اسلام و پژوهش‌های تربیتی، سال سوم، شماره دوم، پیاپی 6، پاییز و زمستان 1390، صفحات 145-159

    مقایسه هوش هیجانی دو گروهِ مجرد دارای ارتباط و بدون ارتباط با جنس مخالف در شهر تهران

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    میناسادات خوانساری / دانشجوی کارشناسی ارشد روان شناسی / khonsary2005@Yahoo.com
    علی سلیمانی / عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و فرهنگ / alisoleimani42@yahoo.com
    چکیده: 
    تحقیق حاضر به بررسی مقایسه‌ی هوش هیجانی گروهی که با جنس مخالف رابطه دوستی دارند و گروه فاقد این ارتباط، در افراد مجرد (دختر و پسر) 17 ـ 39 ساله شهر تهران می پردازد. برای این پژوهش، که در آن از آزمون هوش هیجانی بار ـ ان استفاده شده است، تعداد 120 نفر از افراد مجرد (60 نفر دختر و 60 نفر پسر) شهر تهران، به روش تصادفی انتخاب شده اند. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، داده های کمی با استفاده از روش آماری T برای گروه های مستقل مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج مهم این پژوهش: حاکی از آن است که بین میانگین نمرات دو گروه (دارای رابطه و بدون رابطه دوستی) در متغیر های حل مسئله، خود شکوفایی، واقع گرایی، خوش بینی، عزّت نفس، کنترل تکانش، انعطاف پذیری، خود ابرازی و هوش هیجانی کلی تفاوت معنی دار وجود دارد، و در این موارد، تفاوت به نفع گروهی است که با جنس مخالف رابطه ندارند. در سایر متغیرها تفاوتی بین دو گروه وجود ندارد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study of the Emotional Intelligence of Two Unmarried Groups in Tehran, One Having Relations and Another Having no Relations with Opposite Sex
    Abstract: 
    The present paper compares between the emotional intelligence of two unmarried groups, one having relations with the opposite sex and another having no such relations. These two groups have been selected form among unmarried individuals (male and female) aging 17-39 in Tehran. 120 unmarried individuals (60 females and 60 males) in Tehran have been selected randomly for this research in which the Bar-on Emotional Intelligence test has been used. After gathering the questionnaires, the quantitative data have been tested for independent groups, using T-statistical method. The important findings show that the mean scores of these two groups (one having relations with opposite sex and the other not having such relations) have an overall significant difference in such variables as problem-solving, self-actualization, realism, optimism, self-esteem, controlling the impulsion, flexibility, self –expression, and general emotional intelligence, and that this difference is in favor of the group that has no relations with opposite sex. There is no difference between these two groups in terms of other variables.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

     

     

    مقدمه

    عصب‌شناسان، وجود حداقل دو هوش مجزا در انسان را تأييد مي‌كنند: هوش‌شناختي و هوش هيجاني.[1] «هوش هيجاني» نوعي از باهوش بودن است كه شامل درك احساسات خود براي تصميم‌گيري مناسب در زندگي است EQ توانايي كنترل حالت‌هاي اضطراب‌آور و كنترل واكنش‌هاست. به طوركلي، مي‌توان گفت: EQ يك مهارت اجتماعي است و شامل همكاري با ساير مردم، كاربرد احساسات در روابط و توانايي رهبري ساير افراد مي‌باشد.[2]

    رويكرد جديد به هوش هيجاني، ريشه در پژوهش‌هاي مربوط به توانايي‌هاي انساني دارد. به دنبال نتيجه‌گيري كرونباج (1960)، كه عقيده داشت هوش هيجاني را نمي‌توان تعريف نمود و اندازه‌گيري هم نشده است، در سال 1980 شكاف‌هايي در تجزيه و تحليل ماهيت هوش ظاهر گشت. براي مثال، استرنبرگ (1985) تلاش نمود توجه محققان توانايي‌هاي ذهني بشر را بيشتر به طرف جنبه‌هاي خلّاق و عملي هوش جلب نمايد. گاردنر (1993ـ1983) حتي هوش درون فرد را معين نمود كه مربوط به دستيابي به زندگي احساسي فرد است. ظرفيت نشان دادن احساسات و توانايي تكيه بر آنها، به عنوان وسيله درك و راهنماي رفتار. سپس، در كتاب جنجال‌برانگيز منحني نرمال يازنگي شكل، هرنستين و موري (1994)، بحث از وراثتي بودن هوش و اينكه تا چه حد هوش تحت تأثير شرايط اجتماعي مي‌باشد را از نو شروع كردند. كتاب منحني نرمال هوش، به جاي كسب حمايت در موضوع هوش وراثتي، موجب اعتراض و انگيزة بسياري از مدرسان، محققان و روزنامه‌نگاران گشت كه آيا ديدگاه سنتي در مورد هوش، محدود و يك‌جانبه نبوده است؟ و اين مفهوم جديد شكل گرفت كه ممكن است راه‌هاي ديگري براي باهوش بودن و موفقيت در دنيا وجود داشته باشد.[3]

