اسلام و پژوهش‌های تربیتی، سال نهم، شماره دوم، پیاپی 18، پاییز و زمستان 1396، صفحات 79-96

    بازنمایی اتوپیا در انیمیشن‌های کودکانه با تأکید بر مفاهیم هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ زینب نادری / دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه شهید باهنر کرمان / znbnaderi@gmail.com
    سیدحمیدرضا علوی / استاد دانشگاه شهید باهنر کرمان / hralavi@uk.ac.ir
    مراد یاری دهنوی / استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه شهید باهنر کرمان / myaridehnavi@uk.ac.ir
    چکیده: 
    شرکت های بزرگ انیمیشن سازی که دفاتر مرکزی آنها در آمریکا مستقرند، در تولیدات خود مسائل مختلفی را دستمایه داستان ها قرار می دهند که اغلب در حوزه فلسفه قابل تعریف و بررسی اند. یکی از این مفاهیم کلیدی، آرمان شهر و آرزوی به زیستن نسل بشری است. این مقاله با نگاهی موشکافانه، دو انیمیشن «آپ ـ Up» و «مورچه ای به نام زی ـ Antz» را از دو کمپانی معروف انتخاب کرده و با استفاده از روش تحلیل محتوا به بررسی اتوپیا و آرمان شهر در آنها پرداخته است و دیدگاه های آنها را در سه بخش هستی شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی مورد نقد و تحلیل قرار داده است؛ آنگاه مدینه فاضله اسلامی و خصوصیات آن را به عنوان جامعه مورد نظر معرفی نموده است. نتایج، بیانگر تفاوت بنیادی اندیشه های مطرح شده در دو انیمیشن و اندیشه های اسلامی است؛ چراکه در دو انیمیشن که مبتنی بر اندیشه های غربی است، دیدگاه های اومانیستی، مادی گرایی و لیبرالی مطرح اند؛ در حالی که مدینه فاضله مدنظر اسلام، بر پایه خدامحوری و کمالات انسانی است. ازاین رو لازم است در تولید و پخش این انیمیشن ها در این زمینه دقت لازم صورت گیرد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Representation of Utopia in Childish Animations, Emphasizing the Concepts in Ontology, Anthropology, and Aesthetics
    Abstract: 
    In their production, the major animation companies that have their central offices in the United States depict a variety of issues in their stories that can often be defined and studied in the field of philosophy. One of these key concepts is the utopia and the desire of human race to live in it. This paper has meticulously selected two animations "Up" and "Ant Z" from two famous companies, used content analysis to study utopia in them, and reviewed their perspectives in ontology, anthropology, and aesthetics sections; then, the Islamic utopia and its characteristics have been introduced as the target society. The results show fundamental difference between the ideas expressed in the two animations and Islamic thoughts; the two animations which are based on Western ideas suggest humanistic, materialistic and liberal views; whereas the Islamic utopia is based on theism and human perfections. Therefore, it is necessary to pay more attention to the production and broadcast of the animations in this field
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

      1. مقدمه

    در عصر کنوني که عصر ارتباطات و فناوري است، تلويزيون در دسترس همگان قرار گرفته و دست‌كم نيم قرن است که در زندگي انسان‌ها جاي خود را باز کرده است. از آن زمان که تلويزيون به‌عنوان رسانه‌اي جمعي در دسترس همگان قرار گرفت، توليد فيلم‌ها، سريال‌ها و کارتون‌ها در جهت سرگرمي خانواده‌ها و کودکان پا به عرصه وجود گذاشت. محصولات توليدي در سطح داخل ايران و خارج از مرزها، در حوزه‌ها و عرصه‌هاي مختلفي از زندگي اجتماعي، طنز، دراماتيک و... قابل تعريف بودند. بنا به ادعاي کلنر فرهنگ تلويزيون به نيروي مسلط جامعه‌پذيري تبديل شده است و تصاوير و شخصيت‌هاي تلويزيوني به مثابه سازندگان سلايق، ارزش و تفکر، تا حد زيادي جاي خانواده‌ها، مدارس و نهادهاي مذهبي را گرفته‌اند و صورت‌هاي جديدي از هويت‌يابي و تصاوير ملازم با آن را در خصوص سبک زندگي، مد و رفتار شکل داده‌اند (كلنر، 2005، ص17).

    «در وراي همه توليد‌هاي بشري که پا به عرصه وجود مي‌گذارند، بي‌گمان انديشه‌اي را مي‌توان جست. انديشه آنگاه که سامان مي‌يابد و به پاسخگويي چيستي‌ها مي‌پردازد، فلسفه‌اي شکل گرفته است. فيلم و سينما نيز به مثابه يکي از توليدهاي انديشه بشري نمي‌تواند از حوزه تفکر سامان‌مند و پرسش‌گر بشري به دور باشد» (محبيان، 1390، ص21). بشر از ديرباز در جست‌وجوي راهي براي تحقق بخشيدن به آفريده‌هاي فکري و رؤياهاي خود بوده و هنر وسيله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي است که او در طول تاريخ آن را براي اين نياز اساسي برگزيد. بعدها حرکت، صدا، رنگ، حجم و هر آنچه را كه آن را باورپذيرتر مي‌کرد، به کار گرفت. اين حس کمال‌طلبي در خلاقيت، تا جايي پيش رفت که لازم ديد تمامي هنرها، اعم از ادبيات، موسيقي، تئاتر، نقاشي و.... را کنار هم جمع کند تا بتواند دنياي شگفت‌انگيز را در جايي خارج از ذهن خلاق خود و ديگران ارائه دهد. اين همان انيميشن است که برآيند تمامي هنرهاست و همواره جوابگوي قدرت خلاقيت و احساسات بي‌پايان آدمي بوده است. اکثريت مردم هنر را جداي از علم تلقي مي‌کنند؛ اما حقيقت اين است که يک شاهکار، حاصل تعادل بين علم و هنر است. آثار هنري و فيلمسازي در دنياي حرفه‌اي، بستر احساساتي‌اند که اگر بر پايه علم و مطالعه استوار نبودند، تأثيرات مورد نظر را بر مخاطب نداشتند (هان، 1392). کودکان به‌عنوان قشري از جامعه، تحت آموزش و تربيت مستقيم و اغلب غيرمستقيم انيميشن‌ها و برنامه‌هاي کودکانه قرار مي‌گيرند. يکي از محبوب‌ترين برنامه‌هاي کودکان، فيلم‌هاي پويانمايي (انيميشن) است. کودکان عاشق برنامه‌هاي انيميشني‌اند؛ اين مفروض که جهان ما بر پايه فرايندهاي ذهني‌اي است که در دوره خردسالي شکل مي‌گيرند، اهميت مطالعه ابزارهاي فرهنگي آموزش کودکان را آشکار مي‌سازد. به‌ويژه اينکه بنا به گفته عباسي (1392) دنياي آموزش و تربيت در حال پيشروي به سوي مفهوم «edutainment» و «scientainment» به معناي تربيت با تفريح و آموزش با تفريح مي‌باشد که در اين روش، افراد مبحث تربيتي و آموزشي مورد نظر را توسط انيميشن، فيلم سينمايي و… ـ که نوعي پديده تفريحي محسوب مي‌شوند ـ فرا مي‌گيرند.

    در سال‌هاي گذشته و اخير، در بسياري از برنامه‌ها و کارتون‌ها، شاهد تلاش براي به تصوير کشاندن شهري آرماني که در آن تمام انسان‌ها در صلح و آرامش زندگي مي‌كنند و تمام امکانات رفاهي در آن مکان براي افراد فراهم است، بوده و هستيم. شهري که آدمي به نوعي با توصيفاتي که از آن مي‌شود، آرزوي دستيابي به آن را دارد و در جست‌وجوي يافتن آن است. انيميشن‌ها از اين مسئله غافل نبوده‌اند و در آثار پويانمايي شرکت‌هاي بزرگ انيميشن‌سازي آثار قابل توجهي به اين موضوع اختصاص يافته است.

