اثربخشی آموزه های مبتنی بر ارزششناسی اسلامی در افزایش رضایت زناشویی زنان متأهل
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
پژوهشها نشان ميدهند كه ارزشهاي مذهبي پيشبينيكنندة موفقيت زناشويي و تداوم ازدواجاند و به زندگي افراد اصول و هدف ميدهند (Dollahite & Lambert, 2007; Goodman & Dollahite, 2006). ارزشهاي مذهبي ميتوانند در زندگي زناشويي معنايي محوري براي ازدواج باشند (Mahoney et al, 2003). بهسبب داشتن ارزشهاي مذهبي، زوجها اغلب بهسوي «مقدس كردن» ازدواجشان پيش ميروند و آن را بهصورت كيفي از همة رابطههاي دنيوي جدا در نظر ميگيرند (Pargament & Mahoney, 2005). هنگام ازدواج، زوجها ميتوانند از ارزشهاي مذهبي بهمثابة «محفظهاي امن» در تعارضات زناشويي استفاده كنند (Lambert & Dollahite, 2006). اغلب زوجهايي كه ارزشهاي مذهبي مشترك دارند، به تعارضاتشان روشنتر نگاه كرده، ميتوانند بهطور متقابل مشكلاتي را كه در رابطة زناشويشان بهوجود ميآيد، برطرف سازند. همچنين، ارزشهاي مذهبي ميتوانند باعث شوند زوجها مذهب را بهمنزلة نقشة مسيرهاي زناشويي بداناند، مذهب نيز آنان را در روابط جنسي، نقشهاي جنسيتي و فداكاري در ازدواج راهنمايي ميكند (Mahoney et al, 2003).
در اسلام نيز مباحث بسياري دربارة ارزششناسي ديني ازدواج وجود دارد، بهطوري كه بسياري از آيات قرآن بهطور مستقيم دربارة جنبههاي مختلف ازدواج نكاتي را بيان داشتهاند. خداوند در قرآن ازدواج را ماية آرامش انسان ميداند (روم: 21)، زن و شوهر را به گذشت و حل اختلافاتشان سفارش ميكند (نساء: 19 و 128) و طلاق را آخرين گزينه ميداند (نساء: 35؛ بقره: 231).
ارزشهاي مذهبي با تعهدات اخلاقي پيش از ازدواج و ملاكهاي انتخاب همسر ارتباط دارد. برخي مطالعات نشان ميدهند كه در تصميمگيري براي ازدواج، زماني كه ارزشهاي مذهبي زوجها متقابل باشند، زنان اغلب با اشتراكگذاري ايمان و باورهايشان مردان را براي ازدواج پيشگام ميكنند (Hui et al, 2007). از جمله مهمترين ملاكها براي انتخاب همسر براي بسياري از زوجها داشتن اشتراكات مذهبي است (رضاپور، 1392، ص 143). ارزشهاي مذهبي سبب ميشود افراد از داشتن روابط غيررسمي پيش از ازدواج بپرهيزند. نتايج مطالعهاي نشان داد كه ارزشهاي مذهبي با روابط پيش از ازدواج رابطة منفي و با تعهد پس از ازدواج رابطة مثبت معنادار دارد (Thornton et al, 1992). مطالعات ديگري نيز نشان ميدهند زوجيني كه قبل از ازدواج، ارتباط ديگري نيز داشتهاند، در مقايسه با زوجهاي ديگر تعهد پايينتر و ميزان طلاق بالاتري داشتند؛ گرايشهاي مذهبي ميتواند اين مسئله را كاهش دهد (Booth & Johnson, 1988; Thompson & Colella, 1992).
شواهد تجربي فراواني نشان ميدهند كه ارزشهاي مذهبي بر ديدگاه زوجها دربارة اهداف ازدواج اثر ميگذارد؛ به اين دليل ميتواند بر ميزان توافقي كه هريك از زوجها بر موضوعات خاص دارند نيز اثر بگذارد (Mahoney, 2005). براي نمونه اعضاي فرهنگهاي محافظه كار، ميانهرو و ليبرال مسيحيت نگرشهاي متفاوتي را دربارة نقشهاي جنسي، سقط جنين، همجنسگرايي و روابط فرا زناشويي دارند (Gay et al, 1996). گرايشهاي فرقهاي مسيحيت يا مسيحيان محافظهكار، دربارة شركت زنان در مقام نيروي كار (Sherkat, 2000)، تخصيص كارهاي خانه و قدرتخانه داري (Ellison & Bartkowski, 2002) و ميزان باروري مؤثر (Mosher et al, 1992)ديدگاهي محدود دارند. همچنين ارزشهاي مذهبي پيشبينيكنندة برتري مدل «رسومي» ازدواجي است كه بر فداكاري فردي و تعهد كامل به ازدواج تأكيد ميكند، تا مدلي «قراردادي» ازدواج كه مشخصة آن مذاكرة ميان زوجها و تقدم نيازهاي افراد بر قيد و بندهاي زناشويي است (Sanchez et al, 2002). از بيشترين شاهدهاي مستقيم كه نشان از تأثير ارزشهاي مذهبي بر ديدگاه زوجين دربارة ازدواج دارد، اين است كه افرادي كه ارزشهاي مذهبي بيشتري دارند، بهاحتمال فراوان ازدواجشان را به مثابة رابطهاي با كيفيت معنوي (براي مثال، مبارك، مقدس) ميدانند و معتقدند كه خداوند ازدواج آنان را حفظ ميكند (Mahoney et al, 1999).