    اصطلاح «هوش هيجاني» براي نخستين بار در مجموعه مقالات آموزشي جان ماير و پيتر سالوي (1993ـ1190) منتشر شد. سپس، با انتشار كتاب هوش هيجاني: چرا هوش هيجاني مهمتر از هوش عمومي است؟، اثر گلمن در سال 1995 اين اصطلاح، بخشي از زبان روزمرة روان‌شناسان گرديد. پيش از سال 1995، تنها معدودي از محققان با اين اصطلاح آشنا بودند. اما امروزه، اين اصطلاحي فراگير شده است.[4]

    ماير و سالوي (1997)، هوش هيجاني را شامل ادراك، ابراز، فهم و كنترل هيجانات در خود و ديگران و بهره‌برداري از هيجان در مسئله گشايي مي‌دانند. 15 عامل هوش هيجاني را سموعي (1381) به شكل زير برشمرده است: روابط بين فردي، واقع‌گرايي، مسئوليت‌پذيري اجتماعي، خودآگاهي هيجاني، خودابرازي عزّت نفس، همدلي، استقلال، خودشكوفايي انعطاف‌پذيري، حل مسئله، خوش‌بيني شادماني، كنترل تكانش و تحمل فشار رواني. در زمينة تفاوت‌هاي جنسيتي، هوش هيجاني نظرات مختلفي عنوان شده است براي مثال، سياروچي (2000) بيان كرده است كه در سطح هوش هيجاني دختران نوجوان بهتر از پسران عمل مي‌كنند، اما در كنترل هيجانات خود عملكرد بهتري ندارند.

    سؤال اصلي پژوهش اين است كه آيا افرادي كه با جنس مخالف رابطة دوستي برقرار مي‌كنند و در حال حاضر نيز اين ارتباطات را دارند، و افرادي كه فاقد اين ارتباطات مي‌باشند، در عوامل‌ هوش هيجاني نظير توانايي حل مسئله، روابط بين فرد، عزّت نفس، واقع‌گرايي، انعطاف‌پذيري و... تفاوتي نشان مي‌دهند و آيا به راستي ارتباط با جنس مخالف، در قالب دوستي‌‌هاي رايج نشان‌دهندة هوش هيجاني بالاتر افراد است و افراد بدون اين ارتباطات هوش هيجاني پايين‌ترين دارند؟

    در اين پژوهش، منظور از «رابطة دوستي»، رابطه‌اي است كه دو طرف با ميل و رغبت در يكي از مراتب صوتي، تصويري و يا حضوري موافق ارتباط برقرار كردن باشند.[5]

    جامعه، نمونة آماري،‌ و شيوة نمونه‌گيري

    جامعه آماري موردنظر در اين پژوهش، كليه افراد مجرد (دختر و پسر) 17 ـ 39 سال شهر تهران مي‌باشد. در اين پژوهش، بر اساس روش تصادفي،‌ تعداد 120 نفر از افراد مجرد 17ـ39 سال شهر تهران انتخاب شدند. البته 120 نفر افراد نمونه برحسب ارتباطات دوستي با جنس مخالف نيز به چهار گروه تقسيم شدند، شامل 30 دختر و 30 پس بدون ارتباط، و 30 دختر و 30 پسر داراي ارتباط.

    نوع پژوهش توصيفي و ابزار مورد استفاده در اين مطالعه، شامل پرسش‌نامة هوش هيجاني بارـ ان است كه توسط افراد 17ـ39 سال شهر تهران تكميل گرديد. ميزان آلفاي كرونباخ براي كل آزمون، 93٪ و همچنين پايايي آزمون به روش زوج ـ فرد 88٪ گزارش شد كه در سطح p<0/0001 معنادار است.

    يافته‌ها

    با توجه به هدف پژوهش، ميانگين دو گروه در هوش هيجاني كلي و 15 عامل آنكه به طور مجزا محاسبه گرديده بود، مورد مقايسه قرار گرفت همچنين هوش هيجاني و عوامل آن در دو گروه داراي رابطه و فاقد رابطه، به تفكيك جنسيت ـ دختران داراي رابطه با دختران فاقد اين روابط و همچنين پسران داراي رابطه با پسران فاقد اين روابط ـ نيز با يكديگر مقايسه شدند كه جداول آن در ذيل ارائه گرديده است:

     

    جدول 1: مقايسه ميانگين‌هاي هوش هيجاني و عوامل آن در دخترهاي داراي رابطه و دخترهاي فاقد رابطه

    رديف

    مواد آزمون

    ميانگين گروه دخترهاي داراي رابطه

    ميانگين گروه دخترهاي بدون رابطه

    T محاسبه شده

    درجة آزادي

    سطح معني‌داري

    1

    حل مسئله

    22.27

    24.17

    2.311-

    58

    0.24

    2

    خوشبختي

    22.77

    25.17

    2.358-

    58

    0.022

    3

    استقلال

    23.27

    22.60

    0.787

    58

    0.435

    4

    تحمل فشار رواني

    18.83

    20.67

    1.736-

    58

    0.088

    5

    خودشكوفايي

    22.73

    25.20

    2.703-

    58

    0.009

    6

    واقع‌گرايي

    19.37

    20.97

    1.936-

    58

    0.058

    7

    روابط بين فردي

    23.83

    24.57

    0.802-

    58

    0.426

    8

    خوش‌بيني

    22.23

    24.73

    3.069-

    58

    0.003

    9

    عزّت نفس

    22.50

    25.37

    3.116-

    58

    0.003

    10

    كنترل تكانش

    16.07

    20.13

    3.71-

    58

    0.003

    11

    انعطاف‌پذيري

    19.37

    23.90

    4.163-

    58

    0.000

    12

    مسئوليت‌پذيري

    24.40

    26.20

    2.324-

    58

    0.024

    13

    همدلي

    25.37

    26.33

    1.327-

    58

    0.190

    14

    خودابرازي

    19.30

    20.60

    1.250-

    58

    0.216

    15

    خودآگاهي هيجاني

    20.800

    23.80

    2.149-

    58

    0.036

    16

    هوش هيجاني كلي

    324.17

    351.83

    3.116-

    58

    0.003

     