    ريشه چنين ديدگاهي را مي‌توان در رؤياي آدمي جست؛ چراکه انسان در طول تاريخ، هيچ‌گاه از انديشه و رؤياي زندگي نيکو همراه با آرامش و رفاه غافل نبوده و نگاه او همواره براي يافتن آينده‌اي بهتر و سامان‌يافته‌تر دوخته شده است؛ گرچه هنوز در ايجاد چنان زندگي مطلوب و ايدئال خود موفقيتي نداشته است. با توجه به همين ديدگاه است که انديشمندان فلسفه در اثرات خود به چنين زندگي‌اي اشاره دارند و از آن تحت عناوين مختلف، مانند مدينه فاضله، اتوپيا، بهشت و آرمان‌شهر نام مي‌برند. آرمان‌شهرگرايي و اتوپيا از مفاهيمي به‌شمار مي‌روند که همواره با تولد انديشه در آدمي همزاد است. انديشه‌ورزان بسياري به تدوين آرمان‌شهر و بيان عصر طلايي و مطلوب خويش پرداخته‌اند. در بسياري از اين آرمان‌شهرها مفاهيم مشترکي مانند عدالت‌محوري، قانون‌مداري و انسجام همگاني وجود دارد و فقط در خصوصيات و جزئيات است که با هم تفاوت مي‌يابند (محمدي منفرد، 1387، ص36). هر يك از فيلسوفان، طرحي جداگانه براي جامعه آرماني تدوين و ارائه كرده است؛ ولي در ميان كهن‌ترين معماران جامعه آرماني، نام افلاطون از همه مشهورتر است. وي در سرتاسر رساله جمهوري، طرح «مدينه فاضله» خويش را عرضه كرده است. بعد از او در جهان اسلام، دانشوران و انديشمندان بسياري، از جمله فارابي در كتاب آراء اهل المدينه الفاضله و... به تصوير جامعه‌هاي آرماني خود پرداختند. در دنياي مسيحيت نيز انبوهي از نويسندگان به اين كار اقدام كرده‌اند. آگوستين در شهر خدا، توماس مور در ناكجاآباد، فرانسيس بيكن در آتلانتيس نو و... (مصباح يزدي، 1372، ص411).

    با توجه به آنچه گذشت، اتوپيا از جمله مقولات فلسفي و مربوط به عالم فلسفه است. خط تعليق اصلي در تعدادي از انيميشن‌ها نيز حول اين مسئله مي‌گردد؛ که نشانگر اهميت و توجه برنامه‌ريزان تربيت کودکان در اين زمينه است. شرکت‌هاي بزرگ انيميشن‌سازي نيز از اين مسئله غافل نبوده و در آثار خود به اين مسئله پرداخته‌اند. شرکت‌هايي که از چندين دانشمند، فيلسوف و روان‌شناس در جهت تدوين برنامه‌هاي خود بهره مي‌گيرند و به نحوي هوشمندانه مفاهيم را در قالب جذاب‌ترين شکل آن به مخاطبان خود ـ که کودکان و گاه بزرگسالان‌اند ـ ارائه مي‌دهند.

    ازاين‌رو، در مطالعه حاضر«انيميشن‌هاي کودکانه» به مثابه متن در نظر گرفته شده‌اند و از طريق تحليل متون، به بررسي مفهوم اتوپيا در دو نمونه منتخب از انيميشن‌ها ـ که هدف اصلي در هر دوي آنها دستيابي به اتوپياست ـ پرداخته خواهد شد. در زمينه اتوپيا چند پرسش اساسي مطرح است که عبارت‌اند از چيستي اتوپيا و اينکه اتوپيا داراي چه تعريفي در انيميشن است و چه کسي مناسبات آن را رقم مي‌زند؟ اين پرسش در حوزه هستي‌شناسي بررسي خواهد شد. مسئله دوم، مربوط به انسان يا انسان‌هايي است که تحقق اتوپيا را ميسر مي‌سازند و اينکه اين افراد داراي چه خط و مشي فکري‌اند؟ اين مسئله در حوزه انسان‌شناسي بررسي مي‌شود. در آخر، ارزش‌هاي حاکم بر اتوپياست که در حوزه ارزش‌شناسي بررسي مي‌گردد. در اين راستا دو انيميشن «مورچه‌اي به نام زيAnt z(1998)»، «آپ Up (2009) » ـ که هر کدام در فاصله‌هاي زماني متفاوت و توسط دو شرکت متفاوت انيميشن‌سازي مستقر در آمريکا اکران شده‌اند و چندين بار از طريق شبکه پويا و ساير شبکه‌هاي سيماي اسلامي به نمايش درآمده اند ـ بررسي مي‌شوند. از اتوپيا، تحت عناوين متفاوت در هر يک از آنها ياد شده است. به نوعي خط تعليق اصلي در اين انيميشن‌ها همان دستيابي به اتوپياست که مورد بررسي و کنکاش قرار مي‌گيرند.

    مفهوم «بازنمايي» که در اين مقاله به کار رفته است، در مطالعات مربوط به رسانه‌هاي جديد مانند تلويزيون و سينما، جنبه‌اي محوري دارد. اين مفهوم با تلاش‌هايي که براي ترسيم واقعيت صورت مي‌گيرد، رابطه تنگاتنگ دارد. بازنمايي «عبارت است از کاربرد زبان، نشانه‌ها و تصاوير، که نماينده يا معرفي چيزها هستند» (هال، 1391، ص31). جريان مداوم و مکرر بازنمايي رسانه‌ها از جهان واقع، به طرز قوي بر ادراکات و کنش‌هاي مخاطبان تأثير مي‌گذارد؛ زيرا براي آنان فرض بر اين است که اين بازنمايي‌ها با واقعيت هماهنگ است.

      1. روش‌شناسي

    در اين تحقيق از روش کتابخانه‌اي براي جمع‌آوري اطلاعات استفاده شده و آنگاه با روش توصيفي و تحليل مفهومي و مضموني، انيميشن‌ها از ديدگاه فلسفي مورد بررسي و نقد قرار گرفته‌اند. مبناي انتخاب دو انيميشن «آپ» و «زي» نمايش آنها از شبکه پويا و دربرداشتن مفهوم اتوپيا در اين دو نمونه مورد بررسي مي‌باشد. بعد از گردآوري اطلاعات، نقدي بر آنها منطبق بر نظريات اسلامي صورت خواهد گرفت.

        1. مباني نظري

    انيميشن يا پويانمايي را مي‌توان تصوير‌سازي زيبا وجذاب از تلفيقِ ميان خيال و واقعيت، گذشته و آينده، تقابل رؤياها و برخورد آن با موانع تحقق و درآميختگي هر چيزي با چيز ديگري که داراي شکل و معنا باشد، دانست. فيلم‌هاي انيميشن حاصل جمع همه فانتزي (تخيل) موجود و نهفته در دنياي اسباب‌بازي‌ها، افسانه‌ها و داستان‌هاي تخيلي، خواب‌ها و رؤياهاي بشري در اشکال مختلف آن است؛ خواه رؤياي انسان‌هاي اوليه باشد، خواه رؤياي مخترعان و انديشمندان (ده صوفياني، 1377).

    با نگاهي به شرکت‌هاي سازنده انيميشن‌ها، سريال‌ها، آثار سينمايي و توليدات فرهنگي، مشاهده مي‌کنيم که آمريکا دارنده قوي‌ترين سيستم‌هاي رسانه‌اي است و در القاي انديشه‌هاي خود از اين طريق، بودجه‌هاي هنگفتي را صرف توليدات فرهنگي خود مي‌کند؛ زيرا به خوبي دريافته است که اين آثار رسانه‌اي به‌عنوان اثرگذارترين ابزارآلات فرهنگي در جهت اهداف و اشاعه فرهنگ خود مي‌باشند و در اين زمينه نقش پررنگي را ايفا مي‌کنند. در اين راستا، انيميشن به‌عنوان ابزاري سرگرم‌کننده و پرطرفدار که مخاطبان زيادي را به خود جذب کرده، از بالاترين ظرفيت براي شکل دادن به فرهنگ عمومي يک جامعه برخوردار است. ازاين‌رو سالانه کمپاني‌هاي نامي و مشهور آمريکايي با ساخت تعداد قابل‌توجهي انيميشن، در راستاي اجراي رسالت جهاني‌سازي گام مهمي را برمي‌دارند و مفاهيم متعددي در توليدات خود به تصوير مي‌کشند که اتوپيا از مفاهيمي است که در توليدات انيميشني توجه ويژه‌اي به آن شده است. ازاين‌رو لازم است درباره اين واژه و ديدگاه‌هايي که در اين زمينه وجود دارد، شناخت حاصل نمود.

    واژه Utopia در اصل يوناني و از دو کلمه «ou» به‌معناي «بي» و «Topos» به‌معناي «مکان» گرفته شده است. در زبان فارسي اين کلمه را به «جايي که وجود ندارد» يا ناکجاآباد، آرمان‌شهر، مدينه فاضله و جامعه فاضله معنا مي‌کنند؛ لذا ريشه اتوپيا به فلسفه کلاسيک در يونان باستان مي‌رسد و اساساً واژه‌اي در وادي فلسفه است (تامس مور، 1385). در واقع، نخستين بار افلاطون ۲۵۰۰ سال قبل در يونان در کتاب جمهور خود يک اتوپيا يا مدينه فاضله را مطرح کرد. وي در انديشه خود، طرح يک جامعه‌ را آرماني که در عصر او وجود نداشت، ارائه نمود. همچنين در کتاب ديگري، از يک شهر گمشده ياد مي‌کند به نام آتلانتيس. آتلانتيس جزيره گمشده‌اي است که سرزمين خوبي‌ها بوده است و عملاً بشر ترغيب مي‌شود تا براي يافتن آن به جست‌وجو بپردازد.