پژوهشها نشان ميدهند كه مذهب اثري مستقيم بر تعهد زناشويي و وفاداري جنسي ميگذارد (Goodman & Dollahite, 2006). لارسون و گولتز دريافتهاند كه ارزشهاي مذهبي پيشبينيكنندة عمده تعهدهاي زناشويياند. آنان نتيجه گرفتند كه ممكن است يكي از دلايل اين موضوع اين باشد كه ترك رابطة زناشويي هنگام داشتن تعهد و ارزشهاي مذهبي سختتر است؛ زيرا ارزشهاي مذهبي مخالف طلاق است و از حفظ رابطة حمايت ميكند. آنان استدلال كردند كه احتمالاً تأكيد مذهب بر اهميت ازدواج ممكن است يكي از دلايلي باشد كه زوجهايي كه ارزشهاي مذهبي دارند، تجربة بيشتري از تعهد در ازدواجشان داشته باشند (Larson & Goltz, 1989). با وجود اين، تفاوت در ارزشهاي مذهبي زن و شوهر و نيز انعطافناپذير بودن ارزشهاي مذهبي يكي از زوجها ميتواند به افزايش تعارضات زناشويي بينجامد (Mahoney, 2005).
شكل (1) نقش نظام ارزششناسي مذهبي زوجها بر زندگي زناشويي(رضاپور، 1392)
عليرغم اينكه مطالعات فراواني ارتباط ميان ارزشهاي مذهبي و پيامدهاي مثبت زناشويي را نشان ميدهند، اما ماهيت اين ارزشها در هر مذهب و فرآيندهايي كه با آن، ارزشهاي مذهبي بر زندگي زناشويي اثر ميگذارند، هنوز مشخص نشده است (Goodman and Dollahite, 2006). همچنين برنامههاي مدون مداخلهاي براي افزايش پيامدهاي مثبت زناشويي براساس ارزشهاي مذهبي طراحي نشدهاند و بيشتر مطالعات از تعاليم عمومي مذهبي، براي مثال، تلفيقي از اعمال و باورها و ارزشهاي مذهبي و غيره، در برنامههاي مداخلهاي خود استفاده ميكنند (منجزي و همكاران، 1391؛ حميد و همكاران، 1391؛ زادهوش و همكاران، 1390)، كه البته يكي از دلايل آن ميتواند محدود بودن مطالعات كيفي ارزششناسي مذهبي در زندگي زناشويي باشد (رضاپور، 1392). رضاپور (1392) يكي از محدود مطالعات كيفي را با هدف ارزيابي نظام ارزششناسي اسلامي زوجهاي مذهبي انجام داد كه از سازگاري زناشويي بالايي بهرهمند بودند. نتايج مطالعة وي نشان داد كه نظام ارزششناسي اسلامي زوجها شامل ارزشهاي مذهبي خاصي ميشود كه با ادراك آنان از مقدس بودن ازدواجشان و ادراك آنان از برخورداري از رحمت خداوند در زندگي زناشويي ارتباط متقابل دارد و هم بهطور مستقيم و هم بهطور غيرمستقيم با افزايش تعهد زناشويي زن و شوهر به يكديگر، منجر به افزايش رضايت زناشويي آنان ميشود. وي نظام ارزششناسي مذهبي زوجهاي شركتكننده در پژوهش و پيامدهاي زناشويي آن را بهصورت يك مدل مفهومي نشان داد كه در شكل (1) آورده شده است.
همانطور كه در مدل مفهمومي ارائه شده مشاهده ميشود، ارزشهاي ديني نقشي مهم در زندگي زناشويي زوجها دارند و تقويت برخي ارزشها ميتواند پيامدهاي مثبتي را در زندگي زناشويي همراه داشته باشد. با توجه به محدود بودن مطالعاتي كه بهطور اختصاصي ارزشهاي مذهبي زوجين را ارزيابي ميكند، و نيز نقش ارزشهاي مذهبي در زندگي زناشويي، ضرورت طراحي و ارزيابي برنامههاي مداخلهاي كه براساس نظام ارزششناسي مذهبي تنظيم شوند، آشكار ميشود. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن ضرورت اين موضوع، به بررسي تأثير آموزههاي مبتني بر ارزششناسي اسلامي براساس طرح درماني ارائه شده در مطالعة رضاپور، (1392) بر افزايش رضايت زناشويي زنان مراجعهكننده به مركز مشاوره خيريه «باب الحوائج» شهرستان ميبد ميپردازد و به دنبال پاسخ به اين پرسش است كه آيا آموزههاي ارزششناسي اسلامي بر افزايش رضايت زناشويي زنان متأهل مؤثر است؟
روش تحقيق
طرح پژوهش پيشرو از نوع طرحهاي نيمهتجربي، پيشآزمون ـ پسآزمون با گروه كنترل همراه با پيگيري است. پس از تقسيم تصادفي آزمودنيهاي شركتكننده در پژوهش حاضر در گروه آزمايش و كنترل، طرح درماني مبتني بر آموزههاي ارزششناسي اسلامي در ده جلسة نود دقيقهاي (هفتهاي دو جلسه) به شركتكنندگان گروه آزمايش ارائه شد و در گروه كنترل هيچگونه مداخلهاي صورت نگرفت. هر دو گروه يكبار پيش از مداخله آزمايشي و دوبار پس از مداخله (يكبار به محض پايان مداخلات و يكبار يك ماه پس از پايان جلسات) آزمون رضايت زناشويي «انريچ» را تكميل كردند. نتايج با استفاده از آزمون «كوواريانس چندمتغيره» (مانكوا) تجزيه و تحليل شد. شرح جلسات در ادامه آورده خواهد شد.