    جدول شمارة 1، نشان مي‌دهد كه بين ميانگين دخترهايي كه با جنس مخالف رابطه دوستي دارند و دخترهايي كه اين رابطه را ندارند، در متغيرهاي حل مسئله خوشبختي، خودشكوفايي، خوش‌بيني، عزت نفس، كنترل تكانش، انعطاف‌پذيري، خودآگاهي هيجاني و هوش هيجاني كلي تفاوت وجود دارد. در تمامي اين موارد، تفاوت به نفع دخترهاي بدون رابطه است. در ساير متغيرها، تفاوتي بين دو گروه مشاهده نمي‌شود.

    جدول شماره 2: مقايسة ميانگين‌هاي هوش هيجاني و متغيرهاي آن در پسرهايي كه با جنس مخالف رابطه دوستي دارند و پسرهايي كه اين رابطه را ندارند.

    رديف

    مواد آزمون

    ميانگين گروه پسرهاي داراي رابطه

    ميانگين گروه پسرهاي بدون رابطه

    T محاسبه شده

    درجه آزادي

    سطح معني‌داري

    1

    حل مسئله

    22.70

    23.10

    0.470-

    58

    0.640

    2

    خوشبختي

    23.30

    23.57

    0.259-

    58

    0.796

    3

    استقلال

    22.07

    23.13

    0.012-

    58

    0.316

    4

    تحمل فشار رواني

    20.57

    21.23

    0.598-

    58

    0.552

    5

    خودشكوفايي

    21.90

    23.74

    1.727-

    58

    0.090

    6

    واقع‌گرايي

    18.40

    19.57

    1.219-

    58

    0.228

    7

    روابط بين فردي

    23.10

    23.53

    0.380-

    58

    0.706

    8

    خوش‌بيني

    23.00

    24.17

    1.304-

    58

    0.197

    9

    عزت نفس

    22.07

    23.60

    1.622-

    58

    0.110

    10

    كنترل تكانش

    17.43

    18.40

    0.738-

    58

    0.463

    11

    انعطاف‌پذيري

    20.00

    19.47

    0.443

    58

    0.660

    12

    مسئوليت‌پذيري

    23.20

    23.83

    0.652-

    58

    0.517

    13

    همدلي

    23.73

    24.57

    0.865-

    58

    0.391

    14

    خودابرازي

    19.00

    21.00

    2.026-

    58

    0.047

    15

    خودآگاهي هيجاني

    21.23

    21.07

    0.164

    58

    0.870

    16

    هوش هيجاني كلي

    322.30

    333.70

    1.106-

    58

    0.273

    جدول شماره 2 نشان مي‌دهد كه بين ميانگين پسرهايي كه با جنس مخالف رابطه دوستي دارند و پسرهايي كه اين رابطه را ندارند، تنها در متغير «خود ابرازي» تفاوت وجود دارد. اين تفاوت به نفع پسرهاي بدون رابطه است. در ساير متغيرها، بين دو گروه تفاوتي مشاهده نمي‌شود.

    جدول شماره 3: مقايسه ميانگين هوش هيجاني و متغيرهاي آن در گروه‌هاي داراي رابطه و گروه‌هاي بدون رابطه با جنس مخالف

    رديف

    مواد آزمون

    ميانگين گروه دخترهاي داراي رابطه

    ميانگين گروه دخترهاي بدون رابطه

    T محاسبه شده

    درجه آزادي

    سطح معني‌داري

    1

    حل مسئله

    22.48

    23.63

    1.944-

    118

    0.054

    2

    خوشبختي

    23.03

    24.37

    1.837-

    118

    0.069

    3

    استقلال

    22.67

    22.87

    0.296-

    118

    0.768

    4

    تحمل فشار رواني

    19.70

    20.95

    1.622-

    118

    0.108

    5

    خودشكوفايي

    22.32

    24.33

    3.102-

    118

    0.002

    6

    واقع‌گرايي

    18.88

    20.27

    2.174-

    118

    0.032

    7

    روابط بين فردي

    23.47

    24.05

    0.799-

    118

    0.426

    8

    خوش‌بيني

    22.62

    24.45

    3.041-

    118

    0.003

    9

    عزّت نفس

    22.28

    24.48

    3.311-

    118

    0.001

    رديف

    مواد آزمون

    ميانگين گروه دخترهاي داراي رابطه

    ميانگين گروه دخترهاي بدون رابطه

    T محاسبه شده

    درجه آزادي

    سطح معني‌داري

    10

    كنترل تكانش

    16.75

    19.27

    2.693-

    118

    0.008

    11

    انعطاف‌پذيري

    19.68

    21.68

    2.336-

    118

    0.021

    12

    مسئوليت‌پذيري

    23.80

    25.02

    1.902-

    118

    0.060

    13

    همدلي

    24.55

    25.45

    1.454-

    118

    0.149

    14

    خودابرازي

    19.15

    20.80

    2.318-

    118

    0.022

    15

    خودآگاهي هيجاني

    21.52

    22.43

    1.299-

    118

    0.197

    16

    هوش هيجاني كلي

    323.23

    342.77

    2.853-

    118

    0.005

     