    به طور کلي‌ اتوپيا را شهرهاي آرماني و سرزمين‌هاي خيالي مي‌گويند که تاکنون در تاريخ محقق نشده است و تنها به‌صورت خيالي در اذهان وجود دارد؛ و در نتيجه، اغلب از نظر جامعه‌شناسان، تنها ارزش ادبي دارند و در واقعيت نمي‌گنجند (محمدي منفرد، 1387). آرمان‌شهر که در زبان‌هاي غربي utopia ناميده مي‌شود نيز براي نخستين بار توسط تامس مور در سال ۱۵۱۶م در کتابي به همان عنوان به کار گرفته شد. چنان‌که گفته شد، پيش‌تر مفهوم‌هاي مشابهي از اين واژه در آراي فلاسفه يونان باستان (افلاطون و ارسطو) عرضه شده و در فلسفه اسلامي از آن به‌عنوان «مدينه فاضله» ياد شده است. آرمان‌شهرخواهي (Utopianism) عبارت است از دلبستگي به ايجاد يا خيال‌پردازي درباره يک نظم اجتماعي آرماني. از روزگار افلاطون تاکنون، بسياري از نويسندگان طرح جامعه‌هاي آرماني ريخته‌اند و همچنين بسياري از گروه‌هاي ديني و بهبودخواهان سياسي در اروپا کوشش‌هايي براي برپا کردن جامعه‌هاي آرماني کرده‌اند (آشوري، 1387، ص19)؛ اما با توجه به نوشته‌هاي موجود مي‌توان استدلال نمود نخستين متفکري که انديشه آرماني را بر برهان عقلي استوار کرد، افلاطون فيلسوف يوناني بود. کتاب جمهوري او با بحث براي يافتن مفهوم درست عدالت آغاز مي‌شود و در روندي منطقي و در جست‌وجوي يافتن عدالت، جامعه‌اي آرماني را پي‌ريزي مي‌کند (اصيل، 1371، ص16).

    اما ارائه جامعه‌اي آرماني، محدود به جمهور افلاطون نمي‌شود، بلکه پس از دوره مياني، افرادي نظير سر توماس مور يا قديس توماس مور، با ارائه کتاب ناکجاآباد بين سال‌هاي ۱۵۱۵ـ۱۵۱۶م و ظاهراً تحت تاثير جمهور افلاطون به شرح کشوري فرضي به نام آبراکسا پرداخته و جامعه مورد نظر خود را در آنجا ارائه کرده است. يا فرد ديگري به نام جيوواني دومينيکو توماسو کامپانلا، در سال ۱۶۰۲م نيز با ارائه شهر خورشيد و با اعتقاد به ستاره‌شناسي به‌عنوان بنياد علم، جامعه آرماني خود را ارائه کرد.

    اصيل(1371) اتوپيا را جهاني خيالي و فراسوي واقعيت مي‌داند که دورنمايي وسوسه‌انگيز از جهان آرزوها و آمال انساني است. گروهي آن را سرگرمي روشن‌فکرانه‌اي مي‌دانند که دورنماهايي بس زيبا را فراديد آدمي مي‌نهد؛ اما سرابي در برهوت يا خوابي بي‌تعبير است. برخي نيز آن را نقابي فريبنده بر چهره جباريتي سرکوب‌گر مي‌دانند. با اين وجود، نبايد تصاوير ارائه شده از سوي انديشمندان در باب مدينه فاضله را خيال‌پردازي محض انگاشت؛ بلکه اين آرمان‌شهرها بازتاب شرايط عيني جامعه‌اند.

    با توجه به نظرياتي که مطرح شد، در واقع مي‌توان چنين ادعا نمود که هدف از نظريات فلسفي و فيلسوف، در حقيقت رسيدن به طرح جامعه آرماني يا اتوپيا بايد باشد. اگرچه بسياري از فلاسفه به‌طور مستقيم به شرح مدينه فاضله يا آرمان‌شهر نپرداخته‌اند، اما اتوپياگرايي، ميوه تفکر فلسفي است. يک فيلسوف، با نقد علم و تربيت و اخلاق و سياست و هنر و… در جامعه کنوني، به‌نوعي ماکت و مدلي از جامعه آرماني مورد نظر خود را به‌عنوان جايگزين وضع موجود ارائه مي‌کند، که همان اتوپياي اوست. در واقع، فلسفه منهاي اتوپيا، فلسفه ابتر است. بنابراين، اتوپيانگاري فلسفي، دانش تبيين جامعه مطلوب و تبيين روند حرکت از جامعه موجود به جامعه مطلوب و آرماني يادشده است.

    رؤياي پيش‌گفته، در زندگي انسان نيز به گونه‌هاي مختلفي تبلور يافته و انديشمندان هر عصري، براي تعبير شدن آن، چاره‌ها انديشيده و آن را در قالب «مدينه فاضله » مطرح کرده‌اند که در آن از نابساماني و دغدغه‌هاي جوامع موجود، اثر و نشاني نباشد. از مدينه فاضله افلاطوني گرفته تا مدينه فاضله فارابي، و از مدينه فاضله کمونيست‌ها و سوسياليست‌هاي تخيلي و بهشت موعود آنان گرفته تا مدينه فاضله عصر روشنگري و انسان‌مداري... همگي به خيال خود بشر را از قيد و بند دين و آداب و تکاليف ديني آزاد نموده و انسان را محور همه چيز قرار داده‌اند و دين و مذهب انسانيت را پايه‌گذاري کرده‌اند (طاهري،1380).

    بنا به گفته عباسي(1390) «مدينه فاضله موعود» اسلام که در قرآن و روايات وعده تحقق آن داده شده، غير از اين مدينه‌هاي فاضله‌اي است که ديگران مطرح کرده‌اند؛ زيرا ويژگي‌هاي مدينه فاضله اسلامي که در عصر حکومت حضرت مهدي تحقق پيدا خواهد کرد ـ به گونه‌اي است که آن را از ساير مدينه‌هاي فاضله پيشنهادي ديگران، ممتاز مي‌سازد. آنچه اسلام در مورد مدينه فاضله بيان مي‌دارد، با آنچه در دنياي متافيزيک غرب پايه‌ريزي شده است، تفاوت‌هاي بنيادي دارد که مي‌توان نمود آن را در آثار نمايشي، سينمايي، کارتون و انيميشن و حتي بازي‌هاي کامپيوتري اخير نيز مشاهده کرد. مقاله حاضر با جست‌وجوي نشانه‌هاي اتوپيا در يکي از صنايع فرهنگي کودکان، يعني انيميشن، استدلال مي‌ورزد که ابرقدرت‌هاي انيميشن‌سازي از اين مسئله غافل نبوده و به دنبال گنجاندن چنين مفهومي از اتوپيا مي‌باشند.

      1. معرفي انيميشن‌ها

    بالا Up: «آپ» يا «بالا» محصول سال 2009م است؛ کارگردان انيميشن «بالا» پيت داکتر است. اين انيميشن نمونه‌اي از همکاري استوديو پيکسار با والت ديزني پيکچرز است. «بالا» موضوع دست يافتن به اتوپيا يا بهشت زميني را دستمايه ساخت قرار داده است. داستان آپ درباره پيرمردي به نام کارل فردريکسن مي‌باشد که به همراه همسرش الي به دنبال دستيابي به بهشت آبشار طلايي‌اند. مرگ الي موجب مي‌شود آنها هيچ‌گاه به آرزويشان نرسند. او به همراه کودکي به نام راسل که به صورت اتفاقي با او همراه شده، به سفر با استفاده از بادکنک‌هايي که به خانه خود بسته است، مي‌پردازد و با مشکل بسيار به آنجا مي‌رسد. آنجا را در اداره قهرمان کودکي خود، چارلز، مي‌بيند که توسط سگ‌هاي سخنگوي خود ـ که خدم و حشم وي محسوب مي‌شوند‌ـ آنجا را کنترل مي‌کند. در آخر متوجه مي‌شويم آنچه کارل به آن دست يافته، با تصوراتي که از اتوپيا داشت، متفاوت بوده است.