ساختار جلسات آموزههاي مبتني برارزششناسي اسلامي در زندگي زناشويي (رضاپور، 1392)
جلسةاول: ارزششناسي اسلامي
معارفة اعضاي گروه و بيان قوانين گروهي؛ تعريف و ارائه توضيحاتي دربارة تعارضها و رضايت زناشويي؛ آشنايي با مفهوم ارزششناسي و نقش آن در شكلگيري باورها و رفتارها؛ بررسي نقش دين در ارزششناسي افراد و تعريف مفهوم ارزششناسي اسلامي؛ بحث و نتيجهگيري از جلسه و ارائة تكليف براي شناسايي نوع ارزششناسي خود.
جلسة دوم: ازدواج به عنوان يك ارزش اسلامي
ارائة گزارش از تكليف جلسۀ قبل و دادن بازخورد؛ بحث دربارة ازدواج به عنوان يك ارزش اسلامي كه از طرف خداوند تعيين شده است؛ بررسي دلايل و اهميت ازدواج در اسلام به عنوان يك ارزش؛ بررسي اهداف ازدواج در اسلام و پيامدهاي ارزشي آن؛ بحث پيرامون احاديث و روايات دربارة ازدواج و نقش آن در حفظ ارزشها، نتيجهگيري از جلسه و ارائة تكليف در جهت شناسايي ارزشهاي مقدس ازدواج و پيامدهاي ارزشي ازدواج.
جلسة سوم: نظام ارزششناسي ديني در ارتباط با همسر
ارائه گزارش از تكليف جلسۀ قبل و دادن بازخورد؛ بحث دربارة در نظر گرفتن ارتباط مناسب با همسر به عنوان يك ارزش ديني و توجه به حضور و رضايت خداوند در هنگام ارتباط با همسر؛ بررسي ارزش ديني صداقت و راستگويي در برخورد با همسر و پيامدهاي آن در رابطة زناشويي؛ دربارة خوشخلقي و احترام به همسر به عنوان يك ارزش توصيهشده ديني و دلايل و پيامدهاي ارزشي بودن اين موضوع؛ مروري بر آيات و روايات دربارة ارتباط با همسر؛ نتيجهگيري از جلسه و ارائة تكليف در جهت مشخص كردن ارزشهاي ديني دربارة ارتباط با همسر.
جلسة چهارم: بخشش و گذشت به عنوان يك ارزش ديني
ارائة گزارش از تكليف جلسۀ قبل و دادن بازخورد؛ مروري بر ارزشگذاري بر بخشش و گذشت و نكوهش خشم و انتقام در آموزههاي ديني، بررسي نقش گذشت در فروكش كردن تعارضات زناشويي و حل آنها؛ بررسي عوامل مؤثر بر بخشش و نقش آموزههاي ديني بر بخشودگي و گذشت؛ مروري بر آيات و احاديث دربارة فرو بردن خشم و بخشش؛ نتيجهگيري از جلسه و ارائة تكليف براي تمرين بخشودگي مذهبي در هنگام مواجهه با تعارضات زناشويي.
جلسة پنجم: وفاداري به همسر و اصول ارتباط با نامحرم
ارائه گزارش از تكليف جلسۀ قبل و دادن بازخورد؛ بحث دربارة ارزشهاي ديني در برخورد با نامحرم و نقش آن در ارتباط با همسر؛ بررسي نقش حجاب و عفاف در امنيت رابطة زناشويي، بحث دربارة تعهد و وفاداري به پيمان زناشويي به عنوان يك ارزش ديني و خيانت زناشويي به عنوان يك گناه كبيره؛ بررسي تأثير حجب و حيا و ارزشهاي ديني در ارتباط با نامحرم در اعتماد زن و شوهر به يكديگر و افزايش صميميت؛ مروري بر آيات و احاديث دربارة وفاداري، حجاب، حيا و برخورد با نامحرم؛ نتيجهگيري از جلسه و ارائه تكليف براي مشخص كردن و رعايت اصول ديني در برخورد با نامحرم.
جلسة ششم: ارزشهاي ديني در تعامل با خانواده و تربيت فرزندان
ارائة گزارش از تكليف جلسۀ قبل و دادن بازخورد؛ تأكيد بر اهميت تربيت ديني فرزندان و نقش آن در زندگي آنها؛ بحث دربارة ارزشهاي ديني توصيهشده در تعامل با اعضاي خانواده؛ مروري بر ارزشهاي ديني دربارة رعايت كردن مرزهاي خانوادگي و پيروي از نظام سلسلهمراتبي ساختار خانواده؛ هماهنگي والدين در تربيت و انظباط ديني فرزندان؛ بررسي اهميت تأكيد بر ارزشهاي ديني هنگام ازدواج فرزندان، مروري بر احاديث و روايات دربارة نحوة تعامل پدر و مادر با يكديگر و فرزندان و تربيت ديني آنان؛ نتيجهگيري از جلسه و ارائة تكليف براي مشخص كردن و رعايت اصول ديني در تعامل با خانواده و فرزندان.