    جدول شماره 3 نشان مي‌دهد كه بين ميانگين‌هاي دو گروه رابطه‌دار و بي‌رابطه، در متغيرهاي حل مسئله، خودشكوفايي، واقع‌گرايي، خوش‌بيني، عزّت نفس، كنترل تكانش، انعطاف‌پذيري، خودابرازي و هوش هيجاني كلي تفاوت وجود دارد. در همه موارد، تفاوت به نفع گروهي است كه با جنس مخالف رابطه دوستي ندارند. در ساير متغيرها تفاوتي بين دو گروه مشاهده نمي‌شود. همچنين استين (معادل لاتين) اظهار داشته كه زنان و مردان، به لحاظ هوش هيجاني كلي از توان برابري برخوردارند، اما در زمينه‌هاي مختلف از توانايي‌هاي مختلفي برخوردار هستند.

    نگاهي به تعاريف متعدد هوش هيجاني دو خط نظري كلي را در اين زمينه نشان مي‌دهد: يكي، ديدگاه اوليه هوش هيجاني است كه آن را به عنوان نوعي هوش تعريف مي‌كند كه شامل هيجان و عاطفه است. دوم، ديدگاه مختلط كه هوش هيجاني را با ساير توانايي‌ها و ويژگي‌هاي شخصيتي نظير انگيزش تركيب مي‌كند.[6]

    ماير، سالوي و كارسيو (1997)، الگوي اصلاح‌شده‌اي از هوش هيجاني تدوين كرده‌اند (EI) كه بر مؤلفه‌هاي شناختي رشد هوشمندانه و هيجاني تأكيد بيشتري دارد. اين الگو، هوش هيجاني را به صورت عملياتي در دو سيستم شناختي و هيجاني بررسي مي‌كند.[7] الگوي مختلط شامل طيف وسيعي از متغيرهاي شخصيتي است كه مخالف با الگوي توانايي ماير و سالوي مي‌باشد و كاملاً الگويي شناختي است.

    قريب يك قرن از مطالعات پيرامون هوش‌شناختي مي‌گذرد، ولي هوش هيجاني مقوله‌اي تازه است كه محققان بسياري به كاربرد آن در امور مختلف علاقه‌مند هستند. براي مثال، به بررسي مفهوم «هوش هيجاني» در توانايي مديريت، در تجارت، رهبري و سازمان‌دهي رفتار خود كوپر و ساواف، 1997، سيمونز و سيمونز، 1997، آبراهام، 1997، موراند، 2000 در محيط‌هاي حرفه‌اي و شغلي، وسينگر، 1997 در آموزش و پرورش، به منظور پيشرفت تحصيلي، سالوي و اسلويتر، 1997، گرينسپن، 1989، استون، مكن نون و مك كورميك، 1999 به نقل از چرنيست و گلمن، 2000 در توانايي پيشبرد خودگرداني و خودشكوفايي اپستاين، 1998، استيل و پري، 1997، رابك، 1997 در الگوي فرزندپروري پايپر، 1997، مايرز، 1997، تيلور و پاركر 1999 در روان‌درماني فردي كرينسپن، 1997؛ سگال، 1997؛ پاين، 1986؛ تيلور، 1990 به تحقيق پرداختند كه همگي نشان‌دهندة تأثير هوش هيجاني بر جنبه‌هاي مختلف زندگي است.

    بدين ترتيب، مهارت‌هاي عاطفي شامل خودآگاهي، تشخيص، بيان و كنترل احساسات، كنترل اميال و هوس‌هاي آني و به تأخير انداختن خشنودي و رضايت‌خاطر و همچنين از عهدة استرس‌ها و نگراني‌هاي زندگي بر آمدن است.

    در اين پژوهش، در بررسي سه فرضيه نتايج به دست آيد: در مقايسه هوش هيجاني و متغيرهاي آن بين دختران داراي رابطه و بدون رابطه تفات‌هاي زيادي بين دو گروه به چشم خورد: دختران كه با جنس مخالف ارتباطات دوستي برقرار نكرده بودند، يعني دختران بدون رابطه، در متغيرهايي چون حل مسئله، خوشبختي، خود‌شكوفايي، خوش‌بيني، عزت نفس، كنترل تكانش، انعطاف‌پذيري، مسئوليت‌پذيري، خودآگاهي هيجاني و هوش هيجاني كلي، توانايي بالاتري نسبت به دخترهاي داراي رابطه نشان دادند و نمرات بالاتري كسب كردند. به عبارت ديگر، دختراني كه با جنس مخالف رابطة دوستي ندارند، نسبت به دخترهايي كه داراي رابطة دوستي هستند:

    1. توانايي بالاتري نسبت به تشخيص مشكلات و ارائه راه‌حل‌هاي مفيد براي حل آن و همچنين تحقق بخشيدن به راه‌حل‌هاي خويش دارند (حل مسئله).