    انيميشن Antz: محصول کشور آمريکا، ارائه‌اي از کمپاني دريم ورکس در سال 1998م به کارگرداني اريک دارنل و تيم جانسون است. داستان فيلم، زندگي مورچه‌اي به نام «زي» است كه از زندگي سنتي و كليشه‌اي چند هزار سالة پدران خود خسته شده و به دنبال زندگي آزاد و به‌دور از هرگونه سنت است. ژنرال مندبل كه بزرگ‌ترين قدرت نظامي دنياي مورچه‌هاست، هميشه كارگران را به كندن بيشتر تشويق مي‌كند و با وعده‌هايي مثل «غذاي بيشتر و كار كمتر براي همه»، آنها را از خسته و مأيوس شدن بازمي‌دارد. مهم‌ترين وجه تمايز زي از بقيه، اعتقاد او به وجود محلي است به نام «اينسكتوپيا» به معناي بهشت حشرات که معادل اتوپيا در عالم انساني است و منظور اصلي در اين نوشتار مي‌باشد. زي با تلاش زياد موفق مي‌شود به آنجا برسد و دوباره به کلوني برمي‌گردد تا به نجات ساير مورچه‌ها بپردازد؛ ولي مندبل با دشمني مي‌خواهد او را بكشد؛ ولي با همکاري ساير مورچه‌ها همگي از نابودي نجات مي‌يابند. ديالوگ‌هاي زي در ابتداي انيميشن، که حاکي از خستگي از وضع موجود بود، در آخر انيميشن به خود‌شناسي منجر مي‌شود: «من سرانجام جايگاه واقعي خودمو پيدا كردم. باورتون نمي‌شه. اون درست همون جايي بود كه از اونجا شروع كرده بودم. با اين تفاوت كه اين بار خودم انتخاب كردم. ما يه كلوني ساختيم كه اون رو حتي توي خواب هم نمي‌ديديم. خيلي بزرگ‌تر و باشكوه‌تر از چيزي كه سال‌ها براش زمين رو مي‌كنديم و بهش نمي‌رسيديم».

      1. ديدگاه‌هاي فلسفي انيميشن‌ها
        1. ديدگاه‌هاي هستي‌شناسي

    همان‌طور که در آغاز انيميشن آپ مشاهده مي‌کنيم، در کودکي پيرمرد داستان، قهرماني حضور داشته که به او دل بسته است و تمام رؤياهاي کودکي‌اش شده يک چيز: فتح آبشار بهشت طلايي. انتخاب اين اسم براي آبشار هم بي‌دليل نيست و يادآور همان بهشت است که از ابتداي کودکي ناخودآگاه به دنبال آن است. آبشاري که کارل به دنبال آن بوده، نوعي اتوپيا يا آرمان‌شهر محسوب مي‌شود که هر فردي در جست‌وجوي رسيدن به آن‌ـ که کمال زيبايي مي‌باشد ـ است. در حوزه فلسفه، تحت عنوان ناکجاآباد يا آرمان‌شهر از چند هزار سال پيش تاکنون مطرح بوده و در ميان اهل فلسفه نامي آشنا محسوب مي‌شود. در بررسي تطبيقي موضوع سرزمين گمشده يا همان آرمان‌‌شهر با انيميشن آپ، به نتايج قابل‌توجه و بعضاً متضاد با واقعيت انديشه غربي مواجه مي‌شويم. اتوپيا در جهان غرب نوعي دنياي موازي را به تصوير مي‌کشد. براساس نگاه جديد متافيزيک غربي، اتوپياسازي (مدينه فاضله‌سازي) جديد بر مبناي مفهومي به نام دنياسازي بنا شده است. در اين دنيا‌سازي تلاش در جهت ماديات و آسايش بيشتر مي‌باشد. با توجه به هر دو انيميشن مورد بررسي، اين دنياها مکان‌هايي‌اند که از نظر مادي وجود دارند و شخصيت‌هاي اصلي داستان به دنبال دستيابي به چنين دنيا و شهري مي‌باشند که در آن امکانات رفاهي فراهم باشد و آزادي در اعمال و رفتار آنها حاکم باشد. لذا تعريفي که ايدئولوژي غرب از اتوپيا دارد، اين است که چارچوب اين دنياسازي، متشکل از دو عالم به نام‌هاي جهان نخست (Prime Universe) و جهان موازي (Parallel Universe) مي‌باشد که از طريق علومي به نام Fringe Science که عموماً مرتبط با خواب، رؤيا، ظن، توهم و خيال و به طور کلي امور ذهني است، با يکديگر در ارتباطند (عباسي،1390). اين تصوري و خيالي بودن را مي‌توان به‌خوبي در دو انيميشن آپ و زي شاهد بود. ازاين‌روست که اين نوع نگاه جديد به شدت بر روي آثار نمايشي، سينمايي و حتي بازي‌هاي کامپيوتري اخير تأثيرگذار بوده است.

    تنها مکتبي که در جهان مدعي اين نکته است که قبلاً يک جامعه مطلوب وجود داشته و بايد به آن بازگشت، مکتب يهود است که عصر حکومت سليمان† را عصر طلايي خود مي‌داند و همه تلاش خود را براي برقراري مجدد هيکل سليمان† (يعني معبد سليمان) در بيت‌المقدس صورت مي‌دهد؛ بماند که نيت يهود، بازگشت به ملک بر حق سليمان، براي اقامه عدل و حق نيست؛ بلکه ترفندي استراتژيک براي مقاصد سياسي است (تامس مور، 1385).

    در انيميشن‌هايي که بحث اتوپيا را مطرح مي‌کنند، نکته قابل ‌توجه قرار داشتن آنها در جايي است که آب جزء لاينفک آن مي‌باشد. در انيميشن «آپ» و «زي» نيز يکي از نکات قابل توجه، اشاره هر دو به آبشار و درياست که يکي از لوازم آسايش و راحتي‌اند؛ چنان‌كه در حوزه آرمان‌گرايي، محل جغرافياي اين جامعه را در آب و اقيانوس معين کرده‌اند. افلاطون در تيمائوس، داستان کهني از سرزمين آتلانتيس نقل کرده بود که در اعماق درياهاي غربي فرو رفته بود؛ و بيکن آمريکاي کشف‌ شده را با اين آتلانتيس يکسان گرفت و آتلانتيس نويي در نظر آورد. او آتلانتيس نو را در اقيانوس آرام تعيين کرد و آن را جزيره‌اي سبز و خرم با مردماني که لباس‌هاي تميز و عالي پوشيده‌اند، توصيف کرد (ويل دورانت، 1392، ص124). اين نگاه‌ها همچون دو انيميشن مطرح شده، سرشار از مادي‌گرايي و آسايش و رفاه‌اند.

    کارل در پايان انيميشن متوجه مي‌شود که آنچه به دنبال آن بوده، رؤيايي بيش نبوده است و لذا گويي تمام رؤياهاي کارل بي‌نتيجه مي‌ماند و تمام بهشتي که براي خود ساخته بود، به يک‌باره فرو مي‌ريزد و درنتيجه، بهشت مورد نظر ارزش خود را در نظر او بي‌اهميت مي‌کند؛ همان‌طور که در انيميشن زي نيز شاهد چنين روندي مي‌باشيم: يک طرف کلوني است که کسل‌آور و خسته‌کننده است؛ اما در طرف ديگر، قضيه اينسکتوپيا قرار دارد که نماد جامعه‌ سرمايه‌داري است؛ جايي که زي آرزومند زندگي در آن است؛ اما وقتي به آنجا مي‌رسد، مي‌بينيم که جايي بجز يک زباله‌داني نيست که عده‌اي حشره انگل در آنجا زندگي مي‌کنند. ازاين‌رو، در حقيقت بر زندگي کنوني تأكيد مي‌کند و اينکه زندگي آرماني چيزي جز زندگي کنوني نيست؛ تنها بايد سنت‌ها و عقايد و باورهاي گذشته را که راه سعادت و خوشبختي را بر انسان بسته‌اند، کنار گذاشت.

    چنين طرز تفکر و انديشه‌اي ريشه در آراي کارل پوپر دارد. پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنان آن بيان مي‌دارد: کساني که وعده بهشت بر روي زمين مي‌دهند، تنها جهنم به ارمغان آورده‌اند. به اعتقاد او، اتوپيانيسم‌ها در زمينه علمي و اخلاقي مورد ايرادند. او آنها را افرادي متعصب و بي‌فکر مي‌داند که به اعتقاد او پيش‌فرض‌هاي جامعه‌شناسي را مردود مي‌شمردند، که اگر آنها را مي‌پذيرفتند، مجبور به محدود کردن دامنه بلندپروازي‌هاي خود مي‌شدند. لذا او اتوپيا را از نظر منطقي و تجربي مردود مي‌شمارد. در دو انيميشن يادشده نيز چنين روندي را شاهديم.

