اسلام و پژوهش‌های تربیتی، سال نهم، شماره اول، پیاپی 17، بهار و تابستان 1396، صفحات 5-18

    متغیرهای تأثیرپذیری در تربیت اخلاقی با مروری بر آیه‌ی «بلد طیّب و خبیث»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    غلامرضا متقی فر / استادیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران / motaghi38@yahoo.com
    چکیده: 
    آیه‌ی مبارکه‌ی «بلد طیّب و خبیث، در مقام بیان مبنای ساختار اخلاقی عمده‌ی انسان ها در عرصه‌ی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری محیطی است. قانون آیه فراگیر است، به گونه ای که تأثیرپذیری مطلوب یا نامطلوب انسان ها از محیط را به طور عام اعلام می دارد. البته شاید عده‌ی قلیلی از این حکم مستثنا باشند که خود قرآن کریم در آیاتی آن استثنائات را نیز بیان کرده است. بلد طیّب و خبیث در آیه‌ی پنجاه و هشتم سوره‌ی اعراف، معادل محیط پاکیزه و آلوده است. محیط، هر عاملی است که توان تأثیرگذاری مطلوب یا نامطلوب بر اندیشه و رفتار انسان را دارد. از جمع آیات، دو نکته مهم حاصل می شود: اولاً، اخلال در روند هدایت انسان ها ارتباط مستقیم با قابل یا تأثیر پذیرندگان دارد. ثانیاً، تأثیرپذیری انسان ها از شرایط واحد یکسان نیست، بلکه متغیرهای فراوانی وجود دارد که تأثیرپذیری را تشدید یا تضعیف، یا احیاناً تأثیر عوامل را بکلی خنثا می کند. این پژوهش با روش اسنادی ـ تحلیلی، درصدد بررسی این واقعیت است که کدام متغیر ضریب تأثیر پذیری انسان ها از شرایط محیطی را افزایش یا کاهش می دهد. متغیرهایی مانند دوران کودکی، میزان حضور در محیط، تقلید، میزان اعتماد به متغیر اثرگذار، سالم پنداری محیط آلوده، ضعف اراده یا ناتوانی در کنترل خویشتن، هر کدام به تنهایی یا جمع آنها تأثیر پذیری انسان از محیط پاک یا آلوده را تسهیل می کند. در برابر، فقدان متغیرهای مزبور یا جانشینی آنها با ضد خود یا نوع ترکیب و عملکرد فردی یا جمعی متغیرها، ظرفیت آن را دارد که شرایط تأثیرپذیری را تغییر دهد یا احیاناً اثر عوامل تأثیرگذار را معکوس کند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Impact Variables in Moral Education; Reviewing the Verse ((Balad Tayyeb wa Khabith))
    Abstract: 
    The holy verse ((balad tayyeb wa khabith)) explains about most people`s moral foundation in the realm of being effective and being affected. This verse is general and it represents the human`s good or bad effectivity of the environment. However, it is likely that a few people are exceptions that even the holy Quran has mentioned them. In the chapter A`raf the verse 58, balad tayyeb wa khabith is defined as a clean environment. An environment is any factor that has the capability to affect humans’ thoughts positively or negatively. Two important points are concluded from the verses; firstly, disrupting the process of guiding humans has a direct relationship with the impact. Secondly, human`s impact from a shared condition is not same and there are some variables that can either strengthen or weaken the impact or even neutralize the impact. Using a documentary-analytic method, the current paper seeks to expound the fact that which variable increases or decreases the coefficient of impact of humans from the conditions. The following variables pander humans impact from the clean or polluted condition; childhood, the presence in the situation, imitation, trust in the effective variable, healthy contamination of the environment, weakness of will or the inability in controlling oneself. On the other hand, the lack of the above variables or their substitution with their opposite, can alter their capacity in changing their impact or possibly reverse the impact of the effective factors
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    ​​​​​​

      1. مقدمه

    آية پنجاه و هشتم سورة اعراف، «بلد طيّب» را به اذن خدا، زمينه و مقتضي روييدن گياهان پاکيزه و «بلد خبيث» را با تأکيد، زمينه و مقتضي رويش گياهان ناچيز و بي‌ارزش دانسته است: «وَالْبَلَدُ الطيّب يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ»؛ و سرزمين پاكيزه گياهش به فرمان پروردگار مي‏رويد. اما سرزمين بدطينت جز گياه ناچيز و بي‌ارزش از آن نمي‏رويد. اين‌گونه آيات را براي آنها كه شكرگزارند بيان مي‏كنيم.

    علامه طباطبايي معتقد است: «معناي آيه بدون در نظر گرفتن ارتباط آن با آية قبل، در پي تفهيم اين حقيقت است که اعمال نيک انسان از گوهر پاک؛ در برابر، اعمال خلاف نيز از باطن پليد و ناپاک سرچشمه مي‌گيرد (طباطبايي، 1417ق، ج8، ص161). زمخشري در الکشاف از قول قتاده آورده است: «المؤمن سمع كتاب اللّه فوعاه بعقله وانتفع به، كالأرض الطيّبة أصابها الغيث فأنبتت والكافر بخلاف ذلك»؛ مؤمن‌ـ برخلاف کافرـ کسي است که آيات خدا را مي‌شنود، با عقل خويش آن را فهم مي‌کند و از آن سود مي‌برد؛ مانند زمين طيّبي که باران بر آن مي‌بارد و از آن گياه سودمند مي‌رويد (زمخشري،1407ق، ج2، ص112). در لطايف الاشارات، مقصود آيه چنين بيان شده است: «اگر اصل، رشد کند فرع نيز رشد خواهد کرد و اگر جوهر خبيث باشد، هرچه از آن صادر مي‌شود نامطلوب خواهد بود... کسي که باطن قلبش باصفا باشد افعال ظاهري‌اش نيز پاکيزه‌اند، همچنين برعکس» (قشيري، بي‌تا، ج‏1، ص543).

    هرچند در آية کريمه فوق، قدرت شرايط محيطي در تأثيرگذاري مطلوب يا نامطلوب بر انسان مورد تأکيد قرار گرفته، اما از نگاه کلي قرآن کريم، تأثير‌پذيري از محيط غالب، قطعي و الزامي نيست؛ زيرا در آيات فراوان ديگر، محيط صرفاً به‌عنوان عامل اقتضایی و اعدادی در تربيت دانسته شده و نقش الزام‌کنندة آن رد گرديده است. از اين دسته آيات، مي‌توان به تأثيرناپذيري اصحاب کهف از محيط مشرکانه (کهف:10)، تأثيرناپذيري فرزند حضرت نوح از پدر (هود: 43)، تأثيرناپذيري همسران نوح و لوط از شوهران (تحريم:10)، مقاومت همسر فرعون در برابر آموزه‌هاي شرک‌آلود او (تحريم: 11)، همچنين مقاومت حضرت يوسف† در برابر محرکات شهواني اشاره کرد. در عين آنکه از مؤثرات محيطي نبايد غافل شد، از آيات و روايات استفاده مي‌شود که قابليت قابل، نقش اول را دارد. نزول باران براي رويش زمين لازم است، اما نزول آن بر زمين فاقد استعداد رويش بي‌تأثير است. قرآن کريم کتاب هدايت يا همان باران رحمت است که بر همگان يکسان ريزان است، اما ريزش آن، دل مردگان را زنده نمي‌کند: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» (بقره: 6)؛ كساني كه كافر شدند برايشان تفاوت نمي‏كند كه آنان را (از عذاب خداوند) بترساني يا نترساني؛ ايمان نخواهند آورد. هيچ موعظه‌اي در آنان اثرگذار نيست: «قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ» (شعراء: 136)؛ گفتند: براي ما تفاوت نمي‏كند، چه ما را اندرز بدهي يا ندهي.

