقلیت پرنفوذ، تأکید میکنند که هزینة خواص بر والى از نظر مخارج زندگى و سطح توقعات و خواستهها، سنگینتر از عوام است؛ اما از سوی دیگر بههنگام بروز مشکلات، کمیارىترند؛ ازاینرو نقطة توجه و اهتمام حاکم باید به عموم مردم باشد که ستون دین و رکن اصلی جامعهاند (نهجالبلاغه، نامة 53). بنابراین کارگزاری که متصدی امور عامه است، باید مصالح عامه را بر منافع خواص، حقوق عمومی را بر حقوق فردی، و خشنودی اكثریت را بر خرسندی اقلیت ترجیح دهد.
9ـ3. آزادی
امیرالمؤمنین در وصیت خود به امام حسن با این تعبیر که «تمامی انسانها بهطور یکسان آزاد بهدنیا آمدهاند» (کلینی، 1369، ج8، ص69)، به دو بعد آزادی تکوینی و تشریعی اشاره میفرمایند (مجلسی، 1369، ج74، ص216). ایشان ضمن بهرسمیت شناختن اصل آزادی و حق انتخاب مردم در حکومت، تأکید فرمودند که هیچگاه شما را به آنچه دوست ندارید، مجبور نمیکنم (نهجالبلاغه، خطبة 208). ایشان نسبتبه خودکامگی و سلطهگری کارگزاران هشدار میدهند: «نگویند من اکنون بر آنان مسلطم؛ از من فرمان دادن و از ایشان اطاعت کردن؛ زیرا این کار دل را سیاه و دین را پژمرده میکند» (نهجالبلاغه، نامة 53) و در نهایت، موجب هلاکت فرد مستبد میشود (نهجالبلاغه، حکمت 161). حضرت اصل آزادی اقتصادی (در محدودة شرع) را در ارتباط با کارگزاران، مردم و روابط میان آنان اعمال کردند؛ برای مثال، در منطقة قرظةبنکعب قنات مخروبهای وجود داشت که با احیای آن و رونق کشاورزی و آبادانی، درآمدهای مردم و مالیات افزایش مییافت. امیر مؤمنان در نامهای به او نوشتند:
عدهای از مردم ايالت تو نزد من آمدند و از من خواستند به تو نامه بنويسم تا مردم را به بازسازی نهر واداری؛ ولی من کسی را به کاری که مايل نيست، مجبور نمیکنم. مسئله را با مردم در ميان بگذار و کسانی را که با اشتياق از بازسازی نهر استقبال کردند، بهکار گير و پس از بازسازی، منافع فقط از آن کسانی است که در تعمير مشارکت کردهاند (بلاذری، 1417ق، ص390).
طبیعی است که این اصل بر اساس مصالح و مفاسد، حدود و ثغوری دارد و کارگزار باید بهگونهای تربیت شود که از آزادی بهعنوان یک ارزش پاسداری کند، اما حفظ این امر نباید بهبهای استمرار بیعدالتیها تمام شود. امیر مؤمنان به همین جهت بر كالاى كسى قیمتگذارى نكرد؛ لكن در برخورد با گرانفروشان فرمودند: «یا آنگونه كه مردم مىفروشند بفروش یا از بازار بیرون برو» (مفید، 1378ق، ج۲، ص۳۶).
10ـ3. اعتدال
اعتدال، اصلی ثابت در سیرة اقتصادی و اجتماعی و تربیتی امیر مؤمنان بود و ایشان کارگزاران را به دوری از افراط و تفریط و نزدیکی به منطق وحی و سیرة نبوی فرامیخواندند تا در همة زمینهها میانهرو باشند (نهجالبلاغه، نامة 21). ایشان خود را تکیهگاه میانهروی (النُّمْرُقَهُ الْوُسْطَى) معرفی کردند که عقبماندگان و سبقتگرفتگان باید خود را به ایشان بازگردانند (نهجالبلاغه، حکمت 109). وقتی کشاورزی غیرمسلمان از یکی از والیان ایشان شکایت کرد، حضرت با توصیه به اعتدال در رسیدن به مقاصد مدیریتی فرمودند که این افراد نه شایستة نزدیک شدن هستند (چون مشرکاند) و نه سزاوار بدرفتاری (چراکه همپیمانیم). بنابراین با رفتاری میان شدت و نرمش با آنها برخورد کن (نهجالبلاغه، نامة 19). رهنمودهای اقتصادی امیرالمؤمنین نیز دو سوی افراط و تفریط را شامل میشد و ایشان تأکید داشتند که کارگزاران و نزدیکانشان با رویکرد میانهروی، از اسراف بپرهیزند (نهجالبلاغه، نامة 52) و در امور معاش مقتصد باشند (مجلسی، 1369، ج71، ص214).