جلسة هفتم: ارزشگذاري بر وظايف زناشويي به عنوان نوعي عبادت
ارائة گزارش از تكليف جلسۀ قبل و دادن بازخورد؛ تأكيد بر نقش خانواده مذهبي در رشد صحيح جامعة؛ تأكيد بر تلاشها و ارزشهاي مبتني بر حفظ و رشد خانواده مذهبي به عنوان نوعي جهاد و عبادت در راه خداوند؛ بحث دربارة ارزش انجام وظايف زناشويي و رضايت همسر به عنوان ارزشي به مثابة عبادت با خداوند؛ مروري بر احاديث در اين زمينه؛ نتيجهگيري از جلسه و ارائة تكليف براي ارزشگذاري به وظايف زناشويي به عنوان شيوهاي براي عبادت و نزديك شدن به خداوند.
جلسة هشتم: ارزشگذاري به ارتباط با والدين و خويشاوندان
ارائة گزارش از تكليف جلسۀ قبل و دادن بازخورد؛ بحث دربارة صلة رحم، ارتباط و احترام به والدين به عنوان ارزشهاي توصيهشدة ديني و نقش آنها در زندگي زناشويي افراد؛ بررسي نقش ارتباط و احترام با والدين و خويشاوندان همسر در رضايت همسر و صميميت زناشويي؛ مروري بر احاديث و روايات دربارة صلة رحم و ارتباط و احترام به والدين؛ نتيجهگيري از جلسه و ارائة تكليف براي مشخص كردن و عمل به ارزشهاي ديني در ارتباط با والدين و خويشاوندان.
جلسة نهم: نظام ارزشهاي ديني و پيامدهاي زناشويي
ارائة گزارش از تكليف جلسۀ قبل و دادن بازخورد؛ بحث دربارة ارتباط بين پايبندي به ارزششناسي ديني در زندگي زناشويي و مقدس شدن ازدواج و بهرهگيري از الطاف الهي در زندگي؛ بررسي ارتباط نظام ارزششناسي ديني با تعهدات افراد به جنبههاي مختلف زندگي زناشوييشان؛ تأكيد بر ارزششناسي افراد متعهد و تعهدشناسي افراد ارزشي؛ نتيجهگيري از جلسه و ارائة تكليف براي مشخص كردن پيامدهاي زناشويي ناشي از ارزششناسي مذهبي.
جلسة دهم: نتيجهگيري و پايان گروه
ارائة گزارش از تكليف جلسۀ قبل و دادن بازخورد؛ جمعبندي و نتيجهگيري از مباحث مطرحشده در كل جلسات؛ مرور كلي بر نقش نظام ارزششناسي اسلامي در زندگي زناشويي و مقايسة آن با كماهميت شدن ارزششناسي ديني در جوامع غربي و تزلزل پايههاي زندگي زناشويي به عنوان پيامدهاي آن؛ پاسخدهي به سؤالات باقي مانده اعضا؛ و پايان گروه با مرور قوانين پايان گروه.
جامعه، نمونه و روش نمونهگيري
جامعة پژوهش حاضر شامل همة مراجعان زني است كه به مركز مشاوره خيرية «بابالحوائج» (وابسته به اداره بهزيستي) شهرستان ميبد مراجعه كرده بودند و از ميان آنان 24 نفر بهصورت تصادفي انتخاب شدند. رضايت هريك از مراجعان براي شركت در پژوهش جلب شد و افرادي كه براي شركت در پژوهش رضايت يا آمادگي نداشتند به شيوة تصادفي جايگزين شدند. در مرحلة بعد، آزمودنيهاي انتخاب شده به شيوة تصادفي در گروه كنترل و آزمايش (هر گروه دوازده نفر) جايگزين شدند. به شركتكنندگان گروه كنترل اطمينان داده شد كه برنامة آموزشي پس از انجام آزمايش براي آنان نيز ارائه خواهد شد.
ابزار پژوهش
در پژوهش حاضر از فرم كوتاه (47 سؤالي)، پرسشنامة رضايت زناشويي «انريچ» (ENRICH-47) استفاده شد. اين پرسشنامه 47 گويه دارد و ابزاري معتبر براي ارزيابي رضايت زناشويي شمرده ميشود (ثنايي، 1379). اين پرسشنامه از دوازده خردهمقياس تشكيل شده كه در مقياسي پنجدرجهاي «ليكرت» (از يك، كاملاً مخالفم تا پنج، كاملاً موافقم) نمرهگذاري ميشوند. ضريب آلفاي خردهمقياسهاي «انريچ» در چندين مطالعة مختلف از 68 درصد (براي نقشهاي مساواتطلبي) تا 86 درصد (براي رضايت زناشويي) با ميانگين 79 درصد بود (ثنايي، 1379). ضريب همبستگي اين پرسشنامه با مقياس رضايت خانوادگي از 41 درصد تا 60 درصد و با مقياس رضايت از زندگي از 32 درصد تا 41 درصد بود كه نشانة روايي همگراي مطلوب آن است (ثنايي، 1379). همة خردهمقياسهاي پرسشنامه «انريچ» زوجهاي راضي و ناراضي را از يكديگر متمايز ميكرد كه نشاندهندة روايي واگراي خوب اين مقياس بود (ثنايي، 1379).