    2. داراي احساس خوشبختي بيشتري هستند. توانايي بيشتري در لذت بردن از خود و ديگران دارند. شوخ‌طمع‌‌تر هستند و احساسات مثبت بيشتري دارند (خوشبختي).

    3. توانايي درك ظرفيت‌هاي بالقوه خويش را بيشتر دارند و براي رسيدن به آنها بيشتر تلاش مي‌كنند (خودشكوفايي).

    4. توانايي نگاه كردن ريزبينانه به زندگي و تقويت نگرش‌هاي مثبت خويش را حتي در بروز مشكلات و سختي‌ها بيشتر دارا هستند. (خوش‌بيني).

    5. داراي توانايي پذيرفتن خود و احترام به خود بيشتر هستند و اعتماد به نفس بالاتري دارند (عزت نفس).

    6. داراي توانايي مقاومت در برابر يك انگيزه و كاهش دادن آن را بيشتر هستند و هيجانات خود را راحت‌تر و بيشتر در كنترل دارند (كنترل تكانش).

    7. توانايي سازگاربودن با تغييرات و موقعيت‌هاي متفاوت را بيشتر دارا هستند (انعطاف‌پذيري).

    8. توانايي ظاهر ساختن خود به عنوان يك عضو مؤثر و سازنده و داراي حس همكاري در گروه را بيشتر دارا هستند (مسئوليت‌پذيري اجتماعي).

    9. از احساسات خود آگاه‌تر هستند (خودآگاهي هيجاني).

    10. در مجموع، حالت‌هاي اضطراب‌آور و واكنش‌هاي خود را راحت‌تر و بيشتر كنترل مي‌كنند. احساسات خود را براي تصميم‌گيري مناسب در زندگي بيشتر درك مي‌كنند. پرانگيزه‌تر هستند. به كار و اهداف خود اميدوارتر هستند. به طور كلي، مهارت اجتماعي همكاري با ساير مردم، كاربرد احساسات در روابط و توانايي رهبري ساير افراد را بيشتر دارا مي‌باشند (هوش هيجاني كلي).

    در متغيرهايي نظير ميزان استقلال، ميزان تحمل فشار رواني، واقع‌گرايي، توانايي ايجاد و حفظ رابطه با ديگران، ميزان همدلي كردن با ديگران و خوابرازي تفاوتي بين دو گروه ديده نشد. در هيچ‌يك از متغيرها، دختران داراي رابطه، نسبت به دختران بدون رابطه برتري نشان ندادند.

    در مقايسه، هوش هيجاني و متغيرهاي آن، بين پسرهايي كه با جنس مخالف رابطة دوستي دارند و پسرهايي كه اين رابطه را ندارند، تنها تفاوت حاصله در متغير خودابرازي بود. بدين معنا كه پسرهايي كه با جنس مخالف رابطة دوستي ندارند، توانايي ابراز احساسات، باورها و افكار صريح خود را بيشتر از پسرهايي كه با جنس مخالف رابطة دوستي دارند، دارا مي‌باشند. اين گروه بيشتر مي‌توانند از مهارت‌هاي سازنده و به حق خود دفاع كنند. در ساير متغيرهاي و همچنين در نمره كلي هوش هيجاني، تفاوتي بين دو گروه مشاهده نشد. اين بدين معناست كه در متغيرهاي آگاهي از هيجانات، عزت نفس، خودشكوفايي، ميزان استقلال، ميزان همدلي كردن با ديگران، ميزان مسئوليت‌پذيري اجتماعي، توانايي ايجاد و حفظ رابطه با ديگران واقع‌بين بودن، ميزان انعطاف‌پذيري، ميزان توانايي حل مسئله، ميزان تحمل فشار رواني، كنترل و كاهش انگيزه‌ها، ميزان خوش‌بيني و در آخر احساس خوشبختي كردن، بين پسران با ارتباط و پسرهاي بدون ارتباط تفاوتي وجود ندارد. بنابراين، ارتباط پسران با جنس مخالف در قالب دوستي‌هاي امروزي نشان‌دهندة توانايي بالاي آنها براي رابطه برقرار كردن، استقلال بيشتر، اعتماد به نفس بيشتر، واقع‌گرايي و... نيست. نمي‌توان ادعا كرد كه افراد بدون ارتباط، داراي توانايي كمتري در برقراري ارتباط، در بودن و همكاري كردن با ديگران، در به كاربردن احساسات در روابط با ديگران و... هستند.

    در مقايسه، هوش هيجاني كلي و عوامل آن بين تمامي افراد گروه نمونه، اعم از دختر و پسر، نيز نتايج زير حاصل شد:

    1. توانايي تشخيص و تعريف مشكلات، ارائه راه‌حل‌هاي مؤثر و مفيد، تحقق بخشيدن و اعمال آنها به شيوه صحيح در افرادي كه با جنس مخالف رابطة دوستي ندارند، بيش از افرادي است كه داراي اين ارتباطات مي‌باشند (حل مسئله).

