فلسفه برای کودکان
Article data in English (انگلیسی)
مقدمـه
در تعلیم و تربیت اسلامی آنچه میتواند انسان را از هر جهت رشد و تعالی دهد، تفکر است. با تفکر میتوان به اصلاح و تربیت نفس پرداخت. درواقع تفکر شرط ضروری بهرهمندی از اختیار و تصمیمگیری است و تصمیمگیری وقتی میسر میشود که انسان قبل از آن بهدرستی به تفکر پرداخته باشد (مطهری، 1376، ص 382). این امر در تربیت کودکان بسیار مهم است و یکی از اهداف برنامة «فبک» تقویت تفکر بیان شده است.
موضوع پژوهش در اين مقاله، «فلسفه براي كودكان» است. در اين تحقيق، به اين پرسشها ميپردازيم كه «فلسفه براي كودكان» چيست؟ آيا در اين برنامه، فلسفه بهمنزلة يك رشته يا مجموعهاي از عقايد و آراي فلسفي مطرح است يا معنايي ديگر دارد؟ تأثيرات اجراي اين برنامه بر مهارتهاي استدلالي، تقويت منشهاي اخلاقي و عملكرد رفتاري كودكان و نوجوانان تا چه حد است؟ آيا اين برنامه در پيشرفت تحصيلي دانشآموزان مؤثر است؟
با توجه به مطالعات انجام شده، اين نتيجه به دست آمد که آموزش فلسفه با دو رويكرد امکانپذير است: در رويكرد اول، آموزش فلسفه عبارت از ياد دادن چگونه انديشيدن است؛ آموزش پرسيدن و چگونه پرسيدن. نکته بنيادي در آموزش فلسفه اين است که در اين قلمرو، تكيه و تأکيد بيش از درستي انديشه، بر درست انديشيدن است. بنا بر رويكرد دوم، آموزش فلسفه عبارت است از انتقال انديشههاي فلسفي به يادگيرندگان. هرچند مطالعة انديشههاي ديگران رفتهرفته موجب خلق انديشههاي ناب ميشود، اين به شرطي است که در مطالعة انديشههاي ديگران چنان غرق نشويم که انديشيدن براي خودمان را فراموش کنيم
(قائدي، 1384، ص5).
بر اساس ادلة مستند، فلسفه تنها رشتهاي است که به همگان مربوط ميشود؛ زيرا همگان انساناند و از قوة تفکر برخوردارند و اين قوه ميتواند و بايد از طريق فلسفهورزي به فعليت برسد، گرچه ممکن است ميزانش متفاوت باشد. ازاينرو اگر فلسفه را صرفاً مرور پاسخهاي ديگران بدانيم و به دنبال آن در همان معنا به آموزش بپردازيم، اين مزيت را از بسياري گرفتهايم و به اندکي بخشيدهايم (همان، ص6).
آنچه در اين مقاله مد نظر ماست، رويكرد اول، يعني فلسفه به مثابه فلسفهورزي يا فرايند فعاليت فلسفي است که در اولويت است. فلسفه به اين معنا پيچيده و دشوار نيست و همه ميتوانند به آن بپردازند؛ هرچند براي ورزيده شدن در فلسفهورزي بايد مهارتهاي ديگري را آموخت که نياز به معلم فيلسوف دارد و يادگيرندگان بايد رفتهرفته مهارتهايي مانند استنباط، قياس و استقرا را بياموزند. البته اين بدان معنا نيست كه نتايج فلسفي به هيچ رو سودمند نيستند، ولي تا فلسفهورزي صورت نگيرد، نتايج فلسفي نيز پديد نخواهند آمد؛ زيرا ذات فلسفه، فلسفهورزي و انديشيدن است (قائدي، 1383، ص78).
نظر به جديد بودن موضوع و نبود منابع كافي، ما نخست با مراجعه به كتابخانهها و استفاده از كتابها، مجلات و مقالات، اطلاعات اندكي را دربارة موضوع كسب كرديم، و سپس جهت تكميل طرح، با مراجعة حضوري و مصاحبه با كساني كه در اين زمينه كارهاي نظري و عملي (در تهران، كرج و اصفهان) انجام داده بودند، پژوهش را كامل ساختيم.
1. پيشينة تاريخي فلسفه براي کودکان
به نظر برخي محققان، تعليم تفكر به زمان جامعة ايران باستان باز ميگردد كه آموزش به صورت بحث استاد و شاگرد بود. اين آموزش در زمان سقراط صورتي ويژه (گفتوگو و پرسش) به خود گرفت و بعدها به صورتهاي ديگر در ميان شاگردان وي ادامه يافت. پس از ظهور اسلام اين مسئله ارزش بيشتري يافت و فلاسفة اسلامي بهاي بيشتري به آن دادند؛ چنانكه هنوز هم روش تدريس در حوزههاي علميه بر اساس پرورش تفكر نقاد و خلاق در علمآموزان است (حسيني، 1389، ص94).
به اعتقاد هينز، يونان قديم نخستين جامعهاي بود كه در آن به دانشآموزان ميآموختند كه مستقل بينديشند، بحث، مذاكره، منازعه و نقد كنند و طوطيوار از معلمهايشان تقليد نكنند. همين امر، سريعترين پيشرفت تاريخ را موجب شده است و اين ايده را رواج داده كه دانش از دل نقد و انتقاد بيرون ميآيد (هينز، 1384، ص54).
آموزش از راه تفكر منطقي، پديدة تازهاي نيست و توجه به مهارتهاي فكري سالها مطرح بوده است، اما طرح و برنامة معروف به فلسفه براي كودكان قدمت چنداني ندارد. برخي برآناند كه ابوريحان بيروني، دانشمند مشهور ايراني، نخستين كسي است كه با نگارش كتاب التفهيم (دربارة آموزش مقدمات رياضي و نجوم به كودكان) و تقديم آن به كودكي خيالي به نام ريحانه، گام نخست را در اين عرصه برداشته است (آقاياني چاووشي، 1384، ص20). شيوة نگارش التفهيم بدينگونه است كه نخست ريحانه (كودك خيالي)، پرسشهاي خود را مطرح ميسازد و سپس، ابوريحان به آن پاسخ ميدهد (شريفي اسدي، 1387، ص97).
گذشته از پيشينة عام اين موضوع، فلسفه براي كودكان، كه با كوتاهنوشت «فبك» يا p4c نوشته ميشود، عنوان برنامهاي است كه يكي از فلاسفة معاصر به نام ماتيو ليپمن، استاد دانشگاه مونتيكلير امريكا آن را طراحي كرده است. او گفت چنانچه ذهن كودكان را درگير مباحث فلسفي كنيم و كنجكاوي طبيعي آنان را با فلسفه مرتبط سازيم، ميتوانيم از آنان متفكراني بسازيم كه بيش از پيش، نقاد، انعطافپذير و مؤثر باشند. بر همين اساس شاخة جديدي از فلسفه متولد شد كه «فلسفه براي كودكان» نام گرفت. بنابراين برنامة فلسفه براي كودكان در سال 1969 طراحي و اجرا شد، و در ديگر كشورها نيز از آن استقبال شد و هماكنون در 130 كشور جهان عملاً در جريان است.