    سنت‌ها در برابر مدرنيته، اشاره به عقايد مذهبي و اصولي مي‌باشد که خداوند انسان را به انجام آنها ملزم نموده است. بنابراين در اين دو انيميشن، که کارل و زي به دنبال رهايي از سنت‌هايند، به نوعي تأکيد بر زندگي ليبرال آمريکايي است. ليبراليسم، ايدئولوژي حاکم بر تمدن فعلي مغرب‌زمين مي‌باشد. بسياري از انديشمندان و صاحب‌نظران مشهور غربي، نظام ليبرالي را شکل نهايي و کامل‌ترين و آرماني‌ترين نوع حکومت بشري تلقي مي‌کنند. ايدئولوژي ليبراليسم در مبناي عقل‌گرايي، منهاي عاطفه‌گرايي و منهاي وحي و دين است؛ لذا برخي آن را به معناي آزادي از قيد دين و امور مقدس، تفسير و تعريف کرده‌اند (شريفي، 1392). افلاطون نيز در کتاب جمهوري خود، آنجا که به شرح جامعه‌اي رؤيايي مي‌پردازد، با به تصوير کشيدن جامعه رويايي و مشخص کردن آرمان خود در آن در طي زمان، بخشي از خاستگاه‌هاي فعلي جهان امروز را رقم زده است: جامعه‌اي مبتني بر آزادي انسان.

    لذا اين انيميشن‌ها مي‌توانند بيانگر نسبي بودن اتوپيا و نفي آرمان‌گرايانه‌انديشي باشند؛ زيرا آنچه زي با عنوان اتوپيا از آن نام مي‌برد، چيزي جز زباله‌دان مردم شهر نيست و آنچه کارل به دنبال آن مي‌باشد، جامعه مورد نظري که داراي ويژگي‌ها و آسايش مورد نظر در اتوپيا و به عبارتي بهشت بايد باشد، نيست. آنچه در انيميشن‌ها دربارة اتوپيا بر آنها تأکيد مي‌شود، داراي ويژگي‌هايي است که بيشتر در رفاه و آسايش خلاصه مي‌شود که در فيلم نيز هر جا حرفي از اين محل مي‌شود، به آزادي و فراهم بودن غذا اشاره دارد.

        1. ديدگاه انسان‌شناسي

     با نگاهي به انيميشن آپ متوجه چهار شخصيت اصلي فيلم مي‌شويم: کارل، که پيرمردي است و نمادي از قدمت، سنت و تحجر است؛ راسل، که کودکي است و نماد مدرنيته، خامي و ماجراجويي است که کودکي همان پيرمرد نيز نمايانگر همين کودک در گذشته است؛ يک سگ، که به واسطه قلاده اختراعي که صداي سگ را ترجمه مي‌کند، قادر به حرف زدن است و نمادي از بردگي را به ذهن متبادر مي‌نمايد؛ و يک کاشف، که نمادي از قدرت‌طلبي محض مي‌باشد. بقيه شخصيت‌ها حول اين چهار شخصيت معنا مي‌يابند. کارل با همسرش داراي روح ماجراجويي است. اين دو بر اساس فطرت مشترک انسان‌ها که به دنبال رستگاري‌اند، چه در کودکي و چه در بزرگسالي به دنبال بهشت زميني خود هستند. از طرفي، نام کارل نمي‌تواند بي‌ارتباط با کارل ذکر شده در آرمان‌شهر توماس مور به‌عنوان فردي سوسياليست آلماني ‌باشد که در طول تاريخ انديشه، کمتر شخصيتى چون کارل مارکس توانسته است آرمان‌شهرى در انتهاى تاريخ براى بشر ترسيم کند. او بر مردمان بسيارى در راه دستيابى به بهشت زميني خود ره نموده است.

    مورچه زي، نمونه عيني باز كردن زنجير خرافات و ناداني از دست و پاي انديشه، و آزاد كردن فكر است. يكي از مهم‌ترين شخصيت‌ها بار بيتوس است كه تداعي كنندة يك سرباز آمريكايي تمام‌عيار در جنگ ويتنام است. پس از جنگ خونيني كه تنها بازماندة آن زي است، باربيتوس در حالي كه بدنش را از دست داده و فقط سرش در دستان زي است، به او مي‌گويد: «كوچولو! مثل من نباش كه در تمام عمر گوش به فرمان بودم»؛ و اين سخن، خود شکايتي است به شرايط کمونيستي و دنبال حکومت ليبرال رفتن و آزاد‌سازي خود از قيد و بند‌ها و قوانين لايتغير. زي فقط بر اثر يك اتفاق ساده به جنگ مي‌رود؛ اما تنها كسي كه از جنگ جان سالم به در مي‌برد، خود اوست که كاملاً اتفاقي و تصادفي جان سالم به در مي‌برد و همين اتفاق ساده و بازگشت قهرمانانه زي است كه باعث محبوبيت او بين بقيه مورچه‌ها مي‌شود. مورچه‌اي که به وضعيت موجود شکايت دارد و در مقابل جبر موجود، اختيار را انتخاب مي‌كند و سعي در شکستن قوانين دارد، اينک به‌عنوان قهرمان براي کودک تعريف مي‌شود. لذا سعي در ساختن محيطي مطابق خواسته‌ها‌ي خود همراه با آزادي و دوري از جبر مطلق خواهد داشت. افراد در چنين جامعه‌اي در کنار هم و بر مبناي آزادي و به‌دور از جبر زندگي مي‌کنند. چنان‌که کارل براي دوري از جبر موجود در جامعه مدرن ـ که او را مجبور به خالي کردن خانه خود و رفتن به خانه سالمندان کرده بود ـ و زي که از تحت سلطه بودن و عدم داشتن اختيار و آزادي و انجام عده‌اي اعمال و رفتارهاي رسيده از آداب و رسوم اجداد خود، به دنبال جامعه‌اي مطلوب بود که در آن با آرامش و آزادي و با اختيار خود به فعاليت بپردازند، مسيري دشوار را ـ که در حقيقت مبارزه با وضعيت موجود است ـ طي مي‌كنند. ريشه چنين انديشه‌اي را بايد در آراي افلاطون و پوپر جست. افلاطون با معرفي کردن انسان به‌عنوان منشأ همه‌ چيزها، پايه تمدن غرب امروزي را بنا کرد. لذا سراسر جمهور بر اين استوار است که همه‌ نهادهاي جامعه مانند سازمان طبقه‌اي، قانون، دين، هنر و جز اينها از نفس انسان‌ها نشئت گرفته‌اند.

    ازاين‌رو کساني به دنبال اتوپيا و بهشت موعود مي‌روند که علاوه بر خسته شدن از وضع موجود، داراي روحيه جست‌وجوگرانه باشند و دغدغه تغيير در وضع موجود را ـ که برايشان ديگر قابل تحمل نيست ـ داشته باشند. آنها با کنار زدن سنت‌هاي دست‌وپاگير، سعي در تغيير وضع موجود و رسيدن به بهشت مادي خود دارند.

    چنان‌که بيان شد، اين انيميشن‌ها با تأکيدي بر ليبراليسم در حوزه انسان‌شناسي، به اومانيسم اعتقاد دارند و يکي از پيامدهاي آن اين است که حکومت و نظام سياسي حق دخالت در مسائل اعتقادي و ايماني و ديني مردم ندارند و حکومت حق ندارد هيچ دين و اعتقادي را ترويج و تبليغ نمايد (شريفي، 1392). افلاطون، لاک و ‌هابز معتقد بودند که جامعه براي جلوگيري از هرج و مرج، نياز به دولت و قانون دارد (فالزن، 2002، ص16). کانت نيز بر اين باور بود که آزادي فردي جزئي از خودمختاري اوست براي اينكه او قادر باشد اهداف خود را انتخاب كند و آنها را دنبال نمايد (همان). در انيميشن Antz نيز اهداف از بدو تولد مشخص شده‌اند و از همين رو با توجه به اين معيارها افراد آزاد نيستند و همه مورچه‌ها از بدو تولد به کارگر يا نگهبان تقسيم مي‌شوند؛ لذا هيچ جايي براي فرديت وجود ندارد و مورچه‌ها حتي در وقت آزاد و استراحت خود طبق برنامه بايد پيش بروند.

    ليبرال‌ها با بهشت‌گرايي نظري، براي رسيدن به پيشرفت مخالفت مي‌کنند؛ چراکه هر کس وعده ايجاد بهشت بر روي زمين (بهشت جسماني) داده، جهنم را به وجود آورده است؛ پس بايستي به زندگي زميني بسنده کرد و به دنبال بهشت موعود نبود. بر اين اساس، آنان يک نوع محافظه‌کاري بنيادي را ترويج مي‌کنند که بر اصلاح‌طلبي، نه انقلابي‌گري، تأکيد مي‌كنند و يک ضدانقلاب به معناي واقعي و لغوي هستند (پوپر،1380).