11ـ3. صبر و فرصتدهی
تربیت، امری زمانبر است و تا زمانی که شخص نخواهد، محقق نمیشود. ازاینرو امیر مؤمنان در رفتارهای تربیتی خود، بهویژه در مواردی که کارگزاران دچار خیانت در اموال شده بودند، راه بازگشت را فراهم میکردند و اگر آنها تصمیم به بازگشت نداشتند، برخورد مقتضی صورت میگرفت؛ برای مثال، به برخی مهلت بازگرداندن اموال داد (نهجالبلاغه، نامة 41). ایشان که در طی 25 سال انزوای سیاسی آزمون صبر را طی کرده بود، در دستورالعملهای حکومتی کارگزاران را به بردباری با مردم فراخواندند (نهجالبلاغه، نامة 51) و به افراد کمصبر توصیه کردند که خود را به بردباری وادارند تا بهتدریج صبور شوند (نهجالبلاغه، حکمت 207).
12ـ3. تقدم عمل بر گفتار
امیر مؤمنان فرمودند: «هرکسی که خود را برای مردم امام قرار دهد، باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خویش بپردازد و پیش از آنکه به زبانش تربیت کند، با رفتار خود تربیت نماید» (نهجالبلاغه، حکمت 73). این کلام چند نکته دارد: نخست آنکه هرکسی میخواهد کارگزار باشد، باید مقدمات آن، از جمله خودسازی را انجام دهد؛ نکتة دوم تقدم «تربیت به سیرت» بر گفتار است. «تأدیب به سیرت» یعنی کارگزار با اخلاق و رفتارش به اصلاح دیگران بپردازد و بعد از آن به تربیت زبانی روی آورد. بنابراین در تربیت، زبان کالبدی و رفتاری مؤثرتر از زبان گفتاری است (ر.ک: قراملکی، 1389، ص49). سیرة امیرالمؤمنین الگوی عملیاتی و عینی از زمامدار خدامحور، عادل، متقی، حقوقمدار، مسئولیتپذیر و سادهزیست را برای کارگزاران جلوهگر ساخته بود و آن حضرت هرگز چیزی را که خود عمل نمیکرد، به دیگران نمیفرمود (نهجالبلاغه، خطبة 175).
نتيجهگيری
چهارچوب تربیت اقتصادی اسلام مبتنیبر ارزشگرایی آرمانی نیست؛ چراکه حرکت جامعه بهسمت توسعة اقتصادی، بیش از بهرهگیری از فناوریهای برتر، رهاورد جهانبینیها و رفتارهای انسان است. از جنبههای مغفول در کلام و سیرة امیر مؤمنان، الگوی تربیت اقتصادی علوی است که علاوه بر کاربست تجارب عقلانی بشر، بهدنبال تحقق اهداف شناختی، گرایشی و رفتاری در زمینة اقتصاد متناسب با نظام تشریع، ارزشهای اسلامی و سنتهای بومی است. در این تحقیق با تحلیل کلام امیر مؤمنان، اهدافی چون توانمندسازی مدیریتی، پرورش روحیة امانتداری و رشد متوازن شخصیتی شناسایی شد که با پرورش فکری و معنوی و ارتقای توانمندیهای مدیریتی و اقتصادی حاصل میشود. مبانی تربیت اقتصادی ایشان نیز در چهار محور خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی و ارزششناسی سامان یافت و اصول تربیتی توحیدمحوری، مدیریت منابع، نظارت و کنترل، مسئولیتپذیری، پاسداشت حقوق، عدالتخواهی و فسادستیزی، توجه به محرومان و سادهزیستی، ترجیح مصالح عوام بر خواص، آزادی، اعتدال، صبر و فرصتدهی، و تقدم عمل بر گفتار استخراج گردید و تأثیر آنها تبیین شد. در چهارچوب این مبانی، اصول و زیرساختها، میتوان روشهای عملیاتی در تربیت اقتصادی حاکمان طرحریزی کرد که در شرایط امروز جامعه نیز کارآمد باشد.