نتايج
ميانگين سني آزمودنيهاي شركتكننده در پژوهش حاضر 91/4 ± 71/32 بود و حداقل دو سال از زندگي زناشويي آنان ميگذشت. از ميان آنان دو نفر بهصورت تماموقت و هفت نفر به صورت نيمهوقت شاغل و مابقي خانهدار بودند. ميانگين طول ازدواج آنان نيز 98/3 ± 51/8 سال بود. جدول (1) ميانگين و انحراف استاندارد آزمودنيهاي گروه كنترل و آزمايش را در مقياس رضايت زناشويي بهتفكيك پيشآزمون، پسآزمون و آزمون پيگيري به تفكيك گروه آزمايش و كنترل نشان ميدهد. همانطور كه مشاهده ميشود، ميانگين نمرات آزمودنيهاي گروه آزمايش در پسآزمون و آزمون پيگيري بيش از نمرات آنان در پيشآزمون و بيشتر از ميانگين نمرههاي آزمودنيهاي گروه آزمايش در سه مرحله آزمون است.
جدول (1): ميانگين و انحراف استاندارد رضايت زناشويي بهتفكيك گروه كنترل و آزمايش و مراحل انجام آزمون
گروه
تعداد
پيشآزمون
پسآزمون
آزمون پيگيري
ميانگين
انحراف استاندارد
ميانگين
انحراف استاندارد
ميانگين
انحراف استاندارد
آزمايش
12
33/138
06/8
08/178
69/7
83/176
39/10
كنترل
12
92/138
91/6
58/139
43/7
17/140
50/8
براي آزمون فرضية پژوهش حاضر از آزمون تحليل «كوواريانس چندمتغيره» (مانكوا) استفاده شد. يكي از پيشفرضهاي اين آزمون، همساني واريانسهاي نمرات متغير وابسته در گروههاي آزمايش و كنترل است. براي ارزيابي همساني واريانسها از آزمون لون استفاده شد كه جدول (2) نتايج آن را نشان ميدهد.
جدول(2): آزمون همگني واريانسهاي لون در گروه آزمايش و كنترل بهتفكيك سه مرحله آزمون
مرحله آزمون
F
df1
df2
سطح معناداري (p)
پيشآزمون
08/0
1
22
78/0
پسآزمون
02/0
1
22
96/0
آزمون پيگيري
06/1
1
22
31/0
همانطور كه جدول(2) نشان ميدهد، نتايج آزمون «لون» در هر سه مرحلة اجراي آزمون غيرمعنادار است. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه واريانس نمرات رضايت زناشويي در گروههاي آزمايش و كنترل در هر سه مرحله آزمون همسان است. البته مقدار آزمون «باكس» (Box) نيز كه در نرمافزار آماري همراه آزمون «مانكوا» انجام ميشود برابر 69/0=F و غيرمعنادار (89/0=p) بود كه نشاندهنده تأييد پيشفرض همساني واريانس در گروهها است.
جدول (3): نتايج تحليل «مانكوا» نمرات پسآزمون و آزمون پيگيري رضايت زناشويي با كنترل نمرات پيشآزمون
نام آزمون
مقدار
F
df فرضيه
df خطا
سطح معناداري
اثر پيلايي
96/0
69/258
2
20
0001/0
لامبداي ويلكز
04/0
69/258
2
20
0001/0
اثر هتلينگ
86/25
69/258
2
20
0001/0
بزرگترين ريشه روي
86/25
69/258
2
20
0001/0
جدول (3) نتايج حاصل از تحليل «مانكوا» بر ميانگينهاي پسآزمون و آزمون پيگيري با كنترل پيشآزمون را نشان ميدهد. همانطور كه نتايج نشان ميدهد، مقدار F معنادار بوده و ميتوان نتيجه گرفت كه ميان دو گروه از لحاظ رضايت زناشويي تفاوت معناداري وجود دارد. بنابراين براي نشان دادن تفاوت ميان دو گروه در مراحل انجام آزمون، از تحليل «كوواريانس» در متن «مانكوا» استفاده شد كه جدول (4) نتايج آن را نشان ميدهد.
جدول(4): نتايج تحليل «كوواريانس» در متن «مانكوا» براي ارزيابي اثر عضويت گروهي بر افزايش رضايت زناشويي
شاخصهاي آماري
مجموع مجذورات
درجة آزادي
ميانگين مجذورات
مقدار
F
معناداري
P
ضريب اثر
توان مشاهده شده
منبع تغييرات
پيشآزمون
پسآزمون
45/903
1
45/903
53/53
0001/0
72/0
89/0
پيگيري
88/919
1
88/919
16/18
0001/0
46/0
90/0
عضويت گروهي
پسآزمون
06/9110
1
06/9110
83/839
0001/0
96/0
00/1
پيگيري
66/8275
1
66/8275
42/163
0001/0
87/0
00/1
همانطور كه مشاهده ميشود، مقدار F معنادار بوده و ميتوان نتيجه گرفت كه ارائة آموزههاي ارزششناسي اسلامي به گروه آزمايش منجر به افزايش معنادار نمرة آنان در رضايت زناشويي شده و اين افزايش در پسآزمون نيز حفظ شده است.