      1. طرح مسئله

    آية «بلد طيّب و خبيث» (اعراف: 58) عوامل محيطي را از عوامل تسهيل‌کننده، در عين حال دشوار‌کنندة تربيت‌پذيري دانسته است. به بيان ديگر، براي عوامل محيطي‌ـ بسته به طيّب يا خبيث بودن محيط‌ ـ کارکردي دوگانه تعريف شده است. در تعبير: «يخرج باذن ربه» و «لا يخرج الا نکدا» نوع محصول بيان شده است. آية مزبور، ناظر به عموميت قانون تأثيرپذيري انسان از محيط است؛ اما ميزان تأثير‌پذيري متربيان از عوامل محيطي، شرايط را غيرقابل پيش‌بيني مي‌کند. انسان‌هايي که در محيط واحدي رشد کرده‌اند، با سطوح متفاوتي تأثير مي‌پذيرند؛ حتي گاهي تأثير عوامل محيطي معکوس مي‌شود. آية مبارکه «تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ» که امام صادق† در تفسير آن فرموده‌اند: «يعني المؤمن من الكافر والكافر من المؤمن» (عروسي حويزي، 1422ق، ج1، ص325)، نمونه‌اي از آن است. علامه طباطبايي ذيل آية فوق نوشته است: «وذلك إخراج المؤمن من صلب الكافر وإخراج الكافر من صلب المؤمن» (طباطبايي، 1417ق، ج‏3، ص136). ازاين‌رو، سزاوار است بيش از عوامل تأثيرگذار، به متغيرهاي تأثيرپذيري توجه شود.

    برآوردي گذرا از آيات، اين نتيجه را به‌دست مي‌دهد که آنچه مانع اکمال فرايند تربيت است، بيش از هر چيز با شخص قابل مرتبط است. براي مثال، آية «يا حَسْرَة عَلَي الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» (يس: 30)؛ و نيز آيات ديگر (نحل: 63؛ مؤمنون: 24و33؛ نمل: 45)، دلايل روشن اين مدعايند. هرچه باشد، انسان و محيط تعاملي دوجانبه دارند. انسان سازندة محيط و محيط نيز سازندة انسان است. بنابراين، براي تغيير مطلوب انسان، تغييرات مطلوب محيطي، و براي ايجاد تغييرات مطلوب محيطي، دست‌کاري در انديشه و رفتار آدمي لازم است. متغيرهايي وجود دارند که تأثيرگذاري انسان بر محيط يا تأثير‌پذيري از آن را افزايش مي‌دهند. در اين پژوهش، برخي متغيرها، که زمينة تأثير‌پذيري از محيط را موجب مي‌شوند، بررسي شده‌اند.

        1. مفهوم‌شناسي

    الف. بلد طيّب و خبيث: طوسي نوشته است: «بلد» سرزميني مخالف بيابان و صحراست که خلق کثيري که هرکدام به شغلي اشتغال دارند، در آن جمع آمده‌اند. «بلد طيّب» مکاني است که اسباب تلذذ در آن فراهم است، و در برابر، «بلد خبيث»، جايي است که اسباب ناشادي در آن گرد آمده است. ايشان از قول ابن عباس، حسن، مجاهد، قتاده و سدي نقل کرده است: خداي متعال مؤمن و اطاعت او، همچنين سودمند شدن مؤمن از امر و نهي الهي را به زميني که به واسطة آب گوارا، ثمر طيّب مي‌دهد؛ همچنين کافر، کفر و معصيت او را به شوره‌زاري که برکت از آن رفته است و نزول باران بر آن سودي ندارد، تشبيه کرده است (طوسي، بي‌تا، ج4، ص433).

    «بلد» در نگاه اول، ناظر به سرزمين طبيعي است، اما معصومان‰ آن را به محيط و عوامل انساني نيز تعميم داده‌اند (راوندي، 1405ق، ج2، ص132). محيط طبيعي و انساني در احاطه، اشتراک دارند؛ اما محيط انساني در تأثيرگذاري شديدتر است. بر اين اساس، هر عامل اثرگذار تربيتي، از جمله نفس انساني، که موجب صدور اعمال خبيث يا طيّب مي‌شود، مصداق «بلد طيّب» يا «بلد خبيث» است. امر و نهي الهي، که زمينه‌ساز تزکية انسان است، شرايط خانوادگي، جامعة انساني، رسانه‌هاي جمعي و فضاي مجازي، که به نوعي بينش، گرايش و کنش آدميان تحت تأثير آنهاست، مصداق‌هايي از محيط طيّب و خبيث است. محيط از حيث مصداق و معنا، نسبت به بلد، وسعت بيشتري دارد. برخي محققان نوشته‌اند:

    (محيط) شامل تمامي متغيرهاي خارج از وجود فرد مي‌شود كه از آغاز باروري و انعقاد نطفه تا هنگام تولد و سپس تا مرگ، انسان را دربر گرفته و بر او تأثير مي‌گذارد، يا از وي تأثير مي‌پذيرد (بي‌ريا و ديگران، 1394، ص219).

    برخي نيز معتقدند: «محيط تربيتي تمام عوامل تأثيرگذار بر واقعيت‌هاي اجتماعي، از جمله خانواده، دوستان، حلقه‌هاي ذکر، مساجد، علماي دين، مدرسه و دولت را شامل مي‌شود» (حسيني عذاري، بي‌تا، ج1، ص18). اما تعريف ذيل، جامع‌تر است:

    محيط انساني هر چيزي است که انسان را احاطه کرده يا خارج از وجود انسان است که به دو قسم داخلي و خارجي تقسيم مي‌شود. محيط داخلي شامل همة مؤثرات محيطي است که از زمان تشکيل نطفه تا زمان تکميل جنين را شامل مي‌شود (عبدالقادر، 1354ق، ص174).

    رازي از جانبي خود قرآن، از جانب ديگر، نفس انساني متصل به قرآن و از جانب سوم، مؤمن را همان بلد، عامل يا محيطي دانسته است که انواع طاعات و معارف و اخلاق ستوده از آن صادر مي‌شود. «...خداي متعال مؤمن را به زميني حاصل‌خيز و بابرکت، کافر را به زميني شوره‌زار، و نزول قرآن را به نزول باران تشبيه کرده است. زماني که بر زمين حاصل‌خيز باران ببارد، انواع شکوفه‌ها و ميوه‌ها از آن مي‌رويد. اما زمين شوره‌زار، هرچند باران بر آن ببارد، گياهي‌ـ جز اندک‌ـ نمي‌رويد. انساني که از جهالت و اخلاق مذموم پاک است، زماني که به نور قرآن متصل شود، انواع طاعات و معارف و اخلاق ستوده از آن صادر مي‌شود، و روح خبيث و کدر اگر با قرآن مرتبط شود، معارف و اخلاق ستوده ‌ـ جز اندکي‌ـ در آن ظاهر نمي‌شود» (رازي،1420ق، ص291).