ليپمن با اجراي اين برنامه كوشيد تا فلسفه را به جايگاه واقعي خويش، آنگونه كه سقراط مد نظر داشت، بازگرداند. به نظر او فلسفه صرفاً ويژة بزرگسالان نيست و كودكان نيز ميتوانند آن را انجام دهند. او فلسفه را در معناي فلسفهورزي به كار برد؛ كاري كه كودكان ميتوانند آن را انجام دهند و به طور ذاتي مستعد انجام آن هستند (قائدي، 1386، ص65). وي در كتب و مقالات پرشمار خود بسيار كوشيده است تا نشان دهد كه اين جنبش، علاوه بر داشتن منافع عملي، بهويژه در زمينة ارتقا و پيشرفت تحصيلي دانشآموزان مؤثر است و نيز در نظرية تربيتي جاي دارد (همان، ص48).
در كشور ما برنامة آموزش فلسفه به كودكان نخستين بار در سال 1373 شمسي توسط بنياد حكمت اسلامي صدرا بهمنزلة يك طرح هدفدار شناخته شد و در همان تاريخ گروه فلسفه و كودك در اين بنياد پايهگذاري گشت؛ ولي بعدها مؤسسهها و دانشگاههاي ديگري نيز پژوهشهايي را در اين زمينه آغاز كردند (شريفي اسدي، 1387، ص97).
در ايران توجه علاقهمندان از جمله دستاندركاران آموزش و پرورش، استادان و دانشجويان به اين برنامه جلب شد، كه به دنبال آن پژوهشگاه علوم انساني و بنياد حكمت صدرا، تحقيقاتي را در اين زمينه انجام دادند، كه بدين شرح است:
ـ تحقيقات دكتر يحيي قائدي (استاديار دانشگاه تربيت معلم تهران) كه رسالة دكتراي خود را با عنوان مباني نظري آموزش فلسفه به كودكان، به اين موضوع اختصاص داده است؛
ـ انجام عملي طرح توسط دكتر رضاعلي نوروزي (استاد دانشگاه اصفهان) و خانم نگين درخشنده بر روي 102 دانشآموز در يك دبستان پسرانه در ناحية 3 اصفهان؛
ـ پژوهشها و فعاليتهاي عملي در شهر تهران، توسط آقاي سعيد ناجي (مدير گروه فلسفه و كودك در پژوهشگاه علوم انساني).
2. فوايد علمي و كاربردي پژوهش
نتايج پژوهشهاي انجامشده حاكي از آن است كه درمان بسياري از ناهنجاريهاي رفتاري كودكان و نوجوانان از جمله لجبازي، بداخلاقي و ناسازگاري با والدين از طريق اجراي «فبك»، امكانپذير است.
اين پژوهش با ارائة راهكارهاي مناسب ميتواند مورد استفادة ادارات آموزش و پرورش قرار گيرد تا متناسب با امكانات موجودشان، اجراي اين برنامه را در سطح مدارس، چه به صورت ساعتي جداگانه در برنامة هفتگي دانشآموزان و چه به صورت تلفيقي با برنامه هفتگي، پيگيري كنند و از نتايج آموزشي و پرورشي اجراي طرح بهرهمند شوند.
كانونهاي پرورش فكري كودكان (خانه كودك و نوجوان) و كانونهاي فرهنگي و تربيتي، از ديگر نهادهايي هستند كه ميتوانند مجري اين طرح در ساعات اوقات فراغت (بهويژه تابستان) كودكان و نوجوانان باشند؛ زيرا در شيوة اجرايي اين طرح از روش قصهگويي و داستان استفاده ميشود كه براي كودكان بسيار جذاب و خوشايند است.
3. چيستي فلسفه براي كودكـان
«فلسفه براي كودكان» برنامة آموزشي جديدي است كه هدفش پرورش قدرت تفكر و استدلال (بهويژه تفكر منطقي) در كودكان است (طبق تعريف يونيسف، كودكان از بدو تولد تا سن 18 سال مورد نظر هستند) و براي رسيدن به اين هدف از مفاهيم فلسفي بهمنزلة موضوعات سودمند استفاده ميكنند و پروراندن قدرت استدلال، خلاقيت، قضاوت و ساختن مفاهيم و تفكر دقيق و منطقي را مد نظر دارند و بر آناند تا مهارت پرسيدن و به عبارتي فلسفهورزي را آموزش دهند (حسيني، 1388، ص94).
آيا براي داشتن تصور صحيح از مفهوم «فلسفه براي كودكان» بايد كلاسي را در ذهن مجسم كنيم كه از دانشآموزان دهساله تشكيل شده كه در آن از آثار افلاطون و ارسطو صحبت ميشود؟ خير. هرچند كارهاي اين فلاسفه و ديگر فلاسفه دربردارندة ايدهها و مفاهيمي است كه هم براي بزرگسالان و هم براي كودكان درخور توجه هستند، در كلاس «فلسفه براي كودكان» به طور مستقيم از نظرات اين فلاسفه صحبت نميشود. ايدهها و مفاهيمي از قبيل زيبايي، حقيقت، عدالت، آزادي، حقوق و قوانين، با مسائلي در هم تنيدهاند كه دستكم هنوز براي كودكان روشن نشدهاند. برخي از پرسشهايي كه در روشن ساختن اين مسائل كمك ميكنند و كودكان مايل به طرحشان هستند از اين قبيلاند: آيا تفكرات و دانش آدمي واقعنماست؟ آيا بايد هميشه از اكثريت پيروي كرد؟ آيا قواعد و قوانين هرگز نبايد شكسته شوند؟ آيا بايد به قوانين احترام گذاشت؟ چرا بايد به ديگران به ديده احترام نگريست؟ دليل خوب و معتبر براي انجام يك كار چيست؟ چه چيزي يك امر را جالب ميكند؟ چگونه ميتوان فهميد كه ديگران واقعاً چگونه فكر ميكنند؟ اين پرسشها و مسائلِ مربوط به آنها و همچنين مجموعه مسائلي را كه با رشد مهارتهاي مهم شناختي كودكان مرتبطاند و منجر به تقويت مهارتهاي تفكر و استدلال در آنان ميشوند، ميتوان در قالب داستانها و رمانها براي كودكان بيان كرد. داستانهايي كه دربردارندة اين ايدهها و مفاهيم فلسفياند، كودكان را بهگونهاي جالب و عميق وارد حيطة فلسفه ميكنند. البته به همراه اين كتب داستاني، كتابهاي راهنما و دستورالعملهايي نيز براي معلمان وجود دارند كه طرح بحث كلاس را تشكيل ميدهند (صفاييمقدم، 1387، ص163). بنياد حكمت علمي صدرا مقصود از «فبك» را تربيت انسانهايي آگاه، هدفمند، باشعور و خداجو ميداند؛ افرادي كه به فطرت الهي خود وفادار مانده و در جستوجوي خوبيها هستند؛ اصول اخلاقي و اعتقادي و ديني را با دليل پذيرفتهاند و بدين جهت همواره بدان وفادارند. اگر تفكر مستدل و خلاق دارند و اگر از منطق سود ميبرند، هدف والاتري دارند و آن رسيدن به كمالات انساني است (حسيني، 1389، ص97). بديهي است كه بدين طريق كودكان مسئوليتپذير، جامعهپذير، تيزبين، همراه با خودباوري در سطح بالا و صاحب روحي آرام و با روحية همكاري و داراي رفتارهاي اخلاقي خوب در سطح مدرسه و جامعه خواهند شد.