    مسئله ديگر در مورد اتوپيا، حاکم آن است. در هر دو انيميشن، افرادي بر اتوپيا حکم مي‌رانند که به تخريب منابع طبيعي مي‌پردازند و براي اتوپياي مدنظر خود ارزش قائل نيستند. لذا نه‌تنها اتوپياي زميني، بلکه حاکم آن نيز نفي مي‌شود و اين مسئله نفي، نگاه آرمان‌گرايانه به اتوپيا را دوچندان مي‌سازد. چارلز مانتس، که قهرمان دوران کودکي کارل است، با در اختيار گرفتن قدرت، بر اتوپيا حکمراني مي‌کند و به دنبال تسلط بر آنجا براي منافع خود است. همچنين در انيميشن زي، حشراتي موذي بر اينسکتوپيا حکومت مي‌کنند که اجازه ورود کسي را به آنجا نمي‌دهند. بدين‌ترتيب، قدرت آن را براي خود انحصاري نموده‌اند.

        1. ديدگاه ارزش‌شناسي

    نکته مهم در انيميشن يادشده، دور ريختن و رها شدن از سنت‌ها و گذشته است که رسيدن به آبشار را براي کارل لذت‌بخش مي‌کند. ارزش‌هايي دست و پاگير که او خود را به آنها بند نموده است، مانع رسيدن او به اهدافش مي‌شوند؛ چنان‌که در جايي با سختي تمام، خانه را با خود حمل مي‌کند که اگر آن را زمين مي‌گذاشت و دور مي‌ريخت، بسيار آسان مي‌توانست به رؤياهاي خود دست يابد؛ چنان‌که با کنار گذاشتن آنها در سکانس‌هاي پاياني فيلم، بسيار راحت‌تر به مقاصد خود دست مي‌يابد. انيميشن زي نيز نمودي از همين مقابله با ارزش‌ها و آداب و رسوم گذشته را دست‌مايه فيلمنامه قرار مي‌دهد و شرط رسيدن به اهداف را ـ که در اينجا اينسکتوپيا به معناي اتوپياي حشرات است ـ رها کردن آنها عنوان مي‌كند. لذا اين انيميشن يک اثر كاملاً فلسفي با مسائلي چون آزادي، جبر و اختيار است. اين انيميشن براساس زندگي مورچه‌ها ـ که نمادي از کمونيست و ارزش‌هاي آن مي‌باشد ـ توليد شده است و نوع نگرش‌هاي مختلف را در قبال جبر و اختيار به وضوح به تصوير مي‌كشد و با پرسش‌هايي از قبيل «من چرا در اين دنيا هستم؟» يا «چرا چنين مي‌كنم؟» و.... ارزش‌ها را به کلي زير سؤال مي‌برد و در جهت زندگي و ارزش‌هايي جديد راه خود را از ديگران جدا مي‌كند و با دست يافتن به اهداف خود، ديگران را نيز آگاه مي‌سازد و از زندگي مبتني بر جبر رهايي مي‌دهد و آرمان‌گرايانه و خيال‌پردازانه به دنبال جايي براي آزادي و رفاه است. هدف از چنين جامعه‌اي، دست يافتن به اهدافي است که موجب سعادت تمام افراد کلوني باشد؛ سعادتي که وحي و دين در آن جايگاهي ندارند.

    فارابي در توصيف مدينه فاضله، اعتقاد دارد مدينه‌اي است که هدفش سعادت واقعي است. اهالي چنين اجتماعي به کمالات و لذاتي برتر از ديگران دست مي‌يابند (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1391). کمالات و لذات در هر دو انيميشن، مادي و دنيوي‌اند، نه آنچه هدف خلقت انسان است. فارابي مدينه فاضله را تشبيه کرده است به بدن تام‌الاعضا، نه هر بدني؛ زيرا مدينه‌هاي جاهليه نيز به مانند کالبدند و اعضاي آن به يکديگر وابسته‌اند؛ يعني بدني که هر عضوي در جهت بقا و دوام بدن، وظيفه خود را انجام دهد و تأكيدات بجاي او، بر تربيت و ضرورت نهادينه‌سازي فضايل اخلاقي در اين جامعه است (فارابي، 1379)؛ ولي چنين روندي را در انيميشن‌هاي مورد بررسي نمي‌بينيم. ارزش‌هاي اخلاقي و انساني، کمتر در اين انيميشن‌ها مورد توجه قرار گرفته‌اند. بر خلاف فارابي، افلاطون معتقد است که طبيعت را نبايد به سليقه خود دربياوريم يا از آن خود کنيم؛ بلکه به‌ويژه در سازماندهي شهر و نقش ويژه طبقات تشکيل دهنده آن، بايد با طبيعت هماهنگ شويم (محمدي منفرد، 1387). ارزش‌هاي انساني در اتوپياي دو انيميشن، به يک‌باره ارزش خود را از دست مي‌دهند و به شر تبديل مي‌شوند. دعوا و کشمکش بر سر مسائل گوناگون و در جهت منافع شخصي در اتوپيا، به کرات توسط افراد ديده مي‌شود. آنچه موجب مي‌شود افراد به فکر يک اتوپيا بيفتند و به دنبال دستيابي به آن باشند، علاوه بر پايان‌ناپذيري آمال و آرزوهاي انسان، تلاش براي بهتر زيستن است.

    مدينه فاضله فارابي با آرمان‌شهر افلاطون، از جهاتي به هم شبيه‌اند؛ زيرا قانون در هر دو، جايگاه محوري دارد؛ با اين تفاوت كه از نظر فارابي، قانون مدينه فاضله بر پايه شريعت و وحي است؛ ولي «ناموس» افلاطون مبتني بر اسطوره، و محور آن نيز انسان عامل است. علاوه بر آن، هدف اصلي شريعت، آماده‌سازي انسان براي دنياي ديگر و جهان آخرت است؛ در حالي كه هدف از قانون افلاطون، توانا ساختن انسان براي رسيدن به كمال فكري در همين دنياست و توجهي به جهان آخرت ندارد (لمبتون، 1374)؛ لذا انيميشن‌هاي مورد بررسي در اين نوشته، بيشتر به اتوپياي مدنظر افلاطون نزديک‌اند تا به نظريات فارابي و اتوپياي مدنظر اسلام.

    در انيميشني که هدف آن در بعد هستي‌شناسي، نفي اتوپياست، به تبع، ارزش اخلاقي نيز در اتوپيا جايگاه خود را از دست داده، کمک و همياري در مسائل، جاي خود را به مقابله مي‌دهد. حکمران چنين اتوپيايي انساني قدرت‌طلب و در جهت منافع خود است و مهر و محبت، به دشمني براي کسب منافع بدل مي‌شود.

      1. اتوپيا در اسلام

    در فرهنگ اسلامي به جاي واژه اتوپيا، غالباً از مدينه فاضله استفاده مي‌شود که در مقابل آن، مدينه‌هاي غيرفاضله وجود دارد و اين مدينه‌ها خود اقسامي دارند؛ مانند مدينه ضروريه، خسيسه، کراميه، جماعيه، ضاله و فاسقه (فارابي، 1379). در انيميشن‌هايي که به بررسي اتوپيا و بهشت مي‌پردازند، به گفته نصر(1376) به جاي آنکه بهشت زميني را وسيله‌اي براي سير به سوي بهشت آسماني بدانند، با کنار زدن بهشت آسماني و اصالت دادن به بهشت زميني، هر دو بهشت را براي انسان‌ها تبديل به دوزخ ساخته‌اند.

    اتوپيا در انيميشن‌ها امري نسبي بيان مي‌شود که هر کس با توجه به شرايط زندگي‌اش مي‌تواند بدان دست يابد؛ در حالي‌که در اسلام با عنوان مدينه فاضله نام برده مي‌شود و امري مطلق براي همگان است و نعمتي است که قرآن مجيد به آن نويد داده:

    خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، وعده داده است كه قطعاً آنها را در روى زمين جانشين (خود) كند و حکومت بخشد؛ همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنها بودند (مانند مؤمنان قوم نوح و قوم هود و قوم صالح و قوم شعيب) جانشين ساخت؛ و حتماً آن دينى را كه براى آنها پسنديده است (دين اسلام)، براى آنها مستقر و استوار سازد؛ و بى‌ترديد، حال آنها را پس از بيم و ترس، به امن و ايمنى تبديل نمايد؛ به طورى كه تنها مرا بپرستند و چيزى را شريک من قرار ندهند؛ و هر كه پس از اين (نعمت بزرگ) كفران ورزد، چنين كسانى به حقيقت نافرمان‌اند (نور:55).

    علامه طباطبايي در تفسير اين آيه، وعده استخلاف در زمين را مختص مؤمنين، آن هم کساني که عمل صالح انجام مي‌دهند، مي‌داند. چيزي که آيه بر آن دلالت مي‌کند، همان وعده تحقق مدينه فاضله است، با هر تفسيري که از آيه ممکن است. رستگاري انسان در انيميشن با ديدگاهي مادي بيان مي‌شود؛ در حالي‌که در اسلام، رستگاري در سايه اطاعت از خداوند و عمل به دستورات الهي است: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (مؤمنون: 4)؛ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا (شمس: 9).