    البته ارادة انسان و وراي آن، ارادة خدا، حاکم بر تأثيرات محيطي است؛ اما قطعاً ارادة او تابع حکمت اوست. محيط اعم از حقيقي يا مجازي است. ديکشنري مريام وبستر فضاي مجازي را به «شبکه‌هاي کمپيوتري جهاني، مخصوصاً اينترنت» تعريف کرده است (وبستر، 1996). فضاي مجازي به معناي واقعي، مجازي نيست، هرچند قدرت توهم‌زايي دارد. فراگيري، جذابيت، توهم‌زايي و تأثيرگذاري ناخودآگاه از ويژگي‌هاي آن است.

    براي بلد قرآني سه وصف ذکر شده است: ميته، طيّب و خبيث (ر.ک: سبأ: 15؛ فرقان: 49؛ زخرف: 11؛ ق: 11؛ فاطر: 9). بلاغي نجفي مي‌نويسد: «طيّب» به معناي خالص و منزه از هر آلودگي است. «طيّب» دربارة انسان، به معناي پاک بودن از هر خباثت يا صفت و حالت ناخوشايند يا پاکي است در آنچه اراده کرده و در آن رغبت دارد (بلاغي نجفي، 1420ق، ج2، ص131). همين نويسنده که‌ـ به نوشتة خودش‌ـ بعد از بررسي فراوان به اين تعريف دست پيدا کرده، افزوده است: در بيان رسول اکرمˆ، صحابة کرام و ائمة هدي‰، تفسير طيّب را نيافتم، اما ظاهراً طيّب مشترک معنوي است؛ يعني معناي واحد، اما مصاديق متعدد دارد (همان).

    در برابر «بلد طيّب»، «بلد خبيث» قرار دارد که محصول آن «نکد» است. راغب اصفهاني، «خبيث» را امر ناپسند‌ ـ مادي يا معنوي‌‌ـ معرفي کرده که به سبب پليدي و پستي، مكروه است (راغب، بي‌تا، ص272). علامه طباطبايي، نکد را به «قليل» معنا کرده است (طباطبايي، 1417ق، ج8، ص161). اما نظر به متناظر بودن دو مفهوم «طيّب» و «خبيث»، که در وصف «بلد» آمده و دو مفهوم «يخرج نباته باذن ربه» با «لا يخرج الا نکدا»، که وصف روييدني‌هاست، مي‌توان فهميد که معناي «نکد» در «قليل» خلاصه نمي‌شود، بلکه بر کيفيت نامطلوب آن نيز اشعار دارد. بي‌ارزش، بي‌برکت، بي‌کيفيت و غير قابل استفاده نيز از معاني آن است. علاوه بر آن، محصول بلد خبيث، يعني همان نکد‌ ـ برخلاف محصول بلد طيّب‌ـ به خداي متعال نسبت داده نشده است تا نشان دهد شکل‌گيري تربيت نامطلوب، ناشي از اراده و اختيار خود انسان است.

    ب. تربيت اخلاقي: برخي محققان با نظر به سخن پيامبر اكرمˆ: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (طبرسي، 1370، ص8)، تربيت اخلاقي را پس از مقام نبوت، برترين رسالت دانسته و اين‌گونه معنا کرده‌اند: «تربيت اخلاقي پرورش قواي دروني و تعالي صفات اخلاقي جهت نيل به فضايل انساني است که دوري از رذيلت‌ها را به همراه دارد» (جوادي آملي، 1394، ص54).

    همين نويسنده ايجاد تعادل در قواي دروني انسان با اشراف عقل را نشانة توانايي انسان بر تربيت اخلاقي خويش دانسته، هماهنگي فردي و جامعه را براي رسيدن به اين مقصود لازم شمرده است (همان، ص55و56). تربيت اخلاقي، تلاش در جهت شکوفا کردن استعدادهاي فطري‌ـ اخلاقي انسان، همچنين تلاش در جهت ايجاد، اصلاح يا تثبيت فضايل، و همزمان تلاش براي دفع يا رفع رذايل در عرصه‌هاي بينش، گرايش و کنش از طريق روش‌هاي متناسب با تزکيه است که در نهايت، به کمال و سعادت انسان منتهي مي‌شود.

      1. اهميت تأثير‌پذيري محيطي

    شخصيت آدمي متأثر از محيط و ساختة محيط است. «تأثير‌پذيري از شرايط زماني، مکاني و اجتماعي، از مباني تربيت انسان است» (باقري، 1393، ص134). بدين‌روي، براي تغيير مطلوب، اولين گام تغيير محيط است. «براي ايجاد حالات و رفتارهاي مطلوب در انسان، بايد به دست‌کاري شرايط محيطي پرداخت» (همان).

    مفهوم «محيط»، به احاطة انسان در حصار عوامل و شرايط اشعار دارد که به نوبة خود، گوياي ناتواني عمومي‌‌ـ جز در مواردي‌ـ در مقابله با محيط است. اين ادعا به معناي سلب اراده در مواجهه با محيط نيست، اما مخالفت با آن نيز چندان فراوان نيست. نقش محيط در رشد يا انحطاط اخلاقي از آن نظر است که محيط خبيث، قابليت رشد معنوي را سلب مي‌کند، هدايت را به خسارت تبديل مي‌سازد (اسراء:82)، استعداد هدايت‌پذيري را سلب مي‌نمايد و براي تربيت اخلاقي مانع جدي مي‌شود. تعابيري مانند «نمي‌شنوند، نمي‌بينند، کر و گنگ و کورند، غافلند، مانند حيوان و بدتر از آن‌اند» حاکي از همين حقيقت است (ر.ک: انفال: 21؛ بقره: 25؛ فاطر:14؛ اعراف: 198؛ انفال: 22؛ مدثر:50-51؛ اسراء: 41و46؛ فرقان:44). رذايل مذکور عمدتاً رهاورد محيط آلوده و نبود عزم جدي براي برون‌رفت از آن است. اما تأثيرپذيري انسان‌ها از محيط يکسان نيست؛ زيرا با تفاوت متغيرها، ميزان آن تغيير مي‌کند.