با اين برنامه، كودكان و نوجوانان در دوران مدرسه مهارتهاي عمومي پژوهش و كندوكاو را ميآموزند، تا در زمان ورود به دانشگاه توانايي انجام پژوهش را داشته باشند. همانگونه كه پيشتر بيان شد، فلسفه در اينجا به معناي فلسفة رسمي، مانند فلسفة كانت، ارسطو يا هر نظام فلسفي ديگر نيست؛ بلكه به معناي خاص ديگري مطرح ميشود. در اينجا فلسفه را ميتوان به معناي روش ديالكتيك سقراطي يا به معناي كندوكاو فكري يا تحقيق و جستوجوي حقيقت، يا بهمنزلة همة مهارتهاي لازم براي اخذ يك تصميم درست يا معقول در نظر گرفت. به عبارت ديگر، بيشتر عمل فلسفهورزي اهميت مييابد، نه حفظ طوطيوار نظامهاي فكري سابق (ناجي، 1387، ص16).
لذا اين طرح، آشنايي با مفاهيم، مضامين و قواعد منطقيـ فلسفي مناسب و مورد علاقة كودكان را نيز دربر دارد. براي مثال، كودكان به تدريج با قواعدي همچون اين قاعده و كاربردهاي آن آشنا ميشوند: «اگر p Q درست باشد، لزوماً p Q درست نيست» و رفتهرفته اين قاعده را ياد ميگيرند كه مثلاً هر گردي لزوماً گردو نيست. آشنايي با كاربردهاي اين قاعده، در قضاوتهاي مختلف اخلاقي و علمي به تصحيح داورهاي آنان بسيار كمك ميكند. مثلاً قضاوت دربارة شخصيت افراد، بر اساس ظاهر آنها، هميشه نتيجة بيدقتي در بهكارگيري اين اصل است (همان، ص16)؛ يا چنانكه در ادبيات ما نيز به شكل بسيار زيبايي بيان ميشود:
نـه هر كـه چـهره برافروخـت دلبـري دانـد
نه هر كه طرف كله كج نهـاد و تند نشست
نه هر كه آينه سازد سكندري داند
كـلاهـداري و آيـين سروري دانـد
آنچه در اين برنامه، به افراد ياد داده ميشود، تقريباً اين است كه به سخنان و آراي مختلف توجه كنند و به آنها خوب گوش فرا دهند؛ در شنيدهها دقت به خرج دهند؛ آنها را ارزيابي كنند و بهترين را برگزينند، نه اينكه كوركورانه تابع بيچونوچراي هيجانات، مدها، رسوم و عقايد و موهومات جوامع يا مثلاً خانوادهها باشند. اين همان مهارتهاي شناخت، انتخاب و تصميم درست است. دقت و توجه، مسئوليت ارزيابي، نقد و خلاقيت، همگي جزو اين نوع فلسفه هستند؛ يعني همان چيزي كه در فرهنگ و دين ما هم به آن بسيار ارج نهاده شده و حتي در قرآن كريم به مردمي كه چنين عمل ميكنند، بشارت داده شده است (همان، ص17).
4. فوايد فلسفه براي كودكـان
فلسفه به گفتة سقراط حكيم، جستوجوي حقيقت است و فيلسوف، دوستدار حقيقت؛ و هنگامي كه از فلسفه براي كودكان سخن ميگوييم، اين معنا را دنبال ميكنيم كه به كودك ياري دهيم تا در جستوجوي حقيقت باشد و اين ممكن نميشود مگر زماني كه كودك، انديشيدن (به معناي عام) و انديشيدن براي خود (به معناي خاص) را بياموزد (بنياد علمي حكمت صدرا، 1384، ص3).
هدفي كه فلسفه براي كودكان دنبال ميكند هدايت كودكان به سويي است كه با ديد تيزبين و نقادانة خود، موشكافانه همه چيز را بررسي كنند و با ارتقاي سطح تفكر، به آنها كمك كند تا حقيقت را دريابند و بتوانند مسائل و مشكلات خود و جامعة اطراف خود را حل كنند (همان، ص3). به تعبير ديگر هدف اين برنامه، اصلاح وضعيت آموزشي و تربيتي كودكان است؛ بهگونهاي كه فراگيري درسها از روش تقليدي كنوني به روش اجتهادي و انتقادي دگرگون شود. در صورت اجراي درست اين برنامه، تواناييهايي براي كودك به ارمغان ميآيند كه نهتنها در پيشرفت تحصيلي او، كه در كل جريان اجتماعياش تأثيرگذار خواهند بود. بدين ترتيب كودك بهگونهاي بار ميآيد كه در برابر شبهههاي ديني بهآساني فريب نخورد و از سوي ديگر هر خرافهاي را نيز به نام دين نپذيرد (شريفي اسدي، 1387، ص100).
از ديگر اهداف اين برنامه ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
1. پرورش قدرت تفكر چندبعدي در كودكان كه در نتيجه آن توانايي استدلال، داوري، خلاقيتهاي فكري و تفكر دقيق در آنها پرورش يابد؛
2. تربيت مردان و زناني كه در پيچ و خمهاي زندگي ماشيني و الكترونيكي امروز با حجم بالاي اطلاعات و فناوري بتوانند در زندگي روزمرهشان، بر سر دوراهيها، تصميمهاي درست بگيرند؛
3. مسئوليتپذيري، جامعهپذيري، انعطافپذيري و دروني شدن رفتارهاي اخلاقي در كودكان (حسيني، 1389، ص94).
با اجراي اين برنامه، كودكان به انسانهايي متفكرتر، انعطافپذيرتر، باملاحظهتر و منطقيتر تبديل ميشوند. فراگيري بسياري از مهارتها و نيز ايجاد تمايل براي استفاده از اين مهارتها، از طريق زبان و با ايجاد يك «اجتماع پژوهشي» (جايي كه كودكان بهمنزلة اقدامي مشاركتي به تبادل نظر با همديگر ميپردازند) به بهترين شكل ممكن، امكانپذير است (فيشر، 1385، ص268).
دکتر رضاعلي نوروزي و خانم نگين درخشنده طي يک دوره کار فلسفي با دانشآموزان ابتدايي در شهر اصفهان به اين نتيجه رسيدند که فلسفه به كودكان كمك ميكند تا در زندگي روزمره از قضاوتهاي صحيحتر بهرهمند شوند. مهارتها و تواناييهايي كه در پرتو اجراي برنامة آموزش فلسفه به كودكان در آنان ايجاد ميشود از اين قرارند: مهارت خواندن براي فهميدن، جستوجوي مسئله، فهم قضاوتها و احكامي كه صادر ميشوند، پرسيدن، خويشتنداري، انسجام فكري، مشاهدة تناسبها، ارتباط برقرار كردن ميان امور مورد مطالعه، تمركز يافتن روي مسئلة مورد بحث، طبقهبندي كردن، ارائة دليل، صورتبندي معيارها و استفاده از آنها، نگريستن به مسائل از منظر وسيعتر، استفاده از مثال، تحليل جملات و عبارات، مطالعه و ادراك پيشفرضها، ساخت و ارائة توصيفها و تبيينها، كشف جانشينها، دريافت دلالتها، تعميم دادن، گوش دادن فعال، سعة صدر، بيطرفي، مشاركت كردن در ايدهپردازيها و تفكرات، مسائل را از ديد ديگران ديدن، احترام گذاشتن به ديگران، شجاعت فكري پيدا كردن، بازنگري خود و اصلاح خويشتن. كسب همة اين مهارتها در گرو يادگيري تفكر فلسفي است كه محور برنامة فلسفه براي كودكان است (نوروزي، 1386، ص131).