    در مدينه فاضله اسلامي، خداوند حاکم و ناظر بر امور آدمي و همو محور هستي است؛ حال آنکه در اتوپياي برخاسته از انيميشن‌ها، انسان و خواسته‌هاي او محور امور است.

    اسلام با تعريف صحيح از انسان و نيازها و جايگاه واقعي وي، چشم‌انداز آينده را به بهترين و زيباترين شكل ممكن به تصوير كشيده و راهكارهاي ايجاد چنين تحول عظيم را در فرداي تاريخ بشر به خوبي پيش‌بيني كرده است. آنچه جامعه آرماني اسلام را از ساير طرح‌ها متمايز و ممتاز مي‌سازد، برخورداري از يك جهان بيني و ايدئولوژي جامع و كامل است كه هماهنگ و همساز با فطرت انسان‌هاست. اين طرح در قالب تئوري مهدويت مطرح شده كه به‌عنوان جامعه آرماني اسلام معرفي گرديده است و بنيان‌گذاري و ادامه حكومت و تمدن آخرين، به دست بهترين بنده خدا، حضرت مهدي و با كمك و ياري بندگان شايسته خداست و پس از آنكه همه نظام‌ها و رژيم‌هاي سياسي جهان امتحان خودشان را داده باشند و ناتواني بشر در اداره جهان آشكار شده و ناكارآمدي تئوري‌هاي حاكم بر جهان به اثبات رسيده باشد، به‌عنوان آخرين حكومت در تاريخ تمدن بشر رخ مي‌نمايد و بشر تشنه عدالت و مديريت صالح و سالم را اداره مي‌كند. هدف اصلي و نهايي جامعه آرماني اسلامي، استكمال حقيقي انسان‌هاست كه جز بر اثر خداشناسي و خداپرستي و اجراي فرامين او تحقق نخواهد پذيرفت (مصباح يزدي، 1370).

    بنابراين، مدينه فاضله در اسلام، همان جامعه مهدوي است. در جامعه مهدوي، مکان گمشده (آتلانتيس) يا زمان گمشده مطرح نيست؛ بلکه بر وزن «ناکجاآباد»، «ناگاه» يا «ناهنگامه» مطرح است. ازاين‌رو، تلقي فلسفي غرب و اتوپياگرايي غرب، هيچ قرابتي با مهدويت و جامعه آرماني مهدوي ندارد. نظام فلسفي غرب که بر مبناي اومانيسم و محوريت انسان در دورة بعد از دين‌پيرائي در دوره رنسانس شکل گرفت، قابل مقايسه با نظام اسلامي مبتني بر خدامحوري نيست. جامعه مهدوي، محتاج انديشه ناب قرآني است. با تلقي موعودگرايي و مدينه فاضله‌گرايي فلسفي نمي‌توان به جامعه مهدوي رسيد؛ چراکه جامعه مهدوي جامعه‌اي ناظر به معاد و عالم عقباست و اين متغير در انديشه فلسفي غرب مغفول است که دنياي آباد در مسير عقبايي آبادتر است و اساس دنياي آباد و عقباي آباد، بر تقواست. در انيميشن‌هاي مورد بررسي، بهشت و عقبا و در تلقي اسلامي آن معاد را در زندگي زميني تعريف مي‌کنند. آرمان‌شهر افلاطون يا حماسه سومري گيلگمش، نمونه‌هايي از اين مدعايند که بهشتي زميني را ترسيم مي‌کنند که در آن مرگ و پيري معنا ندارد و گرگ و ميش در کنار هم زندگي مي‌کنند. در افسانه گيلگمش، پادشاه شهر اوروک، در سفر خود، به بهشت «ديلمون» مي‌رسد که داراي آرامش هميشگي، طبيعت زيبا و زندگي جاودانه و نمادي از شهر آرماني مردم است (اصيل، 1371، ص16).

    جامعه مهدوي از حيث ارزش‌شناسي، مبتني بر شكوفايي علمي و عقلاني، رفاه اقتصادي و عدالت‌گستري در اوج بهره‌وري انسان از معنويت و اخلاق است كه از بارزترين شاخصه‌هاي مدينه فاضله موعود اسلامي‌اند كه تحت قيادت رهبري صالح و آسماني حضرت مهدي تحقق مي‌يابند. اتوپياهاي عصر مدرن و جديد و مبتني بر غرب‌گرايي، با غفلت از آسمان و انديشه معنوي، رنگ و بوي دنيايي به خود گرفته‌اند و بشر انسان‌گراي جديد مي‌کوشد در اين زمين براي خود بهشتي ترسيم کند که همه آرمان‌ها و آرزوهاي دنيوي او در آن وجود دارد. آرمان‌شهر مهدوي بر پايه نگرش توحيدي و آموزه‌هاي وحياني استوار است؛ نگرشي كه تمامي مكاتب و انديشه‌هاي بشري فاقد آن بوده يا توان تحقق واقعي آن را نداشتند. مدينه فاضله مهدوي، نظامي است برخوردار از ايمان و آراسته به فضايل انساني و آرايه‌هاي اخلاقي.

    بنابراين، رؤياي آرمان‌شهر انديشمندان جهان، غالباً در عالم بيداري تحقق عيني نيافت؛ اما اگر هم مي‌يافت، هرگز توان به بار نشاندن ارزش‌هاي اخلاقي، معنويت، كرامت و فضيلت‌هاي انساني را نداشت (ملک‌زاده، 1391)؛ زيرا اساس چنين آرمان‌شهر‌هايي تقوا و عمل صالح نبوده است و حتي فارابي که به‌عنوان دانشمند مسلمان به ذکر نظريات او پرداخته شد، بيشتر متأثر از افکار افلاطون بود؛ لذا لازم است مدينه فاضله‌اي براساس قرآن و آموزه‌هاي ائمه اطهار‰ ترسيم شود. آنگاه است که مي‌توان مدعي رسيدن به ارزش‌هاي انساني و اخلاقي بود؛ آن‌طور که بيان شد در دوره حکومت سليمان نبي† حاکم بوده است.

    انيميشن‌ها

    اسلام

    اتوپياي ماترياليسي

    مدينه فاضله

    نسبي بودن اتوپيا

    بشارت قطعي خداوند به حکومت فرزانگان بر زمين

    ليبراليسم

    عمل بر طبق دستورات الهي

    رستگاري دنيوي و مادي

    رستگاري مادي و معنوي

    سنت شکني

    سنت گرايي تحولي و پايبندي به احکام و قوانين ديني

    تصور آرمانگرايانه از وضع مطلوب

    تصور واقع گرايانه از وضع مطلوب

    امانيسم

    خدامحوري

    اداره اتوپيا توسط حکمرانان قدرت طلب و مستکبر

    حاکمان خداترس و با تقوا

      1. نتيجه‌گيري

    با نگاهي ريزبينانه به فيلم‌ها و انيميشن‌هاي توليدي ‌هاليوود و ديگر دستگاه‌هاي رسانه‌اي غرب، متوجه مي‌شويم که در برخي از آنها به ترسيم جامعه آرماني که «اتوپيا» خوانده مي‌شود، پرداخته شده است. در توصيف آرمان‌شهرهاي‌ هاليوودي، جامعه‌اي را مي‌بينيم که در آن‌ همه‌چيز خوب است و همه خوشحال و راضي‌اند. در آن جامعه، آب، غذا، هوا، خاک، محيط‌زيست، مسکن، ماشين، دوستي، تفريح، نشاط، تکنولوژي و... وجود دارد. غالب تصويرسازي‌هايي که توسط دستگاه فرهنگي غرب تهيه مي‌شود، پارامترهاي يادشده را دارند.

    با نگاهي کوتاه به تفسيري که از دو اثر پويانمايي ارائه شد، متوجه مي‌شويم:

    «آپ» و «زي» به بحث اتوپيا و بهشت زميني پرداخته و علاوه بر آنکه آن را با جاذبه‌هاي مادي عجين کرده‌اند، رسيدن به آن را مسئله‌اي بيهوده بيان مي‌کنند و بر تغيير نظام فعلي براي دستيابي به چنين جامعه‌اي تأکيد دارند. نتايج، بيانگر ظرافت و دقت لازم در گنجاندن چنين مفهومي در قالبي بسيار جذات و سراسر نکات فلسفي و استراتژيک مي‌باشند.

    ازاين‌رو، مبناي ساختن انيميشن‌هايي از اين نوع، بر اساس بهانه‌اي براي خرده‌گيري از جامعه خويش مي‌باشد. انيميشن‌هاي ساخت کشورهاي غربي و آمريکايي ـ که به بررسي مفهوم اتوپيا در توليدات خود مي‌پردازند ـ به صورتي ناخودآگاه انديشه‌هاي مبتني بر نظريات خود را به نسل جديد منتقل مي‌کنند.