بحث و نتيجه گيري
نتايج پژوهش حاضر نشان داد كه ارائة آموزههاي مبتني بر ارزششناسي اسلامي سبب افزايش رضايت زناشويي زنان متأهل ميشود. اين يافته با نتايج مطالعات ديگر همسو بود (Wilcox, 2007; Dollahite&Lambert, 2007; Mahoney et al, 2003; Wade&DeLamater, 2002; Treas&Giesen, 2002). نمونة شركتكننده در اين مطالعات عمدتاً شامل زوجهاي مسيحي ميشد. در ايران، مطالعاتي كه با مسلمانان انجام شدهاند نيز نشان ميدهند بهطور كلي آموزههاي مذهبي منجر به آثار مثبتي بر جنبههاي مختلف زندگي زناشويي ميشود (منجزي و همكاران، 1391؛ حميد و همكاران، 1391؛ زادهوش و همكاران، 1390؛ فقيهي و رفيعيمقدم، 1388). اين مطالعات تأثير ارزششناسي مذهبي را بهطور جداگانه بررسي نكرده است؛ اما به دليل اينكه ارزششناسي جزئي از آموزههاي كلي مذهبي است، ميتوان گفت نتايج اين مطالعات با يافتههاي پژوهش حاضر همسوست.
مطالعات نشان ميدهند كه ارزشهاي مذهبي منجر به تعهد زناشويي بيشتري ميشود
(Wade&DeLamater, 2002; Kraaykamp, 2002). ارتباط منفي ميان ارزشهاي مذهبي و خيانت زناشويي نشان ميدهد كه ارزشهاي مذهبي رابطة جنسي فرا زناشويي را تأييد نميكنند و افرادي كه ارزشهاي مذهبي دارند كمتر احتمال دارد مرتكب انجام آن شوند (Kraaykamp, 2002). ماهوني اظهار ميدارد كه ارزشهاي مذهبي با ارزشهايي همچون تعهد مادامالعمر در ازدواج، عشق ورزيدن، كمككردن و ماية آرامش يكديگر بودن زوجها، مقدم بودن تمايلات زوجي به تمايلات فردي، الزام به رها نكردن همسر در وضعي كه عوامل استرسانگيز بيروني اتفاق ميافتد، براي مثال، بيماري شديد يا مشكلات مالي، ارتباط دارد؛ بنابراين ميتواند منجر به پيامدهاي مثبتي در زندگي زناشويي شوند (Mahoney, 2005). همچنين مطالعات نشان ميدهد كه زوجهاي مذهبي ارزش ويژهاي براي وفاداري جنسي، اهميت دادن به باروري، پرورش كودكان و تعادل مناسب نقشهاي جنسي در داخل و خارج از خانه قايل هستند (Bartkowski, 1997; Giblin, 1993; Lauer, 1985). در صورتي كه زوجها در اين ارزشها با هم همپيمان باشند، پيامدهاي مثبتي را در زندگي زناشويي همراه خواهد داشت. هرچه زوجها ديدگاههاي مشابه در ارزشهاي مذهبي داشته باشند و در سلسله مراتب اهداف ازدواج با يكديگر اشتراك داشته باشند، هماهنگي ميان آنان راحتتر به وجود ميآيد (Mahoney, 2005).
با وجود اين، ارزشهاي مذهبي هميشه به پيامدهاي مثبتي در زندگي زناشويي منجر نميشوند. وقتي هريك از زوجين برداشت شخصي خاص خود را از يك ارزش مذهبي داشته باشد و اين برداشتها با ديگري همسو نباشند، ممكن است منجر به بروز تعارضات زناشويي در ميان آنان شود. كورتيز و اليسون (Curtis and Ellison, 2002) گزارش كردند كه تفاوت در ارزشهاي مذهبي هميشه با اختلاف نظر بيشتر در رابطة زناشويي ارتباط دارد كه ممكن است توضيحي براي يافتة كال و هيتون (Call and Heaton, 1997) باشد كه دريافتهاند خطر ازهمپاشيدگي زناشويي هنگامي كه زن بهطور منظم به ارزشهاي مذهبي توجه ميكند و شوهرش هرگز به آنان توجهي ندارد، تقريباً سه برابر بيشتر ميشود. بهعلاوه، اليسون و همكاران (Ellison et al, 1997) دريافتاند كه تشابه نداشتن در ارزشهاي مذهبي با خطر بيشتر خشونتهاي خانگي ارتباط دارد. كورتيز و اليسون (Curtis and Ellison, 2002) دريافتاند كه هنگامي كه زن اعتقادات محافظهكارانة مسيحي بيشتري در مقايسه با شوهرش دارد، مشاجرههاي بيشتري ميان آنان دربارة چگونگي گذراندن زمان و رابطه با خويشاوندان صورت ميگيرد و هنگامي كه مرد محافظهكارتر از زن است، مشاجرههاي بيشتري دربارة نحوة تربيت كودك ميان زوجها اتفاق ميافتد. آنان گزارش كردند كه اختلاف نظر به هر شكلي دربارة كتاب مقدس با تعارض بيشتر در كارهاي خانه و مسائل مالي ارتباط دارد (Curtis and Ellison, 2002). بر خلاف اين مطالعات، شيهان و همكاران (Shehan et al, 1990) گزارش كردند كه نبود تشابه مذهبي، رابطة معكوسي با رضايت زناشويي در نمونهاي مسيحي نداشت. بنابراين، نبود تشابه مذهبي ممكن است براي همة طبقات افراد مشكلزا نباشد، اما مانعي براي تعهد زناشويي در بسياري از افراد است. با وجود اين، به سبب اينكه ارزشهاي مذهبي، معمولاً متأثر از برداشتهاي شخصي فرد قرار ميگيرند، هنگام ارائة آموزههاي مبتني بر ارزششناسي مذهبي بايد متذكر شد كه افراد بر ماهيت اصلي خود ارزشهاي مذهبي تأكيد كنند و برداشتهاي شخصي خود را از آنها ارائه ندهند، تا بدين ترتيب دچار تعارضهاي بيشتري نشوند.