از جمله فوايد ديگر اين طرح ميتوان به بالا رفتن سطح فكري كودكان، و بهبود كيفيت درسي دانشآموزان در مدارس در همة دروس اشاره كرد (هينز، 1384، ص168). فلسفه، كنجكاوي بچهها را براي استدلال، حل مشكل، تصور و خلاقيت بر ميانگيزد؛ مهارتهاي ارتباطي آنها را رشد ميدهد و بدينترتيب ميتوانند حرف بزنند، گوش دهند و نوبت بگيرند. فلسفه به آنها زبان گفتوگو و چگونگي برقراري ارتباط را ميآموزد، و ياد ميگيرند شهروندي با اخلاق باشند و مسئوليت اعمال و عقايد خود را بپذيرند (اعلايي، 1385، ص40).
5. ضرورت اجراي طرح فلسفه براي کودکان
قدرت تميز، داوري و استدلال، اهميتي انکارناپذير در زندگي فردي و جمعي دارد. نقش اين امور در تفاهم ميان شهروندان و مردم کشورهاي مختلف و نشاندن «گفتوگو» به جاي «نزاع» در درون و بيرون تمدنها را نيز نميتوان ناديده گرفت (ناجي، 1382، ص26).
داشتن ذهن خلاق و جستوجوگر با تواناييهاي بالاي حل مسئله و تحقيق براي جمعيت هر کشوري ميتواند متضمن اقتدار ملي آن کشور در عرصههاي مختلف علمي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... باشد، با وجود اين، حتي در گروههاي فلسفة دانشگاههاي ما نيز بسياري از دانشجويان فاقد قدرت تميز، داوري و استدلال هستند و با وجود شرايط و برنامههاي آموزشي حاضر، بعيد به نظر ميرسد به اين تواناييها دست يابند. البته اين معضل به کشورهاي جهان سوم محدود نميشود، بلکه در کشورهاي پيشرفته و غربي نيز اين امر محسوس بوده است (ناجي، 1387، ص12).
ظاهراً سخن کانت دربارة فکر، آويزة گوش انديشمندان غربي بوده و آنها را به فکر و تکاپو انداخته است. تأکيد کانت اين بود که «اگر غفلت و ناداني را ترجيح دهم، همواره آدمهايي پيدا ميشوند که دوست دارند به جاي ما فکر کنند». ازاينرو انديشمندان و فلاسفة اين کشورها مدتي است که دستبهکار شدهاند و در اين مدت تلاشهاي بسياري كردهاند (همان، ص12)؛اما ورود فلسفه به زندگي روزمره و عمق بخشيدن به آن، صرفاً با آموزش مکتبهاي فلسفي ممکن نميشود. پس براي وارد کردن عمق فلسفي به زندگي روزمرة مردم، به راههاي ديگر نياز است. براي اين كار بايد روشي تربيتي ابداع كرد كه به مردم و شهروندان بياموزد فلسفي فکر کنند، نه اينکه مکاتب فلسفي را به حافظه بسپارند؛ اما چون براي تقويت تواناييهاي ذهني و استدلالي افراد، دوران دانشگاه بسيار ديرهنگام است و اگر روحياتي همچون کنجکاوي در دوران کودکي تقويت نشود، بلکه با آموزشهايي از بين برود، ديگر در بزرگسالي نميتواند احيا شود، در نتيجه اين کار يعني تقويت قواي منطقي و تحليلي، به همراه ايجاد تعمق فلسفي، بايد از دوران کودکي آغاز شود (ناجي، 1386، ص14).
ازآنجاکه کودکان ذاتاً پرحرف زاده شدهاند و بيشتر وقت خود را به صحبت، توصيف، پرسيدن و بحث کردن ميگذرانند، چنين گفتوگوهايي ممکن است فکر آنان را تحريک کند و آنان را به توجيه، استدلال، جستوجوي علتها، توضيح حوادث، سازمان دادن و مفهوم بخشيدن به تجربههاي خويش وا دارد. همچنين ممکن است گفتوگوهاي آنان شامل پاسخهاي تکراري و نارسا، گفتوگوهاي طولاني، بيهوده و نسنجيده، و کارها و افکار بيمايه باشد. چگونه ميتوانيم پاسخهاي کلامي سطح پايين کودک را به گفتوگو و تفکري سطح بالاتر تبديل کنيم؟ آيا به چنين کاري نياز داريم؟ (فيشر، 1385، ص266)
در راستاي نهضت فلسفة کاربردي (فلسفهاي که در زندگي مردم کاربرد داشته باشد) و اصلاحات در آموزش و پرورش و در نهايت ارتقاي سطح تفکر در فرهنگ عمومي و پژوهش در علوم، شاخة ديگري از فلسفه متولد شد که فلسفه براي کودکان و نوجوانان نام گرفت و از اين طريق فلسفه وارد دبستانها و مدارس راهنمايي شد تا به کودکان ياد دهد چگونه خودشان فکر کنند و تصميم بگيرند و مسائل و مشکلات خود را حتيالمقدور خودشان حل کنند (ناجي، 1386، ص15).
اهميت اين برنامه زماني مشخص ميشود که ميبينيم در فرهنگ ما تا چيزي بهخوبي براي فرد توجيه نشده باشد و شخص دربارة آن ترديد داشته باشد اجازة انجامش را ندارد (حتي در مسائل خطيري همچون تقليد). بايد ابتدا شناخت، تميز داد، انتخاب کرد، تصميم گرفت و سپس عمل کرد. ما مسئول اعمال خودمان هستيم و اگر در اخذ تصميم درست سهلانگاري کنيم، مستحق مجازاتيم. در فرهنگ اسلامي ما، مردم با همة وجود، به آگاهي و روشني دعوت شدهاند (همان، ص18).
لذا ما به برنامهاي که مناسب فرهنگ غني اسلامي و ايراني باشد و قدرت قضاوت درست در دانشآموزان را تقويت کند، نياز داريم. اگر بتوانيم قدرت حل مسئله، استدلال، داوري و تحقيق در همة زمينهها را به کودکان بياموزيم، اين تواناييها ميتوانند زندگي اجتماعي و شخصي فرد را در ابعاد معنوي و مادي ارتقا دهند (همان، ص1 2)؛ چنانکه استاد مطهري ميگويد:
ما بايد نحوة استنباط و قضاوت کردن را به کودکان ياد بدهيم تا بتوانند از لحاظ فکري تا آنجا که ممکن است مستقل بار بيايند. اگر فرد «دهنبين» بار بيايد، در کنار احتمالهاي بسيار زياد فقط يک احتمال وجود دارد که به ذهن آدمهاي خوب نگاه کند؛ احتمال بيشتر اين است که به ذهن افراد سوءاستفادهگر، رسانههاي سکولار غربي و... نگاه کند؛ ولي اگر بتواند بين آراي مختلف تمييز قايل شود، مطمئناً به سوي بهترين گزينه خواهد رفت و در کل زندگي دنيوي و اخروي، بهترين گزينه را انتخاب خواهد کرد.