    2. افراد بدون ارتباط نسبت به افراد داراي رابطه توانايي درك ظرفيت‌هاي بالقوه خود را بيشتر دارا هستند و تلاش بيشتري براي بالفعل كردن آنها انجام مي‌دهند (خودشكوفايي).

    3. توانايي سنجيدن هماهنگي بين آنچه به طور هيجاني تجربه شده، و آنچه كه به طور واقعي وجود دارد، در افراد بدون ارتباط، نسبت به افراد داراي رابطه، بيشتر است (واقع‌گرايي).

    4. افراد فاقد رابطه نسبت به افراد داراي ارتباط به زندگي خوشبينانه‌تر نگاه مي‌كنند. بيش از آنها نگرش‌هاي مثبت خود را حتي در زمان روبه‌رو شدن با مشكلات و سختي‌ها حفظ و تقويت مي‌كنند(خوش‌بيني).

    5. افراد بدون ارتباط، نسبت به افراد داراي ارتباط احترام بيشتر براي خود قائل هستند و اعتماد به نفس بالاتري دارند (عزت نفس).

    6. افراد بدون ارتباط، نسبت به افراد داراي ارتباط هيجانات خود را بهتر و بيشتر در كنترل دارند. همچنين توانايي مقاومت بيشتري در برابر انگيزه‌ها و تمايلات خود دارا هستند (كنترل تكانش).

    7. توانايي سازگاري با شرايط متفاوت و تغييرات نير در گروه فاقد ارتباط، بيش از افراد داراي ارتباط مشاهده شد (انعطاف‌پذيري).

    8. افراد بدون ارتباط توان ابراز احساسات، باورها و افكار صريح خود را بيشتر از افراد داراي رابطه هستند و بيشتر مي‌توانند از مهارت‌هاي سازنده و بر حق خود دفاع كنند (خودابرازي).

    9. هوش هيجاني كلي، شامل درك احساسات خود براي تصميم‌گيري مناسب در زندگي توانايي كنترل حالت‌هاي اضطراب‌آور و كنترل واكنش‌هاي پرانگيزه و اميدوار بودن به كار و رسيدن به اهداف، توان همكاري با ساير مردم، كاربرد احساسات در روابط و توانايي رهبري ساير افراد نيز در صورت معني‌داري به نفع افراد بدون ارتباط درآمد.

    10. توانايي آگاه بودن و فهم احساسات خود نيز بين دو گروه رابطه‌دار و بي‌رابطه تفاوتي را نشان نداد (خودآگاهي هيجاني).

    11. توانايي احساس خوشبختي و لذت بردن از خود، داشتن احساسات مثبت، صريح، مفرح و شوخ‌طبعي در بين گروه رابطه‌دار و بي‌رابطه، تفاوتي را نشان نداد (خوشبختي).

    12. توانايي هدايت افكار و اعمال خويش و آزاد بودن از تمايلات هيجاني، در بين گروه رابطه‌دار و بي‌رابطه تفاوتي را نشان نداد (استقلال).

    13. توانايي مقاومت در برابر رويدادها، موقعيت‌هاي فشارآور و هيجانات قوي، بدون جازدن و به عبارت ديگر، توان رويارويي فعّال و مثبت با فشارهاي محيط در بين دو گروه رابطه‌دار و بي‌رابطه تفاوتي را نشان نداد (تحمل فشار رواني).

    14. توانايي ايجاد و حفظ روابط رضايت بخش متقابل، كه به وسيلة نزديكي عاطفي، صميميت، محبت كردن و محبت گرفتن صورت مي‌گيرد نيز بين گروه رابطه‌دار و بي‌رابطه تفاوتي را نشان نداد (روابط بين فردي).

    15. توان ظاهر ساختن خود به عنوان يك عضو داراي حس همكاري، مؤثر و سازنده در گروه نيز بين افراد بي‌رابطه و رابطه‌دار تفاوتي را نشان نداد (مسئوليت‌پذيري).

    16. توانايي آگاه بودن و درك احساسات ديگران و ارزش ‌دادن به آنها بين دو گروه تفاوتي را نشان نداد (همدلي).

    نتيجه‌گيري

    با توجه به نتايج به دست آمده در اين پژوهش دو زاوية ديد متفاوت و دليل احتمالي براي اين يافته‌ها متصور مي‌گردد:

    اولاً، احتمالاً افرادي به سمت ايجاد رابطه با جنس مخالف قدم برمي‌دارند كه از هوش هيجاني پايين‌ترين برخوردارند. به عبارت ديگر، ارتباطات با جنس مخالف، ثانويه به مسئلة هوش هيجاني پايين شكل مي‌گيرد. در اين صورت، مي‌توان گفت افرادي با هوش هيجاني پايين‌تر؛ يعني خودشكوفايي كمتر، خوش‌بيني كمتر، عزت نفس پايين‌تر و ...، اقدام به ارتباط با جنس مخالف مي‌كنند، تا شايد اين موضوع بتواند راهي باشد براي افزايش اعتماد به نفس و فرد با پذيرفته‌شدن از سوي جنس مخالف خود را بهتر بپذيرد و يا براي افرادي كه توانايي كنترل انگيزه‌هاي خويش را به راحتي ندارد و توانايي حل مسئله آنها پايين است، مي‌توان گفت: ارتباط با جنس مخالف، مي‌تواند يكي از راحت‌ترين و در دسترس‌ترين راه‌ها براي فرار مشكلات باشد.