با توجه به يافتههاي پژوهش حاضر ميتوان نتيجهگيري كرد كه ارائة آموزههاي مذهبي مبتني بر ارزششناسي اسلامي شيوة مناسبي براي افزايش رضايت زناشويي زوجهاست، هرچند بايد دقت داشت كه هنگام ارائة آموزههاي ارزششناسي اسلامي، زوجها متأثر از برداشتهاي فردي خود از ارزشهاي اسلامي نشوند. براي رفع اين مشكل بهتر است هنگام ارائة آموزههاي ارزششناسي اسلامي از منابع معتبر اسلامي مانند قرآن و احاديث بهره برد و برداشت فردي خود را از ارزششناسي اسلامي ارائه نداد. اهميت اين مسئله هنگامي نمود مييابد كه مطالعات نشان ميدهد جامعة فعلي در معرض الگوهاي آسيبپذير ارزششناسي در ميان جوانان است كه انتخاب و ادامة زندگي زناشويي آنان را با مشكل روبهرو ميكند (كاظمي و نيازي، 1389؛ بنيفاطمه و طاهري، 1388). با وجود اين، محدوديت مطالعات كمي و كيفي در زمينة ارزششناسي اسلامي در ايران سبب شده است كه مبناي نظري مناسب براي ارائة الگوهاي مداخلهاي آموزههاي ارزششناسي اسلامي وجود نداشته باشد. ازجمله محدوديتهاي پژوهش پيش رو نيز اين بود كه برنامة مداخلهاي ارائهشده، بر مبناي تنها يك مطالعة كيفي و منابع محدود كتابخانهاي طراحي شده بود. با توجه به اين محدوديت، پيشنهاد ميشود مطالعات تجربي بيشتري دربارة شناسايي الگوهاي ارزششناسي اسلامي كه با پيامدهاي مثبت در زندگي زناشويي همراهاند يا بررسي الگوهاي ارزششناسي مذهبي زوجهاي موفق انجام شود تا بتوان با تكيه بر يافتههاي آنها، الگوهاي مداخلهاي دقيقتري طراحي كرد. جامعة پژوهش حاضر فقط به زنان متأهل محدود ميشد، بنابراين براي تعميم بهتر نتايج پژوهش پيشنهاد ميشود پژوهشهاي آتي، اثربخشي آموزههاي مبتني بر ارزششناسي اسلامي را در زوجها و مردان متأهل نيز بررسي كند. از ديگر محدوديتهاي پژوهش حاضر اين بود كه در يك جامعة نسبتاً مذهبي و با الگوهاي فرهنگي سنتي انجام شده بود، بنابراين پيشنهاد ميشود اثربخشي الگوهاي مداخلهاي اين مطالعه، در پژوهشهاي ديگري كه در بافتهاي متفاوت فرهنگي و مذهبي انجام ميشود نيز ارزيابي شود.
- بني¬فاطمه، حسين و ديگران، «تعيين عوامل اجتماعي- فرهنگي مرتبط با ميزان رضايت از زندگي زناشويي در ميان زنان متاهل شهر آذرشهر»(بهار 1387)، جامعه شناسي، ش1، ص 30-7.
- ثنايي، باقر (1379)، مقياس سنجش خانواده و ازدواج، تهران، بعثت.
- حميد، نجمه و ديگران، «اثربخشي روان درماني شناختي- رفتاري مذهب محور بر سازگاري زناشويي و سلامت روان زوجها»(بهار و تابستان 1391)، مطالعات اسلام و روانشناسي، ش6، ص103-85.
- رضاپورميرصالح، ياسر (1392)، ارائه الگوي مفهومي سازگاري زناشويي مبتني برتبيين ابعاد هستي شناسي وارزششناسي در گفتگوهاي تعاملي و درون شخصي زوجها متقاضي طلاق و زوجها برخوردار از سازگاري زناشويي و ارزيابي اثربخشي آن، پايان نامه دكتري، مشاوره، دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، تهران، دانشگاه علامه طباطبايي.
- زادهوش، سميه و ديگران، «بررسي اثربخشي گروه درماني شناختي - رفتاري، با جهت گيري مذهبي بر رضايت زناشويي بانوان»(تابستان 1390)، مطالعات روانشناسي باليني، ش3، ص41-21
- كاظمي، زهرا و صغري نيازي، «بررسي تاثير عوامل فرهنگي بر الگوي ازدواج: مطالعه موردي: شهر شيراز»(تابستان 1389)، جامعه شناسي ايران، ش 2، ص23-3.
- فقيهي، علي¬نقي و فاطمه رفيعيمقدم، «بررسي ميزان اثربخشي آموزشهاي روان شناختي مبتني بر روايات اسلامي در رضايت زناشويي زوجها»(پاييز 1388)، روانشناسي و دين، ش2، ص104-89.
- منجزي، فرزانه و ديگران، «اثربخشي آموزش مهارتهاي ارتباطي با رويكرد اسلامي بر رضايتمندي زناشويي زوج¬ها»(بهار 1391)، دانش و پژوهش در روانشناسي كاربردي، ش13، ص10-3.
- Bartkowski, J., (1997), Debating patriarchy: Discursive disputes over spousal authority among Evangelical family commentators, Journal for the Scientific Study of Religion, vol. 36. P: 393–410.
- Booth, A., & Johnson, D., (1988), Premarital cohabitation and marital success, Journal of Family Issues, vol. 9. P: 255-272.