به همين جهت، اين برنامه که همة دغدغهاش واداشتن افراد و شهروندان به تأمل و تفکر در خود و امور و نشانههاي اطراف خود است و به زندگي فرد عمق و غنا ميبخشد، براي کشور ما بهشدت مورد نياز است (همان، ص21).
6. موانع اجراي طرح و راهکارهاي آن
هر طرحي در آغاز شكلگيري و اجرا با موانع و مشكلاتي روبهروست. طرح آموزش فلسفه و كودك نيز از اين امر مستثنا نيست. با توجه به اينکه اين طرح با موجودي زنده، پويا، در حال رشد و تكامل و در عين حال آسيبپذير سروكار دارد، هر آنچه حيات طبيعي و رشدش را بر هم زند و به او صدمه وارد كند، آسيب به شمار ميآيد و بايد مورد بررسي قرار گيرد تا از پيامدهاي احتمالي ناشي از آن جلوگيري شود.
يكي از آسيبهاي مهمي كه در آغاز كار بايد به آن توجه شود، شتابزدگي در اجراي طرح است. در اين راستا آمادگي و پذيرش اجتماعي در عملي شدن اين طرح، چنان اهميت دارد كه اگر پذيرش از سوي اجتماع صورت نگيرد، پيامدهايي جبرانناپذير بر جاي خواهد گذاشت. لذا اين طرح نيز مانند ديگر برنامههاي نظام تعليم و تربيت، نيازمند مطالعه، پژوهش و تعمق بسياري است تا به ناهماهنگي در بخشها و عدم اجراي صحيح طرح، يا به بنبست رسيدن و ترديد جامعه دربارة آن منجر نشود. پذيرش اجتماعي با آموزش و اطلاعرساني از طريق رسانهها و مطبوعات، آموزش و پرورش همگاني و... ميتواند به موفقيت در اجرا و اثربخشي طرح كمك كند
(تاجبخش، w.w.w.pac.org.ir).
در اين آموزش، خانوادهها بايد به اين نگرش برسند كه در قبال فرزند نقاد و پرسشگر، چه موضعي داشته باشند و چطور بتوانند فرزندانشان را در رشد فكري همراهي كنند. گفتني است كه اگر خانوادهها با اين طرح بهدرستي آشنا نشوند، ممكن است گلهمند شوند كه با اجرايي شدن طرح، فرزندم پرتوقع بار آمده و پيوسته در حال پرسيدن، دليل خواستن و دخالت در هر امري است؛ درحاليكه اگر خانوادهها با ديد صحيح به اين طرح بنگرند و بپذيرند كه كودكشان با شركت در اين كلاسها، به رشد فكري رسيده و از استقلال فكري برخوردار شده است، از طرح استقبال خواهند كرد (همان).
آموزش كودكان توسط مربيان ورزيده در اين طرح از اهميت بالايي برخوردار است. اگر آموزش كودكان را مربي ناآزموده و غيرحرفهاي بر عهده گيرد كه با مهارتهاي فلسفي تفكر و استدلال و به چالش كشيدن آنها در اين زمينه آشنا نيست و ناشيانه عمل ميكند و يا خود عامل به علم خويش نيست، ضايعهاي بر جاي خواهد گذاشت كه جبران آن بهسادگي امكان ندارد و اثرات آن سالها در زمينة تربيتي و آموزشي، بهطور كاملاً محسوس بر جاي خواهد ماند. بنابراين در ابتدا، تربيت مربي ورزيده و كارآمد در جهت پيشبرد اهداف آموزش فلسفه و كودك در اولويت است؛ زيرا مربي بهمنزلة نخستين پاية بحث در كلاس، مجري و هدايتگر اين طرح، نقش كليدي را ايفا ميكند (همان).
سيدمحمد خامنهاي دربارة دشواريهاي طرح ميگويد:
اين کار هم مانند بسياري از کارهاي اجتماعي ديگر دشواريهايي دارد: اولاً نشر فلسفه (حکمت) يعني همان چيزي که بايد زينتبخش روح و ذهن همة افراد جامعه باشد و ميتواند شکل جامعه را عوض کند، ظرافت بسيار ميطلبد و کار سهل و سادهاي نيست و اگر سهل به نظر برسد، سهلي ممتنع است؛ بهويژه در زمينة کودک؛ اما دقتهاي کارشناسي و برنامههاي سنجيده و علمي و فني، ميتواند اين دشواريها را تسهيل کند و فلسفه و حکمت را به ميان جامعه بياورد؛ ثانياً کارهاي اجتماعي چه علمي و چه فرهنگي باشد و چه خيريه و چه اقتصادي و مانند آن، بدون همکاري دولت به جايي نميرسد؛ ثالثاً انجام اين کار به صورت عام، و بهمنزلة يک نقش اجتماعي براي بالا بردن سطح تربيت و نشر دانش، هنوز افزارمند نشده؛ يعني ابزارهاي لازم آن، براي اين کار به صورت کامل، تجهيز و آماده و تفهيم نشدهاند. اين کار نه فقط بايد در مدارس انجام گيرد، بلکه حتي لازم است که سينما، تلويزيون و رسانههاي مؤثر ديگر و رايانه به صورت هدايتشده نيز در خدمت اين هدف باشند و اين کار جامع و فراگير در جامعه و در خانواده و در مدرسه برنامهريزي و اجرا شود (خامنهاي، 1384، ص19).
7. مراحل كار (شيوة اجرايي) در كلاس فلسفه براي كودكان
1-7. شيوة آموزش p4c
هيچگونه طرح درس ازپيشتعيينشدهاي براي آموزش p4c وجود ندارد؛ زيرا ما نميدانيم دانشآموزان چه پرسشهايي خواهند داشت. فقط يك مجموعه قواعد كلي براي ايجاد پرسش، ايجاد احترام مقابل، چينش كلاس، خوب گوش دادن، گسترش درك، جستوجوي معنا، تقويت استدلال، پرورش اعتماد به نفس (صحبت در جمع و احساس داشتن فكر مستقل و منحصر به فرد بودن) و غيره وجود دارد كه به آن ميپردازيم (نيكبخت، 1384، ص24).