      1. متغيرهاي زمينه‌ساز تأثير‌پذيري محيطي

    محيط تأثيرگذار شامل دو مصداق «طبيعي» و «اجتماعي» است. «محيط طبيعي» مکان جغرافيايي زندگي است؛ اما «محيط اجتماعي» از جمع انسان‌ها در يک مکان، دارا بودن هدف واحد و تعامل با يکديگر حاصل مي‌شود. برخي متغيرهاي محيط انساني و احياناً برآيند آنها فرد را قادر مي‌سازد بر تأثيرات محيط طبيعي غالب شود. جمع بودن تعداد بيشتري از متغيرها احتمال تأثيرپذيري را افزايش مي‌دهد. متغيرهايي که زمينة تأثير‌پذيري هرچه بيشتر را فراهم مي‌آورند، در ذيل بررسي شده‌اند:

        1. يک. دوران کودکي و نوجواني

    دوران طفوليت و سنين نزديک به آن زمينة تأثير‌پذيري از عوامل محيطي را مهيا‌تر مي‌کند. کودکي ترکيبي از سادگي، صداقت، خوش‌باوري و اعتماد است. امام علي† در نامه‌اي خطاب به فرزندشان، قلب کودکان را به زميني کاملاً مستعد، که آمادگي دارد هر نوع کشتي را در خود پرورش دهد، تشبيه کرده‌اند (سيد رضي، 1379، نامه 31). يا فرموده‌اند: «نوجوانان را دريابيد که آنها نسبت به کارهاي خير پيش‌قدم‌ترند» (همان). نوع محيط موجب شکوفايي يا مکتوم ماندن داده‌هاي فطري است.

    غزالي چون جاحظ، ابن خلدون، سعدي، از مربياني است که به تأثير محيط بر تربيت سخت باور دارد. او کودک را پاک فطرت مي‌داند و مي‌گويد: هنگام زادن هيچ نيک و بدي در او فعليت ندارد؛ اما چون در محيط قرار گيرد، عوامل گوناگون محيطي بر او مؤثر افتد (بهشتي و ديگران، 1388، ص151).

    غزالي در ادامه نوشته است:

    اگر اين عوامل تربيتي مثبت باشند، صفات نيکِ بالفطرهِ کودک احيا مي‌شود و اندک‌اندک رو به فعليت مي‌رود، و صفات بد مکتوم مي‌ماند و زمينة بروز نمي‌يابد؛ و اگر عوامل تربيتي منفي باشد، صفات نيک مکتوم مي‌ماند، و صفات بد زمينة ظهور مي‌يابد و رفته‌رفته به فعليت مي‌رسد و کودک از دست مي‌رود (همان).

    بيان امام صادق† كه مي‌فرمايند: «قبل از آنکه مرجئه فرزندان‌تان را گمراه کنند، احاديث ائمه را براي آنان بيان کنيد» (کليني، 1407ق، ج6، ص47)، تأکيدي بر ظرفيت تأثير‌پذيري کودکان است. کودکاني که شخصيت‌شان در محيط آلوده شکل گرفته، در بزرگ‌سالي، محيط سالم را ترجيح نمي‌دهند. امام صادق† کيفيت استقبال مردم بصره نسبت به تشيع را از کسي سؤال کردند، پاسخ داد: ضعيف است. حضرت فرمودند: نوجوانان را دريابيد؛ زيرا شتاب آنان به جانب خير بيشتر است (حميري،1413ق، ص128).

    امروزه کودکان، مظلومانه، با کمک خانواده، مورد هجوم فضاي حقيقي و مجازي‌اند، اما توان مقابله ندارند. برخي والدين اولين خائنان به فرزندان خويش‌اند. رسول اكرمˆ در پاسخ کسي که مي‌خواست حق فرزند بر پدر را بداند فرمودند: «...أَنْ‏ يُحَسِّنَ‏ اسْمَهُ‏ وَأَدَبَهُ وَيَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحا»؛ نام نيکو بر او بگذارد، نيکو ادبش کند و محيط تربيتي شايسته‌اي براي او فراهم آورد (عاملي، 1409ق، ج21، ص390). آموزش نسبت به کودک، مانند نقش انداختن بر سنگ است: «العلم في الصغر کالنقش في الحجر» (کراجکي، 1410ق، ج1، ص319).

    ارزش‌هاي دوران کودکي گاهي چنان استوار مي‌شود که در بزرگ‌سالي در برابر انديشه‌هاي مخالف ‌ـ حتي انديشه‌هاي توحيدي‌ـ مقاومت کرده، انديشة پدران خويش را اصل مي‌خواند (ر.ک: لقمان: 21). ماندگاري ارزش‌هاي کودکي در تمام عمر، تربيت دوران کودکي را از حساسيت خاصي برخوردار مي‌کند.

        1. دو. تواضع، در برابر تکبر

    از ويژگي‌هايي که زمينة ‌پذيرش عوامل صلاح و فساد در صاحبان خود را فراهم مي‌آورند، تواضع يا تکبر است. انسان‌هاي متواضع در‌ پذيرش حق، و متکبر در انکار حق پيش‌قدم‌اند؛ يعني گروه اول محيط طيّب و گروه دوم آلوده را انتخاب مي‌کنند؛ شايد به اين علت که متکبران به سبب آلودگي درون، با محيط آلوده سنخيت بيشتري دارند. قرآن در تحليل چرايي اين انتخاب، به سه دليل «تکبر ناحق»، «تکذيب آيات الهي» و «غفلت» تصريح کرده است: «به‌زودي، کساني که در زمين به ناحق متکبر و گردن‌کش هستند و اگر هر معجزه‌اي هم ببينند ايمان نمي‌آورند و اگر راه هدايت و رشد را ببينند آن را نمي‌پيمايند و چنانچه راه ضلالت و گم‌راهي را ببينند آن را در پيش مي‌گيرند، اين‌ها را از آيات خود منصرف خواهيم کرد و اين به سبب آن است که آنها آيات ما را تکذيب کردند و نسبت به آنها غفلت ورزيدند» (اعراف: 146). مرحوم طباطبايي معتقد است: قيد «ناحق» براي تکبر توضيحي است (طباطبايي، 1417ق، ج8، ص241)؛ زيرا تکبر به حق وجود ندارد.

        1. سه. دسترسي آسان يا سخت به محيط طيّب يا خبيث

    دسترسي هرچه آسان‌تر به عوامل پاکيزه يا آلوده‌کننده ‌ـ اعم از کتاب، دوست يا بدافزار‌هاي اخلاقي‌ـ شرايط همرنگي را تسهيل مي‌کند. در برابر، در دسترس نبودن، کار را نسبتاً سخت مي‌کند. کتاب يا دوستي که به‌سادگي در دسترس است، بيشتر مورد استقبال واقع مي‌شود. در نتيجه، تأثير‌پذيري از آن سهل‌تر است. بدين‌روي، تلاش براي دسترسي به محيط طيّب يا فاصله گرفتن از عوامل خبيث، مورد امر و نهي قرآن است. تعابيري مانند «سارعوا» و «سابقوا» (آل‌عمران: 133؛ حديد: 31) يا تعابيري مانند: «لا تقربا»، «لا تقربوا»، «اجتنبوا»، «يغضوا»، «يغضضن»، «فلا تخضعن»، «قوا انفسکم و اهليکم نارا» از آن جمله است (ر.ک: نساء: 43؛ انعام: 151و152؛ اسراء: 32و34). در اين آيات، بر دوري جستن از فواحش ظاهري و باطني، مال يتيم، نماز در حال مستي و زنا تأکيد شده است. امام معصوم† هر معصيتي را حريم خدا خوانده و دوري جستن از آن را توصيه کرده است: «معاصي، حريم خداست. کسي که به آن نزديک شود، در شرف ورود به آن خواهد بود» (صدوق، 1404ق، ج‏4، ص76). گاهي ايمان و تقوا نيز مانع سقوط نيست. فرار کردن از موقعيت‌هاي آلوده، تنها راه مصونيت است. با اين فرض که کودکان يا کودک‌صفتان مصلحت خود را تشخيص نمي‌دهند، حاکمان انديشمند با حکيمانه‌ترين روش، وظيفة اصلاح را انجام مي‌دهند. حضرت علي† به‌عنوان امام و حاکم امت اسلامی، اصلاح جامعه را از وظایف خود دانسته، فرموده‌اند: «خدايا، تو مي‌داني که درگيري ما براي اين است که نشانه‌هاي حق و دين تو را آشکار و در زمين تو اصلاحات را ظاهر کنيم» (سيد رضي، 1379، خ 131، ص248). اين ممانعت ممکن است از طريق هشدار يا در نهايت، قوّة قهريه صورت بگيرد.