    ثانياً، احتمالاً داشتن رابطه با جنس مخالف، موجب اُفت و سير نزول ميزان هوش هيجاني در آنان مي‌شود. به عبارت ديگر، ارتباط با جنس مخالف موجب عدم تحريك و احتمالاً افت هوش هيجاني، بخصوص در دختران مي‌شود. در اين صورت، مي‌توان گفت: افراد با هوش هيجاني مشابه به موضوع دوستي با جنس مخالف با ديدي متفاوت نگاه مي‌كنند. برخي آن را راهي براي گذراندن وقت مي‌دانند. برخي به خاطر محدوديت در خانواده و يا فضاي خاص حاكم بر جو دوستان و همسن و سالان خويش، به اين موضوع تنها به عنوان داشتن تجربة دوستي و شناخت جنس مخالف نگاه مي‌كنند. برخي آن را راهي براي آشنايي پيش از ازدواج مي‌دانند. به هر حال، برخي افراد با خصوصيات مشابه از نظر هوش هيجاني، وارد اين حوزه مي‌شوند و برخي نيز به دليل مسايل اعتقادي، وجدان اخلاقي، ارزش‌ها و هنجارهاي خانواده و يا افكار شخصي خويش، به اين حوزه وارد نمي‌شوند. در اين مرحله، ارتباط با جنس مخالف به عنوان يك عامل مخرّب عمل مي‌كند و برخي از ديدگاه‌ها و صفات شخصي افراد را تحت تأثير قرار مي‌دهد. تفاوت فاحش بين دختران و پسران نيز بر اين موضوع صحه مي‌گذراد؛ بدين معني كه اين ارتباطات از نظر روحي و رواني، اثر مخرّبي بر افراد داراي رابطه بالاخص بر دختران رابطه‌دار، كه در اين ارتباطات احتمالاً بيشتر فريب مي‌خورند، مي‌گذرد. براي مثال، هنگامي كه دختري با هدف ازدواج وارد يك ارتباط دوستي مي‌شود و با پسر ارتباط برقرار مي‌كند كه هدف وي فقط گذراندن وقت است و يا پيروي كردن از آنچه در جامعه مرسوم است، و پس از مدتي اين ارتباط قطع مي‌شود، آيا به واقع، خوش‌بيني اين دختر به محيط اطراف و ديگران، به شكل قبل باقي مي‌ماند؟ آيا به عزت نفس اين دختر خدشه‌اي وارد نمي‌شود؟ آيا احساس خوشبختي او به شكل قبل مي‌ماند؟ آيا در روابط بعدي، با جنس مخالف، و يا موافق همان انعطاف‌پذيري قبل را نشان مي‌دهد؟

    افرادي كه در اين اربطه با اين مسايل روبه‌رو شده‌اند، احتمالاً در نگاه آينده خود به اطرافيان بدبين‌تر هستند. احساس خوشبختي و عزت نفس كمتري مي‌كنند انعطاف‌پذيري كمتري نشان مي‌دهند و... . در حالي كه، دخترهاي بي‌ارتباط از اين آسيب‌ها درامانند در نتيجه، خوش‌بيني، انعطاف‌پذيري، عزت نفس و احساس خوشبختي پيشين خود را حفظ مي‌كنند. البته اين مسئله براي برخي از پسران ارتباط‌دار نيز نسبت به بي‌ارتباط‌ها اتفاق مي‌افتد. هرچند ميزان مورد سوء‌استفاده قرار گرفتن (احساسي و فيزيكي)، دختران در اين روابط بيش از پسر‌هاست. با وجود اينكه براي تحليلي نتايج حاصله بين رابطة هوش هيجاني و ارتباط با جنس مخالف، هر دو حالت و زاويه نگاه بالاتر متصور است، ولي زاويه نگاه دوم صحيح‌تر به نظر مي‌رسد؛ يعني ارتباط با جنس مخالف، موجب پايين آمدن هوش هيجاني مي‌شود و آثار مخرب ارتباط در هوش هيجاني بر دخترها بيش از پسرهاست. ولي به هر حال، از هر كدام از موارد مزبور،‌ كه به اين ارتباطات نگاه شود، تأثير مخرب و سوء آن و تفاوت ويژگي‌هاي افرادي كه اين نحوه ارتباطي را پذيرفته‌اند و افرادي كه اين ارتباطات را قبول ندارند، مشخص و واضح است.