    در فرهنگ اسلامي، اميد رسيدن به اتوپيا که با عنوان مدينه فاضله از آن نام برده مي‌شود، ممکن و شدني است و با حکومت مهدوي تحقق مي‌پذيرد. رسيدن به مدينه فاضله در اسلام، منوط به حفظ ارزش‌هاي ديني و خداپرستي و انجام فضايل اخلاقي است که در انيميشن‌ها و ديدگاه‌هاي غربي جايگاه و منزلتي ندارد. براي مثال، نوع صحبت‌هاي زي در ابتداي فيلم ـ که در متن نوشتار قسمتي از آنها ذکر شد ـ حاکي از خسته شدن از وضع موجود و قوانين دست‌وپاگير است و هنگامي که کودکي به تماشاي چنين فيلمي مي‌نشيند، دقيقاً همين افکار از طريق هم‌ذات‌پنداري در او شکل مي‌گيرد و در نتيجه موجب شکل‌گيري نوعي بي‌خود بودن و بيهوده زيستن در درون او مي‌شود. لذا همين سخنان را در دنياي واقعي مطرح مي‌كند و با آن تطبيق مي‌يابد؛ در حالي‌که مدينه فاضله شيعه، با توجه به نگاه صحيح و کامل ائمه معصومين و قرآن به هدف زندگي طراحي شده است. در اتوپياي غربي، هدف زندگي رسيدن به رفاه است؛ درحالي‌که در نگاه شيعه، آرمان‌شهري ترسيم شده است که هدف زندگي در آن سعادت دنيا و آخرت و کسب رضاي خالق است.

    از طرفي، ليبراليسم بيان شده در اين انيميشن ـ که مبناي اتوپيا را تشکيل مي‌دهد ـ هيچ تناسبي با انديشه اسلامي ندارد. همان‌طور که مشاهده شد، تمام ديدگاه‌هاي موجود در انيميشن‌ها مبتني بر نگاه غربي به اتوپياست که در نهايت، رسيدن به آن را بيهوده بيان مي‌کند. انساني که در اين انيميشن‌ها نمايش داده مي‌شود، انساني است که همه‌چيز را در جهت اهداف خود مي‌بيند و خود را در مرکز همه‌چيز مي‌داند. از همين رو، اين انسان به دنبال رفاه حداکثري خود حرکت مي‌کند؛ درحالي‌که طراحي زندگي انسان توسط خالقش به‌گونه‌اي است که پيوسته بايد مورد آزمايش و امتحان قرار گيرد و او بايد مشکلات و امتحانات فراگير را در تمام زندگي خود تجربه کند و اين سنت قاطع خداوند در مورد تمامي بشريت است: «وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين» (عنکبوت: ۳).

    هيچ مسلمان و متديني نمي‌تواند ليبرال، به معناي گفته شده باشد. آزاد کردن بشر از قيد دين و امور مقدس، چيزي جز اسارت و بردگي شيطان ندارد. در عرصه انسان‌شناسي بيان شده در ليبراليسم، اسلام قائل به مخلوق بودن انسان است و از خودش هيچ چيزي ندارد. او عين تعليق و وابستگي به خداي متعال است؛ بنابراين چگونه مي‌تواند خود را محور عالم قرار دهد، در حالي‌که در برابر خدا هيچ استقلالي از خود ندارد؟

    اتوپياي مطرح شده در اين انيميشن‌ها بيشتر در ابعاد مادي و دنيوي خلاصه مي‌شوند و آسايش دنيوي را دستمايه داستان‌هاي خود قرار داده‌اند؛ حال آنکه در اسلام هدف رسيدن به سعادت دنيوي و اخروي است که در سايه کرامت اخلاقي و عمل به دستورات حاصل مي‌شود، نه بر پايه اومانيسم و آزادي در جهت خواسته‌هاي مادي و دنيوي، که نتيجه‌اي جز غرق شدن در نعمت‌هاي دنيوي نخواهد داشت. لذا چنين باوري در کودکان موجب دنيا‌طلبي و به دنبال نعمت‌هاي مادي بودن خواهد شد.

    انيميشن‌ها اگر قرار باشد بتوانند مدينه فاضله را به نمايش بگذارند، لازم است توجه به دستورات ديني را مدنظر قرار دهند و به کمالات انساني توجه كنند. هدف نهايي بايد رسيدن به خدا و کسب کمالات معنوي باشد و خدا به نوعي محور اعمال و رفتار آدمي قرار گيرد. شخصيت‌هاي مطرح شده در انيميشن بايد داراي روحي لطيف و اخلاق و اعمالي مطابق ارزش‌هاي اسلامي باشند. در اين‌صورت مي‌توان اميد داشت که انيميشن‌ها بتوانند موجب شکل‌گيري شخصيت مثبت و زيبا در کودکان شوند.

     

    References: 
    • آشوري، داريوش، 1387، دانشنامه سياسي، تهران، مرواريد.
    • اصيل، حجت‌الله، 1381، آرمان‌شهر در انديشه ايراني، تهران، ني.
    • افلاطون، 1360، جمهور، ترجمه: فؤاد رحماني، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
    • پوپر، کارل، 1380، جامعه باز و دشمنان آن، ترجمه: عزت‌الله فولادوند، تهران خوارزمي.
    • توماس، هنري، 1350، ماجراهاي جاودان در فلسفه، ترجمه: احمد شهسا، تهران، ققنوس.
    • دورانت، ويليام جيمز، 1392، تاريخ فلسفه، ترجمه: عباس زرياب خويي، تهران، علمي و فرهنگي.
    • ده صوفياني، اعظم، 1392، کودک، انيميشن و تلويزويون، تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، مرکز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما.
    • رجبي، محمود و ديگران، 1385، تاريخ تفکر اجتماعي در اسلام، تهران، سمت.
    • شريفي، احمدحسين، 1392، جنگ نرم، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • طاهري، حبيب‌الله.، 1380، «عصر ظهور يا مدينه فاضله موعود در اسلام»، انتظار، ش2، ص1-20.
    • عباسي، حسن، 1390، «اتوپيا، سرزمين موعود و واقعيت‌هاي فراموش‌شده»، موعود، ش 125و126.
    • ـــــ ، 1392، ترندگذاري انقلاب اسلامي، آموزش طراز. مجموعه سخنراني‌هاي کلبه کرامت، جلسه 465.
    • فارابي، ابونصر، 1379، سياست مدنيه، ترجمه و تحشيه: سيدمحمدجعفر سجادي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات.
    • لمبتون، ان، كي. اس، 1374، دولت و حكومت در اسلام، ترجمه: سيدعباس صالحي، تهران، عروج.
    • محبيان، امير، 1392، سينما و مديريت تصاوير ذهني، تهران، پيشگامان انديشه آريا.
    • محمدي منفرد، بهروز، 1387، «چيستي اتوپيا»، کلام و عرفان، ش 5.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1372، جامعه و تاريخ، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
    • ملک‌زاده، محمد، 1391، «بررسي آرمان‌شهر افلاطون تا جهان آرماني ليبراليسم»، فرهنگ پويا، ش 5.
    • مور، تامس، 1385، آرمانشهر (يوتوپيا)، ترجمه: داريوش اشوري و نادر افشار نادري، تهران، خوارزمي.
    • هال، استوارت، 1391، معنا، فرهنگ و زندگي اجتماعي، ترجمه: احمد گل‌محمدي، تهران، ني.
    • هان، دان، 1392، افسون انيميشن، ترجمه: عرفان پارساپور و زهرا منصوريه، تهران، نظر.
    • Falzon, C. (2002). Philosophy Goes to the Movies: An Introduction to Philosophy. London New York: Routledge, pp. 117-138. Retrieved March 2, 2010 from Queensland University of Technology Course Materials Database.
    • Kellner,Douglas(2005) Media Culture: culture studies,identity and politics between the modern and the postmodern, London & New York: Routledge
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نادری، زینب، علوی، سیدحمیدرضا، یاری دهنوی، مراد.(1396) بازنمایی اتوپیا در انیمیشن‌های کودکانه با تأکید بر مفاهیم هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 9(2)، 79-96

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زینب نادری؛ سیدحمیدرضا علوی؛ مراد یاری دهنوی."بازنمایی اتوپیا در انیمیشن‌های کودکانه با تأکید بر مفاهیم هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 9، 2، 1396، 79-96

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نادری، زینب، علوی، سیدحمیدرضا، یاری دهنوی، مراد.(1396) 'بازنمایی اتوپیا در انیمیشن‌های کودکانه با تأکید بر مفاهیم هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 9(2), pp. 79-96

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نادری، زینب، علوی، سیدحمیدرضا، یاری دهنوی، مراد. بازنمایی اتوپیا در انیمیشن‌های کودکانه با تأکید بر مفاهیم هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی. اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 9, 1396؛ 9(2): 79-96