        1. چهار. کوتاهي يا بلندي زمان حضور در محيط

    مدت اقامت در محيط طيّب يا خبيث، نقشي تعيين‌کننده در تأثير‌پذيري ايفا مي‌کند.

    بر اساس مطالعات ميداني، ارزش‌هاي خانوادگي در ميان استفاده‌‌کنندگان از فضاي مجازي، متناسب با طول زمان استفاده از فضاي مجازي متفاوت است (خدامرادي، 1393، ص155).

    در آلودگي زيست‌محيطي نيز ابتلا يا درمان، به کوتاه يا بلند بودن مدت اقامت در آن وابسته است. اعتياد به زيست کردن در محيط آلوده، ترک آن و ورود به دنياي ديگر را دشوار مي‌کند.

    در مثنوي معنوي آمده است: مردي از بازار عطرفروشان مي‌گذشت که ناگهان بيهوش شد و بر زمين افتاد. هرچند براي درمان او تلاش ‌کردند، ثمري نداد. برادرش را خبر دادند. وي گفت: شغل برادرم دباغي است. سال‌ها با فضولات حيوانات زندگي کرده و لايه‌هاي مغزش از بوي سرگين پر شده است. کمي سرگين سگ برداشت، با عجله بالاي سر او آمد، و با زيرکي، مدفوع را جلوي بيني او گرفت. مرد به هوش آمد.

    هم از آن سرگين سگ داروي اوست
     

     

    که بدان او را همي معتاد و خوست
     

    (رومي، دفتر چهارم، بخش 11)

    افلاطون در کتاب جمهور، در مقام تمثيل، غارنشيناني را معرفي مي‌کند که دست و پاي آنها بسته شده، سال‌ها رو به ديوار غار نشسته و هرگز پشت سر خود را نديده‌اند. ناگهان، زنجير از پاي يکي از زندانيان باز شده، به عقب برگشته، پشت سر خود را مي‌بيند و سپس از دهانة غار به بيرون مي‌رود. او متوجه مي‌شود که حقيقت چيز ديگري است. اما زماني که مي‌خواهد ديگران را با خود همراه کند، از همراهي با او سر باز مي‌زنند. اين تمثيل در مقام توضيح عالم «مثل» است، اما حاکي از واقعيتي اجتماعي است (افلاطون،1390، ص52).

        1. پنج. تقليد شايسته يا ناشايسته

    مقصود از «تقليد»، همانندسازي خويشتن با ديگران و تکرار رفتار آنان، از روي توجه يا بدون توجه به نوع رفتار است. برخي روان‌شناسان نوشته‌اند: «تقليد به معناي توليد مجدد و فعال کيفيات و خصوصيات ادراک شدة رفتار موجود ديگر است» (منصور، 1388، ص249). بخش وسيعي از رفتارها و کنش‌هاي آدمي، ريشه در تقليد از ديگران دارد. به اعتقاد علامه طباطبايي، محال است کسي يافت شود که پيرو و مقلد نباشد. کسي که خلاف اين را ادعا کند يا بپندارد که در طول زندگي تقليد نکرده، خويشتن را فريفته است (طباطبايي، 1417ق، ج1، ص212).

    تقليد ممکن است آگاهانه يا ناآگاهانه، واقعي يا خرافي باشد. تقليد در حالات ناآگاهانه و خرافي، به سن زماني، ميزان عقلانيت يا سفاهت انسان بستگي دارد. تقليد ممکن است ابتدا در موارد جزئي باشد، اما مقلد در نهايت، در همة جهات شبيه کسي خواهد شد که از او تقليد کرده است. بدين‌روي، حضرت علي† فرمودند: «اگر صبور نيستي خود را به صبوران شبيه کن! زيرا کم‌اند کساني که خود را به قومي شبيه کنند، اما عضوي از آنان نشوند» (سيد رضي، 1379، حکمت 207). امام صادق† هم فرموده‌اند: «خداي متعال به پيامبري وحي کرد به قومش بگويد: لباس دشمنان مرا نپوشيد، غذاي دشمنان مرا نخوريد و خود را به شکل دشمنان من در نياوريد که شما هم از دشمنان من خواهيد شد» (حر عاملي، 1387، ج11، ص111).

    مشابهت سطحي با بيگانه، گام اول در ‌پذيرش انديشه و فرهنگ آنان است. تقليد در کودکان، جايگاه ويژه‌اي دارد. با فرض اينکه ادعاي برخي محققان مبني بر اينکه «نوزادان قبل از دو سالگي تقليد نمي‌کنند و تقليد رفتارهاي مختلف در سنين متفاوت شکل مي‌گيرد» (جونز، 2009م، ص43) را بپذيريم- که جاي ترديد است- اما قطعاً در ساير سنين، تقليد اولين عامل يادگيري است. بدين‌روي، مراقبت والدين و مربيان بر رفتار خويش، قبل از هر عامل ديگر، توصية جدي معصومان‰ است. «کسي که خود را پيش‌کسوت مي‌داند قبل از آموزش ديگران، بايد خود را آموزش دهد، و قبل از آنکه با زبان ادب کند با سيرت و رفتار، ادب کند» (حر عاملي، 1387، ج16، ص150).

        1. شش. اعتماد يا عدم اعتماد به محيط طيّب يا خبيث

    از متغيرهايي که ضريب تأثيرپذيري از عوامل مؤثر محيطي را کاهش يا افزايش مي‌دهد، اعتماد يا عدم اعتماد به عوامل تأثيرگذار محيطي است. اعتماد کردن در برابر سوء ظن داشتن است که ممکن است نسبت به فرد يا گروه، بجا يا بيجا باشد. «اعتماد را مي‌توان داشتن حسن ظن به ديگران در روابط اجتماعي دانست که داراي دو طرف اعتماد‌کننده و اعتمادشونده (فرد يا گروه) است» (بختياري، 1389، ص68). مهم‌ترين نقش آن، اين است که «روابط اجتماعي را تسهيل کرده، امکان سود يا زيان را در خود نهفته دارد» (همان). روابط انساني نيازمند اعتماد و حسن ظن است، اما به‌ويژه امروزه براي دريافت ارزش‌هاي اخلاقي و انساني، به همگان نمي‌توان اعتماد کرد. بايد به منابع ناشناخته يا شناخته شده به‌عنوان دشمن، و از جمله رسانه‌هاي جمعي بيگانه با ديد ترديد نگريست. امام صادق† ذيل آية «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ» (عبس: 24)، علم را نوعي طعام دانسته‌اند که براي دريافت و خوردن آن، بايد نهايت احتياط را انجام دهد (بحراني، 1416ق، ج5، ص584). اين سخن در زماني صادر شده که فناوري‌هاي کنوني دست مخالفان دين و ارزش‌هاي انساني نبوده است.