- Call, V.R., & Heaton, T.B., (1997), Religious influence on marital stability, Journal for the Scientific Study of Religion, vol. 36. P: 382-399.
- Curtis, K.T., & Ellison, C.G., (2002), Religious heterogamy and marital conflict: Findings from the national survey of families and households, Journal of Family Issues, vol. 23. P: 551–576.
- Dollahite, D.C., & Lambert, N.M., (2007), Forsaking all others: How religious involvement promotes marital fidelity in Christian, Jewish, and Muslim couples, Review of Religious Research, vol. 48(3). P: 290-307.
- Ellison, C.G., Bartkowski, J.P., & Anderson, K.L., (1999), Are there religious variations in domestic violence? Journal of Family Issues, vol. 20. P: 87-113.
- Ellison, C.G., & Bartkowski, J.P., (2002), Conservative Protestantism and the division of household labor among married couples. Journal of Family Issues, vol. 23. P: 950–985.
- Gay, D.A., Ellison, C.G., & Powers, D.A., (1996), In search of denominational subcultures: Religious affiliation and “pro-family” issues revisited, Review of Religious Research, vol. 38. P: 3–17.
- Giblin, R., Marital conflict and marital spirituality. In R. J. Wicks & R. D. Parsons (Eds.), Clinical handbook of pastoral counseling (Vol. 2, pp. 313–328). New York: Paulist Press, 1993.
- Goodman, M.A., & Dollahite, D.C., (2006), How religious couples perceive the influence of God in their marriage, The Review of Religious Research, vol. 48. P: 141–155.
- Hui, S.A., Lindsey, C.R., & Elliott, T.R., (2007), Church attendance and marital commitment beliefs of undergraduate women, Journal of Applied Psychology, vol. 37. p: 501-514.
- Kraaykamp, G., (2002), Trends and Countertrends in Sexual Permissiveness: Three Decades of Attitude Change in the Netherlands 1965-1995, Journal of Marriage and Family, vol. 64(1). P: 225-239.
- Lambert, N.M., & Dolahite, D.C., (2006), How religiosity helps couples prevent, resolve, and overcome marital conflict, Family Relations, vol. 55. P: 439-449.
- Lambert, N.M., & Dollahite, D.C., (2007), The Threefold Cord : Marital Commitment in Religious Couples, Journal of Family Issues, vol. 29(5). P: 592-614.
- Larson, L.E., & Goltz, J.W., (1989), Religious participation and marital commitment, Review of Religious Research, vol. 30. P: 387-400.
- Lauer, E.F., (1985), The holiness of marriage: Some new perspectives from recent sacramental theology, Studies in Formative Spirituality, vol. 6. P: 215–226.
- Mahoney, A., Pargament, K.I., Jewell, T., Swank, A. B., Scott, E., Emery, E., & Rye, M., (1999), Marriage and the spiritual realm: The role of proximal and distal religious constructs in marital functioning, Journal of Family Psychology, vol. 13. P: 1–18.
- Mahoney, A., Pargament, K.I., Murray-Swank, A.B., & Murray-Swank, N, (2003), Sanctification of family relationships, Review of Religious Research, vol. 44. P: 220–236.
- Mahoney, A., (2005), Religion and Conflict in Marital and Parent-Child Relationships, Journal of Social Issues, vol 61(4). p: 689-706.
- Mosher, W.D., Williams, L.B., & Johnson, D.P., (1992), Religion and fertility in the United States: New patterns, Demography, vol. 29. P: 199–214.
- Pargament, K.L, & Mahoney, A., (2005), Sacred matters: Sanctification as a vital topic for the psychology of religion, International Journal for the Psychology of Religion, vol. 15. p:179-198.
- Pargament, K.I., Murray, N., & Magyar, G., (2005), The sacred and the search for significance: Religion as a unique process. Journal of Social Issues, vol. 61(4). p: 665–687.
- Shehan, C.L., Bock, E.W., & Lee, G.R., (1990), Religious heterogamy, religiosity and marital happiness: The case of Catholics. Journal of Marriage and Family, vol. 52. p: 73-79.
- Sherkat, D.E., (2000), “That they be keepers of the home”: The effect of conservative religion on early and late transitions into housewifery, Review of Religious Research, vol. 41. P: 344–358.
- Sanchez, L., Nock, S.L., Wright, J.D., & Gager, C.T., (2002), Setting the clock forward or back? Covenant marriage and the “divorce revolution”, Journal of Family Issues, vol. 23. P: 91–120.
- Thornton, A., Axinn, W.G., & Hill, D.H., (1992), Reciprocal effects of religiosity, cohabitation, and marriage. American Journal of Sociology, vol. 98(3). P: 628-651.
- Thompson, E., & Colella, U., (1992), Cohabitation and marital stability: Quality or commitment? Journal of Marriage and Family, vol. 54(2). P: 259-267.
- Treas, J. & Giesen, D., (2000), Sexual Infidelity among Married and Cohabitating Americans, Journal of Marriage and Family, vol. 62(1). P: 48-60.
- Wade, L.D., & DeLamater, J.D., (2002), Relationship Dissolution as a Life Stage Transition: Effects on Sexual Attitudes and Behaviors, Journal of Marriage and Family, vol. 64(4), p: 898-914.
- Wilcox, B., (2007), As the family goes. First Things: A Monthly Journal of Religion and Public Life, vol. 173. P: 12-14.