    با توجه به اينكه حدود و احكام روابط زن و مرد و رعايت آنها، از مسايل اساسي خانواده مسلمان و ايراني در زمينة تربيت اخلاقي و ديني فرزندان است،[8] مي‌توان گفت: يكي از جهات عمده تفاوت نظام ارزشي اسلام و غرب، در ملاك‌هاي ارتباط پسر و دختر، به ويژه پس از سن تكليف شرعي و بلوغ است كه در دستورات ديني، مهم و اساسي مي‌باشد. در حالي كه، نظام ارزشي غرب آن را بر اساس آراء يا به عبارت بهتر، تمايلات فردي انسان‌ها به شيوه‌اي كه شاهد آن هستيم، حل كرده است.[9] در مقولة دوستي با جنس مخالف، تورنتون (1990) بيان مي‌كند كه امروزه نوجوانان زودتر از گذشته قرار گذاشتن را شروع مي‌كنند. در سال 1924 دخترها از 16 سالگي قرار گذاشتن را شروع مي‌كردند. در حالي كه، امروزه اين كار را حدوداً از 13 سالگي شروع مي‌كنند.[10] گريندر، انگيزه‌هاي قرار عشقي را در چهار طبقه تقسيم‌بندي كرد:

    1. ارضاي جنسي؛ 2. اثبات استقلال؛ 3. جست‌وجوي هويت؛ 4. اشتياق مشاركت.

    ارتباط و دوست با جنس مخالف، كه در نسل نوجوان و جوان كنوني ايران به فراوان مشاهده مي‌شود، ارتباط نزديكي با مبحث هوش هيجاني دارد؛ زيرا به طور كلي سه مشخصه از توانش‌هاي ذهني هوش هيجاني در نوجوانان اهميت خاصي دارد:

    1. ارزيابي و ابراز هيجان در خود، با دو مؤلفه كلامي و غيركلامي و همچنين ارزيابي هيجان در ديگران با مؤلفه‌هاي فرعي ادراك غيركلامي و همدلي؛

    2. تنظيم هيجان در خود و ديگران، كه تنظيم هيجان در خود به معنا تجربه فراخلقي، كنترل، ارزيابي و عمل به خلق خويشتن است و تنظيم هيجان در ديگران، يعني تعامل مؤثر با ساير افراد مانند آرام كردن هيجانات درمانده‌كننده در ديگران.

    3. بهره‌برداري از هيجان به معنا استفاده از اطلاعات هيجاني در تفكر، عمل و مسئله‌گشايي[11] همچنين به نظر مي‌رسد، برخورد كارآمد، نقش محوري در هوش هيجاني داشته باشد. برخورد به تلاش‌هاي شخص در مهار و اداره يك موقعيت، فشارزا و چالش‌برانگيز اطلاق مي‌شود.[12]

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    References: 
    • احمدي، علي‌اصغر، تحليلي تربيتي بر روابط دختر و پسر در ايران، چ ششم، تهران، سازمان انجمن اولياء و مربيان، 1379.
    • اكبرزاده، نسرين، هوش هيجاني (ديدگاه‌هاي سالووي و ديگران)، تهران، فارابي، 1383.
    • چراغعلي، دنيا، «بررسي رابطه بين هوش هيجاني و هوّيت يافتگي در دانشجويان شهر تهران»، پايان‌نامه كارشناسي، تهران، مؤسسه آموزش عالي جهاد دانشگاهي، 1383.
    • خسرو جاويد، مهناز، «بررسي اعتبار و روايي سازه مقياس هوش هيجاني شات در نوجوانان»، پايان‌نامه دوره كارشناسي ارشد روان‌شناسي عمومي، دانشگاه تربيت مدرس، 1381.
    • زارع، محسن، مطالعه سهم هوش هيجاني در پيشرفت تحصيلي دانش‌آموزان، تهران، پايان‌نامه دوره كارشناسي ارشد، انستيتو روان‌پزشكي ايران، 1381
    • سموعي، راحله، هنجاريابي آزمون بار-ان، تهران، مؤسسه روان تجهيز سينا، 1381.
    • كاپلان، پاول اس، روان‌شناسي رشد (سفر پرماجراي كوچك)، ترجمه مهرداد فيرزو بخت، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1381.
    • كوثري، محمدرضا، «بررسي علل رابطه با جنس مخالف در دانش‌آموزان دختر دوره راهنمايي تحصيلي منطقه 18 شهر تهران و ارايه راه‌حل‌هاي مسأله در سال تحصيلي 72-73»، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبائي، 1374.
    • گلمن، دانيل، هوش هيجاني، ترجمه نسرين پارسا، تهران، رشد، 1380.
    • منصوري نصرآباد، معصومه، «بررسي تأثير حل مسأله اجتماعي در هوش هيجاني دانش‌آموزان دختر با پيشرفت تحصيلي ضعيف»، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تربيت مدرس، 1382.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خوانساری، میناسادات، سلیمانی، علی.(1390) مقایسه هوش هیجانی دو گروهِ مجرد دارای ارتباط و بدون ارتباط با جنس مخالف در شهر تهران. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 3(2)، 145-159

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    میناسادات خوانساری؛ علی سلیمانی."مقایسه هوش هیجانی دو گروهِ مجرد دارای ارتباط و بدون ارتباط با جنس مخالف در شهر تهران". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 3، 2، 1390، 145-159

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خوانساری، میناسادات، سلیمانی، علی.(1390) 'مقایسه هوش هیجانی دو گروهِ مجرد دارای ارتباط و بدون ارتباط با جنس مخالف در شهر تهران'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 3(2), pp. 145-159

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خوانساری، میناسادات، سلیمانی، علی. مقایسه هوش هیجانی دو گروهِ مجرد دارای ارتباط و بدون ارتباط با جنس مخالف در شهر تهران. اسلام و پژوهش‌های تربیتی، 3, 1390؛ 3(2): 145-159