    اعتماد گام اول در الگو‌پذيري است. فرزندي که به والدين خود اعتماد ندارد، آگاهانه آنان را الگو قرار نمي‌دهد يا تنها ويژگي‌هايي را برمي‌گزيند که براي او قابل اعتماد باشند.

    بين ويژگي‌هاي فردي والدين مانند سن، تحصيلات و شغل، تنها متغير تحصيلات، با نوع الگوهاي رفتار اجتماعي دختران رابطة معناداري نشان داده است (پوريوسفي و ديگران، 1388، ص159).

    با تأسف، گاهي انسان‌هاي غيرقابل اعتماد در جايگاه معتمد قرار گرفته، و معتمدان غيرقابل اعتماد مي‌شوند. به بيان ديگر، جاي دوست و دشمن عوض مي‌شود. در اين صورت، پيام‌هاي ارزشي از جانب نيکان ناديده گرفته شده، سخيف‌ترين پيام‌ها، گوش شنوا پيدا مي‌کنند. به قول سعدي، «مجلس وعظ چو کلبة بزاز است، آنجا تا نقدي ندهي بضاعتي نستاني، و اينجا تا ارادتي نياري سعادتي نبري» (سعدي، 1388، حکايت 38). سوء ظن به انسان‌هاي شايسته، به رميدگي از آنان منجر مي‌شود. بر اين اساس، مربيان شايسته بايد عوامل دافع را به حداقل و جاذب را به حداکثر برسانند. خداي متعال نيز تمام عناصر جاذب را در پيامبران جمع و عوامل تنفر را از آنان دور کرده است.

    مرحوم مجلسي نوشته است: «عصمت، کمال عقل، ذکاوت، زيرکي، قوّت رأي، سهو نکردن بايد در هر پيامبري باشد. در برابر، هرآنچه موجب نفرت خلق مي‌شود، مانند پستي پدران، آلودگي مادران، خشونت و غلظت، ابنه (تمايل به ملوط بودن) و شبه آن، همچنين غذا خوردن در مسير و شبه آن نبايد در آنان باشد. علامه در شرح تجريد نوشته است: بايد از امراض منفره مانند ابنه، سلاست ريح، جذام و برص منزه باشند؛ زيرا اينها موجب نفرت است و با غرض بعثت منافات دارد. قوشچي سلس البول را هم افزوده است» (مجلسي، 1403ق، ج64، ص251).

    اعتماد به ناشناخته‌ها و بالاتر از آن، دشمنان ‌ـ مثلاً، در فضاي مبتذل مجازي‌ـ در نهايت، موجب نابودي يا ضعف ارزش‌هاي ديني و ملي خواهد شد. براي نمونه:

    برنامه‌ها و فيلم‌هاي ماهواره‌اي حاوي محتوايي است که در آن، پاي‌بندي و وفاداري به خانواده و ارزش‌هاي اخلاقي، امري مضحک و عوامانه به نظر مي‌رسد، و در مقابل، داشتن روابط آزاد جنسي، روابط متهورانة جنسي و ايجاد ترديد دربارة اهميت و ارزش ازدواج ناشي از نگاه آزادانديشانه و مترقي به زندگي و روابط عاطفي تلقي مي‌شود (روشن و خليل‌زاده، 1392، ص507).

    در برابر، بدگماني نسبت به نيکان، آدمي را نسبت به‌پذيرش سخن آنان بي‌رغبت مي‌کند. براي مثال، کسي که‌ـ به دليل واهي‌ـ به حضرت موسي† بدگمان شده است، معجزات او را هم نمي‌پذيرد. مولانا از زبان حضرت موسي† خطاب به بني‌اسرائيل گفته است:

    صد هزاران معجزه ديدي زمن

     

    صد خيالت مي‌فزود و شک و ظن

    از خيال و وسوسه تنگ آمدي

     

    طعن بر پيغمبري‌ام مي‌زدي ...

    بانگ زد گوساله‌اي از جادويي

     

    سجده کردي که خداي من تويي

    چون نبردي بد گمان در حق او

     

    چون نهادي سر چنان اي زشت رو

    (رومي، دفتر دوم، ص256)

    خوش‌گماني به گوساله، بني‌اسرائيل را نسبت به پرستش آن راغب کرد. به بيان حضرت علي†، مجالست با اشرار، بدگماني به خوبان را در پي دارد (حر عاملي، 1416ق، ج16، ص264). به گفتة حضرت عيسي† با مؤمناني معاشرت کنيد که ديدن آنها شما را به ياد خدا اندازد، گفتار آنها بر علم شما بيفزايد و عمل آنها شما را به آخرت تشويق کند (کليني، 1407ق، ج1، ص39). در اين صورت، ديد واقعي نسبت به دشمنان در شما شکل خواهد گرفت.

        1. هفت. سطحي‌نگري در برابر معرفت عميق

    انسان سطحي‌نگر قادر نيست پيامد رفتار خود را بسنجد. بدين‌روي، به سادگي در دام محيط آلوده گرفتار مي‌شود. اينان انديشيدن را نياموخته‌اند، يا آموخته‌اند که انديشه نکنند. در برابر، انسان‌هاي عاقل با سنجش عواقب رفتار، به محيط آلوده وارد نمي‌شوند؛ زيرا «چه بسيارند لذت‌هايي اندک که غم‌هايي طولاني بر جاي مي‌گذارند!» (سيد رضي، 1379، کلمات قصار).

    سطحي‌نگري و فقدان معرفت عميق بني‌اسرائيل موجب شد پس از سال‌ها حشر با حضرت موسي†، به محض ديدن جلوه‌هايي از بت‌پرستي، بدان راغب شوند. «و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم تا به قومي رسيدند كه بر بت‌هاي خويش همت مي‏گماشتند. گفتند: اي موسي، همان‌گونه كه براي آنان خداياني است، براي ما نيز خدايي قرار ده! گفت: راستي، شما گروهي هستيد كه ناداني مي‏كنيد!» (اعراف: ‏138) حشر چند ساله با پيامبر و مشاهدة معجزات فراوان، براي بني‌اسرائيل باور عميق ايجاد نکرده بود. آنان همچنان گذرا و جاهلانه به حوادث مي‌نگريستند.