- نهجالبلاغه (1384). ترجمة جعفر شهیدی. تهران: علمی و فرهنگی.
- نهجالبلاغه (1412ق). تحقیق: صبحی صالح. قم: دارالهجره.
- آمدی، عبدالواحد بن محمد (1370). غررالحکم و دررالکلم. ترجمة محمدعلی انصاری. تهران: بینا.
- ابنابیالحدید، عزالدین ابوحامد (1337). شرح نهجالبلاغه. قم: مکتبة آیتالله المرعشی النجفی.
- ابنمنظور، محمد بن مکرم (1414ق). لسان العرب. الطبعة الثالثة. بیروت: دارالفکر.
- ابوعبید، قاسم بن سلام (1395ق). الاموال، بیروت: دارالفکر.
- باقری، خسرو (1380). نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی. تهران: مدرسه.
- بلاذری، احمد بن یحیی (1417ق). انساب الاشراف. بیروت: دارالفکر.
- پیغامی، عادل و تورانی، حیدر (1390). نقش برنامۀ درسی اقتصاد در برنامۀ تعلیم و تربیت رسمی و عمومی دنیا. نوآوریهای آموزشی، 10(37)، 31-52.
- توسلی، طیبه (1392). تربیت دینی، تربیت زمینهساز، تربیت سکولار. مشرق موعود، 7(26)، 143-164.
- جوادی آملی، عبدالله (1367). کرامت در قرآن. تهران: نشر فرهنگی رجا.
- حر عاملی، محمد بن حسن (1412ق). وسائل الشیعه. قم: مؤسسة آل البیت لاحیاء لتراث.
- ابنشعبۀ حرانی، حسن بن علی (۱۴۲۹ق). تحف العقول عن آلالرسول(ص)، بیروت: منشورات الفجر.
- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه (1386). فلسفة تعلیم و تربیت اسلامی. تهران: سمت.
- دلشاد تهرانی، مصطفی (1390). تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهجالبلاغه. تهران: دریا.
- ذاکری، علیاکبر (1386). سیمای کارگزاران علیبنابیطالب امیرالمؤمنین(ع). قم: بوستان کتاب.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۶ق). مفردات الفاظ القرآن. بیروت: الدارالشامیه.
- رضائیان، علی (1383). مبانی سازمان و مدیریت. تهران: سمت.
- سعادت، اسفندیار (1383). مدیریت منابع انسانی. تهران: سمت.
- شکوهی، غلامحسین (1376). تعلیم و تربیت و مراحل آن، مشهد: آستان قدس رضوی.
- صدوق، محمد بن علی (1403ق). الخصال. قم: جامعة مدرسین.
- طبری، محمد بن جریر (1403ق). تاریخ الأمم و الملوک. لبنان: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
- عاملی، جعفر مرتضی (۱۴۰۸ق). السوق فی ظل الدولة الاسلامیة. بیروت: الدارالاسلامیه.
- فرامرز قراملکی، احد (1389). بنیان اخلاقی اصل تقدم تربیت خویش بر تربیت دیگران. پژوهشهای نهجالبلاغه، 10(30)، 57-41.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1369). الکافی. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- مجلسی، محمدتقی (1369). بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع). تهران: اسلامیه.
- مطهری، مرتضی (1381). مجموعه آثار. تهران: صدرا.
- مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1378ق). الامالى. تصحیح: علیاکبر غفارى. بیروت: دارالتیار الجدید، دارالمرتضى.
- Becker, William; Greene, William and Sherwin, Rosen (1990). Research on High School Economic Education. Vol. 80, No. 2.
- Happ, R.; Troitschanskaia, O. & M. Förster (2018). How prior economic education infuences beginning university students’ knowledge of economics. Train, 10 (5), 2ـ20.
- Ilhan, Ozturk, The role of education in economic development: a theoretical perspective, Journal of Rural Development and Administration, Volume XXXIII, No. 1, Winter 2001, pp. 39-47.
- Pühringer, S. & L. Bäuerle (2018). What economics education is missing: The real world internationali. Journal of Social Economics Emerald Publishing Limited, 35 (4), 241ـ249.
- Salemi, M. K. & Siegfried, J. J (1999). The state of economics education. American Economic Review, 89 (2), 355–361.
- Sochio, T. & G. Lakatos (2010). Economic education in the contemporary world. Quarterly Journal of Economic Knowledge, 85(10), 111ـ031.