به طور خلاصه آنچه در يك كلاس آموزش فلسفه انجام ميشود (فرايند برنامة فلسفه براي كودكان) به صورت مراحل زير است:
1. تشكيل حلقة دانشآموزي به منظور تسهيل بحث ميان دانشآموزان و جلوگيري از خودمحوري: بايد افراد به شكل دايرهاي طوري بنشينند كه همه بهراحتي يكديگر را مشاهده كنند. مراقب باشيد كودكان خارج از دايره ننشينند؛ جايي كه بتوانند از فعاليت يا گروه فاصله بگيرند. خود را در محلي از دايره قرار دهيد كه بتوانيد به راحتي به تخته دسترسي داشته باشيد (كم، 1379، ص15)؛
2. هريك از دانشآموزان بخشي از متن آموزشي را قرائت ميكند؛
3. معلم از دانشآموزان دربارة محتواي متن قرائتشده پرسشهايي مطرح ميكند كه چه نكتة درخور توجه و پرسشانگيزي در آن وجود دارد. دانشآموزان بايد تشويق شوند تا نكات خود را به صورت پرسش مطرح كنند. كليه پرسشهاي مطرحشده به همراه نام پرسشگر بر روي تخته نوشته ميشود (محمدزاده، 1386، ص39)؛
4. پرسشها دستهبندي ميشوند تا مهمترين و اصليترين آنها (كه با برنامه تطابق بيشتري دارد) از پرسشهاي ساده و نيز پرسشهايي كه پاسخ به آنها يا بسيار سخت است يا با توجه به شرايط مخاطبان، امكانپذير نيست، جدا شوند. معلم بايد حوصله و پرهيز از شتابزدگي را در دانشآموزان تشويق كند؛ زيرا بعضي از پرسشها پيچيده و دشوارند و بهآساني قابل پاسخگويي نيستند (مرعشي، 1386، ص104)؛
5. آنچه معلم در زمينة بحث دربارة پرسشهاي گزينششده انجام ميدهد، صرفاً نقش ايجاد هماهنگي و خطدهي دارد، نه منبع دانش. برخي تكنيكهاي سودمند در اين مرحله عبارتاند از: دادن وقت بيشتر به دانشآموزان جهت تفكر بيشتر، اجتناب از ارائة توضيحات داورمآبانه، معماسازي، كاربرد مدبرانة پرسشهايي كه راه را براي حركتهاي انديشمندانه هموارتر ميكند و موجب توجه دانشآموزان به فرا انديشه ميشود (محمدزاده، 1386، ص39)؛
6. دانشآموزان با يكديگر بحث ميكنند و فرايند مباحثه و مواجهة فكري براي بچهها رفتهرفته به صورت ملكه در ميآيد. ايشان كمكم فكر كردن را احساس ميكنند و خود شروع به انديشيدن ميكنند. نتيجه اين نوع كلاسها و مباحثههاي كلاسي برانگيختن قابليتي در كودكان است كه امروزه با عنوان مهارت تفكر شناخته ميشود. در مهارت تفكر، كودكان ميآموزند كه چگونه افكار و ايدهها را مورد تبيين، بررسي و بحث قرار دهند. با طي مراحل اين طرح، دانشآموزان از انديشهاي كارا و پربصيرت برخوردار ميشوند (همان، ص39)؛
7. در هر گروه پژوهش، قوانيني وضع، و از آنها تبعيت ميشود. اين قوانين معمولاً در نخستين جلسات درس مورد توافق قرار ميگيرند.
2-7. چرا از روش داستان استفاده ميكنيم؟
از زمان سقراط خردجويي به معناي گفتوگو و تبادل افكار دانسته شده است. فلسفه با شگفتي و جستوجو براي يافتن پاسخ اساسيترين پرسشها دربارة زندگي انسان، از طريق گفتوگو آغاز ميشود. كودكان نيز ميتوانند در گفتوگو دربارة پرسشهاي عميق و معماگونه شركت كنند. همانگونه كه ويگوتسكي و ديگر متخصصان نشان دادهاند، كودكان وقتي در موقعيتهاي جمعي و گروهي قرار بگيرند، ميتوانند عملكردهاي ذهني بالاتر از حد انتظاري داشته باشند. هدف ليپمن بهره گرفتن از انگيزههاي اجتماعي كودكان و استفاده از گفتوگو بهمنزلة وسيلهاي براي پرورش فكري آنهاست؛ اما چگونه ميتوان كودكان را درگير مباحث فلسفي كرد؟
ليپمن به اين نتيجه رسيد كه بهترين روش براي آموزش تفكر به كودكان استفاده از داستان است. او به اين منظور كتاب داستان كوتاه، ويژة كودكان را نوشت (فيشر، 1385، ص269). او براي آموزش فلسفه به كودكان به اين روش عمل ميكند كه از طريق بحث، دربارة فصل منتخبي از كتاب داستان، بچهها را با موضوعات فلسفي آشنا ميكند (همان، ص273). وي بيان كرد كه براي تهية موضوعات قابل فهم و مخاطبپسند، بايد متون درسي را به صورت داستان نوشت (ناجي، 1382، ص26). يكي از مزيتهاي اصلي استفاده از داستان بهمنزلة محركي براي انديشيدن در كلاس درس، اين است كه داستان خوب توجه كودك را جلب، و فكر او را مشغول ميكند (فيشر، 1386، ص10).
در هر زبان، در هر نقطة دنيا، داستان پاية اصلي تفكر و ارتباط است. قدرت داستان در اين نكته نهفته است كه ميتوان بهواسطة آن، دنيايي را براي پژوهشهاي فكري آفريد (همان، ص4). داستان با اينكه مانند زندگي بشر است، ساختار فكري دارد. داستانهاي جذاب و شخصيتهاي آن، براي كودكان بسيار باورپذيرتر و واقعيتر از سفارشهاي اخلاقي و تربيتي مجرد و ذهني هستند (ياب، 82، ص118). كودكان، داستان را بخشي از واقعيت ميپندارند كه ميتوانند به آن تكيه كنند و بهتدريج ميآموزند كه داستان را ميتوان ساخت، عوض كرد و يا دوباره آفريد. بازخواني و بازسازي داستان يكي از راههاي استفاده از داستان در بحثهاي فلسفي است (بنياد علمي صدرا، 1384، ص80).
استفاده از داستان و سبك حكايي براي به چالش كشيدن تفكر، از ديرباز كانون توجه بوده است. انسان به سبب ويژگيهاي خاص روحياش، به قصه علاقه دارد و چهبسا راه و رسم قهرمانان آن را الگوي خود قرار ميدهد. پس با قصه نهتنها ميتوان انسان را با ميراث فرهنگي و آداب جامعة خود و جهان آشنا ساخت و قدرت تفكر او را پرورش داد، بلكه ميتوان زمينة خودسازي و جامعهسازي را در او برانگيخت (اسكندري، 1386، ص30).
برنامة فلسفه براي كودكان، از ابزار داستان و سبك حكايي براي رشد فكري كودكان استفاده كرده است؛ همچنانكه كتب آسماني در راستاي تعليمات خود و به منظور برانگيختن و هدايت قدرت تفكر، از ابزار داستان و قصه بسيار سود جستهاند (همان، ص26).
اكثريت قريب به اتفاق كساني كه در زمينة فلسفه براي كودكان كار ميكنند، استفاده از داستان را در كلاسهاي تحقيق و پژوهش جمعي در مدارس توصيه ميكنند و آن را بهترين وسيله براي ايجاد پرسشهاي فلسفي و پژوهشي در كلاس ميدانند. داستانها هيجان فراواني را در بچهها ايجاد ميكنند و جذابيت ويژهاي دارند و به آن «تحير فيلسوفانه» كه تفكر را به دنبال دارد و مد نظر مربيان است دامن ميزنند (حسيني، 1389، ص97).