    سطحي‌نگري، جهالت، نداشتن تحليل مناسب، تکيه بر مدرکات حواس ظاهر و ضعف عقلاني، بستري مناسب براي تأثير‌پذيري هرچه بيشتر از محيط آلوده است. باور شبهات، ارتداد، رغبت به کفر يا گرايش به ساير اديان نيز در بستر فقدان معرفت عميق قابل تحليل است. الگوهاي آموزشي خانواده نيز زمينه‌هاي سطحي‌نگري در فرزندان را فراهم مي‌آورد. پيامبر معظمˆ، پدران مؤمن دورة آخرالزمان را به اين خاطر که «اولاً، واجبات ديني را به فرزندان خود آموزش نمي‌دهند؛ ثانياً، با فرض آموزش، به آنان اجازة عمل به واجبات نمي‌دهند؛ ثالثاً، فقط دستيابي فرزندان به متاع بي‌ارزش دنيا براي آنها راضي‌کننده است» توبيخ کرده و از آنان بيزاري جسته‌اند (شعيري، بي‌تا، ص106).

        1. هشت. نوع مزاج انساني

    گمان مي‌رود گرمي و سردي يا تري و خشکي مزاج زمينة گرايش به جانب خوبي يا بدي را فراهم مي‌آورد. در تعريف «مزاج» نوشته‌اند:

    «مزاج» کيفيتي است که در اثر واکنش ميان عناصر اربعة جسم حاصل شده است و داراي خاصيتي متفاوت از خاصيت اجزاء است. کيفيت حاصل‌شده داراي درجاتي متفاوت از اعتدال است و ميزان اعتدال کيفيت حاصل‌شده (مزاج) عامل مهمي براي دستيابي موجودات به رتبه‌هاي متفاوت وجود است (آهنچي و ديگران،1390، ص1).

    بيشتر پيشينيان در اين عقيده مشترک‌اند که مزاج آدمي بستري مناسب براي بروز برخي صفات اخلاقي يا گرايش به جانب خير و شر است. انساني که در رفتارهاي جنسي پرجنب و جوش است، احياناً به رفتارهاي غيراخلاقي دست مي‌زند يا به سرعت خشم گرفته، سخنان ناروا مي‌گويد. به احتمال، رفتار او را مي‌توان به گرمي مزاج او مرتبط دانست. يا اگر برخي همسران نياز جنسي يکديگر را برآورده نمي‌کنند ـ که خود، بدون عذر موجه، رفتاري غير شرعي و غير اخلاقي است‌ـ و ممکن است در نهايت، به اختلاف خانوادگي و جدايي منجر شود، احياناً در سردمزاجي ريشه دارد. اما سؤال اصلي ميزان تأثيرگذاري مزاج است. آيا مزاج، آدمي را در بروز رفتارها يا تصميم‌گيري‌هاي اخلاقي بي‌اختيار مي‌کند يا عملکرد آن، تنها در حد يک ظرفيت و استعداد است؟

    برخي محققان معتقدند: «تفاوت‌هاي اخلاقي بين کودکان مي‌تواند در اثر اختلاف مزاج آنها باشد. اگر بعضي کودکان عصباني و تندخو و برخي شکيبا، برخي لجوج و برخي مطيع، برخي زرنگ و بعضي تنبل و بعضي خيرخواه و بعضي خودخواه، بعضي شادمان و بعضي اندوهگين هستند، ممکن است اين صفات معلول کيفيت مزاجي و توان جسماني آنها باشد. اما به اين معنا نيست که اين صفات و اخلاقيات قابل تغيير نباشد، بلکه مزاج بيش از استعداد و آمادگي بيشتر براي ظهور و بروز اين صفات نتيجه نمي‌دهد» (ر.ك: يثربي و ديگران، 1394، ص35-66).

    بر اين اساس، انساني که مزاجي گرم دارد، به مرز خشم و عصبانيت نزديک‌تر است، اما بدان معنا نيست که توانايي کنترل بر نفس يا رفتارهاي خويش را نداشته باشد. در غير اين صورت، بسياري از مباني انسان‌شناختي تربيت، مانند اراده و اختيار آدمي زير سؤال خواهد رفت.

        1. نه. اعتماد صادق يا کاذب به خويشتن

    اعتماد صادق به خويشتن بر اساس معرفت يقيني نسبت به ارزش‌ها و باورهاي ديني شکل مي‌گيرد. صاحب آن به‌سادگي، خود را در اختيار تفکرات باطل قرار نمي‌دهد. جرئت «نه» گفتن يا مقابله با تفکر باطل در او تثبيت شده است. در برابر، نقطة آغاز آلودگي‌ها گاهي اعتماد کاذب و ورود به محيط آلوده توسط فردي است که خود را از آن بالاتر مي‌داند که آلوده شود. اعتماد کاذب او را در دام عوامل آلوده‌کننده گرفتار مي‌کند؛ مثلاً، اين باور، که امکانات دريافت‌کنندة امواج ماهواره‌اي به تفکرات و ارزش‌هاي او آسيب نمي‌رساند يا در صورت معاشرت با دوستان فاسد، از فساد آنان در امان است، آغاز آلودگي است. حتي گاهي، در عين آلودگي، خود را پاکيزه مي‌داند؛ تفکري خطرناک که به تعبير قرآن، صاحب آن از زيان‌کارترين افراد است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالاً $الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف: 103-104)؛ بگو آيا شما را از آنهايي كه از حيث عمل زيان‌كارترند خبر دهيم؟ همان كساني كه كوشش ايشان در زندگي اين دنيا تلف شده، مي‌پندارند رفتاري نيكو دارند. در نهايت، براي اينان جاي خوب و بد و حق و باطل عوض شده، به تعبير قرآن، اعمال بد براي اينان خوب جلوه مي‌کند. «آيا كسي كه عمل بدش براي او تزيين شده و آن را خوب و زيبا مي‏بيند، همانند كسي است كه واقع را آن‌چنان كه هست مي‏يابد؟»(فاطر: 8).

    براي رهايي از ظلمت‌هاي انباشتة محيطي، تلاش کنيم شاخص‌هاي تأثيرپذيري از محيط طيّب را به نقطة مطلوب سوق دهيم و در برابر تأثيرات نامطلوب بلد خبيث، خود و ديگران را مقاوم کنيم. بر اساس تحقیق میدانی که میرمحمدی و ساروخانی در سال 1391، در باب تأثیر فضای مجازی و تحولات هویت ملی در میان شهروندان تهرانی انجام داده‌اند، بیش از 64 درصد از تحولات و تغییرات (تقویت یا تضعیف) هویت ملی در میان شهروندان تهرانی، همزمان تحت تأثیر هفت متغیرـ میزان دسترسی به فضای مجازی، اعتماد به آن، میزان استفاده از آن، سن، جنسیت، نوع نگرش و سطح تحصیلات‌ـ بوده است.

      1. نتيجه‌گيري

    تأثیرات محیطی قادر است خلقیات، ارزش‌ها، تفکرات و سبک زندگی آدمی، و در یک کلام، شخصیت انسان را تغییر دهد. منشأ این تغییرات‌ ـ احیاناً ناخواسته‌ـ ذهن آدمی است که گاهی فریفته شده، توانایی تشخیص اثرپذیری‌های بسیار تدریجی از محیط طیب یا خبیث را از دست می‌دهد. همة انسان‌ها در تأثیرپذیری یکسان نیستند، متغیرهای متفاوتي تأثیرپذیری را تشدید یا تضعیف می‌کند. سازوكار این تغییرات روند بسیار کند، تدریجی و پیوسته بودن آن است. اجتناب از محیط‌هایی که تأثیر نامطلوب می‌گذارند، مراقبت بر خویشتن، محاسبة نفس، همچنین توجه به اینکه چه تغییرات بینشی، کنشی و رفتاری ممکن است به صورت ناخواسته در آدمی حاصل شود و اینکه كدام عوامل محیطی در حال تغییر کردن و تغییر دادن هستند، یا اینکه چه تغییراتی بااهمیت و کدامین تغییرات بی‌اهمیت‌اند، همچنین پیش‌بینی اینکه اگر این تغییرات رخ دهد چه نتایج مثبت یا منفی دربر خواهد داشت، همه ممکن است روند تأثیرپذیری انسان از محیط را به مرحلة خودآگاهی و تصمیم‌گیری و سرانجام، پذیرش یا اجتناب از آن وارد کند.

     

    References: 
    • ابن بابويه، محمدبن علي، 1413ق، من لايحضره الفقيه، مصحح: علي‌اکبر غفاري، قم، انتشارات اسلامي.
    • آهنچي، مرکز، و محمد سعيدي‌مهر، 1390، «بازخواني مفهوم مزاج بر پايه پزشکي مدرن»، فلسفه علم، ش 2.
    • بحراني، سيد‌هاشم، 1416ق، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت.
    • بختياري، مهدي، 1389، «اعتماد اجتماعي و رابطه برخي عوامل اجتماعي با آن: مطالعه موردي شهر قم»، مطالعات فرهنگي و اجتماعي، پيش‌شماره دوم.
    • بلاغي نجفي، محمدجواد، 1420ق، آلاء الرحمن في تفسير القرآن، قم، بنياد بعثت.
    • بلخي، محمد، 1366، مثنوي معنوي، دفتر دوم، تهران، شرق.
    • بهشتي، محمد و ديگران، 1388، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • بي‌ريا، ناصر، و سيداحمد رهنمايي، 1394، روان‌شناسي رشد 1: با نگرش به منابع اسلامي، تهران، سمت.
    • پوريوسفي حميد، و ديگران، 1388، «بررسي جامعه شناختي عوامل مؤثر بر الگو‌پذيري رفتار اجتماعي دختران»، پژوهش‌نامه علوم اجتماعي، سال سوم، ش 1.
    • جوادی آملی، عبدالله، 1394، ادب قضا در اسلام، تنظیم و تحقیق: مصطفی خلیلی، قم، اسراء.
    • حر عاملي، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، قم، مؤسسه آل‌البيت لاحياء التراث.
    • حسيني عذاري، سيد شهاب‌الدين، بي‌تا، ملامح المنهج التربوي عند اهل‌البيت، بي‌جا، مرکز الرساله، ستاره.
    • حميري، عبدالله، 1413ق، قرب الاسناد، قم، مؤسسه آل‌البيت.
    • خدا مرادي، طاهره و ديگران، 1393، «بررسي ميزان استفاده از فضاي مجازي بر ارزش‌هاي خانواده (مطالعه موردي؛ معلمان مقطع متوسطه سازمان آموزش و پرورش استان ايلام)»، فرهنگ ايلام، ش 44و45.
    • رازي، فخرالدين، 1420ق، تفسير مفاتيح الغيب، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • راغب اصفهاني، حسين بن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دار العلم الدار الشاميه.
    • راوندي، قطب‌الدين، 1405ق، فقه القرآن، قم، کتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي.
    • روشن، محمد، و محمدمهدي خليل‌زاده، 1392، «حقوق خانواده در برابر پخش برنامه‌هاي ماهواره‌اي»، خانواده‌پژوهي، سال نهم، ش 4.
    • سعدي، مصلح‌الدين، 1388، گلستان، شيراز، مرکز سعدي‌شناسي.
    • سيدرضي، 1379، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، قم، پارسيان.
    • شعيري، تاج‌الدين، 1363، جامع الاخبار، قم، رضي.
    • شعيري، محمدبن محمد، بي‌تا، جامع الاخبار، نجف، حيدريه.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، قم، انتشارات اسلامي.
    • طبرسي، فضل بن حسن، 1370، مکارم الاخلاق، قم، رضي.
    • عاملي، شيخ حر، 1387، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه فرهنگي و اطلاع‌رساني تبيان.
    • عبدالقادر، حامد، 1354ق، البيئه و اثرها في التربيه، صحيفه دار العلوم، ش 1، بي‌جا.
    • عروسي حويزي، عبدعلي بن جمعه، 1422ق، تفسير نور الثقلين، بيروت، مؤسسه التاريخ العربي.
    • قرشي، سيدعلي‌اکبر، 1371، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • قشيري، عبدالکريم، بي‌تا، الهيئه المصريه العامه للکتاب، مصر.
    • کراجکي، محمدبن علي، 1410ق، کنز الفوائد، قم، دار الذخائر.
    • کليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، الکافي، محقق و مصحح: علي‌اکبر غفاري و محمد آخوندي، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار الانوار، مصحح: جمعي از محققان، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • مصطفوي، حسن، 1360، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
    • منصور، محمود، 1388، روان‌شناسي ژنتتيک: تحول رواني از تولد تا پيري، تهران، سمت.
    • ميرمحمدي، داود، و باقر ساروخاني، 1391، «فضاي مجازي و تحولات هويت ملي در ايران، مطالعه موردي شهر تهران»، مطالعات ملي، سال سيزدهم، ش4.
    • يثربي، سيده مرضيه و ديگران، 1394، «تبيين نقش مزاج در تعليم و تربيت با تأکيد بر تربيت اخلاقي از ديدگاه حکماي اسلامي و صاحب‌نظران طب سنتي ايران»، پژوهش در مسائل تعليم و تربيت اسلامي، سال بيست و سوم، دوره جديد، ش 28، ص35-66.
    • Jones. Susan S (2009) The development of imitation in infancy. Volum 364. Issue 1528.DOI: 10.1098/rstb.2009.0045
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    متقی فر، غلامرضا.(1396) متغیرهای تأثیرپذیری در تربیت اخلاقی با مروری بر آیه‌ی «بلد طیّب و خبیث». دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 9(1)، 5-18

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    غلامرضا متقی فر."متغیرهای تأثیرپذیری در تربیت اخلاقی با مروری بر آیه‌ی «بلد طیّب و خبیث»". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 9، 1، 1396، 5-18

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    متقی فر، غلامرضا.(1396) 'متغیرهای تأثیرپذیری در تربیت اخلاقی با مروری بر آیه‌ی «بلد طیّب و خبیث»'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 9(1), pp. 5-18

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    متقی فر، غلامرضا. متغیرهای تأثیرپذیری در تربیت اخلاقی با مروری بر آیه‌ی «بلد طیّب و خبیث». اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 9, 1396؛ 9(1): 5-18