همانگونه كه پيشتر بيان شد، ليپمن به اين نتيجه رسيد كه بهترين روش براي آموزش تفكر به كودكان و درگير كردن آنان با مباحث فلسفي، استفاده از داستان است (فيشر، 1385، ص269). او به اين منظور داستانهايي در پنج محور اخلاق، مابعدالطبيعه، معرفتشناسي، زيباشناسي، و منطق نوشت (نيكبخت، 1387، ص4).
به نظر او، اگر بخواهيم كودكانمان در آينده به بزرگسالاني انديشمند تبديل شوند، بايد آنان را تشويق كنيم تا كودكاني انديشهورز باشند و از طريق ترغيب كودكان به انديشيدن و تشويق به بحث كردن، يعني با واداشتن آنان به گفتوگو دربارة جوانب مختلف امور، ميتوان به اين هدف دست يافت (فيشر، 1385، ص272).
3-7. كندوكاو فلسفي بر اساس فرهنگ ايراني
بنياد علمي حكمت صدرا، در ابتدا اهداف و خط مشي كلي طرح «فلسفه براي كودكان» را بررسي كرد و در ادامه با ترجمة بعضي از متون خارجي، اطلاعات كافي از اين طرح پيدا شد. بررسي كتاب داستانهاي فكري رابرت فيشر و آثار ليپمن و بحث دربارة آنها، بررسي تطبيقي احاديث، آيات و مدارك ديني مرتبط با طرح، و همچنين مطالعه و بررسي كتاب داستانهاي فكري فيليپ كم از جمله فعاليتهاي بنياد حكمت صدرا در اين زمينه بودهاند. اين مركز به اين نتيجه رسيد كه برخي از مطالب يادشده (از جمله داستانهاي فكري) مطابق با فرهنگ و سليقة كودكان ايراني نيست و بايد مطالب داستانها بوميسازي شود؛ به اين صورت كه يا متنهاي داستاني با تغيير و حذف قسمتهايي بازنويسي شوند و يا داستانهايي جديد توسط داستاننويسان ايراني نوشته شوند (بنياد حكمت صدرا، 1384، ص42).
ازآنجاكه داستانهاي كهن ما منابع غني و پرباري هستند كه به سبب جذابيتهاي فراوانشان، ميتوانند متون خوبي براي كار با كودكان باشند، اگر متناسب با سن كودكان بازنويسي شوند و در اختيار آنها قرار گيرند، ميتوانند درسهاي بسياري را بهطور غيرمستقيم به آنان بياموزند و اين آموزش در صورتي كه همراه با بحث و گفتوگو باشد، به مراتب ارزشمندتر و اثربخشتر خواهد بود (بنياد حكمت صدرا، 1386، ص75).
البته غير از داستان، منابع ديگري هم ميتوانند به همين منظور استفاده شوند؛ ولي داستان به دليل دسترس آسان و همچنين علاقهمندي بچهها به آن، مناسبترين وسيله براي اين كار است. هدف طرح فلسفه و كودك اين است كه با استفاده از اين منابع پربار و با جلب توجه كودكان، آنها را به شركت در بحث و گفتوگو در زمينههاي مختلف تشويق كند و در خلال اين كار، طرز صحيح اين كار را به آنان بياموزد تا از كودكي ياد بگيرند كه دربارة هر موضوعي مانند يك فيلسوف كوچك مسائل را موشكافي كنند و با ادلة درست و منطقي آن را بپذيرند يا رد كنند (همان، ص75).
موفقيت ما در اين است كه تا چه حد بتوانيم اين طرح را بومي كنيم و از چه طريق آن را انجام دهيم. ما بايد بكوشيم طرح را به مسائل آموزشي و اخلاقي خودمان نزديك كنيم. ازآنجاكه برخي از داستانهاي خارجي مطابق با فرهنگ ما نيستند، بيشتر بچهها سبك آن را نميپسندند و از سوي ديگر در اين داستانها از موضوعات فلسفي بسيار سنگين استفاده شده است (تاجبخش، مصاحبه). لذا بازنويسي و نگارش داستانهايي مطابق با فرهنگ و سليقة كودكان ايراني امري ضروري است. در راستاي تحقق اين هدف، اقدام به بازنويسي داستانهاي كهن، از جمله كليله و دمنه، مثنوي، داستانهاي قرآني، داستانهاي اخلاقي و طنز (مانند داستانهاي ملانصرالدين و...) شده است (نوروزي، مصاحبه).
از جمله كسانيكه به نگارش و بازنويسي داستانهاي فكري به سبك ايراني اقدام كردند، دكتر نوروزي، استاد دانشگاه اصفهان است. وي ميگويد:
من و همكارانم به مدت چند سال به صورت نظري و عملي و با بهرهگيري از داستانهاي مطرحشده توسط انديشمندان غربي به پياده نمودن رويكرد فلسفه براي كودك در كشور پرداختيم كه حاصل اين اقدامات طي مقالات مختلف در مجلات علمي به چاپ رسيده و خواهد رسيد.
نتايج كارهاي عملي بيانگر عدم كارايي داستانهاي غربي نظير داستانهاي فيليپ كم و ديگران در كشور بود. ازاينرو بر آن شديم تا با بهرهگيري از ميراث غني كشور نسبت به بازسازي و تعريف اين داستانها در چارچوب كار فلسفي با كودكان اقدام نماييم. اين مهم با مطالعات آزمايشي همراه بود كه حاصل كار با عنوان «داستانهاي فكري براي كودكان ايراني (1)» به اوليا و مربيان گرامي تقديم شده است (نوروزي، 1387، ص9).
مجموعة داستاني با عنوان آموزش حكمت به دوستداران آن، (ملانصرالدين و نوجوان فيلسوف) از جمله آثار جديد ديگري است كه آقاي مهدي نيكبخت، مدرس فلسفه براي كودكان در خانة كودك و نوجوان اصفهان آن را بازنويسي و تدوين كرده است. وي با استفاده از لطيفههاي حكمتآموز و افزودن يك شخصيت به اين لطيفهها، كودكان و نوجوانان را با حكمت نهفته در آنها درگير ميكند (نيكبخت، 1386، ص26).
نتيجهگيـري
آموزش تفکر فلسفی برای کودکان در بادی نظر امری زودهنگام به نظر میرسد که ممکن است با ماهیت تفکرات و تأملات فلسفی سنخیتی نداشته باشد؛ اما دقت نظر در آموزههای فلسفی حاکی از آن است که سن بهمنزلة شرط فراگیری فلسفه مطرح نیست و آنچه ضرور است وجود قابلیتهای خاص برای آموختن فلسفه است که ضرورتاً به معنای وجود سن خاصي نیست. درعینحال فراگیری فلسفه به کودکان توصیه نمیشده؛ زیرا مباحث فلسفی مشکل بوده و توانایی کودکان در یادگیری آن با تردید همراه بوده است. امروزه بر این امر تأکید میشود که دشواری مباحث فلسفی به معنای خاص آن مانع از پرداختن به فلسفه، به معنای تفکر و اندیشهورزی نیست و کودکان برای آنکه بتوانند از این خصوصیت اساسی و فطری انسانی بهرهمند شوند، نیازمند یادگیری مهارت اندیشیدن هستند. این مهم، هدف برنامة فلسفه برای کودکان است. این برنامه به پرورش و تقویت مهارتهای اندیشیدن و تفکر از سنین کودکی میپردازد؛ سنینی که برای یادگیری مهارتهای زندگی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. کودک با فراگیری اندیشهورزی، تفکر، تحقیق و عادت کردن به آن، میتواند در حل مسائل زندگی از آن بهره بگیرد و این، اشتیاق کودک به یادگیری را تقویت مینماید.
برنامه «فبک» قابلیت اجرا در فضاهای مختلف آموزشی و تربیتی را دارد و دارای اثرات بسیار مهم تربیتی و اخلاقی است. در برنامة تربیت دینی، آنچه میتواند به پیشبرد اهداف (رشد و تعالی روحی انسان) کمک کند، تفکر و تأمل است. درواقع این تفکر و تأمل است که تربیت نفس و اصلاح آن را میسر میسازد. در تعالیم اسلامی و آموزههای قرآنی از تعبیر «تفکر» به گونههای مختلف نام برده و به آن توصیه شده است. در بسیاری از آیات به تعقل و تدبر دعوت شده و به مذمت کسانی پرداخته که از این موهبت الهی بيبهرهاند. عمده موضوعات مورد توجه در این آیات مسائل اساسی هستی و زندگی انسانی است که به تقویت بینش انسان میپردازد. این امر در اسلام عبادت تلقی شده است و حتی از عبادت افضل دانسته شده است؛ زیرا عبادت نتیجة تفکر و تأمل انسان در مسائل مربوط به مبدأ و معاد و نیز مسائل اساسی زندگی انسانی است.
برنامه «فبک» کودکان را وادار به تفکر و اندیشهورزی میکند و به ایشان در اتخاذ تصمیمهای مناسب و درست یاری میرساند. کودکان میآموزند در دوراهیهای زندگی به تفکر بپردازند و از این طریق راه درست را انتخاب کنند. با این شیوه میتوان وضعیت نسل جدید را اصلاح کرد و به رشد و تعالی ایشان کمک کرد. این برنامه نهتنها با اهداف و روح کلی حاکم بر تعلیم و تربیت اسلامی منافاتی ندارد، بلکه میتواند بخشی از نظام آموزش و تربیتی آن قلمداد شود.
- اسکندري، حسين و ژاله کياني، 1386، «تأثير داستان بر افزايش مهارت فلسفهورزي و پرسشگري دانشآموزان»، مطالعات برنامه درسي، ش 7، ص36-1.
- اسميت، فيليپ جي، 1377، فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه سعيد بهشتي، مشهد، آستان قدس رضوي.
- برگمن، گريگوري، 1384، كتاب كوچك فلسفه، ترجمه كيوان قباديان، تهران، اختران.
- بنياد علمي حكمت صدرا، 1384، «فلسفه و كودكان»، ويژهنامه فلسفه براي كودكان، ش 1، ص3.
- تاجبخش، فرزانه، 1389، «آسيبشناسي طرح آموزشي فلسفه و کودک»، w. w. w. pac. org. ir.
- ـــــ ، 1389، (مصاحبه)، تهران.
- حسيني، زهره، 1389، «فلسفه و کودکان»، خردنامه صدرا، ويژهنامه دهمين سالگرد انتشار، ص100-93.
- خامنهاي، سيدمحمد، 1385، «اهميت فلسفه»، همايش گراميداشت روز جهاني فلسفه، تهران، بنياد حکمت صدرا.
- شريفي اسدي، محمدعلي، 1387، «نگاهي به آموزش فلسفه براي کودکان در ايران و چالشهاي فراروي آن»،
- معارف عقلي، ش 10، ص114-95.
- صفاييمقدم، مسعود، 1377، «برنامه آموزشي فلسفه به کودکان»، علوم انساني دانشگاه الزهرا، ش 26،
- ص163- 161.
- فيشر، رابرت، 1385، آموزش تفکر به کودکان، ترجمه دکتر مسعود صفاييمقدم و افسانه نجاريان، تهران، رسش.
- ـــــ ، 1386، داستانهايي براي فکر کردن، ترجمه سيدجليل شاهري لنگرودي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
- قائدي، يحيي، 1386، «امکان آموزش فلسفه به کودکان: چالش بر سر مفهوم فلسفه»، مطالعات برنامه درسي، ش 7، ص94-61.
- ـــــ ، 1384، اصول فلسفه تعليم و تربيت، تهران، سنجش.
- ـــــ ، 1383، بررسي مباني نظري آموزش فلسفه به کودکان، تهران، دواوين.
- کم، فيليپ، 1379، داستانهاي فکري (1)، کتاب راهنماي معلم، ترجمه احسانه باقري، تهران، اميرکبير.
- محمدزاده، رضا، 1384، «آموزش فلسفه به کودکان»، ويژهنامه فلسفه و کودکان، ش 1، ص40-35.
- مرعشي، سيدمنصور، حقيقي، جمال، بنابي مبارکي، زهرا و کيومرث بشليده، 1386، «بررسي تأثير اجتماع پژوهشي بر پرورش مهارتهاي استدلال در دانشآموزان دختر پاية سوم راهنمايي»، مطالعات برنامه درسي، ش 7، ص122-95.
- مطهري، مرتضي، 1376، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، صدرا.
- ـــــ ، 1387، کندوکاو فلسفي براي کودکان و نوجوانان: گفتوگو با پيشگامان انقلابي نو در تعليم و تربيت، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
- ناجي، سعيد، 1386، «بررسي نتايج برنامة فلسفه براي کودکان»، مطالعات برنامه درسي، ش 7، ص150-123.
- ـــــ ، 1384، «مفهوم فلسفه در برنامه فلسفه براي کودکان و نوجوانان»، نامه علم و دين، ش 28، ص67-37.
- نوروزي، رضا علي، 1389، (مصاحبه)، اصفهان.
- نوروزي، رضاعلي و نگين درخشنده، 1386، «بررسي اثرات کار فلسفي با کودکان از ديدگاه دانشآموزان مدارس ابتدايي شهر اصفهان»، نوآوريهاي آموزشي، ش 23، ص146-123.
- ـــــ ، 1387، داستانهاي فکري براي کودکان ايراني (1)، اصفهان، در دست انتشار.
- نيکبخت، مهدي، 1386، «کندوکاو فلسفي بر اساس فرهنگ ايراني»، ويژهنامه فلسفه و کودک، ش 2، ص33-24.
- ـــــ ، 1389، آموزش حکمت به دوستداران آن: ملانصرالدين و نوجوان فيلسوف، اصفهان، در دست انتشار.
- ـــــ ، 1389، (مصاحبه)، اصفهان.
- هينز جوانا، 1384، بچههاي فيلسوف، ترجمه رضا علي نوروزي و عبدالرسول جمشيديان و مهرناز مهرابي کوشکي، قم: سماء قلم.
- ـــــ ، 1384، کودکان فيلسوف: يادگيري از طريق گفتوگو و پرسشگري، ترجمه عباس اردکانيان و حيدر محمدي باغملائي، تهران، براي فردا.
- ياب، ايريس، 1382، کليدهاي آموختن به کودکان درباره خدا، ترجمه مسعود حاجيزاده، تهران، صابرين.
- يوستين، گردر، 1387، دنياي سوفي، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نيلوفر.